به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 48 (به ترتیب امتیاز)

1207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احسان چیانی گفته:
    مدت عضویت: 2716 روز

    سلام

    استاد عزیزم

    من دقیقا نمیدونم این فایل چند مدت قبل آپلود شده ولی این را میدونم که این فایل فوق فوق فوق العاده است از بس ساده پاک و تک تک جمله های استاد به روح جسم من میشینه .

    ممنونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    نوشین السادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2388 روز

    تعهد من برای نوشتن نکات مهم و خلاصه سفرنامه

    بیست و چهارمین روز این سفر پر برکت

    باید به ذهنم بیاموزم که افراد موفق و ثروتمند را تحسین کند ، باید بیاموزم که دست آورد های افراد ارتباط مستقیم با باورهایشان دارد و حقیقتا این گونه است وقتی به زندگی خودم و اطرافیانم نگاه میکنم. چند روز پیش تصمیم گرفتم پیج های اینستاگرامی را که باورهایشان با باورهای من سازگار نیست آنفالو کنم، جالب اینجا بود یک پیج که صاحب آن هم ثروتمند و هم موفق بود را دیگر دنبال نکردم چون دیدم درست است باورهای قوی در زمینه کسب ثروت دارد اما چون میگفت پیدا کردن و ایجاد شغل طی چند سال اینده سخت است حس خوبی به من نداد و با باورهایم در تضاد بود دیدم اگر چه باورهای قوی در دیگر زمینه ها دارد اما در این زمینه اینطور نیست و دریافتم همونطور که قبلا استاد عباس منش گفته بودند لزوما افراد ثروتمند تمام باورهایشان درست نیست ، اما من میخواهم اصولی و از ریشه روی تمام باورهایم در تمام جنبه ها کار کنم چون در هر زمینه ای دنیا پر از برکت و فراوانی است و در زمینه ایجاد شغل هم مطمئنم با پیشرفت هر روزه جهان در تمام زمینه ها ایجاد شغل و ثروتمند شدن نیز راحت است به شرط درست کردن باورهایمان.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حجت اله دشت پیما گفته:
    مدت عضویت: 2884 روز

    به نام خدا

    ۲۴ مین برگ سفرنامه ۲۹ مرداد ۹۸

    درکش سخته که کسی برا موفق شدن بره اسمش رو تغییر بده! حتی اگر قانون رو هم بلد نباشه میتونه موفقیت رو به هر عاملی ربط بده نه دیگه اسم!!!

    درباره تمرینی که استاد گفتن، باوری که خیلی تو جامعه ما پررنگ هست بحث پارتی برا سر کار رفتن هست که من قبلا باورش کرده بودم ولی هرچی دست به دامان پارتی هایی که میشناختم میشدم به هیچ جا نمیرسیدم، جاهایی هم که رفتم سر کار ظاهر کار با پارتی بود ولی نه اون پارتی که من التماسش کنم یا اون کله گنده باشه بخواد منو بزاره سر کار، طبق روال عادی منتها با معرفی یا فقط تایید اونها بوده.

    باور دیگه اینکه تا اسم کار آزاد میاد فورا همه میگن کار آزاد سرمایه میخواد ولی من اینو باور نکردم و میگم میشه با همون چیزی که داریم شروع کنیم یا اگر از لحاظ مالی صفر هستیم بریم برا کسی کار کنیم یه مدت تا با پولی که درآوردیم کار رو از مقیاس کوچیک شروع کنیم و بعد گسترشش بدیم.

    باور دیگه ای که از دیگران راجع به خودم زیاد شنیدم باهوش بودن خودم بوده و اینکه حافظه خوبی دارم (طوری که شماره سریال ۱۵ رقمی گوشی دوستمو بعد یک هفته یادم بود که گوشیش رو براش رجیستر کردم که هنگ کرد دوستم!) و زیاد بهم کمک کرده این باور. مثلا آمار تجهیزات کارمون رو با درصد بالا حفظ هستم که حین کار خیلی به دردم میخوره……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    الهام طالقانی گفته:
    مدت عضویت: 2250 روز

    سلام استاد عزیز خسته نباشید

    من خیلی خیلی نتایج های خوب

    اول ازهمه آرامش

    دوم اینکه خدارو تو زندگیم به معنای واقعی میبینم

    واین اولین نظرم من دوهفته ای میشه بااین سایت آشنا شدم از طریق خالم

    ودرعرض دوهفته تونستم به جایی که دوست دارم سفرکنم وکارم که خیلی اذیت میشدم در عرض نصف روز کارم به سرانجام برسه واز چند روز دیگه برم سرکار وخیلی چیزهای دیگه باکسانی که دوست داشتم ارتباط برقرارکنم که دکتر هستن دوستان خیلی خوب وتحصیل کرده ای پیدا کنم ….ومنتظر جذب های بعدیم باشید که دوباره براتون ارسال کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    علیسان گفته:
    مدت عضویت: 2510 روز

    با نام و یاد خدا

    سلام به تمام عزیزام

    امیدوارم حال تک تکتون خوب باشه

    یه خیر مقدمی هم به تازه واردا، جای خوبی اومدید، اینجا بهترین مسیریه که میتونید خداگونه بشید البته با تفکر و عمل

    دوستان یه چیزی بگم بهش فکر کنید

    اینکه هدف نهایی خداوند از رسیدن به مقصودِ خلقتِ ما چی بوده؟

    اگه به این سوال پاسخ خوبی پیدا کنید پس دنباله رو همین هدف خداوند میشید و به هر چی که بخواهید مطمئن باشید خواهید رسید

    مطمئن باشید اگر هر خواسته ای رو از خداوند بخواهید براتون محقق میکنه، مهم نیست خواسته تون چقدر بزرگ باشه

    خداوند خیلی بینهایت ثروت داره و تمام نشدنیه

    اینکه میگن باید از ته دل بخوای خیلی سادست، یعنی حضور خدا رو احساس کنی و بعد خواسته ت رو بهش بگی

    و توو همین حال باید بزرگی خدا رو به یاد بیاری، و نه اینکه آیا میده یا نه؟، چون این نجوا یه شرکه که باعث مشرک بودنت به بزرگی خدا میشه

    این طرز دعا کردن باعث میشه لایق دریافت همه ی نعمت ها باشیم چون به طریقی احساس لیاقت ایجاد شده

    دیدید چه سادس

    اساس دعا و توکل همینه و چه زیباست قانون هایی که خداوند در جهان قرار داده

    باور کنید به هر چیزی که به این روش از خداوند خواستم رسیدم

    اگه بگم به چه چیزایی باورتون نمیشه

    یالطیف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    رضا معینی فر گفته:
    مدت عضویت: 3527 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان سلام به دوستان وهمسفران عزیزم در فایل های سفرنامه

    خدارو شکر می کنم که باز هم با تعهدی که از اول سفر بستم که هروز اگاهی های یک جلسه رو با خودم مرور کنم و ردپایی برای خودم بزارم تاببینم نحوه تکاملی که طی کردم چگونه است و ذهنم رو برروی اگاهی هایی قرار دهم که باور کردنشان من رو به خوشبختی بیشتر هم در این دنیا وهم در اخرت هدایت می کنه.

    من اگاهی هایی که یادگرفتم رو می نویسم تا تبدیل شود به بخشی از زندگی ام تا جزوی از باورهایم شود تا کانون توجه ام روی اگاهی هایی باشد که اموخته ام.

    من یادگرفتم هرموفقیتی رو که دیدم تحسین کنم و بگم خدا رو شکر این یعنی این که من هم می تونم.

    من یادگرفتم انسان های موفق رو تحسین کنم و بگم خدایا شکرت و بگم این یعنی من هم می تونم موفق باشم و بگم خدا براش بیشتر بخواد که با موفقیتش چقدر به پیشرفت جهان کمک می کنه.

    من یاد گرفتم به جای اینکه خواسته هام رو کوچک کنم باورهام رو قوی ترکنم وبا خودم بگم می شه فقط کافی است خواسته هامو باور کنم و قابل دسترس ببینمش.

    من یادگرفتم خواسته هایی رو انتخاب کنم که به من انگیزه حرکت کردن بدن و قبل از اینکه اون خواسته کاملا محقق بشه خواسته های بزرگتری رو واسه خودم بخوام.

    من یاد گرفتم هر فرد موفقی که تونسته به هدفش برسه رو الگو قرار بدم وبگم اره پس اگر یک نفر تونسته من هم می تونم.

    خدارو سپاسگزارم که فرصت کردم با شما عزیزانم عقایدم رو به اشتراک بگزارم.

    هرجا هستید شاد،سالم و ثروتمند باشید.

    دوستدار شما رضا معینی فر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سید اصغر باغبان گفته:
    مدت عضویت: 2233 روز

    من یکی از باورهای غلطم این بود که حالا که دارم روی باورهام کار میکنم و فرکانسم رو عوض میکنم دیگه حتی نباید با دوستای قبلیم کوچکترین ارتباطی داشته باشم و حتی اگه یه دعوت برای شام هم بود رو قبول نکنم در اینکه این موضوع کاملا درسته شکی نیست (ولی من با این باور که اگه برم اونجا و بحث در باره اینکه من دارم توی این مسیر حرکت میکنم و اونا ممکنه حرفی بزنن درباره تمسخر این اموزشها و چیزی شبیه به این نوع بحث ها و من هم چون نمیخوام جواب بدم ممکنه حالم بد بشه،این عدم ارتباط رو درست میدونستم،یعنی فکر میکردم اگر برم تنها حالتی که اتفاق میفته همینه ) بعد حس کردم که نه انگار بیشتر دارم فرار میکنم از این موضوع و یواش یواش شاید خیلی دیگه جاها توی اجتماع هم نتونم برم یعنی داشت از اون موضوع کنار گذاشتن افراد غیر هم فرکانس به فرار از انسانها تبدیل میشه اومدم و این باور رو ساختم که من همواره در حال هدایت شدن توسط خداوندم و اگر در جمع انسانهای به ظاهر غیر هم فرکانس باشم باز هم موردی رو میشنوم که نشونه هدایت من باشه باز هم از زبون همون ادمای به ظاهر غیر هم فرکانس من حرف یا جمله ای رو میشنوم که به تقویت باورهام کمکم میکنه،روزی که این باور صحیح رو توی ذهنم شروع به تکرار کردم خانم دوستم به خانمم زنگ زد که شام بیاید خونه ما(همینجاش کلی سوپرایز شدم به خودم گفتم اخ جون قراره چیزی بشنوم که نشونست)شب رفتیم اونجا بعد من عادت دارم که هر روز توی خونه یه تعداد شنا میرم بر طبق عادت شب قبل از شام من داشتم شنا میرفتم بچه دوستم هم از سر شیطنت اومد و داشت با من شنا میرفت خب گذشت تا صبح که هنوز توی رختخواب و چشمام رو باز نکرده بودم توی ذهنم داشتم تجسم میکردم که الان توی خونه خودم ۵۵۰متری ویلایی توی الهیه تهران هستم میخوام بیدار بشم برم تو حیاط چمن ها و درختهای قشنگ رو ببینم(خودم ساکن اهوازم)بعد میگفتم که فرض کن انقد پول داری خب اگه ماشین مورد علاقت رو بخری و این خونه بخری حساب کن ببین چقدر از پولت میمونه و از این حرفها که گفتم خب چرا فرض نکنم بیشتر دارم انگارذهن نمیپذیرفت که میشه توی همین کشمکش های ذهنی بودم که چشمام رو باز کردم و بچه دوستم داشت روی رختخوابها بازی میکرد بهش گفتم که ارمین میای شنا بریم؟گفت اره، گفتم فکر میکنی چندتا میتونی بری؟گفت هزار تا گفتم چقدر خوب برو بریم ،بعد باباش گفت که بابا اینجوری زرتت قمصور میشه،ارمین ۳سالشه،متوجه معنی دقیق کلمه نشد ولی از حس بیان باباش فهمید که انگار هزار تا خیلی زیاده دو دقیقه بعد من رفتم توی اتاق ارمین هم اومد بقیه دوستامون هم بودن بهش گفتم خب ارمین اماده ای هزار تا شنا رو بریم بعد صبحونه که خوردیم قوی تر میشیم دو یا سه هزار تا میریم گفت که نه انگار هزار تا زیاده یکی یا دوتا میتونم برم گفتم واااااااااااااای خدایا ببین با همین حرف باباش چطور باور محدود کنندش شکل گرفت بعد یاد گفتگوهای ذهنی خودم افتادم گفتم خداااااااااایا شکرت چطور در عرض این ۵دقیقه جواب منو از دهن یه بچه دادی،دو تیر یه نشون شد هم جواب باوری که تازه درست کردم که همه جا در حال هدایت هستم و هم جواب اینکه ببین چطور باور کمبود شکل میگیره ذهن ما بینهایته خود ما هستیم که با قبول یه سری باورها از سر و ته ذهنمون میزنیم،حالا یه تست دیگه رو ارمین زدم بعد این حرفش،یاد حرف استاد افتادم که گفتن به بچه بگید بیا کمد رو بلند کن،بهش گفتم ارمین بیا اون طرف این تخت رو بگیر میخوام ببرمش توی اون اتاق باور نمیکنید بدون فکر درجا اومد یه طرف تخت رو گرفت،گفتم ببین توی این مسئله ذهنش باور کمبود نداره

    پر از شادی و سلامتی و برکت باشید❤️☝️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    غزال گفته:
    مدت عضویت: 2455 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و همسفران روز 24

    هر چقدر بیشتر در فایلهای این سایت غرق می شم درکم از قوانین بالاتر و بالاتر می ره و خدا رو هزاران بار شاکرم از اینکه استادی چون استاد عباس منش دارم…

    من قبلاً وقتی ثروت دیگران را می دیدم خیلی خوشحال می شدم و سریع ابراز احساسات می کردم مثلاً می گفتم عجب ماشینی منم یه روزی می خرمش اوایل عاشق بنز و بی ام و بودم بعد وقتی بی ام و x3 اومد گفتم اینو می خرم تا بی ام و x6 اومد و وقتی برای اولین بار دیدمش داشتم دیوانه می شدم و گفتم x6 می خرم…اونقدر علاقه م به خونه و ماشین لاکچری زیاد بود که یادمه یه بار عید که رفته بودم خونه یکی از فامیل برام یه روزنامه پر از ماشین های لوکس آوردن و گفتن من چون می دونستم تو خیلی به ماشینای لوکس علاقه داری اینو تا دیدم گفتم بیارم برات،خیلی خوشحال شدم…و وقتی ماشینارم دیدم خیلی ذوق کردم انگار کسی در درونم داشت بهم می گفت تو بهش می رسی امّا همیشه تا بحث ثروت و ماشینای لوکس می شد خانواده م تحقیرم می کردن و می گفتن آخه تو چطوری می تونی یه ماشین چند میلیاردی داشته باشی یا اینکه همسر کسی بشی که برات ماشین چند میلیاردی بخره در واقع معنیش این بود که تو نه لیاقت ثروت رو داری و نه لیاقت همسر ثروتمند رو…اما وقتی زندگیای اطرافمو می دیدم که همه اونایی که به قول خودشون قانع بودن همه ش با هم بحث و مشاجره داشتن و به قول خودشون با عشقم تازه ازدواج کرده بودن(البته عشق واقعی یعنی عشق استاد به مریم جانم)پیش خودم می گفتم فقر و خوشبختی با هم یه جا نیست و باور نمی کردم که این فکرای مسموم درست باشه….یادمه همیشه مامانم می گفتن امکان نداره که ثروت خیلی زیاد در مدت کم از راهه درست بدست بیاد….وقتیم من می گفتم این همه آدم ثروتمند هست ما نمی تونیم قضاوت کنیم که ثروتشون از راهه حلال بوده یا حروم…منم یه روزی ثروتمند می شم از راهه حلال می گفتن اون ثروتی که تو می خوای فقط باید بری بانک بزنی…یا اگه مثالی میاوردم که فلانی میلیاردرِ می گفتن اون از بچگی روی پای خودش وایساده و از کارگری و شبانه روز کار کردن به اینجا رسیده…خلاصه با اینکه اطرافم پر بود از این حرفا اما قبولشون نکردمو روی تصمیمم باقی موندم و نتیجه شم این شد که الان اینجام برای اینکه به همه خواسته هام برسم😊

    منتها قبلاً من ثروت کسی رو که می دیدم اگه افتاده بود براش خوشحال می شدم البته نه اینکه جلوش خودمو کوچیک نشون بدم اما اگه مثلاً سوار یه ماشین مدل بالا بود ولی موقع رد شدن عابرین از خیابون سرعتشو تازه زیاد می کرد می گفتم حیفه این ماشین که زیر پای تو هست و توی ذهنم برام سوال بود که چرا یه چنین شخصی سوار یه ماشین گرون قیمته اما با اومدن توی سایت استاد جوابمو گرفتم و فهمیدم این ثروت نیست که باعث می شه آدما مغرور بشن بلکه علتش طرز تفکرشون که هنوز پر نشدن و چقدر این جمله استاد به دلم نشست چقدر این جمله زیبا بود….

    “وقتی ثروتمند می شی خیلی افتاده می شی خیییییییلی افتاده می شی اونایی که افتاده نیستن یعنی پر نیستن ….”

    وقتی متعهد شدم که آموزشهای استاد رو بشنوم و باورشون کنم وقتی زندگی استاد رو دیدم که یه ماشین که هیچی می شه چندین ماشین داشت اونم چه ماشیناااااییییییی😍😍😍(ان شاء الله خدا به استاد عزیزمون بیییییییشششتررررشووووو بده الهییییی)گفتم پس منم می تونم یادمه چند وقت پیش یه فایل دیدم از رونالدو که داراییهاشو بخشیشو داشت نشون می داد که فقط یه قلمش یه بوگاتی شیرون بود که قیمتش به پول ایران 45 میلیارد تومن می شد اگه درست یادم باشه گفتم باریکلا آفرین بعد رفتم تو موبایلم نوشتم خدا من یه بوگاتی شیرون مدل بوگاتی رونالدو می خوام😍😍کوروت قرمز استاد عباس منش و تسلای شاسی بلند رو هم می خوام و الله اکبر به قدرت خدا که قبلاً فکر می کردم دیگه بی ام و X6 دیگه آخرشه خبر نداشتم چه عروسکایی خدا خلق کرده گفتم خدایا شکرت برای خلق این ماشینای خوشگل که برای ما خلق کردی تا لذتشو ببریم….

    من از این فایل ایده هم برای کسب درآمد گرفتم…… جالب بود که ایده ای هم به ذهنم بعدش رسید که کارمو توی اینستاگرام هم استارت بزنم صفحه اینستاگرام رو ساختمو یه پست گذاشتم بعد پیش خودم گفتم من باید برم چند تا صفحه رو فالو کنم تا کارم بگیره دیشب رفتم تو صفحه استاد فایل جدید ببینم یهو چشمم رفت روی followoing صفر بود و اما فالور ماشاء الله خدا خیییییییییلی خییییییییییییییییییییلی بیشترش کنه به خاطر اینکه درک انسانهای جهان بالا بره چون استاد که به فالور نیازی ندارن یه دفعه به خودم گفتم وااای چه جالب بابا آفرین استاد هیچکسو فالو نکردن اما این همه فالور دارن پس منم می تونم برای کارم اونقدری که می خوام فالور داشته باشم بدون اینکه بخوام صفحات مورد نظرم رو فالو کنم😃😃😉😉😉😉😉😉👍👍👍👍👍👍👍👍👌👌👌

    وقتی با تمام وجودت طالب آگاهی های الهی باشی خداوند از هر راهی به سوی تو نعمتهایش را سرازیر می کند….

    برای استاد عزیز ثروتمندم و تمام دوستان ثروتمندم از خدای قادر تقاضای ثروت بیشتر دارم اصلاً من پرتوقع ترین آدم عالمم توی ثرررررروتتتتتت😉😃😄💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💸💸💸💸💸💸💸💸💸💸💸💸….

    در هر ثانیه ثروت می خواد در فرودگاه ذهن ما بشینه دوستان حواستون به پیغامهای ارسال شده به برج مراقبت ذهنتون باشه….

    شاااادددد باشیییییین💕💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 3339 روز

    روز بیست و چهارم سفر زیبای من💕

    ســــلاااام استاد عزیزم و مریم جان و دوستان گلم❤

    من میتونستم باور کنم که میشه به این حد ثروت رسید ولی از طرفی بخاطر حرفای اطرافیان این باور داشت در من شکل میگرفت ک همه چیزای خوب رو نمیشه با هم داشت و نمیشه ک ی جای کار نلنگه !!

    و واقعا مصداق هاشو هم میدیدیم اطرافمون .. مثلا یادمه ی بار ی ماشین خیلی لوکسی دیدیم و بخاطر باورهامون جهان هم داشت بیشتر به ما ثابت میکرد خخخ.. آقاهه ک پیاده شد در عقب رو باز کرد و ی بچه ی معلولش رو داشت پیاده میکرد .. و همونجا اطرافیان من گفتن نگاه کن همه چی ک با هم نمیشه یارو بچه ش سالم نیست دیگه چ ب درد میخوره این همه ثروت !!!! یا مثلا یکی از آشنایانم ک خیییلی ثروتمند بودن ولی دخترشون بخاطر پوست حساسش نمیتونست هر پارچه ای رو بپوشه و همیشه لباسهای ساده میپوشید … و بقیه میگفتن نگاه کن این همه پول داره ولی نمیتونه استفاده کنه چ فایده داره !!! اگه بشینم فکر کنم انقدرررر از این مثالها دارم ک تمومی نداره.. 😂

    واقعا از خدا سپاااس گزارم ک قبل از اینکه این باور ها ب قول استاد مثل سیمان بچسبه ب ذهنم با قوانین آشنا شدم و تونستم طور دیگه ای نگاه کنم ..طور دیگه ای باور کنم .. تا جهان طور دیگه ای به من نشان بده تا بیشتر و بیشتر باور کنم که میشود

    میشود همه چیز را با هم داشت .. هم خدارا هم خرما را.. هم ثروت را هم سلامتی و هم خوشبختی … اصلا زندگیِ طبیعی همینه

    و من ی همچین نگاهی در روابط هم داشتم .. مثلا این نگاه رو داشتم که زوج هایی که جلوی جمع ب همدیگه ابراز عشق میکنن درواقع اینا فیلم بازی میکنن و همچین چیزی نیس و اصلا باهم رابطه ی خوبی ندارن..!! وگرنه وقتی واقعا همو دوس داشته باشن چ نیازیه ک جلو همه بگن.. !!!😅

    ولی خداروووووشکر که یک سالیه ک نگاهم تغییر کرده و چند ماهه ک خیلی قشنگ تر شده.. از وقتی که سعی دارم باور کنم که من خالق همه ی شرایط زندگی خودم هستم ، خواستم که رابطه ی رویایی و بی نظیرم رو خلق کنم..اوایل شاید تهِ توضیحاتِ دقیقم چند خط بود😅 ، اما الان چند صفحه س و هر روز کامل تر میشه … یعنی وقتی یک رابطه ی زیبا رو میبینم ذوق میکنم و میگردم ببینم کدوم ویژگی هارو من هم دوست دارم تجربه کنم و به لیستم اضافه میکنم و واقعا تحسین میکنم اونهارو و آرزوی عشق خالص و خوشبختی بیشتر براشون میکنم..❤

    جالبه الان تعدادِ روابط عالی ای ( یکی از بهتریناشون استاد و مریم جان هستن😍) که نسبت به قبل میبینم بیشتررر شده و خواسته ی من هم واضح تر شده..

    ان شالله که لحظه به لحظه ی زندگیتون غرق شاااادی عــــشق سلاااامتی ثرررروت خوشبختی باشه❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    عباس امیری گفته:
    مدت عضویت: 2249 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    روز بیست و چهارم

    سلام بر خانواده ی دوست داشتنی

    باز هم مثل همیشه آگاهی ها ناب و خالص و هماهنگ با روز من بود خدا رو هزاران مرتبه شاکرم.

    مثال استاد از شرکت در اون دوره آموزش مارکتینگ عالی بود.موقع توضیحات استاد به این موضوع فکر میکردم که اون استاد دوره مارکتینگ که چند سال سابقه داشته و صدها سایت و غول سایت ها رو تحلیل و بررسی کرده و سالها مطالعه داشته و تدریس کرده و یقینا اطلاعاتش بروز بوده و متخصص این حوزه بوده ولی بدلیل باورهای محدود کنندش (بخصوص در مورد باور فراوانی)دیدگاهی داشته که استاد عزیز راجبش توضیح دادن.به همین سادگی داره ثابت میشه که تنها و تنها عامل تعیین کننده موفقیت در هر حوزه ای باورهاست نه چیز دیگه.

    این فایل منو یاد صحبت های استاد در فایل توحید عملی انداخت.صحبت های استاد راجب توحید، که اصل همینه.

    قبل از آشناییم با این سایت با خودم حرف میزدم که چرا خدا در مورد موفقیت صحبتی نکرده؟؟ راهکار خدا برای موفقیت چیه؟؟

    پاسخ این قبیل سوالات در فایل توحید عملی توسط استاد توضیح داده شد که اون چیزی نیست جز:

    “””” توحییییییییییییید””””

    وقتی انسان توحید رو درک کند و عمل کند همه چیز خود اتفاق می افتد به بهترین شکل ممکن.این سفر زیبا فوق العادست و بشدت بر اصل که همان توحید هست تاکید داره و تکرار و تکرار میکنه و چقددر این توحید زیبااست.

    یک خاطره ی کوتاه قبل از آشنایی با این خانواده ی دوست داشتنی دارم که تعریف میکنم:

    دو سال پیش من میخواستم نقل مکان کنم(مستاجر بودم).از اونجایی که پول کافی برای رهن و اجاره کردن خونه جدید نداشتم به هر بنگاهی که میرفتم میگفتن همچین مبلغی اصلا نیست و نگرررد که گیرت نمیاد.اون موقع حتی با قانون هم آشنا نبودم و روحمم خبر نداشت اما امیدم به خدا بود و حرفهای اونا رو نمی پذیرفتم و در دلم میگفتم خدا هست و یجوری کمکم میکنه و سعی میکردم با کسی راجب این مسئله صحبتی نکنم چون معمولا همه نا امید بودن.چند روزی دنبال خونه بودم چند بنگاه دیگر هم رفتم بعضی هاشون که کلا بهم میخندیدن که با همچین مبلغی دارم دنبال خونه میگردم.چندتا خونه هم بازدید کردم اما اصلا دوست نداشتم اونجا زندگی کنم.کثیف و بی ریخت بودن اون خونه ها و بعد از بازدید میگفتم که نمی پسندم و باز بهم میخندیدن و میگفتن هم پولت کمه و هم دانشجویی مگه میخوای چیکار کنی؟؟!!!

    این جابه جایی رو من خیلی سخت نگرفته بودم و یجورایی تونستم ناخودآگاه رها کنم قضیه رو و میگفتم بلاخره خدا کمکم میکنه.تا اینکه بعد از چند روزی از یک بنگاه املاک با من تماس گرفتن و بهم پیشنهاد دادن واسه بازدید یک خونه دیگه.

    خب رفتم خونه رو دیدم.اول بگم که اصلاااا باورم نمیشد.این خونه در اون محله ما جز بهترین جای ممکن بود.همه چیز در اطراف ای خونه وجود داشت:سوپر مارکت،قصابی،نانوایی،داروخانه و….

    وقتی هم وارد خونه شدم بلافاصله به خودم گفتم این همونه.خونه زیبا تمیز اونجوری که میخواستم البته فراتر هم بوووود.من به دلیل اینکه مجرد بودم خیلی از صاحب خونه ها با این موضوع کنار نمی اومدن و منم میگفتم مگه مجرد آدم نیییست و میخندیدم.بلاخره این خونه رو دیدم و پسندیدم و با صاحب خونه در مورد کرایه و رهن صحبت کردم و خیلیی با من راه اومد فقط مبلغ رهن رو یه مقدار بیشتر کرد که اون هم با گرفتن یک وام حل شد.وام هم خیلی عالی تونستم بگیرم.البته بگم که من اون موقع هیچ آگاهی نداشتم و فقط روی وام حساب میکردم و باورهام بسیار محدود بودن.این مثال رو زدم که من هم مثل استاد صحبتی راجب این موضوع کرده باشم که ما محدودیت های ذهنی افراد دیگر رو به هیچ عنوان نپذیریم و تسلیم نشیم.

    ممنون از استااد عزیز و خانم شایسته گل و دوستان دوست داشتنی بابت آگاهی های ناااابتون

    شاااااد و ثروتمند باشید در پناه الله یکتااا

    “””””””” الحمد والله رب العالمین””””””””

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: