باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 122
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-04 05:37:052024-06-27 06:22:56باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین و دوستان خوب سایت …
این فایل امروز گوش دادم و یاد یه بنده خدایی افتادم که من یکی دو تا دوره ی ایشون رو تهیه کرده بودم قبلا البته خییلی خوب شد برای من چون استاد عباسمنش رو من از طریق این خانوم شناختم و ایشون بالای یک میلیون نفر فالور دارن و متاسفانه خیییلی اعتقاد داره به شماره کفش-شماره تلفن و شماره واحد خونه و خطهای کف دست و تاریخ تولد و …. و بدبختانه مشتری هم کم نداره ….و میگه اینا رو سرنوشت آدما اثر داره و حتی اسم شخص رو هم اگه تشخیص بده عوض میکنه و میگه باید عوض کنی …!!!!!! من توی کانال این خانوم عضو بودم استاد و نمیخوام بگم اون کانالش بد بود استثناعا اون کانالشون از خرافه گویی چیزی نگفته بودن…حدود 200 تا پادکست گذاشته بود ….که من همه ی اون پادکستا رو که هر کدوم حدود میانگین چهل دقیقه بود گوش دادم وتاقبل اون نمیدونستم که اون خانوم تیپهای شخصیتی بر اساس اسم و شماره کفش و تاریخ تولد و …اعتقاد داره …. و وقتی متوجه شدم و دیدم هر روز استوری میزاره کلا ضد حال خوردم وحتی بهشون هم پیام دادم که شبیه فالگیرا شدید و دارید همه رو به اشتباه میندازید و اتفاقا من اسم استاد عباسمنش رو توی صدمین پادکست ایشون شنیدم و یادمه گفتش من سه نفر رو قبول دارم و اسم یکی از اون سه نفر استاد عباسمنش بود اون موقع من استاد عباسمنش رو نمی شناختم و برای اولین بار اسمشون رو از زبون اون خانوم شنیدم ولی الان واقعا خندم گرفته که ایشون گفتن استاد عباسمنش رو قبول دارن خخخخخ…..به هر حال من باید تکاملم رو طی میکردم و از هر طریقی که میشد خدا منو هدایت کرد سمت استاد عباسمنش …. باز خداروشکر اون خانوم از این جهت برای من مفید بود ……و استاد میخواستم بگم کم نیستن متاسفانه آدم هایی مثل اون خانوم که باورهای نامناسب رو بین مردم جا انداختن و تا کسی مثل شما مردم رو آگاه نکنه هر روز به این دست از آدمها توی جامعه اضافه میشه و سرنوشت خودشون رو گره زدن به تاریخ تولد و ماه تولد و شماره کفش و …..
امیدوارم یه روزی برسه که مردم خودشون با تحقیق و تفحص و فکر کردن به سمت کتاب قران و خدا بیان و سرنوشت خودشون رو دستشون بگیرن و خواسته هاشونو خودشون خلق کنن با باور و ایمان قوی به خالق خودشون ……
خب یکی از بهترین راه های باور خداوند توی ذهنمون شناخت خداست …
برای شناخت خداوند هم چه کتابی بهتر از قرآن… همون ابتدای قرآن خداوند خودشو معرفی میکنه… به نام خداوند بخشنده ی مهربان …. یعنی چی؟؟؟ یعنی شما هر چی بخواید من بهتون میدم و این فقط به خود ما بستگی داره که چقدر از خدا بخوایم …بزرگترین خواسته ی ما برای خدا مثل ذره ی میمونه که اصلا ما با تلسکوپم نمی تونیم ببینمش… پس این ماییم که باید ظرفیت وجودی خودمون بالا ببریم تا خدا نعمتهاشو بهمون ببخشه…..فقط کافیه خدا رو باور کنیم ایمان قوی داشته باشیم اعتماد داشته باشیم اون موقع زندگی میشه بهشت برای ما…..
خدایا به تعداد تمام نعمتهایی که آفریدی شکرت…..
بنام خداوند هدایتگر باحال ،
و درود خدا بر شما استاد بزرگوار بینظیر و خانم شایسته عزیز گل،
استاد من از خدا هدایت خواستم ،
الانم دم ظرفشویی بودم هدایت شدم به جواب سئوالتون،
یکی از باورهای قدرتمند کننده درباره قدرت خداوند
برای من
باور تضاد در دنیای مادی،
اول اینو بگم چرا وقتی خوشبینی رو میشه انتخاب کرد برم سراغ بدبینی چرا در این تحقیقاتم روی افراد با نتیجه خوب تمرکز نکنم و چرا حداقل حرکت و عمل نکنم؟
توضیح و منطق سازی بیشتر من ایناست:
سیاهی هست سفیدی هم هست
راست و چپ
زشت و زیبا
زیبابینی و بدبینی
پر و خالی
روز شب
سرد گرم
شمال جنوب
مشرق مغرب و …
تو دنیای فیزیکی مادی الان ما بد و خوب همیشه هست و بستگی به دیدگاه زیباو قدرتمند ما داره،
ما داریم تو جهانی زندگی میکنیم نا محدود و پر از تضاد و ما هم حق انتخاب و خلق داریم،
که همشون هم بستگی به انتخاب و باور ما دارن،
چرا وقتی میشه انتخاب خوبی داشت زیبا بین بود و ایمان داشت بدی رو انتخاب کنیم؟ زیبابینی یعنی برو ببین اونایی که موفق بودن اونا چرا موفق شدن پس اگر تو کاری موفق و بدبخت داره حتما باورهاشون یک چیزیشون متفاوت بوده .
من باشم باورمو اینطوری میسازم:
با حرکت کردن بالاخره تکلیفو مشخص میکنم بهتر از نشستن و گندیدن هست
با حرکت کردن هم شجاعتر میشم هم میتونم اعتماد به نفسمو بالاتر ببرم هم میتونم ایمانمو قویتر کنم که تو این راه حتما توسط خدا هم هدایت خواهم شد،
حالا یا میفهمم به دردم میخوره اون کار یا نمیخوره
و حداقلترین کار تجربه ای که بدست آوردم و یکراه از هزار که غلط بود رو میفهمم و دوباره بهتر از قبل میشم و ایمانم و باورم قویتر میکنم بهتر از ناامیدی و پوسیدگی و حرکت نکردن، و یاد میگیرم که هدایت خدامو بهتر بشنوم و گوش کنم و یاد بگیرم.
آب جاری بهتر از آب ساکن هست،
امکان ندارد خدا بگه نه همیشه میگه آره به هر کاری ، من قدم بردارم حتما خوب میشه چرا بین خوب و بد خوب نبینم؟حداقلش ضرر روحیش برام کمتره کارمم نتیجه نگرفت.
و باور بعدی که دوست دارم بسازم تا به قدرت خداوندم بیشتر پی ببرم و درونی تر بشه برام
باور لیاقت
کار منی که قدم برداشتم در هر صورت ارزش داره اگر توکل کنم حتما هدایت میشم و درست هم قدم برمیدارم با کمک خدا ولی اگرم نشد از ارزش و لیاقت من چیزی کم نمیکنه،
در کل من چه شکست بخورم چه نخورم شجاعت داشتم که رفتم جلو در اینکار و تجربه های جدید کسب کردم و رشد کردم برای پیروزی های بعدیم و زیبابینی رو یاد گرفتم و توکل کردن رو و تسلیم شدن بهتر و بیشتر در برابر هدایتهای خداوندمو اینکه یاد بگیرم تا ناامید نشم ادامه بدم،
حتی زمین با این سختیش حرکت داره هم دور خودش هم دور خورشید
باور اینکه هیچ چیزی بیهوده نیست چه شکستم چه پیروزیم همشون درس دارن هر چند اگر باورم درست باش همیشه همه چیو خیر و پیروزی میدونم،
و باور بعدیم باور به بی انتها بودن نعمتهای جهان:
یکدونه بکار هر بار امتحانش کن چرا باید هزار دانه ثمره بده اون گیاه ؟
مثال ملموستره در زمان خودمون و نزدیکتر بهمون در خونه هامون البته خودم سگ ندارم اما نگاه میکنم
یک سگ ماده بگیر برات هشت تا توله میزاد؟
این مثال حیوان و گیاه کره زمین بود
حالا من انسان که اصلا هیچ محدودیتی ندارم
حالا فیزیکی شاید کمی اونم باز درست شده و بهتر میشه اما ذهنی که اصلا محدودیتی ندارم به هر چیزی فک کنم تو تجسمم میسازمش تو هر جا که باشم جلوی فکر منو کی میتونه محدود کنه و بگیره؟ بگه نمیتونی فکر کنی هر جا باشی میتونی تو با خودت نامحدود حرف بزنی و فکر کنی ،
و در مورد نامحدودیت فیزیکی پیشرفتهای انسان
در مورد مثلا ساخت پای مصنوعی و دونده شدن انسان،
یا حتی ساخت دستگاههایی برای فرکانس و صدای مغز حداقلش دستگاهی مثل دروغ سنج ها
الان که جدیدا خدا میدونه من شنیدم با گرفتن و تجزیه فرکانس مغز میتونن چکارها کنند.
و ساخت موبایلها و برنامه های که فکرشم نمیکردیم بدون سیم و برق تودستمون برا خودمون بچرخیم و همه چی ازش ببینیم بخونیم و حتی ملاقات تصویری صوتی داشته باشیم و هزاران کشف و ساخت انسانها،
حالا اینجاش مهم که آیا اکتشافات و ساخت اینها همه مربوط و محدود به یک تیپ شخصیت خاص انسانی بودن و هستن یا متولد یک ماه از 12 ماه خاص هستن ؟نه معلومه که نه،
شاید ویژگی های افراد موفق یکی باش
اما امکان ندارد در یک مکان در یک تیپ شخصیتی یا در یک ماه از 12 ماه سال بدنیا اومده باشند.
این چیزهایی بود که به فکر من رسید .
انشاالله مفید باش برای خودم و دیگران .
خدایا شکرت
استاد ممنونیم .
استاد عزیزم
ما با توجه ب قران میریم جلو و تو قران اولین حرفش ک تعریف از خداوند هستش ب نام خداوند بخشنده و مهربان است این ینی خدا خیلی مهربون و خیلی هم بخشنده هس ینی ما هرچی ازش بخاهیم با مهربونی ب ما میده.پروردگار جهانیان است، کسی ک اینقد بخشنده و مهربونه پرودگار جهانه پس ما هرچی بخاهیم هرچیزی ک الان ذهن بشر قد میده اون پروردگار جهان با مهربونی ب ما میبخشه.فقط همین اولین سوره ی قران ک شاه کلید توصیف خداوند هستش ب ما نشون میده هیچ مانعی برای رسیدن ما ب خاستمون وجود نداره بجز اینکه خودمون با باورهای غلطمون جلوشو گرفتیم.
روند طبیعی طبیعت اگ ما دقت داشته باشیم میبینیم ک همیشه رو ب خیر پیش میره و همیشه نفع برای همه داره. پس ماهم باید مقاومت رو رها کنیم و خودمونو ب روند طبیعی طبیعت بسپاریم و تسلیم خدا باشیم تا راحت کارهامون طبق خیر مطلق پیش بره.
بزرگترین ارزوی ما پیش خداوند کوچک ترین خاسته هس پس خاستمونو کوچیک و در دسترس بدونیم چون پروردگار ما اکبره اسمش و بزرگتر از چیزیه ک ما فکرش رو بکنیم. همه چیزم ک دست اونه پس نگرانی و ترسی دیگه وجود نداره
فقط ایمان و توحید و درخاست من و رها و تسلیم بودن و داشتن باور هماهنگ با خاستم حیلی راحت و طبیعی ما رو ب خاستمون میرسونه
الحمدالله رب العالمین
خدایی ک همه چیز میشود همه کس را
دوست دارم
به نام خدای رزاق
سلام دوست عزیز
چقدر به این کلامت نیاز داشتم که بشنوم بزرگترین آرزوی ما پیش خداوند کوچکترین خواسته هست پس خواسته مون را کوچک و در دسترس بدونیم.خداوند اکبر هست نگرانی و ترسی وجود نداره.
به اهداف والایت به آسانی و به زودی معجزه وار برسی.
بنام خداوند هدایت گرم به سمت زیبای هاوفراوانی ها. سلام میکنم خدمت استاد وخانم شایسته ی عزیزودوستان گرامی. من درگذشته خداوند رواین گونه میدیدم که بامن حرف نمیزنه وفقط به پیامبرانش وحی میکرده وطوری به ماگفته شده بود که ماکه ارزش نداریم گناه کاریم ودیگه خداصدای مارو نمیشنوه وماباید یه واسطه ای داشته باشیم مثلا خدایا تورو به جان امام حسین فلا کارو برای من بکن من که خدم گناه کارم حداقل بخاطر امام حسین این کارو بکن برام واین قدر باورهای نادرست گذشته در ذهن من بود که اثلا روم نمیشد باخدا صحبت کنم وازش چیزی بخوام همش میگفتم که بزار چندروز دیگه توبه میکنم ونماز میخونم گناهانم که پاک شد دیگه با خدا حرف میزنم وخواسته هام رو بهش میگم ودرذهن من خدا رو ترسناک جلوه داده بودند وگفته بودند که اگه گناه کار بمیری شب اول قبر دوتا فرشته که ازطرف خداهم دستور دارندورحمی هم ندارندو وحشتناک هم هستند میان سراغت واین قدر وحشت ودرد بهت میدن که نگو ونپرس استاد عزیزم بخدا وندی خدا سال ها با ترس از خدا وشب اول قبرم سر روی بالشتم میزاشتم وگفتم اگه گناه کار بمیرم چی در حالی که من هیچ وقت ن دروغ گفتم ن حق کسی رو خوردم ن توکار کوتاهی کردم فقط نماز نخونده بودم وبمن گفته بودن که اولین سوال که ازت پرسیده میشود هم نمازه نخونده باشی مهم نیست که چه کارهای دیگه ای انجام دادی تااین که باسایت شما آشنا شدم فایل های دانلودی رو میدیدم با تمام شنیده های تمام عمرم در تضادبود ولی انگار منتظربودم یکی این حرف ها رو بهم بگه وقلبم هم تایدشون میکرد به لطف خدا ی مهربونم دوره ی 12قدم رو شروع کردم جلسه ها ی قرآنی که توضیح میدادید در مورد هدایت الهامات واین که جنس الهامات من وپیامبر ازطرف خدا به یک شکل هست فقط اون درجهت خواسته ی خدش ومن درجهت خواسته ی خدم واین که گفتید تو قران اومده که خدا گفته ما قران را آسان کردیم که شما بفهمید واین که قران احتیاجی به تفسیر نداره واز همه مهمتر این که خدارو خدت باید بفهمیش ودرکش کنی ن با تقلید ویا این که خدا گفته که فقط شرک به خدم رو نمی بخشم واین که ارتباط با خدا یه روش خواص نداره این گونه نمازخواندن روش پیامبر بوده وهرکسی میتونه باخدا خدش همان گونه که احساسش رو خوب میکنه ارتباط بگیره بخدا شبی که اینو فهمیدم که خدا خیلی منو دوست داره وبه من وحی میده ومنو هدایت میکنه به مسیر درستی که بهش باور دارم فقط کافیه من قلبا بخوام واین که قرارنیست خدا منو عذاب بده وخدا مهربان ترین مهربانان هست اون شب بدون ترس ونگرانی از مرگ وآخرت خوابیدم. این قدر خوش حال شدم که نگو استاد من با شما خدارو شناختم خدای واقعی مهربان بخشنده رئوف. نخدای ترسناک خدای که یه اشتباه کنی بگه دیگه تمومه واگه چیزی ازش بخوای بگه برو فعلا اشتباهاتت رو جبران بکن بعدبا واسته بیا ن این درست نیست من این جا یاد گفتم که خدا نزدیک منه وکاری به گذشته وجنسیت من نداره ودر هرلحظه منتظرکه من صداش بزنم ازش بخوام واون هم اجابت کنه بله من این طور خدای رو دارم که عاشقانه می خواد من باهاش حرف بزنم ومنو در آغوشش بگیره وخواسته هام رو اجابت کنه ومواظبمه که مسیرم رو اشتباه نرم خدایا هزاران بار شکرت که منو هدایت کردی به این سایت بینظیر تا حقیقت رو بفهمم واستاد ازت ممنونم برای دروه ها وفایل هایی که روی سایتتون گذاشتین که پراز آگاهی های ناب خداست. سپاس گذارم از خداوند مهربان که بادستان پراز مهرش منو به مسیر درست هدایت کرد خداحافظتون باشه.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو عزیزم و همه دوستانم در اینجاخانواده ام
باور به اینکه قانون جهان ثابت هست و پاتو میتونی محکم روی زمین بزاری و با باور عالی داشتن و در مسیر درست حرکت کردن خدا هدایت میکنه تو رو به بهترین شرایط و هموار میکنه مسیر رو بدون تغییر قانون خداوند
باور به اینکه خدا به ما قول داده که فقط روی اصل موضوع که یکتا پرستی هست تمرکز کنیم نه چیزهای حاشیه ای دوست و تحقیق و بعد شخصیت و خود خداوند همه چیز رو برامون درست میکنه
باور به اینکه خدا قدرت مطلق جهان هستی هست و دستی بالاتر از خدا نیست نه دانشمند نه تحقیق نه رییس نه …….
باور به اینکه تسلیم بودن در برابر خداوند و فقط از خداوند کمک خواست برای هر چیزی
باور به اینکه خودمون رو تنها بزاریم و همه چیزای مخالف بر خداوند رو کنار بزاریم حتی ادما حتی عزیزانت که ممکنه راه رو دارن اشتباه میرن
بنام حضرت عشق
ابتدا از سید عزیز و خانم شایسته بابت زحمت هوایی که می کشید سپاسگزارم.
این فایل مصادف شد با در خواستی که چند دقیقه پیش از خداوند کردم و گفتم یارب العالمین دوست دارم امروز رابطمون از روی عشق و رفاقتی باشه نه از روی ترس…، به نظر من از خود الله بخواهیم هر روز که رابطه ای عاشقانه باهاش داشته باشیم چون این ترس از خداوند خیلی در درون ما ریشه داره و با احساس گناه دائم که سمی ترین احساس هست خودش رو نشون میده .
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ ۖ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ ۚ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ ﴿١4﴾
دعوت حق فقط ویژه خداست. و کسانی را که مشرکان به جای خدا می خوانند، چیزی برای آنان برآورده نمی کنند مگر مانند کسی که دو دستش را به سوی آبی می گشاید تا آب به دهانش برسد و حال آنکه هرگز نخواهد رسید، و دعا و درخواست کافران جز در گمراهی و تباهی نیست.
وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ۩ ﴿١5﴾
کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، از روی میل و رغبت یا بی میلی و کراهت و نیز سایه هایشان بامداد و شامگاه برای خدا سجده می کنند.
=======================================================================================
سلام خدای قشنگم،سلام از یک صبح پائیزی با آفتاب دلپذیر،سلام به صاحب و خالق و فرمانروای من،سلام از بنده ی ضعیف به قدرت مطلق،سلام از بنده ی ناآگاه به آگاهی کل،سلام از بنده ی ناسپاس به خدای شَکُورٌ حَلِیمٌ
خودکار رو از دستم کشیدی و دفترم رو بستی و دعوتم کردی که اینجا بنویسم،در حالیکه من باهات کلی صحبت خصوصی داشتم،خودت خوب میدونی من نه چیزی میدونم و نه چیزی بلدم و نه اگر تو کمکم نکنی،میتونم یک خط بنویسم!ولی یک چیزی رو خیلی خوب میدونم…عجیب دلم برات تنگ شده خدا…دلم برای یک ارتباط با کیفیت و خالص تنگ شده،دلم برای روزهایی که محکم درآغوشت میگرفتم و صورتت رو غرق بوسه میکردم تنگ شده،دلم برای صورتی که از عشق تو خیس اشک میشد و شونه هایی که از گریه های ته دل میلرزید تنگ شده!خدایا چی میشه که ما ازت دور میفتیم؟!چی میشه که اصلمون یادمون میره؟؟؟!چی میشه که دلیل رسیدن به نتایجمون رو فراموش میکنیم؟!چی میشه که این ارتباط همیشه محکم برقرار باشه؟!این سوالی که دارم تموم این روزها ازت میپرسم…توی شهر راه میرم و میپرسم…توی طبیعتت میشینم و ازت میپرسم…میرم ته آرامگاه و کنار آدم هایی که سال هاست مردند و هیچ صدایی ازشون درنمیاد میشینم و میپرسم….
یادته دیروز دوباره باهم رفتیم آرامگاه؟!دیدی که یکی رو گذاشته بودند توی تابوت و چند نفرم زیر اون تابوت رو گرفته بودند ومیبردنش…یک آقایی هم با میکروفن داد میزد بلند بگو لا اله الا الله…آخه کی بگه لا اله الا الله؟!اون جسم بی جان؟!که قراره بره زیر خاک؟!خیلی با خودم فکر کردم خدا…گفتم من نمیخوام وقتی مرده م باهات حرف بزنم…چه فایده اون موقع بگم هیچ خدایی جز الله نیست؟!من الان میخوامت!من الان میخوام بغلت کنم!الان میخوام باهات حرف بزنم،الان میخوام باهات رفیق باشم،الان که هنوز زنده م….الان که هنوز فرصت دارم….خدایا خودت گفتی منو برای بندگی آفریدی!خودت میدونستی بندگی تو چه عشق بازی شیرینه…تو من رو برای عشق بازی خلق کردی نه هیچ چیز دیگه!خب منم همینو میخوام!
خدایا آدم های اطرافم منو نمیفهمن،هیچ کس نیست بتونم 5 دقیقه،فقط 5 دقیقه درمورد تو باهاشون حرف بزنم،تو میدونی حرف زدن از تو چقدر لذت بخشه نه؟!خودت میدونی چقدر شیرینی نه؟!
تو شیرین منی خدا!تو یک نون خامه ای بزرگی که هرچقدر ازش میخوری سیر نمیشی!دل آدمو نمیزنی،تموم نمیشی!نون خامه ای شیرین قشنگم،دلم خیلی برات تنگ شده!خیلی زیاد…
خدایا این دنیا لهو و لعب و بازیه…تو نزار که من درگیر این دنیا بشم و قلبم تیره و تار شه…نزار درگیر مسائل بدون راه حل فعلی زندگیم بشم و بیفتم توی مسیر جاده خاکی…
تو جاده آسفالته منی خدا،تو بنز آخرین مدلی،تو بوی خوشِ کباب روی ذغالی،تو گرمای آغوش مادرمی،تو دلگرمی حمایت پدرمی،تو دستای کوچیک دخترامی،تو نوری،تو عشقی،تو تموم تار و پود منی….
دلم برات تنگ شده خدا…
دلم برات خیلی تنگ شده…
حاضرم برم کوه رو بکنم ولی تو فقط شیرین من باشی…
خدایا میدونم که منو میبینی،میدونم که صدامو میشنوی،میدونم که خودت اشک های صورتم رو پاک میکنی،میدونم که داری میگی من کنارمت….
من!من!من!
من ازت دور افتادم خدا…من در به در دنبال توام…
بگو کجا دنبالت بگردم؟!بگو چیکار کنم که دوباره بتونم بغلت کنم؟!بگو چیکار کنم که فقط تو باشی و تو باشی و تو باشی…
دلم میخواد جهانم رو خالی کنم،من باشم و تو و یک چایی دو نفره!انقدر باهات حرف بزنم که اخرش بگی سعیده سرم رفت!بسه!
آخه قلبم داره از تموم حرف های نگفته میترکه خدا…به تو نگم،به کی بگم؟!هیچکی منو نمیفهمه،هیچکی منو درک نمیکنه،من هیچ هم صحبتی ندارم…
خدایا، من اون بنده ی ضعیفت که قدرت خلق یک مگس هم نداره…تو داری این کیهان رو مدیریت میکنی،حتی اگر من جاده خاکی رفتم،تو منو برگردون،اگر من اشتباه کردم،تو درستش کن،اگر من راه رو گم کردم،تو ازون بالا مسیر درست رو بهم نشون بده …
من تسلیمم خدا…من از ناتوانی وبی عقلی و ضعف خودم به تو پناه میارم….تو پناهم باش،تو عشقم باش،تو ثروتم باش،تو آرامشم باش…
به عظمتت قسم اگر تو کمکم نکنی،تو دستمو نگیری،تو راه رو بهم نشون ندی،تو نورت رو نفرستی،من گمراهِ گمراهِ گمراهم….یادته به محمدت گفتی :إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ؟!
آره تو کافی ای خدا…تو بیش از کافی هستی…منم که با عقل ناقصم،نمیتونم عظمتت رو درک کنم.
خدایا،باز هم ابراهمیت میشم و از ته قلبم فریاد میزنم:
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ
وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ…
وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ…
وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ…
خدایا از شرهمزات جن و انس و شیطان به تو پناه میارم و از تو طلب نوری میکنم که اطرافم رو فرا بگیره و من رو از هر نجوایی در امان بداره….خدایا از من،یک منِ سپاسگزار تر…تسلیم تر…متوکل تر بساز…
خدایا هرآنچه که دارم ازآن توست…و تو به من دادی…و توبه من دادی….و تو به من دادی….من رو برای خودت بخر خدا!من رو برای خودت بخر!
یک آن و کمتر از یک آن،سعیده رو به حال خودش وانگذار.
خدایا من به هر خیری که از جانب تو به من برسه و من رو به تو نزدیک تر کنه،سخت فقیرم.
من به تو فقیرم خدا!
صدامو میشنوی؟!
من به تو فقیرم!
دستمو بگیر….از نور و عشق خودت به من ببخش…من رو از همه بی نیاز و به خودت نیازمند کن.
حَسْبِیَ اللَّهُ…
لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ…
عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ…
وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ…
سلام سعیده جان
این شعر اومد تو ذهنم بعد از خوندن کامنتت:
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می کرد
نمی دونم چرا
شاید برای اینکه خیلی پیچیده ش کردیم
جام جم درون منه
تو دستای بچه های من
تو امنیت خاطرشون ، آرامش شون از بودن من
که با این عشق رشد کنن ولی وابسته م نشن
شاید برای این این شعر اومد رو زبونم که خدا ساده تر از این حرفاس
مثل تشنه ای که بر سرچشمه آب نشسته ولی دنبال آب می گرده
شاید وقتی خدا رو دیدیم شگفت زده بشیم از این همه بودنش ز این همه ساده در دسترس بودنش
شاید خدا مهری ست که از من در خانه ام جاری میشه
شاید خدا مامان گفتن فرزند منه
چقدر من بچه هامو ندیدم مادرم رو همسایه ام رو … و قلبم براشون باز نشد ودنبال خدا جای دیگه ای گشتم
بیدلی در همهاحوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد
سختش کردیم شاید
گاهی از شدت آسانی شاگرد نمی تواند معمای معلم را حل کند و
چون معلم پیش چشمش خیلی عالم ست پس پاسخ معمایش باید خیلی سخت باشد
و شاید اصلا معمایی نیست
ساده ست
شاید فقط کافی ست لذت برد از داشتنی ها که بی شمارند و در همه شون خدا هست
همه داشتنی ها نشان اویند پس باید با نشان معشوق عاشقی کرد
چون میسر نیست بر من کام او
عشق بازی می کنم با نام او
نام او همین قلب های دور و برمونن شاید
قلب ها معبد پروردگارن شاید
و من جای دیگه دنبالشم
نمی دونم
پرم از این شایدها
شاید خیلی ساده تر از اینها باشد
شاید وسط خانه من است
همین خانه ام با آدماش
و در خانه قلبم، او می تپد
همینقد ساده همینقد نزدیک…
سعیده جان
من از کامنتهای تو و اقا ابراهیم، متوجه شدم میتونم گونه ای صمیمی تر با خدا صحبت کنم، ازش کمک بگیرم، بگم هر اون چیزی که تو دلمه اعم از نجوا یا تردید، شک، درخواست و …
حافظ جون خوابید و من برگشتم تو اتاقمون که بنویسم.
جالبه اومدم تو کاغذ، درد و دلی بنویسم ولی هدایت شدم به سایت و کامنت نوشتن اینجا…
یه چیزی برای من پر رنگ شده:
باید از حاشیه دوری کنم.
و برای اینکار باید بیشتر سکوت کنم.
نخوام که توضیح بدم، اثبات کنم…
گاهی همین صحبت های اضافی دقیقا منو از مسیر دور میکنه بدون اینکه اون لحظه متوجه باشم.
خدایا خودت اگاهم کن، من بلد نیستم.
خوبه که الان دارم کم کم متوجه میشم کجاها خطا کردم و متوجهِ حاشیه شدم.
تو و اقا ابراهیم یه طوری از خدا مینویسین که خودمو نزدیک به خدا حس میکنم.
ممنونم از جفتتون.
اولش از استاد ممنونم که پایه گزار این ارتباط ناب هست و بعد از شما دو تا شاگرد ممتازهای استاد.
من صحبت های خصوصیم با خدا یا صحبت از چالشها و تضادهامو تو کاغذ جداگانه (کاغذ باطله یا دفتری که قشنگ نیست) از دفتر شکرگزاریم (دفترهای قشنگ و باکیفیتم) مینویسم که بعدش به راحتی پاره شون کنم، اما الان ایده اومد یکی از دفتر خوشگلهایی که داری رو بردار و بنویس، اشکال نداره بعدش پاره شون کن، صحبت هات حالت مشاوره دارن، حتما تو زیبایی و کیفیتِ دفترها بنویسشون.
فقط سپاس گزاری نوشتن هات ارزشمند نیست که تو دفتر قشنگ نوشته شن، تحلیل هات هم اموزشی هستن و ارزشمند، صحبت های خصوصی هم ارزشمندن، چون انقدر شجاعت پیدا کردی که مطرحشون کنی و دنبال حلشون باشی.
راستی بهت تبریک میگم که داری مینویسی، تمرکزی مینویسی، مطمینم که کتابت پرفروشه، چون قلمت شیرینه از همه لحاظ.
مبارکت باشه تجربه ی کاری که دوستش داری و عشق میکنی باهاش.
الهی و ربی، من لی غیرک…
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
بنام خداونده بخشنده و مهربانم….
فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ ﴿26﴾
پس به کجا مى روید (26)
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ﴿27﴾
این [قرآن عظیم] بجز پندى براى عالمیان نیست (27)
لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ ﴿28﴾
براى هر یک از شما که خواهد به راه راست رود (28)
وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿29﴾
و تا خدا پروردگار جهانها نخواهد [شما نیز] نخواهید خواست (29)
سلام به سعیده عزیزم خواهر قشنگ قلبم
میدونی داشتم کامنتت رو میخوندم چه احساسی داشتم….
اینکه….
به چه درجه ای از توحید رسیدی که اینقدر رهاااا و سبک بال شدی
اینقدر دنبال الله میگردی …
اینقدر موسی شدی که میخوای ببنیش
اینقدر روحت بزرگ شده….
چقدر لدت بردم اینقدر خاشع بودن در برابر رب سعیده اجی
اینقدر بزرگ شدی که دیگه معجزات الله واست کمه موسی موسی موسی موسی…..
میخوای خودش رو ببینی اره مببنی قول میدم بهت یه جایی بعد از چهل نشینی مبینش …
این چهله رو سر بلند بیرون بیای تمام دمت گرمممممم
موسی سایت ما موسی خانواده بزرگ ما
چقدر تو خوبی چقدر من خوبم که دارم کامنتت رو میخونم چقدر همچیز خوبه که ما اینجا هستیم چقدر
الهی شکرت رب من الهی شکرت خدا جونننن خدایاااااااااااا شکرتتتتتتتتت شکرت دوستت دارم خدا جونننننن….
اجی سعیده عزیز خیلی دوستت داریم همیشه باش و همیشه ازت یاد میگیریم…
من این تسلیم بودن رو از شما یاد گرفتم….
اجی شماااااااااااااااا به یه نیرو و یه قدرت الهی رسیدی همینننننننننننننننننننننن
در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا
سلام به سعیده جان
دوست توحیدی ومهربونی که هر کلمه ای که مینویسه فقط و فقط بندگی و طاعت و توحید رو تداعی میکنه عاشق اون رابطه ی قشنگت با خدا هستم و اون سادگی دلت خدا به قلب مهربانت نور وعشق جاری کنه که تو ربات باورساز من درمورد خدا شدی
من هر دفعه از دل کامنت هات یک صفحه مشق مینویسم که چطور سپاسگزار تر باشم و چطور روی شونه های خدا سواربشم فارغ از هرآنچه که در دنیای بیرون اتفاق میافته
خدا تو رو برامون حفظ کنه و بهت شرح صدر بده بازهم بنویسی و اشک شوق رو بر گونه های ما جاری کنی بخاطر داشتن چنین یاران جانی
رفتم دنبال کامنت ها ی جدیدت و این کامنت باز شد اول فایل و باز کردم و گوش دادم که بعد بیام کامنتتو بخونم و این فایل تو همون چندتا جمله ی اول خدا از زبان استاد هدایت امروزم را برام بیان کرد ترسی که تو دلم دارم واسه شروع یه کاری که سمی ترین باورها رو سالیان درازی هست درمورد بهداشت و مجوز های بهداشت تو ذهنم دارم و اونقدر اونا توسط اطرافیانم تکرار شده و میشه که من از شروع اون کار وحشت دارم که هزینه کنم و لوازم بگیرم و شروع کنم و بخوام با بهداشت به مشکل بخورم که مغزم داره می ترکه کاری که بهش علاقه دارم وکلی مهارت دارم البته دیدم کسانی رو که دارن کار میکنن و حتی یکبار هم جایی ازشون مجوز بهداشت نخواستن دیگه از این واضحتر نمیشد که خدا هدایتم کنه که این باور سمی رو بریزم دور و با ایمان و توکل شروع کنم تا خدا خودش قدم به قدم مسیرو برام روشن کنه خداروشکر که از طریق کامنت شما به این فایل هدایت شدم امروز از صبح شیرجه زدم تو سایت و حسابی دارم تو دریای آگاهی شنا میکنم خدارو شکر که تواین لحظه به یه نشونه ی قشنگ رسیدم
سلام به استاد و همه دوستان …
سلام به سعیده جان …
عزیزم دور و نزدیکی خدا به ما کاملا به باورمون مربوط میشه …
عزیزم شما تعیین می کنید که خدا همین لحظه پیشت باشه و سرت رو روی پاش بزاری و براش حرف بزنی و خدا دست رو موهات بکشه و بگه میدونم عزیزم ،اروم باش،خودم درستش میکنم برات …
سعیده جان من و شما یک قطره از اقیانوس بی نهایت خدا هستیم … او یک صدم ثانیه از او جدا نیستیم ، اگررررررر باور کنیم …
اگر برق پر از ذوق و شوق زندگی زندگی رو تو چشمهای بچه آت دیدی یعنی خدا رو دیدی …
اگر یک گل بسیار زیبا دیدی یعنی خدا رو دیدی …
اگر عشق و علاقه رو در نگاه و آغوش مادر و پدرت لمس کردی ،داری خدا رو لمس میکنی …
در هر کجا که احساس شوق و لذت سرشار از حس آرامش رو داشتی به حدی که اشک شوق رو بچشمت آورد اونجا خداست …
سعیده جان چه بسیار افرادی که تشنه دیدار خدا کل جهان رو در جستجویش گشتند… اما در ساده ترین مکان ممکن پیداش کردند …
سعیده جان سخت نگیر و خودت رو در آتش فراق نسوزان …. خدا رو در تک تک ضربان های قلبت جستجو کن ….
خوشحالم که زبان و دست خدا شدم که این پیام رو به شما برسونم (ناهید)
بعد از دعای مناجات ابوحمزه ثمالی بهترین مناجاتی که شنیدم از خانم سعیده شهریاری بود ممنونم که انقدر زیبا با خدای خود و خدای ابراهیم علیه السلام صحبت کردی و بهم نکات مهم در خصوص ارتباط با رب العالمین را متذکر شدی
باید به او دل داد
نام رفیق فقط مخصوص اوست
رفیق یعنی تو روزای سختی بیشتر کنارت هست و کمک میکنه
ای رفیق کسی که رفیقی نداره
ای مونس کسی که مونسی نداره
ای یاور کسی که غیر از تو یاوری نداره
به ما همیشه خودت یادآوری کن نعمات رو و کمک کن آن طور که لایق خودت هست شکرگذار تو باشیم
سلام به استاد خوبم وهمه ی هم مکتبی های عزیزم،
تا حالا عاشق شدین ؟
تا حالا عشق رو به معنای واقعی تجربه کردی؟
تا حالا به عشق دیدن یا شنیدن صدای کسی قلبتون به تپش افتاده؟
تا حالا چشم براه کسی بودید که بی اندازه دوستش دارید وبا شنیدن صدای زنگش یا صدای پاش یا حتی صدای کلید انداختنش به در نَفَسِتون از خوشحالی تو سینه حبس بشه وقلبتون از شدت تپش بخاد از سینه دربیاد؟
تا حالا شده با دیدن عشقتون بهترین وبزرگترین لبخند رو لبهاتون بیاد؟
تا حالا شده منتظر عشقتون باشید وعشقتون از اون سمت خیابون براتون دست تکون بده وبیاد سمتتون وشما همونجا بی اختیار بگید الهی من فدات بشم ،الهی من قربونت برم ،،،،
تا حالا شده عشقتون یه جمله عاشقانه یا حتی یه کلمه مثل جونم ،نفسم،و…بهتون بگه وشما غرق در شادی بشید واحساس کنید روی ابرها سیر میکنید؟؟
مطمعنم کسانی که عشق رو تجربه کردند این حس وحالی که من ازش حرف میزنم رو درک میکنن
حالا بیاین این احساس زمینی رو میلیاردها بار شدتش بدیم بزرگش کنیم،قویترش کنیم،چی میشه؟
میتونی تصورش کنی؟
خدا همین حس رو به ما داره!!!!!
خدا عاشق ماست ،
خدا در وجود ماداره زندگی میکنه ،داره تجربه میکنه ،در وجود ما داره لذت میبره ،در وجود تک تک ما داره این دنیای مادی رو احساس میکنه وتجربه میکنه
ما تکه ای از خداوندیم
خدا عاشق ماست،،
حالا یه سوال از خودتون بپرسین؟؟؟
تپش قلب من از کیه؟نَفَسِ من رو کی میکشه؟
کی وقتی من خابم حواسش به نفسهای منه؟
کی حواسش به تپشهای قلب منه؟
اصلا کسی هست ؟کسی میتونه اینجور عاشقانه حواسش به ما باشه؟حتی بهترین ودلسوزترین وعاشقترین پدر مادرها و عاشقا هم اینجور نمیتونن مواظب بچه هاشون ویا عشقشون باشن؟
خدا عاشق ماست
خدا با ما عشق میکنه
با هممون
ما چیزی از خودمون نداریم هیچ چی هیچ چی
همش لطف خداس همش لطف خداس
یه نگاه به صفات خدا بندازیم یه نگاه به اسامی خدا بندازیم اگه یه ذره انصاف داشته باشیم باید تو این همه عشق و علاقه ومهر ومحبت خدا ذوب بشیم ،آب بشیم
به قول آیت الله بهجت با تمام وجود کفر ورزیدیم با تمام وجود ناشکری کردیم و سرکشی کردیم اینهمه بهمون لطف کرد اینهمه بهمون نعمت داد
دیده پوشوند بخشیدمون ،ازمون درگذشت،عیبمون رو پوشوند آبرومون رو حفظ کرد،دستمون رو گرفت،
اگر بنده گیش رو میکردیم چیکارا برامون میکرد؟؟
خدایا مارو ببخش و کاری کن که عاقبت تو خشنود باشی وما رستگار “”””
بنام خدای هدایتگر
خدایی که همیشه من رو هدایتم کرده اما به گوشها و چشمهای من مهر زده شده
و این منم که نشانه ها رو نمیبینم
و دلیل اینکه مننشانه ها رو نمیبینم بخاطر اینه که خودم میخوام برمتجربه کنم،درس بگیرم و بعد شاید شااااااید تغییری ایجاد بشه.
که این از حس غرور و لجبازی من میاد.
امروز 1403/07/30
و من بعد از مدتها کلنجار رفتن با خودم که خدایا چیکار کنم،تو منو نجات بده کمکم کن و ….
اجازه دادمخدا هدایتم کنه.
خیلی جالبه
من بنده ی ضعیف باید اجازه بدم خداوند هدایتم کنه،چقدر من زور سر بالا میزنم.
چقدر آخه
به قول استاد شماها حالا حالاها باید بخورید،باید سیلی جهان رو بخورید شاااید دست بردارید از اشتباهاتتون.
این فایل نشانه ی امروز من بود و چقدر به جا بود.
چقدر تونست به من کمک کنه.
دیر وقته وخوابم گرفته اما من چند باور در دفترم نوشتم.
و فردا بیشتر تمرکز میکنم روی این فایل و دوره هایی ک خریدم.
تا شاید به مسیر درست برگردم.
به راه راست….
صراط المستقیمی
که هر روز توی نمازم دارم میخونمش
باورها:من حرکت میکنم و خداوند هدایتگر من در مسیر است
خداوند میداند در چه زمانی چه موقعیتهایی را برای من فراهم کند و من را به سمت آنها هدایت کند
خداوند به بنده اش ظلمنمیکند و خداوند بسیار مهربان و آمرزنده است
مسئولیت خداوند هدایت من است و من باید همواره تسلیم خداوند باشم
امیدوارم این باورها بتونه به دوستان کمک کنه.
استاد خیلی دوستتون دارم
مریم جان خیلی دوستتون دارم
دوستان خیلی دوستتون دارم
در پناه حق باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
این فایل نشونه امروز من بود
و خیلی روم تاثیر گذاشت خیلی زیاااددد
قبل این متن بنویسم که دقیقا نمیدونم میخوام چی بگم ولی احساسات این چند وقتم و این فایل منو هماهنگ کرده ک بنویسم
حدود س ماهیی هست ک دوره کشف قوانین زندگی رو پیش میبرم و جلسه سوم هستم
تا دو ماه پیش واقعا خوب پیش رفتم و از یک ماه گذشته بخاطر یک تمرکز شدیدی که رو یک آموزش گذاشتم کمتر شده کار کردنم روی خودم
ولی خدارو شکر قطع نشده …
این روزها شاید حدود نه ساعت درگیر هدفم هستم و اینقدر تو فکرو خیالاتشم ک شب ب شب خواب های مرتبط باهاش رو میبینم
اینقدر برای یادگیریش ذوق دارم ک اصلا نمیتونم کار دیگ ای بکنم و بزور خودم رو میبرم سمت کار های دیگ ای ک باید انجام بشه
این اقدام من در جهت یک ارزوی ده ساله است که میخوام به واقعیت تبدیلش کنم
میخوام بالاخره بهش برسم ولی راهی رو به صورت قطعی مشخص نمیکنم که خدا هدایتم نکنه البته سعی میکنم ک مشخص نکنم :)
ولی این همه ذوق و شوق و اشتیاق درون من یک پاشنه اشیلی رو داره هر روز شعله ور تر میکنم اونم عجله و استرس عجله و نرسیدن دوباره دیر شد بدو تمومش کن
لذت نبر از الانت لذت ها ماله بعدا و فلان
خلاصه که خیلیییی درگیر این موضوع هستم
شدم مثل یک طنابی که این باور گاها منو به سمت خودش میکشونه و حرفای قلبم ک میگ اروم باش من به یک سمت دیگ
..
در مورد این موضوعات خیلییی از خدا هدایت خواستم و خدا همش میگ سپاسگزاری سپاسگزاری بخصوص بعد از فایل اخری ک استاد گذاشتم درباره کامنت لیلا جان ک از سپاسگزاری چقدر نتیجه گرفتن
چند روزیه که دارم انجامش میدم که خدا رو شکر منو به ارامش بیشتری هم رسونده ولی این فایل امروز و کلمنت های زیرش منو به یک نتیجه دیگ ای رسوند ک من چقدر خودمو با عوامل بیرونی درگیر میکنم چقدر برای رسیدن به هدفم سناریو میچینم چقدر میگم اگ این راه نشد اون راهم هست و این ها میشن شرک برای من
و این برای من خیلی سخته ک بدونم بزرگ ترین پاشنه اشیلم شرکه
ادمی ک استرس داره نگرانه مشرکه چون از عوامل بیرونی میترسه چون عوامل بیرونی رو در زندگی خودش موثر میدونه و این ها همه اتفاقاتی هستن ک برای من از بچگی رخ دادن و من هر دفعه بیشتر باورشون کردم
غافل از اینکه خدا میگ اگاه باش ک فقط با یاد خدا دل ها ارام میگیرد پس اگ دلم اروم نیست دارم شرک میورزم ….
کامنت های زیادی از دوستان خوندم و خیلی لذت بردم
میخوام این نشونه رو برای خودم اینجا بذارم که
این روز ها یعنی اواخر مهر 1403
در کجا هستم
در دفتر صب تا عصر مشغول یادگیری هدف مربوطه و عصر تا شب کار میکنم
جوری عشق دارم به یادگیری ک متوجه گذر زمان نمیشم
امروز از اون روزی ک قصد کردم این کار رو انجام بدم دو ماه میگذره و یک ماهه ک خیلی جدی دارم هدفمو پیش میبرم امیدوارم رد پاهای بعدیم با شوق و همچنین ارامش بیشتری همراستا باشه
عاشقتونم استاد
مرسی ک قانون تمرکز رو بهم یاد دادید من واقعا با این قانون دارم میترکونم