باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 83

4128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Parvinrmn گفته:
    مدت عضویت: 3814 روز

    به نام خدا

    استاد جان عزیزم ، دوستان بی نهایت مهربانم سلام

    الان چند ساعتی از زمان مسابقه گذشته

    و من بی نهایت خوشحالم

    کامنت من دیگر حکم پاسخ به سوال را ندارد

    فقط مینویسم که شاید مثل شما ها در حال خوب کسی سهیم شوم . تا حال خوبم را به همه تان که باعث و بانی اش بودید تقدیم کنم .

    اول از همه از خدای بی همتا ممنونم

    خدایی که هیچ وقت فکر نمیکردم این گونه نگاهم کند

    خدایی که وقتی مصمم بودنم را برای شناخت خود واقعیش دید

    این مسابقه را روی سایت ران کرد

    و مرا مشتاق و تشنه به خواندن نظرات کرد

    و شمارا مهربان ترین به اشتراک ادراکات و الهاماتتون به دیگران

    خدایا تو بی نظیری خودت که در جریانی؟ ?

    دوم از استاد عزیزم

    به خاطر اینکه خدای واقعی را شناخت

    به خاطر تمرکز و تلاشش در راه شناخت خدای واقعی

    به خاطر قانع نبودنش به زندگی عادی مثل خیلی ها

    به خاطر رسالت قشنگش

    ” اشاعه یکتا پرستی ”

    به خاطر اینکه نا امید نشد از اینکه به ما یاد بده چطوری فکر کنیم

    به خاطر اینکه پا پس نکشید

    به خاطر اینکه واسطه شد

    واسطه اینکه ما خیلی از سختی های راه رو متوجه نشیم

    به خاطر اینکه اینقدر ساده و به قول دوستمون “لقمه”

    همه چیز رو بیان کرد

    استاد جان خواستم ازت تشکر کنم از ته قلبم

    و بگویم من به واسطه تو خداراشناختم

    نه از روی تقلید بلکه با تفکر عمیق

    تو یادم دادی دقت کنم یادم دادی هر چیزی را نپذیرم و خودم تحقیق کنم

    تفکر کنم

    مرا با درونم آشتی دادی

    تا احساس خوب خودم را بشناسم

    تا نگاهم را از دیگران بردارم و روی خودم بگذارم

    بی نهایت ها بار ازت ممنونم استادم ?

    و همین طور میخوام از تک تک شما دوستان تشکر کنم

    تا الان هنوز همه کامنت هارا نخواندم

    حدودا 13 ص را خواندم و برای هر کدام ساعت ها وقت گذاشتم تا عمیقا بفهممشان

    شما به معنای واقعی خالص هستید

    احساسی که در متن نظراتتون حس میکردم منو آنقدر مجذوب خدا کرده بود که اصلا نمیفهمیدم کی صبح به شب میرسید

    و شماها با تک تک جملاتتون منو فرسنگ ها به خدا نزدیک کردید

    بی نهایت ممنونم که هستید که با شما هستم

    که اینقدر صادقانه همه چیز را برای همه بیان میکنید تا آنها هم مثل شما عاشق خدا بشوند …

    شما نظیر ندارید ??

    من هم دوست داشتم دیدگاهمو بعد از همه این نظرات قشنگ شما و تفکر راجع به اونا به شتراک بذارم امیدوارم کمکی کنم

    که کسی مثل من

    خدارابیشتر بشناسه

    کامنت هارا که میخواندم متوجه شدم خدا

    برای هر کسی یک چیزی شده بود

    به واقع شده بود عین خود خواسته اش

    برای یک نفر مادر بود

    برای یک نفر پدر

    یکجا برادر شده بود

    یکجا خواهر

    برای یکی عشق خالصانه بود

    برای یکی هاله قدرت و امنیت

    پول شده بود برای نیازمند پول و

    رفیق برای نیازمند رفاقت

    خلاصه دیدم خدا هر شکلی به خودش گرفته بود

    از خودم پرسیدم چی میتونه هر شکلی به خودش بگیره

    در عین حال در زمان و مکان هم محدود نشه؟

    خب استاد جوابشو داده بود

    انرژی

    منطقیه که خدا انرژی باشه

    ولی چطوره که انرژی های بد تو جهان وجود داره

    چند ساعتی سر این سوال با خودم کلنجار میرفتم

    تا که یک لحظه

    ” خوب و بد رو کی تعیین میکنه ؟ ”

    یه لحظه همه تلاطم وجودم فریز شد

    با خودم گفتم راست میگه ها

    مثلا برای فلانی داشتن خواهر کوچکتر عین عذابه

    ولی برای من مثل یه ارامش وجوده

    یا برای یک عده زیادی جن و دیو ترسناکه

    ولی برای حضرت سلیمان کمک و خدمته

    بارون برای مورچه ها

    عین قیامته

    ولی برای گیاه مثل تولده ?

    و یک عالمه مثال دیگه …

    باز با خودم گفتم پس این قضیه بهشت و جهنم چیه

    اگه تو به هر شکلی در میای

    پس چی باعث میشه که بهشت و جهنمی وجود داشته باشه

    همه چیز که خود تویی

    گفت

    تو تا حالا بارها تجربه داشتی که

    موقعی که درگیر خشم ، حسادت ، نفرت ووو

    کلا درگیر ” احساس بد کن ها ”

    هستی

    دچار چه حال بد درونی میشی

    همیشه با خودت در جنگی

    تمام وجودت دردناک میشه

    گاهی حتی افکارتم درد میکنه

    بیمار میشی و روز به روز ضعیف تر

    به نظرت جهنم تر از این اوضاع هم هست؟

    گفت

    هر کسی که به دنبال روش بدی برای شکل دادن من باشه

    محکوم به فنا و نابودیه

    هر چقدر بیشتر منو در این قالب ها شکل بده

    با سرعت بیشتری به سمت فنا و نابودی پیش میره

    و بلعکس خودت دیدی که وقتی

    عمیقا با یک چیزی احساس آرامش کردی

    چقدر سریع و به چشم بهم زدنی

    اون چیز رو خلق کردی

    و احساس آرامشت چند برابر شد

    به نظر تو ازین لحظه ها بهشتی تر هم وجود داره؟

    این همون امانتیه که موقع خلقت به انسان دادم

    بهش اختیار دادم تا

    به من هر طوری که میخواد شکل بده

    و خودش بهشت و جهنمش رو رقم بزنه ..‌

    گفتم پس قضیه شیطان چیه ؟

    گفت قطعا اون هیچی نیست

    همه چیز منم

    و شیطان فقط با ظن بد دادن به شما

    باعث میشه منو به شکلی در بیارید که نمیخواهید

    و احساس بدتون بیشتر و بیشتر بشه

    و جهنمدبسازید برای خودتون

    و اون ابدا هیچ قدرتی نداره برای اینکه

    شمارو خوشبخت یا بد بخت کنه

    این شما هستید که

    خلق میکنید چه چیزی رو تجربه کنید …

    این

    عین عدالت منه

    وقتی احساس آرامش رو برای رسیدن به بهشت قرار دادم

    میدونستم که هیچ چیزی مثل این نمیتونه انسان رو

    تشویق به کاری کنه

    پس برای ساختن هر چیزی

    باید نسبت بهش احساس آرامش داشته باشید

    و حس آرامش هر کسی

    با دیگری متفاوته

    و همینه که

    که بهترین راهنمای شما

    برای رسیدن به بهشتتونه

    حالا درک میکنم چه میگفتی استاد جان

    اینکه کیفیت آرزویی که اجابت میشه کاملا

    بستگی داره به میزان آرامش ما با اون خواسته

    برای همین باور ها مهمه

    باور ها تنها چیزهایی هستند

    که مشخص می کنند

    نسبت به یک خواسته چه احساسی داشته باشیم

    و اگر نسبت به خواسته ای به احساس آرامش برسیم

    یعنی خدارابه شکل خواسته مان در اوردیم

    همان مادر

    همان پدر

    همان رفیق

    همان همسر

    همان عشق و محبت

    همان پول و ثروت

    همان سلامتی و امنیت

    این عین وهابیت خداونده که هر چیزی میتونه بشه از بهترین نوعش

    این عین عدالتشه که ما تعیین میکنیم چی باشه

    این عین امنیته

    که هیچ چیزی غیر از اراده ما

    برای خوشبخت بودن و ارامش داشتن

    نمیتونه زندگی مارو به سمت دیگری ببره

    این عین آزادیه که هر کسی خودش انتخاب کنه

    بهشتی باشه یا جهنمی

    خدایا تو وجود داری

    تو واقعا هستی

    من به تو مومنم به وجودت به حرفهات

    به کل دنیات

    هیچ موجودی نمیتونست اینقدر دقیق همه چیز رو خلق کنه

    که آدم

    از همون اول راه بتونه بفهمه اخرش کجاست …

    و خودش با اختیار خودش انتخاب کنه کدوم راه رو انتخاب کنه

    هیچ موجودی نمیتونست

    این قدر ظریف و در عین حال بی نهایت بزرگ باشه

    هیچ موجودی نمیتونست همین جا در نزدیک ترین فاصله وجودی بهت باشه

    و در همون حال همه جا حضور داشته باشه

    خدایا فقط خودت میدونی چقدر نسبت به تو

    باور قلبی پیدا کردم

    چقدر راه برایم مشخص تر شده

    فقط خودت میدانی چه کردی با دلم

    دیگر از آن همه هیاهو و ترس و اضطراب

    هیچ چیزی نمانده

    دیگر مستاصل نیستم

    دیگر خدایی را نمیپرستم که به من وعده میداد و

    ناتوان بود در اجابتش

    خدای من

    حالا بی نهایت تواناست …

    دیگر نمیترسم از اینکه دوباره گم کنم خدایم چه بود

    تعجب میکنم از اینکه آن همه سال منتظر بودم دستی از غیب به دادم برسد

    همه اختیار انسان دست خودش هست

    اصلا هم ترسناک نیست

    وقتی بفهمیم هر چیزی که باهاش حس آرامش داریم

    راه درستیه

    دیگه از بدبخت شدن و خوشبخت شدن نمیترسیم

    خدایا بی نهایت از تو سپاس گزارم

    خدایا تو نظیر نداری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    محمدامین ساعدی گفته:
    مدت عضویت: 3583 روز

    من نظر خاصی ندارم

    چون تمام حرفهایی که باید زده بشه دوستان گفتن

    فقط می خواهم از گروه موفق استاد عباس منش و تمام دوستان تشکر کنم

    و خدا رو صد هزار بار شکر که من رو با این خونواده آشنا کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مهرداد نایبیان گفته:
    مدت عضویت: 3040 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان عزیزم

    یادمه که چند ماه پیش خیلی زور میزدم که با خداوند ارتباط برقرار کنم و بتونم حسش کنم که ازش نیرو و انرژی بگیرم و قدرت حرکت کردن به سمت خواسته هام رو بگیرم، علی الخصوص توی نمازهام، بخاطر همین وقتی به نماز می ایستادم تجسم میکردم یه نور دایره ای شکل فوق العاده قدرتمند جلوی من قرار داره که من دارم باهاش حرف میزنم، وتمام توجه ام رو به اون منبع نور میدادم، خیلی عالی بود، چون واقعا ازش انرژی و قدرت میگرفتم، بهمین خاطر نماز خوندن به من خیلی انرژی میداد حتی بعضی مواقع ناخودآگاه از چشمام اشک میومد،( چون دقیقا این طور حس میکردم که خداوند تمام توجهش رو داده به من و داره به من گوش میده، وببینه که من بهش چی میگم)

    ولی من میخواستم که حتی غیر از نمازم هم بتونم اینجوری خداوند رو حس کنم و ازش انرژی بگیرم، ولی برام سخت بود…. همون موقع ها بود که فایل تجسم دوره قانون آفرینش رو دیدم که استاد میگفت برای درک بهتر خداوند میتونید هر جوری که بخواهید خدا رو تجسم کنید، بهمین جهت از اون موقع تصمیم گرفتم که خداوند رو به شکل یک انسان فوق العاده زیبا و قدرتمند تو ذهن خودم متصور بشم که کاملا مهربونه و هرچی که من ازش درخواست میکنم به من پاسخ مثبت میده و به من داره میگه فقط بگو چی میخوای واینجوری تونستم همیشه و هرکجا با خودم و در کنار خودم حسش کنم وهر زمان که نیروهام برای ادامه مسیرم کم شد ازش انرژی بگیرم و براحتی ازش سپاسگذاری کنم. و الان دقیقا وقتی به نماز می ایستم اینجور تو ذهن خودم میبینمش که، خداوند روبروی من قرار داره و اون نور عظیم تشکیل یه حلقه به دور من و خدا رو میده و اون نور قدرت خداونده که به دورمن و خودش احاطه شده، واینجور ازش انرژی فوق العاده زیادی رو میگیرم.

    امروز بعد از مدت ها پسر خالم رو دیدم وداشتیم با هم حرف میزدیم و من از خودم یه خاطره ای رو تعریف کردم و اون خاطره این بود که من چندین سال پیش که اصلا چیزی از قانون جذب و قدرت ذهن نمیدونستم، تصمیم گرفتم چند تا از موهای وسط سرم رو به رنگ طلایی در بیارم و با خودم گفتم از قدرت فکرم استفاده میکنم و سعی میکنم این کارو بکنم، بعد از 6&7 ماه بعد از اینکه اون روز این رو به خودم گفتم یک روز جلوی آینه متوجه شدم که چندتا از موهای من به رنگ طلایی تغییر رنگ دادند، و من این موضوع رو به پسر خالم گفتم، بعد از اون موضوعی پیش اومد مبنی براین که آب شعور داره و من گفتم که دانشمندان امتحان کردند که وقتی به آب جملات منفی بگیم ساختار مولکولی آب از بین میره و اگه بهش جملات مثبت بگیم ساختار مولکولیش از بین نمیره و حالا بدن ما که از 70 درصد آب تشکیل شده ببین وقتی اعصابمون داغونه و حسمون بده چه اتفاقی برامون رخ میده….خلاصه بعد از صحبت های من پسرخالم به من گفت که آیا چیزی کشیدی یا چیزی مصرف کردی!!!

    با خودم گفتم اینا همه قدرتیه که خداوند در اختیار ما قرار داده، که افسار تموم زندیگمون رو در اختیار داشته باشیم و این خداوندیه که من باورش دارم ولایق پرستیده شدنه ومن میپرسمش. ولی انگار اون به چنین خداوندی اصلا نه اعتقاد داره و نه میتونه فکر کنه، بعد خواستم که براش از فرکانس و معنای “قدمت” بگم، ولی با خودم گفتم همین الان کلی حرف تو حرف اومد و اونم که اصلا هیچ کدوم از حرفای منو باور نکرده، پس با ادامه این کار خودمو اذیت کردم، و تصمیم گرفتم ازاین کار و حرف های اون اعراض کنم.

    اما باوری که من از خداوند دارم چیه؟

    بذارید این رو با یه موضوعی از دیدگاه خودم براتون بگم، من وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم،اون موقع هایی که خداوند رو فقط به عنوان یه خالق می دیدم و نه هیچ چیز دیگه، وقتی میخواستم کاری رو انجام بدم همیشه دنبال یه پایه بودم که منو همراهی کنه و ازونجایی که هیچ وقت هیچ پایه ای واسم پیدا نمیشد، بنابراین هیچ وقت اون کارهایی رو که قصد میکردم انجام بدم، به انجام نمیرسید یا به سرانجام نمیرسید چون کسی نبود که ازش انرژی بگیرم و باعث انگیزه برای ادامه مسیرم بشه، که اینم بخاطر کمبود عزت نفس در درون من بود.

    ولی از وقتی که قبول کردم خداوند بیشتر ازاینکه یه خالقه، یه رب هست، الان تموم کارهایی که قصد میکنم انجام بدم رو با تموم قدرت وبدون هیچ کسی که پایه ای باشه تا با اون برم وانجامش بدم رو انجام میدم، چون پایه من خداونده و از وقتی تونستم وابستگیم رو از روی بقیه بردارم وتموم وابستگیم رو به خداوند بذارم، الان به لطف خودش همیشه واسه هر کاری که میکنم بهم نشونه میده که در مسیر درست قرار دارم.

    میخوام بگم که خداوند خارج از اینکه وهاب ، رزاق ،بزرگ، واحد، خالق،دارای فضل عظیم، رب، صاحب اختیار، معبود، امپراطور، سرور، حاکم، اکبر،بخشنده و….هست،

    باور خیلی بهتری که من تونستم باهاش احساس راحتی و در عین حال براورده کننده دعاهایم بکنم ، (همونجوری که خودش توی کلام قرآن به محمد(ص) میگه وقتی درباره من از تو میپرسند به آنها بگو که من نزدیکم) اینه که خداوند یک دوسته، یک یار و یاور همیشه پایه است، یک دوست مهربون که همیشه واسه هرتصمیمی که من میگیرم پایه من هست و من دیگه احتیاج به هیچ کسی واسه پایه بودن، ندارم.

    “یک دوستی بسیار مهربون و بسیار قدرتمند که همیشه در کنارمنه وپایه منه و وقتی خواسته هام رو خالصانه ازخودش میخواهم، زودتر از اونچه که فکرشو بکنم، بهم میده.”

    درکنار دوست مهربون شاد، موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    Morteza گفته:
    مدت عضویت: 2774 روز

    یاهو…

    سلام و دردود خداوند بر بندگان صالح و سپاسگذارش.

    چند دقیقه میشه که میخوام یه مطلبی رو بنویسم و ذهنم مدام دنبال کلمات و جملات باکلاس و خیلی قشنگ میگرده هرچند این ضربالمثل رو بارها شنیدم و تجربه کردم که میگه:هر سخن که از دل برآید,لاجرم بر دل نشیند(همین ضرب المثل رو هم حفظ نبودم و اینترنت سرچ کردم?)

    بگذریم…

    سپاسگذار خداوندم بابت آشناییم با شماها دوستان و استاد عزیز که دید و نگرش و درک ناقص و اشتباهم نسبت به خداوند رو تغییر دادید.و زمانی این اتفاق ها برام افتاد که از خودش خواستم و طولی نکشید که افراد بر سر راهم قرار گرفتند.

    امروز یه اتفاق جالب افتاد برام و اون این بود که نزدیک بود به خداوند متعال شرک خفی بورزم ولی امروز با ورودی های مناسب هوشیارتر از همیشه هستم.یه وسیله تو مغازه ای که کار میکنم داشتم و گذاشته بودم برای فروش.مشتری اومد تو مغازه و دستش خورد به اون جنس و افتاد تقریبا دیگه قابل فروش نیست.قیمتش 380 هزار تومن بود.خیلی بهم ریختم و صاحب مغازه هم به مشتری گفت مشکلی نیست و من بیشتر بهم ریختم و دنبال یه ترفندی بودم که هزینه اش رو یا از صاحب مغازم بگیرم یا مشتری ولی یکی انگاری بهم میگفت از خدای اونها طلب کن و قراره با این امتحانات کوچیک تو بزرگ بشی و صدها برابرش رو خداوند بهت بده ولی باید الان ظرفیتت بزرگ بشه و وابسته به دنیا نباشی.ذهنم مدام میگفت مظلوم نمایی کن پیش صاحب مغازه که دلش برات بسوزه و بگه خودم هزینه ش رو بهت میدم ولی یکی میگفت التماس نیازمندان نکن.تو منو داری که بی نیازم و قدرت مطلق.سخت بود واقعا برام.منی که کل حسابم امروز زیر 1میلیون تومان هست.ولی چشم امیدم به خدایی است که خالق همه هستی است و بی نیاز.هنوز خریدی از دوره های استاد نداشتم ولی همین فایل های رایگانی که گذاشتند فوق العاده تأثیر مثبت روم گذاشته و بابت وجودشون و راهنمایی هاشون از خداوند مهربانم سپاسگذارم…

    الهی شکر و سپاس بابت هوشیاری و امید و آرامش امروزم???التماس دعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    سارا رضوی گفته:
    مدت عضویت: 2959 روز

    ویرایش شده.

    سلام به دوستان عزیز و استاد گرامی.

    مطالب بسیار زیبای دوستان رو (البته نه بطور کامل) مطالعه کردم وبسیار بهره بردم.

    هیچ انسانی در این دنیا نمیتونه ما رو به اندازه ای که خدا دوستمون داره، دوست داشته باشه. و این زیباترین رابطه ی انسان با خدای خودشه. علیرغم خطا و گناهانی که انسان مرتکب میشه، بازهم خداوند متعال آغوش بی انتهاشو به روی بنده ش باز میکنه…

    من باین نتیجه رسیدم واسه اینکه پی ببرید خدا چقد دوستتون داره، کافیه خودتون رو دوست داشته باشید و برا وجودتون ارزش قائل باشید و این احساس زیبا رو درون قلبتون کشف کنید.

    من همیشه خدارو به نرمی و سفیدی یک ابر و به بزرگی یک کوه میبینم.که هروقت باش حرف میزنم بم لبخند میزنه…گاهی بغلم میکنه و در گوشم زمزمه میکنه نترس من اینجام.. بعد به آرومی میذاردم زمین و میگه برو…حرکت کن..من پشتیبانت هستم. این حس بهم آرامش و امید میده.

    ﭺندروزی هس که به مطلب مورد بحت استاد می اندیشم …امروز بطور اتفاقی به این آهنگ برخورد کردم. بسیار زیباست.

    سلنا در این قطعه ی زیبا از احساسش با خدای خودش میخونه و معتقده که فقط خدا میتونه اینجوری دوسش داشته باشه

    Nobody

    هیچکس

    No heart, no hands, no skin, no touch

    Can get me there, nowhere enough

    To love me like you do, to love me like you do

    هیچ  قلبی، هیچ دستی، هیچ جسم و نوازشی

    نمیتونن به اندازه ای که تو منو به اوج میرسونی، باعث آرامشم شن،

    هیچی تو این دنیا نمیتونه منو مثل تو دوست داشته باشه،

    No kiss, no lips, no feel, no rush

    Can you keep me high, I swear no one

    Can love me like you do, can love me like you do, no

    هیچ بوسه ای، هیچ لبی، هیچ احساسی، هیچ هیجانی،

    نمیتونن منو تو اوج نگه دارن، قسم میخورم هیچکس و هیچ چیز تو این دنیا نمیتونه منو مثل تو دوست داشته باشه،

    (سلنا به خدای خودش میگه که واسه اینکه باعث شی دوستت داشته باشم، همینقد که تو قلبم هستی و حس خوبی میدی ، برام کافیه)

    Nobody’s gonna love me like you

    Nobody, uh, Nobody, no uh

    Nobody’s gonna love me like you do

    Like you, hoo…

    Nobody’s gonna love me like you

    Nobody, uh, Nobody, no uh

    هیچکس به اندازه ی تو منو خالصانه و حقیقی دوست نداره

    هیچکس هیچکس

    Nobody’s ever led me to the truth like you, hoo…

    هیچکسی مثل تو تابحال منو به سمت حقیقت راهنمایی نکرده (خداوند حقیقت مطلقه)

    Nobody’s gonna love me like you

    Nobody, nobody

    هیچکس مثل تو منو دوست نداره

    هیچکس، هیچکس

    No oxygen, can barely breathe

    My darkest sin, you’ve raised release

    And it’s all because of you, all because of you

    برام مثل اکسیژنی هستی که باهاش نفس میکشم و وجودم به وجودت وابسته ست. انقدر بخشنده و مهربان هستی که حتی بزرگترین گناهامو میبخشی و مدیون تو هستم،اینا همش بخاطر توئه

    I don’t know what it is, but you’ve pulled me in

    No one compares, could ever begin

    To love me like you do

    And I wouldn’t want them to, Cause

    نمی دونم چی باعث میشه انقدر به سمتت جذب شم، اما میدونم که

    با هیچکس قابل مقایسه نیستی

    هیچکس منو به اندازه ی تو دوست نداره، و من هیچکدوم اونارو نمیخوام، چون

    Nobody’s gonna love me like you

    Nobody,uh ,Nobody, no uh,

    Nobody’s gonna love me like you do

    Like you, hoo…

    Nobody’s gonna love me like you

    Nobody, uh, Nobody, no uh,

    هیچکس به اندازه ی تو منو خالصانه و حقیقی دوست نداره

    هیچکس هیچکس

    Nobody’s ever led me to the truth like you hoo…

    هیچکسی مثل تو تابحال منو به سمت حقیقت راهنمایی نکرده (خداوند حقیقت مطلقه)

    Nobody’s gonna love me like you

    Nobody, nobody

    هیچکس مثل تو منو دوست نداره

    هیچکس، هیچکس

    I don’t want nothing else

    Not when I’ve had the best

    I don’t want nothing else

    Cause you showed me the best

    من هیچ چیز دیگه ای نمیخوام

    تا وقتی که بهترینش رو دارم

    هیچ چیز دیگه ای نمیخوام

    چون تو بهترین ها رو بهم نشون میدی (سلنا خدای خودشو دوست داره و معتقده همواره بهترینا رو بهش نشون میده)

    Nobody’s gonna love me like you

    Nobody, uh, Nobody, no uh

    Nobody’s gonna love me like you do

    Like you hoo…

    Nobody’s gonna love me like you

    Nobody, uh, Nobody, no uh,

    هیچکس به اندازه ی تو منو خالصانه و حقیقی دوست نداره

    هیچکس هیچکس

    Nobody’s ever led me to the truth like you hoo…

    هیچکسی مثل تو تابحال منو به سمت حقیقت راهنمایی نکرده (خداوند حقیقت مطلقه)

    Nobody’s gonna love me like you

    Nobody, nobody

    هیچکس مثل تو منو دوست نداره

    هیچکس، هیچکس

    شاید این متن با قوانین گروه هماهنگ نباشه ولی این آهنگ بقدری زیبا و آرامش بخشه که از مدیران سایت خواهش میکنم اگه امکان داره این رو روی سایت بذارن…تا همه بهره ببرن.

    ﭺون اعتقاد داریم کلام زیبا…زیباست بدون تعصب و بی توجه به منبع و اینکه ﭺه کسی گفته.

    همواره دوستدار و دعاگوی شما هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    حسین افضلی گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    باسلام خدمت استاد گرامی

    خداوند انسان رو به این دنیا فرستاد تا تکامل پیدا کنه، به این صورت که از تمام امکانات، زیبایی هانعمتها استفاده کنه، شاد باشه واین شادی را منتقل کنه به دیگران، انفاق کنه، دستگیری کنه، وبه این صورته که مراحل تکامل طی میکنه نه به واسطه رنج وبدبختی، به گفته پیامبر خداوند فرموده تو خوب باش و من در نظر داشته باش من میشوم گوش، چشم ودست وهمه کس تو که به هیچ کس احتیاج نداشته باشی واین به من آرامش میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2783 روز

    به نام خدایی که درون من است

    سلام حضور استاد گرانقدر و دوستان عزیزم.

    چقدر نظراتتون قشنگ بود واقعا اشکم سرازیر شد. سپاسگذارم.

    من قبلا خدارو از خودم جدا میدیدم خیلی دور و دست نیافتنی هر وقت میخواستم دعا کنم به آسمون نگاه میکردم و معمولا امیدی هم نداشتم که صدام به اون بالابالاها برسه.

    آخرین باری که نذر کردم به خدا گفتم خدایا اگه فلان چیزو بهم بدی میام مکه زیارتت. انگار میخواستم سرش منت بذارم.

    خدارو شکر میکنم که خودش منو هدایت کرد تا حقیقتو پیدا کنم از تاریکی جهل بیام بیرون.

    الان باورم اینه که خداوند تو هواییه که نفس میکشم، خداوند خون توی رگهامه. خداوند مالک تمام هستیه و من ببخشی از خود خدا هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    معصومه سلاجقه گفته:
    مدت عضویت: 3575 روز

    سلام خدمت دوستان عزیز و استاد بزرگوارم

    من نه بخاطر مسابقه( که البته وقتشم تموم شد) که برای نشان دادن شاگردی خودم به استاد حس خوبمو برای دوستانم مینویسم.

    قبل از آشنایی با استاد همیشه فکر میکردم و اینجوری یاد گرفته بودم هرقدر خودمو مظلوم و بدبخت بیچاره نشون بدم پیش خدا و گریه زاری راه بندازم خدابیشتر بهم توجه نشون میده و سالها به این منوال بود. و چرخ روزگار هرگز بر وفق مرادم نچرخید.سال 94با استاد آشنا شدم فایلای رایگان و تمام کتابهاییکه استاد معرفی کرده بودندو چندتا محصولی که تهیه کرده بودم شده بودند کار صب تاشبم خب اوضاع وشرایط زندگیم خیلی سریع روبه بهبودی بود تااینکه یکی از شبهای ماه مبارک رمضان امسال انگار زمان درک یک حقیقت بزرگ فرارسیده باشه درحالیکه نیمه شب فایل استاد تو گوشم بود یک جمله از استاد میخکوبم کرد جمله ای که شاید بارهاو بارها شنیده بودم اما درکش نمیکردم صدای استاد بارها پیچید توگوشم? خداوند از طریق دستانش به شما عشق میورزه? بعد ازخودم پرسیدم من چیکار کردم؟ آیاهیچوقت به خدا عشق ورزیدم؟

    تو یک لحظه همه چی تو ذهنم عوض شد به این آگاهی رسیدم چیزی که عباسمنش رو عباسمنش کرد خدای عباسمنش بود فقط باور استادبه قدرت و وهابیت خداوند بود.انگار انقلابی رخ داده بود درونم چندین ساعت فقط اشک میریختم چیکار کرده بودم همه این سالها حتی یکبار هم به خدا عشق نداده بودم حتی یکبار هم بخاطر دلتنگی ام برای خدا بیتابی نکرده بودم چقد خدا از طریق دستانش بمن عشق ورزیده بود چقدر با زبان بندگانش به من دوستت دارم گفته بود و من …

    و من از آن لحظه پر شدم از. خدا خداییکه درون من بود با من بود همه جا.. گفته بود از رگ گردن نزدیکترم دستم رو رو رگ گردنم میذاشتم و اشک میریختم انگار خدا درون من نفس میکشید از اون شب به بعد دنیا یجور دیگه شد و من شدم دختر خدا یه دختر تنبل که پشتش به یه بابای قدرتمند گرمه پسرا نمیفهمن باباها چقد دختراشون رو دوست دارن?? و حالا باور من این شده بود که بابای قدرتمندی دارم که چون دوسمم داره و لوسمم کرده هرچی بگم نه نمیگه تازه فهمیدم چرا استاد گفته بود پاسخ درخواستها همیشه مثبته و این رفته بود تو مغزم که بابایی نه نمیگه و باور کردم درخواستهای کودکانه من به گرد عظمت و بیکرانگی قدرتش نمیرسه و حتی اگر تمام کره زمین رو بخوام بازم براش هیچی نیست و تازه خوشحالم میشه ازش بیشتر بخوام مثل باباهاییکه خوشحال میشن دختراشون بهشون امید دارن.

    بارها و بارها این آیه قرآن که فرمود آیا خدا برای شما کافی نیست؟ درگوشم زمزمه میشد وجواب من این بود که بله خدا برای من کافیه??

    حالا دیگه تمام ترانه های دنیارو به عشق این خدا بالذت گوش میدادم وفقط شاد بودم و سپاسگزاری میکردمو درخواستامو مینوشتم و اعجاز احساس خوب اتفاقات خوب رو که استاد بارها و بارها گفتند رو تجربه کردم به سرعت آدمهای زندگیم عوض شدند و کسانی وارد زندگیم شدن که عشق و قدرشناسی رو هر لحظه بهم هدیه میدادن.

    انقد این حال خوش بهم چسبیده بود که تمام فایلهارو از اول گوش کردم تا باورهای توحیدی و قشنگه استاد رو بکشم بیرون و چقد عجیب بود که انگار اولین بار بود که فایلهارو میشنیدم.

    این روزها حالم فوق العاده است و از کوچکترین مسایل تا بزرگترین رو فقط مینویسم برا خدای خوبم برا بابای سخاوتمندم و خداانگار همه کاراشو رها میکنه و دنیارو بهم میریزه تادرخواست منواجابت کنه.هنوز هم این اجابتها برام تکراری نشده و هربار ذوق زده میشم و به سجده می افتم از حس سرشار سپاسگزاری و بقول عزیزی خدا کار نمیکنه خدا شاهکارمیکنه.

    دوستان عزیزم باور کنید آنچه را که در این دنیا و آخرت نیاز دارید تو حرفای استاد هست.بارها و بارها گوش کنید یادداشت کنید تا درک کنید خدای نازنین استاد رو اگر پیداکنید دیگه دنیا به کامتونه????

    دوستتون دارم استاد عزیزم و از خداوند براتون خیر دنیا و آخرت رو درخواست میکنم.???????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    andisheh گفته:
    مدت عضویت: 3917 روز

    به نام خدا

    سپاس از خدا

    و سلام به شما.

    بچه که بودم خدا رو یه آدم بزرگی میدونستم که خیلی قدرتمند بوده، اینقد که میتونسته از بالای سقف خونمون منو ببینه. در اون دوران از خدا ، قدرتش در ذهن م نقش بسته بود. تا جایی که هر کاری رو که توش کم میاوردم تو دلم زمزمه میکردم که خدایا کمکم کن. و باور قوی داشتم که بی برو برگرد کمک میکنه. اما کم کم که بزرگتر شدم گردی از باورهای نادرست در مورد خدا روی ذهنم نشست و باور قدرتمند بودن خدا رو در نظرم کمرنگ کرد. باورهایی مثل این که خدا خواسته سرنوشت بعضی آدمها بد یا خوب باشه. یا اگر خطایی خواسته یا ناخواسته ازم سربزنه خدا به شدت مجازاتم خواهد کرد در این دنیا یا آن دنیا. به اینکه همه چی اون دنیاست و نباید به این دنیا و مادیاتش دل بست و خیلی باورهای نادرست دیگه.

    اما کمی که بزرگتر و بزرگتر شدم انگار یه چیزی در درونم میگفت اینطور نیست. این باورهایی که تو جامعه در مورد خدا وخود داره اشکال داره. با توجه به زندگی آدمهای اطرافم و تحلیل اون پیش خودم در اون باورها یه اشکالی میدیدم. با مطالعات بیشتر بعضی از اون باورهای بد رو از بین برده بودم ولی بعضی باورها در درونم نهادینه شده بود و باور قدرتمندی برای جایگزینی باورهای غلط نداشتم. تا اینکه آشنایی با سایت استاد عباس منش نه تنها بر غلط بودن اون باورهای قدیمی

    صحه گذاشت بلکه باورهای جدیدی رو جایگزین اون کرد. و حتی با یادگیری از محضر استاد یاد گرفتم که باورهای شیرین و قشنگی رو از خدا در ذهنم خلق کنم.

    باور به اینکه من میتونم هر خواسته ای از خدا داشته باشم. هر خواسته ای.

    باور به اینکه من میتونم تعیین کنم مسیر رو.

    باور به اینکه اگه با حس خوب در جهت هدفم تقلا کنم حتما یه تقلایی از خدا در جهت من و هدفم رو میبینم.

    باور به اینکه همه آدمها خدان. یعنی نمودی از خدا هستن. پس نباید نسبت به هیچ انسانی کینه ،دشمنی، حسادت و صفات زشت دیگه داشت چون همشون نمود خدان. اگر از دیگر انسانها زشتی دیدیم به خدایی بودنشون ببخشیم و اعراض کنیم.

    باور به اینکه وقتی دلمو میزنم به دریا و شجاعانه میرم سمت یه هدف خاصی ، خدا نیروهای کمکیش به منو دوبرابر میکنه.

    باور به اینکه خدا همیشه جاریه. پس همیشه آدمهای خوب همه جا هستن چون خدا میخواد که باشن. چون خدا میخواد خوبی جریان داشته باشه نه بدی و شر.

    باور به اینکه اگه حسم به چیزی بد باشه دارم از خدا دور میشم پس تقلا کنم به هر وسیله ای شده حس م خوب شه.

    باور به اینکه اگه در هر چیزی تردید داشته باشم از خدا دور میشم پس تقلا کنم به هر وسیله ای شده به یقین برسم.

    باور به اینکه من یه خدایی دارم که شبیه منه و منو خدای من یه مسیر خاصی رو در زندگی داریم طی میکنیم که هیشکی اون مسیر رو نداره. اون مسیر فقط مخصوص منو خدای منه. (و همه خداها در یک خدای واحد جمع و متمرکزه ) برا همین چه خوبه که توجه مون رو از دیگران به خودمون و خواسته هامون معطوف کنیم.

    و خیلی باورهای قشنگ دیگه که بهم انرژی میده.

    ممنونم که به باورهای من گوش دادید.

    امیدوارم باورهای قشنگی از خدای خودتون بسازید و باهاش عاشقانه زندگی کنید.

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: