سفر به دور آمریکا | قسمت 98 - صفحه 20

کامنت 98

به نام تنها فرمانروای هستی که کارهارو اسون میکنه

یه خاطره بگم

من یه فایل دیدم هدایتم که برو قران اسون بردار بخونش

من کارهام اوکی بود خوندمو خوندم وباز خوشم اومد خوندم خیلی به کیف بود خخ برام اسون زود بود بعد رفتم ببینم چقد خوندم بنویسم تیک بزنم از اول تا تا نسا رو خوندم فک کنم 6 جزه انقد زیاده باورم نشد  که انقد راحتو لدت بخش میتونه باشه حالا میخاید بگید چه ربطی به این فایل میگم

میبینی چقدر ما تواناییم هر کاریو میتونیم یادبگیریم هر کاری واقعا شگف انگیزه سوار کاری موتور سواری رانندگی

خلبانی

همینجا میخام از خودم قدر دانی کنم به خاطر یادگیری بالام چقد کمکم کرده هر مهارتیو ساده یاد بگیرم

حتی موتور دوچرخه خیلی استعدادم بالا بود مثل هلو یاد گرفتم عاشقش شدم وبااینکه الان 25ولی میریم بوستان بانوان برمیدارم چقد حال میده من خیلی راحت دوچرخه سواریو اینارو یاد گرفتم کلن یاد گیری بالایی دارم دوست دارم همیشه در حال یادگیری مهارتها خفن و کلی لدت ببرم

استاد امروز یه جورایی ابه پاکیو ریختین رو دستم گفتین این کاره یه روز دو روز نیس کنترل زهن بلکه باید همیشه این کارو بکنید

ودیگه اینکه باید زیبایارو تحسین کنید انقد تا به طور طبیعی وقتی از یه جای با صفا رد میشید همینجوری رد نشی زوق کنی

یه چی یاد گرفتم باید به همه چی احترام بزاریم مثل پول گوشت خوراکی ادما خخخ هر چی دیگه

مثلا با این کامنت با صفا احتراممو به فایل بزارم

واایی راست میگید خانم شایسته از این بالا دیدن چه حالی میده و چقد خدا هوای بنده هاشو داره و هدایتشون میکنه رشدشون میده انقد کارهایی که فکرشم نمیکردن خیلیا وخیلی یخت بود مثل پرواز و پرواز به ماه وخیلی چیزا با تکامل البته رشد کرد ومیدونم زندگی منم در حال تکامله

خدایا شکرت شما چه زوج خندون با لیاقتید

چه قدر باهم میگن میخندن واایی چقد شما رهایی

وااایی چه برنامه خفن هدف لدت بردن واااییی منم میخام اینجوری زندگی کنم فقط حال کن

وااایی دمت گرم انقد لیاقتو هر چی توی قلبش بیاد میره پیگرش میشه

اخیش خداجون از بزرگیت شکر اون قسمت چی بود من که یادمه

خانم شایسته یه هلکوپتر دیدن اروم اروم داش میشست

بعد ‌گفت منم میخام و بعدشم که دیدیم چقد لدت بخش سوار هلکوپتر بری زیر پات جزیر باشه و اینا اقا بلاخره به خواستت نزدیک شدی خدا صد هزار مرتبه شکر

خبر کنترل زهن

من امروز دلم پیاده روی ودور توی شهر میخاستم رفتم بزنم بیرون همسری گفتم بصب باهم میریم

و بعد رفتیم موقعه رفتن یه سری دوستامونم باهامون اکمدن من اولش یکم رفت سختم باشه خجالت بکشم این حرفا که از کمبود عزت نفس ولی رفتیم دور زدیم ویه خرید اسون کردم وبعد عجیب نشونه دیدم یه خانم اومد منو دید عجیب عجیب عجیب برام توضیح داد چجور بهش اب بده وگفت خیلی خوشگله برام عجیب بود تو اون همه ادم واون همه خرید یکی بیاد وگله که ظاهرش سادس ولی من عاشقشم بیاد تحسین کنه وبرام توضیح بده وبگه از مراقبتاش بگه خیلی راحت رشد میکنن واینجوری حرص کن اب بده وتشویقم کرد ونشونه بود از اینکه این ایده قدم طلایی بود که برداشته شد خداروشکر

لحظه هاتون پر از عشقبازی با گلاتون