باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 1

جمال یارندارد نقاب وپر ده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

سلام به استاد عزیزم و دوستان بی نظیرم

چند روزی بود یک سوالی در ذهنم نقش بسته بود که چرا منی که این همه مدت دارم روی خودم کار می کنم واقعا هنوز نتونستم اونجوری که باید خودمو توی مواقعی که اتفاقی می افته کنترل کنم ؟ خیلی این مسئله ذهنمو مشغول کرده بود و از خدا خواستم جواب سوالمو بده ، جوابی که بهش هدایت شدم یکی از فایل های قدمی استاد بود که در اون فایل با زاستاد یک سوالی رو مطرح کرده بودن که چقدر به آنچه آموخته اید ، عمل می کنید ؟ و پاسخ سوال چیزی جز ایمان نبود ، این که میزان ایمان شما در نحوه ی رفتارتان نهفته است …….. و خوب دریافت پاسخ این سوالم ، سوال دیگه ای رو برام به وجود آورد که برای افزایش ایمان برای این که ایمانم به خدا افزاییش پیدا کنه برای این که بتوانم این قدرت بی نهایتی رو که همه جهان رو خلق کرده باور کنم ؟ چیکار باید انجام بدم ؟ خیلی فکر کردم وتوی ذهنم یک لحظه این درخواست شکل گرفت که کاش استاد یک فایلی در مورد این مسئله می ذاشتن ، و یک یا دو روز بعد استاد این سوال رو طرح کردن به عنوان یک مسابقه و من چقدر خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم که خدا انقدر سریع به خواسته من پاسخ داد و به جای یک جواب ، الان می توانم چندین هزار جواب و راه کار داشته باشم.. …..

راستش قصد شرکت در مسابقه رو نداشتم چون یک جورایی این سوال خود من بود …… اما یک حسی بهم گفت همین رو بنویسم و هم از استاد عزیزم تشکر کنم برای این که دست های خدا شدن برای من تا بتوانم هر چه بیشتر با خدا و قوانینیش آشنا بشم و هم این که نتیجه این چند روز فکر کردنم برای شما بگم فارغ از این که نمی دونم تا چه حد می تونه درست باشه ، در واقع از وقتی که من شروع کردم به کار کردن روی خودم و باورهام شاید نشانه های خیلی بزرگی ندیده باشم و لی انقدری نشونه ندیم که بتونم باور کنم این قوانین وجود دارن و واقعی هستن …. و یک اتفاقی که در زندگی من خیلی مشهود بود بعد از این مدت کار کردن روی خودم این بود که تقریبا اکثر چیزهایی که از ذهنم می گذشت اتفاق می افتاد حالا چه منفی و چه مثبت البته بیشتر مثبت بودن خدا رو شکر و این خیلی برای من جالب و هیجان انگیز بود و در واقع منو به ایمان رسوند که این قوانین و خدای زیباییی که باور کردم ، خدایی که حس می کردم همیشه هوامو داره( این شاید زیباترین باوری بوده که در مورد خدا دارم ) واقعیه ولی شاید بعد از یک مدتی که گذشت حس کردم دیگه چرا نشونه ها کم رنگ شدن ؟؟؟ چرا دیگه خدا بهم جواب نمیده ؟؟؟؟ بعد یکم که دقیق تر شدم دیدم چرا هنوزم خدا داره به سوالات من و چیزهایی که می خوام پاسخ میده ولی دیگه این روند انقدر برای من عادی و بدیهی شده که حسش نمی کنم و شکفت زده نمی شم و فکر می کنم شاید یک عاملی که باید همیشه حواسمون بهش باشه این که همیشه حواسمون به تک تک این اتفاقات کوچک و بزرگ باشه و هر روز برای خودمون یادراوریش کنیم تا یادمون نره که از کجا داره آب می خوره ….. و دومین عاملی که حس کردم برای تقویت باورو ایمانمون نسبت به خدا باید انجام بدیم پیدا کردن الگوهای توحیدی ….. الگوهای که فقط دارن برا اساس ایمانشون حرکت می کنن ایمان به خدایی که قدرت مطلق جهانه و فقط و فقط و فقط از اون درخواست می کننن………

و امیدوارم روزی بتونم به معنای این شعر برسم که رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند………

سلام مریم جان ، بله دقیقا همینه هیچ خواسته ای برای خدا بزرگ نیست ………

سلام اقای محوری چه نگاه زیبا و قشنگی خیلی بهم ارامش دادم مممنونمممممم، امیدوارم همیشه نگاه خدا در زندگیتون جاری باشه

مممنونم دوست عزیز، چقدر خوبه بودن در کنار شما ها خداروشکررررررررر

سلام دوست عزیز ، ممنونم که برای وقتی که گذاشتین و‌خوندین بله می دونم خدا یک انرژیه و مثل ما نیست ممنونم برای یاداوریتون بله حتما می خونم