مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 19
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/02/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-02-22 08:27:482024-03-08 07:09:13مثل ابوموسی نباشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز و همه دوستان هم مسیر
مدتی هست حس میکردم دارم درجا میزنم پلنی برای خودم چیده بودم تا تغییری بزرگتر رو ایجاد کنم که به یک مسئله برخوردم و همین باعث شد ذهنم درگیرش بشه ولی اصلا متوجه اش نبودم و همچنان در سایت بودم و فایل گوش میدادم و اتفاقا فکر میکردم در مسیر درستم
تا اینکه کامنت قبلیم که نوشتم رو استاد حذفش کردن و این اولین بار بود که این اتفاق برام افتاد اولش خیلی ناراحت شدم چون فکر نمیکردم کار اشتباهی انجام داده باشم اما بعدش به خودم گفتم دلیل این اتفاق چی بود؟
استادی که من میشناسم هیچ وقت کاری رو بی دلیل انجام نمیده؟
این واقعا چه نشونه ای بود برام؟
و بعد برگشتم به چند روز قبل که دیدم بله من یه مدتیه با اینکه دارم فایل گوش میدم اما فقط برای مسکن ازشون استفاده میکنم و ته ذهنم هنوز درگیر مسئله ام هستم و نتونستم بسپارم به خدا و میخوام با عقل کوچیک خودم حلش کنم و همین موضوع باعث شده که اول توجه ام از داشته هام و اینهمه نتایج عالی که گرفتم برداشته بشه و متمرکز باشه به نداشته ها و هم اینکه مسئله رو برای خودم پیچیده کردم و دارم دور خودم میچرخم اینو که فهمیدم گفتم باید همینجا ببرم این رشته سمی رو که اگر ادامه پیدا کنه میره به ناکجا آباد تا اینکه امروز از طریق قسمت کلید هایی فایل های دانلودی به این فایل هدایت شدم اول از خانم شایسته عزیزم سپاسگزارم که انقدر با نظم و کاربردی این کلید ها رو تهیه کردن و بعد با گوش دادن این فایل به کلی از راهکارهایی که انگاری جلوی چشمم بود و نمیخواستم ببینمش هدایت شدم من از وقتی که با سایت آشنا شدم تقریبا همیشه سعی کردم یه چالش درست کنم اما مسئله اینجاست که این روند بهبود پایانی نداره برای مثال من از صحبت تو جمع وحشت داشتم اما الان هرزمان پیش بیاد موقعیتش پیش قدم میشم اولش ترس دارم راستش اما خداروشکر خوب پیش رفته همشون
اما مسئله اینجاست که این رونده انتها نداره مثلا بگیم خب من دیگه اینکارو کردم دیگه تموم شد یا یکبار تو تمرین عزت نفس سفر تنهایی رفتم اما میدونم این یکبار کافی نیست و باید دوباره و دوباره برای خودم ایجادش کنم یا چند روز پیش اتفاقی یه بیلبورد تو میدون انقلاب دیدم که یه نمایشگاه در مورد موبایل و فناوری برگزار میشد و منم همینطوری پاشدم رفتم هیچ پیش زمینه ای هم نداشتم و همون قرار گرفتن توی اون فضا برام خوب بود گرچه میدونم سری بعد باید خیلی بهتر عمل کنم و مثلا حتی با اینکه اطلاعاتش رو ندارم ازشون سوال کنم ولی همین که رفتم کلی برام خوب بود و کلی تجربه به دست آوردم و گفتم برای شروع یه چالش خوبه بهرحال
در واقع من اینو متوجه شدم که من همیشه باید پیشتاز باشم توی خلق چالش هایی که باعث رشدم میشه نگم دیگه اینو انجام دادم دیگه حل شد چون درسته از محدوده امن قبلی خارج شدیم اما دوباره وارد یه نقطه امن دیگه شدیم باید دوباره و دوباره تکرارش کنم انقدر که جز بدیهی از من بشه و من دقیقا حس میکنم که در این نقطه امن جدیدم گیر افتادم که داشتم دست و پا میزدم چون فکر میکردم من تا الان کلی پیش رفتم و چالش درست کردم برای خودم ولی با این فایل فهمیدم این رونده باید همیشه باشه حتی اون کارهای قبلی که خودم میدونم هنوز در من تثبیت نشده رو ادامشون بدم نگم خب من یک بار یا پنج بار یا هر چندبار اون رو انجام دادم دیگه حل شد نه حتی اگر در چیزی حرفه ای هم بشم اگر یه مدت انجامش ندم دوباره برمیگردم مثل همین مسیر مثل زبان انگلیسی مثل ورزش و هرچیز دیگه ای
گفتم خب حالاراهکارش چیه؟
دقیقا همین کارهای روزمره کوچیک اما مستمر که در نهایت مسئله به ظاهربزرگم رو هم حل میکنه
برای تمرین این فایل چندتا کار رو در نظر دارم که انجام بدم
1. ارتباط با آدم های جدید و پیش قدم شدن در ارتباط برقرار کردن باهاشون
2. تست چندتا ایده در کارم که میدونم برای بهبود وضعیت فعلی لازمه اما پشت گوش انداختمش
3.بیشتر تنها شدن با خودم
4.پیدا کردن مسیرهای جدید و جاهایی که تا بحال نرفتم تو شهر خودم
استادجان ازتون بی نهایت ممنون در کوچیکترین رفتارتون پررر از درس زندگی سازه و قطعا این باعث میشه منم شخصیت قوی تری بسازم از خودم
سلام
استاد چقدر خوب درس زندگی میدهید.
یک خروس را شاهد مثال میاورید و میگویید مثل این نباشیم.
کاملا موافق هستم زندگی به عمقش ارزش دارد و نه به طولش.
یادم میاد بهترین طبیعت گردی من مال وقتی بود که ناگهان باران شدیدی گرفت و ناخواسته در سیلاب گیر افتادیم و از قضا کفی هردو کفشهایم ازجا درآمد و مجبور شدم کفی را با نخ و بندکفش و.. ببندم و هر چند متر که پاره میشد دوباره تکرار کنم و البته در زیر باران شدید کاملا خیس بودیم.
اون آتشی که ما دونفر روشن کردیم لذت بخش ترین آتشی بود که تجربه کردیم چون از شدت سرما میلرزیدیم و کامل خیس بودیم
و وقتی به یک جاده رسیدیم بنظر بهترین جاده خاکی میامد.
اگر قراره ما برای تجربه کردن به این دنیا آمده باشیم پس پیش بسوی تجربههای جدید و پرهیجان.
در جهت عمل به تعهد (کامنت گذاشتن، توجه به نکات مثبت و زیبایی، نکاتی که یاد گرفتم و قراره به کار بگیرم، گام هایی که برداشتم، نتایجی که گرفتم و گاهی شاید راجع به پروسه ای که دارم طی میکنم بنویسم) روز دوم
بنام مالک وهاب جهان هستی، الرحیم الغفور، الغنی حمید
سلام به عشقای خودم خانواده عباس منشی که اونقد دارم ازتون یاد میگیرم و لذت میبرم که جهت تشکر فقط از دور میبوسمتون
با توجه به مضمون فایل زیبا آهنگ زیری برای خودم گذاشتم به نام into the unkown از bzur که قشنگ داره حالم خوب میکنه و تمرکزم رو موقع نوشتن بالا میبره.
اول بگم که من قبلا به این فایل برخوردم تو سایت و با توجه به اسمش ابوموسی (ابوموسی چیه!!!! ابوموسی کیههههه!!!!) گفتم میتونه جالب باشه پس بزار دانلودش کنم که بعد گوش کنم چون یادم میاد اون لحظه وقت نکردم گوش کنم و خلاصه امروز دنبال یه فایل بودم که گوش بدم و خوب و بیام از توش نکته بنویسم که بصورت کاملا هدایتی گوشیم این فایل رو نشون داد، و پخش شد گفتم عه این چیه، اسمش مثل ابوموسی نباشیم بود.
گفتم پس وقتش، خلاصه که آقاجان شما غوغا کردی با این فایل، قشنگ همراستا هست با اهدافی که برای خودم نوشتم، یکی از اهداف سالم که کلیتش این بود که تجربه چیزهای جدید بود و آشنایی با آدم های جدید بود قشنگ برام رخ میداد و من بعد چند روز میفهمیدم عه این هدفم بود.
یعنی ببینید چقدر نوشتن اهمیت داره و با توجه به باوری که راجع به اون چیزی که مینویسی اون خواسته و هدف با سرعت بیشتری و راحت تر رخ میده. مثل اینکه از نظر من آشنایی با آدم های جدید تو زندگیم کار سختی نیست اونجوری که گاهی وقتا راجع به بعضی چیزا مثل داشتن یه کار و بیزینس خوب، یا شغل با شرایط عالی، انگار که مغزم براش مبرهنه که آشنایی با آدمای جدید خوبه اوکی انجام میشه، اگ تا الان نشده بحاطر اینکه نخواستم و الان میخوای اوکی چشم انجام میشه.
خب حالا جدا از بحث نوشتن، که این فایل باید کلی تمرین از توش دربیاریم و بنویسم و جان کلام رو بگیریم.
واقعا چقدر این استایل زندگی قشنگه و برای یک رویا و آرزو هست که انگار همش تو ذهنم بود که باید یک شبه رخ بده یک هو وقتی همه چی اوکی شد برای اون تو دل ناشناخته زدنه اونموقه اقدام کنم، نگو که عزیزم قانون تکامل در مورد همهههه چیز بدون استثناء باید اجرا بشه و اونهم اینه که عزیزجانم همین تو دل ناشناخته زدن هم استپ استپ و گاماس گاماس رخ میده، اول بگو یک درجه بهتر و پرشورتر و پرهیجان تر، یک درجه عمیق شم برای چیزی که میخوام، یبار اعتماد کنم به خدای وهابم در مورد همین مسئله ناشناخته، دقیقا چتد وقته تو دلم افتاده که مثل استاد بزنیم به سفر نگیم کجا تو ترمینال مشخص کنیم کجا، بعد بریم تو اون شهر و روستا و مقصد بعدی خودش برامون پدیدار بشه بصورت هدایتی، یا اینکه برم حرفه ای که دوست دارم و الان فهمیدم دوس دارم کم کم شروع کنم به یاد گرفتن مهارت هاش ولی با تمام تمرکز یعنی زمانی که اهدافم که مشخص کردم درست شد، هدف بعدی یادگیری مهارتی که دوست دارم با رعایت اصل تمرکز. و یا همین آشنایی با آدم های جدید که امسال از همون اول سال برام رخ داد و چقدر خوشحال شدم که داره رخ میده، و دوست دارم الان هم مجددا برام رخ بده
خدایا ازت میخوام امشب تو خواب هدایتم کنی و بم بگی چه گام های اساسی رو باید بردارم که فقط یک درجه شور و شوقم برای زندگی بیشتر بشه، یک درجه بیشتر از comfort zone بزنم بیرون، بم بگو وهاب من، بهترین، شنواترین، آگاه ترین به همه چیز، بیناترین، بخشنده ترین، مهربان ترین، یکتااااااا
خیلی خوشحالم که تو این مسیر هستم، بخدا هر کدوم از فایل های دانلودی یک دوره هستن و به شدت قابل تامل، چقد خوبه که استاد هستن، چقد خوبه که این خانواده هست و انشالله که پایدار باشه و منم متعهدانه در این مسیر و صراط مستقیم با ایمان و عمل صالح برپا و استوار باشم
عاشقتونم.
در پناه مهربان ترین
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد وخانم شایسته عزیز وتمام دوستان خوبم
خدا رو شکر یک روز دیگه با طبیعت پرادایس چشمهای ما میبینه ونعمتهای خدارا شکر میکنم امادر مورد ابوموسی که تعبیرهای خوبی رواستاد بیان کردید
نکته های جالب این فایل ایناست که زندگی پر از ماجرا ها رو باید تجربه کرد وترس ها رو شناسی کنیم واز حاشیه امن خود بیرون برویم واگر لازم شد تنهایی به سفر بروم اما در مورد خودم استاد من همیشه در زندگی کنجکاو بودم که تنها هرجایی بروم دنیا رو تجربه کنم واز موقعیتها نترسم ودل رو به دریا بزنم در تمام ابعاد زندگی نمیخواهم مثل ابو موسی باشم چون زندگی من نمیخواهم در سطح پایین باشه چون به نطر من تجربه آدم رو آبدیده میکنه وبه خواسته هایش میرسونه به شرط ایمان باور به اون کاری که باید داشته باشه
نگاه ما باید باز باشه تا مهارتهای جدید رو یاد بگیریم استاد چقدر قشنگ گفتی مسافرتهای بدون پلن بریم حتما نباید از قبل برنامه بریزی این یعنی فرصتها رو باید استفاده کنی تا خودت رو بیشتر بشناسی
خدارو شکر میکنم بااگاهی های برنامه موجب پیشرفت در تمام جنبهها ی زندگی من اتفاق میافتد استاد وخانم شایسته عزیز وتمام دوستان هم فرکانسی خوبم از شما تشکر میکنم
همه شما رو به خدای بزرگ میسپارم خدانگهدار
الان ساعت4:30 صبحه دیشب موقع خواب یه سوال از خداجونم پرسیدم و گفتم عزیزدلم همین امشب باهام حرف بزن و مثل همیشه مسیرو بهم نشون بده نازنینم ️
یهو از خواب بیدارشدم و یه ندایی بهم گفت بیام سایت استاد عزیزم و مستقیم رفتم سراغ نشانه وهدایت️.
وباااااااااازززززهم صحبتهای عاشقانه پرودگارم و هدایت زیباش از زبان استاد دوست داشتنی ام
الان که مینویسم غرق اشک شوق و شکرگزاری هستم که به این زیبایی جواب سوالم رو گرفتم
در تصمیمم مردد شده بودم وشاید کمی احساس ترس داشت باعث میشد قدم جلوتر نزارم ولی با دیدن این فایل زیبا با ایمان کامل به مسیرم ادامه میدم
خدارو هزاران بار شاکرم بابت هدایتهاش شاکرم بابت اینکه لیاقت شاگردی استادعباسمنش عزیز رو بهم داد ممنونم پروردگارم ️
بدون اغراق حضور درسایت استاد مهربونم بزرگترین. عالیترین معجزه زندگیم هستش مچکرم خداجونم عشقم نازنیم بابت این لطف ️
برای تمام عزیزانی که با توکل واعتماد به خدامون قدم درراه تغییر و خلق زندگیشوون گذاشتن رسیدن به اوج لیاقتهاشون رو طلب میکنم ️
دوستتون. دارم دلی
سلام استاد جانم
امروز ک اومدم تو سایت بعد از خوندن یک ساعت کامنت بچه ها، به خدا گفتم چطور میتونم زندگی بهتری داشته باشم؟ بعد زدم روی دکمه نشانه من دیدم این فایل ابو موسی اومد استاد من خیلی آدم ترسویی بودم همیشه و الانم هستم اما خیلی کمتر شده به لطف خدا….
چن وقتیه دوستدارم برم ی فست فودی ی پیتزایی بخورم اما به دوستم ک گفتم میای با هم بریم گفت ن نمیام و من ناراحت شدم ک چرا پایه ای ندارم…
من همیشه ترس دارم تنهایی برم رستوران یا جایی همیشه باید ی نفر باهام باشه تنها دلیل ترسمم حرف مردم ک این حرف مردم یکی از پاشنه ها ی آشیل منه اما امروز میرم و این کارو میکنم و ی پیتزا میزنم بر بدن مطمنم بعدش ارامش خاصی میگیرم از اینک پا گذاشتم روی ترسم چرا میگم ارامش میگیرم اخه چن روز پیشا رفتم ی جایی و ازشون درخواست کردم ببینم واسه ی کار به من نیاز ندارن اونام با کمال احترام بهم گفتن ن و من بعدش یک احساس خوبی گرفتم ک پا گذاشتم روی ترسم ک نگو اخه ترس داشتم برم و تقاضای کار کنم با اینک جواب ن شنیدم ولی اون پا گذاشتن روی ترسم ارامش خاصی بهم داد کلی به خودم افتخار کردم
استاد من زندگی پر از ماجرا رو دوستدارم ن زندگی ک فقط زنده باشم توش و هیچ چیزی رو تجربه نکنم و بعدش بمیرم من میخوام و میشود با توکل بر خدا
سلام خدمت استاد عزیزو مریم بانوی مهربان و دوست داشتنی،اول از همه با دیدن این استایل زیبای استاد چقدر ذوق کردم و تحسین کردم این اراده قوی شمارو و بعد اون تحسین کردم منظره زیبا و بک گراند این فایل سراسر آگاهی، خدای بزرگ رو شاکرم که همیشه در بهترین زمان و مکان بنده هاش رو هدایت میکنه و امشب هم مثل هزاران بار دیگه منو بواسطه نشانه روزانه ام ب این فایل هدایت کرد ک چقدرهمزمانی به موقعی ،خدایا شکرت
من برا انجام یک کاری ک چند روز ه بهم پیشنهاد شده خیلی مردد بودم و بیم اگر و اما سردرگم ک این از ترسم سرچشمه میگیره ،ولی با شنیدن این فایل و نشانه ی هدایتیم تصمیم گرفتم ک با توکل ب خدا شروعش کنم و خواستم در پایان صحبت استاد ،این تعهد رو مکتوب کنم و با خودم میگم اگه خدا منو تو این مسیر انداخته قطعا راه رو برام باز میکنه، من قدم اولم رو برمیدارم و از حاشیه امنم بیرون بیام و میسپارم ب خودش و ایمان دارم ک نتیجه خوب میگیرم .استاد جان باید حرفاتون رو طلا گرفت واقعا هر کلمش پر از آگاهی تجربه هست خدایا صد هزار بار شکرت و سپاس از استاد جان و مریم .
سلام به روی ماه تک تکتون
تجربه من از اون جای شروع میشه که همیشه می شنیدم (دختر هم مگه تنهایی جای میره باید یکی همرات باشه حالایک مرد یا زن باید کنارت باشه).من بعد که ازدواج کردم شش سال پیش اونجا اولین باری بود که میدیم برای تعمیرات همسرم کسی رو میفرسته خونه زنگ میزنه میگه خونه ای خانم دارن می یان برای تعمیرات؟من گفتم مگه نمیای خودتم من تنها چیکار کنم با یک مرد تنها من میترسم یا تنها زشته یا اگه سوالی داشت چی بگم،همسرم تعجب کرد و گفت خانم من آدمم میشناسم میفرستم سالهای باهاش کار کردم بعد تو از چی میترسی تو رو هم میشناسم،اما من که یاد گرفتم زشته دختر تنها بره جای یا تعمیراتی میاد کسی خونه باشه و بلا سر آدم نیارن این داستانا،اوایل گفتم پسر مردم دلش به من اندازه پدرم نسوخته که،یا میگفتم که انگار اصلا براش ارزش نیست این چیزا،(خودتون ببینید که ذهنم رو اتفاقات جامعه یا حرفای اطرافیان چقدر نادرست کرده بود)تا اینکه رفتم تو دل این ترس بعد دیدم که چقدر اشتباه فکر می کردم ترسی نداره که خیلی همه چی عالی پیش میرفت هر بار،من تو این قضیه فکر کردم قویتر شدم،خیلی چیزا یاد گرفتم که میتونی دختر باشی تنها بدون هیچ ترسی تعمیراتی بیاد خودنت بسته به فرکانس خودت که چه پرسنل تعمیراتی میاد خونت، دیدم بنده خداها اگر مسن بودن منو دخترم اگه جوان بودن آجی صدا میزنن،من الکی میترسیدم و همچی باور محدود ذهنم بود،به لطف خدای مهربون و اعتماد همسر،و قدم های خودم تونستم این شرایط رو عادی کنم،الان که مدیر ساختمونمون هستم تعمیراتی میاد موتور خونه کلی میرم موتور خیلی عادی وایمستم دیگه ترسی ندارم و کلی درس هم از طرز کار موتور خونه یاد گرفتم همین چند روز پیش آقا برگشت بهم گفت من هربار میام اینجا تعمیرات میرم با خودم میگم ماشالله چه شیر زنی با این سن کم اش مثل یک مرد از همه موتور خونه سر در میاره و چه رفتار خوبی داره،خیلی جاهای دیگه مثل رانندگی تو اتوبان که قبلا تنها میترسیدم الان برام اون ترس خنده دارشده، خدا رو شکر که هدایتم کرد و قوی ترم کرد خدارو شکر که همسری داد بهم که بهم اعتماد داره و کنارش رشد میکنم تا اینکه همون طرز فکر سابق را نداشته باشم و تغییر کنم ممنونم استاد عزیز از فایل های عالیتون🙏🏻☘️
باسلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و دوستان هم فرکانسی ام
خیلی خوشحالم که این توفیق را دارم که این پست را بگذارم.
باز هم یک فیلم عالی از استاد عزیز…
من این فیلم را به بهانه پشت زمینه بسیار زیبایی که استاد ایستاده و فایلی که اسم عجیبی داشت! دانلود کرده ام و از استاد عزیز بخاطر اشتراک نظراتشان و صحنه های زیبایی که در آن فیلمبرداری می کنند، بی نهایت سپاسگزارم.
ولی بعد از دانلود فیلم و لذت بردن از پس زمینه رویایی،مفهوم عمیق ابوموسی بودن را در زندگی دنیا فهمیدم.
زندگی در دایره امن همیشگی و فرار از تغییر، انسان را چون مردابی ساکن می کند که هیچ چیز جدیدی را نه خود تجربه می کند و نه به دیگران کمک می کند که تغییرات جدید را تجربه نمایند.
بعد از دیدن این فیلم زیبا و موقع خوردن ناهار و بعد در باشگاه بدنسازی، داشتم به این فکر می کردم اگر استاد عباسمنش از کارمندی در بندرعباس استعفا نداده بودند هم خودشان و هم صدها نفر را از دیدن این همه زیبایی و فراوانی محروم می کردند و تصور کنید زندگی ای چقدر سخت است بدون سایت استاد و این همه آموزش خوب که همیشه در حال بروزرسانی است و مثل رودخانه ای مواج در حال حرکت و زنده کردن انسانهاست.
خدایا از تو بی نهایت سپاسگزارم بخاطر آفریدن بندگانی مثل استاد عباسمنش که چراغی را در دنیا افروخته اند و در حال حرکتند وبسیاری پشت سر ایشان در حال پیمودن راه زندگی و تجربه خلق زندگی توسط خودشان بصورت مداوم،مداوم و مداوم…
خدایا چقدر خوب و ایده آل است که هرروز تمرین کنیم کمی از منطقه امن خود بیرون بیاییم و چیز جدیدی را تجربه کنیم:
– از راه دیگری به محل کارمان برویم یا برگردیم.
– مسافرتی بدون برنامه ریزی ولی با چادر و امکانات لازم برویم.
– اگر کارمند هستیم و در آرزوی شغل خودمان که می دانیم در آن بهتر عمل می کنیم با هدفگذاری چندساله هر روز بعد از وقت اداری به شغل مورد علاقه خودمان بپردازیم و وقتی درآمدمان معادل یا بیشتر از شغل فعلیمان شد از شغل اداری خودمان استعفائ بدهیم و تمام وقت به شغل مورد علاقه خودمان بپردازیم (آموزه استاد جیم رآن در کتاب جادوی کار پاره وقت).
– در ساعاتی از روز که کار مهمی انجام می دهیم گوشی موبایلمان را دور از دسترسمان بگذاریم.
– هر ماه یک کتاب بخریم و خودمان را ملزم کنیم حتما آن را تا آخر بخوانیم.
– برای داشتن کتابخانه و اتاق شخصی بزرگ تر مجبور باشیم خانه ای بزرگ تر بخریم یا اجاره کنیم.
و…
دوستان عزیز و استاد عزیز سلامت، ثروتمند و پایدار باشید…
امروز هوا طوفانی بود و باد خیلی شدیدی هم می وزید من می خواستم با همسرم بریم کوهنوردی و ایشون گفت هوا خیلی بد هست و نمی رویم
من گفتم من می روم پیاده روی ایشون گفت نه هوا آلوده است و نرو و از این جور حرف ها ولی من تجربه ی در باد پیاده روی کردن را امروز داشتم و خیلی هم بهم خوش گذشت خدا را شکر
این جور وقت هاست که باید بفهمم آیا ورزشکار هستم یا نه پشت سر هم حرف می زنم و الان هم خدا را شکر جهش های عالی داشتم در ثروت خدا را شکر فقط برای اینکه پا روی ترسم گذاشتم و حرکت کردم همین
یا اینکه الان همسرم می گفت فلان کس رفته مالزی خانم را صیغه کرده بعد من گفتم به ما مربوط نمیشه همسرم خندید و گفت یعنی چی ؟؟ باید ما بدونیم اینها به ما دروغ میگن گفتم از بس در کار دیگران دخالت می کنیم کلا دوست داریم سرک در کار دیگران بکشیم و از کار و زندگی دیگران سر در بیاریم یعنی این هم خداوند به من گفت که اینقدر در زندگی دیگران سیر و صعود نکن. چیکارشون داری زندگی خودت را بچسب و خدا شاهده همه ی کسایی که دخالت های بی جا و بی مورد در زندگی من داشتند اصلا چند ماه و چند ساله من نمی بینمشون و ازشون خبر هم ندارم که از فامیل های نزدیک من و همسرم هم بودند
خدایا بی نهایت سپاسگزارم
استاد مثال خوبی در مورد ابوموسی زدن که ما هیچ تکونی به خودمون نمی دهیم بعد میگیم چرا و چرا؟؟؟
پس تا میتونم مثال برای خودم باید بزنم البته نجوا هم هست که چقدر حرف می زنی ؟؟ چقدر دیدگاه می گذاری ؟؟ اما بزار بگه مهم نیست همین که گفته میشه خودش معلوم میکنه که داره جواب میده و مسیر درسته
خدایا بی نهایت سپاسگزارم