به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

وقتی از بیرون به دستاوردهایی در زندگی دیگران نگاه می‌کنیم که خودمان-با وجود تلاش‌های بسیار‌-حتی درصدی از آن دستاوردها را نداریم؛

وقتی دلیل دستاوردهای یک فرد خاص را با چرتکه باورهای محدودکننده‌ی ذهن مان حساب و کتاب می کنیم؛

آنوقت نه دلیل اصلی نتایج آن فرد را می فهمیم و نه دلیل نتیجه نگرفتن خودمان را. زیرا ما فقط به میوه ها نگاه می کنیم و هرگز از ریشه هایی خبردار نمی شویم که آبشخور آن میوه هاست. ما تلاش های آگاهانه ی آن فرد را برای تغییر شخصیت خود؛ برای ساختن مهارت های خود؛ برای کنترل ذهن خود و…  در نظر نمی گیریم و« این عوامل اساسی« را نه در معادله ی نتایج آن فرد نمی گنجایم و نه در معادله ی «دلیل نتیجه نگرفتن های خودمان». در نتیجه به قول قرآن بین خودمان و فهمیدن حقیقت، حجابی می کشیم و شروع به قضاوت می کنیم تا دلیل شکست هایمان را اینطور توجیه کنیم که:

چنین موفقیتی محال است،

حتماً دروغ می‌گوید.

حتماً از راههای نادرست به آن موفقیت رسیده است

و در بهترین و مثبت‌ترین حالت نیز می‌گوید:

حتماً سرنوشت اش این بوده

حتماً شانس آورده

یا خداوند برایش خواسته و به او توانایی ویژ‌‌ه‌ای بخشیده.

تفاوت نتایج افراد‌، تفاوت در باورهای‌ آنهاست. تفاوت در نتایج افراد‌، تفاوت در نگاه آنها به دلیل نتایج است؛ تفاوت در عادت های شخصیتیِ قدرتمندکننده ای است که آگاهانه ساخته اند.

اگر نتایج متفاوت‌تری می‌خواهی‌، باید باورهای متفاوت‌تری بسازی  و اگر می‌خواهی باورهای قدرتمندکننده‌ای بسازی‌، باید به ذهنت متفاوت تجزیه و تحلیل کردن را‌، آگاهانه بیاموزی.

یعنی اگر دست آورهای فرد موفقی را می‌بینی که هیچ ارتباطی به بهترین دستاورد زندگی‌ات نیز ندارد‌، آگاهانه به ذهنت بگویی: اگر او توانسته، پس من هم می‌توانم!

وقتی به دنبال کسب نتیجه‌ای هستی که افراد زیادی با وجود تلاش‌های زیاد، هرگز موفق به کسب آن نشده‌اند‌،  هرگز در “تله تجارب نامناسب دیگران” نیفت و آن را به عنوان یک کار غیر ممکن نپذیر.

متقاوت تجزیه و تحلیل کردن یعنی: دلیل تجارب نامناسب افراد را به باورهای محدودکننده‌شان ربط بدهی و دلیل موفقیت‌های عظیم افراد را به باورهای قدرتمندکننده و ثروت‌آفرینش‌شان ربط بدهی و به این وسیله باورهایی هماهنگ با نتایج دلخواهت را بشناسی.

مانعی بزرگتر از نجواهای ذهنت‌، در برابر موفقیت‌هایی که می‌خواهی داشته باشی‌، وجود ندارد.

ذهن همیشه با دیده‌ها‌، شنیده‌ها و تجاربش قضاوت می‌کند. پس مراقب باش اسیر تجربه‌های ذهنت نشوی.

وقتی چیزی را نداری اما آن را می‌خواهی، وقتی خواسته‌هایت را بزرگتر و فراتر از تصورات ذهنی‌ات می‌بینی، باید به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر نمایی. باید به جای ناباورانه نگاه کردن به آن موفقیت‌ها و قضاوت کردن درباره آن افراد، باورهای قدرتمند کننده‌ای را بشناسی که آن نتایج را رقم زده و  سپس به ساختن آن باورها همت بگماری.

راه باور ساختن  این است که:

به جای نقد موفقیت آن آدمها‌، تحسین‌شان کنی.

و به جای قضاوت آن موفقیت‌ها، آنها را مهر تأییدی بدانی بر نقش باورهای متفاوت در تجربه شرایط متفاوت.

همین کارهای به ظاهرساده، باورهای قدرتمند کننده‌ای می‌سازد و نتایجی برایتان به بار می‌آورد که در نگاه افراد با باورهای محدودکننده‌، باورنکردنی و غیرممکن می‌نماید.

 

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عباس حیدری» در این صفحه: 2
  1. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    سلام

    میدونین واقعا وقتی آدما باور نمیکنن میگن این موفقیت دروغه!

    شانسیه!

    میخام چند تا مثال از خودم بزنم

    خب فک کنم دو سال پیش بود که من هم زمان با دوازده قدم دانشگاه از مجازی به حضوری تبدیل شد و یه کلاسی رو من داشتم که همه اسمش رو میشنیدن فرار میکردن

    این مدلی بود که این بنده خدا تنها استاد اون درس بود و همه تایما هم خودش استاد بود

    همه اینقدر این درس رو بر نمیداشتن که تا ترم اخر بشه و با التماس ده بگیرن و برن

    سرویس میکرد همرو

    یه درس آزمایشگاهی عملی که هیچ ربطی هم به رشته من نداشت

    خلاصه ترم 6 من اون درس رو برداشتم توی کارشناسیم

    آقا من باور نکردم حرفای بقیه رو!

    تنها نکته مثبتی که پیدا کردم که روش تمرکز کنم تدریس و سواد استاد بود

    بنده خدا اینقدر باسواد بود که از سر دلسوزی اینجوری سخت میگرفت به همه

    باورتون شاید نشه که اون ترم چه اتفاقاتی افتاد برای من

    یه استاد کمکی به تایم من!!!! اضافه شد که خیلی مهربون تر بود و اکثر کارا با اون بود

    اون استاده سخت گیر با من رفیق شده بود و حتی شوخی هم با هم میکردیم

    امتحان اون ترم تستی برگذار شد

    حتی توی امتحان عملی پایانیم به من کمک کرد سر امتحان

    و من 20 شدم!!!

    باور کنید به هر کس میگفتم میگفتن دروغ میگی شانسیه تو خر شانسیه تو پارتی داری تو …

    ولی من میدونستم از کجا آب میخوره

    بقیه ترم های دانشگاه هم معدلم به شکل عجیبی بالا میشد

    و همه میگفتن چون با فلان استاد پروژه داری بقیه استادا بهت بالا میدن!!!

    (با اینکه بقیه افرادی که با اون استاد پروژه داشتن هم سر کلاس ما بودن و نمرشون بالا نمیشد!)

    الان که اومدم یه رشته دیگه توی ارشد

    بازم همون حرفا رو میشنوم

    با اینکه من خیلی تلاش فیزیکیم برای درس خوندن کم شده

    باور کنید که من نصف بقیه هم تلاش نمیکنم

    ولی بهترین نمره رو سر کلاس میگیرم

    از وقتی رها شدم از نمره و این جور چیزا

    انگار خیلی راحت تر همه چیز داره برام رخ میده

    باور کنید که خیلی سخته وقتی یه چیزی رو نداری باورش کنی

    ولی استاد زندگی شما جلو چشم منه

    تا کسی یه چرتی میگه من میارم زندگی شما رو جلوی چشمم و میگم نه ببین یکی تونسته!

    باورهای ترسناک زیادی رو روزانه از اطرافیان ناخودآگاه میشنوم

    به قول شما بقیه پرچم دار سپاه شیطانن

    ولی من دارم تلاشم رو میکنم که ازشون دور باشم

    دارم ورودی هام رو کنترل میکنم

    و البته نتایجی که توی همین سه سال با شما گرفتم رو کسی باور نمیکنه

    جوری که داداشم میگه بابا مگه عباس داره چکار میکنه؟

    چرا اینقدر همه دوسش دارن؟؟ با اینکه کاری براشون نمیکنه

    چرا چرا …

    با اینکه من خیلی خیلی با شخصیت ایده الی که تو ذهنمه فاصله دارم

    ولی خیلی پیشرفت کردم

    و قراره خیلی پیشرفت کنم

    یه چیزی توی فایلاتون همیشه گفتید

    گفتید با درک قانون میتونی آیندت رو پیش بینی کنی

    قشنگ میتونم بفهمم که اگه این مسیر رو ادامه بدم به کجاها میتونم برسم

    خیلی تجربیات خوبی طی این سه سال کسب کردم از نحوه کارکرد قانون

    و الان خیلی خوشحالم

    همین چند شب پیش بود که ذهنم داشت منو میترسوند از آینده بد مالی

    وسط همه اون نجواها که داشت منو به حالت بغض میرسوند

    یه دفعه یه ندایی اومد که درامدت پنج برابر بشه اوکی هستی؟

    آروم شدم

    گفت بهت میدم تو فقط آروم باش

    صدای خدا رو شنیدم

    و واقعا آروم تر شدم

    و سعی میکنم برای خودم تکرارش کنم

    خداوند به من وعده رزق بی حساب داده است

    رزقی که نتوانم بشمارمش

    وعده خداوند حق است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    سلام خدمت همه عزیزان

    یک باوری که خدا روشکر من نداشتم قبلا و این هم لطف خدا بوده :

    من در مدرسه ای درس خوندم که معلم هام همه میگفتن هیچکسی ازین جا کنکور قبول نشده

    واقعا هم کسی نتونسته بود که قبلو بشه

    حتی منو چند تا ازدوستانم که درس میخوندیم یک بار مشاور مدرسه اومد و پرسید کیا برای کنکور میخونن

    من که دستم رو بلند کردم گفت : هیچکسی ازین جا سال اول قبول نشده : )

    و اون روز من مطمین تر شدم که میتونم و جالبه که وقتی من رتبه 300 شدم از مدرسه ای که همه میگفقتن نمیشه

    از سال بعد از اون همه شروع به رتبه های فوق العاده اوردن

    حتی این باور در خانوده ما هم بود که ما هوش نداریم و کسی نتونسته ولی با انجام دادن من باعث شد که این شعله ایمان که هر کسی میتوه روشن بشه و خداروشکر یکنم که من الگویی کوچک شدم برای کسانیی که میخواهند به موفقیت برسند

    شاید در زمینه مالی باور های درستی نداشته باشم ولی در زمینه کنکور ، سلامتی و .. باور های نسبتا خوبی داشتم خداروشکر

    انشالله در این مسیر زیبا خدا همراهمون باشه و بههمون کمک کنه تا پر قدرت تر این مسیرو ادامه بدیم،با ارزوی موفیقت روز افزون دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: