دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 22

477 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3348 روز

    سلام

    نمی دانید چقدر این فایل شما را دوست دارم و هر از گاهی هم می بینم و چقدر این جلسه همیشه به من کمک کرده است و این برایم نشانه عالی بود تشکر

    به ظاهر کار توجه نکنیم و همیشه یادمان باشد ریشه کارمان چیست و چرا داریم این کار را میکنیم

    به دیگران ماهی ندهیم، ماهیگیری یاد بدهیم

    با دلسوزی و احساسی بی مورد برای دیگران؛ اجازه نمیدهیم که آنها رشد کنند و مسیر زندگی آنها را خراب می کنیم .

    بزاریم فرزندانمان و دیگران از تواناییهایشان استفاده کنند و رشد کنند.

    آگاهانه کمک نکنیم نه از روی احساسات.

    باعث شویم که دیگران رشدکنند نه اینکه موقتی کمکشان کنیم این دلسوزی نیست به نظر من دشمنی به آنهاست

    بزاریم دیگران هم یاد بگیرند که باید به خدا تکیه کنند نه به عوامل بیرونی مثل انسانهای دیگر

    بزاریم دیگران رشد کنند نه اینکه همان راه را ادامه دهند

    حمایت از دیگران که محتاج هستند هم به ما ضرر میرساند هم به خودشان

    بزاریم دیگران از توانایی ها و خلاقیتهایشان استفاده کنند

    دلسوزی از سر ناآگاهی نداشته باشیم

    این هم خواندم و اینجا کپی اش کردم: تغییر رژیم غذایی در دراز مدت برای پرندگان مشکل ایجاد می‌کند؛ در حالی که پرندگان نقش مهمی در دفع حشرات دارند؛ بنابراین برای طبیعت هم مشکل ایجاد می‌کنند

    و خواندم که با این دلسوزیهای بی جا به پرندگان باعث می شویم که آنها نتوانند در طبیعت زندگی کنند .

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    هلن کامرانی گفته:
    مدت عضویت: 1801 روز

    سلام استاد عزیز،

    ممنون بابت این فایل زیبا🌼🌼🌼🙏.متأسفانه من قبلا این دلیسوزی بی جا رو در مورد زمین و زمان انجام دادم و الان چقدر از این بابت متاسف و ناراحتم.🙏 درکل آدمی هستم که هیچ وقت از کسی کمک نمیخوام و همش میگم خدا حتی اگه وظیفه طرف مقابل بعنوان پدر و مادر یا همسرباشه و وظایفی باشه خیلی وقتها چشم پوشی و اغماض کردمکردم. به جای اونها خیلی وقتا درک کردم، سنگ زیرین آسیاب شدم، حتی کار کردم به جاشون…. یادمه دوس پسرم باورهای الهی و بزرگی نداشت و همش خطا میرفت دنبال پول پرستی، کار زیاد ، دخترای جلف و پولدار و… ، همش میگفتم اشکال نداره همه مون اشتباه میکنیم اما رفته رفته کار بدتر شد، جوری که خدا به قلبم انداخت تو که از من خدا ، بنده م رو که بیشتر دوس نداری، بس کن خدایی برا منه نه تو بنده! خودم راهنمایی و هدایت مردممو دارم ، تو فقط وظیفه ت رو انجام بده و بیان کن ،دنبال زندگی و رشد خودت باش، باقیش با منه…. باور کنید آقای عباس منش سر اینکه همش میخواستم کمک کنم به دیگران ،بدنمم دچار بیماری شده بود، یه زخم های عمیق پوستی عذاب آوری افتاد به جونم، من حق نداشتم زندگی دیگرانو براشون بهشت کنم، اونا باید خودشون اینکارو میکردن،

    خیلی عذاب کشیدم و آخرفهمیدم هر کس باید خودش به خداش وصل بشه و تمام!

    خدا از سر تقصیراتم بگذره که با معربونی های بی جام دردسرساز شده بودم ،باوجود اینکه من یه دختر 28 سالع بیشتر نیستم اما برای رشد دیگران خیلی اشتباهات کردم، خدایا لطفا منو ببخش، میدونم که بخشیدی و این راهو جلو گذاشتی، ممنونتم خداجونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    ویشتاسب شفازند گفته:
    مدت عضویت: 3220 روز

    سلام و آرزوی شادی و ثروت برای همه دوستان. دقیقا استاد من هم ذیدم به چشم که کمک بیجا واقعا ضربه زده.خودم متاسفانه این کمک کردم البته کمک مالی نبوده اما اگر کمک نمیکردم حتما شرایط امروز اون فرد بهتر میشد و میتونست خودشو از شرایط بیرون بکشه ولی الام منتظره تا کسی بیاد و کمکه دیگه ای بهش بکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ویدا گوهری گفته:
    مدت عضویت: 2719 روز

    سلام نام خدا

    خدایا شکرت چه نشونه ی فوق العاده ای

    من به این ترمز دلسوزی بخصوص دررابطه به خانواده م برخوردم و بشدت دنبال اینم تا حلش کنم

    بنا به شرایط خانوادگی گذشته م این باور شکل گرفته که احساس ترحم بقیه و جلب کنم و خودم هم به پایی تر از خودم احساس ترحم داشته باشم

    آخ آخ وقتی اینارو مینویسم چقدر عمق این مسیله رو میفهمم

    خدایا سپاس من رو به مسیر درست هدایت میکنی به راه کسانی که نعمت دادی نه گمراهان

    خدایا شکرت هرلحظه دارم هدایت میشم

    خدایا تو پاسخ همه چیز برای من میشی

    چقدر خوبه دیگه غصه نمیخورم ناراحت نمیشم

    همیشه راهها به تو ختم میشه

    پس تک تک بنده های تو این راه و دارن این هدایت هارو دارن

    بعد اونوقت ویدا فکر میکنه خداست میفته جلو که نههههه بزار من یه کاری کنممم

    ای بابا ویداجان شما آروم بشین و خدایی خدارو ببین عزیزم تو فقط راه و زندگی خودتو بساز ببین از نتایج تو چه قدر میتونی دنیارو تغییر بدی نه با زور نه با عمل کردن به کار خاصی با کار کردن روی خودت فقط خودت این بزرگترین لطف به بشریته

    همونجور که استاد به اجبار مارو توی مسیر نمیبره ماییم که حرکت مون رو ادامه میدیم و خداوند درس میده هدایت میکنه به سوالات پاسخ میده

    پس یادم باشه از لحظه ای که جلب حس ترحم و دلسوزی و انجام دادن این حس رو گذاشتم کنار سرازیر میشم به نعمت های بی کران

    پس از امروز باور جدید میسازم

    من فقط مسیول زندگی خودم هستم

    *خداوند به تمام بندگان لطف و رحمت یکسان داره و هرکسی به اندازه ظرفش دریافت میکنه

    *خداوند راهنما و راهگشاست و من توانایی این کارو برای دیگران ندارم

    *خداوند هرلحظه من رو هدایت میکنه به سمت نعمت ها

    *من با دلسوزی مانع رسیدن ثروت به خودم و دیگران میشم

    *من هم مثل خدا راهها رو باز میکنم تا هم خودم هم دیگران ثروتمند بشوند

    * کارها باید راحت و بی تکاپو و نگرانی و در آرامش انجام بشه

    و من نگران هیچ کس نخواهم بود

    * خداوند خیر مطلق و ثروت مطلقه و نیازی به کمک من نداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  5. -
    طاهره جان گفته:
    مدت عضویت: 2762 روز

    سلام سلام

    نشانه امروز من ۲۷ تیرماه ۱۳۹۹

    این فایل رو قبلا هم گوش دادم ولی به این درک نرسیده بودم

    البته در دوره ۱۲ قدم طبق اموزه ها و ارزش قائل شدن برا خودم و کار روی اوضاع مالیم و ثروتم از این کارم دست کشیدم ولی با این فایل متوجه شدم هنوز درونم چیزایی مونده و هست

    من به جز گداهای خیابونی و و کسایی که نیومدن در خونه کمک میکردیم طبق باورای مادرم

    که باید کسی که اومد در حیاط دست خالی نره

    و طبق باور خودم اگه کمک من به این خانوما باعث میشه جلوی فساد و فحشا رو بگیره اگه خانم یود صددرصد کمک میکردم

    و کم کم بهتر شدم و الان یادم نمیاد اخرین بار می کمک کردم

    و الان مترجه شدم من بخاطر کارمند بودنم و درامد داشتنم

    به داداشم پول میدادم و به مادر و بیشتر به داداسم و الان که دیگه ی سال دوره ۱۲ قدم دیگه پولی بهش ندادم

    الان داره میره سرکار و خیلی رشد شخصیتی و از همه نظر بهتر شده

    و همچنین مادرم با اصول بیشتر چون پسرم پیش مادرمه ماهیانه بجز پول خیلی کمک های دیگه میکردم و بعد که کمتر کردم

    مادرم الان باور فراوانیش و کلا عباس منشی شده

    چون همیشه میگفت ندارم کلا همیشه خونه خالی بود ولی الان با رشد مادرم خونه همیشه پره بخچال پره و… مادرم از این رو به اون رو شده.

    خدا رو هزار بار سپاسگزارم هر روز با اگاهی های بیشتر و عمل بیشتر

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    جواد گل میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 1855 روز

    خیلی نکته مهمیه که به دولت ها و افراد دیگر جز خداوند و خودت نباید برای پیدا کردن شغل و ثروت امید ببندی. همان نکته ای که استاد عباس منش در مورد بیکاری و نقش دولت ها در ایجاد شغل فرموده بودند واقعا درسته. خیلی از افراد تحصیل کرده که لیسانس و فوق لیسانس و حتی دکترا دارند با این امید واهی که دولت برایشان کار پیدا خواهد کرد دست به هیچ کاری نمی‌زنند و پس از چندین سال بیکاری برخی از این افراد افسردگی گرفته و حتی به فکر خودکشی نیز می افتند.

    به قول استاد باید از صفر شروع کرد و با استفاده از قانون تکامل، آرام آرام پیشرفت کرد و با طی کردن قدم های کوچک به رویاهای بزرگ دست پیدا کرد. پس از شروع با باورهای درست در هر قدم خود مسیر روشن و روشن تر میشود و ایده ها یکی یکی از طریق الهامات به انسان داده می‌شود.

    با تشکر از خدای مهربان

    و همچنین استاد عباس منش

    و دیگر اعضای سایت که تجربیات خود را به افراد دیگر منتقل می‌کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1971 روز

    سلام به استاد عزیزم …..

    یه سوالی برام پیش اومده …..

    بخشیدن و کمک کردن ………محبت کردن …………دست یکی رو گرفتن ………..زمانیکه با رضایت قلبی باشه نه از روی اجبار ….

    یه حس خیلی خوب…………… و واقعی رو ب ادم منتقل میکنه ….سوای عده ای محدود و کم …………. خیلی ها دوست دارن که این حس رو تجربه کنند و در واقع هم این حس خوب و واقعی ما هست که داره فرکانس قدرتمند رو ب جهان هستی ارسال میکنه …

    و جهان هم متقابلا داره پاسخ فرکانسهای مارو بر میگردونه …..

    میخوام بگم که یکی از زیباترین حسها در جهان حس بخشیدن هست ….

    حس محبت کردن هست …..

    دست یکی رو گرفتن هست …..

    اموزش دادن …..و اگاهی دادن هست …..حداقلش در اون (لحظه ) بخشیدن حس زیبایی رو طرف تجربه میکنه …..

    اگه قرار باشه ب یک نیازمند کمک نکنیم …..

    ب ی پرنده ای که غذا میخواد کمک نکنیم ….

    یا مشابه اینها ……

    پس این حس زیبارو چه جوری کسب کنیم ……؟

    این حس زیبارو چه جوری تجربه اش کنیم …..؟

    کجا این حس زیبارو تجربه اش کنیم …..؟!

    یادم میاد قبل از اشنا شدن با استاد همیشه وقتی یه گدایی رو که میدیدم دست نیاز ب سمت من دراز کرده حتما هر جوری شده بود باید کمک میکردم ………..اگه کمک نمیکردم عذاب وجدان میگرفتم …..

    و یه باوری هم برای خودم ساخته بودم با این مضمون ………..که این بندگان خدا در حقیقت کسانی هستن که خداوند سر راهمون قرار داه ……………تا ما انسانها خودمون رو محک بزنیم …………….که ایا مایی که خواسته های زیادی رو از خداوند داریم …………….و دوست داریم که خداوند به خواسته هامون پاسخ مثبت بده ………….. و به ما ببخشه ………..حالا ایا خود ما توان بخشیدن داریم ….؟

    ایا ما جیگر بخشش داریم ………..ب فردی که دست نیاز به سمت ما دراز کرده و احتیاج ب کمک داره کمک کنیم …؟

    ایا ما دلش رو داریم که از ثروت خودمون به یه فرد نیاز مند ببخشیم که حالا از خداوند درخواست بخشش داریم …؟!

    خداوند به من میگه :

    بنده خدا تو که جیگرش رو نداری از این همه ثروتی که داری و بهت دادم یه سرسوزن از مالت و ثروتت رو به یه فقیر ببخشی ..

    بعد از من تقاضای بخشش بیشتری رو داری …؟

    همیشه باورم این بود………….

    و با این دیدگاه به هر فرد نیازمندی که سر راهم سبز میشد بی حساب و کتاب میبخشیدم ….

    و احساس خوبی هم از این کارم به من دست میداد ….

    اما زمانی که این فایل رو دیدم کمی من رو به فکر فرو برد…..

    اولش گفتم …یعنی چی ……؟!

    یعنی نبخشیم ….؟!

    این باوری که تو این مدت داشتم و این همه حس خوبی رو به من منتقل میکرد رو به همین سادگی و با دیدن یک فایل از بین ببرم و نابودش کنم …..؟

    طرف کلی تو زندگیش هزینه میکنه که فقط به یک احساس خوبی برسه …..

    و بزرگترین قاون جهان رو که میگه : احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد رو زیر پا بگذارم ..؟

    اون وقت منی که به همین راحتی و سادگی فقط با یک بخشش به این همه حس خوبی میرسم …..فراموشش کنم ….؟

    خیلی سخت بود پذیرفتنش برام …..

    خیلی مقاومت ذهنی داشتم …..

    با خودم گفتم عباس منش بی جهت فایلی رو اماده نمیکنه و بگذاره برروی سایت …..

    وقتی که دوباره و سه باره فایل رو دیدم و قشنگ کلمه ب کلمه رو هجی کردم واسه خودم و روشون تمرکز کردم وبا مثالهایی که استاد میزد اینکه تو کشورهای پیشرفته شما گدایی رو نمیبینی …..یا اگه هم میبینی به شدت جاهای دیگه نمیبینی ….کم کم مقاومت ذهنیم کم شد …..

    پذیرفتم که استاد درست میگه ….و جهان ما ………….جهان قانون مندی هست …..

    خداوند ثروتمنده …………….نیاز ی ب این کارها نیست ……….بی نهایت ثروتمنده …..ثروت خداوند بی انتهاست …..نا محدوده ……

    اگر هم میخوای که ببخشی و در این حس بخشندگی شریک باشی و به اصطلاح خودت پیش خداوند هم شرمنده و خجل نباشی

    بیا مثل استاد باش …… تو که خودت رو بستی به اموزه های استاد عباس منش ………….ادا در نیار …………..حداقل در عمل هم مثل اون باش …..

    یادم اومد جایی از استاد شنیدم که داشت تعریف میکرد ……که در بندر عباس تمام داراییش رو به یه زوج جوان بخشید ….

    به خودم گفتم یا نبخش ……………….یا اینکه خیلی ادعای بخشش داری ………………..مردونه ببخش …..ادا در نیار …..

    یا نبخش یا اگه میبخشی مردانه ببخش ….مثل استاد ….

    مثل خدا ببخش …………

    مثل خداوند باش …..بی مزد و منت ببخش ………

    حداقل بیا برو درست و حسابی ببخش ….

    مثلا به یک زوج جوانی که تازه ازدواج کردن و میخوان که برن خونه بخت و کمک مالی دارن برای خرید چه میدونم …یخچالی …تلوزیونی ….ماشین لباسشویی وغیره …..

    با این کارت داری کمک درست و حسابی میکنی ….

    با این کارت گدا تولید نمیکنی ……

    فقیر بیشتری تولید نمیکنی و پیش خداوند هم کارت اجر بیشتر و بهتری داره چون دو جور داری کمک میکنی هم عاطفی هم مالی ….

    نه اینکه بیایی هزار تومن هزار تومن حالا یا ۵۰۰۰۰هزار تومن تو وضعیت خیلی خوب …..اینجوری صدها برابر بیشتر میبخشی و خداوند هم هزاران برابر بیشتر به تو بر میگردونه ….

    خداوند خودش سخاوتمنده ….جهان خداوند هم ثروتمنده …….جهانی که توش زندگی میکنیم هم ثروتمنده …. شما به یک دانه گندم نگاه کن زمانی که در دل خاک قرار میگیره و در شرایط رشد قرار میگیره یه دانه گندم تبدیل میشه به هزاران دانه گندم …..

    همون یه دانه گندم بزرگ نمیشه فقط ……بلکه کلی زیاد تر میشه………..یا یه دانه لوبیا زمانی که در دل خاک و در شرایط رشد کردن قرار میگیره تبدیل میشه به هزاران دانه لوبیا ….و غیره ….

    واقعا تا حالا به این موضوع فکر کردین که چطور این اتفاق داره می افته ……؟

    کی داره این کارو انجام میده …؟

    چه قدرتی داره این کارو میکنه ……….؟

    چه نیرویی داره این کارو میکنه ……؟

    مثلا چرا یه دانه گندم که تو دل خاک قرار میگیره نابود نمیشه ..؟ یا چرا خشک نمیشه ……؟ چرا از بین نمیره ….؟ یا چرا وقتی که در دل خاک قرار میگیره نصف نمیشه …..؟ چرا کمتر و کوچیکتر نمیشه ….؟ چرا بیشتر میشه ….؟

    چون قانون جهان قانون فراوانیست …..نه قانون قحطی و کمبود …..

    این نشانه فراوانی در جهانی هست که ما ادمها در اون زندگی میکنیم ….

    پس دیگه نگرانی برای چیه ….؟

    پس دیگه دست نیاز به سوی دیگران دراز کردن یعنی چی …؟

    این نشان از باور کمبود هست ….و تا زمانیکه باور کمبود داشته باشی همین داستان هست ….رشدی در کار نخواهد بود چون داری قانون جهان …..قانون فراوانی رو نقص میکنی ….

    خیلی بی معنی هست ….

    اگر کسانی هستن که با دست خالی توانستن ثروتمند بشن………… پس همه میتوانند …

    این باید کمی مارو ب فکر فرو ببره ……

    چیزی که خداوند فقط و فقط در اختیار ما انسانها قرار داده ( فکر )……

    با فکر کردن هست که انسانها موفق و ثروتمند میشن …..نه با گدایی و دست نیاز دراز کردن به سوی دیگران …

    و این قدرت رو ( فکر ) هم خداوند فقط در اختیار موجود زنده ای به نام ادم قرار داده ……….که ما باشیم …….

    یعنی قدرت فکر کردن …………..

    و بقول استاد عباس منش برای موفقیت باید تلاش کرد …..

    باید رفت قوانین موفقیت رو یاد گرفت ……

    به جای اینکه ماهی خوردن رو فقط یاد بگیریم بهتره ماهی گرفتن رو هم بیاموزیم …..

    و قوانین خداوند هم ثابت هست…….

    اگه برای یک نفر جواب داده مطمئنن برای تمام انسانها جواب میده ……

    اگه برای شخصی جواب نداده حتما جایی از کار ایراد داره …..

    ثروتی که برای همه یکسان خداوند سفره اش رو گسترانیده …

    و هر کسی به اندازه زمینی که اباد میکنه و محصولی رو کشت میکنه برداشت میکنه ….

    زمین بدون کشت و ابیاری که محصولی نمیده ….

    و این زمین زیر کشت که همان ذهن ماست رو خداوند به همه ادمها داده …..

    و این دیدگاه خیلی ب من کمک کرد که باورم رو نسبت به این موضوع تغییر بدم …..

    یادم میاد اصلا خود من دقیقا موفقیت من از زمانی استارتش خورده شد که پدرم حمایتهای مالیش رو کلا از روی من برداشت ….

    حالا نمیخوام اینجا بیانش کنم میخوام یه فرصت مناسب از خودم در صفحه ای که برای همین موضوع در سایت توسط استاد اختصاص داده شده توضیح بدم …..

    و اگه ما هم میخواهیم کشور ما …………زندگی ما …………..شهر ما…………. زیبا و ثروتمند بشه …………باید راه کسانی …………کشورهایی که جلوتر از ماهستن رو الگو برداری کنیم ……….

    و استاد عباس منش با تمام توانش در همه زمینه ها داره یکه تازی میکنه و به زیبایی هر چه تمامتر داره کوچکترین مسائل زندگی رو به ما اموزش میده ….از غذا دادن به کبوترها ….تا کمک کردن به انسانها ….. و همینطور موفق شدن در تمام جنبه های زندگی چیزی کم نمیذاره در اموزشهاش …

    میخواد هر کی گفت چه جوری در طول این مدت کم اینقدر موفق شدی بگه چون من شاگرد استاد عباس منش بودم ………

    و چه افتخاری برای ادم از این بهتر که با نیکی از نامش یاد کنند ….

    تشکر میکنم از استاد عزیزم که اینقدر هوشمندانه و مبتکرانه تمام مسائل و جزیی ترین موضوعات رو که به مخیله کسی هم رسوخ نکرده رو با شیوایی هر چه تماتر در قالب تصویر به معرض نمایش قرار میدن و میدونم که وقت میذارن برای ظبط این فایل ها و زحمت میکشند به این سادگیها هم نیست ……..

    هم خودشون هم خانم شایسته ……..

    البته کاری که عشق توش باشه هیچ خستگی و زحمتی نداره

    میدونم که استاد با عشق داره این فایل ها رو اماده میکنه …

    با عشق اماده میکنه که بر دل همه مینشیند …

    امیدوارم هر کجا هستن تندر ست باشن همراه با همسفرشون خانم شایسته عزیزو همینطور میکاییل جون ….

    و در پایان میخوام اون دعا قشنگه و هوشمندانه استاد رو بگم ….

    هر کجا هستین در پناه الله یکتا…….. شاد ….سلامت……ثروتمند ….و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    با تشکر ……….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 130 رای:
    • -
      نادیا گفته:
      مدت عضویت: 2520 روز

      آقای رجب پور

      👏👏👏👏👏👏👏👏

      فوق العاده بود کامنتتان👌👌

      خیلی زیبا در مورد فراوانی،

      مثال زدیت.

      همین الان یه گلدون پیچک خشکل پیشم،

      که میشه ده تا تا بی نهایت ازش تکثیر کنم،

      وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ ۚ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ🌷🌷🌷

      نمیدونم درست یانه،خواستم فقط رحمتی وسعت کل شی بنویسم،

      که بایاتنا یومنون برخورد کردم،

      حسم میگه که فراوانی هم جز آیات خداست،

      که فقط متقین به آن ایمان میاورن.

      در خدا شاد،پیروز باشید🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        حسین رجب پور گفته:
        مدت عضویت: 1971 روز

        بنام خدای فراوانیها …….و خداوند ثروتمند ……

        سلام به هم فرکانسی عزیزم ….

        دقیقا همینی که میگی درسته ….و بقول استاد که فکر ما در ابتدا یک جرقه ست ….مثل همون بذری هست که خیلی ریزه ….هیچ وزنی نداره …..

        اندازه یه نقطه هست و دیده هم نمیشه اما وقتی که در شرایط رشد قرار میگیره و رشد میکنه کم کم خودش رو نشون میده و شما شاهد خودنمایی کردنش خواهی بود …و وقتی که برای خودش عظمتی شد ادم باورش نمیشه که این همون بذری بود که هیچ وزنی نداشت واونقدر کوچولو بود ….

        خوشحالم از اینکه اینقدر متعهد شدی تا به رشدت ادامه بدی و خبر شنیدن موفقیت بچه ها در این سایت بسیار بسیار انگیزه بقیه بچه هارو زیادتر میکنه از اینکه میشود …….میشود …اگر دیگران توانستن پس ما هم میتوانیم …فقط کمی تلاش مستمر…. و تعهد میخواد که بین راه جا نزنیم ….برنگردیم به عقب ….فقط رو به جلو حرکت کنیم ….و مطمئن باشیم و باور کنیم که جواب میگیریم..

        امیدوارم در اوج سلامتی و شادی به تمام ارزوهات برسی …

        متشکرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      راضیه گفته:
      مدت عضویت: 1670 روز

      سلام آقای رجب پور

      متن برگزیده ی این فایل نشونه ی امروز من بود و کلی به تضاد برخوردم

      کامنت شما رو هم خوندم ولی مساله برام حل نشد

      امروز صبح من یه پولی رو برای دو بچه که از کمیته امداد هستن و در طرح کرامت ماه رمضان به عنوان بچه های معنوی سر پرستی شون رو قبول کردم

      پرداخت کردم .بعد اومدم توی سایت

      و اصلا با یه نیت دیگه ای اومدم رو ی نشونه ی امروز زدم که این فایل برام اومد

      و حالا همش با خودم میگم خداوند حتما میخواسته من رو راهنمایی کنه که این مسیری که انتخاب کردم اشتباه است

      و در واقع شاید من با این کارم بچه ها رو به خودم وابسته کنم یعنی چشمشون به دست من باشه به جای خداوند

      و از یک طرف دیگه هم استاد میگن ببخشش رو من برای خودم انجامش میدم خودم به احساس خوب برسم حال ممکنه که این بخشش باعث بدبختی طرف مقابل بشه این دیگه به من ربطی نداره

      البته من خودم هیچ وقت به کسانی که سر چهار راه ها گدایی میکنن کمک نمیکنم و موافق این نظر هستم که باعث گدا پروری میشه و افراد دیگه دنبال کار و روزی خودشون نمیرن

      حالا نمیتونم تصمیم بگیرم که باید چکار کنم البته مبلغی که میدم خیلی نیست

      و من با این نیت کمک میکنم که خودم حالم خوب بشه و باعث برکت تو زندگی من بشه و خدا راضی باشه .

      انشالله بتونم تصمیم درست رو بگیرم

      سپاسگزارم از شما که نوشته من رو میخونین

      در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مهسا پناهپوری گفته:
      مدت عضویت: 1353 روز

      سلام به شما

      سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و همه ی اعضای خانواده عباسمنش

      وقتی داشتم نظر شما رو‌میخوندم انقدر طولانی بود حوصله م‌نشد و اومدم از وسطای متن شروع کردم به خوندن اما انقدر قشنگ بود و حرفاتون تحت تاثیر قرار داد منو که باز رفتم از اول شروع به خوندن کردم ممنونم ازتون که انقدر زیبا و با حوصله نظرتون رو نوشتید و چقدر درس های جدید یاد گرفتم

      و من هدایت شدم نظر شما رو در مورد این فایل خوندم و درس هام رو از این فایل از دیدگاه شما بهتر تونستم درک کنم و یاد بگیرم

      ممنونم بابت اینکه با نظرتون کمک کردید فرکانس و مدار من تغییر کنه با تغییر فکرم و‌دیدگاهم

      شاد و سالم و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سینا احسنی گفته:
      مدت عضویت: 827 روز

      سلام دوست عزیز

      واقعا کامنت زیبا و تاثیر گذاری بود و نظر من رو هم راجع به کمک های کوچکی که به متکدیان خیابانی میکردم تغییر داد

      زیرا نهایتا تاثیری در وضع و کیفیت زندگی آنها نخواهم گذاشت و آنها در همان وضع باقی میمانند

      برای کمک کردن بهتر است که به کارهای بزرگتر و تاثیر گذار تری فکر کنیم

      بازم ممنون برای کامنت عالیتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلا جهانی گفته:
      مدت عضویت: 1922 روز

      سلام دوست عزیز

      قربون خدا برم ک چقدر همه چیزش ب موقع و‌سر جاشه

      من یک ماهه ک تو قدم سه و پاشنه اشیلم موندم و نمیتونستم ازش رد شم چون خیییلی شدید ک ب تضاد خیلی خیلی زیادی برخوردم ک ریشه اش همین دلسوزی برای دیگران بود ک آدم هایی. و جذب میکردم ک ضعیفن و بسیار بسیار متوقع و ترحم طلب

      و با تمام وجودم از خداوند کمک خواستم ک بتونم ریشه ای این مساله رو حل کنم .و از اونجا ک رحمت خدا خیلی زیاده و هر درخواستی رو پاسخ میده استاد هم بسته ی حل مساعل رو گذاشتن و هم فایل های رایگان ارزشمند الگوهای تکرار شونده

      اینقدر از شنیدن تک تک صحبت ها ب وجه میام و پاسخم رو میگیرم ک قشنگ حس میکنم خدا روبروم نشسته و داره باهام حرف میزنه

      از طریق کامنت علی اقا خوشدل عزیز هدایت شدم ب این فایل بینظیر و البته کامنت شما

      و دوست دارم یه ایرادی ک خودم هم داشتم رو بیان کنم

      شاید مشکل بقیه هم باشه

      منم مثل شما لذتبخش تربن کار دنیا رو بخشیدن میدونستم تا جایی ک خودم نمیپوشیدم میدادم بقیه بپوشن

      خودم نمیخریدم میدادم بقیه بخرن

      میرفتم سر کار،حقوقم رو تقسیم میکردم بین نیازمندا و ب خیال خودم مقرب تربن بنده بودم

      شبی ک میبخشیدم با خیال راحت میخوابیدم

      اما اما اما از اونجا ک کم کم دیدم چقدر آدم های اطرافم درب و داغونن،چقدر ازم توقع دارن،چقدر آزادی منو‌گرفتن استقلال منو گرفتن و دلشون می‌خواد مدام با اونها باشم ،مدام سرویس بدم مدام پاسخگو باشم و همه تضاد هایی ک بهش برخوردم فهمیدم ای بابا چققققدر راهم اشتباهه.چقدر من حماقت کردم در مورد دیگران

      با خودم گفتم پس اون هس خوب چی میشه ؟؟؟

      بقول شما مگه حال خوب نباید اتفاقات خوب رقم برنه ؟

      دیدم ای دل غافل کو‌ حس خوب؟؟؟؟

      کو‌حال خوبی؟؟؟

      اگر من از کمک کردن ب دیگران بینهایت خوشحال میشدم این از نقطه قوتم نبود اتفاقا از ضعف زیادم بود

      از عزت نفس نداشته ام

      از اینکه فکر میکردم باید حتما یه کاری بکنم تا مفید و ارزشمند باشم

      فکر میکردم باید کمک کنم تا خدا راضی باشه ازم

      تا خواهرم راضی باشه

      دختر خالم راضی باشه

      باید مفید باشم باید گره گشا باشم تا آخرت اجر ببرم

      و این‌حال خوبم از این بود ک خداروشکر مفید واقع شدم

      خداروشکر تو دنیایی ک هر کسی ب فکر خودشه ،من دلم رحیمه

      من مهربونم

      انسانیت هنوز در من نمرده

      و و و

      اینقدر این عزت نفس نداشته کم‌کم منو نابود کرد ک رسیدم ب جایی ک یهو دیدم من خودم هیچ ارزشی ندارم و همه ارزش های من زمانیه ک بقیه راضی هستن ،کمکی کردم،دلی رو بدست آوردم …

      دوست عزیزم ،بخشش خوبه اما حاضرم قسم بخورم نود درصد ظاهرا خوبی کردن ها و حال خوب گرفتن هامون از بی عزتیمونه نه از انسانیت

      چرا ک اون انسان اصلی(خودم)رو نادیده گرفتم و فقط دیگران رو دیدم

      اخ ک این پاشنه آشیل چقدددددر قدرتمنده و چقدر باید رو خودم کار کنم تا یکم تغییرش بدم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2162 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان عباس منشی

    امروز این نشانه من بود. قبل اینکه از سرکار خارج بشم زدم روش….

    گفتم تا وسایلم رو جمع میکنم باز بشه و اگر صوتی هم داشت در مسیر گوش کنم.

    جالب بود این فایل اومد که البته من از سر کنجکاوی قبلا دانلود کرده بودم و به جواب خودم در اون زمان رسیدم.

    ولی اینبار چون با نشانه ی من اومد شاخک هام رو تیز کردم.

    در مسیرکه بودم در پیاده رو از پشت سر انگار یکی منو صدا میزد: خالــــــــــه خالـــــــــه خالــــــــــه

    سرعنم رو کم کردم یک پسر کم سن و سال بود، تقاضای کمک داشت.گفت خاله نمیخوام پول بدی یک چزی بگم ناراحت نمیشی، من هیچ چی نگفتم و اون ادامه داد فقط برام یک چیزی میخری خالـــــه خیلی گرسنه ام….

    من اصلا دلم براش نسوخت و احساس ترحم بهش نداشتم( البته از قبل ترها هم من خیلی به گدا ها حس خوبی نداشتم و تازه خوشم نمیومد که میان با احساس مردم بازی میکنن تا یک پولی بگیرن و همیشه تو ذهنم اینجور منطقی کرده بودم که خب برن کار کنن یعنی چی…..)

    ولی امروز برام بعد این نشانه مواجه شدن با اون شخص برام جالب شد.

    یک لحظه شک تو ذهنم اومد نکنه فقط برای پرنده ها استاد گفته دانه ندین. اینم غذا خواست از من نه پول…پرنده نبود که….

    یک چیزی میگفت بیخیال یک چیزی میگفت کاش یک چیزی میخریدی با دیدگاه به جریان انداختن خوبی و مهربونی….اما من از بی اعتنایی و رد کردنش راضی بودم.

    حالا هنوز نمیدونم چی شد این همزمانی اون آقا پسر و این فایل برام پیش اومد… قطعا یک موردی در ذهن من هست که باید حل بشه و بهتر و بهتر بشه…..

    استاد جونم ممنون بخاطر تمام بودن هات

    خدا رو شاکرم بخاطر تمام اتفاق های زندگیم……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    سیدمحمد لایق گفته:
    مدت عضویت: 2267 روز

    سلام ب استادعزیزم و همه ی اعضای صمیمی خانواده عباسمنش

    اول از همه میخوام تسکر کنم از خداوند ک در مداری هستم ک الان توی سایت باشم و بعد تشکر کنم از استادعزیزم بابت ظبط این فایل فوق العاده ک درکش میتونه سالهای سال مارو جلو بندازه

    من میخام اینجا تجربه خودمو بنویسم راجع ب کمک هایی ک ب ظاهر کمک بود ولی باعث ظربه زدن ب اون فرد و خودم شد ،من چندین و چند سال بود ک فکر میکردم اگر ب دیگران کمک کنم واسشون خوبه و احساس میکردم ک با اینکار بهشون کمک میکنم در واقع داستان از این قرار بود ک من توی کسب و کارم مجموعه فروش داشتم ک چندده نفری میشدن،من چون توانایی هایی داشتم گ اتفاقا بخاطره تضادهایی ک باهاش مواجه شده بودم این توانمدی هارو کسب کرده بودم همش سعی میکردم ب دیگران کمک کنم و میرفتم کارهاشونو انجام میدادم مثلا بجای اونها کار میکردم و …من فکر میکردم دارم ب اونها کمک میکنم ولی نتیجه بعد از چندسال این شد :افرادی رو تو مجموعم داشتم بی اعتماد بنفس ،فکر میکردن ک ضعیف هستن و توانمندی ندارن ،متوقع شده بودن ،دیگه روی خودشون و خدای خودشون حساب نمیکردن ،مسئولیت پذیر نبودن دیگه ،کسب و کار رو بلد نبودن و تبدیل شده بودن ب آدم های بی عرضه ای ک نگاهشون ب دسته دیگرانه و درآخرهمبا با دلخوری و نارحتی و بدو بیراه از من جدا شدن البته زمانی این اتفاق افتاد ک من داشتم روی خودم و باورهام کار میکردم و دیگ هم فرکانس نبودیم

    این تجربه من بود و امیدوارم بتونم ثروتمند و موفق شم چون من با ثروتمند شدن و موفق شدنم و شاد بودنم ب دیگران هم کمک کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2162 روز

      درود بر شما دوست هم فرکانسی بخاطر خاطره جالبی که از این فایل گذاشتین…..

      منم به دنبال پیدا کردن نقاط ضعف و ترمزهای مرتبط خودم در این زمینه هستم. و دیدگاه شما یک زاویه ایی در ذهنم باز کرد که ریز تر بشم و جور دیگه هم نگاه کنم به رفتارهام……

      ممنون از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: