باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 1

4128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهتاب» در این صفحه: 31
  1. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 3213 روز

    ادامه از کامنت قبلی

    ذهنیت دیگه ای که دارم درباره خدا اینه که خدا در هر راهی که انتخاب کنم کمکم میکنه خواه خیر و خواه شر اما نتیجهچش هرچی بشه باید بپذیرم که 1-خواست خودم بوده 2-هرچی بشه به من برمیگرده 3- نتیجه من بستگی به باورم داره. تجربه کردم آدمایی که خوب بودن و خواستن یه کار بد انجام بدن و نشده و برعکس. حالت اول از نظر من برای کسایی اتفاق میفته که زور باورهای خوبشون به بدشون میچربه بنابراین وقتی بخوان کاری رو با باورهای محدودکننده انجام بدن باورهای قدرتمند کننده مانع میشن و نتیجه میشه جمله: یه بارم خواستیم بد باشیم نمیشه که نمیشه. برعکسش هم هست و اینا ربطی به خواست خدا و… نداره. برمیگرده به جریان همون مشیتها. تو وقتی باورهای محدودکننده و بدت قوی باشن یه لحظه تصمیم میگیری مثلا کار بدی نکنی مثلا دروغ نگی ولی چون به اندازه ی کافی باورهای مربوط به راستگویی و نترسیدن و خودتو ارزشمند دونستن رو تقویت نکردی و به خاطر قوی تر بودن باورهای محدودکننده ت هنوز توی مدار دروغگویی هستی موقعیتش پیش میاد که راست نگی و خالی بندی کنی پس نباید نتیجه بگیری که من خواستم خوب باشم ولی خدا نخواست. باور و مدارتو درست کن قربون شکلت.

    ذهنیت دیگه ای که دارم در مورد خدای درونم اینه که ازونجایی که خداوند از روح (استعدادهای) خودش در انسان دمیده و در ذره ذره ی وجود انسان جای داره و خداوند مبرا از هر گناه و آلودگی هست پس تمامی وجود انسان پاک و مقدسه و پاک و الهی به دنیا اومده و گناهکار نیست و برای هر خطا و اشتباه مستوجب سرزنش نیست. مفهوم گناه از نظر من یعنی دور شدن از منبع انرژی، دور شدن از خودت، رسیدن به عدم و بی انرژی بودن و سکون. یعنی خلاف گسترش جهان حرکت کردن یا ایستادن. یعنی دور شدن از هدف خلقت. هرچی دورتر احساس بدتر و کم انرژی تر و رو به فنا رفتن. اینکه مسیری رو به سمت اشتباه بری خوب نیست ولی با سرزنش بیشتر و خودت رو بد دونستن با سرعت بیشتری گمراه میشی. اینکه قوانین و حد و مرزهای الهی رو بشکونی و رد بشی حتی عمدی اشکالی نداره چون خداوند به محض اینکه تو تسلیم بشی و بگی آهان ببخشید فهمیدم مسیر رو غلط رفتم و سر از سنگلاخ دراوردم جلوت یه دوربرگردون ظاهر میکنه و این دوربرگردونها همون توبه هاست. اگه هم نه با عناد خواستی بری توی سنگلاخ جلو و چرخه عمل زشت – احساس گناه رو تکرار کنی سر از جهنم دراوردی خواست خودت بوده. کباب شدن خوش بگذره.

    ازونجایی که هیچکس نیست که بتونه بگه من در گذشته گناه نکردم و در آینده مرتکب هیچ گناهی نمیشم دونستن این موضوع که خدایی هستیم و هرچقدر آلوده باشیم در هرلحظه اگه خودمون تسلیم بشیم و اصرار بر ادامه دادن به راه اشتباه نکنیم و خودمون خودمونو ببخشیم خداوند هم میبخشه و راهی که به سمت منبع انرژی یعنی خودش هست رو نشون میده. خداوند پاکه و ما هم پاکیم و آلودگی و گناه معنایی نداره اگه جریان مشیتها و قانونمندی حاکم بر کائنات و رسیدن نتایج به خودمون رو بدونیم. در این صورت نه از ترس جهنم و امید به بهشت بلکه با آگاهی حدومرزهای الهی رو رعایت میکنیم. یعنی خداپرستی با عشق. امیدوارم منظورمو رسونده باشم. من خودم برای موضوع بخشش و بخشیدن دیگران و خودم و میل نداشتن به انتقام خیلی گرفتار بودم ولی با تکرار این موضوعات و حلاجی کردن و توضیح دادن و یاد دادن به خودم تونستم خیلی رئوف تر باشم و اول از همه خودمو ببخشم.

    یه چیزی هم که خالی از لطف نیست بدونید اینه که از کجا بدونم در مسیر خواسته هام هستم یا در مسیر ناخواسته؟ وقتی توی جاده ای هستی که صاف داره به سمت هدف میره و آسفالت نو با خط کشی های چشم نواز و پر از نعمت و همیشه در مهربانی و روشنایی هستی یعنی مسیرت صراط مستقیم هست و اگه دیدی پیچ و تاب های نامعقول داره که باید سرعتتو هی کم و زیاد کنی و یهو وسط اتوبان سرعت گیر سبز میشه و… بدون از صراط مستقیم خارج شدی و در مدار غضب پروردگار و گمراهی و تاریکی داری وارد میشی.

    دونستن این موضوع که خداوند در درون تو و باتو هست باعث میشه احساس ارزشمندی بکنی و به نظر من شناخت پروردگار از ایجاد اعتماد به نفس که به عقیده استاد زیربنای موفقیت هست هم پایه ای تره. من خودم ازون آدمایی بودم که اعتماد به نفسم خیلی کتلت بود ولی الان خیلی بهتر شده چون همین یه مورد به تنهایی کمکم کرد که دیگه احساس گناه نکنم به خاطر هرچیزی. که وقتی نفس بهم میگه تو گناهکاری که به درخت ممنوعه نزدیک شدی بگم خداوند توابه و بهش امید دارم و اون منو بخشیده که اگه منو نمیبخشید و من خودمو نمیبخشیدم هرگز به هیچ جایی نمیرسیدم. اون موسی که قاتل شد رو بخشید و پیامبرش کرد. تازه خودش گفته هرچقدر خراب کردی برگرد اشکالی نداره بعد تو چی میگی این وسط؟ خدا خودش گفته تو فقط میخوای حالمو بگیری و وسط خوشیهام هی نجوا میکنی و میخوای ناراحتم کنی. خدا خودش تو رو لو داده و گفته تا اونو دارم نه بترسم و نه غمگین بشم. خدا منو خیلی میخواد و دوستم داره.

    در واقع چیزی که ما از خداوند باور داریم نوع نگاهی هست که ما به خودمون داریم. کسانی که خدا رو باور ندارند یا چیزهای بدی رو به خداوند نسبت میدن در واقع دارن به ما نشون میدن که در مورد خودشون چه حسی دارن و چقدر خودشون رو قبول دارن و چقدر خودشون رو ارزشمند میدونن.

    ذهنیت دیگه ای که من از خداوند دارم اینه که با خلیفه و پادشاه قرار دادن ما در خلقت انسان خودش رو گسترش میده و قدرت و آگاهی بی حدش رو در همه چیز نشون میده. همه ی مخلوقات یک هدف دارن و اون رسیدن به کمال هست. خدایی شدن. انی اقول له کن فیکون شدن. شکوفایی کامل استعدادها یعنی شکوفایی کامل روح. همه ما همه استعدادها رو در وجودمون داریم و هرکسی برحسب علاقه ش یکی ازونها رو کشف و بالفعل میکنه و چون در جهت گسترش جهان و همون خدایی شدن هست هی بیشتر و بیشتر در مسیرش قرار میگیره و برای همین هرکسی دنبال علاقه ش بره به صورت نامحدود رشد و پیشرفت میکنه. به شرط اینکه این قضایا رو بدونه و واقعا علاقه ش رو پیدا کرده باشه. همون جریان رسالت شخصی هرکس. هدف و ماموریت به دنیا امدن هرکس.

    با همه ی اینها ذهنیتی که من از خداوند دارم که باعث میشه من آرامش و ایمان بیشتری پیدا کنم اینه که خداوند بهترین خالقی هست که من میتونستم داشته باشم چه اینکه انسان خلق بشم و صاحب اختیار و چه هر خلقت دیگه ای داشته باشم. خداوند درون منه و هرلحظه وهمه جا با منه و به خاطرش اینکه همیشه احساس میکنم نزدیکش هستم حس خوبی دارم و هروقت ازش دور بشم فقط کافیه حس بدمو بهش بگم و بدم تا خلا درونی من پر بشه و نه بترسم و نه غمگین بشم. این یعنی توکل. این یعنی آگاهی یعنی سکوتی که دوستش دارم. اینکه خداوند با هرزبانی و باهر شیوه ای با من حرف میزنه همیشه و هیچوقت قهر نمیکنه. وقتی خواسته ای داشته باشم و بهش ایمان داشته باشم در واقع به خودم ایمان دارم که میتونم و از پس انجامش برمیام.

    خداوند بامنه، درون منه، بی نهایت از هر صفتی رو داره و تو انتخاب میکنی کدوم وجه اش رو ببینی. مقدسه پس من هم مقدس ام. مسیری رو اشتباه برم با احساسی که بهم داده میفهمم و برمیگردم و برگشتن از غلط یعنی توبه و خداوند همیشه توبه پذیره. دیدگاهی به خدا دارم که باعث میشه حس خوبی داشته باشم چون میدونم حس خوب اتفاقات خوب رو برام رقم میزنه. توجه بر صفات خوب خداوند دارم تا گسترش بدم این صفات رو در وجود خودم و بیرون از خودم. در تصورات و قضاهای بی نهایت خداوند زندگی میکنم و سعی میکنم قدرها و مشیت هایی رو انتخاب کنم که به تصورات قشنگ یا همون قضاها و نتایج خوب برسه. نزدیک منه و از رگ گردن بهم نزدیک تر. و با تمام این اوصاف میشه گفت انرژی نهفته در گلوی منه که وقتی صداش میزنم با تمام وجودم پاسخش رو میشنوم که میگه جانم.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 3213 روز

    سلام به استاد و همه خانواده عباس منشی خودم

    ???? میخندم چون کلی تایپ کردم و دستم خورد و همه شون پاک شد. عیب نداره دوباره مینویسم. از نوشتن در این قسمت لذت میبرم

    دیروز مثل هر روز باز هم متعهد شدم که روی باورهام کار کنم تا به هدفم برسم و خدا رو شکر که امروز که تنها 4 دقیقه بود بیدار شدم (06:19) و گوشی رو نگاه کردم دیدم استاد فایل جدید و مسابقه جدید گذاشته و چه خوب که در جهت تعهد دیروزم از همین اول صبحی مغزم رو با بهمنی از تجربه های استاد شست و شو میدم و خودم و آموخته ها و آگاهی هام رو به چالش میکشم.

    استاد ازین مسابقه ها هم ممنون چون با این بارش های مغزی میلیاردها میلیارد ایده و راهکار عملی در حین و حتی بعد از اتمام مسابقه در صفحه این مسابقه ها میمونه و عرض آزادراه موفقیت رو بیشتر و بیشتر میکنه.

    به نظرم یکی از جوابها میتونه این باشه: (ای پیامبر) وقتی از تو در باره ی من سوال میپرسند که من کی هستم بگو حقیقتا من خیلی نزدیک هستم. اجابت میکنم درخواست هر درخواست کننده ای را به اندازه ای که به من (قدرت من در اجابت خواسته هایش) دارد. در واقع خداوند انرژی بی نهایت و بی شکل و قالب در جهان هست که صفاتی که در قران از خودش گفته آپشن هاش هست. یعنی میگه من فرمی ندارم اما با مشیت هایی که خلق کردم در جهت نشون دادن اون صفت به تو فرم میگیرم. یعنی به نظرم هر صفت در قران یک مشیت رو نشون میده. خداوند به هیچ وجه احساس نداره و صفاتش به معنای احساسش یا حتی اینکه ما خدا رو نمیتونیم درک کنیم و به وسیله این صفات میتونیم درکش کنیم نیست. خدا اصلا عجیب و غریب یا پیچیده نیست. خیلی لقمه داره میگه من این مشیتها رو که به این صفات منجر میشه ساختم. من جهان رو دارم گسترش میدم. هستی بسم الله وگرنه از بین میری.

    اما ذهنیت های خودم درباره ی خدا رو میگم تا بهتون ایده و راهکار بده:

    قبل از آشنا شدن با استاد و برنامه ها و راهکارهاش من فضای فکری شبیه به استاد داشتم برای همین به مدار هم کشیده شدیم. خدای درون من خیلی قدرتمند بود و من همیشه سعی میکردم جوری که “گفته بودن” خدا دوست داره عمل کنم ولی باورهای محدودکننده ای که داشتم دست خدای ذهن منو بسته بود و در واقع من دچار شرک خفی بودم. خدای من اونجوری نبود که گفته بودن.

    این رو سال 93 فهمیدم که قرار بود یه کار اداری برای یه افرادی انجام بدم و چون اولین بارم بود و با مشورت کردن و اینکه اولین تجربه م بود به شدت ترسیده بودم، هر روز قبل اینکه برم اون اداره فیکس دو ساعت ذکر و دعا و تسبیح میگفتم و وقتی هم میرفتم هنوز نرفته برمیگشتم چون یا سیستم قطع بود یا کارمند نبود یا پرونده من گم شده بود و ازین داستانا! در نهایت هم بیخیال شدم. و نمیدونستم که هر عملی که براساس ترس انجام بشه محکوم به شکسته. نمیدونستم که با مشورت کردن با آدمها و تجربه ناکامی اونها رو واقعیت زندگی خودم دونستن منم میشم مثل اونا. اینکه قبول کنم ادمای اون اداره نامناسبن و اصلا حال میکنن که سنگ اندازی کنن و اخرهم به جایی نمیرسی و … یعنی یک باور محدودکننده و هرچی رو باور کنی همونو برات ایجاد میکنه. نمیدونستم اگه یکی میگه نمیشه یعنی اون نتونسته نه اینکه تو نتونی یا فقط راه اون تنها راه حل باشه. و از همه مهم تر نمیدونستم دارم ندانسته شرک خفی میورزم. وقتی خودم رو انقدر پوچ و دور از خدا میدیم که ساعتهاااا ذکر و دعا میخوندم تا بلکه خدا بهم نگاه کنه یا من جرات نگاه کردن به صورت خدا و بیان خواسته م رو پیدا کنم و نمیدونستم که خدا همیشه حواسش به من و همه چیز هست و حواسش پرت نمیشه، خوابش نمیبره و زنده ای هست که هرگز نمیمیره. وقتی برای ابراز خواسته م دنبال واسطه میگشتم و در واقع خواسته م رو از غیر ازخدا طلب میکردم و غیر خدا در اجابت درخواست های من ناتوانه و برای همین شکست رو تجربه میکردم.

    برای حرف زدن با خدا نه خجالت بکشید نه خودتون رو بی ارزش بدونید نه دنبال واسطه بگردید. خدا احتیاجی به مقدمه چینی و روضه و مدح و ستایش و هندونه زیر بغل زدن نداره. لقمه بذاری جلوش و بگی من اینو میخوام هم اجابتت میکنه. خدا نیازی به تضرع و زاری و التماس نداره و هرچی اشک بیشتری بریزی یا عمدا خودتو در موقعیتی قرار بدی که قلبت بشکنه و بعد از خداوند درخواست کنی خدا هیچ فرقی براش نداره. نمیگه آهای فرشته ها این خیلی طفلکیه خیلی بهش ظلم شده یا حوصله مو سر برد بیاین خواسته شو بدین تا شرشو کم کنه و بره. تو میتونی تا ابد توی خاک غلت بزنی واسه جلب ترحم خدا اما تا وقتی که در مسیر درست نباشی و باور درست نداشته باشی عمرا به خواسته ت نمیرسی.

    این که خدا در قلب شکسته جا داره هم یکی ازون باورهای محدودکننده و دور کننده از هدفه که خودتو در موقعیت قربانی قرار میدی و فکر میکنی همونطور که تونستی با موقعیت قربانی ترحم انسانها رو جلب کنی و امتیاز بگیری با محزون بودن و یا شکستن دلت خدا دیگه آنی اجابتت میکنه حالا هر درخواستی داشته باشی چه خوب و چه بد. این یعنی طرف نه قانون احساس بد=اتفاقات بد رو میدونه نه اینکه خدا سیستمی و براساس مشیت و قوانین ساخته ی خودش عمل میکنه رو میدونه. خدا نه تنها در فواد یعنی این قلب جسمیت و همیشه و در همه حال و نه در زمان غم و دلشکستگی که در ذره ذره ی وجودته. کاری هم به شکسته و سالم بودنش نداره. یه باور احمقانه دیگه هم در این راستا اینه که دل امانته و به هر دلیلی که اغلب خود صاحب دل کاملا بی تقصیره شکسته بعد طرف میره به درگاه خدا و میگه ببین من بی تقصیرم فلانی زد امانتت که دست من بود شکست بزن حالشو بگیر!!! افق کو؟ برم محو شم. :

    صفاتی که خداوند برای خودش گفته یا مثلا یه جا هست گفته قسم میخورم که جهنم رو از انس و جن کافر پر کنم موید همینه که اصلا احساسی عمل نمیکنه.

    ذهنیت بعدی که دارم اینه که همیشه در مداری ام که مهربان بودن و حب خداوند رو فعال میکنم. و هرکس میتونه در هر مداری که هست یه سری از صفات رو ببینه و این کاملا به انتخاب و اختیار هر فرد متناسب با باورهاش هست. اگه هر مدار رو خیابونی در نظر بگیریم مثل این میمونه که شب هست و میخوای برگردی به خونه اما برق قطع شده و با هر گام به جلو فقط پروژکتور بعدی که 50 متر رو به روتو روشن میکنه، روشن میشه و تو میتونی ببینی داری خیابونی رو میری که تو رو به خونه میرسونه یا داری اشتباهی میری. با روشن شدن هر پروژکتور یعنی انجام دادن الهامی که بهت میشه دیگه میفهمی خونه ها آشنان یا غریبه ن. آدمایی که میبینی همسایه هاتن یا نه. و خب بعدش چون میبینی با رسیدن هر گام به زمین پروژکتور بعدی روشن میشه و راه هم که درسته شروع میکنی به دویدن. البته بعضیا هم هستن که نقشه ی خونه بهشون الهام میشه ولی شیطنت شون گل میکنه از یه راه دیگه برن چون میدونن با رسیدن هر پا به زمین پروژکتور بعدیه روشنه و اشتباه هم برن یه کاریش میکنن. امثال استاد عباس منش هم توی تاریکی به سرشون میزنه برن خونه یکی از دوستاشون که نمیدونن خونه ش کجاست و فقط تلفنی یه بار یه اسمی از کوچه خونه شون شنیدن (چکاد) ???

    ذهنیت دیگه ای که از خداوند دارم اینه که وقتی ازش چیزی رو میخوام و دستشو باز میذارم یعنی براش قالب تعیین نمیکنم یا به عبارت ساده تر تعیین تکلیف نمیکنم منو قطعا به اون چیز میرسونه و واقعا قدرت مافوق بشری پیدا میکنم. یعنی این رو دقیقا حس میکنم. مثلا وقتی درخواستی داشته باشم که احتیاج به قدرت داشته باشه یا بدنی یا روحی، من فقط اون درخواسته رو کردم ولی اون پیش نیاز رسیدن به درخواستم رو هم میده و مثلا منو هالک میکنه. یا وقتی احتیاج به سرعت داشته باشم برای رسیدن به درخواستم زمان رو کند میکنه و منو ایرباس 380٫ بهش اعتماد دارم و فقط خواسته مو میگم و میگم از هر راهی که خودت میدونی بهم اینو بده و خودش جور میکنه و وقتی ببینه خودمم دوست دارم انجامش بدم کمکم میکنه جورش کنم و لذت ببرم. واقعا خیلی خوبه که یه رفیق پایه قلدر داشته باشی که همیشه هواتو داره و حواسش بهت هست

    بقیه تو کامنت بعدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 188 رای:
  3. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 3213 روز

    سلام جناب

    سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید و دیدگاهم رو مطالعه کردید

    دیدگاه شما هم بسیار آموزنده بود. خیلی ممنونم

    در پناه الله یکتا ثابت قدم و شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 3213 روز

    سلام جناب جاوید عزیز

    سپاسگزار از وقتی که گذاشتید و دیدگاهم رو مطالعه کردید و براش کامنت گذاشتید

    بنظرم بهترین سوره قران برای تحکیم باور ربوبیت سوره واقعه هست. همچنین این سوره یاد میده با شمردن نعمت ها، نعمت های بیشتری بهمون داده میشه. سپاسگزارم.

    در پناه الله یکتا سعادتمند در جهانها باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 3213 روز

    سلام پروین عزیزم

    ممنون که دیدگاهم رو مطالعه کردید و خوشحالم که خداوند من روودستی قرار داده تا نقطه نظر جدیدی بهتون بدم و با باورهای جدیدی آشناتون کنم. مطمئنا در گذشته همچین درخواستی رو از خداوند کرده بودید و خداوند از طریق نوشته من جوابتون رو داده.

    خدا رو شکر میکنم. در پناه الله یکتا سعادتمند و لب پر خنده داشته باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: