به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 72

1207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1600 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان

    وسلام به تک تک دوستانم

    استاد جانم تجربه بهم ثابت کرده وقتی من از روی ذوق وشوق و روی صداقت هروقت اومدم در مورد رویاهام وخواسته هام و آرزوهام به کسی گفتم، حتی به نزدیکترین افراد زندگیم یا مسخره کردن، یا باور نکردن، یا جدی نگرفتن ویا خواستند یه جوری ته دلمو خالی کنن که نمی تونم ونمیشه و….

    چرا؟ چون خودشون یه عمر با همون باورهای محدود کننده زندگی کرده بودند، وتوی ذهنشون نمی گنجید اون چیزیکه توی رویای من وتوی باور وتوانایی ها واستعدادهای من واقعی و دست یافتنی بود!

    منم بارها وبارها دست کشیدم، ترسیدم، نتونستم ،به خاطر تایید نشدن از طرف دیگران، وقتی رویای موفقیتهام رو باهاشون در میون گذاشتم و زدن تو ذوقم،به اهدافم برسم….

    واقعا خیلی خیلی تاثیر داره وقتی کسی بدونه چه رویایی داری حمایتت کنه، برات آرزوی خوشبختی وموفقییت کنه ویا اینکه بزنه تو ذوقت و محال بدونه رسیدن به اهدافت رو…

    من به شخصه توی هر کاری هر هدفی که تنها باخودم وخداوند حرف زدم در موردش ،بهترین نتیجه رو گرفتم …

    یه پکیج کامل از حسادتها، قضاوتها، کنترل کردنها، تایید نشدنها …همیشه توی ادمهای اطرافمون هست، که من پذیرفتم این دسته از ادمها مثل گذشته ی من باورهای محدوو کننده دارن، دیگه چرا بیام وقت وانرژی بذارم در مورد آرزوها واهدافم وحتی دست اوردهام باهاشون حرف بزنم…

    من خیلی وقته که دارم تمرین میکنم برای موفقییت ها وخوشبختی ها و هر انچه که از دیدمن عالی و بی نقصه توی دیگران وزندگیشون، تحسینشون کنم، بابتش شکرگزاری کنم وحتی شده به خودشون هم حسم رو گفتم وتحسینشون کردم، چون من جدای اینکه میدونم جهان مثل آینه عمل میکنه، دیگه صد درصد به این درک رسیدم که مالک وصاحب اختیار من تنها خداست، وهیچکس نمی تونه منو بدبخت یاخوشبخت کنه ومن هم نمی تونم کسی رو بدبخت یا خوشبخت کنم…

    ودرک همین موضوع باعث شده، سعی کنم وخیر وخوبی از خودم به جهان ساطع کنم و انسان مفیدی باشم تا جهان همینهارو بهم برگردونه…

    مدتهاست که تایید شدن ویا نشدن از طرف دیگران برام مهم نیست، اونم به خاطر این که میدونم دارم سعی میکنم جوری زندگی کنم که مورد تایید خداوند باشم…

    من هر روز برای رسیدن به اهدافم برنامه ریزی دارم وسعی میکنم تمرکزی و طبق برنامه پیش برم، وخودم رو قوی کنم تا با دست پر برم سراغ اهدافم، چون میدونم هرانچه که نیاز دارم جهان در اختیارم قرار داده وقرار میده…

    اگر چه این وسط قدرت نجواها هم کم نیست ولی وقتی از اهرم رنج و لذت کمک میگیرم سریع نجواها خاموش میشن…

    توکل بخدا، ما که با لطف ورحمتش در این مسیر قرار گرفتیم انشالله تحت مراقبت و محافظتش واز روی رحمت ومهربانیش همواره یارییمون میکنه تا نتیجه های مطلوبی بگیریم…

    با خداباش پادشاهی کن

    بی خدا باش وهرچه خواهی کن…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    محمدرضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1228 روز

    بنام خدای هدایتگر من

    سلام بر استاد خوبم و خانم شایسته و همه دوستانم در این سایت بسیار بسیار خوب و توحیدی.

    استاد!

    یک تجربه‌ای دارم. من دوستی داشتم که اصلاََ سواد خواندن ونوشتن هم نداشت ودر بنایی ساختمان یک رشته بسیار سخت کار می‌کرد که دائم با اعداد و ارقام کار داشت و تا حدودی موفق هم بود روزی یک را انجام داد که جای بسیار بسیار تعجب داشت.

    طرح واجرای پله گرد در ساختمان کاری بسیار بسیار پیچیده است. کاری است که هندسه فضایی و زاویه‌ بندی و محاسبات زوای مختلف در محیط دایره و ایجاد ضریب مشخص و محاسبه کردن زوایه ها.

    و سپس جاگذاری و استخراج اعداد دقیق برای دامنه پله در دهنه کوچک و بزرگ …..

    دیدم، می رفت گوشه ای می‌نشست و چندی بعد می آمد و شروع به کار می‌کرد وکاررا در می‌آورد.

    اگر ازش توضیح می‌خواستی، چیز های می‌گفت که نمی فهمیدی و در آخر می‌گفت: تو نمی‌فهمی.

    برو، برو سر کار خودت.

    استاد این از تجربه‌ای که من داشتم.

    این نوع تجربه بارها برایم اتفاق افتاده ،که با تمرکز بر دانسته های خودم از قوانین حاکم بر جهان خداوند تلاش کردم والبته از هدایت خداوند هم استفاده می‌کردم و موفق هم می‌شدم.

    خداراشکر.

    بارها و بارها برایم اتفاق افتاده و تجربه‌ام از استفاده از قوانین و شکر گزاری بسیار بسیار زیاد است. البته با روند تکامل خودم عزت نفسم با تکیه بر خداوند بیشتر وبیشتر می‌شد.

    خداراشکر.

    استاد!

    برداشتم از این فایل به عنوان ردپای امروزم در چند نکته می‌نویسم.

    من با هر خواسته‌ای که دارم جهان اطراف خودم را خلق می‌کنم.

    خداوند هدایتگر من و جهان پیرامون من است.

    درحقیقت خداوند با واضح کردن خواسته من سبب بیان وعرضه آن می‌شود وخودش مرا هدایت می‌کند و من اگر ایمان واطمینان به هدایت او داشته باشم پیروی می‌کنم. البته در حالی که اطاعت از هدایت او، احساس خوب در من داشته باشد مرا از نجواهای شیطانی می‌کند وباعث شادی ولذت و تغییرات خوب در جهان اطرافم می‌شود.

    موضوع بعد اینکه میزان خواسته‌های من را باور های من ،شکل می‌دهد. برای واقع شدت خواسته‌هایم وظیفه من ایجاد باورهای اصلی واساسی است. باورهای که خداوند را منشا و مبدا و مأخذ تمام جهان هستی بدانم و درجستجوی رگه‌های قدرتمند و طلایی خداوند و قدرتش در خواسته‌ام، باشم.

    خداوند بینهایت راه می‌داند که من را به موفقیت وثروت برساند که من نمی دانم ول به او اعتماد دارم.

    خداوند بینهایت می‌تواندنعمت وثروت ببخشدکه من لایق آن همه بخشش هستم.

    کار خداوند بخشش دائم نعمت‌ها یش می‌باشد. حتی موقعی که‌ من خوابم. مثل جریان هوا درسلول ها زمانی که من خواب هستم.

    مثل سودی که ناشی از سرمایه‌گذاری بدست می‌آورم.

    خداوند میتواند به راحتی تمام خواسته های مرا تعهد کند وانجام دهد که بسیار بسیار برایش ناچیز

    است.

    وقتی به شرایطی برخورد می‌کنم که نمی‌توانم درکش کنم به خداوند توکل می‌کنم و با عبارت‌های تاکیدی و البته توحیدی قلبم را آرام نگه می‌دارم و به نجواهای شیطانی ذهنم توجه نمی‌کنم. البته در این راه از تجربه بهتر و توحیدی سعی می‌کنم ، استفاده کنم و تا خداوند است به خرافات پناه نبرم.

    وقتی چیزی ندارم و می‌خواهم داشته باشم باید باورهایم را درست کنم. خداوند می‌تواند و می‌دهد چون خداوند توانای مطلق است.

    وقتی خواسته‌ هایم بزرگ است بجای کوچک کردن خواسته های بزرگ، باورهای خودم را با توکل به خداوند بزرگتر می‌کنم.

    خدای من از خواسته‌های من بزرگتر است.

    این رد پای من در روز بیست و چهارم از سفرنامه تحول زندگی من است.

    خداراشکر.

    خداراشکر به خاطر هدایت دائمی و همیشگی اش.

    خداراشکر به خاطر هدایتش که غم را از وجودم دور می‌کند.

    خلاصه،

    همه شما را به خداوند قدرتمند می‌سپارم.

    شاد و ثروتمند وآرام باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محمد مردان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    به نام خدای پاک کننده و مهربان

    خدایی اول پاکت میکنه و بعد دست پر مهرشو روی سرت میکشه شکرت خدا

    سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته مهربان

    و سلام به خانواده عزیز سایت استاد عباس منش

    چیزی به ذهنم نمیومد ولی گفتم بزار کلیک کنم رو باکس کامنت اگاهی ها خودش میجوشه میاد بالا

    چون این کار قرار زندگی منو عوض کنه تمرکز رو ورودی های جدید الهی و عمل به ان ها و گرفتن نتایج جدید در زندگی من الان که دارم این کامنتو میزارم هفت ساله که به صورت مستمر دارم روزی دوازده ساعت کار میکنم ولی با اینکار (کارکردن روی خودم وتغیر باور هام میخوام ساعت خیلی کم تری رو به کار کردن مشغول باشم و خیلی بیشتر مسافرت برم و لذت های دنیا رو تجربه کنم با تیز کردن اره ای دارم(باور هام))

    جابله من هم از قبل در خیلی از زمینه ها از همون اول وقتی کسی رو میدیدم که موفق شده یه چیزی ته وجودم میگفت تو ام میتونی و خیلی از اون هارو بدست اوردم ولی خیلی هاشون رو هم هنوز نه و خیلی خواسته های دیگه ای هم تو این چند ماهی که با استاد اشنا شدم در من شکل گرفته یعنی برام باور پذیر شده که منم میتونم داشته باشم چرا که نه یعنی به قول استاد هر روز استاندارد هام داره بالا بالا تر میره خدایا شکرت دقیقا مثل بومیای امریکا انرژیشو قبلا حس میکردم ولی با این که میدیدمش نمیدونستم که دست یافتنیه ولی با دیدن استاد نتایجش و را هی که داره میره الام دیگه میبینمش ملموس شدن برام خواسته هام ارامش زیاد شده چون صدای خدارو هر لحظه سعی میکنم اگاهانه بیشتر کنم تو ذهنم و صدای شیطان رو کمتر قبلا صدای شیطان فلجم کرده بود ولی الان صدای خدا ارامشی درونم ایجاد کرده مثل یک اهو رها هستم مثل یک شیر بی باک در صورتی که اگر همون شخصیتی که قبلا داشتم رو الانم داشتم مسائل الانم منو از پا در می اورد

    نکته مهمی که به گوشم خورد اون زندانی بود که به کسی چیزی نگفت چون بقیه اصلا تو این فضا ها نبودن

    و استاد که از ادامه بحث با اون استادی که داشت صرف نظر کرد و گفت شما راست میگی

    بچه ها این یه نکته مهمه چون بعضی از ادم ها تو مداری که ما هستیم نیستند و هزاران باور مخرب دارند پس بهتره نتیجه بگیریم و بعد اگر کسی خواست بدونه چه راهی رو رفتیم و راهنماییش کنیم اون موقع رد پامونو بهش نشون بدیم الهی شکرت

    من شغلم پوشاکه یادمه زمانی که تازه مغازه لباس فروشیمو راه انداخته بودم سال 98 یه نفر اومد تو مغازه و گفت از این کاپشن تعداد 700 تا میخوام

    منم نمیدونم چجوری شدم گفتم بله میتونم براتون تولید کنم

    گفت باشه قراری با من گذاشت و رفت

    بعد گه من با یکی از همکارانم که سن زیادی داشت و تجربه بالایی هم داشت مطرح کردم اون گفت که نه ولش کن اینا کلاه بردارن تو بلد نیستی این کار رو انجام بدی خیاط نداری پولتو میخورن و ….

    منم ادامه ندادم به بحث با اون شخص

    و فرداش با ایمان به الله رفتم به دنبال خیاط و تولید اون کار به لطف خدا کار انجام شد و جدا از سودی که دریافت کردم مهارت های جدید یاد گرفتم و در تولید پوشاک هم مطرح شدم و چند مشتری دیگه به سمت من هدایت شدند و خدارو شکر الان این شغل منه قرار داد با اداره جات و تولید عمده پوشاک برای اون ها

    و خدارو شکر طبق گفته های استاد دارم هر روز مهارتامو بالا میبرم روی کسب کار انلاینم کار میکنم و اهداف خیلی خیلی بزرگی هم دارم و میدونم همانطور که اوندفعه خدا من رو هدایت کرد اینبار هم هدایت میکنه هر بار دیگه هم که من بخوام خودم و کسب کارم رو گسترش بدم خدا و چهان با این خواسته من هماهنگه و موافقه و به کمک من میاد اهی صد هزار مرتبه شکر

    و البته که شیطان هم مشغوله بکارش به نا امید کردن به نجوا خاندناز این حرفا که تو نمیتونی اون دفعه شانسی بود الان فرصت ها کمه و…

    و جواب من به اون اینه که اون دفعه هم اینارو گفتی ولی شد من موفق شدم باز هم میشم چون خدا هست منو دوست داره عاشق منه همراه منه دوست داره من موفق بشم

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیزم امید وارم هرجا که هستید حالتون عالی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    آذین گفته:
    مدت عضویت: 1113 روز

    بنام پروردگارم

    سلام ب همه عزیزان

    امروز بیستم فروردین و بیست و چهارمین روز از سفرنامه من هست

    استاد جان دمت گرم عجب فایلی بود خیلی باهاش حال کردم خیلی ازش یاد گرفتم ب لطف الله

    یادم میاد اونروزها ک سنم کمتر بود و قوانین را نمیدونستم رفته بودم برای گرفتن گواهینامه قبلش این باور را بصورت ناخودآگاه برای خودم ساخته بودم ک من فقط یکبار امتحان تئوری و عملی را میدم و قبول میشم با اینکه هنوز رانندگیم اونقدر عالی نشده بود ولی گفتم فقط یکبار امتحان میدم و میخوام قبول شم خلاصه روز امتحان با کلی انرژی مثبت رفتم سر جلسه تئوری را زودتر از بقیه امتحان دادم و بیست شدم بعد با حال عالییییی رفتم برای امتحان عملی اونجا پر از دختر بود با کلی باورهای نامناسب، یادمه همه پیش هم حدود پنجاه شصت نفر گروه گروه ایستاده بودند و میگفتند این افسر خیلی سختگیره و از صبح فقط یکی دو نفر قبول شدن و این حرفا، اونروزها من بیست و سه سالم بود و با خداوند و قرآن انس گرفته بودم، حرفهای اون جمع داشت حالمو بد میکرد ی دفعه ندایی در درونم گفت برو ی گوشه و بجای شنیدن حرفهای اینا با موبایلت قرآن گوش بده همینکارو کردم و خیلی آروم شدم، نوبت من شد با سه چهار نفر دیگه صدامون کردن برای امتحان، دخترا یکی پس از دیگری سوار شدن و همشون رد شدن، نوبت من ک شد از خداوند بر اساس باورهای اونروزهام خواستم پنج تن را بفرسته کمکم( امروز فقط از خداوند کمک میخوام و میدونم ائمه و پیامبران انسانهای خوب و پاکی بودند ک راهشون درست بوده پس اگر اونها خوب بودن و درست بودن من هم میتونم) سوار شدم ماشینو روشن کردم و افسر ازم خواست توی سراشیبی یک پارک دوبل بزنم طوری پارک کردم ک ب جرات بگم یک انسان چندین سال باید تجربه رانندگی داشته باشه تا بتونه اینطوری پارک کنه خلاصه ک امتحانم را گرفت و گفت عالیه و از بین تمام اون دخترها من و تعداد معدودی قبول شدیم. این نمونه ای بود از اینکه من باورهای خودمو درست کرده بودم میدونستم چی میخوام هدفم برام واضح بود تلاش در اون راستا کرده بودم و نجواها و ورودیهای ذهنمو کنترل کردم و خداوند من را ب خواسته ام رسوند.

    استاد جان در عمر سی و پنج سالم از این نمونه شاید چهار پنج تا داشته باشم چون قوانین را نمیدونستم و فکر میکردم موفقیتهایی مثل مهاجرت عالی ب آمریکا، ثروت، ازدواج عاشقانه عالی و موفق و چیزهایی از این قبیل از من دوره چون ربط داره ب خواست خداوند و تقدیر ولی امروز ب لطف پروردگار پاکم و آموزشهای شما میدونم ک اگر دیگران تونستن من هم صد درصد میتونم فقط باید باورهای درست در این راستا بسازم و گواهینامه گرفتن و راهی ک در موردش طی کردم نمونه ای از این موضوع هست.

    امروز من دارم روی باورهای خودم کار میکنم و میخوام ازدواج عاشقانه عالی و موفق داشته باشم و تا زنده ام و حتی تا ابد با همسرم خوشبخت باشیم در دنیا و آخرت و من میخوام مهاجرت کنم ب آمریکا و زندگی عالی در اونجا داشته باشیم خلاصه ک کلی چیز میخوام از خدای خوبم و مطمئنم ب همشون میرسم عالی عالی عالی عالیییییی

    الهی شکرت

    استاد دستتون درد نکنه دوستتون دارم

    خدایا عااااااااشقتممممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    پریا فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    درودبر رب العالمین

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جون

    وهمه ی دوستان وهمراهانم

    امروز روز 24 از قدم 24 من هست

    چقدر عالی بود این فایل مثل همیشه

    فهمیدم که چرا گاهی در مسیرم متوقف میشم ویکم خواسته هام زمان بر میشه ب خاطره اینکه خواسته هامو خیلی بزرگتر از باورهام میدونم

    پس تصمیم گرفتم دست از خواسته‌ام هرگز نکشم و بیشتر رو باورهام کار کنم و بزرگشون کنم

    اینکه من لایقش هستم تا ب خواستم برسم

    اینکه آگاه تر شدم ذهنم در اینطور مواقع چه نجواهایی داره و اونها رو شناسی کردم

    واقعا استاد من تو این چند روز برام اتفاق افتاده که بهترین ها برام رقم خورده و ذهنم سریع مقاومت کرد و بهونه آورد که اوضاع رو برام غیر عادی تعریف کنه که ب لطف خدا تواین قدم آگاه شدم و مصمم تر ذهنم و کنترل کردم ‌باورهامو بیشتر روشون متمرکز شدم و در حال حرکت هستم و میدونم موفق میشم و

    خبر خوب اینکه دااااارم از مسیرم لذت میبرم

    خدایاااااا عاشقتم الهی سپاسگذارم

    ممنونم ازتون استاد

    دوستون دارم باعشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    زهرا الف گفته:
    مدت عضویت: 1748 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی

    این فایل بسیار بسیار غنی بود و پر از نکته

    من یک هدف دارم واون هم معلم رسمی بشم و دارم باورهای مناسب و درست پیدا میکنم و در خودم ایجاد میکنم و تقویت

    من مربی پیش دبستان هستم و همه همکاران مینالن که دیگه جذب نمیشن و… اما تو همین شرایط دوستانی میشناسم که تونستن جذب بشن من اونارو تحسین میکنم و مطمینم بخاطر باور درست تونستن پس من هم میتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    طوبی گفته:
    مدت عضویت: 993 روز

    بنام خدا

    نمیدونم این کامنت ربطی به این فایل داره یا نه …ولی مینویسم برای خودم.

    روز بیست وچهارم سفرنامه هست وامروز بادیدن این فایل یادم افتاد که وقتی بچه تر بودیم ومثلا حرف از فلانی میشد که ماشین مدل بالاتر خریده یا خونشو عوض کرده مادرم میگفت خداروشکر که دارن وبهترشو ایشالا بدست بیارن .از سفره ما که کم نشده ..خدا از ما نگرفته بده به اونا …نوش جونشون..

    همیشه این اخلاقو دوست داشتم وخودم هم اینجوریم هروقت یه ماشین خوشگل میبینم میگم صاحبش کیفشو ببره یا یه خونه قشنگ میبینم با خودم میگم ایشالا هر کسی توش زندگی میکنه شاد وخوشحال باشه و خیرشو ببینه وبادحتر کوچولوم هر روز که میبرمش بیرون وصحنه های زیبا میبینم به دخترم میگم ببین چه گلای خوشگلی یا مثلا پرنده های زیبا رو ببین یا اینکه بچهای همسن خودشو نشونش میدم ومیگم ببین چقدر نی نی لباساش قشنگه ولباسای توهم قشنگن یادش میدم زیبایی هارو ببینه وهرشب باهاش در مورد کارایی که کرده حرف میزنم حتی اگه از دهتا کارش یکیش خوب باشه همونو بولد میکنم وازش تشکر میکنم.قبلن که توی این مسیر نبودم همش به خودن میگفتم چقدر بچه داری وتربیتش سخته اما الان که تقریبا دارم قانون رو بهتر درک میکنم هرروز خودمو انالیز میکنم مخصوصا در برخورد با رفتار های دخترم ومراقبم که باورهای اشتباه رو به خوردش ندم ومیدونم که میتونم دختر مستقل وبا عزت نفسی تربیت کنم که حداقل پایه های تربیت خانوادگیش درست باشه گه بتونه راهشو درست انتخاب کنه… باور همه چیزه….

    باورهای درست ونامحدود رو از همین کودکی به بچه ها یاد بدیم تا در موقع مناسب کمکشون کنه..

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زهره زیدآبادی گفته:
      مدت عضویت: 1402 روز

      به نام خداوند مهربان و هدایتگرم

      سلام به طوبی خانم عملگرا ، مادر مثبت اندیش و موفق

      چقدر تحسینتون کردم در رابطه با نوع برخوردتون با دختر نازتون ، آفرین همونطور که خودتون گفتید دادن باورهای درست به بچه ها خیلی مهمه و من هم در این زمینه بسیار موفقم

      و خدا رو شکر الان که سه قلوهام به 13 سالگی رسیدند واقعا ثمره ی اون باورهای درست رو هر چند از طرف من نا آگاهانه بوده دارم می بینم

      الهی صد هزار مرتبه شکر که امروز با کامنت یک مادر موفق هدایت شدم .

      بدرخشید در آغوش خدای مهربونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        طوبی گفته:
        مدت عضویت: 993 روز

        سلام دوست همفرکانسی من

        مادر مهربون وپرتلاش سه قلوها ..درکنارشون شاد باشی..

        لذت ببرید از در کنار هم بودن

        چند وقتی دور بودم از این فضا و الان دوباره انگار یه چیزی تو قلبم زنده شد ..دیگه دارم یاد میگیرم همه ی همه درخواستامو از خدای هدایتگرم بخام وباهاش حرف میزنم وخودش راهو نشون میده … باورم بیشتر شده به اینکه من خالق شرایطم هستم وانگار در لحظه چیزی تو ذهنم روشن شد.

        ممنونم که کامنت گذاشتی

        درپناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 887 روز

    سلام به استاد جانم و مریم عزیز و همه دوستان خوبم

    من امروز با دیدن این فایل حرفی از استاد شنیدم که در گوشم زنگ زد ایشون گفتن اصلا تجربه کار آنلاین نداشتن و فقط تجربشون حضوری بوده و هیچ بک گراندی درمورد کار آنلاین نداشتن و همون اول گفتن من میخوام در عرض 6ماه سایتم از صفر بشه سایت اول موفقیت و چون با این روش کار و سختی هاش آشنایی نداشتن براشون عادی شده بوده و هرچیزی که عادی بشه تبدیل به باور میشه و اون باور به صورت واقعی در زندگی ایجاد میشه.چند روز پیش فایل گفتگوی استاد با دوستان قسمت 3 رو میدیدم و هدایت شدم به کامنت یکی از دوستان فکرمیکنم اسمشون الهام محمدی بود اگر اشتباه نکنم. ایشون گفتن میخواستن مهاجرت کنن و اصلا با موسسه های مهاجرتی مشورت نکردن و فقط برای دانشگاهی که بنظرشون بهتر بوده اپلای کردن و به پول دانشگاه هزینه زندگی در یک کشور غریبه و… فکرنکردن و فقط اقدام کردن ایشون گفته بودن خیلی از موسسه های مهاجرتی حتی قیمت تخم مرغ و… رو در کشور مقصد محاسبه میکنن تا افرادی که قصد مهاجرت دارن با آگاهی کامل مهاجرت کنن و این واقعا کاررو سخت میکنه ذهن رو درگیر بازی دو دوتا چهارتا میکنه و ایشون مهاجرت کردن و همه چیز براشون عالی پیشرفت واقعا این برای من یک درس بزرگه که خودم رو خیلی درگیر جزییات نکنم و نرم راجع به خواسته ام خیلی تحقیق کنم چون باورهام رو ضعیف میکنه اگر ماشینی میخوام خونه ای میخوام یا هرچیزی نرم قیمتاشو ببینم که ذهن منطقیم اصلا نمیپذیره اگر به ذهن منطقی بود استاد هیچ وقت به این موفقیت ها نمیرسید. مثلا من یکی از خواسته هام اینه که درآمد دلاری داشته باشم و این ایده اومد تو ذهنم برو ترید کن و یکم رفتم راجع بهش تحقیق کردم که اصلا چیه و خب حقیقتا خیلی هم متوجه نشدم فقط در یک حد کمی درک کردم که میشه درآمد دلاری ازش ساخت و نیاز به یکسری استراتژی داره و حتما باید آموزش دید و اینکه خیلی از خانم ها انجامش میدن. مثلا تو ذهن من کار یکم سختی به نظر میاد و این بخاطر اینه که کسانی که این کاررو میکنن در ویدیوهاشون میگفتن سخته نیاز به انرژی زیادی داره و… اما من فقط درحدی که بدونم چیه درموردش تحقیق کردم و خودمو درگیرش نکردم و گفتم انشالله به سمت یک استاد خوب هدایت میشم و آموزش میبینم با اینکه اصلااااا هیچ آشنایی ازش ندارم و نجواهایی میاد توی ذهنم واقعا نمیدونم هدایت شدم یا نه چون میگن وقتی درمسیر درست باشی ایده هایی بهت الهام میشه که تورو به خواسته ات برسونه و واقعا نمیدونم این هدایته یا نه چون من یکم برای ذهنم غیرمنطقیه که یه دختر 18ساله ترید کنه کاری که همه میگن سخته ممکنه خیلی ضرر کنی و… من این خواسته رو فقط در دفترم نوشتم و چون تمرکزم روی کار اصلیمه که در اون زمینه هم تازه اول راهم و دارم آموزش میبینم و هنوز درآمدی ازش ندارم، خیلی به ترید توجه نکردم و گفتم حالا بزار تو کار اصلیتو یادبگیری تا ترید اما یه حسی بهم گفت در کنار اون آموزش دیدن ترید هم شروع کن و به درآمد برس . من هنوز اول راهم هدایت هارو خوب متوجه نمیشم و ذهنم یکم مقاومت داره چون یکسری میگن فقط روی یک کار تمرکز کنید و بعد برید سراغ کار بعدی که خب من بخوام اینجوری فکر کنم سال ها طول میکشه تا ترید رو شروع کنم و اصلا ذهنیتی از روش کارش ندارم و نمیدونم چجوریه اما امروز با دیدن این فایل جرقه ای تو ذهنم خورد که بعد از تموم شدن آموزش فعلیم سریع برای یادگیری ترید اقدام کنم همین امسال و امیدوارم خدا خودش راهنماییم کنه و راهم رو بهم نشون بده .

    اول از همه از استاد عزیزم و مریم جان ممنونم بابت این آگاهی و بعد هم از دوست عزیزم الهام جان ممنونم که با کامنتش به من آگاهی داد امیدوارم این کامنت رو ببینی و بدونی که با کامنتت و اشتراک گذاری تجربت به من و حتی خیلی از دوستان دیگه کمک کردی

    نور به راهتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    امین اطمینان گفته:
    مدت عضویت: 2440 روز

    سلام

    روز 24

    این فایل جالبیش برای من این بود که من هم دارم کار انلاین و فروش انلاین انجام میدم

    و البته باورهای چندان قوی راجع به فروش انلاین نداشتم

    الان فکر کردم که با این راهنمایی استاد این باور را بسازم که من چیزی می فروشم که نیاز عده ای هست و خداوند اونها را به کانال من هدایت می کنه و باید تمرکزم روی کیفیت کار خودم باشه

    و سعی کنم بهترین کارم را و قسمت سمت خودم را به بهترین نحو انجام بدم

    و باقیش را توکل کنم

    ممنونم از استاد و خانم شایسته

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    امیر نصیری گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    قدم 24

    سلام به استاد زندگی و خانم شایسته عزیز

    من دفعه اول که فایل رو دیدم مطلبی برا کامنت گذاشتن نداشتم.

    الان که برای چندمین بار داشتم میدیم یه قسمت از صحبت های شما استاد عزیز برام خیلی جالب بود و جرقه ای مغزم زد و گفتم سریع بیام کامنت بذارم که مغزم نخواد از زیر کار در بره

    شما میان صحبت هاتون یه باور قدرمند کننده ای که برای خودتون بر اساس کار کردن زیاد منطقی هم شده براتون رو گفتید (دقیقه 14 فایل)

    این که من یه سری اطلاعات دارم و کلی آدم هستن در مورد اطلاعاتی که من دارم سوال دارن و جهان ما رو به هم وصل میکنه و این کاری هست جهان میده با فرکانس

    جرقه ای که تو ذهنم خورد این بود که امیر چه باور خوب و قابل پذیرشی تو هم کارت خدمات اطلاعات با ارزشی داری و ارائه میدی که کلی آدم هستن که نیاز دارن به خدمات و اطلاعات تو و جهان این کار رو برای تو و اون کلی آدم که نیاز دارن به کاری من انجام میدم

    و جهان بهترین مشتری هارو در مسیر تو قرار میده بدون که این بخوای کار خواستی انجام بدی فقط باید این باور رو بسازی .

    مثال اگر کسی خیاط تو یه سبک خاص هست کلی آدم هستن که خواستشون یه سری لباس خاص و مشخص هست و جهان به راحتی این این آدم هارو بهم وصل میکنه و این باور قشنگ رو میشه تو هر شغلی ساخت که این روند طبیعی دنیا هست و اگر باور هات درست باشه تو فرکانس درست قرار میگیری و کلی مشتری عالی تو اون فرکانس هست که عاشق کار تو هستن و برای کار تو حالا میخواد محصول باشه کالا یا خدمات باشه ارزش قائل هستن و بابتش هزینه میکنن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: