«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام»


این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1828 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صحرامی» در این صفحه: 4
  1. -
    صحرامی گفته:
    مدت عضویت: 2879 روز

    استاد عزیز و خانم شایسته‌ی عزیزم سلام امیدوارم روزتون پر از احساس خوب= اتفاقات خوب باشه.

    راستش انقدر از نشانه‌ی امروز کیف کردم که خواستم احساسم رو در قالب کلمات براتون بیان کنم.

    تازگی ها خیلی به نوشتن در مورد احساسم علاقمند شدم و توی نوت گوشیم احساسم رو کاااامل توصیف میکنم و باعث میشه حس اون لحظەم چندین برابر توی وجودم قویتر بشه.

    نشانه‌ی امروز من عزت نفس بود. چیزی که بدون شک مثل اکسیژن برای زندگی ضروریه و کمبود اون باعث مرگ انسان میشه. یعنی انسان بدون عزت نفس تبدیل به یک موجود محرک که فقط نفس میکشه و زندگیش مث آب یک برکه‌ی راکد در معرض گندیدن قرار داره.

    من سالها تجربه‌ی چنین لحظاتی رو در زندگیم داشتم. زندگی‌ای که نازیبا بود ولی پر از تجربه‌های باارزش و درسهای بزرگ بود.

    من در گذشته انقدر عزت نفس و اعتماد به نفسم پایین بود که حتی در یک جمع دوستانه هم توانایی صحبت کردن و مشارکت در کار رو نداشتم. خیلی وقتها ایده‌های خیلی خوبی به نظرم میرسید ولی اونا رو بیان نمیکردم چون از اینکه مسخره‌م کنن میترسیدم(مثلا پدرم میخواست خونه بسازه، نقشه‌ی خیلی خوبی به ذهنم رسید ولی نگفتم چون فکر میکردم مسخره میشم و همین چند وقت پیش داشتم براش تعریف میکردم و با تعجب گفت چه نقشه‌ی خوبی کاش میگفتی و….). در امتحانات کتبی همیشه ۲۰ میگرفتم و در امتحان شفاهی همیشه ضعیف بودم. عکسی از نوجونیم ندارم چون فکر میکردم خیلی زشتم و بارهاااا آرزو کردم جای فلان دختر خوشگلی باشم که هرکس اونو میبینه توجه زیادی بهش میکنه.خیلی زیاد هم از طرف دیگران تحقیر شدم ولی بازهم رابطه‌م رو باهاشون حفظ کردم چون باهاشون موافق بودم و عجله‌ی زیادی داشتم تا به جایگاهی که آرزو دارم برسم تا چشم بقیه دربیاد😐همیشه منتظر تایید دیگران بودم و نظر خودم هیچوقت مهم نبود و هزاران مثالی که خیلیا تجربه‌ش کردن.

    آره دیگه ارزشی برای ایده‌هام قائل نبودم و انگیزه‌ای برای حرکت نداشتم. هدفهای زیادی داشتم بدون اینکه توانایی قدم برداشتن در مسیر خواسته‌هام رو داشته باشم.انگار زندگی برام جریان نداشت و داشت میگندید.

    ولی بعد از آشنایی با استاد عباس منشِ بی نظیر و گوش دادن فایلهای ایشون ، کم کم اعتماد بنفسم شکل گرفت و با خوندن مقاله‌های بی نظیر خانم شایسته تونستم به تعریف درستی از عزت نفس و اعتماد بنفس برسم. کم کم در مورد خودم و علایقم احساس لیاقت پیدا کردم و کم کم اشتیاقی در من به‌وجود اومد که منو برای رسیدن به خواسته‌م ترغیب میکرد و هر لحظه‌هم داره بیشتر میشه.الان دیگه عجله‌ای برای رسیدن به مقصد ندارم و سعی میکنم از مسیر(یعنی زمانی رو که به کارم اختصاص میدم) لذت ببرم و ایمان دارم موفقیت نتیجه‌ی همین احساس لذته برای همینه همیشه استاد میگن احساس خوب= اتفاقات خوب.

    عزت نفس باعث شده به توانایی‌هام ایمان داشته باشم، با انگیزه در مسیر خواسته‌هام حرکت کنم و علیرغم حرفهای دیگران، سعی کردم به هدایت الهی اعتماد کنم ودر مسیری که خدا بهم نشون داد قدم بردارم.این هدایت‌ها دارن میگن که ما چقدر ارزشمندیم، خدا چقدرررر به ما نزدیکه و فقط کافیه بهش توکل کنیم تا نتیجه‌ش رو ببینیم.

    الان میدونم عزت نفس هم مث هرچیزی در این جهان باید تکاملش رو طی کنه و نباید نتایج الانم رو با نتایج استاد عباسمنش مقایسه کنم ولی مطمئنم اگه منم روی خودم کار کنم قطعا روزی به اون نتایج میرسم. لزوما هم زمان زیادی نمی‌بره چون با کنترل ورودی‌های ذهن و تمرکزمون روی خواسته‌ها، سیر تکاملی به صورت تصاعدی پیش میره و با سیل نعمتها و موفقیت‌ها در زندگی مواجه میشیم.

    الان خییییلی خودمو دوست دارم و کاملا احساس میکنم با خودم به صلح رسیدم ولی قطعا این یک مسیر پیوسته‌ست و باید همیشه روی اون کار کنیم چون تا وقتی روی باورهامون کار میکنیم نتیجه میگیریم.

    خدا رو شکر میکنم که الان میتونم به خواسته‌م برسم چون تمام اون چیزایی که برای رسیدن به هدفم لازم بود رو الان دارم:

    ۱-تقویت عزت نفس و اعتماد به‌نفس

    ۲-کنترل کانون توجه و تمرکز روی خواسته‌هام

    ۳-پیروی از هدایت های خداوند

    ۴-استمرار در پیمودن مسیر

    ۵-احساس خوب = اتفاقات خوب

    فقط کافیه هر بار بخوایم یه کم بهتر از قبل عمل کنیم؛حتی بهتر از بهترین عملکردمون.

    از خودمون جلو بزنیم، رکورد خودمون رو جابجا کنیم و با همه‌ی وجود به خودمون افتخار کنیم که نسبت به چند ساعت قبل ، پیشرفت کردیم. این باعث میشه عزت نفسمون تقویت بشه.اتفاقا همین کامنت نوشتن توی سایت هم به تقویت عزت نفسم ربط داره چون میدونم کامنتهای من ارزش خوندن رو دارن و الان خیلی علاقه دارم کامنت بنویسم.

    این نتایج کوچک و ساده ، قدم به قدم ما رو جلو میبره و باعث ثبات فرکانسی میشه و با ارتقای مدار، شرایط هم ارتقا می‌یابند و دوباره باعث رشد صعودی عزت نفس میشه و به تَـبـَع باعث اون موفقیت و احساس خوب میشه.و این چرخه هرچقدر ادامه پیدا کنه، باعث تغییرهای بزرگ در زندگی‌مون میشه.

    براتون آرزوی سلامتی، ثروت، موفقیت و معنویت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    صحرامی گفته:
    مدت عضویت: 2879 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی

    وقتی روی دکمه‌ی “نشانه‌ی امروز من” کلیک کردم، منو به صفحه‌ای بسیار مناسب هدایت کرد. از اون جهت میگم مناسب، که برای احوالِ الانِ من مناسب بود.

    نشانه‌ی امروز من تغییر دادن آگاهانه‌ی شرایط زندگی ام در زمان مناسب، یعنی قبل از اینکه جهان مرا وادار به تغییر کند.

    چه تغییری را در زمان مناسب در زندگی خود ایجاد کرده‌اید؟

    آیا اصلا من در تمام عمرم یکبار این کار رو انجام داده بودم؟

    از وقتی یادم میاد کمال گرا بودم؛از زمانیکه دانش آموز ابتدایی بودم که بزرگترین تضادم این بود که نمره‌م کمتر از ۲۰ نشه، تا الان که تضادهای بزرگ زیادی دارم که بزرگترین اون شناخت سرمایه‌ی درونی‌م برای رسیدن به میزان عزت نفسی هست که لیاقتش رو دارم.

    این کمال گرایی باعث شد من همیشه غُر بزنم و با هربار سرد شدن و بی انگیزگی نسبت به هدفم، بسیار بی رحمانه خودمو قضاوت کنم و بیشتر از خودم ناراضی باشم.

    لایو شماره ۱۴ استاد رو که دیدم هم حتی متوجه این قضیه نشدم و راستش رو بخوای مقاومت شدیدی داشتم چون قبلا فک میکردم کمال گرایی یه نقطه قوته و میتونه کمک کنه من به خواسته‌هام برسم.هیچوخت فکر نمیکردم این یه تضاده و فقط ظاهر خودشو عوض کرده و این همه سال گولم زده.

    وقتی به دو سه سال گذشته نگاه میکنم می بینم همین کمال گرایی توی تصمیم‌گیری‌های مهم زندگیم، زنجیری شده تا جلوی حرکت منو بگیره و باعث شده علیرغم تلاش‌های چندباره‌ام، موفقیتی که میخوام رو به دست نیارم.

    خدا رو شکر میکنم که الان به این موضوع آگاه شدم چون الان بهترین زمان برای تغییره. هرررر زمانی بهترین زمان برای تغییره و فقط کافیه که بخوایم و حرکت کنیم و به بایدها و نبایدهای قوانین جهان آگاه باشیم.

    حس عجیبی دارم و خدا رو شکر میکنم که منو به این صفحه هدایت کرد تا بزرگترین ترمز خودمو بشناسم و تلاش کنم تا اونو از سر راهم بردارم.

    کمال گرایی مث این میمونه بخوای از کوه بالا بری و با تمام وجود دلت میخواد قله رو فتح کنی و منظره‌ی زیبای دامنه‌ی کوه رو از اون بالا نظاره گر باشی؛ ولی وقتی چشمت به قله میفته بترسی و با خودت بگی این همه رااااااه؟ من که توان بدنی لازم رو ندارم، من که کفش مناسب ندارم، الان فصل کوهنوردی نیس و…….. هزار جور بهانه که فقط کافیه آدم به نجوای ذهنش گوش بده، تا با چنین نجواهایی اونو منصرف کنه.

    خداییش هم زیاد شاهد چنین آدمایی هستیم! آدمایی که ترس بر اونا غلبه کرده و خواسته‌هاشون رو فراموش کردن و یا وانمود میکنن که فراموش کردن و زندگی باری به هر جهت رو در پیش گرفتن.

    ما غافلیم ازاینکه میشه با قدمهای پیوسته و آرام آرام راه قله رو درپیش گرفت واز طبیعت لذت ببریم؛ غافلیم که اگر قدم برداریم، همون تکرار مداوم قدمها باعث تقویت ماهیچه‌ی پاها میشه و با تکرار بیشتر و قدم زدنهای متوالی دیگه خسته نمیشیم بلکه هربار قویتر و محکمتر و بدون توقف راه رو طی میکنیم. و بدون توجه به نقطه‌ی پایان، از مسیر لذت ببریم و ببینیم که هربار فقط با چند قدم حرکت، بعد از چند روز مسیر نسبتا زیادی رو طی کردیم که شاید در نگاه اول برامون خیلی سخت به نظر میومد.

    تضادهای ما مثل همین مسیر کوهنوردی هستن و با تکرار باورهای درست و نهادینه کردن اونا توی وجودمون میتونیم نتایج دلخواه رو به دست بیاریم، سیر تکاملی رو به صورت تصاعدی طی کنیم بدون اینکه حتی به تضاد برخورد کنیم(بدون توقف).

    تاثیر کمال گرایی رو حتی اینجا توی پروفایلم هم میبینم. اینکه زمان زیادی از عضویت من توی سایت میگذره ولی فعالیت چندانی نداشتم چون نخواستم از قانون تکامل برای آگاهی‌هام استفاده کنم و کامنت بنویسم.

    امروز بعد از خوندن اون سوال، تمام این مطالب در چند ثانیه از جلوی چشمم رد شدن و نمیدونستم بخندم یا گریه کنم.

    همون لحظه رفتم لایو رو نگا کردم ولی این بار چون در مسیر تغییر این تضاد بودم، آگاهی هایی که باید رو دریافت کردم( راستش من واسه لایو هم کامنت گذاشته بودم ولی اصلا ربطی به کمال گرایی نداشت).

    چیزی که به ظاهر خیر بود برای من مانع بزرگی برای رسیدن به خواسته‌هام بود.

    خدارو سپاسگزارم که منو هدایت کرد

    به خودم افتخار میکنم که برای این سوال مهم، جواب خوبی داشتم و باور دارم که میتونم نتیجه‌ی دلخواهم رو به دست بیارم چون قبلا هم تونستم باورهای محدود کننده‌م رو تغییر بدم. و تلاش میکنم تا توانایی حرکت قاطعانه در این مسیر رو در خودم بسازم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    صحرامی گفته:
    مدت عضویت: 2879 روز

    دوست عزیز خیلی بهت تبریک میگم و واقعا خدا رو شکر میکنم که اینقد خوب تونستی ایمان راستین رو عملی کنی. راستش از اول که کامنتت رو خوندم تا آخر کلمه میخندیدم و چشمم پر از اشک بود. حست رو درک میکردم چون تجربیات این‌چنینی زیادی دارم و بهتون تبریک میگم که اینقد قلم روان و شیوایی داری.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    صحرامی گفته:
    مدت عضویت: 2879 روز

    سلام دوست خوب هم فرکانسیم

    چقدر عالی بود اندیشه جان و خیلی بهت تبریک میگم.

    قطعا خیلی روی خود کار کردی که تونستی صدای هدایت الهی رو اینطور واضح با گوش جانت بشنوی. راستش منم تجربه‌های این‌چنینی داشتم ولی نه انقدر واضح و نه اینقدر سخاوتمندانه. فکر میکنم دلیلش هم اینه که من هم سطل خیلی کوچکی دارم و هم باید عزت نفسم رو خیلی بیشتر کنم. چون این خیلی واضحه که خودمون ارزش خودمون رو تعیین میکنیم. همه‌ی ما لیاقت ثروت بیشتری داریم به شرط اینکه خودمون جلوی جریان ثروت رو نگیریم😊

    از نوشته‌تون خیلی لذت بردم

    امیدوارم در کار پیشِ رو بدرخشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: