باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 2

4128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی حیدری» در این صفحه: 83
  1. -
    علی حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3190 روز

    سلام دوست عزیز

    واقعاااا خوشحالم، وقتی دیدگاهتون رو خاین وندم یه حس فوق العاده ای بهم دست داد. خدارو شکر که میتونم برای دوستانم در این جمع دوستانه مفید باشم????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    علی حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3190 روز

    سلام مهدی جان

    نمیدونم باید چی بگم! حس فوق العاده ای دارم از خوندن کامنتت. یکی از همکارام هنوز آنلاین نشده تا کار رو شروع کنیم(طراحی سایت انجام میدیم) و من گفتم چرا الکی وقتمو هدر بدم، کلی کتاب موفقیت دارم، چند صفحه خوندم، با خودم گفتم من اصلا زیاد وقت نمیکنم کامنتای سایت رو بخونم، بزار برم کامنتای مسابقه جدید رو بخونم، یجورایی یه حس درونی اینو بهم گفت و خوشحالم که به این حس گوش کردم. یجورایی خدا انسان رو هدایت میکنه به این مسیر. حرف عطار درسته، همه چیز باور و یقینه، زندگی من در همه ابعادش کلی تغییر کرده، احساس ناب و فوق العاده ای دارم، بینهایت خوشبختم، درسته که هنوز از لحاظ مالی چیزی به چشم نمیاد یا خیلی کمرنگه اما یه باور دارم، خدایی که بهت 1000 تومن پول میرسونه میتونه 1000 میلیارد هم برسونه و این اعداد برای خدا فقط یه گوشه چشمه و فرقی باهم ندارن. اعتراف میکنم برای چند ثانیه ای هنگام خوندن کامنتت اشک تو چشمام پر شد، وقتی آیه تسخیر رو خوندم، قبلا هم در دوره قانون آفرینش استاد بهش اشاره کرده بود اما شاید الان فرکانسم بالاتره و بهتر میتونم درکش کنم. کل این متن ها با ناخودآگاهم نوشته میشه و براش فکری نمیکنم. خدا برام بهترینارو در نظر داره، مطمئنم

    درباره نماز هم به عینه دیدم، وقتی از ته دل نماز میخونی یه حال عجیبی داری که اون لحظه حاضر نیستی با میلیاردها تومن پول عوضش کنی، یه حس عرفانی. چند سال پیش آرزوی داشتن یه موتور رو داشتم، با خدا گفتم و ازش خواستم، میدونی نتیجه چی شد؟ خدا جور کرد، یه اتفاق عجیب، بابام پول جور کرد و گفت نظرتون چیه ماشین بخریم، مامانبزرگ پیر شده و برای اینور اونور رفتن ماشین نیاز داریم، خودمون هم راحت باشیم، ظرف چند ماه پولشو جور کرد یه 405 خریدیم. به نوعی ماشین فقط دست من بود چون کسی رانندگی بلد نبود و بابام هم از رانندگی خوشش نمیومد و 1 بار هم پشت فرمون ننشست. گفتم خدایا دمت گرمممم. الان 1 ساله به دلایلی ماشین رو فروختم ولی مطمئنم خدا باز برام جور میکنه، خیلی خیلی بهترشو. باران رحمت خدا در حال باریدنه، به قول استاد ما سطلمون کوچیکه برای جمع آوری قطره های بارون

    حس خوبی دارم، خدایا شکرت

    خوشحالم که امروز کامنت زیبای تو رو خوندم مهدی جان

    امیدوارم در تمام مراحل زندگیت موفق و سربلند باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: