«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

اکثر ما در کودکی به خاطر سرزنش‌ها‌‌، تحقیرهایی و برچسب‌هایی که از طرف خانواده و جامعه به ما زده شده است‌، عزت‌نفس خود را از دست داده‌ایم. به همین دلیل نیز نقطه شروع تغییر شرایطی که در آن هستیم‌، از برپایی جهادی اکبر برای ساختن عزت‌نفس‌مان شروع می شود و اولین آجر از این پی، باورهای قدرتمندکننده ساختن برای حل ریشه ایِ باورهای سمی و کشنده به نام “احساس گناه” و “احساس بی ارزشی” است.

زیرا اگر اعتماد به نفس، کلید اصلی موفقیت‌های بشری باشد، قطعاً “احساس گناه” سدِ راه تمام موفقیت‌های او خواهد بود.

امکان ندارد هم در عذاب وجدان و احساس گناه بمانی و هم عزت نفس‌ داشته باشی. هم نشینی این دو غیرممکن است‌، همانگونه که هم‌نشینی ثروت با فقر، آرامش با نگرانی، سلامتی با بیماری و.. غیرممکن است.

بدون ساختن عزت نفس‌، موفق شدن غیر ممکن است. اما تا زمانی که در احساس گناه باشی‌، دسترسی به عزت‌نفس غیر ممکن است.

این یک قانون است که‌، موفقیت و ثروت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن می‌رود. یعنی ذهنی که عاری از احساس گناه‌، عذاب وجدان و بی‌ارزشی است.

“احساس گناه” و “عذاب وجدان”‌، بزرگترین ترمز در برابر داشتن عزت نفس است. بنابراین پروسه ساختن عزت نفس از برداشتن این ترمز و تبدیل آن به “احساس لیاقت و خودارزشی” آغاز می‌شود و ساختن این باور‌، مهم‌ترین مأموریت دوره عزت نفس است.

عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح در برابر نجواهای فلج کننده ذهن است. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم‌، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه  و شرایط نادلخواه هستیم.

اگر “سنگربانی به‌نام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد‌، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه می‌دهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه می‌دهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی می‌سازد‌، که باور می‌کنی از عهده‌ی انجام هیچ کاری برنمی‌آیی!

اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برای رویاهایت داشتی‌، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا‌، خواه یک رابطه توام با عشق باشد‌، خواه یک کسب و کار سودآور‌، خانه‌ای با امکانات عالی‌، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگ‌ها فاصله  می‌بینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.

به همین دلیل است که: تمام موفقیت‌های زندگی ما‌، روی پایه‌ای به نام عزت‌نفس بنا می‌شود.

“احساس لیاقت و ارزشمندی”‌، که نقطه مقابل «احساس گناه و خود کوچک بینی» است، مهم‌ترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیت‌ها از عزت‌نفس شروع می‌شود و ساختن عزت نفس‌، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.

استاد عباس‌منش همیشه تأکید ویژه‌ای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیت‌های خود در هر برهه‌ از زندگی‌شان را‌، حاصل تلاشی می‌داند که‌، صرف ساختن جنبه‌ای دیگر از عزت نفس خود داشته است.

موضوع این است که‌، هیچ انتهایی برای عزت نفس‌ وجود ندارد. یعنی همیشه جنبه‌ای از عزت نفس ساخته نشده‌، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازه‌ای که آن بخش کاملتر می‌شود‌، دستاوردهای‌مان نیز بزرگ‌تر می‌شود.

با انجام تمرینات این دوره، “باور احساس لیاقت” در وجودت شکل می‌گیرد و نتایجی را وارد زندگی‌ات می‌نماید که، ناکامی‌های تمام سالهای گذشته‌ات را جبران می‌کند. آنوقت تفاوت زندگی بدون عزت نفس و باعزت نفس را به وضوح احساس می‌کنی.

عزت نفس انتخاب‌های آینده‌ات را در هر جنبه از زندگی‌ات تغییر می دهد. از رشته ای که می خواهی در آن تحصیل نمایی، همسری که انتخاب می کنی، روابط ات، شغل ات و حتی نوع رفتار دیگران با شما ومیزان محبوبیت‌ات و حتی میزان موفقیت مالی‌ات را دستخوش تغییرات اساسی می‌کند زیرا تعریف تو از احساس لیاقت‌، دستخوش تغییرات اساسی می‌گردد.

خیلی فرق می‌کند بعد از ساختن عزت نفس، اهدافت را مشخص کنی یا قبل از آن!

عزت نفس، ابعاد ظرف وجودت را می‌سازد. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگه‌داشته‌ای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفس‌ات نعمتها را دریافت می‌کنی.

تفاوت تجربه‌ات از زندگی، با عزت نفس و بدونِ عزت نفس، از زمین تا آسمان است.

ارزشش را دارد که برای ساختن عزت نفس خود وقت بگذاری و این جهاد اکبر را برپا و ادامه دهی. زیرا جهان همیشه در برابر چنین حدی از عزت نفس، فقط کرنش می کند و چاره‌ای جز آوردنِ بهترین‌ها به زندگی‌ات ندارد.

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساناز» در این صفحه: 2
  1. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    یادگار 1

    سلام استاد عزیزم و مریم خوبم

    و سلام ویژه به هم فرکانسی های عزیز که مث من جهادی اکبر راه انداختن تا خوب زندگی کنن و برای گسترش جهان هستی مفید واقع شوند.

    وقتی به باورهای خودم فکر میکنم و آگاهی های این دوره رو میبینم واقعا برام سواله آیا این همه دروغ کذب که در مدارس و دانشگاه تو کله ما میکردن عمدی بوده یا واقعا اونا هم مث من اینقدر در منجلاب نادانی غرق شدن؟

    واقعا چرا این همه چرندیات به خورد ما میدادن؟

    پدر مادر بی سوادی داشتم

    و تعداد فرزندان زیادی بودیم

    چقدر بنده خدا پدر مادرم زحمت میکشیدن ماها رو مدرسه میفرستادن که مثلا با سواد شیم

    و چقدر نادانی و جهل به ما پرورش میدادن

    گاها می مانم مقصر کیه؟

    اصلا مهم نیست مقصر کیه

    مهم این هستش که من دردانه خدا شدم تا در بهترین مسیر قرار بگیرم و بهترین ها رو تجربه کنم

    اصلا اون همه جهل و نادانی می ارزه به اینکه الان برگزیده خدا شدم

    و عشقی که هر لحظه خدا بهم ابراز میکنه به کل جاهل جهان بودن هم می ارزه

    این روزها چقدر رشد من سریع و تصاعدی شده

    خدایا شکرت

    تا همین چند ماه پیش

    من چون تنها مجرد خونه بودم تمام کارهای خونه اعم از کارهای اداری و حاشیه با من بود

    چند مدت پیش اعلام کردم من زندگی خودمو دارم و وقت ندارم برای این کارها

    ماشین من که ماشین مدل بالایی هست شده بود تاکسی خانواده

    و قشنگ اعلام کردم من بعد به هیچکس ماشین نمیدم حتی داداشم و پسر خواهرم خواستن گفتم خیر

    خیلی راحت خیر گفتم

    از اونجایی که تمام تماس های اعضای خانوادم فقط واسه اینع که میخوان براشون کاری انجام بدم

    هر کس تماس میگیره جواب نمیدم

    فقط داداش بزرگم به احترام جواب دادم گفت برو برام پیراهن بخر عروسی داریم

    گفتم واقعا نمیتونم.

    ناگفتع نماند این نه گفتن ها برای اولین اولین اولین اولین باره که داره در زندگی من اتفاق می افته.

    ی خواهرم داشت زایمان میکرد زنگ زدن گفتن برو بیمارستان پیشش

    خیلی راحت گفتم کارهای مهمتر دارم مشتری دارم

    مادرشوهرش یا هرکس دیگه میتونه بره

    همین دیشب ی کاری بهم سپردن که ماشین لازم داشتن گفتم نمیام

    رفتم خونه دوستم که عاشق خانوادشم و پدرش معلم ابتدایی هست ی غذای ساده درست کردیم با سبزی محلی تو حیاط نشستیم خوردیم

    وای که چقدر کیف داد

    تا اخر شب هم با معلمم نشستم پاسور بازی کردن

    که چقدر وقتی می بازه نق میزنع و من میخندم

    چند شب پیش عروسی داشتیم خیلی ساده بدون هیچ زرق و برقی رفتم کنار نشستم و بازم با همین خانواده معلم ابتداییم فقط گفتیم خندیدیم

    حتی نزدیک خانواده خودمم نرفتم که هی بخوان بگن فلانی چی پوشیده فلانی چی میگه فلانی چه رقصی داره

    حتی موقع رقص زنان سرم کردم تو گوشی اومدم سایت کامنت خوندن که نخوام نگاه کسی کنم که احیانا بخوام رقص کسی رو نقد و قضاوت کنم

    و چقدر اون شب همه داشتن دنبال من میگشتن

    حتی جمعه بعدی شهرستان پسر خواهرم جشن داره

    راحت گفتم نمیرسم مسافت زیاده 5 ساعت رانندگی خستم میکنه

    میخوام بمونم و فایل گوش بدم

    و خداروشکر راه رو پیدا کردم و دارم کم کم به خود ارزشی میرسم

    همان خود ارزشی که استاد داره با تاکید دربارش حرف میزنه

    که همین خود ارزشی به تنهایی ریشه همه موفقیت هاست

    منی که حتی شب ها به مادرم و نوع زندگیش (شهرستان 5 ساعت از من دوره و دامپروی پدرمو ادامه میده )فکر میکردم و گریه میکردم که مسن شده و زندگی سختی داره و اون موقع هر هفته میرم بهش سر میزدم

    الان شاید بیش از یک ماهه نرفتم

    چون دیدم کمک بی رویه من فقط منو بی ارزش کرده و سطح توقع خانوادمو در حدی بالا برده که انگاری من پدر مادرم و اونا فرزندان من هستن

    و آخرین بار که مادرم دیدم گفتم شما با اینکه هیچ نیازی به این نوع زندگی نداری و سال هاست مخارج رو من میدم اما این نوع زندگی رو با هر سختی دوست داری و من واقعا نمیتونم از اهداف و خواسته هام بزنم و بخوام هی بیام

    و منم زندگی خودمو دارم و نوع زندگی خودمو دوست دارم

    و شماها به رسم مادر بودن باید با من بیای و با من زندگی کنی(پدرم در قید حیات نیستن)

    اما چون این زندگی رو دوست داری من اصرار نمیکنم و تاجایی که بتونم بهت سر میزنم

    تو مسیر برگشت خیلی غصم گرفت ناراحت شدم که چرا اینجوری گفتم (همین احساس گناه که منو به خاک سیاه کشونده بود تا همین چند ماه پیش)

    ولی همش یاد حرف استاد افتادم که هرکس خدای خودشو داره

    من خدای خودمو دارم

    مادرمم خدای خودشو داره

    و سریع ذهنمو جمع کردم و هزاران دلیل اوردم که تا الان این همه کار براش کردم من بعد باید فکر زندگی خودم باشم

    و چقدر الان راحتم و ذهنم آرومه

    خدایا شکرت

    بابت شغلم چون قطعات کامپیوتر هست و ایران تحریمه و اینا قاچاق میان همش فکر میکردم شغلم حرومه و پولم حرومه

    با اینکه اصلا من آدم مذهبی نیستم

    تا اینکه ی روز نشستم تمام مسائل مربوط به شغلمو رو کاغذ آوردم

    مثلا نوشتم من ی جنس فروختم و این وسط ی میلیون سود کردم

    گفتم

    1_جز من چه عواملی این وسط سود کردن و چه عواملی این وسط ضرر کردن ؟

    2_و میزان ضرری که این ی تکه جنس من به جهان هستی میرسونه یا به شخص میرسونه چقدر است؟

    1_

    عواملی که سود کردن …..

    کارخونه چینی که این قطعه رو تولید کرده

    تمامی عواملی که باعث شدن این قطعه بیاد دوبی و از دبی بیاد ایران و از بندر بیاد شیراز

    من و اون واسطه که خرید و اون خریدار که میخواد ازش استفاده کنه

    عوامل مخابرات و برق که من باید این قطعه رو بوسیله برق روشن کنم و نت داشته باشم تست کنم که سالم باشه

    عواملی که اون واسطه ازش استفاده میکنه تا این جنس برسه دست خریدار

    تاکسی

    با گوشی بهش زنگ بزنه

    نت

    برق

    تازه بانک ها که این پول جابجا میشه و کامزد میگیره

    عواملی که قطعات جانبی این جنس رو دارن

    تعمیرکارهایی که اگه این جنس خراب شه تعمیر میکنن سود میگیرن

    پولی کع این وسط من سود کردم همون یک میلیون تومان ناچیز

    هزینه برای بنزین و روغن ماشین

    هزینه برای مایحتواج خونه

    شارژ ساختمان

    کارواش ماشین که من مبلغ 50 هزارتومان ناچیز که پول بستنی نمیشه انعام دادم طرف هزار بار تشکر کرده

    من فقط با خرج کردن همین یک میلیون تومان ناچیز میلیون ها ادم و عوامل رو به سود رسوندم و پولی که بهشون رسیده قطعا امید رو در دلشون زنده کرده

    فقط من تنهایی اونم فقط با یک میلیون تومان

    و اما…….

    عواملی که این وسط ضرر کردن

    دولت ایران با دولت آمریکا به هر دلیلی که مشکل دارن این تحریم رو آوردن که من اصلا نه کاری بهشون دارم نه اصلا سر درمیارم به منم هیچ ربطی نداره

    و اما…..

    2_

    هرچی کنکاش کردم دیدم هیچ ضرری نمیرسونه

    که همین ی قطعه چقدر داره آگاهی به مردم مرسونه از علم

    و این همه عواملی که سود کردن همشون برای گشترس جهان هستی قدم برداشتن

    خدای من

    خدایا هزاران بار شکرت

    و اون موقع فهمیدم چقدر شغل با ارزش و معنوی دارم و چقدر دارم به گشترس جهان هستی و آدماش کمک میکنم

    و چقدر شکرگذارم که خداوند منو لایق خدمت رسوندن به جهان هستی کرده تا مفید باشم

    و چقدر سپاس گذار خدا هستم که منو دردونه خودش کرده

    خدایا هزاران بار سپاس گذارم

    خدایا هزاران بار سپاس گذارم

    و تازه میفهمم من چقدر با ارزشم

    وقدر با لیاقتم

    و چقدر مفیدم برای جهان هستی

    خدایا شکرت تا بی نهایت

    و همه این هارو زمانی فهمیدم که

    اول ی ذره فقط ی ذره روی عزت نفسم کار کردم

    خودمو قبول کردم

    خودمو باور کردم

    به قدرت خودم پی بردم

    و خیلی خیلی از همه مهتر به خودم بها دادم

    به خودم ارزش دادم

    خودمو همینجوری که بودم دوست داشتم

    حتی دیگه موهای سفیدمو دوست دارم و نمیچینم که دیگران نبینن

    من روح خدام

    من تکه ای از خدام

    من خود خدام

    من خالقم

    من خلق میکنم هر آنچه که بخوام

    من رشد میکنم

    من مدارم رو به رشده

    من پاکم

    من دردانه خدام

    من با لیاقتم

    من منتخب شدم که در این مسیرم

    من آمدم که مفید باشم

    آمدم که به گسترش جهان هستی کمک کنم

    من بهترینم

    من لایق بهترینام

    خدایا هزاران بار سپاس گذارم

    خدایا هزاران بار سپاس گذارم

    این بماند یادگار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  2. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    استاد عزیزم سلام

    سلام مریم قشنگم

    طبق روال قلب و روح من بازهم کرور کرور تشکر بابت فایل فوق العاده.

    استاد اصلا دوره عزت نفس خودش ی انقلاب کبیره

    من از وقتی که خودمو میشناختم همه اطرافیان چه خانواده چه جامعه همیشه میگفتن تو اعتماد بنفس فوق العاده ای داری و این باور در رگ به رگ من نشسته بود که اعتماد بنفس خیلی بالایی دارم و زمانی که دوستم گفت این دوره رو بگیر و رو خودت کار کن گفتم اتفاقا تنها نقطه قوت من همین اعتماد بنفسه و گفت بگیر ضرری نداره و هزینه دوره به نسبت درامد من واقعا مبلغ خیلی پایینی بود که من حتی مبلغ کرم صورتم چند برابر این عدد بود .

    با این تفاسیر گرفتم گفتم حالا هرچی بشه

    وای خدای من

    استاد به یگانگی خدا قسم زبانم قاصره

    من فقط جلسه اول که گوش دادم فهمیدم من نه تنها اعتمادبنفس ندارم خدایا چقدر من خارو ذلیلم چقدر بدبخت و آویزم خدایا من عزت نفس انداره سر سوزنی نداشتم .حتی واقعا انداره سر سوزن

    من کوه ها ایراد داشتم و نمیدانستم

    چون ی دختر زبون دراز پررو بودم میگفتن اعتماد بنفس داری و باورم شده بود.

    خدای من

    من حتی تو زندگیم ی نه گفتن ساده بلد نبودم که چقدر سر این قضیه سوخت دادم .

    من هزاران باراون دوره رو گوش دادم اینقدر عیب و ایراد داشتم که اصلا یادم نمیاد حتی ی کامنت گذاشته باشم من از بین اون همه تمرین به زور و اجبار فقط ی بار تمرین اگهی بازرگانی انجام دادم اونم کاملا ناقص و وسط راه ول کردم اونم برای دختر خالم که خیلی خیلی باهاش راحت بودم.برای ی آدم غریبه که اصلا

    من با این وجود که هزاران بار اون دوره گوش دادم فقط یک درصد اعتمادو عزت نفسمو ساختم که همین یک درصد انقلابی در زندگی من کرده که خدایاااااااا

    من دقیقا زمانی که ی رابطع فوق العاده رو سر اخلاق گند خودم خراب کرده بودم این دوره رو خریدم وقتی گوش دادم هر روز دعای جون اون شخص میکنم که رفت.عامو این شخصیتی که من داشتم خودم حالم به هم میخورد اون بدبخت چجور تحمل کرده.

    ی دختری که خونه داره ماشین داره شغل پردرامد داره زیبایی داره ولی اینقدر له و بدبخت و آویز و عزت نفس صفر که فقط داره به خودش آسیب میزنه به چه دردی میخوره.

    حالم بد شد یاد ساناز قبل افتادم.

    خدایاااااا هزاران بار شکر که منو نجات دادی

    استاد لحظه به لحظه که نفس میکشی خدا هزاران در نعمت به روت باز کنه که منو نجات دادی

    اما این سانازی که فقط 1 درصد بهتر شده الان

    وکالت تمام وراثه به نام من زدن با اینکه بچه اخر خونه ام

    صاحبخونه میگه هر عددی که خودت میخوای برو بنگاه تو قولنامه بنویس تمدید کن

    چندتا اشنا فرستادم املاکی ملک بخرن املاکی میگه هرچی خانم فلانی بگه من همون قیمت براتون میزنم

    مشتری که اصلا نمیشناسم پیام میده شماره کارت میگیره میگه تسویه کامل میزنم جنس بفرست اصلا نمیدونم کیه حتی زنگ نمیزنه ببینم خانم هست یا اقا

    همکاری که سر ی سود ناچیز منو بلاک کرده حتی خودسر بلند شده اومده تولد .اونم جشنی که من اصلا غریبه دعوت نمیکنم

    و اما مهمتر از هر چیزی

    ‌رنگ خدا در زندگیم.

    اصلا چرا رنگ ؟؟؟خود خدا نشسته کنارم و احظه لحظه منو بغل میکنه دقیقا همین جمله که استاد میگه

    من همیشه میگم خدا عاشق منه

    و به والله این عشق رو روزی هزاربار با چشم میبینم.

    خدا عاشق منه که من الان توانایی کامنت نوشتن دارم خدا عاشق منه که من دقیقا در زمان مناسب درمکان مناسب تو این سایت قرار گرفتم خدا عاشق منه که شبا اینقدر با ارامش میخوابم و صبحا با اواز قشنگ کنجشکای کنار اتاقم بیدارم میکنه

    خدا عاشق منه که اون شخص که ی روزی منو ول کرد رفت الان برگشته میگه تو فقط ی بله ساده بگو هر خونه هر ماشین هر چیزی بخوای من به نامت میکنم

    خدا عاشق منه که من تو خونم نشستم و از زندگی لذت میبرم و کرور کرور مشتری پول واریز میکنه که حتی برای تحویل جنس نیاز نیس من برم .

    اگه اینا عشق نیس پس چیه

    ی اقوام مسن تو فامیل داریم هروقت منو میبینه میگه تو دختر حیفی هستی موهات بپوشون نری جهنم

    منم به احترامش میگم خب جهنم هم خدا ساخته وقتی ی نعمتی خدا میده دیگه خوب و بدش نکنیم.

    واقعا نظر قلبیم هم همینه اصلا پای خدا وسط باشه بزار جهنم باشه

    اصلا خدا با من باشه بزارمنو تو کوه اتشفشان جزغاله کنن

    من به تجربه دیدم خدا هرچی به آدم میده فقط نعمت محضه.

    و بعد از ورود به این سایت انصافا هر تضادی پیش اومده با تک تک سلول های بدنم شکرگذاری کردم

    حتی زمانی که کارم رکود گرفت خدایی شکه شدم گفتم خدایا من تا الان درامد خیلی خیلی بالایی داشتم این تضاد که پیش اومده باعث میشه من درامدم خیلی بیشتر بشه همش میگفتم خدایا فقط جنبشو اول بهم بده چون ایمان داشتم خدایی که ی بار درامد خیلی بالایی بهم داده هزاران بار دیگه هم میده.

    من نظرمه وقتی انسان در مسیر رشد قرار میگیره تمام تضادها برای پیشرفت و رشده

    مث نوزادی که رشد میکنه باید زمین بخوره تا بتونه تعادلشو حفظ کنه راه بره باید دستشو به بخاری بزنه تا بدونه داغه و دیگه سمتش نره باید خاک و سنگ بخوره تا بدونه اینا خوردنی نیس و دیگه تمایلی بهش نداشته باشه

    اصلا هرچیزی ازخدا برسه نعمت محضه بدون شک

    من هر صبح که بیدار میشم اول میگم خدایا تو فقط باش کنارم دیگه هیچی مهم نیس .

    استاد قشنگم استاد مهربونم شما دست خدای مهربونی و نمیدانی با زندگی من چه کردی با زندگی ی دختر تنهایی که باید گلیم خودشو از آب بکشه که بتونه ی عمر با عزت و با شرف زندگی کنه

    استاد حتی شرف منو هم تا عرش بردی شما

    خدا هزاران هزاران بار درهای نعمت و سعادت برات باز کنه

    و اما استاد قشنگم

    هزینه دوره عزت نفس شما میلیارد میلیارد می ارزه به خدایی خدا قسم حتی اگه قلبمم بخواین حاضرم بدم دیگه جونی نداشته باشم بابت تشکر و قدردانی از این دوره

    چون میدانم در من قدرتی ساخته شده که حتی قلبمم بدم میتونم ی قلب جدید بسازم.

    تا خدا هست ازتون تشکر استاد قشنگم و مریم نازم

    من شماره سایت شمارو سیو کردم استاد قشنگم و الارم گوشیم رو تصویر شماست

    آبجیم میگفت این کچل کجاش قشنگه من میگفتم بیا چشمامون عوض کنیم تا زیبایی ببینی

    استاد الان که اندام جدیدتون نشونش دادم خدایی تا چند لحظه هنگ بود

    و اینو بگم شما همیشه استاد قشنگ منی وقتی اسم خدارو با اون لبخند زیباتون میگین

    وقتی ی جمله طلایی میگین که

    هر وقت توبه کنی خداوند رو توبه پذیر و مهربان خواهی یافت

    استاد ی دنیا تشکر

    تشکرازمریم گلی بابت تک تک زحماتش

    ماچ به کلتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: