اکثر ما در کودکی به خاطر سرزنشها، تحقیرهایی و برچسبهایی که از طرف خانواده و جامعه به ما زده شده است، عزتنفس خود را از دست دادهایم. به همین دلیل نیز نقطه شروع تغییر شرایطی که در آن هستیم، از برپایی جهادی اکبر برای ساختن عزتنفسمان شروع می شود و اولین آجر از این پی، باورهای قدرتمندکننده ساختن برای حل ریشه ایِ باورهای سمی و کشنده به نام “احساس گناه” و “احساس بی ارزشی” است.
زیرا اگر اعتماد به نفس، کلید اصلی موفقیتهای بشری باشد، قطعاً “احساس گناه” سدِ راه تمام موفقیتهای او خواهد بود.
امکان ندارد هم در عذاب وجدان و احساس گناه بمانی و هم عزت نفس داشته باشی. هم نشینی این دو غیرممکن است، همانگونه که همنشینی ثروت با فقر، آرامش با نگرانی، سلامتی با بیماری و.. غیرممکن است.
بدون ساختن عزت نفس، موفق شدن غیر ممکن است. اما تا زمانی که در احساس گناه باشی، دسترسی به عزتنفس غیر ممکن است.
این یک قانون است که، موفقیت و ثروت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن میرود. یعنی ذهنی که عاری از احساس گناه، عذاب وجدان و بیارزشی است.
“احساس گناه” و “عذاب وجدان”، بزرگترین ترمز در برابر داشتن عزت نفس است. بنابراین پروسه ساختن عزت نفس از برداشتن این ترمز و تبدیل آن به “احساس لیاقت و خودارزشی” آغاز میشود و ساختن این باور، مهمترین مأموریت دوره عزت نفس است.
عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح در برابر نجواهای فلج کننده ذهن است. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه و شرایط نادلخواه هستیم.
اگر “سنگربانی بهنام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه میدهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه میدهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی میسازد، که باور میکنی از عهدهی انجام هیچ کاری برنمیآیی!
اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برای رویاهایت داشتی، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا، خواه یک رابطه توام با عشق باشد، خواه یک کسب و کار سودآور، خانهای با امکانات عالی، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگها فاصله میبینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.
به همین دلیل است که: تمام موفقیتهای زندگی ما، روی پایهای به نام عزتنفس بنا میشود.
“احساس لیاقت و ارزشمندی”، که نقطه مقابل «احساس گناه و خود کوچک بینی» است، مهمترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیتها از عزتنفس شروع میشود و ساختن عزت نفس، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.
استاد عباسمنش همیشه تأکید ویژهای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیتهای خود در هر برهه از زندگیشان را، حاصل تلاشی میداند که، صرف ساختن جنبهای دیگر از عزت نفس خود داشته است.
موضوع این است که، هیچ انتهایی برای عزت نفس وجود ندارد. یعنی همیشه جنبهای از عزت نفس ساخته نشده، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازهای که آن بخش کاملتر میشود، دستاوردهایمان نیز بزرگتر میشود.
با انجام تمرینات این دوره، “باور احساس لیاقت” در وجودت شکل میگیرد و نتایجی را وارد زندگیات مینماید که، ناکامیهای تمام سالهای گذشتهات را جبران میکند. آنوقت تفاوت زندگی بدون عزت نفس و باعزت نفس را به وضوح احساس میکنی.
عزت نفس انتخابهای آیندهات را در هر جنبه از زندگیات تغییر می دهد. از رشته ای که می خواهی در آن تحصیل نمایی، همسری که انتخاب می کنی، روابط ات، شغل ات و حتی نوع رفتار دیگران با شما ومیزان محبوبیتات و حتی میزان موفقیت مالیات را دستخوش تغییرات اساسی میکند زیرا تعریف تو از احساس لیاقت، دستخوش تغییرات اساسی میگردد.
خیلی فرق میکند بعد از ساختن عزت نفس، اهدافت را مشخص کنی یا قبل از آن!
عزت نفس، ابعاد ظرف وجودت را میسازد. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگهداشتهای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفسات نعمتها را دریافت میکنی.
تفاوت تجربهات از زندگی، با عزت نفس و بدونِ عزت نفس، از زمین تا آسمان است.
ارزشش را دارد که برای ساختن عزت نفس خود وقت بگذاری و این جهاد اکبر را برپا و ادامه دهی. زیرا جهان همیشه در برابر چنین حدی از عزت نفس، فقط کرنش می کند و چارهای جز آوردنِ بهترینها به زندگیات ندارد.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD456MB38 دقیقه
- فایل صوتی «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه35MB38 دقیقه
سلام به استاد عزیزززززززززززززززززززززم
خانم شایستتته عزیززززز که شما هم استاد من هستی
خانم فرهادی عزیززززززز
و بچه های پر انرژی خانواده صمیمی
استاد این فایل قسمت دومش رو که داشتم میدیدم همه چی یادم امد البته کلیت موضوع تو ذهنم بود ولی ریز جزئیات نه ، حالا نکاتی که من برداشت کردم و تجربه خودم توی این چند سال رو بگم
با این جمله شروع میکنم : (( با تحقیر بقیه ، با سرکوب بقیه ، با مسخره کردن بقیه ، با توهین بقیه و با پایین آوردن بقیه سعی کرده جایگاه خودش رو ببره بالا ))
خب منم خیلی همه رو مسخره میکردم خیلی زیااااد و خیلی هم خوب بلدم اینکارو ولی استاد از اون سال تا الان اینقددددددددددر من خوب شدم که اتفاقا دو سه هفته پیش بود که داشتم با یکی از دوستای قدیمم که همیشه باهم بودیم و اتفاقا من اینو خیلی مسخره میکردم صحبت میکردیم ، میگفت مهرداد تو خیلییییییییی عوض شدی نسبت به اون سالها ، خیلی انسان شدی ، خیلی زیاد و اتفاقا خودمم درک میکنم البته هنوزم مسخره میکنم ولی نه مثل قبل ، نه به اون شدت خیلی کنترل میکنم ، خیلی دارم روی عزت نفسم کار میکنم و برای همین واقعا به چند سال گذشته م هیچ تعلقی ندارم
نکته بعدی : بنظرم برای رها شدن از جنگهای فکری با افرادی که بهمون توهین کردن یا سرکوب کردن فقط بخشیدنشون و پذیرفتن کل مسئولیت زندگیمونه ، وقتی مسئولیت کل زندگیمون رو به عهده بگیریم یعنی مسئولیت لحظه به لحظه زندگیم ، حالا چه اتفاقاتی که ناخواسته ست یا اتفاقاتی که دوست داریم هرچی کل مسئولیتش با خودمونِ ، اینکه بپذیریم کل مسئولیت زندگی با خودمون شاید سخت باشه ولی وقتی بپذیریم کلی جهش و رشد میکنیم توی زندگیمون.
نکته بعدی در مورد ثابت کردن خودمون به دیگرانِ ، بنظرم خیلی ریشه ایی هم هست و خیلی از افرادی که میگن برای ما مهم نیست نظر دیگران یا میگن باورش رو ساختیم اگر ریز بشن میبینن بازم دارن برای اینکه خودشون به دیگران اثبات کنن زندگی میکنن ، یعنی اینکه وقتی میخوای خودتو به دیگران ثابت کنی خیلی عجله میکنی ، میخوای خیلی زود برسی به خواسته هات ، به اهدافت تا خودتو ثابت کنی ، میخوای بهترین باشی نفر اول باشی که از همین ثابت کردن خودن بع دیگران نشات میگیره که برمیگرده به این قضیه ریشه ایی تر که نظر دیگران مهمه برات ، خیلی هم مهمه ، با تایید گرفتن از بقیه برای اثبات خودشون و اصلا از مسیر زندگی و تجربه این مسیر لذت نمیبرن و چون میخوان زود برسن تکامل طی نمیشه ، باور کمالگرایی قوی میشه که منشاء ش از همین مهم بودن نظر دیگران و بعدش ثابت کردن و بعدش کمالگرایی میاد که بعدش عدم طی نکردن تکامل منظورم تکامل فرکانسی . آخر هم میگن چرا ما پیشرفت نمیکنیم یا اینقدر کمالگرا هستیم یا عجله میکنیم . اگر هدف اثبات کردن خودمون به خودمون باشه ، اینکه از این چیزی که هستم بهتر بشم و برام مهم نباشه که بقیه چه فکر و نظر و دیدگاهی به من دارن خیلی خیلی خیلی خیلی ساده تر و راحت تر وآسون تر و در آرامش و لذت مسیر رو طی میکنیم ، تجربه های بینظیری کسب میکنیم ، از مسیر نهایت لذت میبریم و با طی کردن تکامل خیلی زودتر به هدفهامون میرسیم گرچه که مهمتر از خودِ هدف مسیر رسیدن به هدف و خواسته هاست ، تجربه لذت بخش و شکوفایی خودمون توی مسیرِ وگرنه هدفها که تمومی نداره و به هر هدفی برسیم باز یه هدف دیگه یعنی خودِ هدفِ جزئی از مسیرِ پس کلا زندگی مسیرِ ، پس لذت ببر فقط از مسیر زندگیت.
نکته بعدی در مورد شناخت . شناخت خودمون ، شناخت اینکه آیا ما انسان هستیم ؟؟؟ اگر هستیم چه تفاوتی با بقیه موجودات داریم ؟؟؟ بعدش که تفاوتمون رو با تمام موجودا فهمیدیم و درک کردیم که جهان هستی برای من انسان خلق شده و همه این جهان در خدمت منِ نه با حرف بلکه عمیقا به این درک برسه بعدش شناخت از توانایی هایی که انسان داره میرسه که در کل به مهم بودن خودش و توانایی هاش و اینکه مرکز عالم هست میرسه که باعث تقویت و قدرت عزت نفسش میشه.
خب همه اینا رو من اول نوشتم توی کاغذ بعدش که عمیق تر فکر کردم به یه درک خیلی زیبا و عالی رسیدم یک چیز کلی تر که همه اینارو پوشش میده ، یعنی وقتی عمیق شدم توی این مباحث خدا هدایتم کرد و این درک رو بهم داد که قبل از همه اینا چیزی که خیلی مهمتره ، چیزی که باعث میشه خیلی راااااااااااااااااااااااحت مسیر عزت نفس و اعتماد به نفس و بقیه ابعاد زندگی رو قدرت بدی و عالی بشی توش
درک سیستمی بودن جهان ، سیستمی بودن خداوند ، سیستمی بودن مکانیزم این جهانِ
این آگاهی لمسش کردم که هرچقدر بتونیم سیستمی بودن خداوند و این جهان رو درک کنیم ، هرچقدر بتونیم نگاه سیستمی به خداوند و جهان داشته باشیم خیلیییییییییییییییییییییی نتیجه کار کردن روی باورهامون و نتایجی که میگیریم فرق میکنه ، خیلیییییییییی زیاااااااااد.
هرچقدر که بیشتر سیستم رو درک کنیم به شناخت خودمون میرسیم ، به شناخت و باور خداوند میرسیم ، به شناخت توانایی هامون میرسیم ، به اینکه خودمون باور کنیم .
هرچقدر بتونیم به درک سیستمی بودن خداوند برسیم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی راحت تر میتونیم عزت نفسمون رو بسازیم و قدرتش بدیم خیلی راحت تر میتونیم روابطمون و سلامتیمون و ثروت رو بسازیم اصلا میخوام اینو بگم واقعااااااا رها میشید از همه چی و در لحظه زندگی میکنید و اینقدر از لحظاتتون لذت میبرید ، اینقدر حال میکنید با هر لحظه تون اینقدددر حستون خوب میشه و در مدار پایدار احساس خوب میمونید که اصلا حس نمیکنید که مثلا رابطه ندارم یا پول ندارم یا … چون دارین نهایت لذت میبرین ولی کِی اینطوری میشه ؟؟؟؟ زمانی که درکتون نسبت به سیستمی بودن خداوند بالا و بالاتر بره .
کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم بنظرم شاهکاریِ برای خودش که بخواین این سیستمی بودن جهان رو درک کنین و با یکبار خوندنش اصلااااااااا به درکش نمیرسین از الان بهتون قول میدم ، فکر نکنین با یکبار خوندن به درکش میرسین ، بایدد بارها و بارها بخونین تکرارش کنین دنبال مثالها بگردین ، دنبال الگوها بگردین ، توی زندگی خودتون بررسی کنین و….. همه اینا باعث میشه کم کم تکاملتون طی بشه و به درک سیستمی بودن خداوند برسید. این کتاب شروع درک سیستمی بودنِ خداوندِ ولی کل قضیه هم هست .
داریم میگیم مهمترین عامل موفقیت اعتماد به نفس و عزت نفسِ ووو مهمترین عامل داشتن اعتماد به نفس و عزت نفس ، احساس خود ارزشمندیِ ، خود ارزشیِ وووو چیزی که میتونه احساس خود ارزشی رو از بین ببره عذاب وجدان یا احساس گناه .
حالا حل همه این قضیه درک سیستمی بودن خداوند و جهانِ . یعنی مثالهایی که استاد دارن میزنن که چجوری عزت نفسشون رو ساختن با اهرم رنج و لذت و اون باورهای ارزشمندی که میگن همه ایناااااا بنظرم از درک بسیار خوبیِ که استاد از سیستمی بودن خدا داره ، نگاه سیستمی به خداوند و جهان ، مکانیزم جهان و عملکرد جهان و اصل قوانین جهان رو استاد خیلی خوب درک کرده که حالا منجر به تغییر تمام ابعاد زندگیش شده .
بازم میگم وقتی سیستم خدا رو درک کنیم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلیییییییییییی راحت تر و آسون تر و ساده تر و زیباتر و در آرامش همراه با لذت میتونیم هر قسمت از زندگیمون رو بسازیم ، خلق کنیم ، قدرتمندش کنیم و راحت تر ذهنمون رو کنترل کنیم چون وقتی به درک سیستم جهان میرسیم میدونیم که باید احساسمون خوب باشه و هرموقع نجوا میاد سریع حلش میکنیم یا توجه مون رو میذاریم روی چیزی که حس خوب بده یا هرکاری میکنیم که به حس خوب برسیم.
تمام نکاتی که اول گفتم همه اونا بنظرم با درک سیستم خداوند خیلی راحت قابل هضم و حلِ َ، ساده تر از چیزی که فکر بکنیم و نتیجه بسیاااااااار متفاوتِ خیلی متفاوته خیلیییییییییییییی .
اصلا اعتماد به نفس خیلی فرق میکنه وقتی نگاه سیستمی به خدارو هرچه بیشتر درک کنیم خیلیییییی.
این درک زیبا و عمیقی بود که بهش رسیدم و البته خدا هدایتم کرد و بهم الهام کرد که هر لحظه شکرررررررررر میکنم و میگم عاشششقشم که هرلحظه از بهترین طریق و به بهترین شکل هدایتم میکنه و در بهترین مسیرش قرارم داده چون لایق بهترین ها هستم و هستیممممممممممممم
عاششششششق همه تونم ، بخدااااااا حسسسسسسم عالیه ، خیلی عالیه
خیلی دوستووووووون دارم
خیلیییییییی
همیششششششششه شااااااد و سلااااااااامت و سعادتمنننننننننند و خنداااااااااان و ثروتمننننننننند همراه با آرامش و احساس خوب پایدار در پناه فرمانروااااااااااااای کل کیهان باشید و باشیم
بووووووس
به نام خدای رئوف و غفور خطا پوش بخشنده صبور
با سلام و عرض ادب به استاد عباس منش و دوستان عزیز
از شما خواننده عزیز میخواهم که برای خواندن متن همه جمله هارا پشت سرهم و به ترتیب موجود بخوانید چون همه جمله ها به هم ربط دارند.
گناه نوعی بیماری که انسان دچارش میشه ، یک حرکت بر خلاف هویت و حقیقت انسانی است که شخص بیمار میشه حال از طریق روحی ، روانی و جسمانی؛ و اگر لایه های گناه کنار بزنی و بپرسی خودت هم این میخواستی میگه نه.
گناه مثل مرض هستش همه از مرض بدشون میاد از مریض که بدشون نمیاد و کمک میکنند تا بهبود بیابه.خداوند هم از مرض بدش میاد نه از مریض و با استقبال به درمان مریض میره.
در قرآن هسش که انسان کارهای خوب کسب میکنه ولی کارهای خلاف اکتساب میکنه یعنی خواسته ناخواسته است یعنی تحمیل و فشار است.مثلا یک آب گوارا با میل میخوره و یک آب آلوده با تحمیل و فشار میخوره.
حالا نکات مهم:
1)فهم و آگاهی نسبت به گناه
2)ما با نگاه بی ارزش و سبک به خودمون که باعث میشه تن به لذت هایی بدهیم که باطنموم نمیخواد.این نگاه باید درست کنیم یعنی نگاه منفی به خودمون نداشته باشیم.
3)باید خویش ، به خویش بشناسی یعنی خودآشنایی ؛ تو کی هستی؟ تو چی هستی؟ تو گل سر سبد خدا هستی تو با ارزشترین خدا هستی.
4)شناخت خدای کریم ، بخشنده و بزرگوار کسی که من دوست داره و بامن مهربان است و رحمن است. اگر به اینها فکر کنیم و بشناسیم و نسبت به این رئوف و مهربانی خداوند شناخت ایجاد کنیم.
5)شناخت سیاست های پوچ و تخریب کننده شیطان یعنی شیطان تو ذهنت بهت میگه هنوز خدا نبخشیده تو رو ، هنوز کثیف و آلوده هستی ، تو بخشیده نمیشی ، تو بنده ناپاک خدا هستی و حرفها و فکرهایی که تو رو تخریب کنه ولی باید به گوش شیطان زد و بهش بگی خدای من در رو باز گذاشته و از من با آغوش گرم استقبال میکنه.
6)کسی که خودش سرزنش میکنه نگران یک سری جهات نباشه که من آلودم و خدا قبول نمیکنه ، نه ، باید جبران کند وتلاش برای عقب افتادگی ها.
7)سعی کنید گناه فراموش نکنید چون اگر کامل فراموش کنی شاید دوباره به سمتش بری اما انجامش همراه با توجه ، ما را مایوس نکنه.
8)اون که احساس گناه میکنه یک جوری داره خودش گول میزنه چون میدونه این سرزنش درست نیست چون آگاه هست به نفس خودش و همچنین به امید رحمت خدا هم آگاه است و خیلی فراتر از آنچه که ما فکر میکنیم.
9)این همه روایات و پیامبران و امامان و خداوند وعده داده اند که توبه کنید و مطمئن باشید که پاک هستید و زندگی دوباره و جدید شروع کنید.
احســــــــــــــاس گنـــــــــــــاه
1)وقتی یک نفر گناهی میکنه و بعد از خدا خجالت میکشه و احساس گناه میکنه باید تبریک گفت چون این یعنی اینکه هنوز علائم حیات در وجودش هست و باید به درگاه خدا بره و سجده کنه و صحبت کنه با خدا باید با این روی خجالت به سجده بره و بگه این عبد فراری تو خدایا کجا داره بره یا بگه هر کی هستم هر چی هستم بنده تو هستم جز تو پناهی ندارم.
2)این احساس گناه و شرمندگی که انسان بعد گناه داره نشانه توبه ی اوست.انسانی که قبلا گناه کرده و الان میخواهد برگرده و میگه رووم نمیشه ، از کی رووش نمیشه؟ اگر خدای متعال در باز نکرده بود که این احساس گناه نمیکرد. معلوم میشه خدا لطف کرده و جذب الهی شامل حالش شده ولی شرمندگی داره که باید فقط به لطف و مهربانی و گذشت خدا فکر کرد.
3)همین که احساس گناه میکنیم این یک توفیق از جانب خداست که خدا لطف کرده و به ما داده. وقتی که توبه میکنیم این یک توفیق از جانب اوست ، پس وقتی توبه میکنیم نگیم من توبه کردم تو قبول کن ، نه ، باید بگی خدایا شکر میکنم از این که این توفیق دادی که من برگردم و نگران اون احساس گناه نباشیم بعد از توبه ، چون وقتی خداوند وعده میده خلاف وعده عمل نمیکنه اتفاقا اون احساس گناه لطف خداست چون اگر اون احساس شرمندگی و احساس نگرانی نباشه شاید دوباره به سمت گناه بره.
4)یک حدیث قدسی هست که اگر اینهایی که به من پشت کردند اینهایی که با من قهر کردند اگر میدانستند که من چقدر اینها را دست دارم و به این ها مشتاقم از شوق میمردن.
این ما هستیم که با او قهر میکنیم او با ما قهر نمیکنه این ما هستیم که به نور پشت کردیم ودر سایه قرار گرفته ایم.وگرنه که به سمت نور باشیم که همه چیز درست میشه.خدا که پرده و حجاب ننداخته بین خودش و ما ، این ما هستیم که پرده و حجاب ایجاد کردیم.
5)خداوند به بندگان گناه کرده خود میفرماید: ای بندگان من که گناه کردید و برگشتید من هم به سوی شما بر میگردم این همین توبه است و جای هیچ قصه ای نیست قصه این است که باز ما گناه کنیم؛ ولی باید با جبران گذشته زندگی عالی داشته باشیم.
6)بعضی ها میترسن وقتی گناه میکنن به سمت خدا برگردن در صورتی که خدا با لطف و صفا و مهربانی استقبال میکند در حدیثی هست که خدا میفرماید اگر اون هایی که پشت به من کردند (گناه کردند) اگر میدونستند من چگونه مشتاقشون هستم از شوق میمردن . بخاطر همین ما هستیم که دوستیمون با خدا کمرنگ و آلوده کردیم نه خدا با ما.
7)این احساس گناه هم یک جور ادب در مقابل خداست تعارف که نداریم خطا کردیم و این یک جور ادب مقابل مولاست ولی مطمئن باشید که خداوند نه تنها به ما گیر نمیده بلکه با دستانی باز و مهربان با آغوشی گرم میپذیره.
8)ولی در قبال این همه کریم بودن خداوند رحمن بودن مهربان بودن باگذشت بودن و… نباید سوء استفاده کنیم مثلا گناه کردیم توبه کردیم باز دوباره بیاییم و گناه کنیم و دوباره بگیم خدا میبخشه (البته اگر این دفعه جدی باشد بازم میبخشه)
یک مثالی هست جالب وقتی که یک پدری داری که خیلی بهت مهربونی میکنه خیلی بهت لطف میکنه ، گذشت میکنه ، مال و اموال بهت میبخشه و تو رو مورد اعتماد خودش میدونه و…. حال میگی چون پدرم این قدر خوبه یکی بزنم تو گوشش یا نه میری احترام بهش میذاری سپاس گذاریش میکنی و صبح تا شب قربونش میشی.
9)خدا دائم داره فرصت میده ، فرصت میده تا باز گردیم (همون احساس گناه وچیزای دیگه) وگرنه اگه بخواهد که خیلی راحت بخاطر گناهت یک بلا و عذاب میفرسته ؛ در صورتی که این جوری نیست چون اگر باشد نمیتونه خدا باشد خدا باید قشنگ باشد
10)این احساس گناه خیلی خوبه چون باعث میشه به گناه بیشتر مرتکب نشی.
11) در آیه 53 سوره زمر می خوانیم: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم؛ بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید ! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است » از رحمت خدا نباید مایوس شد و رحمت خداوند بیشتر از معصیت های ماست. باید امید داشت و امیدوار به رحمت و مهربانی خدا باشی چون خود خدا این امید داده چون رحمت خدا به غضبش سبقت داره چون خدا که گفته من نادیده میگیرم تو نادیده بگیر.
12)باید روح سپاس و قدردانی از خدا داشته باشیم ودر مقابل خدا مودب باشیم.
13)بعد از همه اینها باید قبول کنی که گناه انجام ندی یعنی مسئولیت قبول کنی و مسئولیت پذیر بشی.
14)به دنبال جبران گذشته و ساختن آینده ات باشی با توکل فقط به خودش.
15)امید به خدا هیچوقت یادت نره و از امید به خدا مایوس نشی.و امید داشته باشی.
16)خودت خیلی راحت ببخشی چون این خیلی مهم هست که قلبا خودت ببخشی.
به نام خدای رئوف و غفور خطا پوش بخشنده صبور
با سلام و عرض ادب به استاد عباس منش و دوستان عزیز
از شما خواننده عزیز میخواهم که برای خواندن متن همه جمله هارا پشت سرهم و به ترتیب موجود بخوانید چون همه جمله ها به هم ربط دارند.
گناه نوعی بیماری که انسان دچارش میشه ، یک حرکت بر خلاف هویت و حقیقت انسانی است که شخص بیمار میشه حال از طریق روحی ، روانی و جسمانی؛ و اگر لایه های گناه کنار بزنی و بپرسی خودت هم این میخواستی میگه نه.
گناه مثل مرض هستش همه از مرض بدشون میاد از مریض که بدشون نمیاد و کمک میکنند تا بهبود بیابه.خداوند هم از مرض بدش میاد نه از مریض و با استقبال به درمان مریض میره.
در قرآن هسش که انسان کارهای خوب کسب میکنه ولی کارهای خلاف اکتساب میکنه یعنی خواسته ناخواسته است یعنی تحمیل و فشار است.مثلا یک آب گوارا با میل میخوره و یک آب آلوده با تحمیل و فشار میخوره.
حالا نکات مهم:
1)فهم و آگاهی نسبت به گناه
2)ما با نگاه بی ارزش و سبک به خودمون که باعث میشه تن به لذت هایی بدهیم که باطنموم نمیخواد.این نگاه باید درست کنیم یعنی نگاه منفی به خودمون نداشته باشیم.
3)باید خویش ، به خویش بشناسی یعنی خودآشنایی ؛ تو کی هستی؟ تو چی هستی؟ تو گل سر سبد خدا هستی تو با ارزشترین خدا هستی.
4)شناخت خدای کریم ، بخشنده و بزرگوار کسی که من دوست داره و بامن مهربان است و رحمن است. اگر به اینها فکر کنیم و بشناسیم و نسبت به این رئوف و مهربانی خداوند شناخت ایجاد کنیم.
5)شناخت سیاست های پوچ و تخریب کننده شیطان یعنی شیطان تو ذهنت بهت میگه هنوز خدا نبخشیده تو رو ، هنوز کثیف و آلوده هستی ، تو بخشیده نمیشی ، تو بنده ناپاک خدا هستی و حرفها و فکرهایی که تو رو تخریب کنه ولی باید به گوش شیطان زد و بهش بگی خدای من در رو باز گذاشته و از من با آغوش گرم استقبال میکنه.
6)کسی که خودش سرزنش میکنه نگران یک سری جهات نباشه که من آلودم و خدا قبول نمیکنه ، نه ، باید جبران کند وتلاش برای عقب افتادگی ها.
7)سعی کنید گناه فراموش نکنید چون اگر کامل فراموش کنی شاید دوباره به سمتش بری اما انجامش همراه با توجه ، ما را مایوس نکنه.
8)اون که احساس گناه میکنه یک جوری داره خودش گول میزنه چون میدونه این سرزنش درست نیست چون آگاه هست به نفس خودش و همچنین به امید رحمت خدا هم آگاه است و خیلی فراتر از آنچه که ما فکر میکنیم.
9)این همه روایات و پیامبران و امامان و خداوند وعده داده اند که توبه کنید و مطمئن باشید که پاک هستید و زندگی دوباره و جدید شروع کنید.
احســــــــــــــاس گنـــــــــــــاه
1)وقتی یک نفر گناهی میکنه و بعد از خدا خجالت میکشه و احساس گناه میکنه باید تبریک گفت چون این یعنی اینکه هنوز علائم حیات در وجودش هست و باید به درگاه خدا بره و سجده کنه و صحبت کنه با خدا باید با این روی خجالت به سجده بره و بگه این عبد فراری تو خدایا کجا داره بره یا بگه هر کی هستم هر چی هستم بنده تو هستم جز تو پناهی ندارم.
2)این احساس گناه و شرمندگی که انسان بعد گناه داره نشانه توبه ی اوست.انسانی که قبلا گناه کرده و الان میخواهد برگرده و میگه رووم نمیشه ، از کی رووش نمیشه؟ اگر خدای متعال در باز نکرده بود که این احساس گناه نمیکرد. معلوم میشه خدا لطف کرده و جذب الهی شامل حالش شده ولی شرمندگی داره که باید فقط به لطف و مهربانی و گذشت خدا فکر کرد.
3)همین که احساس گناه میکنیم این یک توفیق از جانب خداست که خدا لطف کرده و به ما داده. وقتی که توبه میکنیم این یک توفیق از جانب اوست ، پس وقتی توبه میکنیم نگیم من توبه کردم تو قبول کن ، نه ، باید بگی خدایا شکر میکنم از این که این توفیق دادی که من برگردم و نگران اون احساس گناه نباشیم بعد از توبه ، چون وقتی خداوند وعده میده خلاف وعده عمل نمیکنه اتفاقا اون احساس گناه لطف خداست چون اگر اون احساس شرمندگی و احساس نگرانی نباشه شاید دوباره به سمت گناه بره.
4)یک حدیث قدسی هست که اگر اینهایی که به من پشت کردند اینهایی که با من قهر کردند اگر میدانستند که من چقدر اینها را دست دارم و به این ها مشتاقم از شوق میمردن.
این ما هستیم که با او قهر میکنیم او با ما قهر نمیکنه این ما هستیم که به نور پشت کردیم ودر سایه قرار گرفته ایم.وگرنه که به سمت نور باشیم که همه چیز درست میشه.خدا که پرده و حجاب ننداخته بین خودش و ما ، این ما هستیم که پرده و حجاب ایجاد کردیم.
5)خداوند به بندگان گناه کرده خود میفرماید: ای بندگان من که گناه کردید و برگشتید من هم به سوی شما بر میگردم این همین توبه است و جای هیچ قصه ای نیست قصه این است که باز ما گناه کنیم؛ ولی باید با جبران گذشته زندگی عالی داشته باشیم.
6)بعضی ها میترسن وقتی گناه میکنن به سمت خدا برگردن در صورتی که خدا با لطف و صفا و مهربانی استقبال میکند در حدیثی هست که خدا میفرماید اگر اون هایی که پشت به من کردند (گناه کردند) اگر میدونستند من چگونه مشتاقشون هستم از شوق میمردن . بخاطر همین ما هستیم که دوستیمون با خدا کمرنگ و آلوده کردیم نه خدا با ما.
7)این احساس گناه هم یک جور ادب در مقابل خداست تعارف که نداریم خطا کردیم و این یک جور ادب مقابل مولاست ولی مطمئن باشید که خداوند نه تنها به ما گیر نمیده بلکه با دستانی باز و مهربان با آغوشی گرم میپذیره.
8)ولی در قبال این همه کریم بودن خداوند رحمن بودن مهربان بودن باگذشت بودن و… نباید سوء استفاده کنیم مثلا گناه کردیم توبه کردیم باز دوباره بیاییم و گناه کنیم و دوباره بگیم خدا میبخشه (البته اگر این دفعه جدی باشد بازم میبخشه)
یک مثالی هست جالب وقتی که یک پدری داری که خیلی بهت مهربونی میکنه خیلی بهت لطف میکنه ، گذشت میکنه ، مال و اموال بهت میبخشه و تو رو مورد اعتماد خودش میدونه و…. حال میگی چون پدرم این قدر خوبه یکی بزنم تو گوشش یا نه میری احترام بهش میذاری سپاس گذاریش میکنی و صبح تا شب قربونش میشی.
9)خدا دائم داره فرصت میده ، فرصت میده تا باز گردیم (همون احساس گناه وچیزای دیگه) وگرنه اگه بخواهد که خیلی راحت بخاطر گناهت یک بلا و عذاب میفرسته ؛ در صورتی که این جوری نیست چون اگر باشد نمیتونه خدا باشد خدا باید قشنگ باشد
10)این احساس گناه خیلی خوبه چون باعث میشه به گناه بیشتر مرتکب نشی.
11) در آیه 53 سوره زمر می خوانیم: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم؛ بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید ! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است » از رحمت خدا نباید مایوس شد و رحمت خداوند بیشتر از معصیت های ماست. باید امید داشت و امیدوار به رحمت و مهربانی خدا باشی چون خود خدا این امید داده چون رحمت خدا به غضبش سبقت داره چون خدا که گفته من نادیده میگیرم تو نادیده بگیر.
12)باید روح سپاس و قدردانی از خدا داشته باشیم ودر مقابل خدا مودب باشیم.
13)بعد از همه اینها باید قبول کنی که گناه انجام ندی یعنی مسئولیت قبول کنی و مسئولیت پذیر بشی.
14)به دنبال جبران گذشته و ساختن آینده ات باشی با توکل فقط به خودش.
15)امید به خدا هیچوقت یادت نره و از امید به خدا مایوس نشی.و امید داشته باشی.
16)خودت خیلی راحت ببخشی چون این خیلی مهم هست که قلبا خودت ببخشی.
به نام خدای رئوف و غفور خطا پوش بخشنده صبور
با سلام و عرض ادب به استاد عباس منش و دوستان عزیز
از شما خواننده عزیز میخواهم که برای خواندن متن همه جمله هارا پشت سرهم و به ترتیب موجود بخوانید چون همه جمله ها به هم ربط دارند.
گناه نوعی بیماری که انسان دچارش میشه ، یک حرکت بر خلاف هویت و حقیقت انسانی است که شخص بیمار میشه حال از طریق روحی ، روانی و جسمانی؛ و اگر لایه های گناه کنار بزنی و بپرسی خودت هم این میخواستی میگه نه.
گناه مثل مرض هستش همه از مرض بدشون میاد از مریض که بدشون نمیاد و کمک میکنند تا بهبود بیابه.خداوند هم از مرض بدش میاد نه از مریض و با استقبال به درمان مریض میره.
در قرآن هسش که انسان کارهای خوب کسب میکنه ولی کارهای خلاف اکتساب میکنه یعنی خواسته ناخواسته است یعنی تحمیل و فشار است.مثلا یک آب گوارا با میل میخوره و یک آب آلوده با تحمیل و فشار میخوره.
حالا نکات مهم:
1)فهم و آگاهی نسبت به گناه
2)ما با نگاه بی ارزش و سبک به خودمون که باعث میشه تن به لذت هایی بدهیم که باطنموم نمیخواد.این نگاه باید درست کنیم یعنی نگاه منفی به خودمون نداشته باشیم.
3)باید خویش ، به خویش بشناسی یعنی خودآشنایی ؛ تو کی هستی؟ تو چی هستی؟ تو گل سر سبد خدا هستی تو با ارزشترین خدا هستی.
4)شناخت خدای کریم ، بخشنده و بزرگوار کسی که من دوست داره و بامن مهربان است و رحمن است. اگر به اینها فکر کنیم و بشناسیم و نسبت به این رئوف و مهربانی خداوند شناخت ایجاد کنیم.
5)شناخت سیاست های پوچ و تخریب کننده شیطان یعنی شیطان تو ذهنت بهت میگه هنوز خدا نبخشیده تو رو ، هنوز کثیف و آلوده هستی ، تو بخشیده نمیشی ، تو بنده ناپاک خدا هستی و حرفها و فکرهایی که تو رو تخریب کنه ولی باید به گوش شیطان زد و بهش بگی خدای من در رو باز گذاشته و از من با آغوش گرم استقبال میکنه.
6)کسی که خودش سرزنش میکنه نگران یک سری جهات نباشه که من آلودم و خدا قبول نمیکنه ، نه ، باید جبران کند وتلاش برای عقب افتادگی ها.
7)سعی کنید گناه فراموش نکنید چون اگر کامل فراموش کنی شاید دوباره به سمتش بری اما انجامش همراه با توجه ، ما را مایوس نکنه.
8)اون که احساس گناه میکنه یک جوری داره خودش گول میزنه چون میدونه این سرزنش درست نیست چون آگاه هست به نفس خودش و همچنین به امید رحمت خدا هم آگاه است و خیلی فراتر از آنچه که ما فکر میکنیم.
9)این همه روایات و پیامبران و امامان و خداوند وعده داده اند که توبه کنید و مطمئن باشید که پاک هستید و زندگی دوباره و جدید شروع کنید.
احســــــــــــــاس گنـــــــــــــاه
1)وقتی یک نفر گناهی میکنه و بعد از خدا خجالت میکشه و احساس گناه میکنه باید تبریک گفت چون این یعنی اینکه هنوز علائم حیات در وجودش هست و باید به درگاه خدا بره و سجده کنه و صحبت کنه با خدا باید با این روی خجالت به سجده بره و بگه این عبد فراری تو خدایا کجا داره بره یا بگه هر کی هستم هر چی هستم بنده تو هستم جز تو پناهی ندارم.
2)این احساس گناه و شرمندگی که انسان بعد گناه داره نشانه توبه ی اوست.انسانی که قبلا گناه کرده و الان میخواهد برگرده و میگه رووم نمیشه ، از کی رووش نمیشه؟ اگر خدای متعال در باز نکرده بود که این احساس گناه نمیکرد. معلوم میشه خدا لطف کرده و جذب الهی شامل حالش شده ولی شرمندگی داره که باید فقط به لطف و مهربانی و گذشت خدا فکر کرد.
3)همین که احساس گناه میکنیم این یک توفیق از جانب خداست که خدا لطف کرده و به ما داده. وقتی که توبه میکنیم این یک توفیق از جانب اوست ، پس وقتی توبه میکنیم نگیم من توبه کردم تو قبول کن ، نه ، باید بگی خدایا شکر میکنم از این که این توفیق دادی که من برگردم و نگران اون احساس گناه نباشیم بعد از توبه ، چون وقتی خداوند وعده میده خلاف وعده عمل نمیکنه اتفاقا اون احساس گناه لطف خداست چون اگر اون احساس شرمندگی و احساس نگرانی نباشه شاید دوباره به سمت گناه بره.
4)یک حدیث قدسی هست که اگر اینهایی که به من پشت کردند اینهایی که با من قهر کردند اگر میدانستند که من چقدر اینها را دست دارم و به این ها مشتاقم از شوق میمردن.
این ما هستیم که با او قهر میکنیم او با ما قهر نمیکنه این ما هستیم که به نور پشت کردیم ودر سایه قرار گرفته ایم.وگرنه که به سمت نور باشیم که همه چیز درست میشه.خدا که پرده و حجاب ننداخته بین خودش و ما ، این ما هستیم که پرده و حجاب ایجاد کردیم.
5)خداوند به بندگان گناه کرده خود میفرماید: ای بندگان من که گناه کردید و برگشتید من هم به سوی شما بر میگردم این همین توبه است و جای هیچ قصه ای نیست قصه این است که باز ما گناه کنیم؛ ولی باید با جبران گذشته زندگی عالی داشته باشیم.
6)بعضی ها میترسن وقتی گناه میکنن به سمت خدا برگردن در صورتی که خدا با لطف و صفا و مهربانی استقبال میکند در حدیثی هست که خدا میفرماید اگر اون هایی که پشت به من کردند (گناه کردند) اگر میدونستند من چگونه مشتاقشون هستم از شوق میمردن . بخاطر همین ما هستیم که دوستیمون با خدا کمرنگ و آلوده کردیم نه خدا با ما.
7)این احساس گناه هم یک جور ادب در مقابل خداست تعارف که نداریم خطا کردیم و این یک جور ادب مقابل مولاست ولی مطمئن باشید که خداوند نه تنها به ما گیر نمیده بلکه با دستانی باز و مهربان با آغوشی گرم میپذیره.
8)ولی در قبال این همه کریم بودن خداوند رحمن بودن مهربان بودن باگذشت بودن و… نباید سوء استفاده کنیم مثلا گناه کردیم توبه کردیم باز دوباره بیاییم و گناه کنیم و دوباره بگیم خدا میبخشه (البته اگر این دفعه جدی باشد بازم میبخشه)
یک مثالی هست جالب وقتی که یک پدری داری که خیلی بهت مهربونی میکنه خیلی بهت لطف میکنه ، گذشت میکنه ، مال و اموال بهت میبخشه و تو رو مورد اعتماد خودش میدونه و…. حال میگی چون پدرم این قدر خوبه یکی بزنم تو گوشش یا نه میری احترام بهش میذاری سپاس گذاریش میکنی و صبح تا شب قربونش میشی.
9)خدا دائم داره فرصت میده ، فرصت میده تا باز گردیم (همون احساس گناه وچیزای دیگه) وگرنه اگه بخواهد که خیلی راحت بخاطر گناهت یک بلا و عذاب میفرسته ؛ در صورتی که این جوری نیست چون اگر باشد نمیتونه خدا باشد خدا باید قشنگ باشد
10)این احساس گناه خیلی خوبه چون باعث میشه به گناه بیشتر مرتکب نشی.
11) در آیه 53 سوره زمر می خوانیم: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم؛ بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید ! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است » از رحمت خدا نباید مایوس شد و رحمت خداوند بیشتر از معصیت های ماست. باید امید داشت و امیدوار به رحمت و مهربانی خدا باشی چون خود خدا این امید داده چون رحمت خدا به غضبش سبقت داره چون خدا که گفته من نادیده میگیرم تو نادیده بگیر.
12)باید روح سپاس و قدردانی از خدا داشته باشیم ودر مقابل خدا مودب باشیم.
13)بعد از همه اینها باید قبول کنی که گناه انجام ندی یعنی مسئولیت قبول کنی و مسئولیت پذیر بشی.
14)به دنبال جبران گذشته و ساختن آینده ات باشی با توکل فقط به خودش.
15)امید به خدا هیچوقت یادت نره و از امید به خدا مایوس نشی.و امید داشته باشی.
16)خودت خیلی راحت ببخشی چون این خیلی مهم هست که قلبا خودت ببخشی.
سلام و عرض ادب به معلم عزیز و دوستان عزیز
نظر شخصی من در مورد اعتماد به نفس به دوران ورزش من برمیگرده که فردی فوق حرفه ایی تو اون رشته و تو اون زمان بودم
1)به تحقیر کردن و حرفای بد و منفی دوستام و مربی و یا مردم کاری نداشتم
2)کاری که میخواستم انجام بدم با اراده قوی انجام میدادم و بسیار مصمم بودم و مسئولیت اون کار هم قبول میکردم و با جون و دل مایه میذاشتم
3)دنبال این بودم که یه چیزی به چالشم بکشه تا باهاش روبه رو بشم یه کوچولو ترس داشتم ولی وقتی تو عمل قرار میگرفتم ترس که میرفت هیچی به موفقیت هم میرسیدم
4)تو اکثر بازیها برنده میشدیم(تیم) ولی شکست هم داشتم ، یادم بعد شکست خیلی گریه میکردم و ناراحت بودم ولی بعد از 2و3 ساعت روی شکست فکر خیلی عمیقی میکردم و موفقیت و پیشرفت برای آینده ام تو شکست میدیدم
5)تو یه دوره ای وقتی مربیم من به عنوان کاپیتان تیم قرارداد خیلی مخالفت ها از طرف دوستام به مربیم تحمیل شد که مربیم برای برقراری آرامش بین بچه ها وتیم از کاپیتان قرار دادن من منصرف شد البته با رضایت خودم اصل ماجرا اینجاست که برای من مهم نبود که کاپیتان بشم یا نه چون اینقدر خوب فکر و بازی میکردم که احتیاجی به این القاب نداشتم و کار خودم با تسلط بالا انجام میدادم و در ضمن راحت میبخشیدم یعنی همونایی که با کاپیتان شدن من که میدونستن حتی به حق هست مخالفت کردن راحت میبخشیدمشون و حتی بعد از اون قضیه من برای ایجاد ارتباط دوباره به سمتشون میرفتم و در عین حال با تواضع که همیشه به خودم میگفتم تواضع من که من به این حد پیشرفت و موفقیت رسونده
6)با تمرین زیاد و سخت کار کردن اعتماد به نفسم بالا میرفت چون با تمرین های زیاد که توش معمولا شکست هم بود وقتی به هدفم میرسیدم و اون سختی به زانو در می اوردم هم اعتماد به نفسم بالا میرفت و هم به چیز جدید دست پیدا میکرم و وقتی چیز جدیدی بدست میاری یعنی پیشرفت هم کردی و واقعا پیشرفت و اعتماد به نفس لمس میکردم
7)هیچوقت درجا نمیزدم و همیشه دوست داشتم به معنی واقعی پیشرفت کنم چون اگه این جور نبود هر سال بهترین بازیکن نمیشدم و واقعا به سمت پیشرفت میرفتم تو سرما و گرما ، بدون امکانات ولی چون هدفم پیشرفت بود واقعا با مایه گذاشتن از خودم به اون حرفه ایی شدن و پیشرفت میرسیدم
8)علاقه داشتن. از ته دلم میگم واقعا به رشتم علاقه داشتم و دوستش داشتم چون هم به من آرامش میداد و هم شادم میکرد به نظرم ای قضیه باید فاکتور اول باشه چون با علاقه داشتن –>آرامش و شادی به سراغتون میاد بعد میتونین تمام کارهایی که بالا گفتم انجام بدین
این بود بیشتر ویژگی های کسی که اعتماد به نفس بالایی داره البته از نظر و تجربه من.
ممنون از معلم عزیزم آقای عباس منش و دوستان عزیز
و پیشاپیش روز معلم هم تبریک میگم هم به شما و هم به تمام معلم های دنیا
سلام و عرض ادب به معلم عزیز و دوستان عزیز
نظر شخصی من در مورد اعتماد به نفس به دوران ورزش من برمیگرده که فردی فوق حرفه ایی تو اون رشته و تو اون زمان بودم
1)به تحقیر کردن و حرفای بد و منفی دوستام و مربی و یا مردم کاری نداشتم
2)کاری که میخواستم انجام بدم با اراده قوی انجام میدادم و بسیار مصمم بودم و مسئولیت اون کار هم قبول میکردم و با جون و دل مایه میذاشتم
3)دنبال این بودم که یه چیزی به چالشم بکشه تا باهاش روبه رو بشم یه کوچولو ترس داشتم ولی وقتی تو عمل قرار میگرفتم ترس که میرفت هیچی به موفقیت هم میرسیدم
4)تو اکثر بازیها برنده میشدیم(تیم) ولی شکست هم داشتم ، یادم بعد شکست خیلی گریه میکردم و ناراحت بودم ولی بعد از 2و3 ساعت روی شکست فکر خیلی عمیقی میکردم و موفقیت و پیشرفت برای آینده ام تو شکست میدیدم
5)تو یه دوره ای وقتی مربیم من به عنوان کاپیتان تیم قرارداد خیلی مخالفت ها از طرف دوستام به مربیم تحمیل شد که مربیم برای برقراری آرامش بین بچه ها وتیم از کاپیتان قرار دادن من منصرف شد البته با رضایت خودم اصل ماجرا اینجاست که برای من مهم نبود که کاپیتان بشم یا نه چون اینقدر خوب فکر و بازی میکردم که احتیاجی به این القاب نداشتم و کار خودم با تسلط بالا انجام میدادم و در ضمن راحت میبخشیدم یعنی همونایی که با کاپیتان شدن من که میدونستن حتی به حق هست مخالفت کردن راحت میبخشیدمشون و حتی بعد از اون قضیه من برای ایجاد ارتباط دوباره به سمتشون میرفتم و در عین حال با تواضع که همیشه به خودم میگفتم که من به این حد پیشرفت و موفقیت رسونده
6)با تمرین زیاد و سخت کار کردن اعتماد به نفسم بالا میرفت چون با تمرین های زیاد که توش معمولا شکست هم بود وقتی به هدفم میرسیدم و اون سختی به زانو در می اوردم هم اعتماد به نفسم بالا میرفت و هم به چیز جدید دست پیدا میکرم و وقتی چیز جدیدی بدست میاری یعنی پیشرفت هم کردی و واقعا پیشرفت و اعتماد به نفس لمس میکردم
7)هیچوقت درجا نمیزدم و همیشه دوست داشتم به معنی واقعی پیشرفت کنم چون اگه این جور نبود هر سال بهترین بازیکن نمیشدم و واقعا به سمت پیشرفت میرفتم تو سرما و گرما ، بدون امکانات ولی چون هدفم پیشرفت بود واقعا با مایه گذاشتن از خودم به اون حرفه ایی شدن و پیشرفت میرسیدم
8)علاقه داشتن. از ته دلم میگم واقعا به رشتم علاقه داشتم و دوستش داشتم چون هم به من آرامش میداد و هم شادم میکرد به نظرم ای قضیه باید فاکتور اول باشه چون با علاقه داشتن –>آرامش و شادی به سراغتون میاد بعد میتونین تمام کارهایی که بالا گفتم انجام بدین
این بود بیشتر ویژگی های کسی که اعتماد به نفس بالایی داره البته از نظر و تجربه من.
ممنون از معلم عزیزم آقای عباس منش و دوستان عزیز
و پیشاپیش روز معلم هم تبریک میگم هم به شما و هم به تمام معلم های دنیا
سلام و عرض ادب به معلم عزیز و دوستان عزیز
نظر شخصی من در مورد اعتماد به نفس به دوران ورزش من برمیگرده که فردی فوق حرفه ایی تو اون رشته و تو اون زمان بودم
1)به تحقیر کردن و حرفای بد و منفی دوستام و مربی و یا مردم کاری نداشتم
2)کاری که میخواستم انجام بدم با اراده قوی انجام میدادم و بسیار مصمم بودم و مسئولیت اون کار هم قبول میکردم و با جون و دل مایه میذاشتم
3)دنبال این بودم که یه چیزی به چالشم بکشه تا باهاش روبه رو بشم یه کوچولو ترس داشتم ولی وقتی تو عمل قرار میگرفتم ترس که میرفت هیچی به موفقیت هم میرسیدم
4)تو اکثر بازیها برنده میشدیم(تیم) ولی شکست هم داشتم ، یادم بعد شکست خیلی گریه میکردم و ناراحت بودم ولی بعد از 2و3 ساعت روی شکست فکر خیلی عمیقی میکردم و موفقیت و پیشرفت برای آینده ام تو شکست میدیدم
5)تو یه دوره ای وقتی مربیم من به عنوان کاپیتان تیم قرارداد خیلی مخالفت ها از طرف دوستام به مربیم تحمیل شد که مربیم برای برقراری آرامش بین بچه ها وتیم از کاپیتان قرار دادن من منصرف شد البته با رضایت خودم اصل ماجرا اینجاست که برای من مهم نبود که کاپیتان بشم یا نه چون اینقدر خوب فکر و بازی میکردم که احتیاجی به این القاب نداشتم و کار خودم با تسلط بالا انجام میدادم و در ضمن راحت میبخشیدم یعنی همونایی که با کاپیتان شدن من که میدونستن حتی به حق هست مخالفت کردن راحت میبخشیدمشون و حتی بعد از اون قضیه من برای ایجاد ارتباط دوباره به سمتشون میرفتم و در عین حال با تواضع که همیشه به خودم میگفتم تواضع من که من به این حد پیشرفت و موفقیت رسونده
6)با تمرین زیاد و سخت کار کردن اعتماد به نفسم بالا میرفت چون با تمرین های زیاد که توش معمولا شکست هم بود وقتی به هدفم میرسیدم و اون سختی به زانو در می اوردم هم اعتماد به نفسم بالا میرفت و هم به چیز جدید دست پیدا میکرم و وقتی چیز جدیدی بدست میاری یعنی پیشرفت هم کردی و واقعا پیشرفت و اعتماد به نفس لمس میکردم
7)هیچوقت درجا نمیزدم و همیشه دوست داشتم به معنی واقعی پیشرفت کنم چون اگه این جور نبود هر سال بهترین بازیکن نمیشدم و واقعا به سمت پیشرفت میرفتم تو سرما و گرما ، بدون امکانات ولی چون هدفم پیشرفت بود واقعا با مایه گذاشتن از خودم به اون حرفه ایی شدن و پیشرفت میرسیدم
8)علاقه داشتن. از ته دلم میگم واقعا به رشتم علاقه داشتم و دوستش داشتم چون هم به من آرامش میداد و هم شادم میکرد به نظرم ای قضیه باید فاکتور اول باشه چون با علاقه داشتن –>آرامش و شادی به سراغتون میاد بعد میتونین تمام کارهایی که بالا گفتم انجام بدین
این بود بیشتر ویژگی های کسی که اعتماد به نفس بالایی داره البته از نظر و تجربه من.
ممنون از معلم عزیزم آقای عباس منش و دوستان عزیز
و پیشاپیش روز معلم هم تبریک میگم هم به شما و هم به تمام معلم های دنیاوستان عزیز
نظر شخصی من در مورد اعتماد به نفس به دوران ورزش من برمیگرده که فردی فوق حرفه ایی تو اون رشته و تو اون زمان بودم
1)به تحقیر کردن و حرفای بد و منفی دوستام و مربی و یا مردم کاری نداشتم
2)کاری که میخواستم انجام بدم با اراده قوی انجام میدادم و بسیار مصمم بودم و مسئولیت اون کار هم قبول میکردم و با جون و دل مایه میذاشتم
3)دنبال این بودم که یه چیزی به چالشم بکشه تا باهاش روبه رو بشم یه کوچولو ترس داشتم ولی وقتی تو عمل قرار میگرفتم ترس که میرفت هیچی به موفقیت هم میرسیدم
4)تو اکثر بازیها برنده میشدیم(تیم) ولی شکست هم داشتم ، یادم بعد شکست خیلی گریه میکردم و ناراحت بودم ولی بعد از 2و3 ساعت روی شکست فکر خیلی عمیقی میکردم و موفقیت و پیشرفت برای آینده ام تو شکست میدیدم
5)تو یه دوره ای وقتی مربیم من به عنوان کاپیتان تیم قرارداد خیلی مخالفت ها از طرف دوستام به مربیم تحمیل شد که مربیم برای برقراری آرامش بین بچه ها وتیم از کاپیتان قرار دادن من منصرف شد البته با رضایت خودم اصل ماجرا اینجاست که برای من مهم نبود که کاپیتان بشم یا نه چون اینقدر خوب فکر و بازی میکردم که احتیاجی به این القاب نداشتم و کار خودم با تسلط بالا انجام میدادم و در ضمن راحت میبخشیدم یعنی همونایی که با کاپیتان شدن من که میدونستن حتی به حق هست مخالفت کردن راحت میبخشیدمشون و حتی بعد از اون قضیه من برای ایجاد ارتباط دوباره به سمتشون میرفتم و در عین حال با تواضع که همیشه به خودم میگفتم تواضع من که من به این حد پیشرفت و موفقیت رسونده
6)با تمرین زیاد و سخت کار کردن اعتماد به نفسم بالا میرفت چون با تمرین های زیاد که توش معمولا شکست هم بود وقتی به هدفم میرسیدم و اون سختی به زانو در می اوردم هم اعتماد به نفسم بالا میرفت و هم به چیز جدید دست پیدا میکرم و وقتی چیز جدیدی بدست میاری یعنی پیشرفت هم کردی و واقعا پیشرفت و اعتماد به نفس لمس میکردم
7)هیچوقت درجا نمیزدم و همیشه دوست داشتم به معنی واقعی پیشرفت کنم چون اگه این جور نبود هر سال بهترین بازیکن نمیشدم و واقعا به سمت پیشرفت میرفتم تو سرما و گرما ، بدون امکانات ولی چون هدفم پیشرفت بود واقعا با مایه گذاشتن از خودم به اون حرفه ایی شدن و پیشرفت میرسیدم
8)علاقه داشتن. از ته دلم میگم واقعا به رشتم علاقه داشتم و دوستش داشتم چون هم به من آرامش میداد و هم شادم میکرد به نظرم ای قضیه باید فاکتور اول باشه چون با علاقه داشتن –>آرامش و شادی به سراغتون میاد بعد میتونین تمام کارهایی که بالا گفتم انجام بدین
این بود بیشتر ویژگی های کسی که اعتماد به نفس بالایی داره البته از نظر و تجربه من.
ممنون از معلم عزیزم آقای عباس منش و دوستان عزیز
و پیشاپیش روز معلم هم تبریک میگم هم به شما و هم به تمام معلم های دنیا
سلام به مرضیه عزیزم
واقعاااااااااااا ممنونم از این همه تحسین تون .
ممنونم از این انرژی و انگیزه .
ممنونم ازتون که مطالعه کردین و حس خوب به منم منتقل کردین.
آره در حال راه اندازی کسب و کارم هستم و همینطور پیدا کردن ترمزهایی که وجود داره توی این مسیر که خدارو شکر همه چی عالیه چون مهمترین نتیجه ش حس خوبه.
بازم ممنونم ازت دوست عزیزم .
خداروشکر که دوستانی اینقدر ارزشمند و اصیل و در راه توحید دارم.
همیششششه بینهایت شااااااااااد و خنداااااان و سلاااااامت و سعادتمندددد و ثروتمنننننننننند و خوشبخت در آرامش خدا باشین.