به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 74 (به ترتیب امتیاز)

1207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Eshrat Fard گفته:
    مدت عضویت: 2842 روز

    سلامم

    خیلی جالبه اخر این فایلو من چندین بار گوش دادم تا یادم اومد یه جریان بگه به دوستان عزیز

    من دوسال قبل بعد از ۵ سال گواهینامه داشتن تصمیم گرفتم رانندگی کنم و مربی گرفتم و چندین جلسه رفتم کلاس مربی بهم گفت از نظر من کافیه و از روزای تعطیل شروع کن با همسرت برو رانندگی کن

    منم هرچی به همسرم گفتم میگفت نه از نطر من تو باید بری کلاس و هنوز امادگی نداری و هرچی ما گفتیم اقا بی فایده بود و کلا من دیگه از خیرش گذشتم

    یک سال گذشت و همسرم مرتب میگفت تو میتونی و باید شروع کنی و …

    دوستم گفت بیا من باهات میام من فقط دوتا نیم ساعت با دوستم تمرین کردم و شروع کردم به مسافتای کم تنهایی رفتن ،اینو گفتم که تفاوت دوتا کلمه ی میتونی و نمیتونی چکار میکنه

    دوستم میگفت تو از چاراها که بخوای رد شی باید مربی بگیری و من هی به خودم میگفتم تنهایی هم میتونی و این فقط یه باور بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    میثم مقصودی گفته:
    مدت عضویت: 2479 روز

    وای خدای من چقدر زیبا قشنگ حرف میزنی استاد …

    اصلا خانم شایسته تو چقدر قشنگ فایلارو انتخاب میکنید

    به به احسنت بارک الله

    نمیدونم چه بگم چجوری بگم…

    گفتنی ها رو گفتی شنیدم دیدم

    میفهمم خیلی جاها تو زندگیم عکس گفته ها انجام دادم با نفرت به دیگران مخصوصا پولدارها نگاه میکردم همیشه وقتی یه ماشین خوب ومدل بالا میدیدم فورا میگفتم نگاه قیافه بی ریختش

    چون خودمو ضعیف میدونستم بد اقبال میدونستم هزار بار برا شانس واقبال میرفتم پیش دعا نویس ها پول میدادم اخرشم بهتر نشد که هیچ

    بدتر هم شد

    اون افراد هر روز بهتر میشدند من باز بدتر میشدم (قبل از تولد در این خانواده ی صمیمی عباسمنش)تا جایی یادمه میگفتم خدا نمیخاد برام دیگه داشتم کم کم به این باور میرسیدم که من ساخته شدم برا این چیزا و همش افسوس بود حسرت بود کینه رنجش بود

    نمیخام به یادشون بیارم

    که لطف خداوند دوباره متولد شدم

    شروع کردم موفقییت دیگران را تحسین کردن که خیلی سخت بود به طوری هرجا هرکسی چه میشناختم چه نمیشناختم موفقییت کسب میکرد یا کرده بود تحسینش میکردم براش آرزوی سعادت میکردم (این ها رو من بلد نبودم از خانواده صمیمی استاد یاد گرفتم قدرت خداوند هدایتم کرد به این مسیر )

    از وقتی دیگران را تحسین میکنم به جای نفرت فحش دادن بهشون

    کم کم داره باورم میشه منم میتونم

    خداهرنعمتی به هریک از بندگانش داده به من هم میدهد حتی بهتر از اون رو

    هر کسی میبینم موفق هست در هر زمینه ای فورا به خودم میگم این ادم باور های خوبی داره باید منم باور هامو تغیر بدم

    اول میپذیرم منم مثل اون میتونم

    الان منم پذیرفتم میتونم یه وکیل خوب بشم

    میتونم وکالت قبول بشم همانطوری خواهرم قبول شد همانطوری خیلی از همکلاسیهایم قبول شدند

    یه روز تو اینترنت سرچ کردم بهترین وکیل موفق

    جالبه اغای صابری اورد بالا جالبه نابینا بود

    داد زدم گریه کردم تحسینش کردم وقتی زندگی نامه شو خوندم

    به خودم گفتم پس منم میتونم

    چقدر تحسین ادمای موفق خوبه

    البته چه راست گفت استاد تحسین کردن به جای نفرت وکینه گرفتن وقضاوت کردن به خود ما کمک میکنه به موفقیت خودمون کمک میکنه

    احسنت به همه ی ما خانواده صمیمی به تک تکمون

    ما عالی ترین خانواده ی دنیا هستیم به جای کوچک کردن خواسته هایمان باور هایمان را بزرگ میکنیم

    توانا باشید

    آرزو میکنم همیشه در نماز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محمدرضا رئیس آبادی گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    درود

    باز هم مثل همیشه جدید، متفاوت،موثر بود.

    به خودم افتخار میکنم که شاگرد شما هستم و این نوید رو می دهم که روزی همه اونهایی که من رو دیدند در دانشگاه ها همکلاسی من بودند ، اساتید من بودند روزی افتخار کنند که یه همچنین شخصی رو می شناختند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    حاج علیرضا روشنی گفته:
    مدت عضویت: 2408 روز

    سلام وقت همه همسفران عزیزم بخیر آری بسیار صحیح ودرست است فقط باید در همه جوانب دیگران با تمام توان تحصین کرد واز موفقیت وخوشحالی وپیشرفتشان خوشحالتر شویم وبه اینان تبریک بگوییم تا ببینیم چگونه برابر یا بیشتر از موفقیت دوستان آشنایان وهمه انسانهای روی زمین به آسانی راحتی ومفت وارد زندگیمان میشود فقط موفقیت دیگران را تحصین تعریف وتمجید کنیم ومنتظر نتایج عالیش در زنگی بینهایت زیبای خودمان باشیم به امید رب الرباب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    آتنه گفته:
    مدت عضویت: 3562 روز

    باعرض سلام در ادامه ی دیدگاه اقای عطار روشن باید بگم ک اگر انسان خودش و توانایی هاشو قبول داشته باشه همه ی دنیا هم مقابلش باشن بازم کفه ی ترازو به سمت او میچربه ….موفق باشین .آفرین و صد مرحبا ک با یک ایده ی ساده و با هماهنگی بین ذهن و روحتون ب این نتایج زیبا دست یافتین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3368 روز

    سلام بر استاد تمام همراهان ایشان و خانم فرهادی و شایسته عزیز که در پشت صحنه حسابی در حال فعالیت هستند

    وقتی عالم ما وقتی ذهن ما کوچک باشد وقتی باورهای ما کوچک باشد زود می رویم سراغ کارهای بد و افکار بد، همین که می گویند هر کاری برای خود می پسندی برای خود نیز بپسند ، صادق است اگر چیزی را که می گوییم کسی هم به ما بگوید و ناراحت نشویم آن وقت می توانیم آن را به دیگری هم بگوییم.

    ما فرکانس را نمی بینیم ولی باور داریم که هست پس هست. برق را نمی بینیم ولی هست چون باور داریم که هست.

    خدا را نمی بینیم ولی از آثارش از نعماتش می فهمیم که هست. موفقیت را نمی شود دید ولی از کارهایی که شده و نتیجه اش می توان دید.

    وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأی کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ فَلَمَّا رَأَی الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ»

    – خیلی از اختلافاتی که می بینم برای خودم؛ در واقع برای همین موضوع است که من دنبال علت و دلیل و برهان ان برای خودم هستم و راه پیشرفت در آن به روش خودم و این سایت ، ولی دیگری نه دنبالش هست نه می خواهد ولی کسی مثل من که بخواهم کاری هم بکنم قبول نمی کند و پشت سرم حرف می زند.

    در عالم ناتوانی است که باورهای محدود هم بوجودمی آید بایدتوانایی خود را بالا ببریم تا باورهای نامحدود هم داشته باشیم همان باور اینکه می شود می توانیم انجام میدهیم خالقم من توانایی دارم اینهاست که باورهای ما را بالا می برد بزرگترش می کند. معجزه زمانی است که باورهای ما نامحدود باشد زمانی است که خود را باور داشته باشیم.

    وقتی دنبال هر چیزی باشیم به آن میرسیم مثل وارد شدن در این سایت برای هر کدام از ما ، که جهان و باورهای من این کار را کرد.

    عشق برای هر چیزی معرکه است همان جادوست برای هر چیزی عشق عشق عشق

    در جایی سخنران حرف بسیار خوبی زد که خیلی لذت بردم می گفت برای رسیدن به خواسته باید روش زندگی خود را تغییر دهید وقتی حسابی روی این چند تا کلمه فکر کردم دیدم اصلا پذیرفتن شرایط جدید چقدر برایم آسانتر و بهتر میشود .

    خدا انسان را آفریده و خودش به صورت سیستمی آنرا اداره میکند به انسان تواناییهای زیادی داده است که بااین همه نعمت که آفریده راحت و با آسایش زندگی کند و این ما هستیم که باید از توانایی خود برای خلق بهترینها استفاده کنیم.

    همیشه وقتی در ذهنم بخواهم بهانه جویی کنم و جلوی خواسته های خود و یا باورهای قدرتمند خود را بگیرم به خودم می گویم بهانه جویی ممنوع.

    از راه دست و با باورهای درست همیشه می توان به خواسته ها خود رسید. دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره. همیشه به خود می گویم برای رسیدن به چیزهایی که دیگران نخواسته اند برسند و یا به هر دلیلی نرسیده اند باید لیاقت و ارزش خود را بالاتر ببرم و خود را با لیاقترین ببینم ، خیلی وقته که دیگرانی را نمی بینم دیگرانی را نمی شنونم دیگرانی که هم فرکانس من نیستند.

    ما ذاتا و بالفطره تواناییم و باید از این توانایی خدادادی خود استفاده کنیم اگر استفاده نمی کنیم خودمان مقصریم و کوتاهی از طرف خودمان است نه دیگران. فکرهای کوچک در پس باورهای کوچک است که نتایجی کوچک هم دارد و فکرهای بزرگ در پس باورهای بزرگ است و نتایج بزرگی هم دارد.

    تحسین و ترغیب و تشویق کار هر روز هر ساعت من است چه در ذهنم چه در ظاهر .

    آفرینو مرحبا به این همه دوست و هم فرکانسی که در این سایت دارم.

    از استاد عباس منش خوبم ، از خانم فرهادی و خانم شایسته و همه همکارانشون تشکر می کنم

    در پناه خداوند البر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3014 روز

    بنام خدای مهربان خالق ارزوهای قشنگ

    امروز 20دی 1397

    فایل به جای کوچک کردن خواسته هایت باورهایت را بزرگ کن …

    مرور این فایل ارتباط عجیبی با اتفاق امروزم داشت و درس بزرگ دیگری خدای بز رگم بهم نشان داد…

    امروز وقتی از خواب بیدار شدم طبق گفته ی یکی از دوستان عقل کل که از خواب بلند میشدن اول یک فایل استاد را گوش میدهند من همین کار را کردم که چند برابر درامد م را بازهم گوش دادم و با خودم راجب این فایل با خودم صحبت میکردم و باور فراوانی را تکرار و مدار و فرکانس ثروت و تغییرش در اتاق راه میرفتم تکرار میکردم…

    بعد از ظهر درحین خوندن کامنت بچه ها در شیوه حل مسائل بودم که یه پیامک در یافت کردم که یه کد قرعه کشی دارین برای باطل نشدنش تماس بگیرید …خواستم بی خیالش بشم چون یکی دوماه پیش چنین کدی برام اومد وخیلی پیگیرش نشدم ….امروز گفتم زنگ بزنم چیه این داستان …

    خدای من چه قشنگ جهان داره کار میکنه .من تو تابستون یه خط جدید گرفته بودم و ز یادم باهاش کاری ندارم جز اینکه نتم شارژ میشه همش میام سایت خانواده م عباس منش و فایل دانلود کنم و نظر بدم …

    یه خانم بود سوال کردم قضیه پیامک رو گفتم تو قرعه کشی سیم کارت شما در استان کرمانشاه جز پنج نفری هستید که مشمول شرکت در قرعه کشی شدین و جوایزش دقیقا همون خواسته هایی که میخواستم بود که یکیش اولین ماشینم 206هستش …خلاصه کلی تو دلم گفتم خدایا شکرت این کار توه و پاسخ جهانه که من در مدارم و داره فرکانس هام عوضتر میشه …یکم راستش حس طمع اومد خداروشکر که خدا نجاتم داد وگرنه میرفتم تو کار قرعه کشی و میدونستم که ماشینه مال من در میاد ….همون موقع یاد حرف استا د افتاد م که بی نهایت فرصت تو دنیا هست وهر روزم این فرصت ها داره بیشتر و بیشتر میشه من لایق این هستم که خواسته هام و خلق کنم و به صورت طبیعی و بدیهی بهم بدم نه اینکه با قرعه کشی چیزی بدست بیارم …

    خلاصه مادرم که داستان و شنید بنده خدا اول نفهمید و منم یکم احساسی میشم و داستان گفتم مادرم گفت چرا لغو زدی بادست خودت شانستو پس زدی شانس یه بار در خونه آدمو میزنه خلاصه شروع کرد به راهکار و ایده دادن وداداشمم که قضیه و شنید کلا گفت دروغه و کلاهبررداریه و اینا …

    یه کار اشتباه بحث کردن و یکم ناراحت شدن بود و باید اعراض میکردم که خداروشکر زود خودم و جمع و جور کردم …من گفتم با ایمان که اگه همین فرصته بذار بهر اینقدر فرصت و موقعیت برای بدست اوردن خواسته هام ز یادم که نگو من خالق زندگیمم می سازم..و تو دلم گفتم خدایا شکرت و هزاران بار مرسی که نشانه هایت و قانون هایت را میبینم و تحسین .تمجیدش میکردم …خلاصه هی حس خوبش هنوز روی پوستم موریانه میزنه که آخ چقدر حال کردم خدا جونم ..

    یه مطلبم بگم دیشب پدرم حرفی زد رایج یه منطقه که افرادشون وضعشون خوبه و پولدارن …مادرم که سریع جواب داد ولشون کن اونا ادمهای خوبی نیستم و دزدن وقاچاقچین و از این حرفها وبابامم که کلا نسبت داد داشتن پول و به یه راهکار ها و ایده های نامناسبی که من فقط گفتم خدایا ثروت تو بسیار قشنگ است ببین ذهن فقیرشون و باورهاست راجب ثروت چه زندگی براشون ساخته تعجبی نکردم…

    واما نکته های اساسی این فایل و سهم امروزم خدابرکت ش بده ان شاءالله….

    عوامل بیرونی هرگز در موفقیت های هیچ فردی تاثیر نداره ….ما خالق شرایطمان با افکار باورهایمان هستیم 100%مسائل درون باید حل شوند تا بیرون هم تغییر کند … قانون باورها و فرکانس های توست …

    باورهایت را بزرگتر کن بجای اینکه خواسته هایت را کوچک کنی مثل افرادی که پرهستند در جهان و نگذار ذهن های محدود روح بزرگت را برای خلق هر خواسته ای در تو تاثیری بگذارد …

    در جهان ما باورهای محدود کننده تر و قدرتمند کننده تر داریم صفر ویک به جهان نگاه نکنم …چون من خیلی اصرار داشتم باورهای من درسته و بقیه غلطن???????

    بحث و قانع کردن در این مسیر معنایی ندارد اعراض کن و راهت را برو …توجه به خواسته هایم و تمرکز بر آنها

    ازجاهلان نباشم احساسم بر عقلم غلبه نکند مقتدرانه با هر مسئله و رویدادی برخورد کنم …که احساسی بر خورد گردنم جز پاشنه آشیل مه …???اینو خدا همون لحظه با آیه قرانیش بهم الهام کرد ….یعنی سکوت میکنم??

    تحسین کردن موفقیت ها و خوشبختی ها باعث جذب آن به سوی خودم میشود و با همه چیز در صلح باشم…

    خدایا چه سفری شده عالییییه یعنی خدایا هزاران مرتبه سپاس وشکر گزاردم …

    در سایه رحمت رب العالمین در آرامش عشق و شادی و ثروت و سلامتی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ایمان متین فر گفته:
    مدت عضویت: 3170 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    وَمَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ ﴿لقمان۲۲﴾

    و هر کس خود را در حالى که نیکوکار باشد تسلیم خدا کند قطعا در ریسمان استوارترى چنگ درزده و فرجام کارها به سوى خداست (۲۲)

    خیلی سال پیش در محله مون یه پسری بود بنام محمد که 6 سال از من بزرگتر بود اونموقعه دانشجوی ارشد معماری بود ومن تازه می خواستم کنکور بدم. هروقت می اومد به شهرستان به خانواده اش سر بزنه با خودش کلی کتاب می آورد. یه کلاس دیگه ای داشت با ما تو محل فوتبال بازی نمی کرد برای وقتش ارزش قائل بود. گذشت ، در تهران آموزشگاه کنکور موفقی زد بعد انتشارات کتاب زد کتاب های کنکور زیادی تالیف کرد یه کتاب جامعه دانستنی ها هم نوشت و کلی موفقیت های دیگه ای .

    وقتی قانون رو نمیدونستم به هرچیزی فکر می کردم که رمز موفقیت این هم محلی ما باشه بغیر از باورهاش اینقدر اعتمادبنفسم پایین بود که جرات نمی کردم بپرسم رمز موفقیتت چیه. از یکی از دوستان فابریکش پرسیدم رمز موفقیتش چیه؟ گفت یه جوهره ای تو وجود این شخص هست که در درون کمتر کسیه . و من این رو باور کردم و بخودم اونموقعه گفتم ما که این جوهره تو وجودمون نیست پس زندگی برای من همینیه که هست.

    چرا این داستان رو تعریف کردم؟ واسطه این تعریف کردم چند هفته اس بد جوری فکرم متمرکز این شخص شده هرچند که چند سالیه ندیدمش و هیچ ارتباطی با هم نداریم ولی حس می کنم تازه وارد مدار این شخص شدم.

    امشب با دیدن این فایل به ترمزی تو ذهنم رسیدم که جلو حرکتم رو بدجوری گرفته اونم اینکه کار رو شروع می کنم ولی وقتی انرژی بیشتری باید بزارم سرد میشم و بی انگیزه و در نهایت ولش می کنم البته آلان خیلی بهتر شدم ولی در کارهای مهمتر باز این مسئله رو دارم و ریشه یابی کردم باورهام رو و فهمیدم مشکل در باور لیاقتِ. هنوز خودم رو اونجوری که باید لایق بدونم لایق نمیدونم.

    اوایل آشنایی با استاد وقتی فایل هاشون رو گوش میدادم و ایشون می گفتن باورها ریشه دارتر از این حرفاست ، باور نمی کردم . چرا؟ چون هنوز عمیقا” باور نکرده بودم تمام شرایط زندگیم به واسطه باورها و فرکانس هامه ولی آلان میدونم واقعا” باورهای شکسته و داغون در گوشه های ذهنم جا خوش کرده و تا آخر عمرم باید روشون کار کنم .

    یاد شعر ابن یمین می افتم که مبحث مدارهای استاد رو خیلی خوب توصیف می کنه

    آنکس که بداند و بخواهد که بداند

    خود را به بلندای سعادت برساند

    آنکس که بداند و بداند که بداند

    اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

    آنکس که بداند و نداند که بداند

    با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند

    آنکس که نداند و بداند که نداند

    لنگان خرک خویش به مقصد برساند

    آنکس که نداند و بخواهد که بداند

    جان و تن خود را ز جهالت برهاند

    آنکس که نداند و نداند که نداند

    در جهل مرکب ابدالدهر بماند

    آنکس که نداند و نخواهد که بداند

    حیف است چنین جانوری زنده بماند

    و من کلمه “بداند” اول رو برای خودم ” باور” معنی کردم و کلمه ” بخواهد ” رو ” اقدام و عمل” و کلمه ” بداند آخر رو ” نتیجه” معنی کردم. امیدوارم برای دوستان ثمربخش بوده باشه.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: