باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 1

با سلام به همگی دوستان و استاد عزیز

الان ک دارم فکر میکنم چرا میخوام ب این سوال ج بدم و اینکه چ پیشرفتی نسبت ب قبل و حتی دو مسابقه قبلی در نگاه توحیدی و عمل ب اون کسب کردم که ب خودم این اجازه رو بدم ک بخوام بگ من ب خداوند ایمان دارم چون……

واقعا با تمام وجود میخوام بگم، و این حرف تک تک سلول های بدنمه که دارند عاشقانه فریاد میزنن که من لایق این هستم که بگم من حمید جاوید هستم بنده ای که با تمام وجود، تلاش کرد توحید و ربوبیت رو سر لوحه کارش قرار بده و در این راه ب نقطه ای رسیده که دیگه هر کجا میخواد بره استرس این رو نداره که من کجا فلانی کجا. اون نسبت ب من از فلان جهت برتری داره. بلکه الان میگم الله اکبر. خدای من رب منه و اونه که فرمانروای کیهانه و هیچ کس از اون برتر نیست، بزرگتر نیست و اونه که ب من گفته من از تو حمایت میکنم، هر جا ک باشی و هر چیزیو ک اراده کنی من اون رو برات فراهم میکنم.

دوستان عزیز تجربه ای که من تو این هفته داشتم انقدر عمیقه برام. انقدر در من حس توحیدی و ایمان ب رب رو ایجاد کرد که واقعا نمیدونم چطور توصیفش کنم.

تمام این روند که شروعش از ماه گذشته بود از توجه کردن قلبی ب سرتیتر جملات تاکیدیم اغاز شد

خداوند حامیه منه و من رو در تمام لحظات حمایت میکنه

من کلی جمله تو دفترم نوشتم ک هر وقت فرصت میکردم میخوندمشون اما انگار فقط میخوندمشون. ی خوندن طوطی وار. و اکثر مواقع کوچکترین حسی رو در من ایجاد نمیکرد.

تا اینکه ی روز ی تبلیغ فروش خونه رو دیدم و تصمیم گرفتم برم ببینمش. ی تصمیمی ک زیاد اراده ای پشتش نبود. از این لحظه 1-2 روز گذشت و شد جمعه!!

همینطور ک نشسته بودم همینجوری رفتم دفترم رو برداشتم و ورق زدم و ب صفحه جملات تاکیدیم رسیدم، خوندم (اقرا بسم ربک الذی خلق)

خوندم باوری رو که که جرقه ای رو در من روشن کهرد که هر روز شعلش در قلبم زبانه میکشه و منو یاد شبی میندازه که از همه چیز بریده بودم و گفتم خدایا غلط کردم خودت بهم کمک کن. من دیکه از همه چیز بریدم و ب هر خیری که از جانب تو ب من برسه محتاجم.

اون موقع از قانون و اینکه خداوند در قلب ماست و از طریق قلب با ما حرف میزنه چیزی نمیدونستم. اما اون شب خدای وجودم در قلبم این ایه رو یاداور شد

قل هو الله احد، الله الصمد

خدا اشک های الانم شاهد و گواه حسیه که اون شب و الان در من ایجاد شد.

رفتم و تو گوشیم معنای ایه رو نگاه کردم. بگو خدا یگانه است. خدایی ک در هنگام نیاز ب او روی می اورند.

اری خدای من معبود من، من ان شب سرگشته و حیران و ناامید و بریده از شریک هایی که برای ربوبیت شریکشان و حتی جایگزینشان کرده بودم ب تو روی اوردم و تو چ کریمانه توبه ام را پذیرفتی و من را ب خانه ات راه دادی. ان همه خانه ای که از رگ گردن ب من نزدییک تر است. خودم، قلبم که همه اش تو بودی و من تشنه لب اب را در کوزه قلبم داشتم و حیران در همه جا گشتم و ب دنبال سعادت همه جا رفتم و سرک کشیدم و منت کشیدم جز در درون خودم و از تو

خوندن این جمله تاکیدی باز همون حس رو در اون شب در من ایجاد کرد و باعث شد تمام حرفای ذهنم و نجوی های شیطان رو نادیده بگیرم ک میگفت تو نمیتونی. اصلا الان جمعس و کسی نیست و اگر هم بری رات نمیدن و اصلا طرف تو رو ببینه میفهمه ک ی قرون تو جیبت نیس حالا میخای خونه قیمت کنی.

اما من رفتمو و دیدم. ن خونه رو!! اینکه من لایقم. لایق داشتن هر چیزی رو ک بخوام. من لایقم ک بگم کن ف یکون

رفتم و خدای درونم رو شناختم. رفتم و نمایشگاه خودرو هی لوکس و دیدم که من لایقم.

رفتم و کل هفته در بهترین نقطه و خیابون شهر و دیدم فراوانی نعمت خداوند و ثروتی رو ک من لایقشم و سپاسگزاری کردم.

تو 2-3 روز اول فقط هیجان زده بودم که خدایا چقدر نعمت. چقدر ثروت، چقدر انسان های ثروتمند که شادند. لبخند ب لب دارند و انگار من تا حالا تو ی دنیای دیگه بودم. دنیایی که توش خبری از این همه نعمت نبود. ب خودم پریشب گفتم ببین حمید اینا فقط تو ی خیابونه که خدا میدونه تو این چند شب چند 100 میلیار ماشین گرون قیمت و لوکس دیدی. ساختمن ها و رستوران ها و بوتیک های لوکس دیدی. خدا میدونه تو قسمت های دیگه شهر. تو شهر ها و کشورهای دیگه چقدر ثروت وجود داره. تازه اینا اون چیزیه که ما تونستیم ببینیم. خدا می دونه چقدر ثروت هست که ما نتونستیم کشفش کنیم. چون میدونم همه چیز خداست و اوست منبع ثروت و نعمت و رحمت و اوست که رزقش بی نهایته. وهابیتش و فضلش نسبت ب ما بی نهایته و اوست

*هو الظاهر هو الباطن

اره اولش برای ذهنم تازگی داشت و انگار با چیزی روبرو شده بود ک فکر میکرد وجود نداره یا حداقل تموم شده و یا بای من نیست و حق دیگرانه. اما دیشب اتفاق افتاد ک خیلی حس عجیبی رو در من ایجاد کرد. حسی که باعث شد ی ارامش در من ایجاد بشه ک هم لذت بخش بود برای قلبم و هم حس گز گز داشت برای مغزم. انگار هنوز میخواست با قدرت قلب مقاومت کنه.

اما اره این اتفاق افتاد. دیگه برام عادی شده بود ک ثروت همه جا هست. بی نهایت ثروت همه جا هست در زندگیم وجود داره و طبیعیه که ثروتمند باشم. طبیعیه فلان ماشین رو داشته باشم. طبیعیه که فلان لباس گرون رو بخرم، طبیعیه در فلان رستوران مجلل غذا بخورم. طبیعیه همسر دلخواه. فرزندان دلخواه و زندگی سرشار از عشق، زیبایی و لبخند و شادی و توام با ثروت و رزق بی پایان خداوند رو داشته باشم.

اره دوستان من.

طبیعیه که من ثروت مند باشم. در اوج سلامتی ازادی عشق باشم و بهترین خانواده و دوستانی عزیزی مثل شما رو داشته باشم

طبییعیه که ثروت خداوند از همه جا ب زندگیم وار شه

و طبیعیه که من برنده این مسابقه باشم

چون من لایقم

چون اینه باور من و اینه راهکارم برای داشتن زندگی ب این زیبایی

خداوند حامیه منه و من رو در تمام لحظات حمایت میکنه

در پناه خداوند لایق باشد (:

بسیار زیبا و توحیدی.

با ارزوی توفقی روز افزون برای شما

در پناه الله یکتا موحد باشید و غرق در نعمت

بسیار عالی

من هم برای شما ارزوی کامیابی دارم

در پناه حق

با سلام ب شما دوست عزیز

بسیار از درک و دریافتتون نسبت ب رحمت خداوند لذت بردم

در پناه الله سرفراز باشید

دوست عزیز سید رهام عزیز هر انچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند

نوشته هایتان عطر خداوند دارد و رحمت خداوند را گواه است. نفستان حق باد.

بی نهایت لذت بردم چقدر زیبا عشق مطلق را توصیف کردید.

این همه لطافت کلام نشان از هنرمندیتان در شناخت خداوند دارد.

در پناه خالق زیبایی ها هر لحظه زیبا باشید و خالق زیبایی

یا حق