به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 14

1207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مونا رازقی گفته:
    مدت عضویت: 3286 روز

    من همیشه هدفهام رو به هدفهای کوچیکتری تقسیم می کنم تا آروم آروم با رسیدن به اونها باورهام هم آروم آروم بزرگ بشن ولی هیچ وقت اهدافمو کوچیک نمیکنم.

    خیلی دوستون دارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    ستاره بنی نجاریان گفته:
    مدت عضویت: 3908 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و اعضای محترم گروه تحقیقاتی عباس منش.

    بی نهایت خدای مهربانم را سپاسگذارم به خاطر اینکه استاد عباس منش ایرانی و فارسی زبان هستند. من مدتهاست که کتاب های برایان تریسی و وین دایر و مارک فیشر رو میخوندم و فایلهای صوتی مربوط به اونها رو هم گوش میدادم ولی گوش دادن به فایلهای شما استاد خیلی حالم رو بهتر کردند و بهتر بگم خیلی راحت تر میتونم حرفهای شما رو بفهمم و درک کنم. بی نهایت از خدا ممنونم که استاد خوبی مثل شما فارسی زبان هست و من وجود شما رو موهبت الهی میدونم استاد عزیزم. فقط هرروز از خدا میخوام که از مسیر و راهی که توش قدم گذاشتم خارج نشم و میخوام که خدای مهربون کمکم کنه که توی این مسیر باقی بمونم. مرسی خدای خوبم که استاد عباس منش رو از قوم و ملیت و هم زبان با من آفریدی تا بتونم حرفهاشون رو به این خوبی بفهمم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    رها خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 3343 روز

    سلام خسته نباشید

    از خدا بی نهایت سپاسگزارم که منو در مسیر درست برای رسیدن به آرزو هام قرار داد…

    و از شما ممنونم که وسیله ای هستید برای خوشبخت تر کردن آدم ها…

    معجزه ی سپاسگزاری را درک کردم و این که اگر چیزی حتی خیلی کوچک را بخواهم به من داده خواهد شد

    و این که من با افکارم میتوانم زندگی خودم را به صورتی که دوست دارم عوض کنم حتی اگر این تحول به اطرافیانم مربوط باشد من با باوری قوی تر میتوانم افکار خودم را چیره کنم.

    از شما ممنونم که کمک میکنید

    بی صبرانه منتظر فایل هایی که درباره کنکور وعده دادید هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمد محمد گفته:
    مدت عضویت: 3907 روز

    سلام استاد عزیزم

    اتفاقا همین امشب تو جمع یکی از دوستان داشتن میگفتن بازار پوشاک تهران با اینکه برج 11 و نزدیک 12 هستش خیلی خرابه و داغوووونه و اصلا هیچ خبری نیستشو مردم پول ندارن، مردم اینجورین و فلان و ….

    حقیقتش من وقتی اینارو می شنوم احساس خوبی ندارم و هرچقدر میگم بابا بخدا اینطور نیست پس بقیه چطور موفقند میگن تو هیچی نمی دونی، تو توی بازار نیستی، تو دیوانه ای، تو فلانی….

    و گاهی اوقات حتی چند نفری بهم می خندن میگن تورو هم می بینیم….

    همیشه توی این وقتا توی جمع ساکت میشم و میرم یه گوشه ای و فقط بیاد استاد و حرفاشونم و با خودم مرور میکنم و همیشه ته دلم قرصه…

    چون بقول استاد دیدم که می شود پس من هم می توانم و قطعا شدنی ست.

    اما نمی دونم چیکار کنم…

    تقریبا 99 درصد اطرافیانم ( حتی پدر و مادرم که دارم باهاشون زندگی میکنم) همین افکار و باورهای اشتباه رو دارن….

    واقعا نمی دونم آیا باید واقعا ارتباطم رو با همه دوستامو اقوامو آشنایان (بجز پدر و مادر البته) قطع کنم کاملا؟

    خیلی کم پیدا میشه کسی که آدمو درک کنه

    بیشتر آدم طرد میشه

    البته این طرد شدن باز بیشتر به آدم انگیزه میده که باید حرفمو به همه ثابت کنم که می شود و توانستم….

    برام مثل روز روشنه که دارن اشتباه فکر میکنن اما نمی تونم کاری بکنم. این خیلی منو رنج میده

    یک دنیا ممنونم بابت همه چیز استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    لیلا امیری گفته:
    مدت عضویت: 3106 روز

    با سلام .مشکل من نداشتن هدف و نشناختن خودم هست

    هیچ شکی ندارم که با تمام وجود خواستن یعنی رسیدن به هدف و ایمان دارم . چون تو زندگیم همچین تجربه ایی داشتم . واقعا دلم میخواست ارشد قبول شم . هم کار خونه بود هم بیرون و وقت زیادی نسبت به رقبا نداشتم ولی رتبه ی خیلی خوبی آوردم و دانشگاه تهران قبول شدم .بعد از قبولی احساس کردم این رشته ی مورد علاقه من نیس. خودمو نشناختم انگار . خیلی این شاخه به اون شاخه میشم و گاهی مورد تمسخر قرار میگیرم. میدونم که باید ببینیم از بچگی رویای ما چی بود و اونو دنبال کنیم . ولی من واقعا انگار رویایی نداشتم . فقط میدونم که باید آدم مهمی بشم و بزرگ و به خیلی ها خیر برسونم اما تو کدوم زمینه نمیدونم

    به کار هنری علاقه دارم ولی نمیتونم براش افق تعیین کنم و برم دنبالش .

    یه روز دوست دارم برم پزشک بشم یه روز دیگه تاجر . از عدم آگاهی نسبت به خودم خسته شدم. راه حل میخوام . اینجا از خدا میخوام و مینویسم که خود استاد جواب منو بده لطفا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    Mona گفته:
    مدت عضویت: 3880 روز

    سلام و تقدیم احترام

    سلام خدمت آقای عباس منش استاد گرامی

    سلام خدمت دوستان عزیز

    سپاس از خداوند مهربانم بخاطر آرامشم

    سپاس از خداوندم بخاطر آشنایی ام با استاد عزیز

    سپاس از جهان پهناور و بیکران هستی

    سپاس از فرکانس های مثبت اطرافم

    سپاس از آرامش واقعی وجودم

    سپاس از دوستان هم فرکانسم

    سپاس از حس دوست داشتنی خودم

    سپاس از گنجینه و ذخایر ثروت بیکران خداوند

    سپاس از جرقه های امید

    سپاس از ایده های نوپای ذهنم

    سپاس از ایمان تقویت شده وجودم

    سپاس بخاطر دوست داشتن وجود خودم

    سپاس بخاطر ارزشمند بودنم

    سپاس بخاطر اشرف مخلوقات و خاص بودنم

    سپاس برای سلامتی جسمی و روحیم

    سپاس برای درک بهتر حقایق هستی

    سپاس برای ثروتمند شدنم به زودی

    سپاس برای اندیشمند بودنم

    سپاس

    سپاس

    سپاس

    خداوندا عاشق تو بودن چقدر قشنگ است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مهدی معظمی گفته:
    مدت عضویت: 3152 روز

    با سلام و عرض ادب خدمت دوستان

    امیدوارم حال همه ی دوستان خوب باشه و همگی خشنود و سلامت باشن … من حدود 4 یا 5 ماه پیش بود که اولین صحبت ها و مطالب رو از جناب آقای عباس منش دیدم و از اونجایی که تا حد خیلی زیادی راهکار ها و پیشنهاد و دیدگاه های جناب عباس منش با بکگراند ذهنی و عقیده ای من سازگار بود و من هم خودم قبلا در چنین مواردی فکر میکردم و تجربه هایی هم در زمینه ی کنترل افکار و قرار گرفتن در فضای مناسب برای پیش بردن تصمیم ها و ایده هام داشتم ، خیلی زود جذب این مدار و ساختار شدم و به قولی ایمانم به درست بودن و کارا بودن این نگرش و شناخت از جهان کامل تر و عمیق تر شده که از راهنمایی ها و پیشنهاد های جناب عباس منش هم تشکر میکنم . یه نکته ای که شاید چند وقتیه من بیشتر باهاش برخورد دارم و مدام برام تکرار میشه اینه که نوع تقاضا ها و شکرگذاری های من تفاوت ها و در واقع تکامل هایی به نسبت قبل داشته … من به این باور رسیدم که به جای خواستن نتیجه ی خواسته ای که دارم از خدا راه درست و دقیق رسیدن به اون خواسته و انرژی و توان حرکت برای اون خواسته رو میخوام … چون قانون زندگی ما هم همواره بر این مساله که برای رسیدن به هدفت باید به اندازه ی اون هدف تلاش کنی و انرژی بذاری تاکید میکنه … پس منم با حساب تجربه هایی که داشتم و دارم یاد گرفتم به خدا میگم که خدایا منو توی اون راهی که باید باشم و بهترین راه هست قرار بده … مثلا به جای اینکه بگم خدایا آرامش و رفاه رو بهم بده راه چجوری رسیدن به آرامش رو از خدا میپرسم و خدا همیشه منتظره که ما ازش بپرسیم و بخوایم که راه بیوفتیم تا به بهترین نحو طوری راه رو جلوی پامون قرار بده که وقتی وارد مسیر شدیم بار ها و بار ها از بابت لذتی که پیمودن این راه داره بگیم خدا ممنونم که منو هدایت میکنی … ممنونم که منو قوی میکنی و انرژی و سوخت لازم رو برای تلاش و زحمت بهم میدی … در واقع خدا ثروت یا آرامش یا خوشبختی یا آسایش یا هرچیزی که مطلوب هر کدوم از ما هست رو بدون اینکه ما بلد باشیم چجوری بهش برسیم در اختیارمون قرار نمیده … ما باید اول یاد بگیریم … به صدای خدا گوش کنیم تا راه رو پیدا کنیم بعدش به ده ها برابر از اون چیزی که میخوایم میرسیم … به چیزایی قشنگ تر و ارزشمند تر میرسیم … خواستم این نکته رو یکی از نتایج مهم در زندگی شخصی من بوده و هست رو با دوستانم درمیون بذارم .. اینکه به جای اونکه از خدا ماهی بخوایم روش ماهی گیری رو بخوایم که بهمون یاد بده تا به منبعی از نعمت ها دستیابی پیدا کنیم .

    همیشه از خدا بابت راه هایی که در دقیقه دقیقه های زندگی بهمون نشون داده و میده تشکر کنیم و همیشه از خدا بخوایم که هوشیاری ما رو در تشخیص این هدایت ها بیشتر و دقیق تر کنه تا به منابع آرامش و خوشبختی نزدیک و نزدیک تر بشیم … الهی آمین

    ممنون که وقت گذاشتید و صحبت های من رو مطالعه کردین … خوشبخت و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3766 روز

    با سلام خدمت هم فرکانسی های عزیز و استاد محترم.چیزهایی که میخوام بنویسم برای من مثل اعترافه، ولی اینکه تصمیم گرفتم بنویسمشان، دلیلش اینه که شاید فرد دیگری با خواندن آنها دیگه اشتباه منو مرتکب نشه و زودتر به هدفهاش برسه.من سال 1387 احتمالا در دومین سمینار استاد در تهران با دیدگاههای ایشان آشنا شدم.هنوز اون دفترچه ای را که تمرینات را در آن نوشتم و استاد آنرا به همه ی شرکت کنندگان داده بودند دارم.در بهمن ماه بود و استاد در آغاز سال جدید قصد داشتند کارگاه روانشناسی ثروت را برگزار کنند.حقوق من آن موقع 200 هزار تومن بود.و ثبت نام در کارگاه هم همین مبلغ. و اشتباه من همین جا شروع شد.نجواهای مغزم گفتن: خب این مبلغ رو بپردازی بعدش دستت خالی میمونه، منم بهشون گوش دادم. در حالیکه اتفاقی که می افتاد برعکس این بود. یعنی با شرکت در اون کارگاه من در مسیر فرکانسی صحیح خودم رو سوق میدادم،و باورم رو بزرگ میکردم ولی متاسفانه … دوستان ازتون خواهش میکنم همین تمرینات به ظاهر ساده را درست انجام دهید و به قول استاد 6 ماه باور کنید. 8 سال گذشته، من در خیلی از زمینه هایی که میخواستم پیشرفت کردم ولی چندسال هم وسطش از مسیر دور شدم خیلی دور. و این باعث شد چند بار از نو شروع کنم.خواهش میکنم در فرکانسی که هستین بمانید و نذارید هیچی شما را ازش دور کنه و خیلی زیاد روی باورهاتون کار کنید.خیلی زیاد.احساس کردم اگر اینها رو بنویسم باعث تقویت خودم میشه.شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    زهرا عدالتجو گفته:
    مدت عضویت: 3108 روز

    سلام استاد عزیز خیلی خیلی از اشنایتون خوشحالم من بوسیله یک اتفاق فایل شما را گوش کردم والان حدود یک ماه است که خودم وهمسرم فایلهای شما را گوش میدیم معجزات زیادی در این یک ماه برلی خودم وهمسرم اتفاق افتاد من میدانم که به هر چه بخواهم با توکل به خداوند مهربانم به ان میرسم حرفهای شما در هر فایلی ارامش بخشوسود مند است ومن تا روزی,که زنده باشم ازشون استفاده میکنم تا به هر چه میخواهم برسم در پناه خدوند سالم وسلامت وشاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: