به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 39 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-31 08:31:162024-06-09 14:57:06به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسمِ اللهِ رَحمن الَرحیم
سلام به استادِ جان و خانم شایسته زیبا
الله جاری سازد کلامم را
مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا
النسا (79)
هر خیرى که به تو برسد از سوى خداوند است و هر شرى که به تو برسد از خود توست، و تو را به پیامبرى براى مردمان فرستادهایم و گواه بودن خداوند، کافى است
============””””””””””””””””””””============
چقدر این آیه آرامش بخشه
و چقدر این قوانین خدا بینقصه
چقدر دقیق همه چیز داره کار میکنه
و چقدر این آیه با این فایل هماهنگه
• این آیه میگه که هر شری به تو برسه از جانب خود توست
اره از جانب خودِ منه، نه برادرم، نه پدرم، نه رفیقم، نه همسرم، نه رئیس جمهور، نه جامعه و کشور و…
تنها از سوی منه هر شر و بدی که وارد زندگیم میشه
یعنی فقط خودمم که با باورهام، فرکانس هام و کانون توجهم دارم این شرایط رو برای خودم به وجود میارم
• و اما از اونطرف اگر برادر، پدر، رفیق، همسرم و …. نتیجه بد گرفتن، اتفاقات ناخوشآیند تجربه کردن، کسبوکارشون به بمبست خورد، طلاق گرفتن و و و…
این ها هرگز نباید روی حرکت کردن من و مسیر من تاثیر بزاره.
چرا؟ چون اگر اون به مشکل برخورده بخاطر باورهای خودشه، بی ایمانی و فرکانس های خودشه و هیچ ارتباطی با من نداره، من تنها و تنها نتیجه باورها، فرکانسها و کانون توجه خودم رو میگیرم، نه افرادی و یا عاملی غیر از خودم
اگر این عدالت نیست پس چیست؟
اگر این سراسر لطفِ خدای مهربان نیست پس چیست؟
هزاران بار سپاس گذارم ازت پرودگار زیباییها…
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
• حالا که متوجه شدیم هرکسی نتیجه باورهای خودش رو میگیره، و برای هممون پُر واضحه که 95٪ افراد جامعه باورهای مخربی دارند
پس باید تمام تلاشمون رو کنیم که باورهای مخرب اونها هرگز روی ما تاثیر نزاره، باید نگهبانی کار بلد، تیز، هوشیار و بیدار باشیم در برابر هجوم نجواهای مخرب آدم ها، باید ورودی های ذهنمان رو در حدِ توان کنترل کنیم
چون ما نتایج بزرگ میخوایم
ما رابطه عالی میخوایم
ما زندگی در رفاه و آرامش میخواییم
ما سلامتی روح و جسم میخوایم
ما نزدیکی به خداوندِ درون رو میخوایم
ما در صلح بودن با خودمون رو میخوایم
ما زیبایی و شادی رو میخوایم
ما خنده ها و حالِ خوب رو میخوایم
ما بینیازی میخوایم
ما خدارو میخوایم…
پس باید متفاوت باشیم از اکثریت جامعه…
▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎
• وقتی یه نتیجه مثبت از یک شخص دیگه میبینیم، باید اون رو تحسین کنیم، باید از دل خوشحال بشیم، ببینیم، خوشحال باشیم که اگر اون شخص به حدی از هماهنگی با خودش رسیده که این موفقیت رو کسب کرده پس قطعا من هم میتوانم، چه بسا بسیار از او بهتر و بیشتر نتیجه بگیریم
اینجوره که ( شُدن، امکان پذیر بودن، رسیدن و…) رو باور میکنیم و وقتی که باور کردیم، وارد مدارش میشیم و هدایت ها، الهامات، ایده ها، آدمها، دستان خدا میآیند و مارو به خواسته همون میرسانند…
کامنتم رو با شعری از معینی کرمانشاهی تمام میکنم:
پردهپرده آن قدر از هم دریدم خویش را
تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را
خویشِ خویشِ من مرا و هرچه منها بود سوخت
کُشتم آن خویش وُ زِ خاکش پروریدم خویش را
خویشِ خویشِ من هم اینک از درِ صلح آمده است
بس که گوش از غیر (خلق) بستم تا شنیدم خویش را
در پناه یگانه قدرت باشید
بنام خدای عشق
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم ️
به لطف الله من با آموزش های شما
استاد عزیزم ،خیلی هر بار که فایل هاتون رو گوش میدم و میبینم درونم پر از احساس خوب و بیداری روح و جانم میشه و بیدارم میکنه
که آره میشه و باورهام بیشتر تقویت میشه و امیدم قویتر و قویتر میشه ،احساس خوب و مثبت و سپاسگزار تر میشم
و همیشه با خودم میگم استاد عباس منش الگوی منه و با دیدن شما و گوش دادن به فایل هاتون دیدگاهم به دنیای اطرافم و درونم مثبت تر و مثبت تر میشه ،از خدا براتون همیشه طلب خیر و برکت و رزق روز افزون رو دارم استاد عزیزم .
من هر بار که میام توی سایتتون نشانه های من رو هم نگاه میکنم و قبلش یک تصمیم های برای خودم گرفتم و بعد اینکه نشانه ی خودم رو میبینم با کمال تعجب میبینم وای خدا جون دارید به اون چیزهایی که من تصمیم گرفتم خیلیی خیلییی مرتبط
و برای همین هم همیشه نشانه ها رو دنبال میکنم و با قدرت بیشتری تصمیماتم رو میگیرم
راستش استاد باورهای که گفتید ،یک باوری که توی اقوام ما هست اینه که مردهایی که مو ندارن و کچل هستن ثروتمندن ،اگه کچل بشن ثروتمند میشن باور اشتباهی که باورش کردن.
من یاد گرفتم که همه چیز خودمون هستیم و کنترل ذهن،کنترل افکار ،کلام ،احساسمون ،دیدگاهمون و ارتعاش و فرکانسی که میفرستیم روی زندگی ما تاثیر میزاره و همه چیز از درون من شروع میشه عوامل بیرون هیچ دخیل نیستن در میزان رشد من ،و من هستم که باعث میشم حتی روی عوامل بیرون تاثیر بزارم
استاد گرانقدرم من از شما سپاسگزارم و از خدا ممنونم که لطفش رو هر روز شامل حال من
میکنه و زندگی ام هر روز داره قشنگ تر میشه
و از این آموزه های ارزشمند شما خیلی تغییرات در من ایجاد شده و حالم و حال زندگیم هر روز قشنگ تر و قشنگ تر میشه
خدا حفظتون کنه و الهی شکرت ️
لطفاً به شایسته عزیزم سلام من رو برسونید
️️
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
عامل موفقیت استاد عباسمنش توحید هست و تصمیماتی که بر اساس عمل به الهام الله گرفته هست، می باشد وقتی که مدیر سایت قبلی ، به استاد گفت دلیل موفقیت سایت شما بخاطر ، نوع سایتی هست که من ساختم و ران کردم هست ، بلافاصله استاد عباسمنش سایت را کلا حذف کرد و خودش شروع کرد به ساختن سایت جدید. این واقعا ایمان قوی و شجاعت در عمل می خواد ، و استاد نقطه مقابل ترس هست و ایمان خودش را به خداوند نشان داد و قدم برداشت تا به این حجم از موفقیت رسید ، پله اول موفقیت ارتباط با خدای درون خودمان هست که همواره داره ما را هدایت می کنه کافیه ما این موضوع را باور کنیم و آماده دریافت باشیم و دراین شرایط تصمیماتی می گیریم که 50 سال ما را جلو می اندازه.
بنابراین همواره از خداوند مهربان طلب هدایت و جسارت عمل به الهامات داشته باشیم .
خدایا شکرت
بنام خالق فراوانی ها
سلام و درود
به استاد گلم و مریم جونم و همکلاسی های عزیزم
نشونه امروزم 1404/12/27
این فایل رو در حالی درخواست گوشدادنش رو داشتم که پیش از سال جدید استعفا دادم و در حال حاضر بدنبال کار میگردم
استاد عزیزم گفته بود داخل آموزش هاش که ازتغییر نترس از ترس هات پیشی بگیر اگه بقول رزا از اب میترسی خودتو بنداز تو اقیانوس
یاد گرفتم اگه زمانی خدا آرامشتو توی کاری ازت گرفت وتضاد اومد یعنی خواسته هات تغییر کردن
و تو باید قدرت رها کردن روبدست بیاری وبا جریان همراه بشی نه اینکه با موج اب درگیر بشی
یاد گرفتم اگر هزینه هات بالا هستن نیا بگو باید هزینه هاموبیارم پایین بگوباید درامدمو ببرم بالا
من چون پورسانتی کار میکنم تونستمدرامدمو از ماهی 8تومن بیارمش روی 23تومن تا پارسال تابستون
این در حالی بود که من روی تواناییام کار کرده بودم و الان فروشم بالاتررفته بود و هر فروش باور پذیری اینکه میشود رو واسم بالاتر برده بود
گذشت تا زمانی که کارفرما گفت میخوام از این کارخونه جابجات کنم وبفرستمت کارخونه دیگمون
این در حالی بود که من وابسته اون کارخونه و کارگرا و تمام ادمایی شده بودم که کار میکردم
یادمه یه جمله بهم گفت که اون موقع تو مدار استاد نبودم و متوجه حرفای کارفرما نبودم
بهم گفت
(نباید تو کار وابستگی به هیچی داشته باشی )
الان متوجه این حرف میشم که من وابسته به موقعیت مکانی و کیفیت وادما و هرچیزی بودم الا اینکه متوجه این باشم که خداست که داره موقعیت
من رو رهبری میکنه
خلاصه من رو جابجا کردن و من دچار تنش بزرگ روانی شدم واقعا با محیط وادمایجدید ارتباط نمیگرفتم از طرفی چون دیدن فروشم بالاس نصف پورسانتمو بهم ندادن
نمیتونم بگم چقد واسم تضاد روانیی سختی بود
چون تلاش کرده بودم و درست زمانی که منتظر ثمره تلاشم بودم هم جابجا شدم هم پولم رو ندادن بهم
اونقدی روزا فکر میکردم که اصلا دلو رمقیواسه کار کردن نداشتم و فقط فکر این بودم که جابجا بشم
فشار فکری اونقدی زیاد بود واسم که مریض شدم
فقط بفکر این بودم که ازونجابرممهرجا که شده
مدتیانباری رو انتخاب کردم که از نظر حقوقی بیشتر از جای قبلی باهام طی کرد چون من الان باتجربه بودم وکاربلد
اما من هنوزدلم پیش جای قبلی بود ورها نکرده بودم وابستگیمرونمیتونسم هیچ جوره با اون محصولی که طرف داشت ارتباط بگیرم
این درست زمانی بود که با استاد اشنا شده بودم هنوزبا خودم تو جنگ بودم بیمار هم بودم و با تمام
وجودم نیاز به ارامش داشتم
خدای من خسته شدم از حال بدم خودت کمکم کن
ازصبکه میرفتم روی فایل ها کار میکردم
فایل هایتوحیدی بهم حس اطمینان قلبیداد بلند میگفت هیچ عامل بیرونی تاثیری رویزندگیتونداره
بلند میگفت بنده روی فایلای توحیدی کار کنبلند صداشو میشنیدمکه میگفت اروم باش من هستم
اما بازم به خودم مغرور بودم که اره اخلاق منه فروش منه که بهم اعتبار داده
من باورم این بود که چون محصولش اشغاله منم اشغال نمیفروشم و باش ارتباط نمیگرفتم
اینجا باور تو بود شمیسا که میگفت نمیشه نمیخرن حرفرقبا تویسرم تکرار میشد که چرا اینجا ایستادی این فایده نداره جنسش ومن باور کردم
کارفرما اینجا گفته بود اگ محصول رقباروهم بفروشی یه درصدی بهت میدم
جوری شده بود که من محصول بقیه رو میفروختمولی مال خودمونو نه گذشت
هرکی میشناختم میگف چرا اینجایین شما مگه تو فلان کارخونه نبودین اینجا انبار اخخخ
خدای من از طرفی بامحصولش ارتباط نمیگرفتم از طرفی حرفبقیه که توباید اینجا باشی یعنی؟؟
گذشت تا یه چیزی توذهنمبهم میگف تو که الان بیکاری مشتری قبلیاتوپیگیریکن
گفتم چی میگی اخ برا چی پیگیری کنم خلاصه اهمییت ندادم اینو داشته باشید که الهامات درونی قلبم بود که متوجهش نبودم تا بگم چیشد
خلاصه تضاد اومد که اره شمیسا خانم اینجا جای تونیست تا یروز فرکانس من اونقد بد بود که دقیقا طرف اومد گفت چرا شما محصول بقیه رومیفروشی
ولی مال مارو نه من این حقوقی که دارم میگم رو حساب تواناییت که بفروشی واسم و گفتم و ….
منم چون دیگه با اونجا احساس خوبی نداشتم گفتم من دیگه نمیام ودیگه از فرداش نرفتم
اما حالا میخوای خونه چیبگی؟؟؟؟
میخوای بگی بیکار شدم بگیچرا چیشده یادمه صبا با سرویسم میرفتمساعت 8رب کم توشهرک دنبال کار که نفهمن خانوادم بیکار شدم
تا اینکه بخدا گفتم خودت درستش کن من میشینم توخونه این شمارمه میخوام رو خودم کار کنم
کسی نیازم داشت بهم زنگ میزنه تو خدای نشدنایی
گذشت تا دیدم زنگم میزنه دوستم شمیسا کجایی ؟!
اقای فلانی که من نمیشناختمش واست یکار پیدا کرده فلان کارخونه
اینجا پیش من وایمیسته بیا اون معرفت میشه
خدای من کسی که منو نمیشناخت میخواست معرف من بشه خدای من اعتبار من شد خدای من کلام من شد معرف فرستاد
مگه میشه این همه هماهنگی مگه میشه اینقد برنامه ریزی شده
باورتون نمیشه تو جلسه که نشسته بودم یهو مدیر گفت خانم شما پلنایفروشتون چیه ؟!
یه لحظه گفتم منظورش چیه خدایا چی بگم اخ جاهای دیگه تو حرفمیزدی با مشتری معامله رو میبستی دیگه پلنیوجود نداشت
سرتونو درد نیارم یه جوابی دادم که خودم توش موندم تمام حرفایی که استاد جلسه 1و2 عزت نفس یادم داده بودو باقدرت گفتم
محکم حرفزدم محکم توچشماشنگاه کردم وگفتم من میتونم !!!!
به به لذت بردم خدایا دمتگرم شما خانم میتونید از شنبه فعالیتتونو شروع کنید
پیشه خودم گفتم اینجا جابیه که پیشرفت میکنی تکاملتو طی کن حرف از پولنزنیا البته ته دلمم فک نمیکردم کم بدن بهشون نمیخورد
خلاصه که من کارمو شروع کردم ومدیر بهم گفت شروع کن از مشتریای قبلت زنگ بزن بیاریشون اینجا
دقیقا کاری که خدا قبلا گفته بود ولی شمیسای خیره سر انجام نداد اینجا اومد تا انجام وظیفه کنه
شروع کردم به زنگ زدن به مشتریای قبلی ولی پیش خودمگفتمشمیسا اینا ک مشتریا خودتن اگه هرجا دیگه ببریشون تو مشخص میکنیچقد بت پورسانت بدن اینجا یعنی میخواد چطور پول بده
خلاصه که گفتم میشه راجع به حقوقحرفبزنیم
در اومد گفت من حقوق12ت اداره کاری و پورسانت هزار تومن
خدای من چی میشنیدم هزار تومن حقوقمنصف جای قبلی هم نمیشد چقد بفروشمکه حتی بشه 20ت مسخرس
کارفرما اومد گفت خانم کارخانه ای که بودی موقعیت مکانیشخوب بوده که فروشت خوببوده تو کار خاصی نمیکردی الان هم مشتری نداریم این قدرت شماس مشتری بیاری
ای داد بیداد چی میگن اینا اخر سال اسفند پورسانت هزار تومن مشتری خودتتتتتت
تضاااااااااااااااد
تو حرفاش میگفت شما مدیر فروش نیستید شما کارشناس فروشید که عزت نفس منو خورد کنه
که منو برسونه به 12تومن
من نشستم به مشتریام زنگ زدن نا امید نشدم تا یکی ازونا گف محصولتو میخوام اما هنوز مشخص نیست
یروز زنگ زد گف مهندس فلانی اونجاس راهنماییش کن گفتم پیش خودم خدایا من تو کارخونم چطور ببرم جای دیگ نشونش بدم
یه بهونه جور شد مرخصی گرفتم رفتم نشونشدادمبا کی شمیسا که ماشین نداشت ولی شمیسا خداروداشت زنگزدم به همکارم اومد دنبالم
گذشت ومن بخدا گفتم من محتاج این پول نیستم هولم نمیکنم همچیو میسپارم بتو بشه نه برای اینکه من نیازمند این پولمچون میخوام باوراموبزرگتر کنم
باورتون نمیشه که اون خانم زنگ زد گفت تایید شده و من فروش 70میلیونیزدم
من نه دروغ گفتم که زبون بازی کنم نه کلکی زدم نه جای خاصیوبلد بودم نه ماشین داشتم هیچیو هیچی
پیشرفت نه به لباس خوبه که من یه لباس معمولی داشتم نه به ماشین داشتنهنه به سیاست وحقه بازی ورند بازیه نه به پارتی داشتنه نه به سرمایس دوست من
این یکی ازدرسایبزرگمن بود جایی که نمیشه واسمچون بجای اینکه اول بگم خدا اول گفتم فلانی ینی بندش
گذشت خلاصه یروز بود یه ایده بسرم زد زنگزدمبجایی که قبلا برا کار رفته بودم اونجا
گفتم اقای فلانیسلام زنگزدم بهت پیشنهاد کار بدم
این شمیسای نیم وجبیه افرین بهت تو اگ بخوای میتونی قدرتمند تر ازونیکه ادعاش میشه اونیکه میخواد با باورای کوچیکت کوچیکبشی باشی
بگذریم من با عزت نفسگفتم خدای من جایی بهتر از اینجا برام میسازه کرده بازم میکنه
و من استعفا دادم الان داشتم بدنبال کار میگشتم که یهو گفتم خدایا یه نشونه بهم بده
خدایا من درامد کم نمیخوام
خدای عزیزم به جرات میگم که من میخوام با سازنده هایقدر کار کنم میخوام بگن با خانم فلانی کار میکنیم میخوام پروژه های بزرگ بگیرم مصالحشو من تامین کنم
چرا خواسته هامو کوچیک کنم وقتی خدا خدای بینهایت هاست چرا فکرش اومده تو سرم چون من بخودم میبینم چون منخدایفراوانی هارو دارم
نمیدونم چطور نمیدونم چطوری ولی خدایا راهشوبرام پیدا کن
من تکامل خودمو طی کردم و البته راهی بود که خودت یادم دادیو اومدم
اینم بگم که من تو دفتر فروش کار کردم قبل اینا چون کسی کار یادم نمیداد میرفتم تو اینستا پیجایی رو که اموزش داشتن میدیم و کلی تلاش کردم که پیشرفت کنم
نذاشتم کسی خوردم کنه رو تو بستم خدا
تا اون زمان رویباورهام کار میکنم باور دارم ایدش بهم میرسه منتظر قدمبعدیمم
دوستان نزارید اطرافیانتون با باورهایمحدودشون با ذهن کوچیکشون راهتونو سد کنن اگه استاد وهزاران نفر تونستن چرا ما نتونیم
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده ️
یکم پیچیده شد ولی من باور داشتم و دارم که من توانایی خلق بیش از این ارقام رو دارم اگر بقیه دوستان تونستند من هم میتونم
به نام خدای زیبایی ها؛
رد پای من در روز شمار تحول زندگی من روز 24ام
(به جای کوچیک کردن خواسته هات باورهاتو بزرگ کن)
خیلی افراد یک سری چیزهارو یک سری موفقیت هارو و یک سری شرایط خوب رو نمیتونن باور کنند
چرا نمیتونن باور کنند؟!بخاطر تجربیاتش نمیتونه بپذیره خیلی تلاش کرده هر روز و باصداقت کار کرده مثل خیلی آدمها در اخرم ماهی چند میلیون بیشتر نتونسته پول بسازه بعد یکی رو ببینه ماشین خوب داره،خونه خوب خریده،نمیتونه قبول کنه که از راه درست به اینجا رسیده چون نمیتونه باور کنه سریع میگه حتما دزدی کرده،و …مگه میشه چطور میشه اخه؟!چون باور نداره راهی ام بهش نشون داده نمیشه
یک سری افراد به جن و بختک باور دارند و با اینکع وجود نداره میبیننش چون اینجور فکر کرده باور کرده
خیلی موقع ها هست به جای اینکه بگیم نکنه یه راهی رو ما بلد نیستیم اگر طرف به موفقیت رسیده نکنه یه راهی هست که من بلد نیستم برم راهشو یاد بگیرم و این پیشرفت ثابت میکنه که میشود
و اما اینترنت مارکتینگ
خیلی وقت ها به خاطرلایک و ویو بیشتر مثلا این مدلی اموزش میدن اگر میخوای ترفند فلان رو بهت بگم عدد فلان رو کامنت کن تا راهشو بهت ارسال کنیم
و کلی ترفند های رو اموزش میدن و بعد یک سریا به نتیجه نمیرسن و بعد ول میکنن
این افرادی که اموزش اینستگرام دارن نظر شخصی من هستش که فقط دارن یک سری دروغ رو گسترش میدن
یکی دیگه از روش های ک اموزش میدن،
برو توی پیج های ک از تو غولن،کامنت هاشون رو جواب بده تا مخاطب بیاد پیچ تو و ترو فالو کنه …
من خودم ب شخصه کلی پول خرج کردم برای اموزش اینستگرام و نتیجه نگرفتم و میخوام کار خودمو انجام بدم فارغ از اینکه اموزش دهندها چی آموزش میدن
من وارد مداری میشوم که یک عالمه ادم توی این مدار هستند و سوال دارن و میخوان از این مطالب استفاده کنند ان ها چون توی این مدار هستند ما به هم وصل میشیم جهان این کارو میکنه لازم نیست من کاری بکنم
وقتی چیزی رو نداری و میخوای داشته باشیش باید باورهاتو درست کنی
قبل از اینکه به هدفهامون برسیم قبل از اینکه برسد رویاهای بزرگ ترو بلند تر رو انتخاب کنید
وقتی یک نفر به یک هدفی رسیده قطعا منم میتونم
خدایاشکرت برای این همه آگاهی
یا حق
به نام خدای مهربان
سلام خدمت دوستان گرامی
روز۲۴ سفرنامه
اول از همه میخوام به خودم تعهد بدم که حر حرفی را نشنوم و باور نکنم .
ماباید خواسته هامون را بالا نگه داریم و هرروز و هرروز بزرگترش کنیم و در مقابل باورهای اون خواسته را هم بسازیم و ایمان داشته باشیم که دست یافتنیه .
وقتی که فرد موفق و ثروتمند میبینیم تجسینش کنیم و به خودمان بگیم پس میشود.
همه ی شغل ها پتانسیل بسیار ثروتمند شدن را دارد و این باوری است که من در ان ضعیف هستم و فکر میکنم شغلی که در ان هستم پتانسیل خیلی ثروتمند شدن را ندارد ولی کاملا اشتباه میکنم و باید روی باورهام کارکنم .
ممنون از استاد⚘⚘⚘🌷
بنام الله یکتا
سلاااام
روز بیست و چهارم از روز شمار تحول زندگی
چقدررر این فایل بهم کمک کرد تا بتونم ترمز های پیشرفت نداشتن فروشم رو بفهمم
خدایا شکرتتتت
نکته مهمی که توی گوشه ای از دفترم نوشته شده ” قبل از رسیدن به هدف، هدف بعدی و بزرگترت رو
مشخص کن” پله پله و با تکامل همه ش برات باور پذیر میشه و بهش میرسی
“تحسین کن افراد رو”
میتونم بگم حس خوب تحسین کردن افراد واقعا خیلییی تاثیر میزاره تو رسیدن به خواسته ها
وقتی تحسین میکنیم افراد رو به نکات مثبت فکر میکنیم و تمرکز میکنیم، با تحسین کردن میتونیم به خودمون این باور رو بدیم که رسیدن به موفقیت امکان پذیر و راحته، تجسم میکنیم و پر از حال خوبیم
و میدونیم که حال خوب مساوی هست با اتفاقات خوب
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
به نام الله یکتا
سلام خدمت عزیزانم
ردپای ۲۴
من میخوام درموردازدواجم صحبت کنم که خیلی سختی کشیدم همه بهم میگفتن این اهله زندگی نیست رفیق بازه اهله کارنیست خیانتکاره چ میدونم بعدازدوتابچه طلاق میگیری میای وردل خودمون خودتوبدبخت نکن خواهربزرگم ک توکاردعاس کلادعانویسه واین خرافات ک من اصن اعتقادنداشتم ازهمون اول میگفت برات دعابنویسم خام شه و خلاصه میگفتن برات سرکتاب گرفتیم گفتن جدامیشه هرکارکنه آخرش ازهم طلاق میگیرنو من اصلابه حرفاشون اهمیت ندادم ویه باورقوی داشتم ومیگفتم خدایی ک اینوبرای من انتخاب کرده خودشم همه چی رودرست میکنه وپافشاری میکردم روباورم وحرف هیچکس برام مهم نبود والان ۶سال اززندگی مشترکمون میگذره بادوتابچه وتوی بندرعباس توی سخت ترین کار ک حتی تابستونا عرق سوزمیشه طفلی بدجور کارمیکنه واینقدرزندگی عاشقانه ای باهم داریم ک روزبه روزم بیشترمیشه این عشق باوجوددوتابچه وهمه اینارولطف الله یکتامیدونم ک باایمان بهش زندگیمواینقدرزیباکرده😍
ازشمااستادعزیزم بخاطرانرژی وعشقی ک بمامیدین بی نهایت سپاسگذارم ک شمادستی ازدستان خداوندهستین
درپناه الله یکتا شادثروتمندسلامت وسعادتمنددردنیاوآخرت باشین
به نام خداوند غفور و رحیم
سلام به همه دوستان
◀با هرکسی که در دنیای بیرون صحبت کردم . هرجا سرکاری رفتم . در خانواده خودم در جامعه هر ادم موفقی که ثروتی بهم زده رو میگفتن طرف حق بقیه رو خورده . طرف دزدی کرده .
چقدر این نگرش منفی رو توی کار با افراد سطح پایین دیدم که در مورد کارفرما این نگرش رو داشتن.
هم اکنون هم این نگرش هست که فلانی پول مردم رو خورده اما افراد قانون رو نمیدونن که اگر فردی ثروتی داره به خاطر افکار خودش رقم زده . کسی که حتا با دزدی به جایی برسه اون ثروت به خاطر باورهای محدودش و ظرف کوچکش از دستش میره .
الگو ها و تجربیات ما از مدارمون با چیزهایی که میبینیم و افراد هم مدار شکل میگیره . موقعی که مدار من عوض شد از یه منطقه سطح پایین مذهبی به یه منطقه مرفه تر و تمیز تر و ادم های شیک هدایت شدم
توی همین هفته قبل یه نتیجه ای گرفتم. روی مهارتی کار میکردم و کم کم باورهام رو با دوره عزت نفس عوض کردم و یه راه حل اساسی هدایت شدم . کاری که از نظر بقیه سخت و امکان پذیر نیست .
این در حالی بود که قبلا به دلیل باورهای محدود ولش کردم اما الان که به تدریج باورم درست شد و به این مسیر هدایت شدم و چقدر ایمانم به درک این موضوع باورسازی مقدم بر کاره عوض شد
افرادی هستن که باور دارن با وام میشه به جایی رسید و همش غرق قرض و بدهی هستن.
ما به راهی هدایت میشیم که باورش داریم و خداوند نگفته سخته یا اسونه ما برای خودمون سخت میکنیم . همه چی در باور ماست .
🟠🟣
به نام خدای مهربان
صدوبیست و یکمین تعهد
اگر هرکسی به موفقیتی رسیده این نشون میده که منم میتونم برسم باید تحسین کنم افراد موفق رو و بدونم که میشود فقط من راهشو بلد نبودم میگردم راهشو پیدا میکنم
وقتی که چیزیو ندارم و میخوام داشته باشمش باید باورهامو راجبش درست کنم
هر فکری که احساس ترس نگرانی و دلهره بهم میده نباید باور کنم حالا هرکسی که میخواد این حرفو گفته باشه بهم و هر حرفی که احساس خوب و ارامش و ایمان و اعتماد به نفس بهم میده باور کنم