به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-31 08:31:162024-06-09 14:57:06به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
استاد شما بهترین الگو برای من هستید و افتخار میکنم در مسیر تغیر با شما بهترنها هستم قطعا هدایت الله یکتا باعث شده تا در جمع شما باشم و با هر فایل جدید خود به خود باورههای جدیدتر و بزرگتری در من شکل میگیرد و هر روز احساس بهتری به زندگی و خودم و خالق بی همتا دارم و احساس قدرت را در خودم میبیبینم
سلام استاد عزیز، گرامی و مهربان
بسیار صمیمانه، صادقانه و قدرشناسانه از شما و گروه تحقیقاتی عباس منش سپاسگزارم برای خلق ناب ترین احساسات و تجربه ها برای افرادی که از صحبت های شما استفاده میکنند. به خاطر احساس قدرتمند و توانمندی که با صحبت هاتون در ما ایجاد میکنید. به خاطر راهنمایی های ارزنده شما که برای این دنیا و دنیای آخرتمون بسیار کمک کننده است.
استاد عزیز، در خصوص کامنت دادن به فایل هایی که برای ما تهیه میکنید و در سایت قرار میدید، می خواستم صحبتی کنم. احتمالا کامنت خواننده ها میتونه نشونه ی قدرشناسی اونها باشه و خدا قوتی باشه به شما. می خواستم بگم عده افرادی که از صحبت های شما استفاده میکنند چند صد برابر و بیشتر از این تعداد کامنتی که به فایل ها می خوره، من خودم و اطرافیانم با اشتیاق زیاد فایل های شما رو دنبال میکنیم و واقعا از همه اونها لذت میبریم و هر کدوم نکته های بسیاری را برای ما روشن میکنه، انقدر مست این صحبت ها میشیم و تلاش میکنیم که بارها گوش کنیم و بفهمیم که با مشغله های روزمره ای که هست، کامنت ها تو دلمون میمونه، ولی هر بار شما را برای فایل هاتون تحسین میکنیم و ایمان، توکل، تلاش و سخاوت شما را میفهمیم.
شما با توجه به اهدافتون، و بدون حساب و کتاب تعداد کامنت ها انقدر با انگیزه تا حالا پیش رفتید. خودتون گفتید که حتی با وجود یک نفر مخاطب کلاستون را تشکیل دادید، پس یعنی شما سبک شخصی خودتون را دارید، و فقط و فقط تلاش میکنید تا با نگاه توحیدی به مسایل، زندگی را بسازید، پس تعداد کامنت ها در مقایسه با این نیات شما مسیله مهمی نیست.
استاد عزیزم، خدا قوت. سلامتی، آرامش، آگاهی، ایمان، عشق، ثروت، دوستان خوب، روزگار خوب، عاقبت به خیری برای شما و خانواده خوشبخت شما را صمیمانه آرزو میکنم.
امیدوارم با کلام دلنشین و آگاه تون همواره راهنمای ما باشید
سلام خدمت شما دوستان واستادم که نمونه بارز انسان عمل گراست خدار رو شکر میکنم که این نعمت نصیب بنده شده تا در کنار دوستان مثبت وعمل گرایی باشم که در پی یافتن حقیقت الهین اگه بخوام نحوه آشنایی خودم رو بگم میتونم اشاره کنم به زمانی که دنبال رشد و پیشرفت بودم در کرج که چطور باید موفق شم چطور خیلیا رو میبینم که چه زندگی هایی همراه با بی نیازی دارن وخوشحالی کودکان که همه چیز براشون محیاست اما من هنوز در حال در جا زدن تا این کنکاشهای ذهنی منو به پوستر روانشناسی ثروت معطوف کرد که چرا خیلیا میرسن ما نمیرسیم واینکه راهکار در دستان ماست رفتم واون شد که با استاد آشنا شدم وطوری حرفای استاد رو انجام میدادم که مورد تمسخر واقع شدم تا اینکه نتونستم واثر منفی روم تاثیر گذاشت ومدتی بیخیال تمرینات شدم که احساس کردم دارم بازم غرق میشم تو افکار مسموم عموم ودوباره برگشتم واینبار عهد بستم که اجازه ندم کسی روش در پیش گرفته منو مضحکه خودش کنه با عمل و اثبات نتیجه به لطف خدا به آرامشی رسیدم که تحت بدترین شرایط هم روی دیگه سکه رو میبینم که به مذاق خیلیا خوس نمیاد قبل اروم بودم ارومتر شدم سلامتیم بیشتر شده قبلن قرص میخوردم مچدکتر میرفتم درامدی بهتر نشدم اما ایمان دارم میشم واحساس بهتری از بودن دارم شاد باشید وثروتمند در پناه ایزد منان
سلام بر استاد عزیزم – در جریانید که چقدر دوستون دارم ؟(:(:(:(:(:(:(:
این فایلتون واقعا محشر بپا کرد – اونم وقتی که من همین امروز داشتم به یکسری مسائل فکر میکردم و همین الان ک اینو دانلود کردمش شما دارین راجبش صحبت میکنید مثل علی دایی – من امروز داشتم توی نت سرچ میکردم و راجبه تحصیلات و ورزش و نوع فعالیت تجاری ایشون مطلع میشدم بعد توی دفترم نوشتم ببین آقای دایی چطور قوی بوده هم توی صنعتی شریف درس خونده هم یک ورزشکار موفقه و هم یک تاجر هست و شما الان اسمی از ایشون بردید از کلمه ی – قهرمان المپیک در 4 سال بعد – از – دیابت – از کامنت خوردن یک فایل – من کلهم داشتم به اینا فکر میکردم امروز و الان هیجان زده شدممممممممم(:(:(:(:(:(:(:
خوشحالم که امروز هم با شما در ارتباطم و برای دوستان 2 موضوع رو میخوام بنویسم : 1-ماجرای مهاجرت شما 2-باورهای شما در مورد اینترنت مارکتینگ
اول اینکه من خیلی خوب یادم میاد که اون موقع توی اهواز استادمون بودین شما خودتون گفتین ک میرین و الان اتفاق افتاد – خانواده ی من از بس که اسمتونو میارم و موقعی که افکار ضعیفی دارن و میخوان بمن تزریقش کنن از شما یاد میکنم که اینو گفتین اونو گفتین و استاد جالبه بدونید از وقتی که دیدن و شنیدن که شما رفتین بسیار بیشتر باورتون کردن و اینکه حرفتون حرف بوده و الان پدر مادرم هم فایلاتونو گوش میدن و ما دوره ی عملی راهنمای رسیدن به آرزوها رو خانوادگی تهیه کردیم و صندلی چیدیم جلوی تلویزیون و فایلاتونو میذاریم و دسته جمعی گوش میدیم و دایما بینش پاز میکنیم و از مصداقاش میگیم و چشممونو باز میکنیم میبینیم که جلسه ی یک ساعت و نیمی شما 3ساعت طول کشیده برامون (:(:(:(:
مرسی که به خواسته هاتون رسیدید تا برای ما باورپذیرتر بشه ……
دومین مورد این بود که من و دوستام بتازگی شروع کردیم در مورد رشتمون و کاربردهای عملیش در بازار کار داریم مطالعه میکنیم و به پیشنهاد من قبل از اینکه به دریا بزنیم 6 ماه قراره گروه مطالعاتی داشته باشیم و راجبه مساله اشراف بیشتری پیدا کنیم و البته این خواسته ی من بود که باورامو قبل از ورود به بازار کار قوی تر کنم – بعدش اتفاقی که افتاد این بود که ما بعد از تحقیق و آشنا شدن با سران این کار من همین امروز داشتم خیره به صفحه ی لب تاپم و سایت فلان آقا نگاه میکردم و با خودم گفتم خب اینا سالهای زیادی وقت گذاشتن تا به همچین مهارتی رسیدن و از ش درآمد کسب میکنن ای بابا ما چقدر عقبیم و …… بعد زودی خودمو جمع و جور کردم که خب چ اشکال داره تو هم یه نیروی جوان و با استعدادی که با ی مدل متفاوت تر میتونی فعالیت کنی و حالا طول هم بکشه خب چ اشکالی داره هم لذت میبری هم قدم ب قدم میری جلو و …… و حتی صدای خودمو ضبط کردم و اینا رو گفتم که پردیس فکر نکن عقبی و …..
حالا امشب این فایل شما رو دیدم و متوجه شدم هر کسی که در یه زمینه ای استاده و تدریس میکنه لزوما همه چیو درست نمیگه و بستگی به باورهاش داره مثل تناقضی که شما با اون استادتون در زمینه ی کامنت ها رسیده بودید – و من متشکرم که اینو متوجه شدم و خیلی روحیم شادتر شد و احساس میکنم یه گنج مخفی توی دستام دارم و هر موقع میام فایلاتونو باز میکنم احساس میکنم من یه فرشته دارم که الهامات خدا رو بمن میگه و چقدر جالبه این موضوع – باید بگم واقعا شما درست میگید و کار آنچنان خاصی نمیکنید و جنس حرفاتونه که بدل میشینه و حتی من میبینم توی فایلای اخیرتون پشت یک میز چوبی ساده ی تمیز و یک سور فیس سفیدو لباسی ساده و خوشرنگ و اتو کشیده دارید و میخندم میگم simple is smart و این ویژگیتون برام همیشه جذابه و شما بدون تجمل خاصی دارین با مخاطباتون صحبت میکنید و حق مطلب رو ادا میکیند و طبیعتا طرفدار هم زیاد دارید –
راستش من یه تجربه ی شکست در کار پدرم دارم و اومدم یه چند میلیون رو ک داشتم – داوطلبانه و با کلی عشق و انرژی و تلاش گذاشتم توی شغل ایشون و ظاهر کار رو خیلی قشنگ تر و شیک تر کردم مثل خرید لباس فرم برای کارمندا و طراحی و چاپ ست اداری و کادو دادن به مشتریان وفادار و حتی همایش تقدیر برگزار کردیم اما بطرز عجیبی نه تنها درآمد افزایش چشمگیری پیدا نکرد که چند تا از مشتریان عمده رو که اتفاقا ازشون تقدیر هم شده بود از دست دادیم – و بابا اینا دیگه اجازه ندادن من توی کارشون فعالیت کنم و خب با خودم میگم چ اشکال داره یه تجربه شد – و اینکه من فکر میکردم که اگر ظاهر کار رو درست کنم درآمد بیشتر میشه اما خب درست نبود ظاهر کار برای مراحل بعدیه مثل نازک کاری داخل ساختمان و اول باید پایه درست باشه – و جالبه بدونید که من بعدش این کارو رها کردم و مشغول برنامه های خودم شدم و از فایلاتون به مامان و بابا هم میفرستادم و واقعا نمیدونم چ اتفاقی افتاده که خیلی طبیعی درآمد پدرم افزایش پیدا کرده و البته این از ی جهت خوشاینده و از ی جهت نه چون انقدر هزینه های زندگیشون زیاده و درهم برهمه که هیچ فرقی ب حالمون نکرده اصن – و من میدونم که ذهنشون و حتی ذهن خودم هماهنگ و تنظیم نیست و الان داریم این دورتونو یاد میگیریم تا برای روانشناسی ثروت آماده بشیم و با اینکه الان میتونیم تهیش کنیم اما احساس میکنم که وقتش نیست و اول باید ما آرام آرام از میزان استرس و اضطراب و بهم ریختگیمون کم کنیم و میدونم که خیلی مسایل حل میشن و بتونیم همین درآمد واقعا خوب رو مدیریت کنیم و بعد روانشناسی ثروت رو یاد بگیریم تا افزایشش بدیم – حالا دقیقا نمیدونم که این راه درسته که ما میخوایم بریم یا نه ؟
از همکاراتون هم متشکرم و از خدا برای همتون لذت بیشتر رو آرزومندم (:(:(:(:(:(:
به نام خدا
با سلام خدمت استاد عباس منش و هم فرکانسیهای عزیزم
اول این که از استاد به خاطر فایل فوق العاده تشکر میکنم که ایدههای خوبی رو بهمون دادند
خواستم یک تجربهای رو از خودم بگم که یک باور خیلی بدی داشتم که عوضش کردم
تقریباً دو سال پیش بخاطر یک سری وسوسههای فکری و ترس از بیماری و بی پولی و اینا دچار استرس و فشار های روحی خیلی شدیدی شده بودم که این استرسها در حدی بود که از کارم استعفا دادم و یه مدت بیکار شدم هر چی داشتم از دست دادم و این استرس در وجودم در حد بیماریهای خطر ناکی پیش رفته بود. هر روز هم پیش یک دکتر میرفتم و هیچ فایدهای نداشت. بعد از مدتی مجبور شدم برم پیش دکتری که همه تعریف میکردن ازش و میگفتن که بهترین دکتر ایرانه و تو صدا و سیما برنامه داره و اینا.
رفتم پیش دکتر و حتی دکتر خودش هم متعجب شده بود که چطوور شده تو این طور شدی
بعد از کلی معاینه و نوار مغز و نوار قلب آزمایش و اینا یه خرده قرص بهم داد و گفتش که این قرص ها رو بخور اما من بهت امیدی ندارم و برو پیش یک دکتر خوب اگه سراغ داری یعنی جوری صحبت کرد که من مرگ رو جلو چشام دیدم.
و بعدش من باکلی نا امیدی از مطب اومدم بیرون و وسط راه که داشتم میرفتم خونه دو تا از رفیقامو دیدم و رفتم پیششون داستانو براشون تعریف کردم اونام کلی ناراحت شدند و بعدش گفتند که بیا چند روزی بری مسافرت حال و هوامون عوض شه و برا تو هم خوبه
بعد رفتیم کنار دریا و وسط جنگل چادر زدیم چند روزی موندیم و تو این مدت همش بهم میگفتن که زندگیت دست خودته و بیماری و سلامتی و همه چی دست خودته و از این حرفا.
بعد اومدم خونه برداشتم هرچی قرص دکترا بهم داده بودند و با این که خیلی پول زیادی داده بودمو بدون این که یه دونشو استفاده کنم انداختم دور و گفتم که من خودم باید خودمو خوب کنم دیگه به قرص و دکتر پول نمیدم.
اومدم نشستم پشت لب تابم رفتم تو سایت آپارات که داشتم دنبال چیزی میگشتم که به دردم بخوره که یه دفعه یه فایلی دیدم که نوشته بود که چگونه در آمد خود را سه برابر کنیم دانلودش کردم و گوش کردم و یه حس خیلی عجیبی بهم دست داد بعد رفتم تو سایت عباس منش عضو شدم و همه فایلهای رایگان و دانلود کردم صب تا شب فایل هارو گوش میکردم و تمرین هارو انجام میدادم و کمی آرامتر شده بودم دیدم که جواب میده بعد همینجوری ادامه دادم تا این که یه کار خیلی خوبی پیدا کردم و رفتم سرکار
بعد از مدتی ورانشناسی ثروت وگرفتمش و تمرین هارو که انجام میدادم و فرکانس ها رو بهتر میشناختم آرامشم بیشتر و بیشتر میشد. هر روز اتفاقهای خوب شادیهای بیشتر پولهای بیشتر وارد زندگیم میشد نمیدونستم چطور از خدا تشکر کنم کارم شده بود 24 ساعتی گریه کردن از سر شووق..
امیدوارم که این اتفاقات خوب همین طوری بیشتر و بیشتر بشه
خدارو سپاسگذارم که منو با این گروه آشنا کرد
استاد عباس منش خیلی کمکم کرد. ازخدا میخوام که همیشه سربلند و پیروز باشید استاد عزیز
سلام دوستای نازنینم
خانم پروین رحیمیان،دیدگاه شما باعث شد اشک شوق بریزم،برای من آلزایمر سوال بی جواب بود هر چیزی میگن براش خوبه میخورم هر وقت پدر و مادرم چیزی رو فراموش میکنن من میرم تو لک و فک میکنم آخ دارن آلزایمر میگیرن،متاسفم ولی ازش میترسم،شجاعت شما بهم امید داد که هیچ قله ای دور از دسترس نیست.آرزوی خوشبختی دارم براتون،خیلی میبوسمت،تو فوق العاده ای
با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و تمامی اعضای محترم سایت.
راستش چند روز قبل داشتم به این فکر می کردم تو مدت اشنایی من با قانون جذب و سایت عباس منش چه تغییراتی در من ایجاد شده؟ ایا مسیر درستی رو انتخاب کردم ؟ یا باید می رفتم دنبال کارایی که دیگران انجام میدن و معمولی زندگی کنم. راستش از اونجایی به این موضوع فکر کردم که خانوادم گهگاهی مستقیم یا غیر مستقیم به من تیکه مینداختن و این راه رو اصلا قبول ندارن حتی بواسطه من اقای عباس منش رو هم شناختند به من میگن از عباس منش جونت چه خبر؟ برو چشماتو ببند فکر کن و …
اولش جبهه میگرفتم و بعضا باهاشون بحث میکردم ولی الان اصلا توجهی نمی کنم و اونا دیگه براشون عادی شده.
اینو می خواستم بگم من در تیرماه 93 با فیلم راز اشنا شدم و در زمستون همون سال با سایت اقای عباس منش .من فکر می کردم که تغییرات چندانی نکردم ولی وقتی که دارم به زندگی قبلیم نگاه می کنم می بینم من ادمی بودم که از پاییز تا اخر زمستون هر سال لااقل سه یا چهار بار سرما می خوردم چه سرماخوردنی که هربار دو سه هفته به زور قرص و امپول خوب میشدم یا اینکه تا کوچکترین سردرد کلیه درد یا دل دردی می گرفتم سریع میرفتم دکتر و می گفتم اقای دکتر من یه مشکل جدی دارم و هرچی دکتر میگفت چیز مهمی نیست من باور نمی کردم یادمه حتی دچار وسواس های فکری و عملی هم بودم تا این حد که وقتی با کسی دست میدادم سریع باید دستم رو میشستم و به چیزی دست میزدم باید دنبال اب میگشتم حالا فرض کنید جایی باشید که اب هم نباشه انقدر به خودم فشار می اوردم که نپرس این تا اینجا از لحاظ مالی هم دلم براتون بگه من تا سال گذشته که دانشجو بودم و بعدش سرباز شدم به دلیل باورهای محدود خودم هیچ درامدی نداشتم
اما جالب اینجاست در این لحظه که دو سال از اشناییم با این سایت میگذره دقیقا دو ساله به هیچ عنوان نه تنها سرما نخوردم بلکه فقط یکبار به دکتر مراجعه کردم اونهم به دلیل دندون پوسیدم بود برای منی که دائما تو مطب دکترا قدم میزدم این واقعا عالیه که دیگه به جایی رسیدم که وقتی خانواده یا دوستام مریض میشن و دارو به دست میبینمشون تو دلم براشون افسوس می خورم اما مسئله وسواسم : به جایی رسیدم که نه تنها دیگه بهش فکر نمی کنم که حتی بعد از برگشت به خونه هم سختمه دستامو بشورم منو فرض کنید که قبلا پوست دستام از شدت شستشو بسیار نازک و همیشه زخمی بود. و از لحاظ مالی و کاری من تا مهر سال گذشته هیچ گونه درامدی نداشتم یکی از موفقیت هام این بود که به جای سرباز شدن ، سرباز معلم شدم در شهر خودم و سه روز در هفته در هنرستان تدریس دارم و بقیه وقتم ازاده که البته لازمه سرباز معلم شدن این بود که رشته های خواسته شده رو داشته باشی و تاریخ اعزامت تابستون باشه
که به لطف خدا همه این شرایطو داشتم میزان درامدم از مهر 94 تا الان به طور میانگین ماهانه 333/000تومان بوده که
برای منی که هیچ درامدی نداشتم خوبه و ایده های خوبی دارم برای اینده. این سطح از موفقیت هایی که بدست اوردم با تمرینات جسته و گریخته بوده یک روز انجام میدادم و چند روز انجام نمیدادم .خدارو شکر یکی دوماهی هست از این حیث به تکامل رسیدم که تمریناتم شبانه روزی ،مرتب و با برنامه شده و بدون انجامشون خوابم نمیبره . ارزوی بهترین ها برشما استاد عزیز، دوستان و یاران سایت عباس منش.
سلام به شما استاد عزیز و دوستان خانواده استاد عباس منش
بسیار سپاسگذار خداوند هستم که در جهان قوانینی وضع کرد که قسط و عدل کاملا برقرار باشد…
پس از گوش دادن به فایلتون(حدود دو ساعت پیش) یه احساسی به من گفت این نظر رو بدم ومن هم که 99درصد اوقات حرف احساسم رو گوش میدم پس این کارو کردم.
امروز دوتا اتفاق خیلی باحال افتاد که واقعا پیوند این دوتا و عملکرد سریع جهان در پاسخ دادن به خواسته ها و افکار ما برام کاملا ملموس شد….
من تقریبا ساعات مطالعه ام به صفر میل میکنه و فقط برای امتحانا میخونم اونم برای امتحانهای مستمر اکثرا توی 45 دقیقه ای که توی راهم میخونم….(باتوجه به فاصله ی خونه از مدرسه و سختی تمرکز در اتوبوس) ولی با این حال ترازهایی که میگیرم و معدل نوبت اولم اصلا نشون دهنده ی یه همچین ساعت مطالعه ای نیست …
امروز وقتی دوستم پرسید برای امتحان خوندی گفتم نه فورا دوست دیگم به طوری که مثلا من نفهمم گفت داره دروغ میگه و خونده(که ریشه در تجربه ی عملی اون داره و نمراتی که من میگرم.) بعدش من که فهمیدم به دوستم گفتم:((بعضی وقت ها ادم هاوقتی کاری رو نمیتونن بکنن فکر میکنن که هیچکس نمیتونه این کار رو بکنه و وقتی میبینن کسی تونسته برای توجیهش این حرفهارو میزنن…یا به بیان ریاضی:نتیجه گیری کلی برمبنای حقایقی که درستی آنها اشتباه اثبات شده ولی ان را درست میپنداریم …))
بعد از 5 دقیقه باز همون دوستم به دوست دیگم گفت:((شرط میذارم این داره دروغ میگه و روزی سه الی چهار ساعت درس میخونه چون اگر هیچی نخونه نمیتونه شب امتحان نوبت اول نمره 20 رو بگیره و ترازش هم اینطوری بشه پس این حتما اینقدر درس میخونه (به قول خودش از برهان خلف استفاده کرده). )) از طرفی برای توجیه سوالهای حسابان و فیزیک و شیمی که میتونم حل کنم اینو میگفتن که پیش خونی کرده…
بعداز اون من دیگه به حرفاش توجه نکردم( البته سعی کردم و میکنم که ارتباطمو باهاش به حداقل برسونم)ولی مدام تو ذهنم بود که واقعا نتایجی که میگیرم اینقدر برای بعضیا غیرقابل باوره که این حرفارو میزنن و مدام دنبال چرایی اون میگشتم چون بار اولی نبود که کسی این حرفارو به من میزنه..(دقیقا اتفاقی که برای استاد افتاده بود در ابعاد بسیار کوچکتر برای من اتفاق افتاد).
تا این که اومدم خونه و بعد از چند روز این فایلتون رو دانلود کردم که البته اصلا اتفاقی نبود…
وقتی فایلتون رو گوش دادم از ذوق و خوشحالی زیاد داشتم ذوق مرگ میشدم چون دقیقا پاسخ همون سوالم بود..(اتفاق باحال دوم که باعث باحالی اتفاق اول شد)
و فهمیدم که اگر کسی به موفقیتی میرسه علاوه بر تحسین کردنش (چون من عاشق ادمهای ثروتمند و موفق هستم و باید یک روز بسیار موفق بشم تا بیشتر عاشق خودم بشم…) باید به نگاه و نگرش و باورهای خودم هم نگاهی بندازم تا به همون سطح موفقیت برسم.و واقعا به نظرمن فهم این نکته یعنی رسیدن به نقطه ی عطف…
استاد عزیز من از وقتی با وبسایت شما اشنا شدم که دقیقا همون موقعی بود که از خدا اینده ی روشن خواسته بودم خیلی چیزها توی زندگیم فرق کرد به آرامش به عنوان ارزش مند ترین دارایی رسیدم و خیلی چیزهای دیگه رسیدم که البته در زمینه ثروت هم بذر موفقیت رو کاشتم و درحال ابیاری بذر موفقیتم هستم و مشتاق نتیجه دادنش…
الان که این متنو نوشتم واقعا خیلی خوشحالم و تقریبا داره گریم میگیره چون احساس میکنم خدا عاشقمه…
از شما به عنوان وسیله ای که خداوند برای موفقیتم قرار داد بسیار سپاسگذارم چون بارها با شنیدن فایلهای شما اشک ریختم مخصوصا نامه 31 حضرت علی و ناامیدی رو به عنوان بزرگترین گناه از بین بردم…
الان واقعا نمیدونم چطور سپاسگذاری کنم ولی واقعا سپاسگذارم…
در اخر داستانی رو هم که فکر کنم مروط به این فایل هست رو مینویسم که فکر کنم خیلی به این فایلتون مربوطه خدانگهدار…
روزی شیوانا تابلویی بزرگ و سفید روی دیوار کلاس گذاشت و از شاگردان خواست بهترین جمله کوتاهی را که با آن زندگی انسان می تواند همیشه در مسیر درست قرار گیرد ، روی آن بنویسند. شاگردان هفته ها فکر کردند و هر کدام جمله زیبایی را گفتند، اما شیوانا هیچ کدام را نپسندید. وقتی کلاس درس تمام شد ، مرد تازه واردی به تابلوی سفید روی دیوار اشاره کرد و گفت به نظر من می توانید با نوشتن یک جمله روی این تابلو آن را بسیار زیبا و معنادار کنیدطوری که هر انسانی با اندیشیدن در مورد این جمله بلافاصله در مسیر درست قرار گیرد. شاگردان هاج و واج به سخنان مرد تازه وارد گوش کردند و از او خواستند اگر جمله ای به نظرش می رسد بگوید. تازه وارد گفت: من پیشنهاد میکنم روی تابلو بنویسید :گاهی اوقات نگاهت را نگاه کن، چرا که ما آدم ها معمولا فقط به اتفاقات اطراف خودمان نگاه می کنیم و با قالب های ذهنی خودمان نگاه مان را روی چیزهائی متمرکز می کنیم که ممکن است درست و مناسب نباشد. اما اگر انسان یاد بگیرد که گاهی نیم نگاهی به نگاه خودش بیاندازد و بی پروا چشمانش را به هر چیزی خیره نکند آنگاه از روی کنترل مسیر نگاه می توان از خیلی قضاوت های عجولانه و نادرست در مورد اشخاص دوری جست و صاحب نگاهی پاک و پسندیده شد.
شیوانا بلافاصله این جمله تازه وارد را پسندیدو گفت که روی تابلو بنویسید :
گاهی نگاهت را نگاه کن…
Ostaaaaaaaaad Kheliiiiiiiiiiii doosetoon daraaaaaaaaam
من نظر می دهم چون این محیط را دوست دارم و می فهمم چرا خیلی از کسانی که تجربه یا مهارت یا تخصص دارند چرا آن را در اختیار دیگران می گذارند .
زکات علم پراکندن آن است . و شاید این همان دلیلی باشد که من وخیلی ها نظر می دهیم یا حتی کسانی سایت می زنند در تلگرام یا جاهای دیگر به دیگران آموزش می دهند . دوست داریم علم و دانشمان باقی بماند ما که همیشه نیستیم اما اندیشه و افکارمان می مانند و با اختیار قرار دادن تجربیاتمان علاوه بر خودمان به دیگران و دنیا کمک کنیم .
قبلا هم از تجربیات آدم های موفق استفاده کردم اما چندان موفق نبودم . سه مرتبه سه نفر . الان که جناب عباس منش صحبت می کنند حتی بعضی از مطالب آنها را به یاد می اورم و کمکم می کند . ما خیلی چیزها را می دانیم اما متاسفانه برخی قوانین را که خیلی به زندگیمان کمک می کنند از یاد می بریم. فهمیدم که انگار خواست خدا هم بوده که من دوباره به این مسیر برگردم . مسیری که تا چند وقت پیش تمسخرش می کرد حتی می گفتم قانون جذب شبه علم است .
مثل خیلی ها که می گویند ایمان بیاور بعد به دست می آوری . همه کسانی که ادعای علمی را دارند همین را می گویند اول باور کن خب هر چه را باور کنی در زندگیت رخ می دهد .