باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 1

متوجه شدم که جناب عباس منش قصد دارند محصول جدیدی تولید کنند . چقدر خوب می شود این محصول به صورت دوره افرینش باشد که در صورت نیاز و درخواست بشود جلسه ای بخریم.

من این حالت را بیشتر دوست دارم روی جلسات کار کنینم و وقتی نتایج را دیدیم جلسه و مراحل بالاتر را بخریم چرا که فکر می کنم محصولات وقتی موثرند که از مراحل پایین تر نتایج دیده باشیم وگرنه باید روی قبلی ها کار کنیم.

توکل کردن به خدا چطور است .

یعنی رها کردن و آزاد کردن .

وقتی می شود رها کرد که آرام بود مطمئن بود به هدف می رسیم .

وقتی می توان مطمئن بود که خواسته کاملا مشخص و معین باشد و بدانیم چه می خواهیم.

وقتی می توان آرام بود که قدرت توان و بخشش خدا و مهربانی اش را درک کرده باشیم .

امروز موسیقی ای شاد را گوش می کردم و لذت می بردم و به یکی از اهدافم فکر کردم و دیدم با تاثیر این موزیک چقدر مشتاق و احساس بهتری دارم و دوست دارم به این هدفم برسم و از رسیدن به ان لذت می برم . پرسیدم چه کنم همیشه این احساس در من باشد حتی بدون تاثیر این عامل بیرونی . این وجد این شور این اشتیاق و این تجسم زیبا و لذت از رسیدن به هدف .

هنوز جوابی برایش ندارم اما پیدا می شود.

من می دانم جواب همه سوال ها در درونمان است چون از درونمان با دنیا خداوند در ارتباطیم .

من فکر می کنم خدا دوست دارد از فکر کردن به اهدافمان لذت ببریم از تجسم انها, دوست دارد آنها را با تمام وجود روح و ذهنمان بخواهیم چون خداوند حس خوب احساس خوب ایمان آرامش و اشتیاق را دوست داردچون خودش زیبایی و هماهنگی است . خداوند لذت می برد ما احساساتمان را بهتر و کامل تر کنیم و اهدافمان را زیبا و زیباتر تجسم کنیم و همیشه شاد وخوشحال باشیم.

یاد گرفتم به حرف دلم گوش کنم حرفی که بهم احساس خوب میده از جانب خداوند است.

من خدا را از روی تضادها شناختم یا ناخواسته ها یا ترس ها . فهمیدم که چقدر این ها غیر واقعی هستند و این راهی که باید دنبال بشه واقعیت یعنی احساس خوب ارامش خدا .یعنی رهایی و هماهنگی و ایمان .

من فهمیدم زندگی با ایمان به خدا یعنی ثروت سلامتی لذت آرامش و رسیدن به اهداف . خدا هم می خواد من به خواسته هام برسم و به بالاترین چیزها برسم. فراوانی این چیزیه که در جهان وجود داره . فهمیدم از جنس خدا هستم و هر چیزی که توای این عالم است همه از خداست . فهمیدم فاصله ای با خدا ندارم و اون همیشه با من است . فهمیدم در دنیا چیزی جز خوبی و زیبایی وجود ندارد به شرط این که همیشه به خداوند فکر کنم و قدرتش را باور کنم و بهش شرک نورزم .فهمیدم توحید فقط به معنای ادعا نیست باید منزه بشم از هر ترسی این ترس می تونه موهومی باشه از اتفاقات آینده ادم ها حتی خودم شیطان یا هر قدرت دیگه ای . اما کی می تونه ادعا کنه هیچ وقت نمی ترسه نگران نمیشه از کمبود نگران نمیشه از آدم ها نمی ترسه ازدست دادن … وقتی که باید یادآور بشویم خدا کنارمون هست .

وقتی فهمیدم محتاجم فقیرم و نیازمندم دیدم کسی غیر از خودش نیست که نیازم و فقرم را برطرف کند . دیدم فقیرم به خودش و اصلا کسی قدرتش را ندارد که کمک کند . دیدم که نیازمندم و اصلا کسی وجود ندارد که یاری ام کند غیر از خداوند . متوجه شدم که همه چیز در ذات او ست و فهمیدم که محتاجم نیازم خواسته ام هدفم مایه خوشبختی و نشاطم است و افتخارم این است که محتاج اویم نیازمند اویم چرا که از خود اویم از او هستم و به او برمی گردم و همیشه در کنارم است .فهمیدم خواسته و نیازم به او مرا برایش عزیزتر می کند دیدم توجه به او مرا نزدش گرامی تر می کند . دیدم که بودنم رها بودنم آرامشم هم موجب تحسین اوست و دیدم درونم دنیایی دارم دیدم روحم جسمم از اوست و بدون این که کاری بکنم لایق این همه توجه و نعمت شده ام . هر بار از او می خواهم بیشتر بهم توجه می کند و دوستم دارد . دیدم عزیزم حتی بدون این که کاری بکنم چرا که از خدا هستم . خلق می کنم و می آفرینم مثل خودش فقط فکر می کنم و تمرکز می کنم وحس خوبی دارم چرا که خدا همه جا هست و من از اویم و دنیا از اوست . باور می کنم که دنیا پر از فراوانی و خوبی و زیبایی هاست چرا که خدا سراسر خوبی است .

من فکر می کنم این سوال بی نهایت جواب دارد . باورهای عالی در مورد خداوند نامحدود است.

به اهدافم فکر می کنم که به آنها رسیدم . زمانی رسیدم که باور کردم لایق انها هستم و خداوند در رسیدن به انها به من کمک می کند و مرا برای آن ساخته است و در مسیر ان و اصلاح و بهبود ان مرا یاری می کند . وقتی به کار دلخواهم رسیدم فهمیدم خداوند مرا برای ان آموزش داد و در بهترین زمان بهترین شرایط مرا به ان رساند . یعنی زمان بندی خدا بی نقص است.

دیدم برای رسیدن به هدف ملزوماتی لازم است حتی شرایط و محیط تغییر می کند و زمانی به خودم امدم و دیدم چیز هایی که باور ندارم پیش می آیند محیطم در حال تغیییر است چرا که افکارم عوض می شدند و من چقدر این رامی خواستم چرا که تغییر محیط را بسیار خوش یمن می دیدم . فهمیدم خدا همه کارها را راحت و آسان انجام می دهد و وقتی ایمان بهش بیاوریم از روش ها و راههایی که گمان نمی ببریم مسیر و هدف و نتایج را به بار می آورد .اوصاع و شرایط و کارها را به سامان می رساند و مارا به هدف می رساند.اگر چیزی را می گیرد بهتر جایگزین می کند و خداوند اصلا چیزی را نمی گیرد همواره در حال بخسیدن بیشتر است .

فهمیدم باورهای خوب من می تواند حتی روی افکار بد دیگران هم موثر باشد جهان به احساسات خوب من تاثیر می گذارد و واکنش های بد بقیه را خنثی می کند و زمانی که رسیدن به هدفی را سخت می دیدم باور کردم مگر همه اینها برای رسیدن به ایمان و خالی شدن از شرک نیست . مگر نباید باور کنم کسی قدرتی ندارد و نمی تواند مانع رسیدن به چیزی شود که می خواهم . پس هدفم را خواستم و رهایش کردم چرا که فهمیدم تنها قدرت جهان آن را برایم محقق می کند و می دانم اگر باورهای کامل تری ساخته بودم نتایج کامل تری هم می گرفتم .اما خداوند را شاکرم چرا که 3 تا از بزرگترین هدف هایم را تابحال برایم محقق کرده است و رسیدن به آنها به من امید می دهد که به بقیه هم می رسم.

من دیروز به یکی از اهدافم رسیدم . خداوند را شکرگذارم که همیشه به ما کمک می کند.

بعد از فروش خانه امان بالاخره توانستین همراه خانواده برای خرید خانه جدید توافق کنیم هر چند زمان و وقت وتوان زیادی برد و شرایط نامساعد شده بود.اما من یاد گرفتم خدا را باور کنم و رها کنم و نگران نباشم حتی اگر متخصصان بگویند خانه گران شده است و نمی شود خرید و حرف هایی از این قبیل.