به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 56 (به ترتیب امتیاز)

1207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1848 روز

    بنام الله، رب هدایتگر وهابم

    سلام ب اساتید عزیز و دوستان نازنینم

    ردپای24

    خداروشکر بابت شنیدن این آگاهی ها

    و تکرار این باور ک من میتونم

    هرچی ک میخوام و خلق کنم حتی اگه کسانی قبل از من نتونستن اون کارو انجام بدم

    الهی صدهزار بارشکرت چقد ایمانم قوی تر شد ک میتونم و میشود

    چون استاد تونسته با ی پست 500،600تا کامنت بیاد روسایتش

    ک تا قبل از این هیچ کس حتی خود مایکروسافت هم نتونسته همچین موفقیتی و کسب کنه

    چون نتونسته باورشو تغییر بده

    چون نمیدونستن ک چقد همین تکرار گفته هاشون ک نمیشود جلوی خواسته شونو گرفته

    ب شکلی ک اصلا باور نمیکردن ک همچین چیزی ممکنه

    الله اکبر ب این قدرت ذهن انسان

    ک خدا دروجودش قرار داده

    من وقتی داشتم فایل و گوش میدادم

    یاد خودم افتادم

    من خیاطی و از اجیم یاد گرفتم البته فقط درحد یک تونیک ساده بدون هیچ مدلی

    ساده ی ساده درحدی ک ی سری 3مدل دوختم همه شبیه هم بودن

    ک داداشم وقتی دیدشون گفت چرا همه مث هم اند ولی من خیلی خوشحال بودم ک دارم همینارو هم میدوزم و این حرف داداشم

    بهم کمک کرد ک دنبال یادگرفتن مدل های جدید ومتفاوت باشم

    تا اینکه هدایت شدم ب دوره های جدید

    و هرروز ذهنم خلاق تر میشد

    و ایده های جدید ک چیزایی ک میدیدم

    مدل هایی ک میدیدم

    دوسداشتم خودمو ب چالش بکشم

    و اون مدلو بدوزم

    اولین چالش من تو مدل شلوار راحتی بود

    خواهرم مدلی ک یادم داده بود و نزدیک

    16ساله داره همونو برای مادر میدوزه

    من دوسداشتم تغییرش بدم حسم میگفت از این بهترم میشه

    یادمه رو اولین مدل ک خواستم برای خودم امتحان کنم

    خواهرم داد و بیداد ک چرا چیزی ک من میگم درسته و تو اشتباه میکنی اگه مث من عمل نکنی کار خراب میشه

    و من قبول نکردم چون ی چیزی تو وجودم میگفت انجامش بده اگه خرابم شد اشکال نداره من دارم یاد میگیرم سری بعد بهتر میشه

    خلاصه خواهرم قهر کرد و رفت تو اتاق ومن ایده خودمو پیاده کردم

    ی کم بهترشده بود ولی باز جای کار داشت

    تومدل بعدی ک دوختم البته از اینستا ایده گرفتم خییلی بهتر دراومد و راسته تر

    ک ی آجی دیگه م ک دید خوب دوختم

    پارچه اورد براش همون مدل ولی تو دمپا گش انداختم یعنی هرسری ی چیزی اضافه میکردم بهش

    تا اینکه واسه خواهرام دوختم و اون آجی خیاطم ی روز اومد گفت زکیه بیا برام این شلوار راحتی و برش بزن:))

    و براش برش زدم خودش دوخت ک ایشونم دیگه همین مدلی الان میدوزه

    تو مدل شلوار بیرونی هم ک هنوز ندوخته بودم آجیم گفت هرکسی نمیتونه شلوار بیرونی(پارچه ای ک خط اتو داشته باشه)

    بدوزه و گفت ک من سال91یکی و برش زدم خوب نشد دیگه اصلا ندوختم چون سخت بود و هرکسی هم ندوخته

    بعد شنیدن تجربه ی خواهرم من ب خودم گفتم من یادش میگیرن و مییدوزم و مصمم شدم ک انجامش بدم

    و تو اینستا هدایت شدم ب ی آموزش شلوار ک اومدم همون و با ی مانتو جلو باز ست دوختم و اینقد دوسشداشتم ک باهاشون رفتم عروسی خخخخ

    و همه حیرت کردن ازاینکه من تونستم اینا رو بدوزم

    استاد نمیدونی چقد عشق کردم رو ابرا بودم از اینکه تونستم وانجامش دادم

    چقد ب خودم افتخار کردم

    ک همون مدل ی کن ایراد داشت ولی اهمیت نداشت چون من یادگرفته بودم الگوشو و میتونستم روش کار کنم

    قبل اینکه شلوار و یاد بگیرم

    رفتم سراغ مدل کت یقه انگلیسی

    ک اولین کارم ی مانتو بود ک یقه انگلیسی براش دوخته بودم ک باز هم همون اوج گرفتن رو حس کردم

    چرااا چون آجی خیاطم میگفت من تاحالا کت ندوختم اصن همچبن مدل هایی دردسر داره وباید براش زمان بزاری باید آستینش فلان باشه و..

    و بعد از دوختن همین مانتو کتی

    یکی دیگه از آجیام ک تو بیمارستان کار میکنه پارچه آورد برام(اینجا مدل شلوارو یاد گرفته بودم)

    ک زکیه برام کت و شلوار بدوز

    و من حس وحالم وصف شدنی نبود

    تو هرمرحله هدایت میخواستم و خدا هم هدایتم میکرد ب همون آموزشی ک میخواستم

    بعد از دوختن دوتا کت وشلوار برای آجی کارمندم

    آجی خیاطم پارچه گرفت گفت میخوام کت وشلوار بدوزم

    کاری ک تا حالا هرگز انجام نداده بود

    گفت الگوی شلوار و برام بکش

    و من براش کشیدم :))

    مدل کت و خودش طراحی کرد ولی انصافا مدل من خیلی تمیز ترشد

    و خودش هم میگفت من تا حالا از این مدل ها ندوختم چون دردسر داشته سمتشون نرفتم

    والان چند سری هست ک داره ازهمون الگوی شلواری ک کشیدم داره استفاده میکنه

    اینا همه لطف خداست واقعا وگرنه من ک چیزی بلد نبودم

    و همین مدل جدیدم ک تازه الان ریزه کاری هاشو تموم کردم

    ی مدل هست از خانواده ی کیمونو ک من ایده هامو روش پیاده کردم

    یقه براش طراحی کردم

    آستین پاکتی

    و داخل کارو تمیز دوزی کردم

    خداییی خیییلی عالی شده واولین بارم هست این مدلو دوختم

    ک باز اجیم گفت من تا حالا کیمونو ندوختم چون فک میکردم بهم نمیاد

    چوت ذهنیت خوبی نداشته اصلا سمتش نرفته

    دیروز مادر ب آجیم گفت ک چرا مث مدل زکیه نمیدوزی قشنگه

    اینا موفقیت های بزرگی برای منه

    چون دارم حرکت میکنم تکاملم و طی میکنم و ب خودم ثابت کردم هربار ک مهم نیست بقیه چی میگن من کاری ک دوسدارم و حسم میگه انجام میدم

    و ایمان دارم ک خدا مرحله ب مرحله متو هدایت میکنه تو کارهام تو مدل ها و چالش های جدید

    سپاسگزارم استاد بابت یادإوری این همه موفقیت شیرین بهم ک باید ادامه بدم

    چون من از پس هرکاری برمیام

    ب شرطی ک باورهام درست باشه

    و خدا بهترین هدایتگر محافظ و روزی رسان من است

    مرسی ک هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    پریسا شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 2777 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد بزگوار و دوستان عزیزم

    ب جای کوچک‌ کردن خاسته باورهات و بزرگ‌ کن

    در این سایت من یاد گرفتم‌ که زیاد بخاهم‌ و‌جاه طلب باشم

    آموزش دیدم همه رو باهم بخاهم

    هر چیزی و‌که دوست دارم تجربه کنم

    استانداردهای زندگی خودم و بالاتر ببرم

    و به کمتر از بهترین قانع نشوم

    آموزش دیدم خاسته ها دست یافتنی هست اون هم خیلی طبیعی و از طریق جاده سرسبز و سوت زنان و با لذت

    اما تو این 3/5 که هستم تازه دارم یاد میگیرم که همه چیز باور هست

    واقعیتش زیاد نتونستم به باورها به این صورت اعتماد کنم

    من دست رو‌هر باوری بزارم با هر اطمینانی نسبت بهش

    از همون و وارد زندگی خودم میکنم

    این‌احساس اطمینان نسبت به باورها یه سری پس زمینه ها داره که مهمترینش احساس خود ارزشمندی هست

    چه زندگی،چه عدالتی،ریش و‌قیچی دست خودم هست ،

    حالا دیگه همه چیز بستگی به خودم داره و قدمهایی که برمیدارم و باورهای خود ارزشمندی که میسازم

    احساس میکنم خوابی هم در موردش دیدم

    که پریسا هر چیزی و باور کنی ،هرچیزی و از همون و جذب میکنی برای خودت

    این درکها چیزه‌ کمی ‌نیستن‌ ،یعنی سعادت دنیا و آخرت من هست

    چه احساس عالی دارم در این لحظه

    از بنده عالی خداوند سپاسگذارم ب خاطر کمک کردن ما در این مسیر استاد سپاسگذاریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    باران بهار گفته:
    مدت عضویت: 625 روز

    بسیار بسیار بسیار فایل مفیدی بود ، علاوه بر تمام مطالب مفیدی که استاد ذکر کردند .

    من ی نکاتی برام جالب بود

    اینکه اگه من جای استاد بودم ، هرجور شده بود اون استادرو ضایع میکردم ، کامنتارو میزدم تو روش ، اما استاد عباسمنش گفت نخواستم لولم و فرکانسم بیارم پایین ، بحثی نکردم . حتی بهشم گفته دروغگو براش مهم نبوده ، واقعا من چقد راه دارم به اینجا برسم . که بدونم کجا باید سکوت کنم .

    واقعا استاد همین جاس تفاوت که شمارو انقد متفاوت کرده .

    و اینکه قبل رسیدن به آرزو اون آرزو براتون بدیهیه و به بزرگترش فکر میکنید

    واقعا دوتا از کلیدی ترین نکات برای من بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    منيژه سبك روحيه گفته:
    مدت عضویت: 491 روز

    خداوندا من هرانچه دارم ازان توست

    باسلام به استاد عباس منش وخانم شایسته ی عزیز ودوستان هم فرکانس خودم

    مژده

    مژده

    مژده

    اول سپاس خداوندرو

    وممنون ازخودم که خالق لحظات خوب زندگی ام بودم

    استاددردودوره ب متفاوت ازمادانشجوها درخواست داشتن به تمرین پیام بازرگانی واجرای ان درجمع

    من هم ازانجایی که دانشجوی خوبی هستم وبرای پیشرفت خودم تمرین هاروانجام میدم

    تمرین ستاره ی قطبی که روزانه صبح وشب انچام میدم

    تمرین اینه روکه هرروزحتی به مدت چنددقیقه

    وتمذین تقسیم کارباخداوند

    که هرکدوم به تنهایی معجزه می کنن

    امروز صبح زود دراستخربودم

    ویاد حرف های استاد که باورهاشون رودراستخر می گفتن ویقین داشتن میشه

    منم امروز باصدای بلند گفتم خدایا امروز من توفرودگاه برای جمعی که کنارم نشستن

    اگهی بازرگانی رواجرا می کنم

    گفتممممممم

    وطبق گفته های استاد

    جمعی روتجسم کردم که من صحبت می کنم وگروه ناشناس گوش می کنن

    دقیقا همین شد

    الان که این کامنت روبراتون می نویسم قسمت تشریفات فرودگاه مهراباد هستم

    حدود یک ساعت پیش دیدم گروهی که خلبان محترم ومهماندارهابودن به سالن وارد میشن

    توذهن خودم تجسم کردم الان من برای این گروه اگهی بازرگانی مو می خونم

    البتهههههه اینوبگم نه متنی نوشته بودم نه چیزی

    فقط مطالبی روتوذهن ام مرور می کردم

    باورررررررر کنید

    فقط فکرش که چیکارکنم وچه چوری پیش شون برم

    صدای ضربان قلب ام که تندتند می زد می شنیدم

    دراین میان نجوای شیطان رومی شنیدم می گفت منیژه جون بشین سرجات وقت اش نیست

    ومن هم تودوراهی مونده بودم

    ندای منطق می گغت زشت

    نمی تونی صحبت کنی

    بلد نیستی ووووو

    وندای احساس که اروم ام کرد گفت منیزه جونم که خودت رودوست داری

    باخودت مهربون هستی پاشو وخودت روباور کن

    تو می تونی

    پاشدم

    تپش وضربان تند قلب وووو

    رفتم سرمیزشون و

    شروع به صحبت کردم

    سلامممم

    من مدیرخوب وموفقی هستم

    هرجا باشم دراونجاکارهاروبه بهترین نحومدیریت میکنم

    خوش برخورد هستم

    یعدگرفتم زیبایی هروببینم وتعریف کنم

    هرروز تمرین ستاره ی قطبی وبراشون توضیح دادم که دفتر سپاسگزاری برای داشته هامون وکارهایی روکه می خواهیم انحام بشه

    انجام شده می دونم وسپاسگزاری می کنم

    ازخیاطی بلد بودن ام درحد عالی گفتم

    که خیاطی ام خوبه

    یکی از حسن هایم درخیاطی اینه که باپارچه ی کمتر ازاستاندارد یک لباس هم می تونم لباس روبدوزم

    میزبان خوبی برای مهمون سرزده هستم

    ازداشته های یخچال برای عزیزان میوه چینم

    اگه وعده ی عذایی بود غذایی ساده ولی باعشق درست می کنم

    خلاصه مدیرمممممم مدیرخوب

    ودرخاتمه ازشون برای گوش کردن باانرژی شون تشکروقدردانی کردم

    وگروه 6نفره ازمن تشکر کردن وارزوی موفقیت داشتن

    خدایاسپاسگزارم که امروز هم بهترین شریک ام بودی وکارهایم روبه خوبی

    اسونی انجام دادی

    استاد تازه ضربان قلب ام عادی شده

    دوستان هم فرکانس ام بعدازانجام این تمرین یه حس خوبی دارم

    عزت نفس خوددوستی ام بیشترشده

    می گم منیژه جونم دمت گرم تونستی این تمرین روبه خوبی خودت انجام بدی

    شما همیشه می تونی

    امشاالله دراینده ی نزدیک درگروه های بزرگ تراتمرین اگهی بازرگانی رواجرا می کنم

    راستی این کامنت روالان درفرودگاه وهمینجوری حرف های نابی که به ذهن ام رسید نوشتم

    بهترین خودم هستم

    خودم روخیلی دوست دارم

    ازدوست مهربانم مهرب جونم سپاسگزارم که دستان خدابود برای اشنایی من باسایت استادعباس منش

    درپناه خدا

    شاد

    سلامت

    ثروتمند باشید

    سپاسگزارم برای روززیبای گه دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    عباس پورزارع گفته:
    مدت عضویت: 3569 روز

    با عرض سلام استاد یه سوال داشتم که خیلی ذهنمو درگیر کرده در مورد قانون جذب میدونم جاش اینجا نیست ولی چون این کامنتارو زود میخونید گفتم اینجا بگم

    قانون میگه فقط به جیزایی که میخوایید توجه کنید در موردش حرف بزنید… و از چیزایی که نمیخوایین و بهتون حس بد میده توجه نکنید و ازش اعراض کنید مامانم برام دعا کردنی میگم نگو انشاالله محتاج نشی بگو که انشاالله بی نیازو ثروتمند شی خب اگه تا اینجاش درسته سوال من اینه :

    چرا تو قرآن عکس این اومده هر روز تو نمازمون بارها میگیم اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیم غیر مغضوب علیهم ولاالضالین یا ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و مواردی شبیه این که حتما تو قرآن دیدین غیر مغضوب علیهم ولاالضالین و لا تزغ نمونه هاشن چرا در مورد چبزی که نمیخوایم حرف میزنیم چرا بهش توجه می کنیم این تضاد یقین منو یکم ضعیف میکنه ممنون میشم در موردش توضیح بدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ریحانه ارجمند گفته:
    مدت عضویت: 3607 روز

    با سلام خدمت استاد محترم آقای عباس منش.مثل همیشه عااالی بود فایلتون.جالبه بدونید من حدود یکسال پیش با سایت شما آشنا شدم درحالیکه داشتم تو اینترنت سرچ میکردم “خدا کجاست و خدارو چطور بهتر بشناسیم”!چون یکمدتی بود دنبالش بودم واقعا خدا کجاستو از ما چی میخواد!اولین باری بود سرچ کردم و اولین سایتم سایت شما بودو واقعا از خوندن مطالبش حیرت زده شده بودم .خیلی واسم جالب بودو هست.به خیلیا هم پیشنهادشو دادم.انشالا که همه استفاده کنن.ممنونم که هستید.با تشکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فرزانه سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 2999 روز

    سلام به همه هم فرکانسیای عزیزم ??

    از زمانی که این سفر رویایی رو شروع کردم هر روز حالم داره بهترو بهتر میشه .

    چه حالی میده با این خدا ?

    دیروز خانم فرهادی عزیزم باهام تماس گرفت و من این رو هم یکی دیگه از نشانه های پر رنگ خدا جونم میدونم .?

    امروز کلی از طلب های قبلیم وصول شد و جالبه که مشتریام خیلی شرمنده بودن که نسیه خرید کردن .

    در صورتی که قبلا این طوری نبود .

    چند تا مشتری جدید هم داشتم و تو همین یکی دو روزه از طرف کسایی که اصلا فکرشم نمی کردم هدیه دریافت کردم و باعث شد کلی ذوق زده بشم

    خدایا شکررررررررررت?

    ثروتمند بودن با شکوه است …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    نون سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2513 روز

    درود و سلام

    تجربه ی من در این راه که چند سالی میشه در مسیرش زندگی میکنم اینه که از خواسته های کوچک و موفقیت کوچک شروع کنیم تا بتونیم بر این ذهن چموش لگام بزنیم

    یادآوری این موفقیت های به ظاهر کوچک ذهن رو خاموش میکنه

    اون موقع است که خواسته های بزرگ قابل باور میشه و رسیدن بهشون راحت تر .

    اگر دیگران تونستن من باید بتونم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 3007 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    واقعا همه چیز باوره و ما باید سعی کنیم ظرفیت خودمون رو با تحسین موفقیت های دیگران و با دیدن فراوانی ها و فرصت‌ها و شکرگزاری بالا ببریم

    هیچ وقت سعی نکنیم درگیر حاشیه شیم و حتی اگر فرد موفقی رو دیدیم بگیم مثلا طرف مهارت ک استعداد خاصی داشته یا سرمایه بالا داشته و …‌ و بخواهیم توجیه کنیم که نمیشه موفقیت برای ما نیست. به خودمون این بهانه ها رو ندیم مسیر هرکدوم از ما منحصر به فرده و همه ما شرایط و توانمندی های منحصربه فرد خودمون رو داریم تا پیشرفت کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: