باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 67
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-04 05:37:052024-06-27 06:22:56باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند بخشنده مهربان ، خداوندی که بااینکه چشم نداره ولی میبینه و بااینکه گوش نداره ولی میشنوه،باسلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی،
وقتی به گذشته ام و اعتقاداتی که در مورد خداوند داشته ام نگاه میکنم،نمیدونم باید بخندم یا افسوس بخورم ولی میدونم که این مسیری بوده که خودم برای رسیدن به خداوند انتخاب کردم و این موضوع رو تا اندازه خیلی خوبی درک کردم که خداوند هیچوقت خودشو به ما تحمیل نمیکنه،هر چند مواقعی که من نعمت هاشو نادیده گرفتم به من لطف بی نهایت داشته و داره، و این جزء ذات پاکش هست ولی من هر طور که اونو باور کنم میبینمش و اون اصلا مثل من احساسی عمل نمیکنه.از موقعی که خودمو شناختم خداوند رو غیر قابل دسترسی میدونستم وفکر میکردم خداوند محدود به شرایط و اشخاص خاصی هست، بزرگتر که شدم، تسلیم تقدیر شدم و به راههای خیلی سخت تری کشیده شدم و کم کم وجود خدا رو بیشتر انکار کردم و اونو مقسر میدونستم ولی بازم خدا دست منو گرفت و منو از جهنم بیرون کشید ، اون سالها سالهای سختی برای من بود و من وارد بازی شده بودم که نمیتونستم ازش بیرون بیام و وقتی خدا منو نجات داد تلنگری به اعتقاداتم در مورد خدا خورد ولی هنوز یک جاهایی از کارم ایراد داشت و داره، و وقتی خدا منو با برنامههای استاد آشنا کرد من هزار بار بهتر و نزدیکتر به خدا شدم و میدونم باید باورهای قویتر ذهنی بسازم در مورد خداوند و توی این کار تعهد داشته باشم،چیزی که تو زندگیم کم داشتم و دارم سعی میکنم و از کارهای کوچیک تر شروع میکنم و به آخر میرسونم،نعمت های خدا رو تحسین میکنم و به خاطرشون در مقابل خدا سجده میکنم که لایق ستایشه.بعضی از شبها بیدار میشم و قرآن مطالعه میکنم و باخدا خیلی راحت صحبت میکنم و هیچ چیز مثل اینکار نمیتونه احساس سلامتی، ثروت،شادی،آرامش و خوشبختی رو افزایش بده ، احساس میکنم وقتی به خدا توجه میکنم داره بامن صحبت میکنه حتی یک بار توی خواب و بیداری منو تحسین میکرد و ازم راضی بود و این ما هستیم که تصمیم که میخواهیم چه رابطه ای با خدا داشته باشیم و بازم وفای به عهد که اینقدر خداوند در قرآن تاکید کردند،اگه همه چیزو آسون بگیریم آسونه،اگه سخت بگیریم اون وقت همه چیز سخت میشه ، خداوندی که همیشه حاضر و ناظر به همه چیز نمیتونه مثل اینکه فقط محتاج خداوندم،فقط از او همه چیزو بخوام،و اون هرلحظه با منه و به حرفهام گوش میکنه و راهو به من نشون میده و راهو برام هموار میکنه و کارهارو آسون و شرایط رو مهیا میکنه،هیچ چیز مثل اینها منو آروم نمیکنه و باعث میشه که حسرت نخورم و حسادت نکنم و با آرامش در مسیرم حرکت کنم و مطمئن باشم که یکی خیلی بهتر از همه میتونه کارهارو برام درست کنه.آرزوی خوشبختی برای همه جهانیان از خداوند یکتا دارم.
ببخشید کتاب استاد اسمش هست
چگونه فکر خدا را بخوانیم
به نام الله
به نام پروردگار عزیزم که روزی ازش میترسیدم روزی به عدالتش شک میکردم روزی بود که باهاش جروبحث میکردم و بهش میگفتم تو چرا من را آفریدی؟برای اینکه عبادتت کنم؟پس تو یک دروغگویی چون میگی من به عبادت شما نیاز ندارم ,برای این آفریدی که سختی بکشم تا اون دنیا بیام بهشت؟پس واقعا عاقل نیستی,
اصلا تو چرا من را آفریدی؟؟؟؟ چرا میگی باید فلان باشه ؟پس اختیاری که به ما دادی هم دروغه و زندگی ما چیزی جز جبر مطلق نیست و ……..
و غافل بودم از اینکه اینها تمام باورهای غلطی بود که توسط گذشتگان به من رسیده بود
الآن همه چیز به لطف پروردگار عالمیان (از اینگونه صدا کردنش خوشم میاد,پروردگار, رب, اینگونه خودم را بیشتر در آغوشش احساس میکنم) تغییر کرده.
سلام استاد عزیزم , سلام بر کسیکه از طرف خدا انتخاب شده تا ما را راهنمایی کند و او را بهتر به ما بشناساند.
سلام دوستان عالی من
سلام پروردگار عزیزم و سپاس از تو به خاطر این محیط عالی که من را به سمت آن هدایت کردی
دوستان عزیزم
چند پیشنهاد براتون دارم, خواهش میکنم از من بپذیرید
خواهش میکنم کتاب (چگونه خدا را بهتر بشناسیم از استاد عزیزم)را حتما بارها و بارها بخوانید و خواهش میکنم مطالب آن را باور کنید
خواهش میکنم فایلهای 7 تا 10 (راهنمای عملی رسیدن به رویاها)را بارها و بارها گوش کنید , بدون مقاومت , و حرفهای استاد را باور کنید
خواهش میکنم فایلهای 2 و 3 راهنمای درون که در محصولات موجود هست را بارها گوش کنید و باور کنید
خواهش میکنم کتاب بنویسید تا اتفاق بیفتد استر هیکس را بخوانید و باور کنید
و باز , دوباره فایلهای 7 تا 10 (راهنمای عملی رسیدن به رویاها)را بارها و بارها گوش کنید , بدون مقاومت , و حرفهای استاد را باور کنید
آنوقت است که تازه میفهمید خدا کیست و چیست؟ استاد خیییییییییلی عالی همه چیز را توضیح دادند.
آنوقت است که اشک شوق میریزی و عاشق میشوی..
آنوقت است که زیبایی خداوند و جهان را درک میکنی…
آنوقت است که مفهوم (رنگ الهی) را درک میکنی…
آنوقت است که مفهوم تمام آیه های قرآن و احادیث برایت روشن میشوند و حس عجیبی پیدا میکنی…
آنوقت است که اشک میریزی به پهنای صورت و به خاک می افتی به بزرگی و مهربانی خداوند و اشک میریزی و اشک میریزی و اشک میریزی و آن پناه بی پناهان را سپاس میگویی که چنین استاد عااااااالی را به تو داد, کسیکه اینقدر قشنگ خدا را شناخت و به ما شناساند…
آنوقت است که خود را در آغوش پروردگارت میبینی , هر لحظه و هر لحظه و هر لحظه , و مطمئن هستی که او همیشه و همیشه و همیشه یار و یاور توست ,حتی آن زمان که هوای نفست را بر اطاعت او ترجیح دادی ….
آنوقت است که عاشق میشوی و عشق واقعی را تجربه میکنی…
آنوقت است که متوجه میشوی چرا فال و جادو و چشم و نظر و …….چیزی جز شریک برای قدرت مطلق نیستند …
آنوقت است که خیالت راحت میشود که به همه چیز میرسی …
و این حس , بسیار بسیار عالی است…
انجام بده این کارها را , این راه را برو , لذت میبری
دوستان عالی من
استاد عزیز و مهربانم
من 3 سال و چند ماه است که با شما هستم اممممااا به نتایج بزرگ مالی نرسیده ام,چون به تمرینات شما عمل نکردم , چون دوست نداشتم حرفهای شما را بدون بررسی بپذیرم , دوست داشتم خودم به قطعیت برسم بعد بپذیرم , میدانستم راست میگویید امماا بدون حسی که الان دارم حالم را خوب نمیکرد ,,, شاید کار من احمقانه بوده ,,, اما من رسیدن به مال را با شناخت چنین خدایی بیشتر دوست دارم و خوشحالم و خداوند را شاکرم بابت همه چیز , بابتد اینکه در اوج نادانی من را با شما آشنا کرد و بهترین استاد دنیا را به من داد و اینگونه خودش را به من شناساند.
الان است که میفهمم قادر به سپاسگزاری این همه نعمت الهی نیستم
الآن است که میفهمم من بدون او هیچم , هیچ و این حس خوبی است و به من قدرت میدهد چو ن میدانم او همیشه با من است و از این بابت او را بینهایت سپاسگزارم.
پروردگارم از اینکه به من فرصت دادی سپاسگزارم
استاد عزیزم به خاطر بودنتان , به خاطر طرح این سوالهای عااالی بینهایت سپاسگزارم
دوستان عزیزم به خاطر بودنتان و نظرات عالیتان بینهایت سپاسگزارم
بنام خدای بخشنده و مهربان
باسلام و ادب خدمت استاد عباسمنش بزرگوار و همه ی اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
خداراشکر میکنم که با گروه تحقیقاتی عباسمنش آشنا شدم
من 32 ساله هستم و قبل از آشنایی با استاد عباسمنش ، سردرگم بودم . هر کسی حرفی میزد و چیزی میگفت.ولی حرفهای استاد عباسمنش بسیار عمقی و ریشه ای هستن. و من را از سردرگمی نجات دادن.ولی الان مسیرم را پیدا کرده ام و با قدرت به سمت جلو میروم.خوشحالم که جوابهای بچه ها را میخوانم و لذت میبرم.
به نظر من خدا یک انرژی بینهایت و هوشمند است که همه ی ذرات را تشکیل داده است.
و ازطرفی چون شرایط زندگی ما بستگی به احساس و انرژی ما دارد.
هرچه انرژی ما بیشتر شود و احساس ما بهتر شود.
شرایط زندگی ما بهتر میشود و به خدا نزدیکتر میشویم.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
سلام خدمت دوستان عزیز ودوستداشتنیم و یک سلام هم خدمت استاد گرامی.باز هم سوال و باز هم استخراج از معادن طلا واقعا وقتی وارد این سایت زیبا میشوم یاد حدیثی از پیامبر گرامی میوفتم که میگن انسان ها معدنهستند چونمعدنهای طلا ونقره واقعا طلا های کهپیامبر میگن رواینجا در این معدن درحال گسترش میشه یافت و واقعا تبریک میگم به استاد گرامی کهتونستن اینهمه معدنرو کشف کننو الانم ازشون استخراج میکنن واقعا با هرسوال که میشه هزاران ایده هزارانباوردرست هزاران احساسناب خدای هزارانتجربه میشه استخراج کرد متاسفانه نتونستم دیدگاه بزارم
چون دیدگاهم بسیار زیاده دفعه چهارمهم در حال تایپ کردن بودم که بصورت اتوماتیک وارد صفحه قبلی شد وهمه پاک شد دیدگاه منتقریبا 26 صفحه دفتر بود اما هرکاری میکنم وقتی وسط حرفام میشهیهوی بصورت خودکار بدون هیچ برخورد با کلید مخصوصی وارد صفحه قبلی میشه لطفا بگین مشکل ازکجاست چیکنم نواز سبز رو هم چک کردم درست بود.
واقعا دیدگاهم مفید بود و خیلی نکات خوبی از تجربیات خودم بود که واقعا قصدمفقط روحیه به بقیه بود تا برنده مسابقه اما موفق نشدم اما این نیست که احساسم رو خراب کنم انشاالله بعد از حل مسئله در زیر همین بهترین باور در مورد خداوندبا عشق بهتون خواهمنوشت
فقط دوستدارم منو راهنمایی کنید که مشکل از چیه که بصورت خودکار وارد صفحه قبل میشم
و پیشاپیش به برنده عزیز هم از صمیم قلب تبریکمیگم هر چند که نمیدونم کی هست تا فعلا
دوستتون دارم عزیزانم ?
این یه تضاده که استاد باید حلش کنند??منم باهاش برخورد کردم.یکی از دوستان گفته بود توی ورد تایپ کنید بعد کپی پیس کنید اینجا من انجام ندادم ولی قطعا خودشون انجام داده بودند که پیشنهاد دادند.
خوب شما چه راهکاری برای حل مشکلتون پیدا کردین استاد حل کردن یا نه شما شخصا حلش کردین
خدا یعنی من و درونم و برونم …
خدای واحد یعنی همه چی …
اگر از بودن چیزی از باب ترس و نگرانی احساس خوبی پیدا نکنیم ، این یعنی شرک چون قدرت رو به غیر خدا دادیم.
و
اگر از نبود چیزی از باب احتیاج و نیاز احساس خوبی پیدا نکنیم ، این یعنی شرک چون خدا فقط لایق اینه که ما محتاج و نیازمندش باشیم.
قوانین خدا هم به نوعی خدا هستن و در واقع جز خدا چیزی وجود نداره و ما انسانها خالق زندگی خودمون هستیم.
خدا یعنی من و درونم و برونم …
سلام خدمت دوستان هم فرکانسی و استاد نازنینم
در مورد جواب سوال دوستان مواردی خیلی خوبی رو گفتن که باعث ارامشم شد
اون باوری که تا الان باعث شده من نسبت به خداوند ارامش داشته باشم اینه که خداوند فردی مهربان و قدرتمند است و تمامی ویژگی های خوبی رو که به عنوان اسامی خودش داره رو داراست و داشتن همین صفات خوب مانند رزاق بودن و راستگو بودن و یگانه بودن و غیره کلی خیال ما رو بابت خودش راحت کرده
ینی تو دنیا هر چی خوبی هست خدا اونو داره
و خداوند تنها خدای استاد عباسمنش منش نیست
خداوند خدای مایی که میخوایم مثل ایشون باشیم هم هست
و خودش بهمون کمک میکنه مثل استاد عباس منش بنده شکر گزاری باشیم
در واقع خداوند عند ثروت دادن
عند چشم پوشی
عند رزاق بودن
عند بخشندگی
عند عزت دادن
می باشد
خدا رو شاکرم که در این مسیر قرار گرفتم
و در آخر میخوام بگم که استاد
میشود با تو دل به دریا زد
ایول?????
من اینجا عاشق شدم،
عاشق خدا شدم.
روشن شدم. چقدر لذت بخشه حس دونستن. انگار کور بودم بینا شدم.
فهمیدم دیدگاه آدم نسبت به خدا چقدر تو زندگی مهمه.
فهمیدم چقدر خدامون باحاله چقدر ثروتمند وقدرتمنده. دلم قرص شد. حسش کردم حالم خوب شد. حال دلم حال واقعیم. حس میکنم کنارمه همینجاست همه جاست.
باورم اینه که خدا توی هواییه که نفس میکشم. توی خون تو رگهامه. همین یه دونه باور برام تا آخر عمرم کافیه.
دلم آروم گرفته. با تنهاییم حال میکنم. لذت میبرم. ساعت 5 صبحه هنوز خوابم نبرده از شوق
با عر سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه ای اعضای سایت
سوال1:
چه باوری درباره خداوند در ذهن مان بسازیم که بیشترین آرامش، انگیزه و ایمان را در ما برای اقدام برای تحقق خواسته هامان ایجاد نماید؟ به گونه ای که راحت تر و از مسیر آرامش بخش تری به خواسته هامان برسیم.
دوستان عزیز به نظر من برای این که بتونیم باور بهتری در مورد خداوند در خودمون به وجود بیاریم اول کار باید پی به عظمت خالق خودمون ببریم. و ما اگر بخواهیم پی به عظمت کسی ببریم اول باید به چیزهای که ساخته و خلق کرده با دقت و تامل نگاه کنیم. پس باید به جهان هستی از روی تفکر تعقل نگاه کنیم …از ریز ترین جزییات تا بزرگترین اون ها رو خوب ببینم. اول بیایید ریز ترین جزییات رو ببینیم:
همه ما میدونیم که جهان از ذرات بسیار ریزی از انرژی به نام اتم تشکیل شده و هر اتم خود تشکیل شده از یک هسته و الکترونه و این الکترون در مداری مخصوص به دوره هسته در حال حرکته و همین ذرات ریز اتم ذرات تشکیل دهنده جهان هستند. و جمع شدن بیش از 100میلیارد اتم تشکیل یک ذره ناچیز به اندازه یک قطره اب رو میده…….حالا تصور کنید چند هزار میلیون میلیارد از این اتم ها لازم تا بدن یک انسان رو بسازه و چه نیرویی هست که تونسته این همه ذره انرژی رو روی همدیگه قرار بده و اون ها رو درکنار هم نگهداره تا با همین ذرات کوچیک چند میلیارد انسان رو خلق کنه
حالا بریم سراغ چیزهای بزرگتر: شما کره زمین رو در نظر بگیرید با این همه شگفتی و عظمت و این همه اقیانوس و جنگل نعمت و فراوانی و هفت میلیارد انسان و…. تنها یک سیاره کوچیک هست در یک جای بسیار بزرگتر به نام منظومه شمسی و در برابر بزرگی و عظمت منظومه شمسی حتی به اندازه یک سر سوزن هم به حساب نمیاد…..و منظومه شمسی هم در جهانی بسیار بزرگتر قرار داره به نام کهکشان راه شیری که میلیون ها منظومه مثل منظومه شمسی و هزاران میلیارد سیاره مثل زمین را در خودش جای داده
حالا شما کسی را تصور کنید که خالق این همه عظمت و شگفتی است. و نیرویی رو تصور کنید که این همه منظومه و کهکشان و تمام میلیاردها سیاره درون اون رو با نیرو و قدرت لایزال خودش در هوا معلق نگه داشته که در حال گردش به دور مدار خودشون باشند
تمام این ها رو گفتم که پی به عظمت و قدرت خالق خودمون ببریم و کوچک بودمون در برابر این خالق برای ما بهتر معلوم بشه. حالا موقع شکل دادن به باوره پس بیایید خدای خودمون رو اینطوری ببینیم و باور کنیم که
خدای ما خالقی است
که داری رحمت و ثروت بی انتهاست و بخشنده ای که بخشش زیاد هرگز دارایی اون رو کم نمیکنه. تنها محافظی در جهان که میتونه در ان واحد هم محافظ یک مسافر در راه سفر باشه و هم پشت و پناه خانواده اون مسافر توی خونه و هر چه از خودش بخوایم بی منت به ما میده ……. و بسیار توبه پذیر و مهربانه و خودش گفته ((هر که یک قدم به سمت من برداره چند قدم به طرفش برمیدارم)) و(( هر کس ارام به سمت من بیاد سریع به طرفش میرم )) و هچنین گفته(( اگر بنده ای من راه حل مشکلش رو از خودم درخواست کنه کمکش میکنم حتی اگر کل انسان های زمین بر علیه اش باهم متحد بشن))
حالا بیایید از خودمون بپرسیم که اگر چنین نیروی عظیمی پشتیبان ویاور ما باشه و اگر هر چیزی بخواییم براحتی بتونیم از خودش بخواهیم.
ایا باز هم ترسی برای ما باقی خواهد موند؟؟؟
ایا باز هم میتونیم از رحمتش نا امید باشیم؟؟؟
ایا باز هم میتونیم بهش توکل و اعتماد نداشته باشیم؟؟؟
حالا میتونیم بهترین باور رو در مورد خداوند برای خودمون بسازیم
سوال2:
راه کارت را برای ایجاد این باورها بنویس.
راه کارت را برای باورپذیرتر شدن این باور،
برای اینکه این باورها در خودمون به وجود بیارییم بیایید به گذشته خودمون نگاهی بندازیم و با تامل در مورد گذشته امون فکر کنیم. من وقتی به گذشته بر میگردم میبینم
که هر جا به بندگان خدا تکیه کردم خیلی راحت پشت من رو خالی کردن و در شرایط سخت تنهام گذاشتن. ولی هر وقت تنها به خدا توکل کردم و نتیجه ای کار رو بدستش سپردم همیشه بهترین نتایج رو ازش گرفتم گاهی پیش اومده که به خودش توکل کردم و جلو رفتم و در نهایت احساس کردم در نتایجی که گرفتم کم ترین نقش رو خودم داشتم. و همه ای کارها رو خداوند برام درست کرده و منو به راه هایی هدایت کرده که بهترین نتایج رو به وجود اورده انگار که خداوند نشسته و بهترین سناریوی ممکن رو برای من نوشته و من رو به راهی که خودش خواسته هدایت کرده هر چند من گاهی بی معرفت بودم و به خاطر این حکمت کارهاش رو درک نکردم ناشکری کردم و به ادمه مسیر تردید داشتم
بحث توکل شد یاد ماجرای یکی از دوستانم افتادم
دوستی دارم که انسان بسیار خوب و با ایمان هست چند سال پیش می خواست بره برای ازمون ورودی نیروی هوایی ارتش شرکت کنه. و تمام موفقیت اینده ای شغلی خودش در گرو قبولی در این ازمون میدونست ….اما در گرفتن مدرک دیپلم مشکل داشت چون یکی از درس های دبیرستانش رو افتاده بود و درگیر این بود که اون درس رو امتحان بده و پاسش کنه تا مدرک دیپلم رو بهش بدن. درست بعد از این که این دوست ما امتحان اون درس رو داد. استخدامی نیروی هوایی هم اومد که مدت محدودی هم برای ثبت نام وقت داشت. اما هنوز جواب امتحان اون درس نیومده بود که تکلیف مدرکش معلوم بشه و بتونه ازمون استخدامی ارتش رو شرکت کنه اینم بگم که اگه توی اون سال قبول نمیشد دیگه فرصت نداشت چون چند ماه دیگه خدمتش در می اومد و باید می رفت خدمت.
این دوست ما تابستون برای گرفتن نتیجه امتحان و مدرک میره همون دبیرستان و میبینه اونجا رو کلا تعطیل کردن و دارن اونجا تعمیرات و ساخت ساز انجام میدن. و با ناا میدی بر میگرده خونه
پدر این دوست ما یک اشنا و فامیل توی ارتش داشت و قصد داشت باهاش تماس بگیره تا با پارتی بازی مشکل دوست منو حل کنند
اما دوست من با وجود بودن در این شرایط بد قبول نکرد و گفت ((حاضر نیستم با پارتی بازی برم استخدام ارتش بشم چون ممکن با استخدام ناحق من حق کسی ظایع بشه و ضمنا گفته بود جز از خدا حاضر نیستم از کسی چیزی بخوام و برای حل مشکلم به خودش توکل میکنم))
خلاصه هر چقدر خانواده بهش اصرار کردن قبول نکرد
خلاصه یک بار دیگه میره به همون دبیرستان سر میزنه و شماره یکی از مسولین اونجا رو گیر میاره و بهش زنگ میزنه و به طرز معجزه اسایی توی اخرین روزی که از مهلت ثبت نام باقی مونده بود موفق شد جواب قبولی امتحانش رو بگیره و مدرک دیپلمش رو کامل کنه و بعد برای استخدامی شرکت میکنه
همونطور که میدونید نیروی هوایی شرایط بسیار سختی برای استخدام نیرو داره و به همین راحتی کسی رو نمیگیره. با وجود این شرایط سخت این دوست من توی نیروی هوایی استخدام شد و الان هم داره در نیروی هوایی خدمت میکنه …….خودش تعریف میکرد که روزی که برای گرفتن نتایج رفته بوده مسول اونجا گفت(( اقا خدایی شما انتظار داشتی توی امتحان قبول بشی؟،؟ اصلا با چه امیدی اومدی توی این امتحان شرکت کردی؟؟……))
گفتم اخه چرا ؟؟ مسول اونجا میگه شما اخرین نفر هستی که توی ازمون قبول شدی تازه چند نفر از افراد قبول شده که رتبه اشون خیلی بالا تر از شما بوده انصراف دادنند که شما رو جایگزین کردن
و این نتیجه ای توکل به خداست در شرایط سخته …
به نظرم :
راه کار ایجاد این باور اینه که گذشته خودمون رو فراموش نکنیم و به یاد بیاریم هر جا به خدا اعتماد کردیم چطور مشکلات ما رو حل کرد و چقدر پیش اومد که خداوند ما رو به مسیری هدایت کرد ولی ما چون حکمت اش رو نمی دونستیم ناشکری کردیم و با اکراه اون مسیر رو رفتیم ولی در انتهای مسیر فهمیدیم که نفع واقعی ما در اومدن به این مسیر بوده و راهکار دیگه اینه که با مطالعه ای قران و درک مفاهیم اون بفهمیم که خداوند چقدر عاشقانه تمام بندگانش رو دوست داره که همواره گفته ((من توبه پذیر هستم و از خطاهای شما چشم پوشی میکنم و از رحمت من نامید نشید)) و با مطالعه قصص قرانی میبینیم که خداوند در برابر شرک و بت پرستی و ظلم بندگانش همواره صبر و رفعت بخرج داده. و اگر هم عذابی فرستاده اول پیامبرانی فرستاده تا مردم رو هدایت کنند و سال ها به این مردم بت پرست وقت داده در صورتی که براحتی میتونسته اون ها رو همون اول کار مجازات کنه
در اخر از اینکه وقت گذاشتین و نظر منو خوندید سپاس گذارم و از اینکه نظرم طولانی شد عذر خواهی میکنم
سلام دوستان
از خدا میخوام شاد و موفق و ثروتمند باشید
الان سر زده اومدم تو سایت و دیدم فایل جدید استاد ضبط کردن در مورد خدا، اسم خدا رو که دیدم کلی لذت بردم گفتم منم نظرمو بگم
اول اینکه توضیح بدم به چه دلیل این اجازه رو به خودم میدم که درین مورد بنویسم،
من جوون 21 ساله ایم که همین یازدهم تولدم بود شاید برعکس همه هرسال که موعد تولدم میرسه به جای جشن بیشتر تو فکر فرو میرم و دلم میخواد ببینم کجا هستم چکار کردم و کجا میخوام باشم یه نوع جمع بندی میشه گفت. امسالم به رسم هر ساله همین منوال گذشت منتهی وقتی مرور میکردم اتفاقات رو نقش خدا رو بیشتر و بیشتر درک میکردم،برگشتم به 4 سال پیش اون موقع که زندگیم به سخت ترین حالت خودش رسید پر از باورهای غلط که منجر به هر نوعی شکستی تو زندگیم شده بود و افسردگی شدیدی داشتم، شکست عاطفی، درسی، شخصیتی و مشکلات مالی که همراه خانواده درگیرش بودیم حس پوچی و ناامیدی و مسخره بودن زندگی و اینکه این دنیا دار مکافاته و وقتی تو اون حال و هوا با اون باور ها بودم جملاتی مثل دنیا جای راحتی نیست، عاشق به عشقش نمیرسه، گاهی چیزی که میخوای بدست نمیاری، همیشه اونجوری که میخوای نمیشه، زندگی پر از پستی ها و بلندی هاست، گاهی پشت به زین و گاهی زین به پشت و ازین نوع جملات به نظرم کاملا منطقی میومد و با احساساتم عجین بود،
با این وضعیت من خدا رو این شکلی میدیدم : اگه کفر بگم حتما حتما بحتما بی برو برگشت باید تاوانشو بدم، اگه نماز نخونم به جایی نمیرسم، اگه گناه کنم زندگیم تباه میشه، اگه بلند بلند بخندم مومن نیستم، اگه به یه دختری نگاه کنم فقط نگاه کنم خدا با من قهر میکنه و من تاوان پس میدم، اگه قرآن تو جیبم باشه امنیت دارم اما اگه نباشه معلوم نیست چه اتفاقی برام بیفته و … خلاصه اینکه اگه بنده راست و ریست خدا باشم خدا تا جایی که “خودش” مصلحت بدونه کمکم میکنه و منو دوست داره اما اگه یکم پامو کج بزارم برای جبرانش باید ده برابر راست و ریست تر بشم و کمی هم تاوان پس بدم و اینم بگم که همیشه اتفاقاتی می افتاد که این باورها رو تایید می کرد، مثلا یروز تو راه دبیرستان سگا دورم کردن بعد رفتن یه قرآن تو جیبم بود تا 2 سال بعد هر کسی رو که میدیدم و صحبت سگ میشد براش داداستانو تعریف میکردم و میگفتم اگه اون قرآن نبود تیکه پارم میکردن سگا انگار که خدا بخاطر وجود اون قرآن تو جیبم ازم محافظت میکرد.
وقتی اون شکست ها و وضعیت ناخوشایند برام اتفاق افتاد با خدا قهر کردم یه قهر تمام عیار قرانمو که تو جیبم بود همیشه انداختم دور عهد کردم که هیچ وقت حتی یک ثانیه به خدا فکر نکنم ازش کمک نخوام عبادتش نکنم و باهاش صحبت نکنم، اون زمان تو پلاستیک فروشی کار میکردم سال دوم کنکورم بود اما به همه گفته بودم ترک تحصیل کردم و میخوام برم سربازی و قایمکی درس میخوندم پلاستیک فروشی رو دوست نداشتم کسی دوستش داشتم بخاطر دعوایی که خانوادم باهاش کرده بودن بدون اطلاع من ازم بدش میومد و با خانوادم به خاطر همین موضوع خوب نبودم یک تنهایی عجیبی داشتم و با موسیقی غمگین انس گرفته بودم
اما، یواش یواش فکر اینکه بزار دوباره برم سمت خدا تو ذهن من جون گرفت اما مقاومت میکردم لجبازانه و سفت و سخت اما هر فکری که تداوم داشته باشه بازتابی داره و بازتاب این فکر برام این بود که یه روزی یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران برای عضویت تو بنیاد نخبگان جوان دعوت نامه فرستاد (اینو بگم که من سال سوم دبیرستان چندتا طرح داده و بودم و یکی از مقاله هام تو استان البرز اول شده بود که برای مرحله کشوری پیشو نگرفتم و همون سالا فیزیک درس میدادم درآمد خوبی داشتم اما تمامش رو از دست دادم همراه با اون شکست های دیگه) و بازتاب بعدی این بود که اتفاقی معلم زیست اول دبیرستانم که دکتر داخلی بود یه روزی منو تو پیاده رو دید در حالی که تو فکر بودم و حالت نامیزونی داشتم، دکتر که تو دبیرستان جواب سلاممو به زور میداد خودش جلمو گرفت و گفت چرا این شکلی شدی؟ منو برد تو مطبش و چایی بهم داد و کلی صحبت کردی و از وضعیتم گفتم براش، بهم گفتم از فردا بعد از ظهرا ساعت 4 تا 8 بیا مطب دیگه پلاستیک فروشی نرو همون حقوقو بهت میدم و شدم منشی اون دکتر تو بعد از ظهر که اکثرا نبود و من فرصتی داشتم برای درس خوندن.
اما باز با خدا رابطه خوبی نداشتم
تا اینکه از نظر عاطفی به وضع وحشتناکی رسیده بودم و افسردگی شدیدی گرفته بودم. به مرور توی تلگرام با خانومی آشنا شدم که برای بچش درباره رباتیک بهش راهنمایی میدادم و بعد از مدتی بحث خدا شد و چون از طرف من تمایلی نسبت به خدا ندید منو با یه آقایی آشنا کرد، اون منو به انجام مراقبه تشویق کرد و گفت که بهت آرامش میده … منم شروع کردم به انجامش نمیدونم اینجای حرفامو چجوری بیان کنم طوری شد که من تو مراقبه تمام افکرامو خط میزدم اما نمیتونستم خدا رو حذف کنم و این لجبازی و مقاومت منو تحریک “نکرد” بلکه اشتیاقمو بیشتر کرد، خدا رو زیبا دیدم و شروع کردم صحبت کردن باهاش و بعد از اون تو مسیر رفتن به مطب آهنگ ملایمی تو گوشم میزاشتم و طبیعت رو نگاه میکردم و به خدا فکر میکردم، تمام چیزایی که از خدا میدونستم رو گذاشتم کنار و یه تصویر واضح تر و بسیار زیباتر برام تداعی شد حالا هر وقت به خدا فکر میکردم احساس آرامش عجیبی داشتم و انگار این ظرفیت رو داشتم که آگاهی ها و حقیقت ها بهم الهام بشه و میشد و میشد و میشد! و من حس کردم که هر کاری که بخوام میتونم انجامش بدم دوتایی منو خدا با هم خدا دیگه اون خدای قبلی نبود معشوقه بزرگی شده بود … بازتاب این احساسات عالی بازشدن راهی بود برای یادگیری بیشتر اتفاقات عالی مثل قبول شدن تو کنکور و یه دانشگاه عالی، عالی شدن روابطم با خانوده و آینده رو روشن دیدن.
اما وقتی تا این سطح رسیدم و “رها کردم” … دوباره از چیزی که خدا اسمشو میزارم دور شدم و یکم راکد بودن زندگی رو دیدم و جالب اینه که میدونستم چرا اینجوری میشه اما باز کاری نمیکردم تا اینکه صحبتای بنده خدایی رو راجع به خدا شنیدم و شگفت زده شدم حالا بیشتر با خدا حرف میزدم و گاهی سکوت میکردم او صحبت میکرد، اشک میریختم و لذت میبردم از وجودش، شکرگذاری میکردم، بخاطر اینکه هست و خیلی چیزای دیگه، من باور کردم خدا به هر کسی هر چیزی که میخواد رو میده و این “عدل” خدا رو برام روشن کرد همین باعث شد قصه اینکه ذات ادم بده یا خوبه برام بی معنی بشه، به ماجرای عاشورا فکر کردم و “قدرت انتخابی” که خدا به انسان داره رو درک کردم شمر خودش خواست که چی بشه و حسین خودش خواست که چی بشه، همین باعث شد قصه اینکه مصلحت نبوده حکمت این بوده و ازین حرفا برام بی معنی بشه.
من خدا رو بسیار بخشنده، مهربان، عاشق خودم، بزرگ، قدرتمند، ثروتمند، پاک و توانا تر از هر چیزی که فکرشو بکنم دیدم و این به من امید داد، عشق داد، تکیه گاه محکمی شد، اعتماد عجیبی شد، برای اینکه تلاش کنم به اهدافم برسم و باور داشته باشم که خدا میتونه منو به آسون ترین و قشنگ ترین و بهترین شکل به اهدافم برسونه بدون هیچگونه زحمتی
به همین خاطر به خودم اجازه میدم که بگم از نظر من بهترین باور درباره خدا اینه که:
خدا یک منبع یا فرد یا انرژی یا هر چیزی که شما اعتقاد دارین، مملو از عشق بی حساب، مملو از قدرت بی حساب، مملو از ثروت بی حساب، مملو از توانایی بی حساب (بگوید انجام شود بلافاصله انجام می شود) هست که با عشق تمام با عشق باورنکردنی هر آنچیزی که من بخواهم به بهترین شکل ممکن به آسونترین شکل ممکن به زیباترین طریق ممکن به سریع ترین زمان ممکن به من میدهد و اینکار ذره ای از توانایی های اون کم نمی کند، اما اینکه “من” چه نتیجه ای بگیرم بستگی به ایمان و یقین و باور “من” نسبت به خدا و این ویژگی هاش داره … میگم “من” چون قدرت انتخابی که خدا داده و عدل الهی اینجا به قشنگ ترین شکل ممکن معنی پیدا میکنه.
الهی شکرت شکرت شکرت
سلام دوست گرامی ?
سپاسگذارم دیدگاهتون بسیار تاثیر گذار بود …موفق باشید ?
درود بر شما خیلی متشکرم
همیشه شاد و ثروتمند و موفق باشید