دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 32

477 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    منیژه رجاییان گفته:
    مدت عضویت: 1460 روز

    سلام استاد عزیز بابت فایل بسیار زیباتون سپاسگزاری می‌کنم

    در مورد موضوع این فایل که دلسوزی‌های بیجا که باعث بدبخت شدن افراد می‌شه من یه مثالی داشتم

    اینکه یکی از آشناهای خودمون یه پسری داشت که از همون اول به شدت ازش حمایت بیجا می‌کرد و این باعث شد که بسیار بی‌مسئولیت بار بیاد و حتی توی زندگی زناشوییش هم به مشکل برخورد و خانمش ازش جدا شد به خاطر اینکه هیچ جا ثابت برای کار کردن وای نمی‌ساد و مادرش مخفیانه بهش پول می‌داد البته نه اونقدری که بشه زندگی رو با چرخوند فقط در حدی که بتونه خرج سیگار و موادشو در بیاره و این روند ادامه داره تا الان که حدود 50 و خورده‌ای سال از سن اون پسر می‌گذره و توی اتاق بسیار کوچیک خونه مادرش داره زندگی می‌کنه و هنوز هم مامانش خرجشو میده و الان به جایی رسیده که مادرش آرزوی مردن خودشو می‌کنه ولی جالب اینجاست که هنوز هم نمی‌خواد بفهمه که خودش با طرفداری‌های بی‌جا باعث بی‌مسئولیتی پسرش شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  2. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1043 روز

    بنام خدای عشق و زیبایی.

    سلام استاد عزیزم ،استاد مهربانم هر روز با فایل های شما آگاهی های من بیشتر و بیشتر میشه ،و امروز با این فایل چه آگاهی بزرگی بهم داده شد ،خدایاشکرت.

    من میخوام اول یه موضوعی رو بگم ،چند وقت پیش یک شرایط عالی ثروت ،بهم پیشنهاد داده شده بود،همه چی داشت عالی پیش میرفت تا اونجایی که من از درون خودم ،گفتم به محض اینکع این پول بیاد دستم ،من مقداری از اونو به داداشم میدم که نخواد کار کنه و با این پول بتونه راحت مهاجرت کنه،استاد این حرف شاید از نظر خودم عالی بود و کمک بود،اماااا به محض اینکه اینو گفتم ،ورق برگشتو چیزی دریافت نکردم ،بعد ها فهمیدم من ،میخواستم بجای خدا خدایی کنم،به این باور رسیدم من هیچ کمکی نمیتونم به کسی بکنم ،چرا که اون کمک نه تنها باعث پیشرفتش نمیشه بلکه باعث پسرفتش میشه،همین دیدگاه کلی توش برای خودمم ترمز ثروت بود.

    یکی از دوستام بارهااا و بارهاا کارای سایت برای دانشگاهشو خودم انجام میدادم ،میگفتم بزار بهش کمک کنم ،طوری بود که اصلا حتی استفاده از سایتو در حد ابتدایی ام بلد نبود،اونقدر خودم بهش کمک کردم و به قول معروف بجای ماهیگیری،ماهی حاضر و آماده دادم دستش ،همین باعث شده بود برای کارای انتخاب واحد دانشگاهش به مشکل برخوره.

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      به نام خداوند توانا و مهربان

      سلام به شما دوست هم فرکانسی من مهسا خانم عزیز

      چقدر دیدگاه زیبایی نوشتی شما

      چقدر در عین کوتاه بودن کاربردی و آموزنده بود

      بهتون تبریک میگم…

      واقعاً بهتون تبریک میگم

      خیلی عالی داری تکامل رو در دیدگاه نوشتن طی می کنی

      تکامل به معنای تعداد تجربیات هستش نه به معنای طی کردن زمان

      من دیدگاه های قبلی شما هم خوندم

      هم دوره‌ی عزت نفس

      هم فایل های دانلودی

      و این تکامل رو دارم در شما به طور واضح و مشخص می بینم

      پیشرفت رو در راحت تر نوشتن

      نگارش بهتر داشتن

      و خودتون بودن به جای ماسک به چهره داشتن میبینم

      بارها دیدگاه های شما رو در دوره عزت نفس می خواندم اینقدر کیف می کردم و (اگر خودم تنها در اون محیط بودم، بلند بلند) تحسینتون می کردم و دلم هم می خواست که براتون دیدگاهی بنویسم و ازتون تشکر کنم

      ولی…

      من هم تکاملم رو در دریافت الهامات طی کردم

      و در مورد دیدگاه نوشتن خیلی خوب تسلیم پروردگارم هستم

      به هیچ عنوان اگر اون بهم اجازه نده، هر چقدر هم دلم بخواهد بنویسم ، چون حسم میگه نه… میگم چشم

      و بر عکسش

      همین الان که دارم می نویسم

      من بیرونم اومده بودم هواخوری و سپاسگزاری کردن از خداوند

      اومدم توی سایت که چند تا فایل سریع دانلود کنم و بعدشم برم بیرون از سایت و موبایلم بگذارم تو حالت هواپیما و شروع کنم به ضبط ویس (آخه من سپاسگزاری هام رو اغلب در ویس ضبط می کنم، اگه دوست داشته باشم بعداً هم گوش میدهم) اصلاً قصد دیدگاه خوندن نداشتم که بخواهم دیدگاهی بنویسم!!!

      اصلاً نمی خواستم بیام تو این صفحه!!

      من می خواستم طبق برنامه ریزیم برم چند قسمت از سفر به دور امریکا فصل اول رو دانلود کنم!

      ولی یاد یه سری چیز ها افتادم در یک لحظه حسم گفت بیام این فایل رو جستجو کنم و دانلودش کنم

      تا فردا صبح گوشش بدهم

      در یک لحظه چشمم به دیدگاه شما افتاد

      به شدت حسم گفت دیدگاه شما رو مطالعه کنم

      و بعدش هم گفت محمد جان عزیزم الان….

      همین الان برای این بنده‌ی من بنویس

      هم برای این دیدگاه هم برای دیدگاه های قبلی ازش تشکر کن!

      گفتم الان ؟! ساعت 2:30 شبه صبح باید برم بانک فلان جا و …

      تازه از این پارکی که الان هستم تا خونم هم 20 الی 25 دفیقه راهه!

      اینجا ؟!

      بعد بهش گفتم ببین بهت اعتماد دارم ها عاشقتم هستم ها… خب؟!

      ولی انصافاً بگو چرا الان و اینجا ؟!

      بعد مثلاً فکر می کردم الان خدا میگه خب ببین عزیزم الان این بنده‌ی من نیاز داره این حرف ها رو بشنوه و من می خواهم این نقطه‌ی آبی رو در فلان مکان به دستش برسونم و خوشحالش کنم و… و… و…

      شاید شما باورت نشه ولی من سختتتت در اشتباه بودم

      بهم گفت نمیگم! گفتم چرا؟؟!!

      گفت مگه بهم اعتماد نداری؟!

      گفتم چرا ):

      گفت پس بگو چشم دیگه چرا انجام بدهم چرا الان چرا اینجا و… نداره که… :)

      خلاصه من هم گفتم چشم تسلیم امر تو هستم

      الان هم خدا رو شکر اینقدر حسم خوبه که به هدایت پروردگار عمل کردم

      اینقدر انرژی گرفتم که میدونم با احساس قوی تری میرم سراغ شکر گذاری و فرکانس های قوی تری رو می فرستم

      خدا رو صد هزار مرتبه شکر

      به دستان قدرتمند خداوند مهربان می سپارمتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
      • -
        مهسا سالاروند گفته:
        مدت عضویت: 1043 روز

        بنام نامی الله.

        سلام دوست خوبم ،وارد سایت شدم و به شدت این نقطه آبی رو میخواستم ،واقعاااا احساسم هزار برابر بهتر شد ،انگار این حرفارو خدا بعم میگه ،از طریق دستاش ،چقدر خوشحالم که دیدگاهام میتونه برای ذره ام که شده ،تاثیر بزاره ،چقدر خوشحال ترم از اینکع دوستانی دارم که با عشق میخونن ،حرفای که از تمام وجود من میاد.

        دوست خوبم ،واقعااا از حرفاتون خوشحال شدم ،خداروشکر .

        برای شما از خداوند عشق ،ثروت،سلامتی و روابط فوق عالی رو آرزو میکنم در پناه خدا باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    Hasan گفته:
    مدت عضویت: 952 روز

    سلام به استاد عزیزم.بابت فایل زیباتون ازتون سپاسگذارم.و هم چنین سلام به دوستان عزیزم.

    در مورد ترحم من یک مورد رو اشاره کنم که به عین خودم دیدم.

    من یه بچه خواهر دارم که از بچگی خواهرم خیلی بهش توجه می‌کرد.مثلا غذاشو تا الان که دوازده سالشه خودش میده.هر چی میخواد همون لحظه براش میاره.و …..

    یه بار مسافرت بویم مادرش خسته بود دراز کشیده بود.و این پسرم گفت واسم غذا بیار. مادرش گفت خودت بردار بخور.بچه یه جوری عصبانی شد و اصلا نتونست خودش غذاشو بخوره با این که سنش هم بزرگه.آخرش باز خواهرم غذاشو داد .و باعث شده بود بچه هر جا گبر کنه اصلا فکر نکنه ، خودش انجام بده .می‌گفت مامان بیا مخصوصا توی غذا خوردن.

    این تجربه قابل لمسم بود.میخواستم اشتراک گذاری کنم

    ممنون از استاد عباسمنش و همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    رحیم شیرعلیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1956 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عزیز

    مثال رستورن سلف سرویس که چندین بار توسط استاد بیان شده مصداق همین قضیه بخشش هست ،

    این جهان یه رستوران سلف سرویسیه که هرکسی به اندازه من دسترسی به این نعمت ها و غذا ها داره ،

    تو این رستوران اگه من دستمو دراز کنم و غذایی به کسی که می تونه خودش اراده کنه و غذا برداره بدم،خلاف قانون عمل کرده ام

    چرا؟

    چون با این کار هم به خودم ظلم می کنم و هم به اون نفری که بهش کمک می کنم

    دلیلش هم اینه که شما وقتی به کسی کمک می کنید اون نفر دنبال پیشرفت نمی ره و گداپرورتر می شه و بیشتر گدایی می کنه (با کمکمون ظلم می کنیم بهش)

    و اون حس ترحمی که تو ما بوجود میاد هنگام کمک کردن،این حسه هم تو ناخودآگاه ما داره این جمله رو به دنیا می گه که ای دنیا ،ای خدا تو چقد ناعادل هستی،

    و این حس و گفتن این جمله تو ناخوداگاه یسری باورهای مخرب تو ما فعال می کنه که در نهایت منجر می شه به این که ما هم از لحاظ مالی پیشرفت نکنیم و در واقع به خودمون ظلم کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    سلام و درود

    به نام عشق

    این فایل بعنوان نشانه امروزم دریافت کردم و لذت بردم سپاس گزارم از شما استاد عزیز

    من در این موضوع در مورد تجربه شخصی خودم بگم

    من هروقت کسی بهم کمک نکرده قوی ترم کرده باعث شده وجهی از توانایی هامو ببینم بفهمم ک ب تنهایی از پسش برمیام

    شاید اولش برام ناراحت کننده بوده میگفتم چ بی احساس ولی در واقع بهم واقعا کمک کرده در ظاهر کاری نکرده برام ولی در باطن من قوی تر کرده

    اینکه گفتین باید بزاریم بچه هامون تجربه کنن حتی اشتباه بزاریم گریه کنن واقعا همینه اینطوری قوی تر میشن بزرگتر میشن ولی کسی ک ب تضادی برنخوره و همش مورد کمک و حمایت واقع بشه ب موجود ضعیف و وابستهی تبدیل میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    فائزه گفته:
    مدت عضویت: 1797 روز

    به نام قادر مطلق

    درود به تک تک شما عزیزان

    مرور نکات فایل ها

    25)دلسوزی بیجا نکنیم… اینکه ب پرنده ها غذا بدی باعث میشه نسلشون منقرض بشه و نتونن قوی بمونن.. اینکه ب گدا کمک کنیم و دلسوزی کنیم باعث میشه شهرمون گداپرور بشه و چهره شهر نازیبا میشه… ما نباید بجای خدا، خدایی کنیم.. خدا روزی رسان همه ماست..

    باید بزاریم تا اون گدا ها و کسانیک فقط چشمشون دنبال کمک دیگران و تحریک دلسوزی دیگرانه، رشد کنن.. باید کمکشون نکنیم تا بلکه شاید بخودشون بیان و از خود خدا کمک بخان و هدایت شن.

    اینکه رو بچه هامون خیلی حساس باشیم همش مراقبشون باشیم زمین نخورن ..چیزی شون نشه .. یه وخت گریه نکنن .. همش حساس باشیم ببریمشون دکتر..

    اینا فقط ب ضرر خودشون و ما تموم میشه

    باید فضا بدیم فرصت بدیم ب بچه هامون ب دیگران تا خودشونو تجربه کنن.. تا ب تضاد بربخورن و درس بگیرن و رشد کنن..

    نباید تو کار خدا دخالت کنیم.

    بچه وقتی بخوره زمین یاد میگیره بیشتر مراقب باشه.

    گدا وقتی ببینه کسی نیس که بهش رحم کنه و از روی ترحم کمکش کنه، اونوقت بفکر میفته ک باید مهارت کسب کنه و خودش پول بسازه.

    دلسوزی بیجا کردن به هر کسی نه تنها باعث میشه که مانع رشد اون فرد بشی، بلکه بعدها باعث میشه اون فرد تورو مقصر بدبختی هاش بدونه و یا کمکت رو وظیفه میدونه.

    و در نهایت بهمون احساس بدی میده.

    بزاریم خدا کارهارو انجام بده انقدر نخواهیم همه چی رو کنترل کنیم نخواهیم به همه کمک کنیم همه جانبه..

    ما میتونیم کمک کنیم وقتی ازمون در خواست میشه و اگ کمک کردیم بی هیچ منتی ببخشیم و با حس خوب بدون توقع … و بدونیم ک با اون کمک کردن ب خودمون کمک کردیم نه اینک از سر دلسوزی و یا بهتر کردن وضعیت اون شخص… چون ما هیچ تاثیری در بهتر شدن و بدتر شدن زندگی دیگران نداریم.

    من تو اطرافیانم مامانمو میبینم که خیلی از روی دلسوزی به بقیه کمک میکنه .. برای مثال حتی بعد از فوت خاله ام(که زنعموم هم بودن) بچه های عموم رو نزدیک سه سال ازشون مراقبت کرد ولی در نهایت برخورد و رفتار عموم بعدها برخلاف انتظارش شد.. و کلا هم میگه ک من انگار برام وظیفه شده کمک ب بقیه .. من دستم نمک نداره و..

    و اینها همه بخاطر دلسوزی بی جا و کمک کردن های بی مورده اینک فک میکنیم میتونیم تو زندگی بقیه تاثیر داشته باشیم و زندگی بقیه رو بهتر کنیم..

    ولی سخت در اشتباهیم و ضربه شو میخوریم.

    اگر هم کمکی میکنیم باید اصلا توقع نداشته باشیم و بدونیم کمک ما ب دیگران، کمک ب خودمونه و تمام‌.

    ما فقط میتونیم ب خودمون کمک کنیم چون فقط رو‌خودمون کنترل داریم و لاغیر‌.

    26)ارامش در پرتو اگاهی 4

    همه کائنات از جنس انرژی است.. همه ذرات شعور دارند و باید در هماهنگی با کیهان باشند.

    اصل و اساس همه جهان یکی است.

    وقتی جسممان بیمار میشود یعنی ذرات وجود ما که انرژی هستند با شعور کیهان هستی و جریان هستی هماهنگ نیستند.

    بدنمان را سم زدایی کنیم.

    سم زدایی فیزیکی برای جسم مثل دارو و‌روغن های گیاهی و ماساژ.. که جسم را پاک میکند

    سم زدایی متافیزیکی تغییر در سبک زندگی و تغییر و اصلاح شخصیت میطلبد که ابعاد دیگر وجودی ما را پاک میکند.

    27)ارامش در پرتو اگاهی 5

    هرسال بدنمان نو و تازه میشود. قدیمی ترین سلول های بدنمان یکساله هستند و سلول ها هربار دوباره متولد میشوند.. پس چه چیزی باعث میشود که یک بیماری را مدت طولانی باخود داریم‌؟

    پاسخ این است که حافظه ما تغییر نکرده و این افکار و حافظه الوده سلول های الوده تولید میکند مانند همان سلول الوده و ناهماهنگ قبلش!

    یک انسان روزانه 60هزار فکر را در ذهن میگذراند که 95درصدش تکراری و بیهوده است.

    مراقبه و سکوت میتواند حافظه ما را هماهنگ کند با انرژی منبع. نفس را ساکت میکند و ذهن ارام میگیرد.

    ذهن ارام میتواندحافظه را اصلاح کند.

    سکوت زبان خلقت، زبان من، تو، زبان خداست‌.

    سکوت و مراقبه، ما را ب حقایق و اگاهی ها متصل میکند.

    جسم و ذهنمان را متعادل میکند و بیماری ها و الودگی ها را پاکسازی میکند.

    جسم ما بزرگترین داروخانه جهان است.

    اثر پلاسیبو=اگر یک قرص بی اثربه شخص بیمار بدهی، وان شخص تنها بداند ان قرص برا درمانش مفید است. جسم شروع به تولید انزیم ها میکند و درمان شروع میشود.

    بدن ما بدون عامل بیرونی میتواند بیماری را درمان کند.

    بدن ما با هر بیماری اپدیت و بروز رسانی میشود.

    جسم ما توانایی مواجهه و پاکسازی هررر نوع بیماری دارد. بدن ما بزرگترین داروخانه دنیاست.

    کافیست باور کنیم که جسم ما میتواند هر گونه بیماری را پاکسازی کند.

    28)ارامش در پرتو اگاهی 6

    قضاوت نکن!

    قضاوت ما چیزی نیست جز بازتاب نیاز شدیدمان ب تایید شدن….

    وقتی چیزی میبینیم لزومی ندارد قضاوت و ارزیابی اش کنیم لزومی ندارد بگوییم این گل زیباس یا زشت… کار فلانی خوب بود یا بد.

    این اتفاق اینطور باید میشد… اون باید فلان کارو میکرد …

    ما جای اون شخص نبودیم ک ببینیم با شرایط اون چه میکردیم‌.

    قضاوت ها تحت تاثیر درون ما هستند و درون مارا نشان میدهند.

    قضاوت های ما تنها تحت تاثیر تجربیات گذشته خود ماست.

    قضاوت ها مارا محدود میکنند ما را از دریافت نعمات محروم میکنند.

    یادبگیریم هیچ موجودی را قضاوت نکنیم. همه موجودات هدفی از خلقت دارند و در حال تکامل اند‌. هیچ چیز درست و غلطی در جهان وجود نداره.. برا هیچ چیزی درست و غلط تعیین نکنیم. تجزیه تحلیل نکنیم‌. قضاوت و ارزیابی نکنیم‌!

    29) ارامش در پرتو اگاهی7

    دهنده باش تا طبیعت در تو جاری شود‌‌ ودریافت کنی. رها کن تا جاری شوی

    مث نفس ک تا رها نکنی نمیتوانی بگیری.

    این جهان یک جریان است… ‌رها کن و دریافت کن با این جریان هماهنگ شو.

    همانقدر ک ب جهان بدی از جهان میگیری.

    محبت کن تا محبت ببیبنی..

    ببخش تا دریافت کنی…

    خدمت کن تا به تو خدمت کنند.

    انرژی مثبت بده تا انرژی بگیری.

    احترام بگذار تا به تو احترام بگذارند.

    همیشه از خود بپرس چگونه میتوانم خدمت کنم چگونه میتوانم مفید باشم… دهنده باشم…

    و با جریان هماهنگ شوم؟

    بخشنده باش.. ب طبیعت صدمه نزن تا طبیعت در تو جاری شود‌.

    این قانون کارماست هرچه ب طبیعت بدهی ان را بتو باز میگرداند.

    وقتی از طبیعت بخواهی، او هم از تو میخواهد‌.

    جهان، امواجی از انرژی است جریانی است از انرژی!

    موجی که به جهان میفرسی ب خودت باز میگردد.

    زندگی ات را بازتاب انرژی هایی بدان که ب طبیعت داده ای.

    30)ارامش در پرتواگاهی8

    عشق والاترین تجربه ایست که ادم میتونه داشته باشه.

    عشق با حضور در لحظه میاد، پس در زمان حال ممکن است ک عشق باشد.

    عشق باید خالص باشد.. سموم را ازبین ببر.

    حال و هوای مسموم خشم، حسادت، نفرت و..

    در این مواقع فقط صبر کن. نظاره گر باش وقتی خشم داری. فقط صبر کن!

    زمانیک حال و‌هوای مسموم برتو چیره شد فقط صبر کن…هیچکار نکن.. منتظر باش .. ان سموم دائمی نیستند هیچ‌چیز دائمی نیستن ..

    خشمی ک امده، می رود. فقط لازم است که قدری صبر کنی.

    عشق توأم با بخشیدن است.

    حال خوب را ب دیگران ببخش و تقسیم کن نه حال بد را نه خشم و نفرت را.

    مسائل و چیزهای ناجالب را برای خودت نگه دار و زیبایی ها و چیزهای جالب را ب اشتراک بگذار.

    اگر ببخشی وجودت از سموم پاک میشه.

    هرچه بیشتر ببخشی، بیشتر بدست می اوری.

    وقتی میبخشی انتظار پاداش نباش.. انتظار تشکر هم نداشته باش… توقع نداشته باش.

    درراه رسیدن ب عشق، فروتن باش… وقتی اکنده از منیت و غرور باشی عشق ناپدید میشه.

    هیچ باش.. هیچ منشا بی نهایت هست. تسلیم باش. پاک باش.

    اگر خود را هیچ بپنداری ب مقصد میرسی!

    تو خود پای درراه بده و هیچ مپرس.

    خودراه بگویدت که چون باید کرد.

    «اتفاقات خوب تنها وقتی از راه می رسند که قلبت را پاک کرده ای.»

    عشق بی قید و شرط را تجربه کن.

    ب بچه ها میگوییم دوستت دارم به شرط..

    ب ما یاد دادن دوستم دارد ب شرط‌…

    این شروط را کنار بگذار… بی قیدو شرط عشق بورز… همه پاره ای خداییم.

    همه برای خدمت بهم امده ایم برا یاددادن به یکدیگر فارغ از تفاوت هایمان.. اختلاف هایمان.. باورهایمان و..

    ببخش و عشق بورز (:

    بی انتظار! بی قضاوت!

    31)ارامش در پرتو اگاهی 9

    تو جسمت نیستی …. مطالعات نشان میدهد ک بدن تو مرتبا بازسازی میشود!

    هر6هفته یک کبد جدید

    هر 3ماه یک اسکلت جدید

    هر 5 روز یک معده جدید

    هر ماه پوست جدید

    تو کدام بدن فیزیکی ؟

    بدن تو عوض میشود ولی تو همانی!

    حقیقی والاتر هست.

    تو افکارت نیسی تو ذهنت هم نیسی تو ناظر بر افکاری تو اگاهی هستی.

    تو در کیهان جاری هستی.

    تو موجی که جسمت گیرنده ایست که روی تو کوک است.

    تو جسمت نیستی تو دارنده ی جسمی.

    تو نامت هم نیستی تو شغلت نیسی…

    تو دارنده ی این همه ای.. تو ناظر به این همه ایی

    تو پاره ای از خدایی (:

    32)همانطور که برای انتخاب غذای جسم وسواس بخرج میدهیم و مراقبیم ک اگ یه ذره رنگش برگشته باشه یا مویی توش باشه، یا اگ احساس کنیم تمیز و بهداشتی درست نشده، ما اون غذا رو نمیخوریم یا با اکراه میخوریم.

    اگ مسافرت بریم ب کشورای دیگ، توجه میکنیم ک غذایی انتخاب کنیم ک ب ذائقه مون بخوره ، شرعی باشه.

    اما وقتی ب ذهنمون میرسه. ورودی و غذایی ک به ذهنمون میدیم رو اصلا بهش توجه نداریم. خیلی راحت اخبار میشنویم و حرف های بیهوده میشنویم سریال های بیهوده میبینیم.

    و علت اینکه برای غذای جسم حساسیم اینه ک نتیجه اش همون موقع مشخص میشه.

    اگ غذای الوده بخوریم همون موقع دل پیچه میگیریم همون موقع

    اگ غذایی لزج باشه چندشمون میشه و همون موقع پسش میزنیم.

    اما در مورد ذهن، وقتی ورودی مسموم ب ذهنمون میدیم فیلم وسریال و اخبار نامناسب گوش میدیم و بموضوعات نامناسب توجه میکنیم، زمان میبره ک توجه مون ب اون بیشتر میشه و درمدارش قرار میگیریم و بعد از مدتییییی، اثارش رو میبینیم.

    و این باعث میشه ک ارتباطی بین اون ورودی ها واتفاقات ناجالب پیدا نکنیم.

    و تعبیرهای مختلفی میدیم که خدا نخواسته… شانس نداریم و…

    درحالیکه خودمون اون اتفاقات رو خلق کردیم.

    و خداوند ب هیچ کس ظلم نمیکند.

    پس بیایم ب هموووون اندازه که برای ورودی جسممون حساسیت بخرج میدیم، به همون اندازه روی ورودی های ذهنمون هم حساس باشیم و به هرچیز ناجالب توجه نکنیم.

    کانون توجه ما، اتفاقات زندگی مارو رقم میزنه.

    33)خودم رو‌دوست داشته باشم فارغ از اینک بقیه منو دوست دارن یا ندارن.

    خودمو باورداشته باشم، توانایی های خودمو باورداشته باشم فارغ از اینک بقیه راجب من چی فکر میکنن.

    اگه رابطه مونو باخدا درست کنیم اگ از انسان ها رها بشیم, اگر محتاج وجود دیگران نباشیم و وابسته دیگران نباشیم اگه بخدا ایمان داشته باشیم‌. اگر در وجود خدا غرق بشیم اونوقته که دیگران ب ما توجه میکنن. همه روابطمون خودبخود درست میشه همه بهمون عشق میدن همه بهمون هدیه میدن ..‌ خودبخود مشهور و دوست داشتنی میشیم.

    حضرت علی تو نهج البلاغه میگن که خدایا تو باعث شدی من شهرت نیک داشته باشم، همش از فضل توعه، من کار خاصی نکردم.

    وقتی چیزی خیلی مهم نباشه برام و بهش وابسته نباشم خودبخود برام اتفاق میفته.

    وقتی انسان بادرون خودش با خدای خودش رفیق میشه، دیگ رفتار بقیه براش مهم نیس با همه چی در صلحه و خوشحال وشاده. و همه چی خودبخود براش بوجود میاد.

    تنها کاری ک باید بکنیم اینه ک باقلبمون رفیق باشیم همین چیزی ک هستیم رو دوست داشته باشیم بقیه رو دوست داشته باشیم چون هممون از خداوندیم.

    هیچ چیزی رو نخواه بزور بدست بیاری.

    روی باورات کار کن از زندگیت لذت ببری، خودبخود خواسته ها و اتفاقات رخ میدن.

    خداوند میفرماید اجابت کن مرا تا اجابت کنم شمارا.

    ما باید رابطمون رو با خدا درست کنیم.

    احساس زیبایی های رو دیدن

    احساس یگانگی با منبع و خدا

    احساس دوست داشتن خودم و دیگران و همه چیززز

    این احساس رو در خودم پرورش بدم با همه چی در صلح باشم با همسرم و خانواده کارفرما دولت و….

    وقتی بدونم همه چیز سرجاشه

    وقتی از موفقیت دیگران خوشحال میشم ، با خودم و جهان هماهنگم

    ((از زاویه خداوند ب جهان نگاه کنم))

    رابطه مهم زندگیمو، رابطه با خدام بدونم.

    اونجاس ک همه چیز ب بهترین شکل رخ میده

    حسرت هیچ چیز رو نخورم همه چیز خودبخود اتفاق میفته.

    (رابطمون رو با خدا درست کنیم.)

    نگاهمون رو به هرچیزی در هرلحظه طوری تغییر بدیم ک احساس بهتری ب ما بدهد.

    به همه چی جوری نگاه کنیم ک احساس بهتری داشته باشیم‌.

    به چیزی تو زندگیت نچسب. نگران چیزی نباش.

    همه چیز در زمان مناسبش اتفاق میفته خودبخود‌.

    روند طبیعی جهان همینه…

    این ماییم ک باید طبیعی باشیم تا هماهنگ شیم با جهان.

    34)ادم های موفق ک الان دستاورد های زیادی دارن وما اونها رو اسطوره میدونیم، اونها با ما هیچ فرقی نمیکنن.

    همه ی ما به یک اندازه به خدا نزدیکیم‌ . همه ما به یک اندازه توانایی داریم.

    تنها باید خودمون رو باور کنیم. تو ذهنمون باور کنیم ک میتونیم ب اون خواسته برسیم.

    ادم های ثروتمند وموفق ک امروزه دستاوردهای بزرگ دارن، با یک ایده ساده شروع کردن مثل دیزنی لند، لگو لند که اسباب بازی های باکیفیت داره و قیمت هاش بااینکه بالاست اما بسیار پرفروش هست.

    و اون ایده ساده، امروزه یک بیزینس با درامد میلیارد دلاری هست.

    کافیست که اون ایده های ساده رو ادامه بدیم مهم نیست که هدفمون چقدر بزرگ باشه.. روی باورهامون کار کنیم. محدودیت هارو باور نکنیم.

    باور کنیم هدف هامون دست یافتنیه.

    اگر خدا ایده ای ب ذهنمون میندازه، توانایی رسیدن ب اون رو بما داده.

    در این مسیر بسیار مهمه که (امید)داشته باشیم و ادامه بدیم.. و در روزهای سخت احساسمون رو کنترل کنیم و ادامه بدیم.

    انسان عجوله، همیشه میخواد چگونگی راه رسیدن ب هدفشو هم بدونه… سعی کنیم صبور باشیم ، چطور و چگونه شو ب خدا بسپریم.

    هدف هامون رو ادامه بدیم‌!

    خداوند هدایتگره و مارو ب هدف هامون، به تحقق ایده هامون، هدایت میکنه.

    فقط کافیه باور کنیم. ارام ارام هدایت میشیم.

    از همون روزهای اول، بخواسته های کوچک که میرسیم خوشحال بشیم شکرگذار باشیم و تحسین کنیم تا ب خواسته های بیشتر برسیم، تا مسیر زندگی برامون لذت بخش باشه.

    35)خیلی از ادما نمیتونن با تغییر نگرش و افکارشون حالشون رو خوب کنند و سعی میکنند با مواد مخدر و قمار و روابط نازیبا و لذت های انی و… برای چند ساعتی یا نهایتا چند روزی حالشون رو خوب کنند. . این یک لذت پایدار نیست و تهش به پوچی میرسه.

    انسان باید بتونه با تغییر نگرشش، تغییر زاویه دیدش، سپاسگزاری برا نعماتش، توجه به زیبایی های زندگی اش، احساسش رو خوب کنه..

    و وقتی که انسان احساسش رو از این طریق خوب نگه داره، با فرکانس های مثبتی که پی در پی ارسال میکنه اتفاقات عالی براش رقم میخوره و شادی و خوشبختی ‌واقعی رو تجربه میکنه..‌ یک لذت پایدار‌.

    خدایاشکرت برای این قانون زیبا و ثابت که احساس خوب، اتفاقات خوب رو رقم میزنه..یه قانون که همه چیش بُرد _ بُردِ

    بهترینا براتون(:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      مهدیه گازرانی گفته:
      مدت عضویت: 1300 روز

      سلام دوست و هم فرکانسی قشنگم که واقعا خدا منو خیلی قشنگ هدایت کرد ب سمت کامنت زیبای شما ممنونم که انقد کامل و جامع نوشتی دمت گرم ک حس خوب بهم دادی هم با کامنتت هم از طریق آشنا شدنت با سایت هم اینکه عکس پروفایلت خیلی زیباست خداروشکر ک خداوند مهربان ما رو هدایت کرده ب این مسیر زیبا ک داریم روز ب روز نتایج بزرگتر میگیریم

      خداروشکر ک استاد فایل جدید نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده ی دیگران رو گذاشتن تو سایت و آقای سید علی خوشدل هم کامنت گذاشتن برای این فایل و در کامنتشون لینک فایل ب کبوترها غذا ندهیم رو گذاشتن و باعث شدن ک من ب این کامنت زیبای شما بربخورم

      واقعا سپاس گزار خدای هدایتگرم هستم ک در هر لحظه داره ما رو با دستان زیباش هدایت میکنه و ماام خیالمون راحته و زندگی زیبایی داریم

      خدایا شکرت بابت فایل های زیبای استاد ک ما رو از جهل مرکب داره نجات میده وای خیلی خوشحاااالم

      با اجازتون من کامنت شما رو کپی پیست کردم داخل یادداشت های چسبی ک همیشه تو لپ تپم ب یادگار از شما داشته باشم بازم ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    Masihan گفته:
    مدت عضویت: 2138 روز

    سلام استاد عزیزم ک درباره هر مساله ای ی فایل داری دمت گرم واقعا

    من ی چیزی رو این روزها مخصوصا خیلی دارم ب درکش میرسم ک ما خدای کسی نباید باشیم یعنی اینکه چرا ما فک میکنیم ک ی کسی جدا از این جهانه و خدا نیافریدتش چرا فک میکنیم ک ما باید ب کسی کمک کنیم هر چند عزیزانمون

    خواهر من 20 ساله داره کار میکنه و هرچی کار میکرد میداد ب مامانم و همش میگفت گناه داره مامانم هم سر این انقدر از خواهرم توقعش رفته بود بالا ناخوداگاه ک خواهرم اگر میخاست برای خودش چیزی بخره قایمکی میخرید و هروقت میفهمید خواهرم ی کم پول نگه داشت سریع برای پوله ی چاله میکند

    از جایه دیگه هم دستش پول نمیومد

    کم کم دیگه اگه خواهرم ی مدتی سرکار نمیرفت مامانم هیچ پولی دستش نمیومد

    ی روز بهش گفتم تو فکر کردی داری کمک میکنی ب مامان اولا ک خودت 20 سالی ک کار کردی رو ب فنا دادی و الان اگه حود درونت ازت بپرسه چی داری بعد 20 سال حرفی نداری بهش بزنی بعدشم انقدر مامامانو بد عادت کردی از هیچ جای دیگه پول نمیاد دستش انقدر اینارو بهش گفتم ک پول دادن ب مامانم رو از روی دلسوزی قط کرد و بهش پول نمیده مگه اینکه خودش حال کنه بهش پول بده الانم ی مقدار خوبی پول جمع کرده و داره ماشین میگیره

    مامانم الان ی مغازه داره و درامدش بیشتر از خواهرم نباشه کمتر نیست

    حالا ب خواهرم میگم ببین دیدی خدا ب همه بنده هاش کمک میکنه و هواشونو داره دیدی مامان الان دستش بازتر از اون موقس ک تو بهش پول میدادی دیدی خدا فقط ی دونس و هیچ کس نیازی ب کس دیگه نداره .اگر تو ازروی دلسوزی ب یکی کمک نکنی و متوقعش نکنی اونم ی فکر دیگه میکنه واسه خودش تو باعث شده بودی ک ب این موصوع عادت کنه ک منبع روزی دبگه ای نداره و فقط تو هستی .الان ببین ک چقدر درامدش بیشتر شده تو سرخورده نمیشی ک هم پول خودتو داری هم میبینی ک مامان بیچاره نیس و گناه نداره

    ی مثال دیگه هم دارم من ی جایی کار میکردم دوتا مادر با بچه هاشون میومدند سرکار ک هرکدوم ی دختر چارپنج ساله داشتند یکی از مادره دقیقه ب دقیقه بچه رو صدا میکرد ک کجا میری دست ب این نزن اونو برندار مواظب باش نیفتی اسم دخترش بنیتا بود

    اونیکی مادره عوضش بچشو واقعا ول کرده بود ب امون خدا اسم بچش فاطمه بود فک کنم

    بنده خدا بنیتا انقدر ک مامانش پشتش بود هی مواظبش بود هی کمکش میکرد اصلا نمیتونست تنهایی چارتا قدم برداره هر طرفی میرفت انگار ی الارم هشدار دهنده ای نمیزاشت کاری بکنه هرکاری میخاست بکنه مادرشو صدا میزد

    وای فاطمه از درو دیوار بالا میرفت شیطنت هر چیز ب ظاهر خطرناکی ب زعم مادر بنیتا بر میداشت ولی مامانش انگار ن انگار اصن خیلی بچه خودساخته ای بود کل کاراشو خودش میکرد و بنیتا دست و پا چلفتی برای کوچکترین کار مامانشو صدا میزد.

    من خیلی دارم ب اینکه هرچی پشت ادم خالیتر میشه و کمکی بهش نمیشه بهتر رشد میکنه خلاقیتش بیشتر میشه همه توان خودشو میزاره وسط و…..

    ممنون استاد بازم ممنون بابت این فایل فوق العاده کاربردی و پر از اگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    طاهره کمالی گفته:
    مدت عضویت: 927 روز

    سلام استاد بخدا چقدر عالی جوابم رو دادین

    چقدر این فایل نشانه امروز من عالی باآدم حرف میزنه

    استاد جان بازم سلام ،مریم جان سلام،دوستان عزیزم سلام

    من اومدم مسافرت دنبال چندتا کار و فروختن چند ملک که متوجه شدم یکی از زمینهایم ساخت کردن ،همون که سال 89فروخته بهمون ساخت کرده،بماند که منم مطمئنم خداوند قراره بهترشو بهم بده وخداوند داره باهام حرف میزنه،

    نشانه امروز من،من به نیت پسرم فایل باز کردم، نیم ساعت پیش زنگ زدم پسر19ساله ام گوشی جواب نداد بجاش یکی از دوستاش چون فهمید مامانش هستم جواب داد،وگفت محمدبالاست گوشی پایینه،گفتم بالای چی؟خونه؟گفت نه کمک من دوسه روزی هست داره کار آرماتور بندی میکنه،و من ناراحت شدم به روی خودم نیاوردم فقط گفتم بگو دانشگاه چکار کردی ثبت نام کردی یا نه خبری بهم بده،

    اومدم به عمه اش گفتم این پسر چرا اینکارا میکنه،این که احتیاج نداره باید بفکر درسش باشه و هزار تا از این حرفها

    استاد خدایی این فایل جواب تمام نجواهای ذهنی من اگه نیست پس چیه؟

    اونجایی که فرمودین به فرزندانمان اجازه بدیم گاهی وقت بیفتن؟اینکه خودشون روی پای خودشون وایستن؟تصمیماتی بگیرن و تجربه کنن،گرچه اگه زنگ بزنم سوال جوابش میکنم

    ولی دیگه میدونم مثل قبل از گوش دادن به این فایل باهاش حرف نمیزنم،میگم مادر هرکاری میدونی درسته انجام بده ولی باید بدونی درسته یانه

    میگم اشکال نداره درس نمیخوای بخونی تو بازار کار میخوای بری،هرکاری تو باید درستی اونو مشخص کنی،دیگه مثل اون یکی پسرم که گفت بجای کلاس زبان میخوام برم تعمیر موتور یاد بگیرم براش گارد نمیگیرم،دیگه متوجه شدم همانطور که من دنبال علاقه ام رفتم بچه هم حق داره دنبال علاقه اش بره،

    استاد گاهی وقتها میگم من زیادی دارم بچه ها رو لوس میکنم چون با بیشتر تصمیماتش مخالفت میکنم،ولی الان آگاهانه میخوام کمکش کنم که راهش و علاقه اش پیدا بکنه،چون قبل از این جریان تو کار ساخت یکی از ملکها بهم تا حدودی کمک کرد،شاید میخواد مهارتهاش رو نشون من بده که ببین من بزرگ شدم منم میتونم کار کنم ،و عجیب هم نیست که داره همون کارهایی انجام میده که رده ی کاری منم هست،شایدم خیلی سخت گرفتم،

    استاد گاهی دخترام بهم میگن تو نمیزاری پسر روی پای خودش وایسته،تو نمیدونم پسر رو لوس کردی،ببین پسرخاله هاش چطوری کار میکنن؟ آیا دیدگاه من اشتباهه؟

    اشتباهه که چون وضع مالی ما خوبه مردم نمیگن عه ببین بابای خدابیامرزش براش گذاشته ولی پسرش باید بره کارگری کنه؟

    آیا طرز فکر من اشتباهه میخوام درس بخونه ولی به من میگه تو مدرک میخوای باشه من برات مدرک میگیرم درس برای مدرک میخونم ولی خودم علاقه ندارم،

    ولی از مردم می‌شنوم که میگن کار و کارگاه و وضع داده برادرش،پسرش داره میره کارگری،

    چکار کنم استاد

    درمورد اینکه کار رو از برادرم بگیرم و خودم وبچه ها اداره کنم 30تا 40برابر درآمدمون بیشتر میشه، ولی دیگه بابا و مامان وخواهر برادرا ناراحت میشن من چکار کنم استاد

    چون برادر نمیخواد با مدیریت من باشه و حقوق بگیر باشه،میگه یا خودم کارمیکنم یا کامل از اینجا میرم

    استاد درسته وقتی دانه برای پرندگان بریزیم پرندگان دیگه تنبل میشن و غذای آماده میخوان،یا اگه به فامیل یا به کسی کمک کنیم و کمک کردنمون مکرر باشه ،اون طرف فکر میکنه وظیفه مونه،

    بارها برای خود من اتفاق افتاده که دیدم خانواده ای یکم وضع مالیشون ضعیف بوده، براشون پول یا خرجی فرستادم و یادم رفته اون ماه بفرستم یکی از همسایه ها اومده بهم گفته فلانی ازت گله میکرده که خیلی کلفت شده به ما محل نمیده،درحالی که استاد همان‌طور که شما در دوره هاتون فرمودین ثروت شما رو تغییر نداد،از لحاظ لباس پوشیدن واخلاقی و وو،،، منم همینجور بودم استاد،هرگز خودم رو نگرفتم و استاد خیلی ازشما ممنونم که با بودنتون،با فایلهای زیباتون،و از همه مهمتر با فایل نشانه من،جواب سوالهای منو میدین

    خیلی منتظر اینم که یه روز جواب منو بدین،

    من کامنت‌هایی تو سایت گذاشتم هم در 12قدم هم حل مسئله، هم در فایلهای رایگان،اگه خونده باشین استاد جان،متوجه میشی من چه سر درگمی هایی در زندگی دارم که البته خیلی هم جواب گرفتم خدارو بی نهایت سپاسگزارم

    دوستتان دارم

    منتظر کامنتهای بی سر و پیکر من باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    نجمه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1082 روز

    به نام خدای که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی

    سلام و درود خدمت دوستان عزیز و استاد بزرگوار و خانم شایسته ومهربان

    در مورد این موضوع من چند وقتی بود فکر میکردم یکی نفر از خانواده ما خیلی علاقه مند به غذا دادن به حیوانات هست غذا به سگ گربه شغال حتی یک بار میگفت خمیر درست کنیم یا قند بریزیم زیر فرش که مورچه ها بخورند و این کارش هنوز ادامه داره من یک روز فکر کردم همین حرف استاد که شاید کارش درست نیست اون با این عمل کاری میکنه که این حیوانات تنبل بار بیان چون تو محل گربه ها وسگ ها زیاد شدن تو خونه گربه شغال زیادی میاد باعث رنج اطرافیان شده

    وقتی صدای ماشینش میاد همه سگ ها و گربه ها خودشون را میرسونند

    و اون فکر میکنه چقدر کار خداپسندانه ای میکنه و خودش را به آب و آتیش میزنه توی بدترین شرایط یه چیزی براشون محیا کنه

    این کارش باعث شده اذیت شدن اطرافیان را نبینه و فکر کنه کار بسیار درستی میکنه

    به نظر من هم حیوانات باید خودشون دنبال غذا باشن بلاخره خدا توانایی پیدا کردن غذا را به اونها داده اگه همچین افرادی نباشن پس اون حیوانات از کجا خودشون را تامین میکنن خدا به همه ی موجوداتش روزی میده و غریزه اش را دروجود همه قرار داده که خودشون را تامین کنند از بهترین و عالی ترین مواد

    و من در ار تباط با خوندن دیدگاه تاثیر گزار دوست عزیزمون سمی عزیزم مطلب مهمی را به یاد آوردم استاد بزرگوار من تقریبا 4 سال هست که با شما آشنا شدم وقتی با یک تضاد بسیار سنگین برخورد کردم که روحم را بیش از قبل با خودش درگیر کرده بود از خدا خواستم من را هدایت کنه من فایل های شما را از طریق دایی ام دریافت کردم که الان متوجه میشوم از جای نادرست به دستش میرسه قانون آفرینش بود چند فایل برام فرستادند ومن قانون بها را‌نمی دونستم گوش کردم گریه کردم و تایید میکردم حرفهاتون را انگار میدونستم قانون را ویکی بهم یاد آوری میکرد من بعد از اون فهمیدم که خودشون گفتند اینها باید براش پول پرداخت بشه و هر وقت داشتی میتونی پولش را بدی ومن باز نمیدونستم چطوری بعد اون با یه گروه تلگرام آشنا شدم بها پرداخت کردم و وارد گروه شدم مطالب شما را میگفتند و خیلی چیز های دیگه هفته اول من بسیار رشد وتغیر داشتم شدیدا وقتی که هنوز کار گروه شروع نشده بود من جذب بداشتم شوهرم برام طلا خرید و خیلی چیز های جالب دیگه که تا اون موقع اتفاق نیافتاده بود گروه کار خودش راشروع کرد و من با جان و دا پزیرا بودم و اشتباه من از اونجا شروع شد من تغیر را احساس میکردم و همه جا جار میزدم به همه گفتم و دیگران پزیرا نبودند دوستان دیگه فکرش را نمیکنم کسی تو دنیا بود که من بهش نگفته باشم یه راهی دیگه وجود داره که حال آدم خوب بشه راهی از طرف خدا به روش باز بشه آدم پرواز کنه رها باشه آزاد باشه من همه اینا را درک کردم ولی به خیال خودم که به دیگران کمک میکنم و به زود بهشون میگفتم بسیار از مسیر خارج شدم بسیار بسیار فرسنگ ها خارج شدم و امروز و چند وقتی هست که من به خودم گفتم من 4 ساله با استاد آشنا شدم گروها استادان زیادی تجربه کردم ولی آخر استاد عباسمنش را میخواستم آخرش دلم پیش شما بود اگر من دلسوزی نکرده بودم 4 سال درجا نمیزدم رشد کرده بودم پیشرفت کرده بودم من قابلیتش را دارم و داشتم من با این کار راه خودم را گم کردم و شاید چقدر دیگران را از مسیرشون خارج کردم یا راه بهشون نشون دادم که اتفاقا اونا از من بیشتر رشد میکنند و من سرجای خودم هستم که به خودم میگفتم من این مطالب را به اینها یاد دادم من گروه ها را بهشون نشون دادم من باهاشون ساعت ها صحبت کردم چقدر اونا رشد کردن پیشرفت کردند ولی من مشکلات بیشتری نصیبم شد *

    امسال خداراشکر تونستم 12 قدم را بخرم الان قدم دوم هستم (من همیشه برای کلاس ها بها پرداخت کردم کلاس های استادان دیگری هم رفتم ولی رایگان دادم به بقیه اشتباه بود )

    الان قانون را درک کردم فهمیدم این غذای منه مال منه برکت منه غذا روی میز چیده شده سلف سرویس هست هرکی برای خودش غذا بکشه میزبان رئوف و کریمانه پزیرایی میکنه غذا برای کسی نیارم غذام را به کسی ندم به هیچ کس هم نگم برو اونجا هست بردار همه سر سفره هستند همه توی این مهمانی دعوتند هرکسی برای خودش لذت ببره شاد باشه زندگی کنه استفاده کنه خدایا من را در این مسی موفق کن هدایتم کن حفاظتم کن حمایتم کن مثل همیشه

    خدا دور وبرم راخلوت کرده تنها هستم لذت میبرم ساعت ها توی سایت هستم لذت میبرم به طور اتفاقی اینستام پاک شد وتا امروز نشده وصلش کنم سایت را بیشتر دوست دارم لذت میبرم

    اینم نتیجه ی کمک از روی دلسوزی

    استاد همه ی حرفاتون حق وحقیقته

    خداراشکر برای وجود پر برکت شما سایت پر برکتتون و انسانهای نابی که اینجا هستند

    خیلی مچکرم و سپاس گزار استاد هستم که این آگاهی های ناب را به ما میچشونه و من خیلی از این موضوع خوشحالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    خیری طاهری گفته:
    مدت عضویت: 890 روز

    بهار طاهری. 7اردیبهشت 1402 ساعت 17:15

    مدت عضویت 3ماه

    سلام وعرض ادب خدمت استادعزیز مدت کوتاهیست که واردسایت شدمه روزانه به فایلهاومطالب بسیارآموزنده شما استادعزیز گوش میدم میخونم واقعاپراز درس آموزنده پرازآگاهی احسنت به شما که یک انسان پاک نیت هستید خداروشکرمیکنم که یک بنده خاص هستم که به سایت شماهدایت شدم تابقیه عمرم را باآگاهی بهترولذت بردن اززندگی به سرببرم خداروشکر که کمک کردکه درجهل نباشم وبه سوی راه راست هدایت شوم ازشماممنونم. من سالهادرانجمنها وجلسات متعددی شرکت کردم کتاب خوندم وتاحدودی نسبت به بعضی ازمسایل زندگی شناخت پیداکردم امامثل سایت شمااینطورواضح نبودن برام. نمونه ش دلسوزیهای بیجا

    من سالهاقبل بادلسوزیهای بیجانسبت به همسرم باعث شدم که ازهمسرم یک انسان تنبل تن پرور باربیارم من سالهاخودم کارمیکردم وتمام مخارج زندگی وحتی کارهای روزمره مثل خرید یاکارهای بانکی یا دکتربردن بچهاوخیلی ازکارهای دیگه رانجام میدادم خودم یک تنه بااین دلسوزی بیجا ضربه بزرگی به خودم وهمسرم واردکرده بودم چون همسرم بیماربودونمیخواستم دوباره بیماربشه سلامتیش برام مهم بودغافل ازینکه بابا خدا هست ومبتونیه کمک کنه. تااینکه خداوند هدایتم کرد وتونستم کم کم ومرحله مرحله این عادت روکناربگذارم وبادلسوزی نکردن بگذارم تاهمسرم خودش روپیداکنه شکرخدا الان نسبت به گذشته خیلی خیلی بهترشده من دیگه کارنمیکنم خرج زندگی رو درنمیارم همسرم خودش کارمیکنه زندگیمون بهترشده خداروشکر اما هنوزهم توی خودم دلسوزیهای دیگری رومیبینم که امروز باخواندن مطالب دوستان وشنیدن فایل صوتی استادمتوجه شدم. وامیدوارم خداوندهدایتم کندتابتونم دلسوزیهای بیجاروکناربگذارم درهمه موارد ازخداوندمیخوام هدایتم کند به شغل بهتری چون من آدمی هستم که نمیتونم بیکارباشم وهمیشه ازکارکردن لذت میبرم همینطورکه استاد فرمودند توی بعضی مواقع بایدازمنطقه امنت بیرون بیای منطقه امن من کارکردنم بوددرشرایط سخت من خیاط بودم هم خیاطی میکردم وهم آموزش خیاطی میدادم کارآموز های من همگی موفق شدن وکاراشون پیشرفت کرده خداروشکرمیکنم که حداقل کسانی روآموزش خیاطی دادم برای خودشون وزندگیشون شغل پیداکردن واز زندگیشون وشغل خیاطیشون راضی هستن

    من باوجوداینکه توی شغلم حرفه ای شده بودم اماهیچ پولی نمیتونستم برای خودم داشته باشم وهمش روبادلسوزیهای بیجاخرج زندگیم میکردم وبه خودم ضربه واردکردم و هم به همسرم. بخاطرهمین ازشغلم متنفرشدم وسعی کردم کناربکشم همه چیزرو به دستان هدایتگرخداوندبسپارم اوایل آسون نبودبسیارسختی کشیدیم خودم وبچهام بعدبرام عادی شد وهمسرم مجبورشد که خودش هم بایدکارکنه چون هرکسی بهتره خودش برای خودش کارکنه وزندگیش روبسازه راستش استادعزیزمن قدرت بیان خوبی ندارم نوشتنم هم درحد معمولی هستن خیلی درسهااز شمایادگرفتم که توی ذهنم هستن نمیتونم بیان کنم ازخداوندکمک میخواهم قدرت بیان بهم بده قدرت کارکردن توی شغل دیگه غیرازخیاطی بهم بده چون شغلم رودوست نداشتم به جسمم آسیب زدم. برای تک تک انسانهای روی زمین آرزوی سعادت وسلامتی میکنم ازخداوندخیلی خیلی سپاسگذارم ازاستادعزیزوخانم شایسته مهربان هم کمال تشکرفراوان دارم تنتون سالم درپناه الله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: