باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 45

4128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه ام گفته:
    مدت عضویت: 4015 روز

    سلام به روی ماه همه تون

    به نظر ما بهترین باور درمورد خداوند “باور بخشنده بودن” هست

    هم به این معنی که همیییییشه و تحت هر شرایطی بنده اش رو میبخشه و هزار بارم اگه اشتباه کنیم باز هم ما رو با آغوش باز پذیرا هست

    و هم به این معنی که به ما نعمتهای زیادی بخشیده و ارزانی داشته و دلش میخواد ما به عنوان نیروی مطلق بخشندگی خدا رو قبول کنیم

    به نظر ما خدا تاج بندگیش رو روی سر ما قرار داده و دلش میخواد ما به این باور برسیم و بفهمیم که ای انسان هر اتفاقی بیفته، هر خطایی انجام داده باشی و هررررر اتفاقی افتاده باشه . تو ای انسان خلیفه ی من روی زمین هستی ، و همیشه راه برای بازگشت و دوباره شروع کردن هست … و اینکه به نظر ما باید قدرت رو فقط و فقط در دستان خدا بدونیم …. همین و بس .

    شاداب باشید ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    دنیا فاطمی گفته:
    مدت عضویت: 2829 روز

    عرض سلام وادب وخداقوت دارم خدمت استادعزیز وگرانقدر و همفرکانسیهای عزیزم من یک مادرهستم و یه مادرهمیشه درحال عشق ورزیدن وخدمت کردن به فرزندشه,هروقت که به پسرم محبت میکنم یاچیزی براش فراهم میکنم به خودم میگم من یه مادرم وایییییینهمه بچمو دوس دارم و حاضرم هرکاری برای شادی وسعادت بچم بکنم دیگه خدای عزیزو مهربونم که ارحم الراحمینه و منو خلق کرده دیگه چقد منو دوس داره ,این فکر یه حس آرامش وصف ناشدنی بهم میده بطوری که ناخودآگاه لبخند روصورتم نقش میبنده و همون موقع به خودم میگم که خدا خیلی بیشتراز من دلش میخواد که من به آرزوهام برسم خدایا سپاسگزارتم ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  3. -
    علی صادقی گفته:
    مدت عضویت: 3176 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت همه عزیزان و استاد ارجمند

    باور من: آیا خداوند برای من کافی نیست؟

    ?گفتم: چرا انقد سختی رو باید تحمل کنم؟

    گفتی: «انَّ مع العسر یسرا»

    “قطعا به دنبال هر سختی، آسانی ست.(انشراح/6)

    ?گفتم: اخه دیگه خسته شدم

    گفتی: «لاتـقـنطوا من رحمه الله»

    از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)

    ?گفتم: من میدونم که تو منو فراموش کردی

    گفتی:«اذکرونی اذکرکم»

    منو یاد کن تا یادت باشم.

    ?گفتم: خب تا کی باید صبر کنم؟

    گفتی: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعه تکون قریبا»

    تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)

    ?گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک

    (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)

    گفتی: «الیس الله بکاف عبده»

    مگه من برای تو کافی نیستم؟(زمر/36)

    شادِ شادِ شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  4. -
    کیانوش نسیم سبحان گفته:
    مدت عضویت: 2913 روز

    به نام خالق زیبائی ها

    سلام درود بیکران خداوند متعال خدمت دوستان عزیزم در خانواده مقدس و مهربان عباسمنش که الان به جرات میگم برند اول موفقیت در ایران و به زودی در جهان است و همجنین سلام و درود بر استاد برحقم سید بزرگوار حسین عباسمنش و گروه محترمشان

    عجب مسابقه ای شده و عجب سوالی مطرح شده که به نظر من جواب هایی که میبینم و میخونم اگه باهمه وجود درک کنیم و اجرا،،راه صدساله را یکساله میرویم و به هرآنچه خداوند وقتی انسان را آفرید و به خودش تبریک گفت (فتبارک الله احسن الخالقین)و خواسته و نیتش از آفریدن این مخلوق که احسن مخلوقات است ،،به احسن وجه میرسیم

    از همون روز اول مطرح شدن این سوال را خوندم میخواستم جواب بدم ولی هر جواب گرانبهایی از دوستان عزیزم خوندم، جواب من هم در دل خودش داشت و فقط جوابها را خوندم تا اینکه جای یه مطلب را خالی دیدم که چند وقته

    در وجودم دنبال شناخت بهتر و بیشتر اون هستم شاید اون راهم دوستان گفته باشن چون تمام مطالب را موفق به خودندنش نشدم،،

    این مطلب را در قالب یه شعر که آهنگ شده و یکی از آهنگهای مورد علاقه استاد عزیزم هم (طبق شنیده هام)است مینویسم البته به صورت نشونه دریافت کردم که عرض میکنم خدمتتون

    بعد از چند روز که این سوال مطرح شد به خودم گفتم دیگه امروز جواب میدم و از وجود نازنین خدا درخواست کمک کردم و هنزفریم را به موبایلم وصل کردم و شروع کردم به گوش دادن آهنگ( زندان )محسن چاوشی نازنین و تنظیمات گوشیم را طوری گذاشتم که آهنگ بعدی تصادفی انتخاب و پخش بشه که این آهنگ اومد و بعد از چندبار گوش دادن به خودم گفتم خودشه دیگه باااااوووووررررررر قدرتمند تر و زیباتر از این باور که بسیار باور سختی هم است در مورد خداوند نمیتونه باشه ولی وقتی باورمون بشه چی میشه

    پس سخن کوتاه میکنم و شمارا به خوندن این شعر دعوت میکنم

    حقیقت نه به رنگ است و نه بو

    نه به های است و نه هوی

    نه به این است و نه او

    نه به جام است و سبو

    ——————————-

    نه مرادم نه مریدم

    نه پیامم نه کلامم

    نه سلامم نه علیکم

    نه سفیدم نه سیاهم

    نه چنانم که توگویی

    نه چنینم که توخواهی

    نه سمائم نه زمینم

    نه به زنجیر کسی بسته و برده اینم

    نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم

    نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستاده پیرم

    نه به هر خانه ره و مسجد و میخانه فقیرم

    نه جهنم نه بهشتم چنین است سرشتم

    ————————————————————

    به تو سربسته و در پرده بگویم

    تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را

    آنچه گفتند و سرودن تو آنی

    خودت تو جام جهانی

    تو ندانی،تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی

    تو خودت باغ بهشتی،،تو خودت باغ بهشتی

    ——————————————————————-

    نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم

    نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستاده پیرم

    نه به هر خانه ره و مسجد و میخانه فقیرم

    نه جهنم نه بهشتم چنین است سرشتم

    ——————————————————–

    به تو سوگند،به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی

    تا بر در خانه متروکه هرکس ننشینی و به جز روشنی پرتو خود هیچ نبینی و گل وصل نچینی

    نه که جزئی ،نه چون آب در اندام سبویی

    خود اویی ،خود اویی،بخدایی

    من فقط میتونم برای خودم و درحد خودم تفسیر و معنا کنم و تلاش برای عمل و ساخت این باور گرانبها

    امیدوارم شما هم بتونید تفسیر معنای خودتون را داشته باشید و از همه مهمتر ساخت باور قدرتمند اون

    آرزوی سلامتی و سعادت و خوشبختی و خدایی دارم واسه همتون

    در پناه حق شاد و پر روزی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  5. -
    نفیسه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3504 روز

    سلام عرض ادب خدمت استاد گرامی و دوستان عزیزم

    کلی حرف توی ذهنم هست که نمیدونم چه طوری هماهنگش کنم اما وجودم میگه که بنویسم شاید حرفام به درد این همه دوستی که دارم بخوره،

    از وقتی که تونستم بزرگ شدن رو تجربه کنم و بهم میگفتن که به سن تکلیف رسیدم و باید یک مرجع تقلید داشته باشم و کارهای اونا رو تقلید کنم ، توی عالم بچگی و سادگی خودم میگفتم یعنی چی مگه ما میمون هستیم ، اما به خاطر مذهبی بودن خانواده نمیتونستم دهن باز کنم و چیزی بگم چون مورد اتهام قرار میگرفتم ، توی سن راهنمایی که رسیدم توی کتب دینی میخوندیم که وجه تمایز انسان و حیوان عقل و قدرت اختیاره ، بعد از این مسئله یه چیزی توی وجودم آلارم میداد که اینا با هم سنخیتی نداره و اگه خداوند این موهبت رو داده که فکر کنیم و بعد اختیار کنیم و تصمیم بگیریم که دیگه مرجع تقلید چیه؟؟از اون موقع سالهاست میگذره و حالا فهمیدم چیزی که این چند سال بهم اجازه نداد که این موضوع رو بپذیرم چه حسی بوده ، همه ما میتونیم بهترین چیزها رو داشته باشیم ، به ساده ترین روش .اما به کمک قلبت از عقلت استفاده کن و با قدرت اختیارت مسیر رو انتخاب کن، و ایمان داشته باش که همیشه برای تصمیمات راهی باز میکنه، حالا من برداشتم اینه که برای اینکه بهترین باور رو بپذیریم در مورد خداوند اینه که بدونی خدا توی وجودت رخنه کرده و داره تو رو راهنمایی میکنه، بهش اعتماد کن ، بذار توی سختی هات ، توی تردید هات کمکت کنه ، همیشه ممنون دار خانوم استر هیکس هستم که مثال واقعا عالی زد برای مواقعی که سخت در حال تقلا هستی، اون گفت زندگی رو مثل رود خانه ببین هر چی در موقع مشکلات پارو بزنی و و تقلا کنی سخت تر به موانع میخوری ، دستات رو از روی پارو بردار و بذار جریان زندگی تو رو به دریا برسونه

    توی کتاب های ما در مورد موفقیت، چون همه ستارگان کتاب افراد قدیمی هستند و در دهه هایی موفقیت هاشون رخ داده که زمان های بی تکنولوژی بوده و اکثرا هم به خاطر سبک زندگی قدیم و طرز فکر مردم گذشته ،پذیرفتن که موفقیت به سختی به دست میاد ،و توی کتاب هاشون این موضوع رو به صراحت و وفور تاکید کردن، این دیدگاه رو به خواننده القا میکنه که موفقیت به سختی به وجود میاد ، ولی با توجه به اینکه فهمیدم که خودم با ذهن ناهشیارم میتونم به همه خواسته هام برسم دیگه این دیدگاه نویسنده رو بهش توجه نمیکنم و حتی گاهی اوقات ازش میگذرم ، چون میخوام همه چیز رو راحت به دست بیارم ، این میشه قدرت انسانی من، که به کمک قلبم فکر میکنم و با قدرت اختیارم تصمیم میگیرم که کدوم مسیر رو انتخاب کنم.

    امیدوارم حرفام تاثیر خوبی روی قلب و روحتون بذاره ،آرزومند دیدار همه شما عزیزان هستم که ببینم همتون بهترین روزهای زندگیتون رو دارین سپری میکنید

    دوستون دارم ???????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  6. -
    شادی آرامش گفته:
    مدت عضویت: 3156 روز

    در ادامه نظر قبلیم…

    وقتی خود خدا گفته الیس الله بکاف عبده (آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟)، دیگه ما چرا نگرانیم؟ غیر از اینه که باورش نداریم؟ قدرتشو باور نداریم یا اصلا اونو از خودمون دور می دونیم و باور نداریم که این قدرت در خدمت ماست. کلا دیدگاه ما درباره خدا از ریشه اشتباهه. ما خدا رو مثل یک پادشاه خیلی قدرتمند می دونیم که فقط دنبال اینه که مچمونو بگیره. این چیزیه که از بچگی کردن تو مغزمون.

    واقعا “چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید”

    وقتی خود خدا میگه بابا من براتون کافیم، فقط کافیه از من درخواست کنید، چرا باورش نمی کنیم. واقعا چرا؟ بیایید بشینیم با خودمون فکر کنیم چرا خودمونو نمی سپریم دست خالق؛ دست کسی که ما رو خیلی بهتر از خودمون می شناسه؛ دست کسی که این عالم رو به خدمت ما درآورده؛ دست کسی که از همه مدیران و سیاستمداران و سرمایه دارها و پادشاهان جهان قدرتمندتره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    بهداد بخشی موفق گفته:
    مدت عضویت: 4000 روز

    سلام

    تشکر از پرسش عالی شما

    من یک باوری دارم که باهاش خیلی چیزها را به دست آوردم خداراشاکر هستم

    خداوند همیشه بزرگ و بخنشنده در سلامتی کامل است او در من است پس من هم بهترین سلامتی جهان را در همه اعضای بدنم دارم

    خداوند موفق است او در من است پس من هم موفق هستم

    عشق من خدای همیشه مهربان نامحدود است او در من است پس من هم نامحدود هستم

    خدایاشکرت

    پس هرچیز که من را محدود می کند اشتباه است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    وجیهه تودرواریانی گفته:
    مدت عضویت: 2976 روز

    باسلام خدمت خانواده ی گرم وصمیمی عباس منش من از روزی که استاد سوال رو مطرح کردن خیلی فکرم در گیر شده وبا توجه به خواندن نظرات وتحقیقات دیگه به این نتیجه رسیدم باور خوب وزیبا نسبت به خداوند خیلی زیاده دقیقا مثل باور فراوانی اونقد زیاده که انتخاب بهترین باور سخته ولی به نظر من بهترین باور اینه که از بدونیم خداوند برای بندگانش بهترین بهترین چیزها رو میخواد اگر به این باور بزرگ برسیم هیچ گاه ناامید نمیشیم وترس به سراغمون نمیاد امید وارم همینطور که راحت مینویسیم با کار کردن رو باورهامون بتونیم راحت تو لحظه لحظه ی زندگیمون باورها رو عملی کنیم وبا این باورها زندگی کنیم در اخر از همهی دوستان واستاد عزیزم تشکر میکنم وخدا رو شکر میکنم انشاالله شاد وپیروز وثروتمند سالم باشین خدا نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    علیرضا مهاجری گفته:
    مدت عضویت: 3903 روز

    با سلام خدمت استاد بزرگوار وهمه دوستان عزیز من نظرم را اینگونه بیان می کنم که من انسان دارای اختیار در تمام امور واحوالات خود دارم از امدن به این دنیا تا هر کار ی که می خواهم انجام دهم خداوند به من اختیار تام داده وبر طبق قوانینی که وضع کرده در همان راستای اختیارم کمکم مکند حال چه اون کار به سود یا زیان من باشد پس چه باوری از این مهمتر که منبع وقدرت اصلی جهان همان قدرت را به ما داده تا به اختیار خود هر کاری را انجام دهیم پس اگر من این باور را داشته باشم که من مختارم هر کاری انجام دهم واین انرژی با من همراستا می شود درجهت تقویت اختیارم پاینده باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    آسی صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2881 روز

    بادرود براستاد عزیزو دوستان مهربان

    منزه وپاک خدایی که ملک وملکوت هرموجودبه دست قدرت او و بازگشت همه خلایق به سوی اوست (یس)

    باورهای غلط ما باعث شد از خداوند بترسیم و ازعشقش دوربشیم باورهای اشتباهی که پدران و مادرانمون تو ذهنمون جا دادن

    منم مث اکثر دوستانی که گفتن بخاطر باورهایی که درمورد گناه وجهنم ووو بارها اذیت شدم و به مهربان بودن خدا عدالت خداوند شک کردم

    ازش ترسیدم ازش فرارکردم و بارها و بارها سرش دادزدم ..

    هروقت کمی موهام بیرون بود این حرف معلم پرورشی میامد تو ذهنم از موهام تو حهنم آویزون میشم هر وقت میخندیدم میگفتن خانم باصدای بلند نباید بخنده گناهه ووو هزاران چیر دیگه که همه اش گناه و‌گناه بود

    میترسیدم و تو هر مراسم نوحه و سینه زنی اونقدر گریه میکردم تا بخشیده بشم بارها ازگریه زیاد خوابم میبرد

    و وقتی بیدارمیشدم سردردهای شدید داشتم میگفتم خدا دیگه منو بخشید..

    چقدر خدارو سرزنش میکردم بخاطر بی عدالتیش وقتی دچاربیماری شدم که درمان نداشت دوستی بهم کفت توبه کن گناه کبیره داشتی خدا بهت درد داده گفتم خدا مگه الرحمن و الرحیم و رئوف نیست میگفتن باشه گناه کردی باید تقاص بدی …

    وقتی دخترم مریض شد و دکتر گفت تاهمیشه باید دارو مصرف کنه دیگه به حرف دوستام ایمان اوردم که من گناهکاریم که حالا خدا بعد خودم دخترمم دچار دردوبیماری کرده باهاش قهر کردم و دور شدم ازش دیگه باهاش حرف نمیزدم میکفتم خدایا باهات قهرم اما گاه باهاش،حرف میزدم چون میدونستم اون بامن قهر نیست چون بعد مدتی بیماریم متوقف شد داروهام قطع شد الان چندسالی هست که تزریق هام قطع شده حتی حالا که یادم می افته بحرف دکتر اشگ میریزم گفت چیکارکردی پلاک های تو سرت رو تعدادی که بود دیگه بیشتر نشد متوقف شد ….

    پدرم گفت دیدی دخترم خدا رو شکر کن این امتحان بود خوشحالی مادر پدرم همه سالها درد و بیماریمو فراموش کردم

    الان سالهاست تحت نظرم پزشکم گفت این بیماری درمان کلی نداره باید تحت نظر بمونی شاید برگرده ولی من و خدای من میدونیم که بیماری لاعلاج من دیگه برنمیگرده

    و خداکنه یه روز بیام بنویسم برای همه شما دخترمم کاملا سلامتیش برگشته ایمان دارم میام بهتون خبرخوب میدم

    ازوقتی فایل حزن درقرآن استاد و گوش کردم دیگه گریه نمیکنم بجاش شادم و میخندم میخوام شادی بیشتر جذب کنم

    باور خداوند میتونم بگم آرامش رو به زندگی مون وارد کردن ..

    هنوز خیلی راه دارم تا عشق خداوند رو باور کنم چون خیلی ازش دور شده بودم اما امید دارم روزی عشق خذاوندرو باتمام وجودم لمس میکنم

    ///

    استاد عباس منش عزیز خداوند حفظتون کنه از خداوند برای شما سلامتی میخوام و برای تمام دوستان هم عشق خداوند رو آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای: