مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 38 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/02/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-02-22 08:27:482024-03-08 07:09:13مثل ابوموسی نباشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و عرض ادب من از فایلهای رایگان استفاده میکنم اونجایی که عزیز دل آقا حسین درباره ثروت 1 توضیح میدادند یه نوشته ای از یک خانم که دستش میلرزید هنگام فکر میکنم آرایش مدل بود یه جرقه توی ذهنم شکل گرفت و من فهمیدم که اصلاً خودم رو آدم با ارزش و لیاقتمندی نمیبینم و اونجا بود که آگاهی میومد واسم مثلاً من هتل بودم و میخواستم که پول بیشتر ندم همیشه حاضر بودم که توی ماشین بخوابم چند ساعت روز رو تا ساعت کاری من شروع بشه ولی بعد از دیدن نوشته اون خانم و توضیح عزیز دل آقا حسین من پول دادم و پول یک روز رو فقط برای چند ساعت پرداخت کردم فقط بخاطر اینکه برای خودم ارزش قائل شدم
درود بیکران
سلام بر استاد عزیزم
استاد بزرگوار چقدر خوش تیپ و خوش استایل شدید. بهتون تبریک میگم.
انشالله همیشه زیر سایه الله سلامت و شاد باشید.
هر وقت شمارو میبینم که استایلتون تغییر کرده و خوش تیپ تر شدید یاد حرفتون میوفتم که گفتید هدف شما ازین آموزشها در سطح شهر و کشور خودتون نبوده و هدف شما رسیدن به تدریس مباحث موفقیت در سطح جهانی اون هم از حد عالی و بهترین مدرس در بین بهترینهای جهان.
نمیدونم چرا وقتی میبینمتون حس درونم بهم اینو میگه که حتما بهترین در سطح جهان میشید.
اون موقع به خودم میگم :
مونا
هی
مونا
کجای کاری؟؟؟؟؟؟
وقتی استاد تونسته تو هم میتونی اونی بشی که میخواستی.
من تازه متوجه یکی از پاشنههای مرموز وجودم شدم،
اینو تو محصول جدید شیوه حل مسائل زندگی متوجه شدم.
همیشه فکر میکردم:
آدم خیلی شجاعی هستم.
قدرت انجام هر کاری به راحتی دارم.
فقط کافیه که اراده کنم
عین آب خوردم از پسش برمیام.
اما ای دل غافل؛
حالا متوجه شدم که اتفاقا برعکسه .
اونجوری که تصور میکردم نبوده و متاسفانه منه مونا اصلا حاضر نیستم از(((( حریم امن )))) افکار و ذهنم بیرون بیام.
متوجه شدم دوست دارم همه چیز مرتب و حساب شده و از قبل با برنامه ریزی که مو لای درزش نره پیش بره .
آروم آهسته برم یه وقت گربه هه شاخم نزنه.
خدای من، دقیقا کجام؟؟؟؟؟؟؟
من کجاوووووو ، افکارم کجا !!!!!!
من چطور تا حالا متوجه این ترس لعنتی نشده بودم .
چطور گول شجاعت پهلوان پنبهای خودمو خورده بودم؟؟؟؟؟
حالا میفهمم تا حالا چرا هیچی تو زندگیم تغییر نکرده؟
آخه مونا من
عزیزم
چرا میترسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از کی میترسی؟؟؟؟؟؟؟؟
یکی از ترسهام در حال حاضر نگهداری دو تا فرشته کوچولومه.
ترس اینکه میخوام برم بیرون چطور هواشون داشته باشم؟؟؟؟؟؟
چطور مدیریت کنم که اتفاقی پیش نیاد؟؟؟؟؟
چطور وقتی من و همسر جان میشینیم تو ماشین هر دو هم زمان شیر نخوان؟؟؟؟؟؟؟
چطور مراقب باشم بچه اولم به بچه دومم صدمه نزنه؟؟؟؟
انقدر دلم میخواد برم بیرون حال و هوای عوض بشه.
اما ترس آماده کردنشون دارم،
ترس ازینکه اینو پوشاک کنم .
لباس اونو بکنم تنش،
شیر هردوتون بیارم،
نکنه یه وقت چیزی از قلم بندازم بعد نداشتنش اذیتم کنه و…. الا آخر.
خدایا کمکم کن دراین مرحله از زندگیم با شادمانی و لذت از ثانیه به ثانیه لذت ببرم .
هدایتم کن به مسیر راحتی و شادی، مسیری سر تا سر لذت و خوشی.
خدای من، هدایتم کن به آرامش بیشتر و توفیق خارج شدن از دنیای تنگ و تاریک حریم ((((مثلا امن ذهنم ))).
کمک کن ابو موسی نباشم
من زندگی پر از هیجان و انرژی دوست دارم
هدایتم کن.
موفق و پیروز باشید.
سلام
سلام استاد عزیزم
سلام بانوی زیبای این خانواده سبز
سلام دوستام خوبم
خیلی تحسین کردم من تحسین کردن رو از این خانواده یاد گرفتم ..
واقعا هر جای این سایت آگاهی است که میشه بدست آورد وبرای ما که تشنه آگاهی هستیم خیلی لذت بخشه وقتی فایلی رو باز میکنیم ودرست چیزی یا مبحثی را میشنویم که منتظرش بودیم خدایا شکرت
سپاسگذارم
که هستم وهرلحظه خودم رو با خودم مقایسه میکنم
سپاسگذارم که صبح روز دوشنبه آخر سالم رو سلامت سرحال قبراق ودنبال درک قوانین ودر کنار خودواقعیم هستم این بسیار مهم است من باخودم هستم در صلح هستم ابوموسی فایل بینظیر استاد رو درک میکنم ونقطه امن رو میفهمم وبسیار سپاسگذارم .
بابت چیزهای ساده سپاسگذارم
سپاسگذارم بابت همین سفر نامه
سپاسگذارم بابت بهر نو رسیده
سپاسگذارم بابت نوروز 1402
سپاسگذارم بابت اینکه باخودم آشتی کردم
سپاسگذارم
سپاسگذارم ….
به نام رب جهانیان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان هم مسیر
روزشمار 118
الان که دارم کامنت مینویسم ساعت 20و 26 است ومن داشتم فکر میکردم من چطوری میتونم از منطقه امنم خارج بشم وبه محض تموم شدن فایل یکی از دوستانم زنگ زد و گفت میای بریم بیرون شهر و برگردیم کاری داشت اونجا و من که معمولا شبها کمتر بیرون میرم اونم دیر وقت .گفتم این خود نشانه است و قبول کردم و بعد این کامنت دارم میرم وجالب اینه که این دوستم هم از دوستان هم مسیر هست و الان میرم و کلی باهاش در مورد این نشانه و قوانین صحبت میکنم چون چند روز بود میخواستیم فرصتی بشه باهم تبادل تجربه کنیم از قوانین و فرصت نمیشد .
خدایا شکرت
خدایا بابت این آگاهی های ناب سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.