«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 397
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-37.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-21 00:00:002024-06-09 14:55:43«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدایی که همیشه با من است.
سلام به این خانواده با ارزش.
روز اول
قبلاً زیاد خودم رو سرزنش میکردم، به خاطر تمام کارهایی که نتونسته بودم انجام بدم. نمیدونستم که با احساس گناه دارم به ناخواسته هام توجه میکنم و اونا رو به زندگیم دعوت میکنم. این سرزنش و حس گناه باعث میشد که تو فکر برم و غمگین باشم. و کسانی هم که به خاطر اونا خودمو اذیت میکردم اصلا از ناراحتی من خبر نداشتن. چه تلاش بیهودهای. ولی از وقتی با آموزههای استاد عباسمنش عزیز آشنا شدم و مخصوصاً دوره عزت نفس، دیگه احساس گناه ندارم. تا میخواد این حس به سراغم بیاد، سریع از خودم دورش میکنم. به خودم میگم، تو که برای هر کاری تلاشتو میکنی و هر کاری رو اگه ازت بر بیاد برای عزیزان انجام میدی، پس چرا برای کاری که برای تو سخته و اگه بخوای برای عزیزانت انجام بدی،برات مشکلات بیشتری به وجود میاره رو نمیتونی انجام بدی، بخوای براش خودتو سرزنش کنی؟!!
آرام باش و بدون خدا با تو هست و خودتم میدونی که چقدر قشنگ بهت پاسخ میده. چقدر زندگی بدون حس گناه و سرزنش بیهوده زیباتر هست. هر وقت حالم گرفته باشه یه قسمت از سریال زندگی در بهشت رو نگاه میکنم و به خوبیهای مریم جون توجه میکنم. چقدر انرژی میگیرم.
خدایا شکرت که منو در این مسیر زیبا قرار دادی.
روز اول سفرنامه :
قوانین این فایل بینظیر بود ، ابتدای فایل استاد گفتن خیلی از مواردی که مابهش میگیم فرهنگ و از دل جامعه اومده در مکان جغرافیایی دیگه عادیه !
یه خاطره از خودم بگم از وقتی که به سن تکلیف رسیدم همش خانواده به خصوص پدر و مادرم که مذهبی بودن این احساس گناه رو تو وجودم پررنگ کردن که اگه شال سرت نزاری اون دنیا اتیش جهنم منتظر ادمه ، و من تا زمانی که 25 سالمم شد درگیر بودم باحجاب و حتی ناخوداگاه انقدر بهم القا کرده بودن ادمایی که بیحجاب بودن رو مثل خودشون قضاوت میکردم و بماند که علاوه بر حس گناهش چقدر تو بحث ارتباطی صدمه خوردم روی همین باور غلط .
استاد جانم ازتون ممنونم که اگاهمون کردین و بعد از گوش دادن فایلهای حجاب تو سایت یه بار سنگینی از رو شونه هام برداشتین و با وجود همه مخالفتها و تصمیم گرفتم اونجوری که راحتم زندگی کنم بدون احساس عذاب وجدان .
قسمت دوم حرفای استاد که برام جالب بود : هر چقد به دیگران عشق بورزیم همونقدر جریان حس خوب و اتفقات خوب وارد زندگیمون میشه ، و با اگاهی های بخش عقل کل من رو بخش حسادت ، احساس خود ارزشی و لیاقت رو کار کردم و واقعا معجزه رو دیدم . ادم هایی که یه روزی ازشون بدم میومد رو بهشون عشق ورزیدم فرکانس خوب دادم و الان همونا شدن بهترینای زندگیم.
قسمت اخر هم این حرف فوق العاده : ما توانایی تغییر زندگی کسی رو نداریم
دقیقا سالها تلاش کردم روی خواهرم کار کنم و سال به سال بدتر شد کم کم به این نتیجه رسیدم البته با راهنمایی استاد که ادما خودشون باید بخوان سرنوشتشون رو تغییر بدن وگرنه کسی کاری نمیتونه بکنه.
به خودم قول دادم هر روز یک فایل ببینم و ردپامو بزارم تا تحول شامل ابعاد زندگی منم بشه. ممنونم از شما استاد عزیزم .
به نام خدای بزرگم
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز و دوستان نازنینم
روز اول سفرنامه :
خداروشکر طی این سالها که با استاد هستم میتونم بگم احساس گناه و عذاب وجدان خاصی ندارم و خیلی احساس راحتی و سبکی توی این زمینع دارم که این هم لطف خدا نسبت بمن بوده که منو به این مسیر هدایت کرد ؛
استاد جان خانواده من مخصوصا پدر و مادرم چون مذهبی هستن همیشه یجورایی احساس گناه شدیدی در مورد خیلی چیزا دارن و اکه بخوان کاری رو کسی انجام بده سعی میکنن با احساس گناه دادن به اون فرد ، اونو مجبور به انجام کنن ؛
واقعا با تموم وجود خداروشکر میکنم کع مسیر منو از پدر و مادرم جدا کرد و باعث شد تعقل کنم و با تحقیق و فکر توی قرآن خودم بیشتر اعتقاداتم رو بسازم و چقدرررر ارامش و شجاعت بیشتری دارم ؛
از شما بی نهایت ممنونم بابت این خد از اگاهی های ناب ؛
سلام به همه دوستان بخصوص استاد عزیز و خانم شایسته و ابراهیم عزیز و خانم فرهادی
من امروز روز اولمه که روز شمار تحول زندگی من رو استارت زدم و میخوام فقزط برای وجود ارزشمند خودم بقول خانم شایسته جهادی اکبر به راه بندازم
من نزدیک پنجاه سالمه و خیلی نجوای شیطانی دارم
که دیگه دیر شده
که اون برای اون بوده برای تو نیس و…….
اینقدر زیاده که وقتی فایل های استاد رو با هندز فری گوش میکنم انگار یه صدای بلند تری توی گوشم میگه که
چرا اونروز به مادرت اینجوری گفتی
چرا توی محل کارفلان …..
با با همسرت فلان…..
چرا ……….
امروز دیگه اینقد مستاصل شده بودم که دس به دامن خدا شدم و گفتم خدا جون من عاجزم من ناتوانم من بلد نیستم من هیچی رو نمیفهمم .
من که میدونم تو برای حل مسائلم کافی هستی
من که میدونم چقدر قدرت داری
منکه میدونم فرمانروای کل کائنات تویی
من پناهی و دادرسی غیر تو پیدا نکردم
از اونجایی که خودت گفتی هدایتت میکنم
از اونجایی که گفتی من کمکت میکنم
از اونجایی که سابقشو دارم هزار تا کار گره خورده رو برام باز کردی
اینم برام یه کاریش بکن
اینم برام دوس دارم یه فکریش بکنی
قربونت برم میدونم تو خدای من هستی و دوس داری یکم ناز کنی و من یکم نازتو بکشم تا راضی بشی.
میدونم تو هم دوس داری بنده هات بیان پیشت آخه خودت گفتی
خوب حالا منم اومدم دیگه
منتظرم وظیفتو انجام بدی تا احساسم خوب بشه و درس های استاد رو یاد بگیرم
پس چرا استاد گفت خدا از ما بیشتر میخواد ما ثروتمند بشیم
پس چرا استاد گفت خدا از ما بیشتر میخواد ما سلامت تر بشیم
پس چرا استاد گفت خدا از ما بیشتر میخواد ما روابط بهتر داشته باشیم
پس چرا استاد گفت خدا از ما بیشتر میخواد ما لذت بیشتری ببریم
ددوس دارم کمکم کنی من از این مسیر رد بشم
و واقعا هم خدا اینجور وقتا معجزه میکنه صد تا تجربه دارم
الان حالم یه کمی بهتر شده و میخوام تجربه امروزمو بنویسم
من دیروز مادرم گیر داد که اگه نمازتو نخونی روابطت با خانمت بهم میخوره و شروع کرد معما خونی که نماز چیه و نماز چی نیس
منم با مهربونی و خونسردی به مامانم گفتم مادر من من نماز رو قبول ندارم
دوباره شروع کرد و منم وسط حرف هاش گفتم مادر من من دنبال تغییر شما نیستم اگه شما میگی با چاپلوسی و دروغکی جلو خانمم نماز بخونم که فک کنه من آدم مذهبی هستم که ازم جدا نشه
پس به خدا چی بگم
بگم حخدا جون من از مادرم و همسرم ترسسیدم و مجبور شدم نماز بخونم ببخشیدو….
خلاصه سعی کردم در چند جمله مدام بهش بگم چشم شما درست میگی منو آتیش یزنن
چشم شما درس میگی که اگه نگاه توی چشم من بکنی ممکنه نکبت بودن چهره نحس من زندگی شما رو هم بگیره…….
اومدم بیرون خونه
اونقدر شیطان منو سرزنش کرد که چرا توی حرف مامانت وایسادی چرا چرا چرا……
و بعدش به خودم گفتم که خدا یا کاشکی بهش میگفتم چشم و خدا حافظی میکردمو بعدشم کار خودمو میکردم
فکرمیکنم میخواستم بابت گذشته به پدر و مادرم احساس گناه بدم نمیدونم فکرم بهم ریختس
اینقدر احساس گناه کشیدم بابت این افکار و به خودم میگفتم بعد از یه عمری سر پایین بودن و هر چی پدر و مادرم میگفتن میگفتم چشم امروز که یه مرتبه حرف حق زدم و سعی کردم فقط روی خدا حساب باز کنم و شرک نداشته باشم
بیا اینم از این
به هر حال همینجا از خدا کمک میخوام نسبت به احساس گناه و عذاب وجدان منو کمکم کنه و راهنمائیم کنه
راجع به مواردی که استاد توی فایل گفتن خیلی دقت کردم و میبینم همون حرفهای حقیقتی هست که نیاز داشتم راجع به عذاب و جدان و احساس گناه بشنوم.
از همتون ممنونم
سلام حسام جان عزیز دعا میکنم هر وقت اشتباهی به اصطلاح خودت مرتکب شدی قدرت ایستادگی در برابرشو داشته باشی و به هیچ عنوان احساس گناه و عذاب وجدان و بها ندی که مجبورت کنن به نازیبایی بیشتر توجه کنی اگه پشیمون شدی به هر دلیلی اینطور موقعه ها بگو خدایا من و فلانی که باعث شد تندی کنم و حس منفی وارد جهانت کنم را ببخش و هدایت کن تا در مسیر راستی و درستی قدم برداریم بعد بشین ذکر خدا و استغفار کن ببین پنج دقیقه نمیشه حالت خوب میشه تمام نجواها محو میشن این راهکاری که خودم انجام میدم خیلی اورژانسی انگار آب رو آتیشه
امتحان کن الهی برات جواب میده…بهترین ها قوی ترین باورها برایت جاری شود الهی…دوستت دارم رفیق خوبم….همه باهم ازاینجا از تاریکی ها به روشنایی زیبا و فروزان خواهیم رسید
سلام بر استاد عزیزم
واقعا تمامی حرف هایتان انگار گذشته ی مرا به رخ خودم میکشد ،تمام باورهای مذهبی و غلط که به ما دادن از قدیم قدیم ها،بدون حتی ذره ای تفکر،واقعا چقدر احساس گناه و عذاب وجدان رو برای ما خوب و قشنگ تعریف کردید ،من که الان 36سالم هست انگار حس میکنم یه بچه ی 7سالم که تازه داره آگاهی دریافت میکنه واقعا ازتون تشکر میکنم بابت این فایل زیبا و راهنمایی که کردید ،منی که فکر میکنم کل زندگیم با احساس گناه بوده و حتی این احساس گناه رو خوب میدونستم چون میگفتن هر چقدر گریه کنی برای امامان و ….آدم خوبی هستی و چقدر خودم رو بی ارزش و ناچیز میدونستم و شرک میورزیدم و خدا رو ول کرده بودم و چسبیده بودیم به امامان و….شاید نتونم خوب مفهوم رو برسونم ولی واقعا ازتون ممنونم حالا فکر میکنم میبینیم که چرا در زندگی به وضعیت مالی و… پیشرفت چندانی نداشتم چون همیشه در احساس گناه بودم خودم رو زیاد دوست نداشتم ارزش قایل نبودم برای خودم ،ان شالله که رفته رفته و با تکامل بتونم تا آخر عمرم روی عزت نفس و خود ارزشی خودم کار کنم و بتونم انسان مفید و ارزشمندی برای کیهان باشم ممنونم استاد عزیزم
استاد عزیزم سلام
سلام مریم قشنگم
طبق روال قلب و روح من بازهم کرور کرور تشکر بابت فایل فوق العاده.
استاد اصلا دوره عزت نفس خودش ی انقلاب کبیره
من از وقتی که خودمو میشناختم همه اطرافیان چه خانواده چه جامعه همیشه میگفتن تو اعتماد بنفس فوق العاده ای داری و این باور در رگ به رگ من نشسته بود که اعتماد بنفس خیلی بالایی دارم و زمانی که دوستم گفت این دوره رو بگیر و رو خودت کار کن گفتم اتفاقا تنها نقطه قوت من همین اعتماد بنفسه و گفت بگیر ضرری نداره و هزینه دوره به نسبت درامد من واقعا مبلغ خیلی پایینی بود که من حتی مبلغ کرم صورتم چند برابر این عدد بود .
با این تفاسیر گرفتم گفتم حالا هرچی بشه
وای خدای من
استاد به یگانگی خدا قسم زبانم قاصره
من فقط جلسه اول که گوش دادم فهمیدم من نه تنها اعتمادبنفس ندارم خدایا چقدر من خارو ذلیلم چقدر بدبخت و آویزم خدایا من عزت نفس انداره سر سوزنی نداشتم .حتی واقعا انداره سر سوزن
من کوه ها ایراد داشتم و نمیدانستم
چون ی دختر زبون دراز پررو بودم میگفتن اعتماد بنفس داری و باورم شده بود.
خدای من
من حتی تو زندگیم ی نه گفتن ساده بلد نبودم که چقدر سر این قضیه سوخت دادم .
من هزاران باراون دوره رو گوش دادم اینقدر عیب و ایراد داشتم که اصلا یادم نمیاد حتی ی کامنت گذاشته باشم من از بین اون همه تمرین به زور و اجبار فقط ی بار تمرین اگهی بازرگانی انجام دادم اونم کاملا ناقص و وسط راه ول کردم اونم برای دختر خالم که خیلی خیلی باهاش راحت بودم.برای ی آدم غریبه که اصلا
من با این وجود که هزاران بار اون دوره گوش دادم فقط یک درصد اعتمادو عزت نفسمو ساختم که همین یک درصد انقلابی در زندگی من کرده که خدایاااااااا
من دقیقا زمانی که ی رابطع فوق العاده رو سر اخلاق گند خودم خراب کرده بودم این دوره رو خریدم وقتی گوش دادم هر روز دعای جون اون شخص میکنم که رفت.عامو این شخصیتی که من داشتم خودم حالم به هم میخورد اون بدبخت چجور تحمل کرده.
ی دختری که خونه داره ماشین داره شغل پردرامد داره زیبایی داره ولی اینقدر له و بدبخت و آویز و عزت نفس صفر که فقط داره به خودش آسیب میزنه به چه دردی میخوره.
حالم بد شد یاد ساناز قبل افتادم.
خدایاااااا هزاران بار شکر که منو نجات دادی
استاد لحظه به لحظه که نفس میکشی خدا هزاران در نعمت به روت باز کنه که منو نجات دادی
اما این سانازی که فقط 1 درصد بهتر شده الان
وکالت تمام وراثه به نام من زدن با اینکه بچه اخر خونه ام
صاحبخونه میگه هر عددی که خودت میخوای برو بنگاه تو قولنامه بنویس تمدید کن
چندتا اشنا فرستادم املاکی ملک بخرن املاکی میگه هرچی خانم فلانی بگه من همون قیمت براتون میزنم
مشتری که اصلا نمیشناسم پیام میده شماره کارت میگیره میگه تسویه کامل میزنم جنس بفرست اصلا نمیدونم کیه حتی زنگ نمیزنه ببینم خانم هست یا اقا
همکاری که سر ی سود ناچیز منو بلاک کرده حتی خودسر بلند شده اومده تولد .اونم جشنی که من اصلا غریبه دعوت نمیکنم
و اما مهمتر از هر چیزی
رنگ خدا در زندگیم.
اصلا چرا رنگ ؟؟؟خود خدا نشسته کنارم و احظه لحظه منو بغل میکنه دقیقا همین جمله که استاد میگه
من همیشه میگم خدا عاشق منه
و به والله این عشق رو روزی هزاربار با چشم میبینم.
خدا عاشق منه که من الان توانایی کامنت نوشتن دارم خدا عاشق منه که من دقیقا در زمان مناسب درمکان مناسب تو این سایت قرار گرفتم خدا عاشق منه که شبا اینقدر با ارامش میخوابم و صبحا با اواز قشنگ کنجشکای کنار اتاقم بیدارم میکنه
خدا عاشق منه که اون شخص که ی روزی منو ول کرد رفت الان برگشته میگه تو فقط ی بله ساده بگو هر خونه هر ماشین هر چیزی بخوای من به نامت میکنم
خدا عاشق منه که من تو خونم نشستم و از زندگی لذت میبرم و کرور کرور مشتری پول واریز میکنه که حتی برای تحویل جنس نیاز نیس من برم .
اگه اینا عشق نیس پس چیه
ی اقوام مسن تو فامیل داریم هروقت منو میبینه میگه تو دختر حیفی هستی موهات بپوشون نری جهنم
منم به احترامش میگم خب جهنم هم خدا ساخته وقتی ی نعمتی خدا میده دیگه خوب و بدش نکنیم.
واقعا نظر قلبیم هم همینه اصلا پای خدا وسط باشه بزار جهنم باشه
اصلا خدا با من باشه بزارمنو تو کوه اتشفشان جزغاله کنن
من به تجربه دیدم خدا هرچی به آدم میده فقط نعمت محضه.
و بعد از ورود به این سایت انصافا هر تضادی پیش اومده با تک تک سلول های بدنم شکرگذاری کردم
حتی زمانی که کارم رکود گرفت خدایی شکه شدم گفتم خدایا من تا الان درامد خیلی خیلی بالایی داشتم این تضاد که پیش اومده باعث میشه من درامدم خیلی بیشتر بشه همش میگفتم خدایا فقط جنبشو اول بهم بده چون ایمان داشتم خدایی که ی بار درامد خیلی بالایی بهم داده هزاران بار دیگه هم میده.
من نظرمه وقتی انسان در مسیر رشد قرار میگیره تمام تضادها برای پیشرفت و رشده
مث نوزادی که رشد میکنه باید زمین بخوره تا بتونه تعادلشو حفظ کنه راه بره باید دستشو به بخاری بزنه تا بدونه داغه و دیگه سمتش نره باید خاک و سنگ بخوره تا بدونه اینا خوردنی نیس و دیگه تمایلی بهش نداشته باشه
اصلا هرچیزی ازخدا برسه نعمت محضه بدون شک
من هر صبح که بیدار میشم اول میگم خدایا تو فقط باش کنارم دیگه هیچی مهم نیس .
استاد قشنگم استاد مهربونم شما دست خدای مهربونی و نمیدانی با زندگی من چه کردی با زندگی ی دختر تنهایی که باید گلیم خودشو از آب بکشه که بتونه ی عمر با عزت و با شرف زندگی کنه
استاد حتی شرف منو هم تا عرش بردی شما
خدا هزاران هزاران بار درهای نعمت و سعادت برات باز کنه
و اما استاد قشنگم
هزینه دوره عزت نفس شما میلیارد میلیارد می ارزه به خدایی خدا قسم حتی اگه قلبمم بخواین حاضرم بدم دیگه جونی نداشته باشم بابت تشکر و قدردانی از این دوره
چون میدانم در من قدرتی ساخته شده که حتی قلبمم بدم میتونم ی قلب جدید بسازم.
تا خدا هست ازتون تشکر استاد قشنگم و مریم نازم
من شماره سایت شمارو سیو کردم استاد قشنگم و الارم گوشیم رو تصویر شماست
آبجیم میگفت این کچل کجاش قشنگه من میگفتم بیا چشمامون عوض کنیم تا زیبایی ببینی
استاد الان که اندام جدیدتون نشونش دادم خدایی تا چند لحظه هنگ بود
و اینو بگم شما همیشه استاد قشنگ منی وقتی اسم خدارو با اون لبخند زیباتون میگین
وقتی ی جمله طلایی میگین که
هر وقت توبه کنی خداوند رو توبه پذیر و مهربان خواهی یافت
استاد ی دنیا تشکر
تشکرازمریم گلی بابت تک تک زحماتش
ماچ به کلتون
با سلام خدمت استاد عزیزم و عزیز دلشون و دوستان بی نظیر و دوست داشتنی خودم.خوشحالم که عضو کوچکی از سایت استاد عباس منش هستم و تلاش میکنم برای خود شناسی و بهتر زندگی کردن و تمرکز روی افکار و احساسات و ورودیهایم.امشب ساعت 3بامداد جمعه شب هست که دارم فایلهای سایت رو گوش میکنم و این کامنت رو مینویسم.خوشحالم.خوشحالم .خدایا شکرت.خدایا شکرت.خدایاشکرت
من خیلی وقته که اینستا و واتساپ ندارم و فقط فایلهای استاد مهربونم رو از سایت دانلود میکنم چند فایل و در طول هفته و یا ماه مرتب هر روز گوش میکنم و هرشب مینویسم.وهر شب سکوت میکنم
بنام رب العالمین…روز اول سفرنامه .. سلام عزیزان دلم . دو روزی درست و حسابی تو سایت نبودم و کامنت نذاشتم. دلتنگ شدم .
من چند وقت پیش این فایل رو نگاه کرده بودم و تو گالری م داشتم ولی قبل از اینکه این سفرنامه رو شروع کنم بخاطر تعهدی که به خودم دادم رفتم تمام فایل های صوتی و تصویری استاد رو پاک کردم که تمرکزم فقط روی سفرنامه باشه بعد جالب بود که دیدم اولین روز سفر همون فایلی که پاک کردمه .
و اونجا فهمیدم من با یک بار دیدنش چیز خاصی عایدم نشده و به قول استاد نیازه که تا آخر عمر در فواصل مختلف زمانی دیده بشه .
استاد اول اشاره میکنه به اینکه ما نباید فکر های بیفایده بکنیم مثل سرک کشیدن در کارو زندگی جنیان . یادم آمد وقتی که 4 و 5 دبستان بودم چقدر غرق این مسائل مزخرف شده بودم سال 86 و 87 بود اصلا نمیفهمم یه بچه دبستانی چه کار به این کارا داره ؟؟ تمام دوستام ازهمین حرفا میزدن و همیشه زنگ تفریح سعی میکردن جن ظاهر کنن . خدایا الان که فکر میکنم میخوام از خنده زمین گاز بزنم که چقدر احمق بودیم …
هیچکسم نبود یه راهنمایی مون کنه چون حتی اونایی هم که از ما بزرگتر بودن خودشون ازین حرفا هم میترسیدن هم براشون جالب بود . بگذریم که من چقدر همیشه ترس و وحشت بیهوده داشتم . از سایه خودمم میترسیدم . و دقیقا یادم بخاطر همین ترس بعضی دوستام و اطرافیانم دست مینداختن منو . الان میفهمم که آدم وقتی ایمان بخدا نداشته باشه وقتی از خودش ضعف نشون بده و اجازه رشد ترس رو بده بقیه چقدر راحت ازش سواستفاده میکنند و این جواب شرک ما به خداست . الحق که خدا عادل و یکتاست
ولی یه چیزی رو همیشه میدونستم و مطمئن بودم که وقتی بزرگ بشم دیگه ازین چیزا نمیترسم و برام مسخره میشه چون میدیدم که آدم بزرگا اصن نمیترسند چون تو زندگیشون هزارتا بدبختی داشتن که اصلا وقت ترسیدن نداشتن . یادمه اون زمان ها و حتی تا همین 6 سال پیش فیلم های ترسناک و دلهره آور زیاد میدیدم و جالب اینجاست ادعا میکردم این فیلما باعث میشه من شجاع بشم و ترسم بریزه و این فیلم ها خیلی هیجانی و جالب هستن . اینم یکی دیگه از اون فکر های احمقانه من بود که الحمدالله خودم کنار گذاشتمش چون یکروز بعد از دیدن سری فیلم های آدم خوار که واقعا حالم از چندش بودنش بهم خورده بود . با خودم گفتم زهرا چرا تو باید اینا رو ببینی؟ مگه حالت بد نمیشه؟ مگه احساس بد و ترس بهت دست نمیده؟ یعنی واقعا دنیا انقدر ترسناک و زشته که اینا نشون میدن؟ یعنی واقعا دنیا انقدر بی اعتماد؟ یعنی اگه تو بخوای بری تو یه جنگل تفریح باید تیکه پاره بشی؟ چرا با خودت اینکار میکنی؟ چرا از قشنگی ها لذت نمیبری؟ مگه خودتو دوسندارئ؟ چرا با خودت مهربون نیستی؟
بله اینجا بود که این الهامات به دلم افتاد . 20 سالم بود و حقیقت رو درک کردم که همه این چرت و پرت ها دروغ محض .
جالب که هنوزم میبینم آدم هایی هستن که به چیزایی اهمیت میدن که حتی یک درصد هم به بهبود در زندگیشون کمک نمیکنه . مادر خودم دو سه سالی شدید پیگیر یه برنامه تلویزیونی بنام زندگی پس از زندگی . واقعا چند باری که دیدم برام جالب بود ولی نه اونقدر که بیشتر از 3 یا 4 بار بشه و از گفته های اون آدم ها که زندگی بعد مرگ رو تجربه کردن فهمیدم همشون بر اساس اون احساسی که تو این دنیا نسبت به خودشون و خدا داشتن همونجا شدید ترش رو دارن تجربه میکنند. و فهمیدم همشون از اونجا خیلی خوششون آمده طوری که اصلا دوسنداشتن برگردن ولی بخاطر خانواده شون یا بچه هاشون مجبور شدن برگردن .
استاد میگفت این وجدانی که همه ازش حرف میزنن رو مثل هر چیز دیگه باید بهش شک کرد باید درموردش فکر کرد اصلا کی وجدان رو تعریف کرده . خیلی حرفای استاد منو آروم میکنه منو خوشحال میکنه چون مثل یه مهر تایید میمونه برای افکار خودم که از بچگی داشتم .
من همیشه آدم ساختار شکنی بودم . هیچوقت به طور کامل پایبند یک سنت یل دیدگاه یا هر فکر خاصی نبودم . همیشه میگفتم خوب مثلا اگه ما روزه نگیریم یا نماز نخونیم مگه چی میشه ؟ و هزار تا اگه دیگه … که تو این سایت جواب تعداد زیادیش رو گرفتم .
وقتی به حرفای استاد گوش میدادم خاطراتم می آمد جلو چشمم یادمه سوم دبستان بودم معلم صدام کرد که قرآن بخونم . رفتم و خیلی بد خوندم آخر سر هم از خجالت و سست شدن بدنم قرآن از دستم افتاد بعد برش داشتم ولی از حرص و ناراحتی و لجبازی بوسش نکردم . ناراحت بودم که همه اینجوری دارن منو شماتت میکنن که وای چرا بلد نبودی چرا انقدر بد خوندی . بعد همه بچه ها هی میگفتن وای گناه داره کتاب قرآن انداختی بوسش کن بوسش کن . منم هیچی نمیگفتم ولی هیچکاری هم انجام ندادم و با بی اعتنایی به حرفاشون رفتم نشستم . تو دلم میگفتم برو بابا حالا من حواسم نبود ار دستم افتاد مگه چیشده اینم یه کتاب مثل بقیه دیگه تازه قرآن اصلی هم نبود کتاب مدرسه مون بود گفتم مثلا من اینو بوس نکنم میمون میشم؟ (طبق گفته دوستان) خوب بشم خیلی هم بهتره تا بودن در کنار شما آدم های خسته کننده .
العان هم یه همچین فکرایی تو سرم هست مثلا یکروز سر خواهرم باز بود و شوهرم تصادفی وارد اون اتاق شد و بدون روسری دیدش بعد هم عذرخواهی کرد و سریع رفت. بعد خواهرم کلییییی عذاب وجدان گرفته بود و خجالت میکشید و بخودش میگفت خاک تو سرم جواب شوهرم چی بدم . من خیلی بدم آمد ازین احساسش بهش گفتم بابا چرا اینجوری میکنه همونطور که شوهر من یا تو یه آدم هستن و کله دارن و روی کلمون مو دارن که هر روز هزار نفر میبینه و هیچ حس خاصی هم بهش دست نمیده توام آدمی منم آدمم روی کله م مو دارم غلت نکردم چون زن هستم بخاطر یچیز طبیعی انقدر خجالت بکشم حالا دید که دید به جهنم انقدر فکر خودتو مشغول نکن بخدا توام آدمی حق اشتباه داری .
البته بگم ها برای خودمم هزاران بار احساس عذاب وجدان بیخودی و احساس گناه الکی بوجود آمده ولی خداروشکر خداروشکر تونستم احساسات خودم رو کنترل کنم تونستم منطق بیارم برای ذهنم و حتی خیلی وقتها از سمت همسرم و مادرم خیلی مورد خطاب قرار میگیرم که میگن تو گناه میکنی تو گناه کردی که این کارو نکردی اون کار نکردی …. حتی مادرم و همسرم مرگ خواهر کوچیکم رو گردن من مینداختن که تو از فلان موضوع مطلع بودی چرا بما نگفتی چرا خواهرت راهنمایی نکردی . آنقدر بهم میگفتن و هنوزم اگه یادشون بیاد بهم میگن که خودمم واقعا به خودم شک میکردم که نکنه واقعا من کوتاهی کردم و کمی عذاب وجدان میگیرم . ولی بعد بخودم میام و حل و فصلش میکنم . و با خودم همین حرفای استاد رو تکرار میکردم درحالی که هنوز با استاد آشنا نشده بودم .
بخودم میگفتم زهرا تو مسئول مرگ هیچکس نیستی . تو خودتم میدونی که چقدر عاشق خواهرت بودی و هرکاری که از دستت بر میآمد تا بهش کمک کنی یا راهنماییش کنی انجام دادی ولی اون خودش نخواست . به خودم میگفتم . چرا میخوای این قضیه رو بندازی گردن خودت مگه این اتفاق خواست تو بوده . در ضمن زمان فوت خواهرم من حامله بودم و دوران پندمیک بود برای همین به مراسم نرفتم چون مطمئن بودم حالم بد میشه و بخودم و بچه ام صدمه میزنم که همیشه بخاطر اونم مورد شماتت قرار میگیرم حتی هنوزم . که اصلا برام حرفای پوچ دیگران مهم نیست و پناه میبرم به خدا چون اون تنها کسی که بر همه چیز در همه حال آگاه و قضاوت آدم ها برام پشیزی اهمیت نداره . و اصلا هم از عواقبش نمیترسم چون . کیست که بتواند جلو خدارو بگیرد وقتی که خدا یکنفر را هدایت کرده . کیست که بتواند زمین بزند کسی را که خدا هدایت کرده .
من هم مثل استاد اطمینان دارم خدا عاشقمه و من تکه ای از وجود اویم .
اناللله و انا الیهه راجعون .
برای خواهرم با اینکه یه نو جوون بیش نبود ولی خیلی گریه نکردم یا افسرده نشدم با این فکر که اون رفته پیش خدای خودش رفته به جایگاه اصلیش که من قرار برم پس ریحانه تموم نشده فقط از پیش ما رفته و اتفاقا راحت شده ازین دنیا .
خیلی طولانی شد ولی لازم بود . در پناه حق . فعلا خدا نگهدار
سلام خدمت شما دوست عزیز خیلی از خوندن کامنتت لذت بردم و خیلی خوشحالم که چنین تفکری داری وعزت نفس بالای دارین ،گفتن این حرفا خلی راحته ولی اگه عمل کنی کار هر کسی نیست من خودم وقتی این فایلها و میشنیدم با خودم تصور میکردم که برای منم این اتفاق افتاده ومنم خیلی ریلکس خودمو جمع کردم ،من کارم ساختمان کار بازسازی انجام میدم وامسال عید به خاطر باواری غلط وشرک به خدا و شراکت ….دوماه بیکار بودم ونتونستم واسه خودمو خانمم لباس بخرم و تعطیلات هم نرفتیم شهرستان چون سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت گیرو شب عید آبله مرغان گرفتم و تا روز13 از خونه نتونستیم بیرون بریم بدون هیچ درآمدی درآمد که میگم برج 1 من 580 هزار کل درآمدم شد و کلی قرض کردم واسه قسطام
و هر کار میکردم بر این نجواهای ذهنم غلبه کنم نشد که نشد خودمو آروم میکردم ولی یه روز بود دوباره نجوا میومد که دیدی همش الکیه دیدی چقدر ضعیفی ووووو
و اولین کارم این بود که کار شراکتی تمام کردم و خدارو شر الان درآمد برج2 شده 26 میلیون و خیلی احساسم بهتر شد
میخواستم بگم که من واسه پول اینقدر حالم بد شد چه برسه به فوت عزیزت خیلی بهتون تبریک میگم که اینقدر عزت نفست بالاست
بهترینها رو براتون آرزو مندم
زهرا عزیز کامنت شما رو خوندم و بارها حس هایی که گفتین رو تجربه کردم و چقدر بده همش با حس سنگینی گناه زندگی کنی . خدا خواهرتون رو رحمت کنه ، چقدر اگاهانه و عالی تقدیرش رو قبول کردین به خاطرش بهتون تبیک میگم . انشالله همیشه قلبتون پر از ارامش و اتفاقات زیبا
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و تمام هم فرکانسیهای ارزشمندم؛
روز اول سفر
خدایا شکرت ازینهمه آگاهی ، خدایا شکرت که منو توی این مدار و این جمع قراردادی …هربارکه میام و یه فایلی رو میشنوم یا میبینم انگار دفعه اوله که اومدم توی سایت انگار دریچه ای از وجود خدا به روم باز میشه انگار تازه متولد میشم انگار تازه خودمو میشناسم
هر بار انگار خدا میخواد بهم بگه ببین…تو فکر کرده بودی دیگه همه چیزو میدونی اما واقعا هیچ چیزو نمیدونی ،هرچقدر قرآن بخونی هنوز کمه هرچقدر فایل گوش کنی و کتاب بخونی هنوز کمه
واین منم که هر بار با شناختن و آشنا شدن با قسمتی از قوانین انگار در دستان خدام و دارم پرواز میکنم.
استاد عزیزم بسیااار بسیااار ممنونم بابت این وقت و انرژی که میذارید بابت این آگاهیهای نابی که واقعا نمیشه ارزش گذاریشون کرد و چه دل بزرگی دارید که بدون کم وکسر بدون حتی ذره ای ناخالصی ، صادقانه ما رو آگاه میکنید…از ته قلبم براتون آرزوی رحمت و نعمت الهی بی حد و حصر دارم.
خانم شایسته نازنینم واقعا بهترینید واقعا هر بار متنهاتونو میخونم وجودم لبریز از عشق میشه و خدارو بابت بودنتون در کنارمون و درکنار استاد عزیزمون شکرمیکنم؛چقدر زیبا بود این جمله که:
«خیلی فرق میکند اهدافت را بعداز ساختن عزت نفس مشخص کنی یا قبل از آن!»
تا بحال به این قسمت قضیه فکر نکرده بودم و دقیقا همینه هربارکه بدون ترس از حرف مردم و بدون ترس ازینکه بعدش چی میشه به ندای درونم گوش کردم و پا روی حرف مردم و ترسهام گذاشتم و تصمیمی رو گرفتم ،اون تصمیم صد در صد درست بوده و باعث پیشرفتم شده و بقول شما ظرف وجودمو بزرگتر کرده.
اما هربار که ازین چیزها ترسیدم و حرکتی نکردم حتی چند قدم هم به عقب رفتم .
استادعزیزم چقدر زیبا فرمودید که :
«وقتیکه شما در مدار درست باشید اصولا اشتباه نمیکنید.وقتیکه شما هماهنگ باشید با انرژی منبع ، شما هدایت شده اید….»
واین دوتا جمله اشک منو درآورد و خداروشکر کردم که هر بار دیدن فایلهاتون یک باری رو از روی دوشم برمیداره … چه زمانهایی که بخاطر ناهماهنگی با انرژی منبع دست به کارهای اشتباه و تصمیمهای نادرستی میزنیم…و آخرعاقبتش میشه پسرفت بجای پیشرفت.
من یکبار دیگه باورهای رفع احساس گناه رو برای خودم مرور میکنم:
1.من نمیتونم زندگی کسی رو نابود کنم.
2. خداوند بخشنده است.
3. من میتونم با هماهنگی با خداوند در جایی قرار بگیرم که رفتارهام درست باشه.
4.استفاده از تجربیات و اشتباهات باعث میشه بزرگتر بشم و پیشرفت کنم.
و در نهایت:« احساس خود ارزشی مهمترین قسمت اعتماد بنفس است.»
دوستون دارم ؛ شاد و سربلند باشید.
من امروز اولین روزی بود ک این فایل رو گوش کردم ، من تنها احساس گناهی ک داشتم نسبت ب خودم بود نسبت به کارایی ک برا خودم نکردم و دلم برای خودم میسوخت ، من این رو 100 درصد قبول دارم ک عزت نفس اولین و مهمترین عامل برای پیشرف هستش چون نمونه هاش و دیدم من خیل عزت نفس پایینی دارم و در حالی ک کارم عالی و درجه 1 و تقریبا تو شهرمون دوم هستم ولی باز هم خودم خودمو قبول ندارم و میدونم تمام عدم موفقیتهام هم بخاطر همینه و این راه رو شروع کردم و امیدوارم روز سی م با تمرین و تکرار تمرین ها ک استاد میدند عالی بشم