دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 18

477 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد دهلوی گفته:
    مدت عضویت: 2088 روز

    عدم گدا پروری به این نیست که به گداها کمک نکنیم. وظیفه ما کمک کردن به تمام اشخاص جامعه است چه مستحق باشن چه نباشن. اون چیزی که مردم فقیر و غنی به اون بیش از هر چیزی محتاج هستند فقر در افکار و نگرش‌هاشون نسبت به خداست. اگر این فقر و احتیاج را برطرف کنیم باعث شکوفایی استعداد‌های درونی انسان‌ها میشیم نه با کمک نکردن به اونا. اگر من به شخصی کمک نکردم و طرف رفت و دزدی کرد، زنا کرد و هزار جور کثافت کاری دگ اون وقت که جامعه به فساد کشیده شد و همین فساددامن منو گرفت باز هم نباید کمک بکنم؟؟؟

    اونی که باعث هدایتگری انسان میشه خود خداست چه بسا که مصلحت خداوند در مورد شخصی این باشه که نخواهد استعداد کسی شکوفا بشه چون ممکنه در شکوفایی استعدادش، برای خودش و دیگرن گمراهی را در پی داشته باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    نداء عرب گفته:
    مدت عضویت: 2286 روز

    سلام به همه دوستان و خانواده عزیزم

    استاد بیخود نیست که شما استادین چرا که نه تنها علم و آگاهی رو دارین بلکه جسارت بعمل درآوردنش رو فارغ از نظر دیگران و آموزه های دیگه که بذر باور نادرست رو در ما کاشته بودن ، دارید

    عالی بود این فایل

    هم چنین از دوستان عزیز که واقعا از خوندن نظراتشان نه تنها که لذت میبرم بلکه کلی چیز جدید یاد میگیرم ممنون و سپاسگزارم

    خدا رو شکر که به این خانواده هدایت شدیم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    بیژن جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2092 روز

    یکی از روش هایی که والدین قدرت و قابلیت خلاقیت کودکان خود را از بین می برند، درست کردن کاردستی هایی است که به عنوان تکلیف مدرسه باید خود فرزندشان درست کنند ولی برای انکه کاردستی خیلی خدب درست شود، والدین خود اقدام به درست کردن ان می کنند و به این ترتیب کودکشان عادت به این می کند که همه کاردستی ها را والدین دزست کنند و درنتیجه خلاقیت کودک روزبه روز ضعیف تر از قبل می شود. والدین با این دلسوزی و حمایت نابجا، ناخواسه ضربه بزرگی به کودک خود می زنند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد آصف باقری گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    سلام جناب استاد عزیزم و همه بچه های سایت

    من تازه امروز به این حرفتون رسیدم. البته که خودم از همون بچگی از نعمت پدر و مارد محروم بودم، ولی طی این سال هایی که گذشت دست حمایت خداوند همیشه با من بوده و هست. ولی من هم خدا رو خیلی دیر شناختم شاید هنوز هم اون طور نشناختم. به این دلیل که پدر و مادر نداشتم نمی توانستم که به لطف و کمک کسی اعتماد کنم و اگر هم می کردم هم اکثرا بی جواب بودم. من پیش مادر بزرگم بزرگ شدم. اون خدا بیامرز کار اشتباهی که بود یا شاید بهترین کاری که در حق من کرد همین بود که به همه التماس می کرد که من فرزند شهید هستم. شاید اینطور می توانست ترحم جلب کن ولی خودش همی خیلی کار می کرد ولی به جایی نمی رسید که نمی رسید. البته من چهارمن یتمی بودم که بعد از بچه هاش منو بزرگ کرد ولی با بعضی ازا اشتباهاتش خیلی ترمز ها برای من ساخت که از خدا می خوام که اونا رو برام رفع کنه. ولی همین سختی ها باعث شد که من در زندگیم هر کاری رو خیلی خوب شروع کنم و خوب یاد بگیرم. یه جوری استقلال من هم از همان آوان کودکی شروع شد. من زندگی خیلی سختی داشتم. چندین بار مهاجرت و غیره از من مرد خیلی قوی ساخت. طوری که من شده بودم زبانزد بقیه.

    از این اگاهیهایی که در یافت می کنم هم خیلی خوشحالم. امیدوارم که هر کسی راهش رو پیدا کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    حمیرا ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    من خیلی خوشحالم خیلی خیلی خیلی……..که باشماچندین ساله آشنا شدم من بادلسوزیام خیلی لطمه خوردم طوری که نگاه همسرم نسبت به من عوض شده وخیال میکنه من دخالت میکنم درزندگی دیگران وزندگیم متلاشی شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    بهناز جعفر پور گفته:
    مدت عضویت: 2120 روز

    سلام وهزاران درود بر استاد گرامی

    این تعلیم با تمام آموز ه های دینی خودمون تفاوت داره و شکستن ساختار نگرش وتفکر مون از قبل کار راحتی نیست.همیشهبه این اعتقاد داشتم کسی که ابراز نیاز میکنه رو حتما یاری کنیم شاید یک نفر واقعا مستحق واقعی باشند .

    اینطوری من دارم دچار تعارض میشم .از طرفی دیدگاه شما به این مسئله کاملا درست هست .با کمک های بیجا مانع رشد وتعالی وخو دساختگی این افراد هستیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    پوریا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2403 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    برای دریافت این آگاهی های زیبا از شما و خداوند ممنونم

    گفته بودید که موضوعات مشابه رو بنویسم.

    مثلا وقتی شهرداری بنابر وظیفه ذاتی خودش میاد متکدی، کودکان کار و دستفروشانی که سد معبر کردند رو جمع آوری میکنه مردم همه با ناراحتی و دلسوزی بیجا به ماموران شهرداری شدیدا اعتراض میکنند در صورتی که اجازه دادن برای ادامه کار فایده ای به حال این دسته از آدم ها نداره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    میثم عشق گفته:
    مدت عضویت: 2273 روز

    سلام .روز به روز ایمان من به قوانین بیشتر میشه درست در موقعی که این سوال برام پیش آمده بود من هدایت شدم به این فایل خدایا شکررررررررررررررررررررررررررررت

    از استاد عباسنش هم که دستی از دستان خداوند هستن برای من سپاس گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سحر موسوی گفته:
    مدت عضویت: 2386 روز

    استاد اگرچه من این فایل رو تازه گوش میدم…. بتازگی در کهریزک سگ های خیابونی رو در تعداد زیاد کشتن… و با موج زیاد انتقاد روبرو شد شاید نزدیکترین فکر این مجرمان این بوده نابود کردن این حیوانات کمک به نظم اجتماعی و جلوگیری از گرسنگی کشیدن است.. درصورتی ک اگه به این رو میدونستند ک انکه دندان دهد نان دهد… جای خدا تصمیم نمیگرفتند و این همه به کشتار دسته جمعی این حیوانات دست نمیزدند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2211 روز

    سلام استاد عزیز و گرانقدر واقعا این درست که بعضی اوقات کمک های ما به نفع افراد تمام نمی شود بلکه باعث ضرر و تباهی آنها می شود.

    من دو مورد را در زندگی ام به چشم دیدم که دعنوان می کنم من مادر بسیار مهربان و فداکاری دارم این خصوصیات را تمامی مادرها دارند ولی مادرهای ایرانی با همه مادرهای دنیا فرق دارند مادرم در تمامی سال ها چه کودکی و نوجوانی و جوانی همراه ما بوده اند و خواهند بود طوریکه تمام کارهای ما به دوش مادرم بوده است شما از خرید یک خوراکی بگیرید تا جلد کردن کتاب های مدرسه و حتی کشیدن رسم های درس ریاضی من هم به همین شکل بودم ولی چون دوران دانشجویی در شهر دیگری بودم این فاصله ناخودآگاه این کمک ها را به مرور زمان کم کرد و بعد هم با سرکار رفتن معنای استقلال را فهمیدم ولی برادر کوچک من بخاط مهربانی ها و کمک های وافر مادرم میتونم بگم حتی با وجود 32 سال سن اعتماد به نفس ندارد و برای یک ورزش پیاده روی هم مادرم باید اونو همراهی کند و فوق العاده آدم تنبل و تن پروری شده است حالا خاله من هم روال مادر من را برای پسرشان داشتند تا اینکه شوهر خاله من این کمک ها ر ا به مرور زمان کم کرد به گونه ای که الان با وجود 21 سال سن یک پسر مستقل هست و حتی به تنهایی سفر می رود و از نظر عقلی و در مقایسه با همسالان خود خیلی فهمیده و عاقل هست مادر من اگر نتیجه کار را می دانست هیچگاه به برادر من انقدر مهربانی نمی کرد.

    به آدم ها فرصت رشد و شکوفایی بدهیم همگی موفق و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: