دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 27
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-28.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-11 21:21:172021-11-09 07:54:07دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلاااام عالیییی هستیدددد
من درمورد دلسوزی بگم که خودمو زندگیمو ایندمو بخاطر دلسوزی برای پسرعموم نابود کردم که الان شوهرمه وبعداز۱۸سال داریم طلاق میگیریم شوهرم وپدرش خیلی باهم مشکل داشتن وازاونجا که من خیلی دلسوزومهربون بودموهستم خیلی دلم براش میسوخت و دلسوزی همان و دلباختن همان و ازش براخودم بت ساختم وبامخالفتهای زیاد ازدواج کردیم ودلسوزی هم مارو نابود کرد هم بچمون و مسولیت این اتفاق روبه عهده گرفتم والان خودمو رها کردم به خداایمان اوردم وبهش توکل کردم وازش خواستم یه زندگی عالی به منودخترم بده و خوشبختی وشادی رو بهم بده وازش سپاسگزارم وبازم ازخداسپاسگزارم که شمارو اینطور تربیت کرد که الان تمام اینهارو به ماهم بگید وهدایت بشیم به سمت تمام هستی خدا متشکرم
من به شدت آدمی بودم که همیشه دوست داشت به دیگران کمک کنه و الانم هستم فقط با دوز کمتر. همین مدلی که تو شخصیت من هست باعث شده بود نه تنها خیلی اوقات اون افراد حالا چه از دوستان من باشن چه فامیل و…رو عقب مینداخت حتی گاهی اوقات بوده من رو هم آدم بده کرده همین خوبی بیش از حد اینکار مثل اینه که تو یه بادکنک بیشتر از حجمش باد بزنی این اتقاق در نهایت باعث میشه اون بترکه چون حجم یا سطح فرکانسیش رو نداره ولی اون نمیدونه که بخاطر خودش بوده اون نمیفهمه که تو بخاطر خوبی کردن به اون اینکارارو کردی اون تورو مقصر خیلی چیزایی میدونه که کششو نداشته.
الان که این فایل رو دیدم و به این موضوع فکر کردم فهمیدم که من بیش از حد دارم از برادر کوچیکترم و خونوادم حمایت میکنم و این داره باعث ضعیف شدن اونا میشه در باطن شاید در ظاهر دارم کمکشون میکنم ولی در باطن دارم اونارو ضعیف میکنم.
همیشه تو هر شرایط از زندگیمون بهتره چند قدم بیایم عقب و از دور به اون اتفاق نگاه کنیم تا بتونیم بهتر موقعیت رو درک کنیم و دیدن فایل های استاد تو این زمینه خوب میتونه به ما کمک کنه
موفق باشید
سلام وسپاس بابت فایل آموزندتون.یکی دیگه از چیزهای دیگه باعث ضربه زدن میشه حس دلسوزی بیش از حد والدین.برای مثال فرزند پی شغل باب دلشه مانند کارهای پر خطر مثل جوشکاری ،نجات غریق یا صیادی ماهی تو دریا،مکانیکی و……خیلی از این چیزها.فرزند عاشقه این کاره ولی خانواده اغلب بخاطر خطراتش نمیزارن یا نامیلن ویا با زور میخوان سوق بدن به یه کاری دیگه.بابا اون کارت بیش از اینکه نون داشته باباشه داره جونتو تهدید میکنه این همه کار خوب هس بیا برو دنبال کاره بهتر درسته نونش کمه ولی جونت دسته خودته.یعنی میخوام بگم نمیخوان بزارن حداقل بچه خودش حتی اگه چیزی خوب نباشه خودش تجربه کنه تا حداقل بفهمه.بعضی اوقات نیازه بچه سرش به سنگ بخوره یه چیزایی رو تجربه کنه.یه باور قدیمی ساختن که میگن تجربه را تجربه کردن خطاست.یا فرزند داره میره سر کاری که یخورده خطر داره تو کارش مانند نجاری سقف خونه ها و ایرانیت یا حلب زدن سقف بخاطر ارتفاعی که هست.همش میگن این همه کار بود چرا اون?وقتی که راضی هستن بیشتر اوقات جملات منفی استفاده میکنن.مواظب باشو،سقف صبحها خیسه سر نخوریا،…..از این جور جملات.فرزند با هزار فکر منفی شده از طرف والدین میره سر کار.سپاس
بنام خدای بزرگ
این فایل عالی بود و درسهای خوبی برای ما داشت
البته خود من هیچ وقت از طرف خونواده حمایت مالی نشدم و خیلی از کارهای دیگه که محتاج حمایت خونواده بودم نشدم اما باعث شده من یه آدم خیلی قوی و با ارادهای بشم چون هیچ وقت حمایت نشدم از هر لحاظ مستقلم و فقط و فقط روی خودم و توانایهام حساب میکنم اونم همیشه با این نیت که خداوند پشتمه حمایتم میکنه من احتیاجی به کسی ندارم
حتی بعضی وقتا خیلی ازین موضوع ناراحت میشدم و دوستام و اطرافیان رو میدیدم و حسرت میخوردم میگفتم کاش یکی هم بود پشتم بود کمکم میکرد من اینقد تنها نبودم اما الان متوجه میشم که نه همه ی اینا به نفعم بوده که بتونم مستقل باشم روی کسی حساب باز نکنم الانم من همون شرایط قبل و دارم با اهداف بزرگ و مطمعنم تمامی این مستقل بودن باعث رشد و پیشرفت من میشه باعث میشه آدم بزرگی باشم مهارتهای بیشتریو به دست بیارم موحدتر باشم فقط وابسته ی خودم باشم امیدوارم این فایل روی همه تاثیر گذار باشه
مچکر استاد گران قدر
به نام خدای هدایتگر
چقدر این فایل به موقع و جواب درگیری ذهنیم بود
مدتها بود تو محل کار گدا که میومد به خصوص اگه خانم بودن یه پولی بهشون میدادم و کمکشون میکردم و خب فکر میکردم کار درست رو انجام میدم
دو سه روزی هس چون محل کارم عوض شده و میزم از ورودی دفتر دور بود و نمیشد البته میشه گفت یکمم تنبلیم میشد تا پاشم برم پولی بهشون بدم داشتم عذاب وجدان میگرفتم واسه آروم کردن خودم میگفتم کارت درسته حتما دلیلی هس تویی که همیشه کمک میکردی الان نمیشه
و امروز که این ویدئو رو دیدم فهمیدم دلیلشو و من هدایت شدم به سمت کار درست و دلسوزی بیجا نکردن
من کلا خیلی دلسوزیهای بیجا داشتم تو گذشته مخصوصا تو روابطم و همیشه چون زیاده روی میکردم به خودم ضربه میزدم از خودم میگذشتم و باعث میشدم وظیفم بشه
و خداروشکر که الان هدایت شدم تا این کار رو نکنم و حذفش کنم و هر موقع خواستم بیجا دلسوزی کنم صدای شما تو گوشم پخش بشه که دلسوزی بیجا ممنوع
تا نه به خودم ضربه بزنم نه به طرف مقابل
سپاسگزارم خدای من و سپاسگزارم استاد من و سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز و دیدگاه انتخابی که بیشتر و واضحتر این فایل رو درک کردم
به نام خداوند قدرتمند و هدایتگرم
سلام به همه عزیزانم
کمک کردن به پرندگان و دونه دادن بهشون در زمستان باعث میشه قدرت مسیریابی و غذا پیدا کردنشون از دست بدم
چقدر نااگاهانه من که فیکر میکردم دارم کمک میکنم تا زنده بمونن اما باعث منقرض شدن و نابودیشون میشم فکر میکردم دارم کمک بزرگی به طبیعت و به حیوانات میکنم
کمک کردن من باعث میشه دیگه اون مسیریابی که خداوند در وجودشون گذاشته از بین بره و دیگه نتونن هدایتهای الهی رو درک کنن
حالا اگر به انسانها کمک کنیم کمک کردن بیجا کمک کردن زیادی از حد کمک کردن به فرض اینکه بهشون کمک کنم از این مشکل از این سختی نجاتشون بدم از مسیر خدایی دورشون میکنم اگر من با این باور کمکشون میکنم که از این سختی نجاتشون بدم پس وجود خداوند در اینحا کجاست خداوند که به هر کسی اجازه لذت بردن داده من با نگاه به اینکه فلانی گناه داره و دلسوزی میکنم براش یعنی من به عدالت و توانایی خداوند ایمان ندارم و با این کار هم به خودم ظلم کردم هم به اون ادم تا به جای امید به خداوند امید به بنده خدا داشته باشه به جای استفاده از مهارت و توانایی خودش امید به من نوعی داشته باشه و از توانایی و هدایتهای که خداوند میتونه براش بکنه دور و دورتر بشه و عادت کنه به تنبلی و ایجاد ترحم برای دیگران به جای دعا کردن و درخواست کردن از خدای قدرتمند جهان این باعث نابودی مهارت و تواناییون میشه و باعث ضربه زدن به دیگران میشه
من ایجاد شرک میکنم برای دیگران
من میتونم به دیگران کمک کنم اما نه کمکی که باعث تنبلی و راحتی و ایجاد ترحم بشه جایی من میتونم کمک کنم که برای پیشرفت و پیش برد توانایی و مهارت شخصی باشه و در اون لحظه یک حس ناب الهیی دارم از اینکه منم دستانی شدم از دستان خداوند قدرتمندم
خدای مهربانم شکرت به خاطر همه چی
خدای مهربانم من را هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای امین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید
درود بر دوستان عزیزم
این دومین کامنت من در سایت هست
پس سریع تر میرم سر موضوع بحث
دقیقا زندگی من همین طور بوده و تا الان ک ۲۸ سال سن دارم از خانواده کمک گرفتم چون همیشه در حال درس خوندن بودم ولی الان میخام از کرمان بیام تهران و بدون کمک خانواده شروع کنم به ساختن بهترین زندگی با هدایت خدا و انرژی خودم
حتما مهاجرت من باعث رشدم میشه و باعث میشه بدون حامی به موفقیت برسم
دوستدار شما امین
با سلام و درود و احترام حضور جناب عباس منش عزیز و بانو شایسته دوست داشتنی .
در مورد این فایل یک مثال بسیار دقیق دارم . بابای من چند سال قبل تصمیم گرفت بیشتر اموالش رو به فرزندانش منتقل کنه و به هرکدام یک واحد آپارتمان یا یک باب تجاری داد . داداش کوچکترم حدود ۱۸ سال سن داشت و با علاقه ی فراوان و استعداد بسیار بالا داشت برای زندگیش برنامه میریخت و پیش میرفت تا اینکه پدرم یک باب مغازه به ایشون داد و چون داداشم ظرفش اون اندازه نبود بجای اینکه حداقل خودش توش وابسته و بکاری رو استارت بزنه دادش اجاره و لم میداد و اجاره رو خرج میکرد یه مدت بعد از بابام خواست سند خونه خودشون رو بهش بده تا وام بگیره که یه حرکتی بکنه مثلاً .. اون وام بشدت بهره داشت و در واقع نزول بزرگی بود که چون داداشم کار نمیکرد اقساطش معوق شد و بدهی های شد ۳ برابر مبلغ وام و داداشم اول مغازه رو فروخت و حدود ۱ سال بعد هم کارشناس بانک برای مصادره خونه ی بابا اومد خونه شون و مجبور شد خونه ی بابا رو هم بفروشه که مامانم بهمین دلیل از بابام جدا شد و رفت توی یه خونه ۵۰ متری که ارث برده بود و بابام هم الان توی روستا زندگی میکنه اونم بعد از ۴۵ سال زحمت و تلاش فراوان که خودش و مادرم متحمل شدن ! خلاصه بعد از حدود ۲ سال که داداشم تقریبا به صفر رسید تصمیم گرفت دوباره روی پای خودش بایسته و از اول شروع کنه با دامادمون هایپر زدن بکمک پس انداز کمی که داشت و الان خدا رو شکر توی چند ماه تقریبا اندازه یک واحد آپارتمانی سرمایه داره و ما هم اونو بخشیدیم چون قبول داریم اون تقصیری ندارم فقط خام و کم تجربه بوده و باد پول فریبش داده . هرچند بعضی مسائل شاید دیگه درست نشه اما بقول شما استاد عزیز اگر سعی کنیم به حال خوب برگردیم خداوند حتما آغوشش بازه و دستمون رو میگیره همونجور که دست من رو گرفت و هدایتم کرد به سایت شما که زندگیم به حق زیر و رو شد و با قبول اینکه باید صبور باشم تا تکاملم طی سه همه چیز داره به نفعم عالی پیش میره و ثروت و عزت و سلامتی جزئی از زندگیم شده .. الهی بینهایت شکرگزارم و از شما بسیار ممنونم . در پناه حق .
به نام الله مهربان
سلام عزیزان
خدایا شکرت که به این فایل فوق العاده هدایت شدم
خدایاشکرت که همواره دارم روی خودم کارمیکنم و بهترینها برام رقم میخوره
این فایل با اینکه به ظاهر تایمش نسبت به سایر فایلها کمتره اما مثل اونها نکات اساسی ای رو داره.
نکاتی که شاید برای خیلیامون قابل اهمیت نباشه و به سادگی از کنارشون رد بشیم اما استاد عباسمنش چیزهایی رو بیان میکنه که هممون رو به فکر فرو میبره..نیاز به باور سازی و نوت برداری داره
من خودم به شخصه تا الان فکرمیکردم که کمک کردن خیلی خوبه البته منظورم حدِ زیاد اونه! با شنیدن این فایل باورم راجع به خیلی چیزا عوض شد
که وقتی مادر شدم به بچه هام اونقدر کمک نکنم و اونقدر حمایتشون نکنم که وقتی بزرگ شدن نتونن از پس خودشون بربیان..توی اطرافیانم میبینم که پدر و مادرها بخاطر کمک های بیش از حدی که به بچه هاشون میکنن، اونا عادت میکنن و وقتی بچه ها به سن ۳۰یا۴۰ میرسن، انتظار حمایت پدرومادرهاشون رو دارن! و این یعنی عادت..
این مورد نه تنها درباره حمایت پدر و مادرها صدق میکنه بلکه راجع به افراد جامعه که به چشم ما دستشون خالیه و از نظر مالی ضعیف هستن هم هست..مثلا توی شهر ما بیشتر مردم یه درصدی از حقوق خودشون رو میدن به کسایی که به اصطلاح نیازمندن اما خودشون وقتی اراده کنن میتونن بهتر از خیلیا کار کنن و با ایده هایی که میدن پولسازی کنن..توی خانواده ما هستن افرادی که از نظر جسمی و روحی کاملا سالمن اما چون عادت کردن به کمک و حمایت های مالی دیگران دیگه نیازی نمیبینن که کار کنن و خودشون پول دربیارن!
این فایلها باعث ساختن باورهای ثروتساز قوی و محشری میشه..من از اولین فایل این مجموعه شروع کردم و هرهفته یکی رو چندین بار گوش میدم و نوت برداری میکنم و سعی میکنم باوربسازم و توی این هفته خداوند معجزات و اتفاقات خیلی زیبا و ثروتسازی رو برام رقم زد که واقعن بهم مهربونی و قدرتش ثابت شد! و تا حالا فکر میکنم فقط ادا درمیاوردم! ایمانم بهش خیلی خیلی بیشتر شده و خاطرم کاملا آسوده ست که وقتی حالم خوب باشه و باورهای مناسب داشته باشم خدا بهترینهارو برام رقم میزنه از جاهایی که فکرشو نمیکردم و از راه هایی که تصور نمیکردم! آرامش رو در بند بند وجودم و تمام سلول هام حس میکنم خدایاشکرت
الان که دارم کامنت میزارم همچنان در شوکم و از الله مهربون خواستم که کمکم کنه توی این مسیر ثابت قدم باشم و ایمانم هرلحظه بهش بیشتر بشه
خدایا شکرت
مرسی از همتون عاشقتونم♥️
سلام استاد عزیز و بزرگوار.. خدا را شاکر هستم که با شما آشنا شدم و از صحبت های شما دارم استفاده میکنم..من یک جفت پرنده داشتم هر دفعه که تخم میگذاشتند مداوم تخم ها را چک میکردم بعضی وقتها خودم جوجه را از تخم بیرون میآوردم. جوجه که بدنیا می آمد انواع غذا های مفید به آنها میدادم و همه این رسیدگی ها باعث مردن همه جوجه ها میشدند. تا زمانی که دیگه رها کردم و دیگه توجهات را کم کردم.. هم تخمها جوجه میشدند. هم جوجه ها بزرگ میشدند و کلی زیاد شدند… ممنونم و همه گروه را دوست دارم آنشاله همه دوستان سلامت وشاد باشند