دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 39

477 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فریدون فروتن نجوا گفته:
    مدت عضویت: 194 روز

    با عرض سلام و درود خدمت همه دوستان عزیز!

    قبل از هر چیزی خداوند متعال را که هر لحظه هدایت گر ما و کل کیهان است را بی نهایت سپاسگزارم که مرا در مدار شنیدن این آگاهی ها قرار داد، و از جناب استاد عزیز و تیمش و همه عزیزانی که فعالیت دارند اینجا، قلباً تشکری میکنم.

    داستان هدایت من به این سایت خیلی متفاوت و‌ منحصر به فرد است که ان شاالله هر وقت حسم برایم گفت میایم و تعریف میکنم.

    حالا در مورد این فایل، من اواخر سال 1401 تازه به این مطالب مثل قانون جذب و شکرگزاری و … آشنا شدم با یک استادی از کشور خودما افغانستان که ایشان به دبی زندگی میکنند و مولتی میلیونر هستند. وقتی تازه در مورد انفاق کردن شنیدم خیلی به دنبال این کار رفتم و فکر میکردم کار درستی است. البته که انفاق یک بحث مهم است ولی مثل هر چیز دیگری از خودش روش خاص و تکنیک خاص دارد که اگر دقت نشود میتواند خیلی زیان بار باشد برای هر دو طرف. یعنی خود عمل انفاق در ذاتش عمل درست است اما شیوه عمل کرد ما، روش ما و نیتی که ما پشت این عمل داریم خیلی نقش در نتایج دارد.

    من نمی دانستم که باید این کار را فقط برای احساس خوب خودم، برای رضای خدا انجام بدهم. بلکه از روی ترحم و‌ دلسوزی بود.

    نکته مهم این بود که وقتی من اقدام به این کار کردم از آنجایی که کانون توجه من رفته بود به سمت نیازمند ها و کمبود ها در هر صد متری که من پیاده روی میکردم حد اقل 20-30 نفر نیازمند را می دیدم به نحوی از چهار سمت نیازمند می بارید به سر من گویا کل شهر فقیر شده و محتاج کمک من است.

    در نهایت چون روش درست را بلد نبودم باعث شد که نه تنها به اونها کمکی نکردم بلکه هم به اونها و هم به خودم آسیب های زیاد زدم و کمک کردم به فقر جهان، کمک کردم به تنبلی و طفیلی بودن. در آخر خودم هم از مسیر درست خارج شدم و همه دار و ندارم را از دست دادم و بدهکار شدم.

    از آنجایی که با ورشکست شدن به فکر افتادم باعث شد به مسیرها و به سمت مطالبی هدایت شوم که مشکل کارم را برایم نشان دهد مثل این سایت و این فایل ها.

    بعد از این قضیه بدهکار شدن و مطالعه دیگه کلاً دست از صدقه دادن و اینها برداشتم و آرام آرام مسیر خود را یافتم و در حال حاضر چون فرکانسم تغییر کرده و کانون توجهم از کمبود و اینها برداشته شد در هر مسیری که میروم حتی یک گدا هم نمی بینم (نه اینکه نیست) من متوجه نمیشم، با من روبرو نمی شوند و به لحاظ فرکانسی به من دسترسی ندارند و نزدیک من آمده نمی توانند.

    یک مورد دیگه هم این بود که بعد از اینکه یک اندازه دید من تغییر کرد من با این نیت کمک میکردم که این به سمت خودم حداقل 10 برابر برگردد. بعد متوجه شدم حالا از دید خودم که این عمل هم به نحوی درست نیست چون باز هم من به دنبال معامله کردن استم، حس نیاز داشتن و نیازمند بودن است. یعنی خود انفاق کردن به نیت بازگشت 10 برابری یا کم و بیش نشان دهنده حس کمبود یا نیازمندی است. در حالیکه که اگر قانون این باشد که به سمت ما 10 برابر برگردد که بر میگردد فقط کافیس ما کار خود را انجام بدهیم جهان کارش را خوب بلد است نه اینکه حالا قصداً به این عمل دست بزنیم.

    بعد کلا از صدقه دادن به هر نیتی دست کشیدم تا وقتی که خودم کاملاً احساس بی نیازی نکنم. زمانی این کار را خواهم کرد که فقط برای دل خودم، برای احساس خوب خودم، برای قلب زیبای خودم و برای رضای خدا باشد، زمانی که باعث متوقع شدنم از دیگران نشود.

    با خود عهد کردم که وقتی ببخشم که لبریز باشم و فقط به این مصراع شعر عمل کنم که

    (تو نیکی میکن و در دجله بیانداز) و نقطه و تمام.

    با مصراع دوم شعر اصلن کاری نداشته باشم اینکه بر میگردد یا نه، اینکه چه مقدار بر میگردد، اینکه کی بر می‌گردد چون اگر قانون این باشد که برگردد حتمن بر میگردد. من فقط برای خودم و احساس خودم باید این کار را بکنم آنهم زمانی که لبریز و سیر باشم و از مازادم ببخشم.

    مورد دیگه این بود که من یک پشکی داشتم و خیلی بهش رسیدگی میکردم و توجه میکردم و کلاً طفیلی شده بود حتی یک وعده غذا نمی دادم قهر میکرد و غمگین میشد و هیچ تلاشی نمیکرد بعد از شش ماه پشک از بین رفت، بعد از آن من با مطالب زیادی روبرو شدم که فهمیدم چقدر من در مورد پشک رفتارهای نادرست داشتم .حتی بحث کارما و اینها هم در میان آمد و بعدش کلاً از این کار ها دست کشیدم.

    نکته مهم: اینها بخاطر مطالب و آموزش هایی بود که از دیگران آموخته بودم ولی به اشتباه، خیلی مهم است که چی را از کی میشنویم چون خیلی اوقات خود طرف هم متوجه نیست که مسیر را اشتباه میرود و دیگران را به اشتباه دعوت میکند.

    من از زبان یکی از اساتید ایرانی که خیلی هم مورد تایید ایرانی ها است شنیدم که میگفت (در روزی رساندن به مخلوقات به خداوند کمک کنید و این باعث میشود روزی بیشتر بدست بیارید). در واقع این دیدگاه باعث شده بود به حیوانات و پرندگان و… توجه کنم و غذا بدهم.

    اما حالا خیلی خداوند متعال را سپاسگزارم که مرا به سمت استاد عزیز، استاد عباس منش و سایتش هدایت کرد دقیقا چیزی که بدنبالش بودم. اطلاعات خالص در مورد هر موضوعی همراه با منطق پشت آن موضوع و تجارب شخصی خود استاد.

    از استاد عزیزم هم خیلی سپاسگزار هستم.

    تشکر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ابوالفضل نجفی گفته:
    مدت عضویت: 159 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیز آقای عباسمنش.

    راجب این موضوع ک کمک بیجا آسیبهای در بر داره این تجربه را داشتم ک ی زمانی خاهرزاده من واسه جاب جایی از مکانی ب مکانی نیاز ب ماشین داشت و بدون این ک از من درخاست کنه من خودم بهش پیشنهاد دادم ک از ماشین من استفاده کنه و همون لحظه ک کلیدو دادم خودم ته دلم این بود ک نره تصادف کنه و بهش ی گوشزد کردم و گفتم رضاجان میری حواست ب سرعت گیرا باشه.

    و بعداز چند ساعت رضا با من تماس گرفت گفت دایی باماشین تصادف کردم و بعدش کلی داستان داشتیم و100 ملیون زرر مالی بهم خورد و از اونجایی ک من خودم فرکانسشو فرستاده بودم و میدونستم ک تصادف میکنه خیلی ناراحت نشده بودم و تونستم احساسمو کنترل کنم و زنجیره اتفاقات بد رو قعطش کنم.خیلی درسها و تجربیات ب دست آوردم ک توضیحشو بخام بدم شاید چند صفحه بشه اما خوباین تجربهارو تو این داستان ب دست آوردم.

    1_خوبی کردن بیجا(ک باعث ضعیف شدن طرف مقابل و آسیب ب خودم)

    2_فرکانس اشتباه(ک توجه ب ناخاسته)

    3_ی نوعی بی ایمانی یا کم ایمانی در وجودم بود ک دلسوزی رو ب وجود آورده بود.

    الانم چند ماه هست ک باهم هم صحبت نشدیم و از زندگیم دورشده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    آرزو جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 535 روز

    سلام ب استاد عزیزم و واقعا تشکر از فایل قشنگتون

    واقعا درست وقتی دلسوزی بی جا میکنی به کسی یعنی داری شرک می ورزی

    یادم من ب خانواده ای از سر دلسوزی کمک میکردم و استاد باورت نمیشه روز ب روز سطح فرکانسم پایین تر میومد تا این که غرق ماجرا شدم و تمام اون اتفاقات را خودم تجربه کردم و هر روز مثل اون زندگی از لحاظ جسمی و روحی داغون میشد ب جایی رسیدم که استپ کردم یعنی خسته شدم و وقتی دیگه رها کردم و خودم را کنار کشیدم و گفتم ب من ربطی نداره و قطع رابطه کردم زندگیم رو ب پیشرفت شد الهی شکر من فهمیدم دخالت ودلسوزی بی جا باعث میشه که رو ب پست رفت کنی و شرک ورزیدن مجازات داره که چند باری مجازات شدم و بد هم مجازات شدم

    الهی شکر متوجه شدم که همه ی ما خودمون انتخاب میکنیم چه مسیر درست چه غلط پس ی نفر میتوانه روی همه ی ما تسلط داشته باشه اون هم خداست و صد البته خدا همیشه گذاشته خودمون تایین کنیم مسیر یا درست را انتخاب کردیم یا غلط را پس همیشه خدا کنار ما و هر لحظه صدای ما را میشنوه و پاسخ میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 516 روز

    به نام خدا

    سی و چهارمین

    تعهد اگه خودمون الان توی زندگیمون به جایی رسیدیم نه ب خاطر این که ازمون حمایت شده بهمون پول داده شده به خاطر مشکلات و تضاد هایی که بهش برخوردیم در زندگیمون هست

    ما باید به گداهای خیابانی کمک نکنیم احساس دلسوزی بیجا برای کسی نکنیم و اگر کمک میکنیم به کسی با نیت حال بهتر خودمون و برای بهتر شدن خودمون کمک کنیم نه از روی دلسوزی

    خدای خوبیها خدای مهربانیها خدای نعمت ها

    خدای زیبایی ها خدای هدایتگر و راهنما من رو به مسیر درست هدایت کن و ایمانمو به خودت قوی کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 198 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم در سایت

    خداروسپاس برای هدایت شدنم….و سپاس برای استاد عباس منش …

    آلان دو روزه من وقتی میام سایت دقیقا با فایلایی برخورد میکنم که همون روز یا راجبش حرف زدم یا راهنمایی خواستم از خداوند …..

    دقیقا یکساعت و نیم پیش مامانم رو داشتم می بردم برسونم خونه ی مامان بزرگم … بعد مامانم گفت پرستو کنار خیابون یه نفری هست هر روز میشینه برای کمک منو ببر بهش کمک کنم الان پنجشنبه شب هستش ثواب داره….. بعد بردمش کمکش رو به اون اقا کرد و برگشت نشست تو ماشین … من به اون اقا نگاه کردم دیدم کاملا حتی سالمه یعنی عضو نقص هم نداره ….. خیلی هم ظاهرا اوکی بود از نظر جسمانی و راحت میتونست کار کنه نه گدایی …. خلاصه مامانم که اومد گفتش ببین چقد دعا کرد!!!!!!!!!! گفتم کی این اقاهه رو میگی ؟؟؟؟ گفت ارره همینکه کمکش کردم ….. گفتم بره برای خودش دعا کنه شما نیازی به دعای این اقا نداری….گفتم تا جاییکه عقل سلیم من قد میده این کمک شما به اون ثواب محسوب نمیشه…. گفتم وقتی یه آدمی مثل این اقا که کاملا سالمه و سنش هم حتی بالا نیست که بگیم پیر و فرسوده است نه تنها از نظر من کمک نیست تازه اینحور ادمارو پرو هم میکنی….سالمه خودش بره کار کنه چرا گدایی اخه!!!!!! مامانم گفتش کدوم کار مگه الان تو مملکت ما کار هست…!!! خب راستش نمیخواستم با مامانم وارد بحث بشم فقط یه جمله بهش گفتم جمله ی استاد رو …. گفتم کسی که دنبال کار باشه از زیر سنگ هم باشه پیدا میکنه شده خدمتکار باشه سرایدار باشه حتی تو خانه سالمندان کلی نیرو میگیرن بره کار کنه اگه راست میگه آلان که فایل استاد رو دیدم متوجه شدم حرفم درست بوده چون راستش یهو ذهن سرکشم بهم گفت داری اشتباه میکنی و باید خودتم کمکش میکردی !!!!!!! …..و اومدم خونه و این فایل رو دیدم …. راستی من از اون دست ادمایی بودم تا حالا به کبوترا غذا میدادم و طبق گفته های استاد چه کار اشتباهی میکردم به جای کمک به کبوترا داشتم نسلشون رو منقرض میکردم ….. خب خداروشکر آگاه شدم و دیگه این کارو نمیکنم من یه روز غذا نمیدادم بهشون میومدن دست خالی برمی گشتن عذاب وجدان داشتم نمیدونستم که اون روز اتفاقا بهشون لطف کردم غذا نداده بودم بهشون…….خدارو میلیون بار شکر که هر روز به آگاهی هام اضافه میشه …..آرزوی سلامتی آرامش ثروت و فراوانی برای همه دارم…….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خودم

    من هر چه بیشتر بتوانم به این باور برسم که افکار و باورهای من است که شرایط زندگی من را تغییر می دهد آنوقت بهتر می توانم پی به شرایط محیط اطراف خودم پی ببرم

    بهتر و راحت تر بتوانم دلیل رفتار دیگران را بغهمم

    بهتر می توانم در شرایط بد و موقعیت های سخت پی به نکات ان ببرم و آنوقت بهترین زندگی را در بر خواهم داشت

    بهترین حال خوب را همیشه خواهم داشت

    همه چیز برای من از زمانی به وجود می اید که بخواهم تغییر کنم و دنباله رو قوانین این جهان باشم

    من همیشه موفق خواهم بود

    این جهان پر از فراوانی است

    من چقدر از ان سهم دارم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2155 روز

    به نام خدا

    .

    خدایا شکرت

    .

    من یه آدم دلسوزی بودم برای همسرم برای دخترم برای مادرم برای خیلی ها

    خیلی این پاشنه آشیل بزرگی است و ضربه زننده است

    یه چند روزی است که دوباره محکم تر اساسی تر

    دارم خودمو آپدیت می کنم

    دارم خودمو به مسیر الحمدلله رب العالمین بیشتر

    ایمانم را نشون میدهم

    بیشتر صحبت های شما استاد بزرگوار را سرلوحه ی

    خودم قرار می دهم .

    از جمع عباس منشی ها که در کانال تلگرام بود اومدم بیرون آروم آروم .

    حس دلسوزی که برای همسرم داشتم که اخی ..‌

    عزیزم … پول نداری ؟؟؟ بعد خودمو به آب و آتیش می زدم . کم خودم می گذاشتم

    و نتیجه چیشد ؟؟

    بعد از تقلاهای من . بعد از تجسم های بی خودی من برای شوهرم برگشت و بهم گفت : تو که کاری نکردی ؟؟؟

    خیلی بهم برخورد

    هنوز صدایش توی گوشم مونده

    و از اون لحظه البته به صورت تکاملی

    چون پاشنه آشیل ها یکدفعه تموم نمی‌شوند

    و هیچ وقت هم تموم نمی‌شوند

    ولی سعی کردم به کمک الله مهربانم هر روز و هر لحظه بهتر و بهترش کنم خدا را شکر می کنم.

    .

    استاد . من مادر و پدرم خودکفا هستند . هر موقع بیمار شوند و یا هر مشکلی تا 99 درصد سعی می کنند خودشون بروند دکتر . خودشون از پس خودشون بر می آیند ولی در مورد روابط نقاط ضعف زیادی دارند

    و وقتی من ازدواج کردم خانواده ی همسرم خیلی روابط عمومی خوب دارند و این باعث شده

    که من از آدمها و روابط خانواده همسرم ووو براشون بگم تا یادش بگیرند

    ولی من کم کم این سد را بعد از20 سال شکستم

    و گفتم به من چه مربوطه ؟؟؟؟

    وظیفه ی من نیست ؟؟؟

    حالا ناراحت شدند

    و هر چی که شد به خدا گفتم اگر دلیل من نمی دونم

    وظیفه ی من نیست که اینها را ارشاد کنم

    و زنجیر را خدا را شکر برای همیشه قطع کردم.

    .

    خدایا شکرت

    .

    هر وقت سر فایل ها باشم همسرم هم هر موقع میاد سریع سراغ یه کار دیگه می روم چون این فایل ها برای همه نیست به درد همه ی آدمها هم نمی خوره و من نمی تونم هر کسی را راضی کنم خدایا شکرت خدایا شکرت

    .

    خدایا خودت کمک کن تا در این مسیر باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    عطر خدا🌧 گفته:
    مدت عضویت: 241 روز

    شکر و سپاس خدایی که خالق است

    همسر بنده در یک خانواده نسبتا فقیر بدنیا امد و بزرگ شدن و 4 برادر بودند که برادر بزرگتر بعد از دیپلم در اوایل انقلاب رفت انگلیس و درس خواند و شد کاپیتان کشتی و درآمد دلاری بدست آورد و شروع کرد پول واریز کردن بحساب برادرها و مادرشون همسر بنده و یکی از برادرها بیشترین تقاضای دریافت پول رو داشتن و اون بنده خدا مدام واریز میکرد و همسر بنده هم باپول برادر رفت دانشگاه آزاد بندرعباس و بهترین خانه رو اجاره کرد و بهترین خوراک و لباس جوریکه با هواپیما میرفت اهواز پیش خانواده ش و سر بهشون میزد و اصلا اصلا فکر کار کردن و درآمد داشتن نبود میرفت عروسی دوستهاش و دسته دسته پول میریخت رو سر داماد و شاد و مست زندگی میکرد البته تا زمانیکه مجرد بود و قبل از ازدواج با بنده با پول برادر یک کاسبی براش راه انداختن و یه مغازه تولیدی مبل زدن براش و استاد کار گذاشتن و شروع بکار کردن و بعدش با بنده ازدواج کرد و از اونجایی که اصلا کار نکرده بود رفت تو حس ریاست و استاد کار و شاگردان هم صادقانه باهاش کار نکردن و ورشکست شد با کلی چک و بدهی و کاپیتان هم بدهی ها رو داد و این آقا بیکار نشست خانه و تا با آشنا و پارتی بازی بردنش تو یه شرکت سر کار با کلی مزایا و خونه سازمانی و دوباره از اونجا اومد بیرون و خلاصه اون پول برادر همسر بنده رو نابود کرد و البته برادرش هم نابود شد زندگی ما پاشید و زندگی برادرشوهرم دوبار از هم پاشید چون یاد گرفته بودن دنبال مال مفت و بدون زحمت بروند و تن به کار ندهند و این همه پول و دلار نه تنها کمکی نکرد بلکه این دو تا برادر رو زمین گیر و تنبل بار آورد

    اما یکی دیگه از برادرها خودش درس خوند و بدون پول کاپیتان رفت دانشگاه و شد مهندس الانم شاد و سلامت زندگی میکنه و بسیار ثروتمند هست

    این تجربه تلخ بنده بود با تشکر از استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    جهانگیر عطاالهی گفته:
    مدت عضویت: 264 روز

    با عرض سلام خدمت استاد

    لطفاً در این مورد مجدداً صحبت کنید چون در آمد این شغل در کشور ایران بسیار زیاد است و برای این شغل گدایی مافیای بزرگی وجود دارد و زیر نظر افراد بسیار مشهور مشغول به کار هستند و از دزدیدن کودکان و آزار و اذیت آنها برای یادگیری انواع گدایی ها در سطح شهرها بزرگ بخصوص تهران استفاده می کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    به نام الله بخشنده و بخشایشگر

    با اجازه و راهنمایی خداوند مهربان که منو امروز هدایت کرد به این فایل شروع میکنم به نوشتن

    با توجه به درکم نسبت به قانون تا الان

    تمام این رفتار ها و دلسوزی های بی جا

    به خاطر احساس عدم لیاقت هست

    خیلی از ماها میایم از پولمون می‌بخشیم به دیگران یا به فقیران بلکه لایق بشیم تا بلکه خداوند به ما نگاهی بندازه و به ما پول بیشتری بده

    من خیلی به این صحبت استاد فکر میکنم که اون عملی که انجام میدین مهم نیست نیت پشت اون عمل نتیجه رو برای شما مشخص می‌کنه

    وقتی من با نگاه دلسوزی و ترحم نیام به بقیه کمک میکنم میام به فقیر ها یا حتی به اعضای خانوادم کمک میکنم انگار می‌خوام کار خدارو انجام بدم انگار اونا خودشون خدا ندارن ، بله شاید موقعی هم بشه که من دستی از دستان خداوند بشم تا به کسی کمک کنم

    اما مایی که الان از قانون آگاهیم و زبان احساسمون رو میفهمیم

    باید بدونیم که هرکجا به حس دلسوزی و ترحم داریم به دیگران کمک میکنیم در مسیر غلط هستیم چون حس دلسوزی و ترحم خودش جزئ از احساسات بد هست پس با توجه به قانون نه تنها به اون فرد کمک نمی‌کنیم بلکه داریم خودمون رو هم از مسیر دور میکنیم

    من که خودم تقریبا چند سالی هست که اعراض میکنم از متکدیان خیابانی و جالبه الان هدایت شدم به جزیره ی کیش ، که اینجا اصلا همچین چیزایی نمی‌بینی

    و خیلی هم فکر کردم به کارهایی که قبلا میکردم

    مثلا به صدقه دادن های مادرم یا حتی بعضی از مواقع خودم برای رفع بلا و تحت حفاظت بودن خداوند!!!!!

    بعد واقعا با خودم گفتم یعنی چییییی

    یعنی خداوند محتاج این سکه های ارزان هست تا مثلا از من محافظت کنه؟!

    و دیدم ریشه ی این باور از احساس عدم لیاقت هست که ما خودمون خودمونو همینجوری که هستیم لایق حمایت و حفاظت خداوند نمی‌دونیم بیایم یه قرون دوزار صدقه بدیم بلکه خدا از ما حمایت کنه !!!! واقعا چقدر ما مشرک بودیم و هستیم همین الانم

    یا مثلا تو بحث انفاق

    جالبه من قبل از آشنایی با استاد هم وقتی کمک میکردم

    نمی‌دونم چقدر تو احساس دلسوزی بود اما یادمه خیلی کنترلش میکردم یعنی یه جورایی به این نتیجه رسیده بودم که من نمیتونم زندگی این افراد رو تغییر بدم و یادمه به جای اینکه بهشون پول بدم خودم براشون یه مقدار مایحتاج می‌خریدم می‌بردم خونشون و خیلی هم باهاشون دم خود نمی‌شدم ولی من خودم خیلی حالم خوب میشد از عشقی که بهشون میدادم از شادی اون بچه وقتی مثلا براش یه اسمارتیز می‌خریدم

    و دائم هم به همشون تاکید میکردم که باید برید کار کنید ،

    خیلی موقع ها هم اونا ازم درخواست کمک میکردن و من میگفتم الان نمیتونم ببخشید

    و حتی یک مثال دیگه ای که میتونم بیارم که نشون میده ما نمی‌تونیم به دیگران کمک کنیم

    یکی از شاگردهای ما که زندانی هستن نیاز به مبلغ خیلی کمی داشت برای آزادی که من می‌تونستم راحت پرداخت کنم ، و با رفتاری که اونجا از خودش نشون میداد من پیش خودم فکر میکردم تغییر کرده و یک زن و یک بچه ی شیرخواره هم داشت

    خلاصه من یه روز تصمیم گرفتم که این بنده خدا پولشو بدم آزاد بشه، البته میگم در تمامی این موارد 90٪ به خاطر خودم و احساس خوبی که از این کار می‌گرفتم و برای رضای خدا اینکارو میکردم و میدونستم شاید این کمک من به اون طرف کمکی هم نکنه،

    بعد که آزاد شد و سراغشو از اطرافیانش گرفتم متوجه شدم که دوباره رفته تو کار خلاف و داره مسیر غلط رو دوباره تکرار میکنه،

    و این هر روز دارم بیشتر بهش یقین پیدا میکنم که وقتی ما داریم به کسی کمک میکنیم درواقع داریم به خودمون کمک میکنیم و اگر با احساس جریان نعمت و ثروت تو زندگیمون ببخشیم در مسیر درست هستیم و اصلا حتی نباید پیگیر نتیجه ی اون فرد باشیم نتیجه ی اون فرد بر میگرده به باور های خودش ، ممکنه اون با کمک ما بره بدبخت تر هم بشه،

    اما نمیکنم هست که واقعا تغییر کنه ،

    برای این هم مثال دارم،

    من و چند تا از بچه های باشگاه به دعوت استادم یک مقدار پول جمع کردیم تا یکی از دوستان استادم رو بفرستیم کمپ ترک اعتیاد ،

    و خداروووو شکر اینقدر زندگیش تغییر کرد که ما هربار از شنیدن موفقیت هایش خوشحال میشیم،

    اومد بیرون رفت سر کار رفت بچه هاشو از بهزیستی آورد بیرون برای خودش و بچه های خونه گرفت و کلن افتاد رو سیکل مثبت

    اما میدونین چیه الان که قانون رو میدونم فهمیدم که اون شخص آماده ی تغییر بوده و از خداوند درخواست کمک کرده و هدایت شده تا ما این کمک رو بهش بکنیم و این تغییرات تو زندگیش ایجاد بشه،

    چون حتی یک بار هم ما از زبون خودش شنیدیم که بیاد به ما التماس کنه که به من پول بدین ،

    همون‌طور که خداوند در قرآن می‌فرماید به نیازمندانی کمک کنید به زور چیزی درخواست نمیکنن بلکه شما از تو چهرشون میفهمید که نیاز به کمک دارن،

    که باز هم با تمام این تفاسیر با تمام این صحبت های که در قرآن شده برای انفاق

    اولا که ما کی میتونیم ببخشیم؟!

    وقتی که ظرفمون پر باشه از نعمت، و ما باید از مازاد آنچه داریم ببخشیم ،

    حالا براچی باید ببخشیم؟!

    چون نعمت ها فراوانه باران رحمت الهی داره با شدت می‌باره و وقتی ما با این باور از مازاد آنوه داریم می‌بخشیم خودمون احساس خوبی پیدا میکنیم خودمون لذت می‌بریم خودمون رشد میکنیم

    و به چه کسانی ببخشیم ؟!

    اول از همه خویشاوندان بعد موارد بعدی که در قرآن گفته شده،

    و به نظرم همون بخشش هم قلب ما به ما میگه که به کی ببخشیم به کی نه

    چه راهی درسته چه راهی غلط

    فقط باید بهش توجه کنیم،

    بزرگترین اتفاق از نظر من می‌تونه بخشیدن دانست باشه بخشیدن مهارتت باشه کارآفرینی باشه ایجاد یک ارزش از توانایی هات باشه

    که همه جوره به رشد و گسترش جهان کنم می‌کنه از ثروتی که خلق میشه از کمکی که با ارائه خدمات و محصولاتت به دیگران میکنی

    فرقی هم نمیکنه نانوایی باشه یا مثل ایلان ماسک خودرو های الکترونیکی تولید کنی یا فضا پیما بسازی

    فرقی نمیکنه که یک بیزینس من باشی یا یک ورزشکار موفق یا یک مربی ،

    خود من به شخصه وقتی به کسی چیزی یاد میدم و بابتش بهت دریافت میکنم

    وقتی کار یک بنده خدایی رو راه میندازم و بابتش بهت دریافت میکنم

    وقتی با همون بها های دریافتی میرم برای خودم خانوادم خرید میکنم هدیه میخرم مسافرت میرم

    برای من بالاترین احساس لذت و شادی رو داره

    و زندگی یعنی همین

    زندگی یعنی حرکت در مسیر مورد علاقه‌ی روحت

    زندگی یعنی خودت ازش لذت ببری که با این کار باعث میشه کمک کنید جهان هم جای بهتری برای زندگی کردن بشه،

    ما باید تمرکزمون رو از بیرون برداریم و بگذاریم روی خودمون

    هر چیزی که اون بیرون میبینیم و لمس میکنیم فقط و فقط برای این هستن که ما ببینیم چی رو می‌خوایم و چی رو نمی‌خوایم

    هرچی رو که می‌خوایم داشته باشیم بیشتر بهش توجه کنیم تا به سمتش هدایت بشیم

    هرچی رو که نمی‌خوایم داشته باشیم ازش اعراض کنیم

    و این رو یادمون باشه ما همینطوری که هستیم لایقیم لایق خوشبختی لایق عشق لایق ثروت و نعمت های خداوند ، ما برای اینکه به دنیا بیام مگه کاری کردیم ؟ برای اینکه پدر مادرمون بزرگمون کنن مگه پولی پرداخت کردیم یا بازی دادیم یا به کسی التماس کردیم؟!

    ما عزیز دردونه ی خداوند بودیم و هستیم اون به خودش احسنت گفت وقتی مارو خلق کرد اون تاج پادشاهی و جانشینی رو به سر ما گذاشت وقتی وارد این دنیا شدیم و قدرت خلق زندگیمون رو به صورت صد در صد به خودمون داد

    و ما باید برای برگرداندن احساس لیاقت و ارزشمندیمون جهاد اکبر به راه بندازیم باید باور کنیم که همینطوری که هستیم کافیه کافی هستیم برای دریافت هدایت و حمایت های رب العالمین ما همینطوری که هستیم با هر توانایی و علایقی که داریم با هر شرایط که داریم تو هر جایی از این جهان که هستیم با هر میزان تحصیلاتی که داریم تو هر خانواده ای که بزرگ شدیم

    ما. همینطوری. که. هستیم. لایق و کافی. هستیم و باید برای تحقق خواسته هامون برای ارضای علایق و خواسته هامون حرکت کنیم و دست به عمل و اقدام بزنیم

    انشاالله خداوند همون رو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده و نه گمراهان و نه کسانی که بر آنها غضب نموده هدایت کنه ،

    سپاس فراوان سپاس فراوان از استاد عزیزم و خدای استاد عزیزم که این مکان و فضارو برای ما فراهم کردن که درس بگیریم رشد کنیم و به سمت سعادت و خوشبختی حرکت کنیم

    در پناه خداوند باشیم همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: