«تجربههای من از اعتماد به نشانهام» - صفحه 1
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری106MB25 دقیقه
- فایل صوتی23MB25 دقیقه
این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن، فقط داستانهایتان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانهام هدایت کن» آغاز شد.
اینکه چطور آن نشانه را تشخیص دادید؛
و آن نشانهها چه زنگهایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پلههای متوالی از قدمهای پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویههای قبلیات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد؛
و چطور از میان هزاران شیوه، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین، نزدیکترین، لذتبخش ترین، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات و شرایط آن لحظهات بود.
و در نهایت، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها، تجربهها، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخهی با ایمانتر در شخصیتات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانهها و بنیان کردن تمام جنبههای زندگیاش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی نشانههاست.
داستان هدایت تو به نشانههایی که برای حل مسائلتان به آنها هدایت میشوی، و قدمهای عملی و تکاملیای که در جهت آن هدایت برمیداری و تجربیاتی که-در ادامه- برای اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته میشود، از دل اعتمادی ناب متولد میشود که -حتی با وجود نجواهای ذهنتان-، نسبت به ساز و کار هدایتگونهی خداوند، در قلبتان میسازید و به قول خداوند:
ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره
این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است، فقط آنهایی را با خود همراه میسازد که تقوا پیشه کرده و ذهنشان را کنترل میکنند و به نشانهها اعتماد میکنند و تسلیم مسیر هدایتشان میشوند و رستگاران و متبرّک شدگان آنها هستند.
زیرا خداوند هرگز برای یاری ما، قوانینش را نقض، معلق یا موقتاً غیر فعال نمیکند، بلکه به شیوههای کاملاً طبیعی، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان هدایت خود را به سمتتان جاری میسازد.
ما از طریق ایدهها و نشانههایی هدایت میشویم که به واسطهی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله، یا خواندن داستان و تجربهای که برایمان الگو میشود و مرز ناممکنها را در ذهنمان جابه جا میکند، یا راهکاری که دیگری برای مسئلهای متفاوت اجرایش کرده، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…، به ما الهام میشود.
نقطه مشترک این نشانهها این است که همهی آنها، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائلمان» را در دل خود دارند.
پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.
زیرا این وعدهی خداوند است که:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38
نکته مهم:
در راستای هدفما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت، در این صفحه فقط نظراتی منتشر میشود که درباره داستان و مسیر هدایت شدهای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانهام هدایت کن» نوشتهاید.
منتظر خواندن داستانها و روندی هستیم که در مسیر هدایتتان طی میکنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحلهی بالاتر هدایت میکند.
وقتی از قدرت کانون توجهمان برای دیدن، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده میکنیم، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانوادهمان، صدق بالحسنی میشویم، آرام آرام، جنس محکمتری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه میشود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر میدهد و به قول قرآن، چشمانمان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانههای هدایت بیناتر میکند.
سلام به استاد عشق به مریم مهربان و به تمام هم خانواده ای های عزیزم
خیلی جالبه برام وقتی داشتم کامنتارومیخوندم دونه دونه یادم افتاد که من کجاها ازین نشانه ها جواب خداوند رو دریافت کردم و دقت که میکنم میبینم مهم ترین قدم هامو بااین نشانه ها برداشتم
من بااین قسمت سایت بیشتر و بیشتر درک میکنم که خداوند هرلحظه داره بامن حرف میزنه و خیلی اعتماد دارم به پاسخ هایی که از خداوند ازین طریق هدایت میکنم .. و هربارم برام تعجب اور و شگفت انگیز و لذتبخشه..
یجورایی من از طرق مختلف نشونه هارو میبینم و به صورت جدی به تصمیماتم فکر میکنم اما وقتی میام نشانه مو میبینم دیگه بدون مکث اونکارو انجام میدم و احساس ایمانم رو انگار چندین برابر میکنه دیگه هیچ شکی نمیمونه تمام نگرانی هام پوچ میشه و..
مورد 1- من یادمه یه زمانی باشریکم به مشکلاتی برخورد کرده بودم و من بشدت آشفته و کلافه بودم و به این فکر میکردم که برم ازآنجا ولی هربارترس ها نگرانی ها … میومد و منو دودل میکرد ..
اینجا وقتی زدم رو نشانه ی روزم فایل تصمیم گیری استاد اومد و اونجا خداوند بهم گفت بشین باخودت منافع و ضررهای موندن و رفتنتو بنویس ببین کدوماش بیشتره و تصمیم بگیر تودودلی نمون فقط تصمیم بگیر. . و من کلی نشونه های دیگه دیدم که رفتنم قطعا بهترین راه بود و من اینکارو کردم. .
مورد 2- من وقتی بسته ی عزت نفس رو شروع کردم به تمرین و انجام دادن این ایده به ذهنم اومد که ازین شغلی که دارم وقتشه که خداخافظی کنم نه ک یکدفعه ای بخوام تصمیم بگیرم بلکه من هیچ علاقه ای نداشتم اما ازترس نمیتونستم اینکاروکنم بغیراون من 10ساله که مشغول همینکارم حالا که تازه به یه راحتی رسیدم جمع کنم ؟
من احساس خوشبختی نمی کردم بااینکه راحت شده بودم حس لذت نداشتم فکر میکردم پول دربیارم دیگه تمومه ولی ازیجایی ببعد احساس نیاز به چیزی رو کردم که فقط بمن لذت میده که منو شکور میکنه منو شکوفا میکنه منوزنده میکنه احیا میکنه و ازین دل مردگی درمیام من احساس کردم تکاملمو طی کردم الان تواین دوره بااومدن عزت نفس باید ایمانم رو نشون بدم بااینکه بعدش رو نمیدونم اما ایمان منم دقیقا اینجا مشخص میشه که من دقیقا وقتی فکر میکنی همه چی راحت و بروفق مراده بخوای رها کنی و بری تو ناشناخته های دیگه. . نشانه ها اومدن و اومدن و من میدیدم و میفهمیدم اما باز نیاز داشتم به صدای بلند به چیزی که دیگه شکی نداشته باشم به ایمانی که عمل بیاره ..
اون شب توراه خونه بودم گفتم خدایا من احساس میکنم باید کارگاروجمع کنم و برم دنبال علاقم اما میتونم کارگاروجمع نکنم همزمان دنبال علاقم باشم و وقتی پیداش کردم باخیال راحت برم دنبالش و کارگاهو جمع کنم اینجوری منطقی تره و همه هم همینوبهم میگن اما یه حسی درونم میگه اون که اسمش ایمان نیس ایمان ینی کارگاهو جمع کنی کارهایی که از طرف خودت لازم هست انجام بشه رو انجام بدی به نیروی غیب ایمان بیاری اون قدم وکه برداشتی اونموقع خداوند میاد و بقیه راهو نشونت میده. . اگه توکارگاه و نگه داری ینی شک داری به هدایت خدا ینی میترسی از تغییر ینی ازاینده میترسی از حرف و واکنش بقیه میترسی ینی داری به کفرت ادامه میدی..لطفا امشب بمن بگو چکار کنم بهتره؟
همون شب زدم رونشانه م و خدا منو هدایت کرد به فایل مصاحبه استاد اونجا خدا بهم گفت عامل ثروتمند شدن تو کسب و کار عشق و علاقه ت به کارته خداوند اززبان استاد بمن گفت برو دنبال عشقت کاری رو انجام بده که عاشقش باشی نتونی ادامش ندی. .. و اونجازنگ اول بصدادراومد و جدی تر شدم نسبت به ترک کردن شغل فعلیم خیلی جدی ترشدم اما ازآنجایی که قراردادم چندماه مونده بود تواین مدت هربار به شکل های مختلف نجواها میومدن و باز منو دودول میکردن. .
یروز صبح که از خواب پاشدم خدا یدفعه به دلم الهام کرد امروزنرو سرکار استراحت کن ..
خداروشکر میکنم که اون روز موندم خونه و نرفتم چون اون روز من بخدا گفتم خدایا من وقتی به این فکر میکنم که دارم اینکارو که اینهمه سال دوسش نداشتم اما ازروی ترس و نگرانی ادامش دادم و دارم میزارم کنار خیلی حس خوبی بهم میده خیلی حس آرامش بهم میده اما میترسم خدایا میترسم از آینده اینکه نکنه پشیمون شم ازینکه نکنه اوضاع کار بهتر شه و خودمو سرزنش کنم خدایا میترسم باهام حرف بزن بهم بگو چکارکنم ..
من زدم روی نشانه م و در کمال ناباوری کتاب رویاهایی که رویا نیستند اومد بالا قسمت سوم (ایمان راستین)
اصلا من شوک شدم گفتم خدایا ینی چی ایمان راستین این کتاب حتما یحرفایی بامن داره همون لحظه خریدمش و وقتی خوندم. .. وقتی خوندم … وقتی خوندم… خدای من هیییچکس نمیتونه احساس اون لحطاتمو درک کنه ..
من فقط اشک میریختم من فقط گریه میکردم بلند بلند گریه میکردم هرررر بند هرررر جمله انگار خداداشت مستقیم و بی پرده بامن حرف میزد
من میگفتم خدایا من ایمان دارم اون خرسه که نداره ..
خدا میگفت بیا بیرون از چادر ..
من میگفتم میترسم
خدا میگفت بیا بیرون از چادر
من میگفتم اگه بمیرم چی و خدا همچنان میگفت بیا بیرون از چادر
ترس من از بیرون اومدن ازین کار به اندازه ی ترس استاد از بیرون اومدن از اون چادر تواون لحظه بود .. من هییییچوقت به این فکر نمی کردم که بتونم یروزی اینکار و بزارم کنار حتی فکرشم برام وحشتناک بود
خیلی از جملاتشودقیق یادم نیس اما تک تک جملات اون کتاب خود خود حرف خدا بود خدای هدایتگر خدای پاسخگو ..
و الان من خیلی وقته وسیله هامو فروختم و کارهامو جمع کردم و من این تصمیم بزرگ و گرفتم و ایمانم چندبرابر شد و منتظر نشانه هام واسه رفتن به قدم های بعدی ..
باخودم میگم این تصمیم قطعا یکی از اصلی ترین قدم هایی هست که درطول تمام عمرم گرفتم و خواهم گرفت چون من برای اولین بار کاملا اگاهانه درحالیکه همه میگن حماقت کردی باخوشحالی تمام اینکارو کردم چون لازمه ی قدم بعدیمه چون خدا میدونه من چقد الان تشنه و اماده برای تجربه ی علاقه م که نمیدونم چیه و چقدر بیشتر ازقبل خودم و الان بقیه درک میکنم که مهم ترین ملاک توکسب و کار فقط علاقه س عشقه عشق.. و معلوم نیس که چه پاداش هایی چه لذت هایی چه شادیهایی انتظار منو میکشه ..
ازنظربقیه این تصمیم من نشونه ی شکست منه اما من صددرصد میدونم و ایمان دارم که این اولین نقطه ی شروع زندگی بهتر منه
این جا تازه شروع منه. . نه باجهل نه با نگرانی بلکه بااگاهی با آرامش با علاقه خدایا چقدر این مسیری که ندیدمش میتونه بی نهایت شادی بخش و ثروت آفرین باشه چقدر میتونه منو بیدارترکنه منو خداگونه ترکنه ..تازه شروع شده آغاز تحقق خواسته های مقدسم. . خدایا شکرت استاد عزیزم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم نمیدونم چجوری سپاسگذار باشم نمیدونم…
مورد 3-من چند وقت پیش از خدا پرسیدممنو به علاقم هدایت کن یا پله ای که منو به اون فضا برسونه آخه اون چیه که من ساعتها هم بشینم پاش خسته نشم اون چیه که هربار برام لذتبخش میشه .. زدم رونشانه و اینبار پاسخ خداوند حکیم و دانای من فایل 32 مسابقه سفرنامه بود
اونجایی که خدا بهم گفت( تو فقط همینجا باش تو فقط ازینجا جایی نرو همین حوالی باش هرانچیزی که نیاز باشه بشنوی میشنوی هران چیزیکه قرار باشه ببینی میبینی و هرآنچه که باید انجام بدی بتوگفته خواهد شد )
و من همچنان دارم صبر میکنم و بهنشانه ها توجه میکنم و میدونم که وعده ی خداوند حقه خدایا شکرت شکرت شکرت
مورد4- من تواین روزا ایده ی مطالعه قرآن اومد ب ذهنم درحالیکه جزو برنامه هام بود و یادم رفته بود.. دیروزبهم الهام شد و من احساس مقاومت زیادی داشتم حتی الانم دارم ترس داشتم ازینکه نکنه درست متوجه نشم و اشتباه برداشت کنم نکنه دچار انحراف بشم نکنه اونجوری که واقعا هست پیام خداوند رو درک نکنم و نفهمم حرف خدارو. …
دیشب زدم رو نشانه ها و خداوند دریک کلام بهم گفت
برو وسط نترس برو وسط نترس
و من امروز باخودم گفتم فقط ازیه جایی شروع کن کمال گرایانه جلونرو فقط شروع کن وازیجایی مطالعه رو شروع کن .. خداوند تو رو به درست ترین فهم و درک و آگاهی هدایت میکنه. . خدایا شکرت که آنقدر جریان داری و آنقدر هستی آنقدر زیاد بامن حرف میزنی و هرلحظه بامن درارتباط نزدیکی .. من امروز شروع کردم و از خداوند تعهد لازمومیخوام که باعشق ادامه بدم قطعا خدا حرفای زیادی باهام میخواد بزنه که من منتطرشم❤💜💜
دوست هم فرنکاسی عزیزم کامنتت اشکمو درآورد خدا همین الان با کامنت زیبای شما باهام حرف زد متشکرم ازت و خوشحالم که تاثیر مثبتی گذاشتم رو شما دوست عزیزم .😍😍
دوست هم فرنکاسی عزیزم خوشحالم که تاثیر مثبتی رو باورهات گذاشتم و ممنونم از کامنت زیبایی که گذاشتید 💚❤💜
دوست هم فرنکاسی عزیزم خیلی خیلی خوشحالم ازینکه میتونم ب این شکل تاثیر زیبا روی شما و باقی هم خانواده ای هام بزارم💚💚💚
سلام دوست عزیزم
متشکرم از کامنت خوبت. .چقدر خوشحال شدم ازینکه کامنت من نشانه ی شما شد ..
این ینی درمسیر درست هستیم💚💚
دوست هم فرنکاسی عزیز
کامنت شما اشکم رو درآورد الان درحالیکه داشتم پاسخ شمارو میخوندم که داشت نجواها میومد وخدابهم گفت برو توپاسخ دیدگاهات و هدایت شدم ب این پاسخ زیبا و خدای من دوباره یادم انداخت که من حواسم بهت هست نگران آینده نباش همین جا باش هدایت میشی عجله نکن .. ممنونم که بیادم آوردی حرفایی که خودم ب خودم زده بودم 💚💚
دوست عزیزم ممنونم از کامنت زیبا و پر از احساسی که گذاشتی. . چقدر عالی ابراز احساسات میکنی و لذت میبرم ازینکه چقدر هم خانواده ای عزیزم صادقانه و باعشق تشکر میکنه و باخودش درصلحه.. خیلی احساس قشنگی گرفتم از کامنتت دوست دوس داشتنی من😚😚😍😍
دوست عزیزم خیلی خوشحالم ازینکه تونستم نشانه ای باشم برای اعتماد به الهام درونت
خدایاشکرت💚💚
سلام دوست هم فرنکاسی عزیزم
من همچنان دارم صبوری میکنم و بدنبال نشانه ها هستم
ما در واقغ داریم اما ده میشیم برای ورود به مسیر جدیدتروبهتر ..
خوشحالم که از طریق کامنت من جوابت رو از خداوندگرفتی
ب امید روزهایی که بیایم و همینجا بازگو کنیم داستان زیبا و لذتبخش هدایتمون ب همون مسیری که تشنه ی تجربه کردنش هستیم.
شاد و ثرمتمند و ارام باشی دوست گلم
سلام سمیه جانم عزیز دلم ..
خیلی خوشحالم ازینکه احساس خود الهی ت رو بیدار کردم و بهانه ای شدم برای بیاد آوردن خود والا و متعالیت. .
شک ندارم که هدایت میشیم به موضوع مورد علاقمون..من در حال دنبال کردن نشانه ها هستم و دارم سعی میکنم قدمهایی که باید از سمت خودم برداشته بشه رو بردارم تا خداوند پاسخ بده و به خواسته م برسم
میرسیم و میایم همینجا بازگو میکنیم و عشق میکنیم
شاد و خوشبخت باشی دوست عزیزم 💚💚