دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 29

477 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه عزیزان

    استاد موقع دیدن این فایل یاد خودم افتادم موقعی که خونه پدر و مادر بودم و نوجوان بودم همیشه میدونستم همه چی برای من فراهم میشه یادمه دوران دبیرستان مامانم به من گفت فرم مدرسه برام نمیگیره ،اما من ته دلم میدونستم که میگیره ،چقدر خیالم راحت بود بابت همه چی، برای مهمونی رفتن عروسی رفتن تولد رفتن اصلا دغدغه نداشتم چون میدونستم همه چی برای من فراهم میشه.

    اما بعد از ازدواج

    همیشه دغدغه من لباس برای مهمونی ،هدیه گرفتن برای تولدها، و کلی مسایل دیگه بود که همسرم اصلا براش مهم نبود،حتی برای تولد مامانم ، روز مادر، تولد عزیزانم من هیچ وقت هیچ هدیه ای نداشتم و این منو آزار میداد دلم میخواست منم مثل بقیه خواهرهام هدیه بگیرم و،……

    اما خبر خوب اینکه من امسال خودم برای مامانم تولد گرفتم

    همین حمایت نکردنها و این تضاد در زندگی من باعث شد من به فکر کسب درامد باشم و حالا به لطف و حمایت خداوند مهربان و بخشنده ام برای خودم درامد دارم و هر روز به لطف خدای مهربانم در حال رشد هستم

    این تضاد باعث بزرگ شدن و رشد من شد

    واقعا گاهی حمایتهای بی مورد منه مادر باعث ضعیف شدن فرزندم میشه بدون اینکه من بفهمم و بخوام

    امیدوارم خداوند هدایتم کنه به سمت بهتر تربیت کردن و رشد دادن فرزندانم. آمین

    خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام استاد عزیزم

    منم تجربه ای رو میخوام بگم

    دلسوزی کردن علاوه بر اینکه به خود اون فردی که دلسوزیش رو میکنیم ضربه میزنه ،به خود ما هم از طرف اون فرد ضربه میزنه و بنظرم این ضربه از فرکانس منفی دلسوزی میاد و خدا با گوش پیچوندن و پس گردنی میخواد بهت بفهمونه دلسوزی نکن

    دقیقا همون کسی که واسش دلسوزی میکنه با بقیه خوبه ولی اون رفتاری که اصلا انتظار نداری رو با توداره که همش هم فقط بخاطر شرکه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    یوسف رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1374 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و عزیز

    من صبح ها وقت صبحانه به فایل های شما گوش میدم و شارژ میشم سپاس گذارم

    این مورد درباره من صدق میکنه من همون کبوتره بودم

    چقدر به دلم نشست این فایل

    حمایت خانواده تا یک حدی خوبه بیشتر که بشه انسان دلگرمی به کمک خانواده داره و تفکر و خلاقیت رود کنار میگذاره و به نوعی وابسته میشه

    پیشنهاد دارم برا حل این موضوع سوال بپرسه از خودش که الان اگر روی خودم حساب کنم چه کاری میتونم انجام بدم

    توقع حمایت یه جور طلب کسب روزی از غیر خداست

    اگر با ترس ذهنی قطع حمایت روبرو بشیم تازه میفهمیم چقدر توانایی در درونمون وجود داره و به فکر عملی کردن اونها میوفتیم

    پیشنهاد به دوستانی که اینطور فکر میکنین:

    اگر حمایت نباشد چه کارهایی میتونم انجام دهم؟

    رو از خودشون بپرسن

    باور به حی و قیوم بودن خداوند کمک کنندست چون ما خلیفه خدا هستیم در زمین

    موفق شاد و پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    امیر حسین لاله زار گفته:
    مدت عضویت: 1167 روز

    با سلام خدمت استاد و بقیه دوستان

    من یک سوال اساسی ذهنمو درگیر کرده ،

    ممنون میشم منو راهنمایی کنید.

    من دوست دارم یکاریو انجام بدم ،اما اون کار ،

    ممکنه ب اون شخص یا شخص هایی آسیب بزنه ،

    الان من باید چیکار کنم دقیقا !؟

    بگم اشکال ندارع انجامش بدم چون نباید دلسوزی کرد واسه کسی ،یا ن انجامش ندم !؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پریا بیگدلی گفته:
      مدت عضویت: 1249 روز

      سلام به تو دوست عزیز

      من از اموزه های استاد تا الان اینو درک کردم که تو زندگیت برای خودت ارزش قائل شو خودت رو دوست بدار به خودت عشق بورز میبینی که شرایط موقعیت و افرادی سمتت هدایت میشن که تو به راحتی به هدفت میرسی خودتو قربانی بقیه نکن تو اول به خودت عشق بورز اول خودت و منفعت خودت رو در نظر بگیر از مازادت انفاق کن نه اینکه از خودت بکنی تا به بقیه بدی

      ممنون ازت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سحر ملایی گفته:
    مدت عضویت: 1225 روز

    دلسوزی و رسیدگی بیش از حد به والدین هم باعث میشه اونها زودتر پیربشن و برای جلب توجه و محبت فرزندان و فرار از تنهایی بیماریهای بیشتری رو بروز بدن و از کارافتاده تر بشن.والدین خیلی سالمند و سن بالا به کمک و رسیدگی نیاز دارند وگرنه والدین جوانتر هنوز میتونن مراقب خودشون و چندنفر دیگه هم باشند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مانا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1853 روز

    سلام استاد بابت تمام فایل های زیباتون ازتون تشکر میکنم واز خدای خوبم هم سپاسگزارم که مرا با این مسیر زیبا آشنا کرد

    استاد این اتفاقا در خانواده ما خیلی پیش اومده ولی من این فایل زیبا رو برای نشانه امروزم در نظر گرفتم که به دخترم اسرار داشتم که دوره قانون سلامتی شما رو اونم گوش بده ولی مخالفت می‌کرد البته من بیشتر بخاطر مشکل دیابت ایشون خریدم ولی فایل اول هم شما گفتید که طرف خودش باید تعهد بده واجباری نباشه تا اینکه امروز از نشانه استفاده کردم به امید خدا وتوکل بر خدا دخترم رو بی خیال میشم وخودم تنهایی گوش میدم تا خودش بیاد وازم خواهش کنه وفایل رو بهش بدم چون من شدیدا به شما وحرفای شما ایمان دارم ومطمئن که این اتفاق می افتد

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که شما رو داریم الهی همیشه سلامت ،شاد وموفق در کنار خانواده باشید

    من این فایل دلسوزی بی جا رو به فال نیک میگیرم واز خدای مهربانم میخوام که همه بچه های سرزمینم رو ودختر منو حفط کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    سلام و درود

    خیلی ممنونم استاد عباس منش عزیز بابت این فایل . چه نکته ارزشمندی رو تذکر دادین و چقدر زیبا منو وادار به تفکر و تحلیل گذشته خودم کردین.

    اگه بخوام از این موضوع با تجربیات شخصی حرف بزنم، خب من یه بچه دهه شصتی بودم کودکی ما زمانی بود که تازه جنگ تموم شده بود و مناطق جنوب کشور بهشون میگفتن منطقه محروم . یادمه توی مدرسه، تعدادی از همکلاسی های ما در شرایط مختلفی به مسئولان مدرسه اعلام میکردن که تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی هستن. حتی گاهی اوقات جنبه تحریک کردن احساس ترحم پیدا میکرد.

    در حالیکه اگه من میخواستم وضعیت معیشتی شون رو با خانواده خودم مقایسه کنم خیلی تفاوت آنچنانی وجود نداشت از نظر سطح زندگی. هنوز گاهی اوقات اون افراد رو میبینم که از نظر سطح درآمد توی مشاغلی کار میکنند که کمتر از یک چهارم من حقوق میگیرن. و البته از بین همون همکلاسی های بچگی مون افراد دیگری هم بودند که از همون بچگی تو بازار کار‌ میکردن. به لطف الهی همونها الان صاحب ملک و فروشگاه و کسب و کارهای موفق هستن. «الهی صد هزار مرتبه شکر»

    از این دیدگاهی که شما صحبت کردین به تجربه برای من ثابت شده هر چقدر این حس وابستگی و احساس ترحم کمتر بوده، هر چقدر به بچه ها اجازه ریسک کردن و خارج شدن از محیط امن داده شده به فراخور همون افراد در سنین بالا تر موفقیت های بهتری کسب کردن. یادمه من بچه بودم دوست داشتم کار کنم و با محدودیت از طرف خانواده مواجه میشدم و پاسخ هایی دریافت میکردم که ریشه در باورهای غلط داشت و الان توی سن ۳۵ سالگی من باید روی باورهایی کار کنم که میتونست توی سن ۱۰ سالگی شکل بگیره.

    خیلی ممنونم استاد که با این فایل ، افکار من رو‌ جهت دادین به تفکر درباره این موضوع. که اگه به خودم بود شاید هیچوقت اینجوری گذشته رو تحلیل نمی‌کردم. خوبی فایلهای شما اینه گاهی اوقات حجمی از آگاهی رو ارائه میدین، و در بسیاری از مواقع بذر یک آگاهی رو میکارید و ما با تفکر و تعقل کردن و تحلیل گذشته خودمون به یه فکت منطقی میرسیم که دستاوردش یه آگاهی جدید هست. و حس میکنم این هوشمندانه سوال پرسیدن شما و ایجاد انگیزه تفکر و تعقل و جستجو کردن باور محکمتری ایجاد می‌کنه .

    الهی شکر بخاطر این فایل.

    سپاسگزارم استاد 🌹💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1718 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به استاد عزیز مریم جان ‌همه اعضای خانواده صمیمی ام

    من چقد این فایل رو‌دوست داشتم

    و اصل مطلب استاد

    به هر چیزی غذا بدی اون رو رشد میدی

    چه قانون ساده ای

    گدایی که میبینه با ترحم می تونه پول دربیاره خب میره تو این زمینه قوی میشه توی جلب ترحم دیگران و‌ اهرم رنج و لذت تو ذهنش عوض میشه

    خدا رو شکر از بچگی حمایت نشدم تو خانواده از نظر عاطفی و مالی و …. و متوجه شدم دلیل اینکخ همیشه با دختر های دیگه خیلی فرق داشتم همین حامی نداشتنم بود

    دلیل اینکه ایمانم به خدا زیاد شد همین بود

    خانم هایی که از شوهراشون پول میگیرن تو زمینه پول گرفتن از همسرشون تبحر پیدا میکنن و بعد یه مدت دیگه دنبال استقلال نمی رن و دنبال پولسازی نمیرن چون مثل کبوتر دارن تغذیه میشن ولی به چه بهایی ؟

    قبل ها میدیدم افرادی که دست ندارن ، با داخلشون همه کارهاشون رو‌میکنن حتی نقاشی میکنن پول در میارن ؟

    آیا همون پا رو ماها نداریم ؟

    چرا داریم ، ولی اون چون دست ازش گرفته شده مجبور شده از یک راه دیگه کارهاش رو انجام بده

    یا اکثر افراد کارآفرین مخصوصا مردها رو دیدم که از بچگی شرایط طوری بود که اونا مجبور شدن به پول دراوردن و بعدا توی پول دراوردن ماهر شدن مثل احد عظیم زاده و البته استاد خودم ❤️

    ولی میبینم پسرهایی که از بچگی خانواده هی حامیشون بودن و‌بهشون سرویس دادن خونه دادن ‌و… تو منطقه امن خودشون موندن و وابسته شدن

    هر کس باید تمرکزش روی خودش باشه

    یاد گرفتم که اگه قراره ببخشم اولا پنهانی باشه

    دوما مرتب عوض کنم مسیر و فردی که بهش می بخشم رو

    عمیقا اعتقاد دارم هر جا عرضه بشه تقاضا هم هست

    هر وقت من بخوام دلم بسوزه افرادی میان که دوست دارن دلمون واسشون بسوزه

    هر وقت من بخوام خودمو وقف کمک به دیگران کنم افراد ضعیفی دورم رو میگیرن که فکر میکنن زندگیشون یعنی اینکه یکی بیاد کمکشون کنه و‌حامیشون باشه

    هر چند در گذشته خیلی چوبشو خوردم و‌ چون خودم حامی نداشتم همش دنبال این بودم یه دیگران کمک کنم و حامیشون باشم ولی خدا رو شکر رابطه ام با اسن افراد و قبلش این تغذیه دادن به این فکر و این حس کاذب رو قطع کردم و محکم شدم

    هر چند شاید در ظاهر بی رحمی باشه ولی به نظرم اونی که کمک اضافه میکنه بی رحمه چون داره جلوی پیشرفت و استقلال یکی رو‌به خاطر خودخواهی( ارضای حس درونیش ) میگیره

    و من همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    پریا بیگدلی گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    سلام استاد ارجمند این فایلتون کاملا به جا بود برام

    من با یه پسری هستم که اوایل خیلی دوسش داشتم و ایشون هم منو دوست داشتن ولی بعدها اختلاف عقیده و سلیقه و کلی تفاوت دیگه خودشونو نشون داد الان دیگه برای دلسوزی و دل رحمی کنار هم هستیم البته بیشتر من دلسوزی میکنم بهش و فکر میکنم دارم خوبی میکنم ولی الان با این فایلی که گوش دادم فهمیدم با دلسوزی من اون مسیر واقعی زندگیشو گم میکنه و ممکنه با این دلسوزی بی جای من لطمه بزرگی به زندگیش بخوره

    چند وقت بود به این فکر میکردم ایا به رابطم با ایشون ادامه بدم بخاطر تنهایی ایشون یا نه الان که این صحبت هاتونو شنیدم تصمیم قطعی برای قطع ارتباط با ایشون گرفتم ممنون از شما استاد بزرگوار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    امیرحسین بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1209 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز وهمه دوستان زیبای من، من از بچگی تا سن ۱۸ساگی که درسم تموم شد اصلا کار نکردم و همیشه از طرف پدرم پول بهم میرسید، نه که پول زیاد، پول تو جیبی فقط، پدر منم وضع مالی خوبی نداشت یه کارگر ساده شرکت، ۱۸ سالگی چون نه کاری بلد بودم نه میدونستم به چی علاقه دارم ، نه به درس علاقه داشتم واز شرایط فعلی بیزار… تصمیم گرفتم برم سربازی تا ازاین فضا دوربشم، به دلیل این حمایت بیجا، تا۲۱سالگی مت هیچ چیز از بازار کار نمیدونستم،هیچ چیز از مسائل مالی نمیدونستم، و همش یه نگاهی داشتم که خب بابام حتما یه پولی بهم میده کاری رو شروع کنم!!

    بعد سربازی نزدیک به یک سال افسره شده بودم و کاری انجام نمیدادم و منتظر بودم یه کسی یه کاری واسم بکنه، و جدا ازاون هم کلی سوال بی جواب تو ذهنم بود… چون دیگه به خداام باورنداشتم،شرایط خیلی بدی و تجربه کردم که نمیخوام بازش کنم‌ ته ته سیاهی و دیدم و یه روز تصمیم گرفتم کلا همه چی و از اول شروع کنم کلا شهرم رو عوض کنم و از همه جی از خانواده دوستان و این محیط دور بشم و خودم و پیدا کنم خدای واقعی و پیدا کنم، شروع کردم تو دیوار دنبال خونه گشتن و دنبال کار، یه روزی پیش دوستم بودم داشتم قهوه میخوردم توکافه داشتم بهش سوالای ذهنم رو میگفتم گفت امیرحسین یه نفررو بهت معرفی میکنم استاد عباسمنش برو ببین چی میگه و از اون موقع دنیای من عوض شد انکار این آدم همون کسیه که میخوام حرفاش رو بشنوم(حالا راجبش بعدا حتما کامت میزارم)

    فقط خواستم بگم از اون موقعی که تصمیم گرفتم اون روند حمایت رو قطع کنم و بزم دنبال رویاهام کلی زندکی من از همه لحاظ تغییر کرد

    ممنونم استاد عزیز که دستی شدی از بی نهایت دستان خدا توزندگیم و خوشحالم خانواده ای مثل شما دارم تا اینجا باهم نظراتمون رو بگیم و ازتحربه های هم استفاده کنیم، این اولین کامنت منه و نتونستم شاید خوب بیان کنم ولی گفتم بزار شروع کنم و تکاملم رو توکامنت گذاشتن طی کنم❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: