باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 109

4128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ارمینا فراشی گفته:
    مدت عضویت: 1534 روز

    من خدای خودمو میخوام نمیخوام خدا انرژی باشه من بعضی وقت ها دلم میگیره میخوام باهاش حرف بزنم چرا ازم گرفتینش من مامانم مریضه از خدا خواستم همیشه حالشو خوب کنه شما بگین الان چیکار کنم من همیشه امیدم به لطف خدا بود الان چیکار کنم با خدایی که یه سیستمه مثلا مثل یه تلویزیون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      شهروز ابوالحسنی گفته:
      مدت عضویت: 3028 روز

      بنام او که همه چیز از اوست

      سلام خدمت استاد عزیزم و سلام و درود بر خانوم شایسته گرامی

      سلام به همفرکانسیهای عزیزم که توی این مسیر الهی باهم همراه هستیم.

      آرمیتا عزیز من با خواندن کامنتت خیلی تعجب کردم که اینچنین درکی از خدا داری آخه دیدم که با خریدن اینهمه دوره ها از سایت بخصوص دوره بی نظیر قانون آفرینش هنوز خدا رومثل تلویزیون سیستم می‌دونی

      دوره قانون آفرینش رو خیلی با دقت دوره کن ایشالله به اون درکی که از خداوند داری می‌رسی

      در پناه الله شاد وثروتمند باشید و در آخر سلامتی مادر عزیزتون رو از خداوند مهربان خواستارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فائزه اسدیان گفته:
    مدت عضویت: 1217 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

    در مورد باوری که گفتین بنویسیم به نظر من و البته به خاطر نکاتی که از خودتون یاد گرفتم این باور به من حس خوبی میده که هر کسی برای خودش یه خدا داره که من هر چیزی که بخوام و تو فرکانسش باشم رو بهم میده. اگه خوبی بخوام به سمت خوبی هدایتم میکنه و اگه بدی و بدبختی بخوام بازم به همون سمت هدایتم میکنه

    این قانونمندی و عدالت بهم حس خوبی میده

    قبل از اینکه با استاد آشنا بشم فکر میکردم خدا یه جلاده و منتظره تا من یه خطایی کنم و سریع بفرستنم جهنم. فکر میکردم باید تو شبای قدر زجه بزنم تا صدامو بشنوه و تقدیرمو خوب بنویسه و اگه اون شبو خوابم میبرد میگفتم وای امسالو به فنا میرم .🤦چون شب قدرو بیدار نموندم خدا برام بدی نوشته. حتی یه جایی به این فکر میکردم این همه ادم هست خدا اصلا وقت نمیکنه که حواسش به ما باشه و …

    ولی این باور سیستمی بودن خداوند بینهایت بهم آرامش میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    امیر محمد گفته:
    مدت عضویت: 2383 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان

    استاد تشکر میکنم ازشما بخاطر طرح این سوال عالی و فوق العاده که ذهن ما فکر کنه بهش و مرسی از دوستا بخاطر این پاسخ های جامع و کاملشون

    من باورهایی که حس میکنم باید ساخت باید توحیدی باشن برای مسال

    خداوند بر هر چیز و هر کار تواناست

    خداوند از رگ گردن نزدیک تره به ما

    هیچ قدرت و نیرویی غیر خداوند نیست

    هر چی مافکر کنیم خداوند همون رو انجام میده برامون

    منبع خیره و هر خوبی از سمت خداونده اعم از ثروت شادی ارامش و هر چیز خوب دیگه

    با همین چتد باور میشه زندگی رو متحول کرد به طور کامل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1589 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه عزیزانم

    باوری که من در مورد خداوند دارم اینه که خداوند هر لحظه هدایتم میکنه به بهترینها، هر لحظه که بگم خدا، در کنارم احساسش میکنم و به من کمک میکنه

    خداوند میخواهد که من خود واقعی ام رو پیدا کنم و هر کجا دست بکار میشوم حتما کمکها و هدایتهای خداوند میاد

    حتی مواقعی که کاری رو میخوام انجام بدم و نگرانم با این جمله که «خدایا به امید خودت»ارام میشم و خداوند میاد و در کنارم هدایتم میکنه و کمکم میکنه و اون کار به بهترین شکل ممکن انجام میشه ، از وقتی با قوانین اشنا شدم همیشه همینطور بوده و خداوند رو خیلی نزدیک به خودم احساس میکنم

    خدایا شکرت بابت تمام هدایتهای بینظیرت

    خداوندا شکرت به خاطر تمام اگاهیهایی که درک کردم

    استاد ممنون بایت تما چیزهایی که از شما اموختم

    خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان امین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1943 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و همه دوستان عباس منشی 😍

    به نظر من خدا اگه از جنس انسان بخوایم تعبیرش کنیم که قطعاااا میدونم سیستمه و به فرکانس های ما پاسخ مثبت میده ولی من مدت هاست خدا رو روبروی خودم میبینم که نشسته و گوش میده که چی میخوام که بره مقدماتش رو برام بچینه و توی تجربه زندگیم بیاره و من هم هر روز این تمرین رو انجام میدم و جایی میشینم که یه صندلی رو بروم باشه و دونه دونه خواسته هامو با عشق میگم و حس میکنم اونم با عشق گوش میده و مینویسه که ببره کاراشو انجام بده برام 😍😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    Saba Keyani گفته:
    مدت عضویت: 1179 روز

    به نام خدای خوبم تنها پروردگار جهان

    سلام به استاد عزیزم

    باور دارم که من فقط باید روی خدا به عنوان تنها قدرت مطلق جهان حساب کنم*

    ایاک نعبد و ایاک نستعین. خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم*

    اهدنا الصراط المستقیم.خدایا ما را به راه راست هدایت کن*

    حسبنا الله و نعم الوکیل. نعم المولی و نعم النصیر. خداوند مرا کفایت میکند او نگهبان و یاور من است*

    خداوند روزی رسان منه و بی نهایت راه داره که می‌تونه روزی را به من برسونه*

    خداوند با منه عاشق منه به فکر منه منو دوست داره من نزد خدا محبوبم من نزد خدا مقدسم من نزد خدا دوست داشتنی ام خدا عاشق منه با همین چیزی که هستم منو قضاوت نمیکنه و همینجوری منو پذیرفته.*

    خداوند در هر لحظه با منه و منو به بهترین مسیرها و افراد هدایت می‌کنه*

    من لایق هم صحبتی با خدا هستم*

    خدا وند درون منه دستم تو دست اونه

    اون جواب تمام سوال ها را می‌دونه و منو هدایت می‌کنه

    خداوند از من حمایت می‌کنه*

    من مخلوق محبوب خدا هستم

    خدایا من تسلیم توام. خدایا من نمی‌دونم چطوری خدایا من نمیتونم تو ب من بگو هدایتم کن تو راه نشونم بده تو بگو چی کار کنم*

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    محمد مومنی گفته:
    مدت عضویت: 1293 روز

    به نام خداوند مهربانم

    یادم اومد…بچگیمو که بهار بود تو یه سبزه زار نور افتابی که توصورتم میزد نسیم نوازشگری که صورتم رو لمس میکرد ابی که در جوی روان بود گلهای سفید کنار جوی رو میدیدم عطرشونو حس میکردم غلت میزدم و صدای خنده ام که قهقهه میشد خودم رو دیدم که شادم و میدیدمش کنارم که او هم شاده میخنده غلت میزنه کلی بازی کردیم کلی دنبال پروانه ها دویدیم کلی گلهارو بو کردیم کلی کیف کردیم تا غروب …

    سالها گذشت سالها گذشته بود از اون روز ،دوباره دیدمش تو ی دشت سر سبز بی انتها، تللو نور خورشید رو روی صورتم حس میکردم من همون بچه بودم شاد میدویدم بازی میکردم میخندیدم ولی اون اینبار فقط نشسته بود اروم بود به من نگاه میکرد و لبخند میزد دیدن لبخندش دلم رو گرم میکرد که هست که دوباره کنارمه،بازیم که تموم شد رفتم کنارش سرمو رو زانوش گذاشتم و یهو بغضم ترکید اشکم بود که سرازیر شد نفهمیدم که دارم هق هق میزنم و گریه میکنم ازش میپرسیدم که چرا رفت؟ چرا تنهام گذاشت؟ تو این همه سال چقدر سخت گذشت به من ،چقدر بی کس بودم ،بدون اون، چطور شد که گمم کرد؟ اصلا دنبالم گشته بود؟؟سکوت کرده بود فقط بهم گوش میداد و صورتم رو نوازش میکرد شاید با سکوتش میگفت که من دستشو ول کرده بودم میگفت اون منو هیچوقت تنهام نگذاشته همیشه حواسش به من بوده ولی خب الان چه اهمیتی داشت مهم این بود که دوباره پیداش کرده بودم و دیگه تو این شلوغی ها دستش رو ول نمیکنم

    راستش حتی وقتی شنیدم که یه سیستمه جا نخوردم یا اینکه یک انرژیه نگفتم نههههه من مخالفم اون برای من همه چیزه چون شنیده بودم از مرد خردمندی که میگفت برای من پدر میشه مادر میشه خواهر میشه دوست میشه ….اون برای من کافیه مثل بچه ایی که براش فرقی نداره که باباش رییس کارخونس یا هر چیز دیگه اون منتظره که پدرشو ببینه تا از سر و کولش بالا بره و بخنده و شاد باشه،برای منم فرقی نداره که رب العالمینه که سیستمه که انرژیه من فقط دلم اون رو میخاد من فقط کنارش بودن رو میخام من رو شونه هاش میشینم اون میدوعه تا من بخندم شاد باشم و تا وقتی رو شونه هاشم قرار نیس غمی داشته باشم ترسی داشته باشم من خوشحال تر از هر زمانیم مثل همون روز که بهار بود تو یه سبزه زار……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1577 روز

    سلام به همه دوستای عزیزم و استاد عزیزم و مریم جونم

    خیلی وقته کامنت ننوشتم امشب هم این فایل جز نشانه های روزم بود با اینکه اول گفتم برم کامنت بچه ها رو بخونم اما حس کردم باید بیام بنویسم چون حالم خیلییی خوبه

    من باورای نامناسب اینچنینی زیادی داشتم و دارم اما خدا رو شکر ب مرور زمان و با طی تکاملم حتما بهتر و بهتر میشم

    استاد جونم این عادت تحقیق کردن زیاد و وسواس ب خرج دادن زیاد رو هم بابای من داره اینقد از همه چی میترسه و اینقد تحقیق میکنه ک همه نا رو هم‌وسواسی کرده و چون جز کسایی هست ک من هرروز باهاشون در ارتباطم رو منم تاثیر گذاشته اما خب من الان ی سااله ک با شما و سایت همراهم هربار ک دنباله رو بابام میشم میگم ندا اشتباه نکن و برگرد از چی میترسی؟ مگه ن خدا میگه از تو حرکت و از من برکت و من همین دپ هفته پیش کارایی کردم ک اگه ادم قبل بودم اصلااا جرات اینکارا رو نداشتم اما الان ایمانی تو وجودم هست ک میدونم خدا وقتیکه حرکت منو ببینه منو هدایت میکنه ب سمت بهترین شرایط و بهترین موقعیت و‌بهترین ادم هاشو برام سر‌راهم قرار میده تا مسیر رسیدن منو ب خواستم هم هموارتر کنه هم راحتتر و هم روشنتر💚 چون من جزیی از خدا هستم چون خدا بیشتر از من میخواد ک من ثروتمند بشم اون بیشتر از من میخواد ک من عالی و شااد زندگی کنم هدف خلقت ما همین بوده ک ب بهترین شکل ممکن زندگی کنیم در هر لحظه لذت ببریم از زندگیمون و وقتیکه ما حالمون خوب باشه چرا خدا و سیستم دنیاش ما رو ب هدفمون نرسونهه!! حتمااا میرسیم فقط نباید براش زمان تعیین کنیم فقط باید هدف گذاری کنیم و با حال خوب تو مسیر قدم برداریم الهامات میاد و هدایت ها ب ما داده میشه و نتیجش هم تیک زدن دونه دونه خواسته هامون میشه. چون هنوز ب خواستم نرسیدم از جزییاتش نمیگم انشالله برسم و میام مفصل توضیح میدم هرچند ک من تیکش رو تو دفترم زدم چون برام واضح و روشنه ک بهش میرسم🌸🙏🏻 بابام هم وقتی حرکت های منو دید با اینکه خیلی ادم حساسی هست ب جای مخالفت کردن با من، تحسینم کرد!! گف افرین ب این شجاعتت! من ک همچین شجاعتی نداشتم و هنوز هم ندارم! وقتیکه در مسیر درست حرکت کنی دلها هم نرم میشه حتی کسایی ک فک میکنی ممکنه با تو و روشت مخالفت کنن. البته ک اولش مخالفت بود اما کم کم وقتی دید ک چقد مصمم و رو خواستم وایسادم تحسینم کرد🌸

    خداااایاااا شکرت عااشقتم

    من میدونم تو از بی نهااایت رااه از جاهایی ک من حتی فکرش رو هم نمیکنم ب من ثروت و شااادی و عشق و خوشبختی میدی

    من تسلیم تو ام خدا جونم، من نمیدونم اما تو میدونی پس هدایتم کن چون من لااایق بهترین ها هستم

    نور خدا در لحظه ب لحظه زندگیتون جاااری

    چون وقتی خدا باشه همه چیییز هست💚💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      ندا گفته:
      مدت عضویت: 1577 روز

      سلاااام به استاد عزیزم و مریم جون و همه دوستای گلم

      یکماه پیش همانطور که در کامنت بالا نوشتم قرار بود که اگه به خواسته ای که دارم رسیدم بیام و از نتایجش بنویسم و من هفته قبل به خواستم رسیدم اما امروز هدایت شدم که بنویسم و این احساس خوبم رو با شما عزیزانم به اشتراک بذارم.

      یکی از رویاهای من داشتن خونه باغ بود همیشه از خونه باغ خوشم میومد و همیشه میگفتم اگه من جایی رو بخوام برای زندگیم انتخاب کنم یک خونه در وسط یک باغ پر از درخت و حوض و استخر خواهد بود و از شهر هم فاصله داشته باشه منم عین استاد در جنوب زندگی میکنم و از انجایی که جنوب اب و هوای گرمی داره و فقط فصل های زمستونش هست که سرسبزه و بقولا اب و هوای بهاری شهرهای بالا رو داره همیشه این خواسته زندگی در مکان های سر سبز تو ذهنم بوده تا اینکه قبل از عید با شوهر عمم که فوق العاده ادم موفق و مثبت اندیشیه صحبت میکردیم و بهم پیشنهاد خرید زمین در اطراف شهرمون رو داد گف ندا چرا برای شروع از روستاهای اطرافمون شروع نمیکنی زمین بخری و بعد کم کم میتونی گسترشش بدی! منی که تا اون روز اصلا فکر نمیکردم بتونم الان بفکر خرید زمین باشم همون لحظه گفتم حتما این هدایت خداست اما من هیچ پولی نداشتم گفتم اخه چطوری زمین بخرم وقتییکه هیچ پولی تو حسابم نیست! بعد این جریان چند روز بعد من مریض شدم که دقیقا تو زمان عید میشد و بهترین فرصت برای من بود که خونه بمونم و رو باورهام کار کنم فک کنم 5ام یا 6 ام عید بود که من رفتم سراغ دفتر ارزوهام که رویاهامو مرور کنم و دوباره چشمم به خواسته خونه باغم افتاد همون لحظه گفتم خب استاد میگه برای تجسم بهتر برای اینکه میشه به این خواسته ها رسید اینه ک در موردش تحقیق کرد و جست و جو کرد و تصویر و فیلم ببینم و همون لحظه به برنامه دیوار هدایت شدم و شروع کردم به گشتن زمین در روستاهای اطرافمون و گفتم خب خدا چطوری بخرم؟ بعد بهم گفته شد خب از چیزایی که داری باید شروع کنی و یکم فکر کردم دیدم وسایلی دارم که در حال حاضر استفاده نمیکنم و از فروش اونا میتونم ی مقدار از مبلغ رو جور کنم مثل پیانو و طلاهام، خب کلی بهم انگیزه داد همین یک قدمی ک پیش رفتم و از اونروز تا همین دو هفته پیش هرروز من دنبال زمین بودم و بلاخره به خواستم رسیدم و این خرید هم کاملا بصورت تکاملی و هدایت بود. من تا حالا برای خرید زمین یا خونه اقدام نکرده بودم روزای اول با بابام و عموهام میرفتم برای دیدن زمین ها بعد ب خودم گفتم اخه تا کی قراره وابسته به بقیه باشی؟ دیگه خودم تنهایی میرفتم با اینکه عموهام میگفتن تنهایی نرو خطرناکه! اما من به خدا اعتماد و ایمان داشتم و خودش ادم هایی رو سرراهم میذاشت که همگی سالم و خوب بودند و در برخورد با من اون وجه خوبشون برانگیخته میشد و حتی بعضی روزا اینقد میگشتم که مثلا از ساعت ظهر میرفتم تا نه شب برمیگشتم و تو این مسیر ایمان و توکلمم بیشتر شد واقعا رسیدن به هر خواسته ای ک داریم باعث میشه که هم تجربه هامون بیشتر بشه هم ایمانمون بالاتر میره که میشه و هم اعتماد بنفس در ما تقویت میشه من برای خرید این زمین هرروز دو ماه یک مسیر نیم ساعتی ک از شهرمون فاصله داشت رو میرفتم ومیومدم و در طول این مدت ایمانم به این جمله که از شما حرکت و از خدا برکت بیشتر و بیشتر شده چون من همون اوایل بخاطر بی تجربه بودنم یک زمینی رو انتخاب کردم و بدون اینکه استعلام زمین رو بگیرم رفتم پای معامله ولی به یک چیز ایمان کامل داشتم اونم خدا بود که خدا منو حتما هدایت میکنه که خدا حتما ادم های خوبشو سر راهم قرار میده و اینکه هر اتفاقی بیفته در اون خیریه و راهی هست که من به بهترین شکل ممکن به خواستم برسم و اونشب بنگاه دار با اینکه من طلاهامو فروخته بودم و پیانوم و اماده بودم ک حداقل یک بیعانه ای پرداخت کنم بهم گف نه برو اول استعلام زمین رو کامل بگیر و هر شک و شبهه ای هست برطرف کن و نگران نباش من زمین رو برات نگه میدارم و من فرداش رفتم برای استعلام و دیدم که زمین مشکل داره! و اون معامله فسخ شد با اینکه طلاهام فروخته بودم اما گفتم خدایا شکرت که ادامی رو سرراهم گذاشتی که ازم بیعانه نخواست و خودت هدایتم کردی به مسیر درست و این فروختن طلاهام و پیانوم باعث شده بود ک من مصمم تر بشم برای پیدا کردن زمین. با اینکه همه میگفتن اشتباه کردی اما من میگم نه این اشتباه نبود چون اگر نمیفروختم ممکن بود وسط راه جا بزنم و از این همه گشتن خسته میشدم و در نهایت رها میکردم و همین باور باعث شد که من باز هدایت بشم به زمین های بهتر با موقعیت عالی تر و در نهایت من به هون زمینی رسیدم که تو دفترم نوشته بودم من قبل از خریدن زمین مشخصات زمینی ک میخواستم رو تو دفترم نوشتم و دو هفته بعد در حالیکه کاملا خسته شده بودم و اخرین زمینی بود که بنگاه دار داشت بهم نشون میداد، پیدا کردمش و خدااا روو هزاااار بباااااار شکر که از بی نهایت راه و بی نهایت روش به من کمک و هدایت و ثروت میرسونه و هزااار بار شکرت خدا جونم که ادم های خوبت رو ب سمت من هدایت کرد عااااشقتم خدا جونم و هزااار بار شکر که منو با استاد جونم و مریم عزیزم و دوستای فوق العاده این سااایت اشنا کرد. عااااشقتم استاد عزیزم بی نهاااایت سپاااسگزارم برای این فایل های فوق العاده و متن های بی نظیر مریم جون و دوستای عزیزم. راااستی استاد جونم یک دستاورد دیگه هم دااشتم لاغر تر شدم با دوره قانون سلامتی، تقریبا یکماه پیش خریدم و هنوز وقت نکردم تمام جلسات رو گوش بدم با اینکه هنوز فقط یک جلسه رو گوش گرفتم چون دوستم هم این دوره رو خریده من دست و پاشکسته یه چیزایی از اون شنیدم و بهش عمل کردم. اما همین یک کمی عمل کردن در من تغییرات زیااادی بوجود اورده عااااشقتونم من خیلی سریع تو یکماه دو سایز وزن کم کردم البته خودمو وزن نکردم منم عین شما از طریق لباسام متوجه تغییراتم شدم اما تعهد میدم از امروز گام به گام با جلسا پیش بیام و بهتر بهش عمل کنم چون کلی نتیجه دیدم و کلی انرژی در من بیشتر شده… عاااشقتونم هرجا هستین در پناه خدا شاد و سالم و خوشبخت و موفق باشید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1391 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربون

    وسلام به دوستان عزیز هم فرکانسیم

    من به این فایل به صورت هدایتی وارد شدم

    امدم کامنت بنویسم چیزی به ذهنم نیومد

    که بنویسم حسم بهم گفت برو ببین دوستاد چی گفتن

    جستجو رو زدم دفتم تو کامنت دوستان عزیزم

    کامند دوست گرامیم حسن زهانی اومد خوندم چقدر زیبا توضیح داداه بودن واز خوندنش لذت بردم از اینجا از دوست عزیزم سپاسگزاری میکنم که خوب توضیح داده بودن بعد از نوشتن کامنتم میرم گوگل تا ریشه والله یحب رو پیدا کنم تا به آگاهیام بیفزایم

    استاد عزیزم که میگن برید کامنت دوستان و بخونید که از هر کتابی بهتره واقعا همینطوره

    خیلی واضح و خودمونی برات همه چیز دوشن میشه

    من هنوز اول کارم واینو اعتراف میکنم تو کامنت نوشتن یه جورایی مبتدیم و خوب نمیتونم مطلبو ارائه بدم که اینم امیدوارم حل بشه تا مثل خیلی از دوستان عزیزم بتونم حرفی برا گفتن داشته باشم و خدارو هزاران بار شکر میکنم که دوستانی به ریبایی شما عزیزان دارم خدار هزاران بار شکر.

    امید وارم تا 5 اردیبهشت بتونم اولین خریدمو از سایت انجام بدم

    هر جا هستید در پناه الله یکتا شادو پیروزو ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    یا حق…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    لیلا جوکار گفته:
    مدت عضویت: 1965 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عزیزم

    باور به وجود نیرویی که هر لحظه مراقب و نگهبان قدرتمند توست

    تورو قویتر میکنه و نترس تر

    اگه بدونی نیرویی وجود داره که تورو هرلحظه حمایت میکنه و بهترین شرایط رو برات بوجود میاره حتی تو زمانهایی که تحت فشاری میتونی با توکل و اعتماد به این نیرو آرامش خودت رو بدست بیاری .

    در اصل باید بگم وقتی نا آرامی خودت رو تسلیم امر پروردگارت کن تا اون حال خوبت رو بهت برگردونه حال خوبی رو که بخاطر تقلاهای بی مورد از دستش دادی

    هر لحظه که تسلیمم در کار گه تقدیر

    آرامتراز آهو بی باک تر از شیرم

    هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر

    رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    ((مولانا))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: