به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 49 (به ترتیب امتیاز)

1207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مسعود ابراهیم زاده گفته:
    مدت عضویت: 2534 روز

    با سلام

    مدتی هست که ویدئوهای استاد رو نگاه می کنم و گوش میدم.واقعا مدت ها دنبال باورهایی به این شکل بودم اما جست و گریخته از منابع مختلف مواردی در ذهنم بود.خدا رو شکر بصورت اتفاقی با این سایت آشنا شدم و دقیقا مطالب و مواردی رو که برای تغییر اساسی در باورهام و زندگی ام رو نیاز داشتم اینجا دارم پیدا میکنم….خیییییییلیییییییی ممنون جناب استاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    یکتاپرست گفته:
    مدت عضویت: 3464 روز

    بنام خدا

    با عرض سلام بحضور همه دوستان

    با تشکر از استاد عباسمنش و همکاران ایشان

    این بخشهایی از قوانین الهی که میگوید: از یکطرف تو اختیار داری و از یکطرف قدرت خلق زندگیت را داری و از یکطرف اگر آگاهانه زندگیت را نسازی، ناخدآگاه و کج و کوله ساخته میشود. از یکطرف هیچ چیز بجز خودت هیچ تاثیری بر زندگیت ندارد. این بخشها برای من خیلی لذت بخش است. این آگاهیها میگوید ما آزادِ آزاد آفریده شده ایم. آزادیی که حتی خداوند هم نخواسته دخالتی در آن داشته باشد. همه چیز را بخودمان سپرده است. این شرایطی که ما بعنوان یک انسان در آن هستیم واقعا واقعا جای هزاران شکر دارد. آخه مگه میشه، مگه داریم این حد از آزادی رو. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سیدمهدی میرزابابایی گفته:
    مدت عضویت: 2823 روز

    سلام

    امروز تو این سفر با رانندگی خانم شایسته دوباره این کلیپ رو دیدم

    دوتا نکته فوق العاده ی این کلیپ ک خودش رو تو ذهنم خیلی مشخص کرد این بود که:

    1 اینک وقتی من باورم رو رشد میدم و میرم ب ی لول یا مدار بالاتر تو اون لول آدمایی هستن و منتظر منن ک من چیزایی دارم ک اونا به این احتیاج دارن و باز فرصت رشد و رشد

    2 اینک قبل از رسیدن ب هر خواسته و هدفی ی هدف بالاتر برا خودم انتخاب کنم تا هرگز به حالت عادی برنگردم و همواره رشدرشد باشم و رشد

    خدایم را سپاسگذارم ک همراهانی چون شما ها را دارم

    موفق باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    حامد گفته:
    مدت عضویت: 3286 روز

    به نام خدا

    بسییییییار عالی بود این فایل.

    من تا 26 روز پیش کارمند دادگستری بودم و بعد از تاثیر فوق العاده ی دوره عزت نفس خیلی راحت از شغلم استعفا دادم و کاملا متعهد شدم تاروی خودم و باورهام وقت بذارم و به سمت حرفه ی مورد علاقم قدم بردارم. ضمن اینکه شغل آزاد هم دارم و درآمدم دوبرابر اون کارمندی بودوالان رو به افزایشه…جالبه بدونید که محیطی که من در اون هستم فقط به شغل کارمندی اعتقاد دارن و متاسفانه این باور جلوی پیشرفت خیلی از افراد رو گرفته و ترس رو در درونشون نهادینه کرده و خودشون رو کاملا محدود کردند. شاید بیشتر از 1000 باور محدود کننده وجود داره برای این طرز تفکر، و من این چند روزی که از استعفام میگذره به خاطر این باورای اشتباه خیلی اذیت شدم و کلی مسائل دیگه که نمیخوام حالم خودم و شما رو بد کنم. میخوام بگم که الان همه این ها تموم شده و من خیلی خالصانه شروع کردم و دارم باورهای عالی میسازم و نهادینشون میکنم و حالم عالیه… واقعا نمیدونید چه برکت و نعمتی از این سایت به سمت من و شما سرازیر شده دوستان…

    حس و حالم بی نظیر وعااااااالیه…. خداروش صد هزار مرتبه شکر میکنم و از استاد و خانم شایسته قدردانی میکنم….

    خدایا شکرت به خاطر تمام نعمت های زیبایی که برای من و استاد عزیزم ودوستان خوبم قراردادی….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Sayed hosein گفته:
    مدت عضویت: 3243 روز

    به جای کوچکتر کردن خواسته ات باورت را بزرگتر کن .

    یادمه تقریبا دو سال پیش همین موقعها که این فایل بر روی سایت قرار داده شده بود تازه عضو سایت شده بودم و با ذهنی کاملا جنجالی تصمیم به تغییر گرفتم ولی کمتر پیش می آمد که بتوانم چند دقیقه پشت سر هم بر روی حرفهای استاد تمرکز کنم و ذهنم به هر سمت و سویی می رفت من صبحها اول وقت بیدار می شدم و به پیاده روی می رفتم و فایلها را هم گوش می دادم این فایل اولین فایلی بود که من در شروع پیاده روی به مدت چند روز گوش میکردم ولی امروز که باز هم گوشش کردم فقط ی نکته یادم مونده بود و بس .

    من الان که فکر می کنم آن مواقع از لحاظ ذهنی واقعا در مدار خیلی پایین قرار داشتم و ذهنی ایراد گیر و مشکل دار داشتم و حسادت ریشه همه فکرام بود خودم به اشخاص راهکار می دادم ولی موفقیتشان را که می دیدم زیاد خوشحال نبودم همیشه به فکر برترین بودم و لذت بردن از زندگی و کار را از یاد برده بودم هیچ وقت خودم را مقصر هیچ اتفاقی نمی دانستم و با هر اتفاق نادلخواهی مدتها نگران و ناراحت بودم همیشه می گفتم که دیگران باید با من اینطوری رفتار کنن ولی الان همه چیز عوض شده استاد ممنونم

    من الان راستش با افراد خیلی کمی در ارتباط هستم و در تنهایی خیلی راحتترم و حسم خوبه و با دیدن موفقیتهای افراد در هر راستایی که باشد فقط می گویم مبارکت باشه زنده باشی آفرین به خودت ان شاالله هزار برابرشو بدست بیاری استاد تحسین کردن را از شما یاد گرفتم .

    الان با ناخواسته ها یا تضادها خیلی راحت تا می کنم و بعد از گذشت مدت زمان خیلی کمی از یک ناخواسته فورا حرف استاد یادم میاد و به خودم میگم این یک ناخواسته است ببینم خواسته ام چیه ؟ و خواسته ام را روی کاغذ یادداشت می کنم و حسم خوبه که خداوند با این تضادها خواسته هایم را برایم آشکار می کند .

    قبلا که در مغازه ام می نشتم همیشه چشم به راه مشتری بودم با اینکه در اخلاق وبرخورد خیلی عالی هستم و خلاقیتم در انتخاب اجناس و ویترین مغازه خیلی عالیه ولی همیشه نگران بودم نکنه مشتری ناراضی بره و بعدا برنگرده و اجناسم را اکثرا ارزانتر از بقیه می فروختم تا خودم را در بازار نگه دارم تا سقوط کردم و الان با ایمانی که به خودم و خدای خودم دارم تنها و تنها من مغازه پارچه را با یک میلیون تنها یک میلیون شروع و از نو راه اندازی کردم ولی با باورهایی ثروت ساز با برنامه مدون و با ایمان به رب العالمین حسم خیلی خوبه و کارم هم خیلی خوب داره پیش میره و امیدم به آینده ای روشن خیلی خیلی زیاده .

    من این جمله را با قلبم پذیرفتم که تمام اتفاقات و شرایط زندگی حاصل تفکرات و باورهای خودمان است .

    خانم شایسته با این جنبش عالی که راه انداختی به من یکی که خیلی کمک کردی بیست و چهارمین روز سفرمان خیلی عالی بود و هر روز عالی تر از دیروزه ، شما باعث شدی که با برنامه و متعهد تر فایلها را کار کنیم و برای خودمان روزهایی تاریخی و به یاد ماندنی بسازیم .

    در پناه رب العالمین باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    در جستجو خوشبختی گفته:
    مدت عضویت: 2845 روز

    سلاام?

    روز بیستو چهارم سفرنامه:

    صب ک از کلاس بر میگشتم داشتم با خودم میگفتم ب جای کوچک کردن خواسته ها باوراتو بزرگ کن

    برا این بود این ک داشتم میگفتم یعنی اجناسم ارزونتر بگم ک بخرن.

    اومدم خونه دیدم فایل امروز اینه?

    من بخوام مثال بزنم

    یادمه ی پتو میبافتم بهم میگفتن این رنگ فروش نمیره

    منم گفتم ب دلم افتاده فروش میره

    همون روز ک بافت تموم شد فروش رفت و یکی دیگه مث اون هم سفارش گرفتم.

    سربلند باشید?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    الهام مسکرانیان گفته:
    مدت عضویت: 2741 روز

    سلام به همه عزیزانم

    ????????

    روز بیست وچهارم

    ??????

    در کامنت روز قبلم نو‌شته بودم که به یک تضاد خوردم و نتونستم درعمل ایمانم رو ثابت کنم و خیلی سرخورده شدم طوری که مدام بعد از یه ربع که بخودم اومدم دیگه اون تضاد برام رنگی نداشت ولی تا چندین ساعت مورد سرزنش ذهنم قرار گرفته بودم که اولش متوجه نبودم و داشتم با ذهنم در مورد اشتباهی که کرده بودم همراه میشدم و مدام خودم رو تخریب میکردم و با اینکه تو این مدت که دارم روی خودم کار میکنم این همه قدمهای کوچک و یا حتی بزرگ مثل رها کردن تنها منبع درآمدمون رو بی ارزش میکردم و نادیده میگرفتم که خدا رو شکر به خودم اومدم و فهمیدم که همه اینها کار ذهنم هست

    امروز با یه نفر تماس گرفتم و در مورد احساسم و اینکه چقدر دارم خودم رو سرزنش میکنم حرف زدم چون در اون لحظه حسم گفت انجام بده وانجام دادم ولی اون بنده خدا کلی هم سرد برخورد کرد وتحویل نگرفت?ولی بازهم ناراحت نشدم برعکس همیشه، البته الان پشیمون نیستم چرا تماس گرفتم ولی الان با آگاهی که دارم مطمئنا درچنین شرایطی باشم دیگه با هیچ کس تماس نمیگیرم برای اینکه یه نفر دیگه نمیتونه به من کمک کنه تا من به رضایت از انجام کارهایی که برای تغییر خودم انجام دادم برسم بلکه خودم باید از درون به چنین درکی برسم نه اینکه تایید دیگران برام مهم باشه و این نکته مثبت رو در برخورد سرد اون فرد تونستم درک کنم و بهم خیلی کمک کرد و واقعا ازش ممنونم از برخوردش که باعث این احساس خوب در من شد

    ??????????

    اگه اوایل آشنایی با استاد حتی خدا هم بهم میگفت بیا این کار رو رها کن و برو دنبال کار مورد علاقه من به هیچ عنوان زیر بار نمی‌رفتم چون به نظرم خواسته خیلی بزرگی بود و در باور من نمی گنجید ولی بعد از هشت ماه یه شبه این تصمیم رو با همسرم گرفتیم و عملی کردیم ولی نمیدونم چرا رسیدن و عملی کردن این چنین خواسته ای اینقدر الان برام بدیهی شده در صورتی که حتی چهار ماه پیش برام غیر قابل دسترس بود و رها کردن اون کار برام برابر با مرگ بود والان خواسته های دیگری برام آنقدر بزرگ به نظر میاد که بعضی وقتها هنگ میکنم و جالب این هست که از امروز یه تمرین برای خودم ساختم و ذهنم رو به عنوان الهام دوست قشنگ و دوست داشتنیم خطاب میکنم ودر تصورم مقابل این الهام کوچک و قشنگ میشینم و دوستانه ازش تقاضا میکنم که باهم یک باور خوشگل و دوست داشتنی برای اون خواسته به نظر بزرگ بسازیم خیلی ذهنم با من خوب همراه میشه و این تمرین رو که انجام دادم احساسم خوب بود وکلی باور درست نوشتم و در تصورم انجام دادم و خیلی با شورواشتیاق انجام دادم الان که با ذهنم دوست شدم خواسته هام قابل باورتر شده برام نسبت به وقتی که مثل یه دشمن باذهنم برخورد میکردم

    مطمئنا انجام این تمرینات هم تکامل داره و هرچی بیشتر انجام بدم باز تمرینات بهتر و راحتر و قابل باورتری رو میتونم درک کنم وانجام بدم و همین که به اون تضاد خوردم و نتونستم درست عمل کنم هم خیلی بهم کمک کرد و فهمیدم که باید خیلی بیشتر تمرین کنم و هر روز نسبت به روز قبل تمرینات رو بیشتر هم بکنم کاری که برعکس انجام دادم اولش خیلی زیاد تمرین کردم و بمرور کم شد واین تضاد یه تلنگر عالی و بموقع برای من بود

    الان که یه سری اقدامات رو کردم و اون خواسته رو تونستم بهش برسم والان به گذشته نگاه میکنم میبینم که چون باور خوبی نداشتم خیلی چیزها رو قادر به دیدنشون در زندگیم نبودم و با کار کردن روی خودم و طی کردن تکامل تونستم و باور کردم اون مسئله برام قابل هضم شد الان هم مطمئنم چون من خیلی خواسته ها رو چون باور ندارم برای همین حتما ایده هایی هم هست که من نمیتونم ببینم برای رسیدن به اون خواسته و من باید باورم رو با تمرین و تکرار نسبت به اون خواسته بزرگ کنم تا بتونم ایده هایی که باعث رسیدن به اون خواسته هست رو ببینم

    ???

    در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید

    ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2891 روز

    سلام به همگی

    من تو یه باشگاهی شروع به کار مربیگری کردم٫

    هزینه کلاسم رو خودم تعیین کردم و به مدیر باشگاه گفتم٫ هزینه کلاس من ۳ – ۴ برابر کلاسای دیگه بود چون کیفیتش و وقتی که برای شاگرد میذاشتم به مراتب خیلی بیشتر بود٫

    ایشون گفت: تو این وضعیت بحرانی کسی نمیاد اینهمه هزینه ورزش کنه٫ مردم واسه همه چی پول میدن الا برای ورزش و سلامتیشون٫

    من قبلا از یه مدیر باشگاه دیگه یه باور دیگه رو شنیده بودم که تو ذهنم مونده بود و اون باور این بود: مردم رشت خیلی به ورزش و اندامشون اهمیت میدن و به من میگن تو فقط هیکل مارو بساز هر چقدر که بخوای بهت پول میدیم٫

    این جمله رو به مدیر باشگاهمون که گفتم اولش تعجب کرد ولی بعد با قیمت کلاس من موافقت کرد و من کلاسمو شروع کردم٫

    تو یکی دو ماه تعداد شاگردام از صفر به ۱۰ تا رسید ولی چون من خودم هنوز ۱۰۰% باور نکرده بودم که کلاسام انقدر میزره شاگردایی رو به خودم جذب کردم که درمورد قیمت کلاس ازم تقاضای تخفیف میکردن و شاید چون دیگه رو این باور و باورهای خوب کار نکردم تعداد شاگردام افت کرد٫

    نوشتم تا یادم نره که باور چه قدرتی داره ولی نکته اش اینه که باید همیشه همیشه روی این باورم کار کنم تا باورای محدود کننده مدیر باشگاه و اطرافیان روم تاثیر نذاره٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    الهام عرفانی گفته:
    مدت عضویت: 2988 روز

    با سلام خدمت همسفران خوبم

    اوایل فروردین امسال وقتی که نشستم هدفهام رو نوشتم و روی هدفام فکر کردم برای خودم برای آخر امسال هدفهای بزرگی رو نوشتم و مطمئن بودم که اگه تو ذهنم همچین چیزی اومد که بنویسم پس میشه و اتفاق میوفته

    تا اینکه یه دید و بازدید داشتیم با همکارام و من در مورد هدفم با یکیشون صحبت کردم و متاسفانه کل تصویر من رو خراب کرد و بهم گفت که یکی از دوستان برای این که به این هدف برسه با 700 نفر به سختی تونست تو که هنوز 30 نفرم نیستی و من تمام باورم نسبت به هدفم خراب شد و در کمال ناباوری خودم اومدم خونه و هدفم رو کوچیکتر کردم و به خودم گفتم پله پله اشکالی نداره سال دیگه اوایلش میشه

    چند وقتی گذشت و باز توی گرد همایی با همکاران در مورد هدف های آخر سال صحبت میکردیم و من اون هدف کوچکتر رو گفتم همون موقعه یکی دیگه از دوستانم بهم گفت چرا تو پتانسیل عالی داری میتونی تا آخر امسال به لول بالاتر برسی چرا اینو نوشتی باید عوضش کنی تلاشت رو بیشتر کن و باورش کن که میشه و من فهمیدم که این همه فایل های استاد رو گوش دادم و به ظاهر بهش عمل کردم اما این دوستم با این که اینا رو گوش نمیده باور قوی تری داره و به خودم قول دادم خیلی بیشتر رو باورام کار کنم که با هر نسیمی نشکنم و نخوام خواسته هام رو کوچیک کنم بلکه باور و تلاشم رو بیشتر کنم

    اومدم دوباره و دوباره و دوباره این فایل رو گوش دادم و الان یه حسی داشتم که اینا رو با شما در میون بزارم میدونم امسال سال متفاوتی برای منه و ممنونم از خدای مهربانم که چون شمایی رو به من داد

    ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: