به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-31 08:31:162024-06-09 14:57:06به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند بخشنده مهربان
روزشمار تحول زندگی من روز 24
سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان همراه.
بجای اینکه خواسته هامون کوچک کنیم باورهایمان رو بزرگ کنیم .ما ماشین اثبات باورهایمان هستیم و هرانچه که باور کنیم میبینم.دراین مسیر باید ذهن منطقی رو خاموش کردو بی پروا خواست وگرنه استاد یک فن هم باشه یک شخص باباورهای محدود نمیتونه موفق باشه
خداروسپاس که با سایت عباس منش اشنا شدم که خودش معجزه و هدایت خدا بود در پی شکستن دلم بخاطر یک رابطه عاطفی که خداوند کمکم کرد که در مسیر این اگاهی ها قرار بگیرمو از اگاهی های بیشتر بصورت مستمر استفاده کنم .استادعزیز شما در همه جنبه ها مرزهای باور و امکان رو جابحا کردید چقدر خوب باورهای جدید و درست رو ساختید واز کجا به کجا رسیدید تحسینتون میکنم براتون ارزوی موفقیت بیشتر دارم و خداروشکر میکنم بخاطر قدرتی که به انسان داده که همه چیز رو بتونه طبق خواسته خودش بسازه
درپناه خدا شاد و موفق باشید
به نام الله هدایتگر
روز شمار تحول زندگی من روز 24
در نزدیکان و اطرافیان من به قدری الگو های منفی بود و باور هایی را از آنها گرفته بودم که حتی بعد از آشنایی با استاد عباس منش فایل ها را گوش میدادم ولی ذهنم اجازه نمیداد بپذیرم و قبول کنم.
افرادی که اطراف من بودند و هر از گاهی همنشین بودیم آنقدر باورهای منفی داشتند که چند باری به من کتاب هایی معرفی کرده بودند که باعث دور شدن از اصل و خدا میشد و داخل آن کتاب ها در مورد مشکلات و خودکشی و … حرف زده میشد.
به احتمال زیاد همه معلم هایی داشتیم که در هر مورد باور های مخربی داشتند و آنها را ترویج میدادند و من هم بدون تحقیق قبول میکردم زیرا انها الگوی من بودند و کس دیگری را نمیشناختم چه حرف هایی را به ما میزدند:
منابع آب رو به اتمام است و جنگ بعدی سر آب است.
کاغذ کم استفاده کنید زیرا باعث قطع درختان و کمبود اکسیژن میشود.
علم بهتر است یا ثروت.
یا خدا یا خرما .
و…
این موارد باعث ذهنیت فقیر در من میشد و من آنها را باور کرده بودم
ولی از وقتی فایل های رایگان را شروع کردم و عمل کردم
احساس امید و انگیزه در من بیشتر شد و سعی میکنم باورهای بهتری بسازم و قدم به قدم پیشرفت کنم.
سلام به استاد عباس منش و همه دوستان
من به تازگی با اقای عباس منش اشنا شدم و سعی میکنم که روی باورهای خودم کار کنم و اتفاقا از وقتی دارم روی خودم کار میکنم زندگی خیلی راحت تر و قشنگ تر شده واسم.ولی این تجربه ای که میخوام ازش بنویسم برای الان نیست و مربوط به 5 سال پیش.
5سال پیش من و همسرم توی دانشگاه با هم اشنا شدیم و بعد گذشت چند ماه تصمیم به ازدواج گرفتیم.وقتی همسرم این موضوع را با خانوادش در میون گذاشت به شدت باهاش مخالفت کردن و اصلا حاضر نبودن که حتی با من اشنا بشن من اون موقع توی شهر محل زندگی همسر دانشجو بودم و توی شهر خودم نبودم.باورتون نمیشه ولی هر چیز بدی که میشد راجب من گفته بشه اطرافیلن همسرم میگفتن که منصرفش کنن و تمام تلاششونا کردن هر کاری و هر حرفی که فکرشا بکنین.
سن ما اون موقع کم بود 22 سالمون بیشتر نبود و یکی از دلایل مخالفت این بود که شما خوش بخت نمیشین شما کارتون به طلاق کشیده میشه و…
ولی در نهایت ما با هم ازدواج کردیم و الان 5 سال از اون موقع میگذره و ما طلاق نگرفتیم و زندگی خیلی خوبی داریم.هر چند من اوایل زندگی خیلی از افراد دورو برما باور کردم که باعث جر و بحث و اختلاف بین من و همسرم میشد ولی از وقتی اون باورا را کنار گذاشتم زندگی خیلی ارومی دارم.هر چند الان خانواده همسرم من را خیلی دوست دارن.دوستان من و همسرم هم دیگه را باور داشتیم و میدونستیم که خوشبخت میشیم و واقعا این اتفاق افتاد.
از بعد از اشنایی با اقای عباس منش هم یاد گرفتم که کلا هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه مانع پیشرفت و خوشبختی من بشه مگر اینکه مثل گذشته خودم بخوام و باورشون کنم.خداراشکر میکنم که من را با این گروه اشنا کرد.دوستان واقعا چیزایی توی این مدت کوتاه توی زندگیم اتفاق افتاده که هر چند کوچیکن ولی باور منا خیلی قوی کردن.با ارزوی سربلندی برای شما استاد عباس منش
سلام و عرض احترام خدمت استاد عزیزم و دوستان بی نظیرم….
واقعا به قدری از صحبت های استادم لذت بردم که دیدن این ویدیو 1 ساعت طول کشید…
انقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که وسط صحبت های استادم ویدیو رو stop کردم و دست زدم برای استادم و کلی تحسین کردم….
گفتن از تغییر باورهام و نتایج این تغییرات خودم رو خیلی به وجد میاره …مخصوصا در زمینه شغلم….
من به تازگی خودم رو اتقا شغلی دادم (با تغییر باورهای محدودم) و از تک فروشی و مغازه داری به تولید و توزیع کالای مربوط به بیزنسم رسیدم(به لطف خدا)….
اول بگم که اقدام برای این ارتقای شغلیم خیلی ریسک بالا و شهامت میخواست که از یک محیطی شغلی که سالها(حدود10سال) در آن قرار داشتم طی 3 روز و آن هم با دیدن فایل (تصمیم گیری) استاد که طوفانی از تغییر رو در من بپا کرد رخ داد (کسانی که سالهاست شغل آزاد دارند و جرات تغییر ندارند بهتر درکم میکنند)…..
اولین موفقیتم ایستادن جلوی افکار منفی ذهنم و مقاوت های جهان بود که هر ثانیه تو ذهنم بهم میگفتن که : تو موفق نمیشی…برگرد سر جای اول…بدبخت میشی…همینم که داری از دست میدی…
و بلا فاصله بصورت رگباری جواب همه این افکار منفی رو با افکار مثبتم بمباران میکردم : تو بی نظیری…هرجا باشی موفق و ثروتمندی….به راحت ادامه بده چون خدا راهنماییت کرده…تو فوق العاده ای …تو به زودی به نفر اول شغلت در کشور تبدیل میشوی…
بعد از گذشتن از این مرحله و با استفاده از قانون سوال (فصل 5 قانون آفرینش ) ایده ها و نتایج خارق العاده ای رو گرفتم که گفتنش خیلی برام لذت بخشه…از خودم پرسیدم چی کار کنم که در آمدم در این شرایط خیلی بیشتر بشه….!!!!؟؟
و اینجا بود که جواب های بی نظیر و عالی سرازیر شدن …اولین جواب این بود که برو محصولت رو با کمترین هزینه و با همان کیفیت سابق تولید کن تا به سود خوبی برسی….این جواب خودش باعث شد که این سوال رو از خودم بپرسم که چطوری میشه محصولم رو با همان کیفیت سابق اما با هزینه کمتر تولید کنم !!!؟؟؟
خیلی منو به فکر وا داشت و با خودم گفتم که این یک راهنمایی از طرف خداوند رزاق و وهابم است و اتفاقات عالی قراره برام بیوفته….
و اینجا بود که شروع کردم به تغییر باورهام و همش به خودم گفتم که میشه و تو میتونی….
2 روز بعد رفتم برای خرید مواد اولیه تولید محصولاتم ( شدیدا با این باور که من میتونم….. وبه خودم میگفتم معجزه ای در راه است….)
رفتم به بازار (قسمت فروش مواد اولیه محصولاتم ) و کلی گشتم و قیمت هارو پرسیدم و تقریبا همه جا مثل سابق بودن و تا اینجا تغییری رخ نداد….
تا اینکه در لحظاتی که در وجودم اشتیاق سوزان برای رسیدن به باور جدیدم داشتم یک مغازه که خیلی شیک بود و از دور انگار داد میزد محصولاتش از همه گرون تره نظر منو به خودش جلب کرد…
با اینکه به نظرم گران فروش میومد ولی یه حسی بهم گفت که برم داخل و قیمت هارو بپرسم….همین که رفتم داخل با کلی محصولات لوکس و عالی مواجه شدم که تا اون روز نظیرشونو ندیده بودم و محو تماشا بودم…از فروشنده قیمت خواستم و واسم جالب بود که با اینکه محصولاتش نسبت به همه جا بهتر و لوکس تر بود ولی قیمتش با اونا برابر بود و من متعجب شدم و به خودم گفتم اینجا همون جایی که من دنبالش بودم…( اما بمب تغییر باورم این نبود و اتفاق جاب و شگفت انگیز دیگه ای افتاد….!!!)
من کلی خوشحال شدم و به فروشنده گفتم از همه محصولاتت میخوام و مشغول انتخاب شدم…..و در همین هنگام دیدم فروشنده یک لیست قیمت از زیر پیشخوان درآورد و گفت قیمت ها تغییر کرده و قیمت های جدید رو الان بهت میگم…( باور کنید که بد به دلم راه ندادم و با اشتیاق منتظر شنیدن بودم و گفتم خدا هوامو داره…)
در کمال تعجب فروشنده بهم گفت چون ازین جنس ها زیاد وارد کردیم تمامی این جنس هایی رو که مببینی 40% از قیمتی که اول بهت گفتم کم میشه…!!!
و واقعا زبونم بند اومده بود….تمامی جنس های لوکس و بی نظیر رو 40% زیر قیمت همه جا خریدم و اونجا بود که فهمیدم تغییر باور چقدرررررر قدرتمنده……و چه شرایطی رو میتونه ایجاد کنه…..
دوستان عزیزم من با جزییات توضیح دادم که درک کنید تغییر باور رو…..و به خودم قول دادم که تا ابد همین روند رو ادامه بدهم….
از خداوند رزاق و وهابم آرزوی شادی و سلامتی برای تک تک دوستان هم فرکانسیم خواستارم…
سلام بر همه دوستان
من اصلا نظر نمیزاشتم نمیدونم شاید فکر میکردم که همه خودشون بلدن اصلا نیاز به نظر من ندارند، اما دوست داشتم نحوه اشنایی خودم رو باسایت عباس منش رو بگم، و به خودم یاداوری کنم که تئوری مدارها درسته
من قبلا در سایت موفقیت دیگه عضو بودم که مقاله و کلیپ انگیزشی داشت، ک من برای کلیپ انگیزشی بیشتر سرچ کردم و با این سایت اشنا شدم،بعد عضو شدم فایلهای رایگان رو گوش کردم، من برای چند سال کتاب بخواهید تا به شما داده شود رو داشتم اما اصلا سمتش نمیرفتم، و این چند روز اخیر شروع به خوندنش کردم، و متوجه شدم که قانون تکامل وجود داره چون اگه من این کتاب رو قبل از اشنایی با شما میخوندمش باورش نمیکردم حتی تمومشم نمیکردم، (هیچ چیز اتفاقی نیست)
تغییراتی که در زندگی من ایجاد شده بیشتر درونی بوده، چون من احساس ارامش زیادی دارم که قبلا من بسیار خشن بودم غر میزدم شکایت میکردم، با خودم فکر میکردم من اگر به جایی نرسیدم مقصر پدر و مادرم هستند. اصلا راضی نبودم، اما الان تقریباشصت درصد در حال لذت بردن از زندگیم هستم،تونستم در دانشگاه و کلاس زبان و…نمره های بالا و یادگیری بهتر داشته باشم.الان دیگه میدونم من خالق زندگی خودم هستم، اگه مورد ناخوشایندی برام به وجود بیاد از خودم میپرسم به چی فکر کردی، کنکاش میکنم و خودم رو مسئول میدونم.
امیدوارم در پناه خدا شاد و سعادتمند باشید??
سلام خدای هدایتگرم
سلام استاد و دوستان همسفرم
خدایا شکرت صدهزار مرتبه شکر برا این سفر مقدسی که خودت هدایتمون میکنی باور دارم این سفر قراره خود مقدسمو آشکار کنه و چه ذوقی دارم بابتش.
استاد عزیز با بزرگترین چالش زندگیم مواجهم ترسی که از پدرم در وجودم شکل گرفت و همواره سعی کردم طوری رفتار کنم که موجب خشمش نشوم و بشدت میترسیدم و بعدها این ترس با شریک زندگیم تکرار و مضاعف شد حتی چن سال پیش یک درمان روانکاوی هم انجام دادم که خیلی در بهبود روابطم تاثیر مثبت داشت اما اصلا فکر نمیکردم همه ی اون ترسا که بیشتر اوقات مخفی شون میکردم از درون چقدر تخریبم کرده و الان همه خودشو تو رانندگیم نشون میده انگار ذره ذره از تو سلولام خارج میشن . از مریم جانِ عزیزم تشکر ویژه بابت متنای هدایتی که منو به خودم نشون میده « باورهایی که ساخته ای تا همین جای نتایج را جواب داده ، اگر نتایج بزرگتر و متفاوت تری میخوای باید باورای قدرتمندکننده تر و متفاوت تری بسازی »بله فقط و فقط باورای جدیدم منو قدرتمند و متعهد به ادامه دادن کرده و دارم سعی میکنم خالق شرایط باشم نه تابع شرایط
البته از اون جایی که من اصولا عملگراییم خیلی کم بوده با هدایت خداوند چند ماه پیش یه جمله شنیدم که خیلی کمکم کرد «برا رسیدن به موفقیتای بزرگ باید آدم بزرگی بشی »چون تو شرایط فعلی یه بازنشسته خونه نشین هستم گفتم بهتره برا خودم تمرینات فردی منظم بذارم تا از رکود و بی عمل بودن در بیام اومدم از ابتدای امسال برا خودم ورزشای منظم صبحگاهی گذاشتم و هر روز حداقل یکساعت و بیشتر انجام میدم و منی که بسیار سرمایی ام و روزای سرد تو خونه میموندم به لطف خدا برنامه مو بی وقفه ادامه دادم تا به سهم خودم فرکانسای قدرتمندی به کاینات ارسال کرده باشم و بسیار تمرین میکنم با گوش دادن مداوم فایلای سفرنامه راه تاخت و تاز نجواهای ذهنمو ببندم و فهمیدم فقط وفقط خودم میتونم با ساختن باورهای مناسب به مدارهای بالاتر برم و خداروشکر میکنم سفر مقدسمون منو برا این تغییر بسیار بزرگم آماده کرد خداروشکر که فرکانسامو تغییر داد و میبینم مربی م چقد خانم وارسته و مثبت اندیش هستن و تمام مدت به نکات مثبت توجه دارن استاد واقعا همینه که میگین : شما رو خودتون کار کنین جهان کار خودشو به درستی انجام میده .
خیلی تمرین کردم بگم منم میتونم و حالا کمی بهتر عمل میکنم و باید تکامل خودمو طی کنم
باید این جمله رو خیلی درک و عمل کنم « اگر می خواهی باورهای قدرتمند کننده بسازی باید به ذهنت متفاوت تجزیه و تحلیل کردن را آگاهانه بیاموزی »
استاد واقعا تعهد سفرمون کمک کرد این راهو ادامه بدم و قدم به قدم شرایطم داره بهبود پیدا میکنه چقققققد احساس خودباوری کردم وقتی تونستم چن مرتبه سربالایی های خفن رو برم و ماشین خاموش نشد اینا برام قویترین تمرینای توحیدی عمل کردنه آره میخوام قدرتو به خدای مهربان هدایتگرم بدم تا در مسیر نور و روشنایی و زیبایی قرارم بده و به سرعت از تاریکی دورم کنه ( خداوند سرپرست مومنان است و آنها را از تاریکی ها بسوی روشنایی بیرون می آورد .بقره/257)
خداروشکر که بازم به کامنتای دوستان معنوی ام هدایت شدم و بسیار آموختم . که باید باید باید در سعی خود استمرار داشته باشم همونی که استاد عزیز روز هشتم گفتین قدمای کوچک اما متوالی رو برداریم .
با مرور مداوم سفرنامه محکم ومصمم تر میشم برا رفتن تو دل ترسم .خداروصدهزار مرتبه شکر
خداجونم یار و یاور و هدایتگر همه مون باش. آمین
سلام استاد
خداروشکر به لطف آگاهی هایی که از موقع آشنایی با شما دریافت کردم وقتی موفقیت و درآمد کسی رو میشنوم خیلی خوشحال میشم و تحسینش میکنم
چندوقت پیش تو ماشین بودیم یکی از آشناهامون گفت برادرشوهرم ماشین لوکس خارجی گرفته میده اجاره ماهی ۱۳ تومن امسال میخواد ۲۳ تومن اجاره بده
و اینکه اعتقادی به کارکردن نداره و میگه پولدار شدن نیازمند سخت کار کردن نیست
همه خانواده تعجب کردن این درآمد در ماه رو
ولی من که تو این سایت با دوستان زیادی آشنا شدم که درآمدهای خیلی بیشتری داشتن
برای من خیلی قابل باور بود
و خیلی تحسین کردم اون شخص با این دیدگاه و این درآمدش رو
و این باور برای من هم ایجاد شد که من هم میتونم
همین دیشب رفتم به یه گلفروشی خیلی زیبا و شیک و پر ازگل گلدان
من قبلا با اون فروشنده آشنا بودم و مغازه کوچکترش رو دیده بودم
وقتی دیدم که اینقدر پیشرفت کرده و کار و مغازش رو گسترش داده
واقعا خیلی لذت بردم و تحسین کردم و خداروشکر کردم که من هم میتونم فقط باید تکاملم طی بشه
استاد این که گفتید افراد نمیتونن باور کنند میگن طرف دزده
خیلی تو اطرافیانمون دیده میشه و مخصوصا هر روز بیشتر و بیشتر داره میشه
یعنی افراد همش دنبال یکی هستند که ناسزا بگن و توحین و تحقیر که اینها دزدن و …
چند روز پیش یکی از آشنایانمون گفت که یه مسافر داشته پولشو نداده و رفته و خیلی ناراحت بود
منم بهش گفتم دوست عزیز وقتی شما از صبح تا شب میشینی به زمین و زمان ناسزا میگی و همه رو دزد میدونی بهتر از این اتفاق توقع نداشته باش برات بیفته
یعنی دیگه به وضوح دارم فرکانسهای افراد با اتفاقات زندگیشون رو میبینم
استاد اصلا کار افراد اینه که انسان رو مایوس کنند
تا حالا کسی به من نگفته آفرین تو میتونی ادامه بده
من نزدیک یک ساله که کسب و کاری تو منزلم دارم گل میارم میفروشم و خدارو شاکرم که دارم تکاملم رو طی میکنم و هر روز مشتری هام بیشتر میشن
هروقت گل میارم یکی از نزدیکانم میگه کسی نمیخره اینارو فقط ارزون بده بره نمونه
و من میگم میفروشم خدای من میفروشه برام و مشتری از زمین و زمان میباره برام
هر روز که از خواب بیدار میشم به خدا میگم خدای من امروز قراره چه اتفاقات خوبی برام بیفته که من نمیدونم و تو آگاهی و تا شب پر هستم از اتفاقات مثبت
خدارو هر روز سپاسگذارم که منو هدایت کرد و از بدنه جامعه ای که دیدگاه های منفی دارن جدا کرد و جزء شاکران درگاهش قرار داد
سلام به استاد عزیز و مریم عزیزو بچه های گل سایت
منم از بچگی یادمه همه بهم میگفتن خنگ و انقد تکرار میکردن که من دیگه باورم شده بود که خنگم و تلاشی برای این باور مخرب نمیکردم تا اینکه پارسال یه جا یه نرم افزار میخواستم یاد بگیرم فردی که بهم یاد داد گفت چقدر تو باهوشی زود یاد گرفتی کار با این نرم افزار خیلی سخته قبل اینکه اصلا ایشون این حرفو بزنه من با این نرم افزار تو محل کارم کار میکردم ولی اصلا هیچی ازش نمیدونستم ولی کارو پیش میبردم باخودم میگفتم نرگس دمت گرم با اینکه بلد نیستی ولی چه خوب داری پیش میبری دقیقا تضاد باوری از اینجا شروع شد که پس اگه من خنگم چطوری از پس این نرم افزاری که همه میگفتن سخته براومدم؟ پس من میتونم بعد که دیگه این استادم تاییدم کردن دیگه اروم اروم افتادم رو غلطک و انقد اتفاقایی پیش اومد برام که بهم ثابت شد من باهوشم و خیلی جالبه که همه اونایی ک بهم میگفتن خنگ الان تو زمینه هوش به شدت قبولم دارن و از همه مهمتر اینکه اون باور پوسیدرو من انداختم دور و باور درستو گزاشتم جاش واقعا ممنونم ازتون استاد از اینکه قانونو داری به ماهم یاد میدی خیلی خیلی سپاس گزارم
سلام عزیزان
من یکی از تمرین هایی که برای تقویت باورهام برای خودم در نظر گرفتم اینه که برای هر چیزی که میخوام قبل به دست آوردن ش شروع میکنم به شکرگزاری در مورد به دست آوردن اون موضوع و تا بیست و یک روز درباره اون مینویسم ✍️
بار اولی که این تمرین رو شروع کردم اصلا فکر نمیکردم جواب بگیرم و همش میگفتم سنگ مفت گنجشک مفت حالا مینویسم دیگه و بعد از اینکه تمرین م تموم شد با دلهره همش منتظر اتفاق افتادن ش بودم تا اینکه دقیقا سر یک سال اون هدف م به واقعیت پیوست و من ذوق زده از این که شد🤩
و بلافاصله شروع کردم به نوشتن هدف جدیدم و چون اعتماد و باورم نسبت به خدا قوی تر شده بود یک ماه نشده قسمتی از اون برآورده شد💪
و دائم با خودم تکرار میکنم خدایا من نمیدونم تو میدونی، من نمیتونم تو میتونی و دیگه دو دلی و اضطراب م خیلی خیلی کمتر شده🤲
و فقط میگم اعتماد دارم بهت ❤️
و یه نکته ای که از استاد آموختم اینه که هنوز رویای قبلی ت محقق نشده رویا و هدف بزرگ تر انتخاب کن، راستش من این کار رو میکردم اما همش تو دلم میگفتم تو خیلی خوش خیالی خیلی داری پیش میری و هنوز چیز قبلی رو به دست نیاوردی دنبال هدف بزرگ تری و از این موضوع هم خیالم راحت شد که راهم درسته و با همین روال ادامه خواهم داد😇✋
و یکی دیگه از حرف های استاد خیلی به دلم نشست و قول میدم از این به بعد سر لوحه زندگی م قرار بدم اینه که اگه حرفی، کاری، عملی از کسی دیدی یا شنیدی که باعث نگرانی، اضطراب، دلهره و دلشوره ت میشه و احساس بد بهت میده باورش نکن بدون که دروغه و یک باور محدود کننده س که باید تغییر ش بدی، عالی بود این نکته عالی عالی عالی 👌👍
و در آخر این که به جای کوچک کردن خواسته ات، باور تو بزرگ کن😎
ممنونم استاد گرانقدر دوستون دارم
یا حق 🙋♀️
بنام خدا
نمیدونم این کامنت ربطی به این فایل داره یا نه …ولی مینویسم برای خودم.
روز بیست وچهارم سفرنامه هست وامروز بادیدن این فایل یادم افتاد که وقتی بچه تر بودیم ومثلا حرف از فلانی میشد که ماشین مدل بالاتر خریده یا خونشو عوض کرده مادرم میگفت خداروشکر که دارن وبهترشو ایشالا بدست بیارن .از سفره ما که کم نشده ..خدا از ما نگرفته بده به اونا …نوش جونشون..
همیشه این اخلاقو دوست داشتم وخودم هم اینجوریم هروقت یه ماشین خوشگل میبینم میگم صاحبش کیفشو ببره یا یه خونه قشنگ میبینم با خودم میگم ایشالا هر کسی توش زندگی میکنه شاد وخوشحال باشه و خیرشو ببینه وبادحتر کوچولوم هر روز که میبرمش بیرون وصحنه های زیبا میبینم به دخترم میگم ببین چه گلای خوشگلی یا مثلا پرنده های زیبا رو ببین یا اینکه بچهای همسن خودشو نشونش میدم ومیگم ببین چقدر نی نی لباساش قشنگه ولباسای توهم قشنگن یادش میدم زیبایی هارو ببینه وهرشب باهاش در مورد کارایی که کرده حرف میزنم حتی اگه از دهتا کارش یکیش خوب باشه همونو بولد میکنم وازش تشکر میکنم.قبلن که توی این مسیر نبودم همش به خودن میگفتم چقدر بچه داری وتربیتش سخته اما الان که تقریبا دارم قانون رو بهتر درک میکنم هرروز خودمو انالیز میکنم مخصوصا در برخورد با رفتار های دخترم ومراقبم که باورهای اشتباه رو به خوردش ندم ومیدونم که میتونم دختر مستقل وبا عزت نفسی تربیت کنم که حداقل پایه های تربیت خانوادگیش درست باشه گه بتونه راهشو درست انتخاب کنه… باور همه چیزه….
باورهای درست ونامحدود رو از همین کودکی به بچه ها یاد بدیم تا در موقع مناسب کمکشون کنه..
در پناه حق
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام به طوبی خانم عملگرا ، مادر مثبت اندیش و موفق
چقدر تحسینتون کردم در رابطه با نوع برخوردتون با دختر نازتون ، آفرین همونطور که خودتون گفتید دادن باورهای درست به بچه ها خیلی مهمه و من هم در این زمینه بسیار موفقم
و خدا رو شکر الان که سه قلوهام به 13 سالگی رسیدند واقعا ثمره ی اون باورهای درست رو هر چند از طرف من نا آگاهانه بوده دارم می بینم
الهی صد هزار مرتبه شکر که امروز با کامنت یک مادر موفق هدایت شدم .
بدرخشید در آغوش خدای مهربونم
سلام دوست همفرکانسی من
مادر مهربون وپرتلاش سه قلوها ..درکنارشون شاد باشی..
لذت ببرید از در کنار هم بودن
چند وقتی دور بودم از این فضا و الان دوباره انگار یه چیزی تو قلبم زنده شد ..دیگه دارم یاد میگیرم همه ی همه درخواستامو از خدای هدایتگرم بخام وباهاش حرف میزنم وخودش راهو نشون میده … باورم بیشتر شده به اینکه من خالق شرایطم هستم وانگار در لحظه چیزی تو ذهنم روشن شد.
ممنونم که کامنت گذاشتی
درپناه حق