باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 1

4128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مرجان شاد» در این صفحه: 25
  1. -
    مرجان شاد گفته:
    مدت عضویت: 3117 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیزم

    سلام دوستای مهربونم

    اول از همه خدارو شاکرم به خاطر این طبیعت زیبایی که توش این فیلم تهیه شده واقعا حس آرامش بهم داد دوم خدارو شاکرم به خاطر وجود استاد عزیزم و سوم تشکر میکنم از استاد به خاطر اینکه باز هم جواب سوالات من تو همین فایل بود چون دیروز خواستم تو قسمت عقل کل راجب طالع بینی بپرسم و نظرات دوستان رو بدونم که همین الان تو این فایل جواب بهم گفته شد ممنونم استاد عزیزم

    اما در مورد باور نسبت به خدا باید بگم از وقتی عضو سایت شدم واقعا دیدگاهم نسبت به خدا تغییر کرد وقتی کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو خوندم این دیدگاه و ایمان به خدا کاملتر شد ..و فهمیدم اون حسی که همیشه نسبت به خدا ته وجودم بود و میترسیدم از به زبون آوردنش درست بوده.یادمه قبل آشنایی با سایت یه وقتایی مینشستم و سجادمو و میکردم فقط با زبون دلم با خدا حرف میزدم نماز نمیخوندم چون دیدم بد شده بود فقط حرف میزدم و ناخوداگه اشک میریختم و حس میکردم خدا داره جوابمو میده احساسم غیرقابل وصف بود انگار از دنیا کنده میشدم و میرفتم یه جای دیگه..وقتی اینو برای طرافیانم تعریف میکردم با یه تعصب شدید جاهلانه میگفتن تو داری به خدا شرک میورزی..خدا با کسی حرف نمیزنه..ولی من میشنیدم همین باعث شد دیگه یه مدت هیچ چیز رو برای کسی تعریف نکنم.حتی یه شب خواب دیدم تو فضا بین کهکشانها هستم و آیات قرآن از جلو چشمام رد میشه ولی از بس گفته بودن اینا همش توهمات ذهنته نادیده میگرفتمش تا زمنیکه اومدم تو سایت استاد..و فهمیدم همه ی اون احساسات واقعی بود همه اون خوابها و الهامات پیامی بودن از طرف خدا که نادیده میگرفتمشون اما الان یاد گرفتم که از الهاماتی که بهم میشه بهترین استفاده رو ببرم یاد گرفتم اگه نمیدونم معنی خوابی چی میشه بیام تو سایت استاد و تو قسمت عقل کل از کسانی بپرسم که باور دارن که خدا اون چیزی نیست که از بچگی بهمون گفتن ..خدا دقیقا درون ماست فهمیدم خدا خیلی نزدیکتر از اون چیزیه که فک کنیم..گاهی مهربونتر از مادر و پدر گاهی محبتش اونقدر زیاده که قابل وصف نیست و فقط دوس داری بغلش کنی و کنارش غرق آرامش شی..گاهی نگفته حرف دلتو میخونه و جواب میده..گاهی در قالب یه بچه..یه انسان خوب..یه پرنده باهات حرف میزنه..حسی که ازش میگیری غیرقابل توصیفه.

    من از وقتی با استاد و سایت آشنا شدم فهمیدم همه چیز در احساس من خلاصه میشه من حالم خوبه پس یعنی خدا هست بیشتر از همیشه حواسش بهم هست..خدا اون قدر پیچیده نیست که برای ما پیچیدش کردن من اینجوری خدا رو شناختم و باور کردم تو لحظه هام حتی همین الان که دارم مینویسم با ذوق و شوق راجبش مینویسم مثل اینکه بخوام یه دوست صمیمی رو توصیف کنم ..دیگه نگران چیزی نیستم ..این روزا از تنها بودنم با خدا بیشتر لذت میبرم هر جا که میرم قبلش یه گپ خودمونی باهاش میزنم خیلی وقتا میشه که باهاش شوخی میکنم ..خدای من همینه ذات مهربون و پاکیه که توصیفش کردم.و میدونم که تو هر لحظه حواسش به من هست و زملنبندیش دقیق و کامله.در مورد اینکه چه باوری باید داشته باشیم که حسمون و حالمون بهتر شه بنظرم همون باوری که حاال و هوای ما رو خوب میکنه ممکنه من چنتا جمله کتابی بنویسم و بگم ولی حسم با یه گفتگوی خودمونی دونفره بهتر بشه تا یه جمله ثقیل و کتابی.ولی من از اموزه های سایت استاد چنتا باور خیلی خوب برای خودم راجب خدا ساختم که براتون مینویسم که میدونم خیلی موثره

    اولین و ریشه ای ترین باور باور به وحدانیت خدا هست..اینکه تو هر چیز و در دل هر اتفاق در برخورد با هر آدم در دل هر مشکل و حتی تو اوج شادیهامون فقط خدا رو ببینیم و اگه کسی جایی بهمون کمک کرد اون رو صاحب قدرت ندونیم بلکه دستی بدونیم از طرف خدا که به قول استاد اگه رو اون دم حساب کنیم نه تنها دچار شرک شدیم بلکه از همون آدم بدترین ضربه رو میخوریم چون خدا تنها قدرت برتر جهانه خدا هست که به من عزت میده خداست تنها منبع رزق و روزی من پس بی نیازم از هرکس دیگه

    باور دوم: باور به اینکه زملنبندی خدا دقیق و کامله..برای اینکه این باورو تقویت کنیم یه نگاه به گذشتمون بندازیم صددرصد همه ما یه چیزی رو تو یه زمانهایی میخواستیم و به دست نیاوردیمو بعد با خودمون گفتیم چقد خوب شد که اون موقع به اون خواسته نرسیدم مثلا خود من تو دوران کنکور خیلی دانش آموز زرنگی بودم رتبه کنکورم سه رقمی شد ولی با کمال تعجب رشته مورد علاقمو قبول نشدم و یه رشته دیگه رو روزنه قبول شدم که باعث شد یک سال از کنکور ددن محروم شم سال بعد وقتی که کنکور دادم رتبم خیلی خوب شد و یه روز از طرف سازمان سنجش مشخص شده بود برای تغییر رشته و یه ندایی بهم گفت برو جای رشته زبان فرانسه رو با حقوق عوض کن و من این کارو کردم و بعد از حدود سه سال فهمیدم که دلیل قبول نشدنم سال ول با رتبه سه رقمی و محروم شدنم آشنایی به آقایی بود که الان نامزد منه و خدارو شکر یه رابطه عالی با هم داریم که اگه من سال اول قبول میشدم یا اون لحظه اخر جای این دوتا رشته رو عوض نمیکردم شاید این رابطه زیبا و فوق العاده اصلا شکل نمیگرفت بعد از این ماجرا اگه چیزی رو تو یه زمانی بخوم و نشه با خودم میگم قطعا خدا بهترینشو برای من میخواد و هر چیزی تو بهترین زمن خودش اتفاق میفته

    باور بعدیباور به اینکه خدا همیشه منو دوست داشته و داره..خدا همیشه همراهمه..و خدا برای من کافیه..این سه تا عبارت غوغایی درون من ایجاد کرده که باعث میشه با ترسهام روبرو شم و از هیچ چیز ترسی نداشته باشم.و مطمنم همیشه اتفاقات خیلی خوبی برام میفته عاشق این کار شدم فقط میگردم ترسم رو پیدا میکنم این کار ایمانمو خیلی به خدا بیشتر کرده این درحالیه که تا دو سه ماه پیش خیلی آدم ترسویی بودم و از این ویژگیم واقعا اذیت میشدم اما با خودم گفتم اگه قرار بر تغییر منه پس باید پیش برم مگه من نمیگم خدا قدرت برتره و هیچ شری وجود نداره؟پس نباید دلیلی داشته باشه که بترسم..پس خدا برام کافیه و مراقب و محافظ منه

    خدا از رگ گردن به ما نزدیکتره کافیه باورش کنیم کافیه یه نگاه کنیم به همه لحظه هایی که به خواستمون رسیدیم..که خدا از یه اتفاق مهلک نجاتمون داده..کافیه یه نگاه به موفقیتهامون بندازیم به موهبتهایی که بهمون داده مگه میشه آرامش نگیریم؟کافیه ازش بخوایم هدایتمون کنه مگه میشه بهمون بگه نه؟اونقد نشونه میفرسته که بفهمیمیم چه مسیری درسته.خدا عاشق ماست در نهایت شعر زیبای قیصر امین پور راجب خدا رو تقدیم میکنم به همه دوستان و استاد عزیزم

    پیش از اینها فکر می‌کردم خدا

    خانه ای دارد کنار ابرها

    مثل قصر پادشاه قصه ها

    خشتی از الماس خشتی از طلا

    پایه های برجش از عاج و بلور

    بر سر تختی نشسته با غرور

    ماه برق کوچکی از تاج او

    هر ستاره، پولکی از تاج او

    اطلس پیراهن او، آسمان

    نقش روی دامن او، کهکشان

    رعد وبرق شب، طنین خنده اش

    سیل و طوفان، نعره توفنده اش

    دکمه ی پیراهن او، آفتاب

    برق تیغ خنجر او ماهتاب

    هیچ کس از جای او آگاه نیست

    هیچ کس را در حضورش راه نیست

    پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

    از خدا در ذهنم این تصویر بود

    آن خدا بی رحم بود و خشمگین

    خانه اش در آسمان، دور از زمین

    بود، اما در میان ما نبود

    مهربان و ساده و زیبا نبود

    در دل او دوستی جایی نداشت

    مهربانی هیچ معنایی نداشت

    هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدا

    از زمین، از آسمان، از ابرها

    زود می‌گفتند: این کار خداست

    پرس وجو از کار او کاری خطاست

    هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است

    آب اگر خوردی، عذابش آتش است

    تا ببندی چشم، کورت می‌کند

    تا شدی نزدیک، دورت می‌کند

    کج گشودی دست، سنگت می‌کند

    کج نهادی پای، لنگت می‌کند

    با همین قصه، دلم مشغول بود

    خوابهایم، خواب دیو و غول بود

    خواب می‌دیدم که غرق آتشم

    در دهان اژدهای سرکشم

    در دهان اژدهای خشمگین

    بر سرم باران گرز آتشین

    محو می‌شد نعره هایم، بی صدا

    در طنین خنده ی خشم خدا …

    نیت من، در نماز و در دعا

    ترس بود و وحشت از خشم خدا

    هر چه می‌کردم، همه از ترس بود

    مثل از بر کردن یک درس بود

    مثل تمرین حساب و هندسه

    مثل تنبیه مدیر مدرسه

    تلخ، مثل خنده ای بی حوصله

    سخت، مثل حل صدها مسئله

    مثل تکلیف ریاضی سخت بود

    مثل صرف فعل ماضی سخت بود

    تا که یک شب دست در دست پدر

    راه افتادم به قصد یک سفر

    در میان راه، در یک روستا

    خانه ای دیدم، خوب و آشنا

    زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟

    گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست!

    گفت: اینجا می‌شود یک لحظه ماند

    گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

    با وضویی، دست و رویی تازه کرد

    با دل خود، گفتگویی تازه کرد

    گفتمش، پس آن خدای خشمگین

    خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟

    گفت : آری، خانه او بی ریاست

    فرشهایش از گلیم و بوریاست

    مهربان و ساده و بی کینه است

    مثل نوری در دل آیینه است

    عادت او نیست خشم و دشمنی

    نام او نور و نشانش روشنی

    خشم، نامی ‌از نشانی های اوست

    حالتی از مهربانی های اوست

    قهر او از آشتی، شیرین تر است

    مثل قهر مهربان مادر است

    دوستی را دوست، معنی می‌دهد

    قهر هم با دوست معنی می‌دهد

    هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست

    قهری او هم نشان دوستی است…

    تازه فهمیدم خدایم، این خداست

    این خدای مهربان و آشناست

    دوستی، از من به من نزدیک تر

    از رگ گردن به من نزدیک تر

    آن خدای پیش از این را باد برد

    نام او را هم دلم از یاد برد

    آن خدا مثل خیال و خواب بود

    چون حبابی، نقش روی آب بود

    می‌توانم بعد از این، با این خدا

    دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا

    می‌توان با این خدا پرواز کرد

    سفره ی دل را برایش باز کرد

    می‌توان درباره ی گل حرف زد

    صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

    چکه چکه مثل باران راز گفت

    با دو قطره، صد هزاران راز گفت

    می‌توان با او صمیمی ‌حرف زد

    مثل یاران قدیمی‌ حرف زد

    می‌توان تصنیفی از پرواز خواند

    با الفبای سکوت آواز خواند

    می‌توان مثل علفها حرف زد

    با زبانی بی الفبا حرف زد

    می‌توان درباره ی هر چیز گفت

    می‌توان شعری خیال انگیز گفت

    مثل این شعر روان و آشنا:

    پیش از اینها فکر می‌کردم خدا

    همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید…دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    مرجان شاد گفته:
    مدت عضویت: 3117 روز

    سلام جناب وزیری نژاد

    ورود شما رو به سایت و این جمع صمیمی تبریک میگم ممنون برای نظر زیباوتون. انشالا با به کار گیری گفته های استاد و تجربیات دوستان شاهد موفقیت روز افزونتون باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مرجان شاد گفته:
    مدت عضویت: 3117 روز

    سلام آقای سلیمی

    چه دیدگاه زیبایی و البته جالب اینکه من اول دیدگاهمو تایپ کردم و اومدم دیدگاهها رو بخونم دیدم چقد دیدگاه من شبیه دیدگاه شماست مخصوصا اون قسمتی که نوشتین خدا خودش رو در قالب اتفاقات قشنگ نشون میده خدارو شکر میکنم که مسیرم درسته و فقط من نیستم که به خاطر این چیزا خدا رو شکر میکنم.چقدر خوبه که همه ما شبیه هم عمل میکنیم شاید گاهی با کمی بالا و پایین ولی هدف یکی هست(تغییر باورها و ساختن یه زندگی عالی و رسیدن به ذات پاک الهی) .

    شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مرجان شاد گفته:
    مدت عضویت: 3117 روز

    دوست عزیزم با خوندن دیدگاهتون حس زیبایی بهم دست داد و اشک از چشمانم جاری شد.چقدر زیبا این متن خدارو توصیف کرده بود من پیش از این کلیپی به دستم رسیده بود که بعضی از این جملات در اون ذکر شده بود ولی متن شما خیلی خیلی کاملتر بود ..ممنون برای حس زیبایی که به من دادین خدا همیشه یار و همراهتان ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مرجان شاد گفته:
    مدت عضویت: 3117 روز

    آفرین آقای فلاح خیلی خوب بود..باورمن هم در مورد تاثیر عوامل بیرونی خیلی مشکل داره ازتون ممنونم.باید این باور اصلاح شه و اونقدر تکرار شه که جایگزین باور اشتباه قبلی بشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مرجان شاد گفته:
    مدت عضویت: 3117 روز

    سلام مجدد جناب فلاح

    ممنونم برای دیدگاه پرانرژیتون انشالا شما هم همیشه شاد باشید و از لحظه لحظه زندگیتون لذت ببرید.

    مطمنا اگه درخواست کنید از خدا حتما چنین خوابی رو میبینید انقدر حس و حالش فوق العاده و هیجان انگیز بود که با خودم میگفتم ایکاش هیچوقت از خواب بیدار نمیشدم.

    حتما درخواست کنین از خداوند مطمنا اجابت میشه چون شما در سطح فرکانسی بالایی هستید و اینجوری که از نظرتون تو همین فایل خوندم خداوند خیلی زود و سریع به درخواستهاتون جواب میده..فقط هر موقع چنین خوابی دیدین حتما تو قسمت نظرات درجش کنید و از حالو هواتون بگید.منتظرییییم ?

    هر کجا هستین شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مرجان شاد گفته:
    مدت عضویت: 3117 روز

    سلام خانم بهره دار گل..از شما دوست خوبم خیلی ممنونم برای دیدگاه پرمهرتون.و خوشحالم که دیدگاهم موثر بوده و حس خوبی بهتون داده ..من هم برای شما بهترین ها و زیباترین معجزات رو از خداوند بزرگ خواهانم ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: