این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:
- اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
- دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
- سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛
نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.
موضوع قسمت اول:
کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:
1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)
من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
خواسته ها میتوانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید میکنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)
درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن
درس دوم:من لایق بهترین ها هستم
درس سوم:با پول دوست باش
درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن میشد
درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)
2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل
من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی
درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی
درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم
درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.
3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟
من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟
درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد
درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا میسازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن
درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)
4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم
بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:
درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه
درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق
درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)
درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)
درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمالگرایی!)
5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!
من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:
درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)
درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)
6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!
من خواستار تغییرم و میخواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟
درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)
7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی
/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم
خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟
درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)
درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)
درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم
8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم
من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:
درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)
درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)
*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)
و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمیرسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!
9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!
بهبود دیدگاه در این موفقیت:
درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)
درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!
یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:
1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…
2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم
3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،
ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…
ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:
باور های محدود کننده
1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد
2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد
3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!
4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!
5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!
6.عدم کنترل کمالگرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!
7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز
8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی
9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!
10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم
11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم
12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم
13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم
14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..
15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان
توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !
جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا
من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم
استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره
منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر
سلام و درود خداوند بروی ماه تک تک عزیزان سایت
خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که پس از استراحت دو هفته ای که پس از دوره احساس لیاقت به خودم دادم؛ بار دیگر در مدار کامنت نوشتن و دریافت این آگاهی های بی نظیر و شناخت بیشتر رفتارها و شخصیتمان قرار گرفتم.
امروزم رو با کلی احساس و خبر خوب آغاز کردم.یه روز نو؛ یه روز تعطیل ؛ یه فایل جدید با یه موضوع جذاب که قراره ادامه دار باشه؛ یه روز برفی… که هر کدومشون میتونه به تنهایی روزِ آدمو بسازه! و به ما انگیزه و شور و شوق و اشتیاق بده تا بهانه ای داشته باشیم برای ساختن یه روز خوبه دیگه.
بریم سراغ سوال این فایل و ادامه داستان. سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟! آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!آیا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
استاد قبل از آشنایی با شمامنم مثل عامه مردم چشم دیدن موفقیت و خوشبختی و ثروت دیگران را نداشتم! در درجه اول ذهنم سعی می کرد دنبال دلایل و شواهدی بگرده که برام تائید کنه که اون موفقیت ناشی از شانس بوده یا ناشی از استعداد خدا دادی که خدا به من نداده! یا ناشی از عوامل بیرونی مثل اینکه بابا طرف پدر و مادر و خانواده خوب داشته ؛ تمکن مالی و رفاه داشته ؛ ارث بهش رسیده ؛ کَس داشته و کسی زیر پر و بالشُ گرفته؛ نفوذ و پارتی داشته؛ چاپلوسی و کاسه لیسی کرده و هر عامل دیگه ای که خیال ما راحت بشه که چنین پیشرفت و موفقیتی ارزش نداره یا خدا برای اون خواسته و برای من نخواسته و اینگونه سرپوش بگذارم بر احساساتم و خودمو دور کنم از آن فضا و محیط که نبینم و نشنوم!
استاد این احساسات من 70 درصدش درونی بود (شاید بدلیل اینکه درونگرا هستم) و %30 پیش می اومد موفقیت یا توانایی کسی را زیر سوال ببرم یا کم اهمیت جلوه بدم یا به عوامل بیرونی نسبت بدم.در حالی که بخصوص در محیط کاری افرادی رو میبینم که اگه مثلا بهشون بگی چی میخوای بهت بدیم یا ازت بگیریم که 2 برابرش رو به دیگران می دیم یا می گیریم؟ پاسخشون اینست که یک چشم منو بگیر و دو چشم دیگران رو!
بعنوان مثال یکی از روسای خوب سازمان ما در اوایل خدمتشون رئیس سازمان استان ما شده بودن. یکی از کارهایی که ایشون در زمان خودشون میخواستند برای همکارا انجام بدن، گرفتن منزل مسکونی در قالب تعاونی بوده ولی بدلیل مخالفت چند نفر از افراد ذی نفوذ سازمان این اتفاق رخ نمیده و دلیل مخالفت آن افرادم این بوده که نیروهایی که استخدام رسمی نیستند نباید عضو تعاونی باشند! بعد از یکی دو سال اون رئیسمون منتقل میشه به استان لرستان و رئیس سازمان برنامه اونجا میشه و براشون یک مجتمع رفاهی ورزشی میسازه که شامل استخر و سالن چند منظوره فوتسال و والیبال و سالن بدنسازی و سالن تنیس و سالن شطرنج و دارت و … است و بعد از حدود 16-17 سال که از آن زمان می گذره و من در سفر اخیرم از آن بازدید داشتم دیدم هنوز به خوبی داره استفاده میشه و همکارانم در این استان از موهبت حضور ایشان کمال استفاده رو بردند ولی ما بی نصیب موندیم.
استاد یکی از خصوصیات خوب من در زندگیم همیشه این بوده که بد کسی رو نخواستم. حتی کسی که بهم بدی کرده باشه. و بیاد ندارم کسی رو نفرین کنم یا برای خودش و اطرافیانش بد بخواهم. ولی اینطور هم نبود که به نکات مثبت اطرافیان و جامعه نگاه کنم و مهمترین ضعفم عدم تعریف و تحسین دیگران بود بخصوص بصورت کلامی!
اولین باری که من فهمیدم این یک ضعف شخصیتیه و باید اصلاح کنم این رفتارمو وقتی بود که فایل:
ترمزی مخفی بنام «انکار دستاوردهای دیگران»
رو گوش کردم و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم وقتی که گفتید: اگه شما موفقیت و پیروزی افراد رو کتمان می کنید، موفقیت و پیروزی سراغ شما نمیاد و شما دارید خودتون رو از موفقیت دور می کنید! آنوقت بود که متوجه شدم چطور تا بحال ندانسته من به خودم داشته ام ظلم می کردم و از همان لحظه تصمیم گرفتم و این رفتارم رو آگاهانه عوض کردم که ابتدا زبانی و سپس درونی شد برام بخصوص وقتی که قانون رو بیشتر و بهتر درک کردم.
اکثر ما استاد از موفقیت های اعضای خانواده یا نزدیکان درجه یک (مثل خواهر زاده و برادر زاده و …) بیشتر خوشحال میشیم و حتی موفقیت اونها رو موفقیت خودمون میدونیم و بهش افتخار می کنیم یا پزش رو می دیم تا موفقیت های مثلا پسر دائی و دختر دائی و پسر عمو و دختر عمو و افرادی که رقیب یا همسن و سالمون هستند.
گاهی اوقات موفقیت های یک فرد (چه نزدیک چه دور) سبب افتخار ما میشه وقتی که شهرت زیادی پیدا میکنه و همه میشناسنش و تحسینش می کنند. مثلآ پسر عموی من یکی از بهترین و معروفترین پزشکان کشور در تخصص خودشه که در کرمانشاه زندگی میکنه و همه خانواده و شهرمون بهش افتخار می کنیم یا افرادی مثل علی دائی یا خانم میرزاخانی که هر ایرانی به وجودشان افتخار میکنن چون افراد شناخته شده جهانی هستند.
وقتی که بدانیم به هر چیزی داریم توجه می کنیم، داریم فرکانس آنرا به جهان می فرستیم. و جهان به فرکانس های ما واکنش نشان میدهد آنوقت آگاهانه سعی میکنیم دنبال نقاط قوت و موفقیت ها و جنبه های برجسته و مثبت خودمان و دیگران بگردیم تا جهان این فرکانس ما رو بهمون برگردونه و شرایط و موقعیت ها و افرادی که سبب رشد و موفقیت ما می شوند رو وارد زندگیمون کنه.
چند روز پیش بازدیدی داشتیم از «تصفیه خانه مدرن فاضلاب در شهرستان ایوان» که یکی از طرح های موفق کشور در این زمینه است (که دوستان اگه دوست داشتند میتونند فیلم و عکس های آنرا سرچ کنند و ببینند). و برایم خیلی الهام بخش بود وقتی که با سرمایگذار آن داشتم صحبت می کردم و متوجه شدم که ایشان قبلا کارمند بوده اند و پس از 15 سال کار کارمندی رو رها کرده اند و برای خودشان کار می کنند و الان ده ها نفر کارمند و نیرو دارد و مجموعه ای که ساخته امکانات رفاهی عالی ای دارد که هر کسی وارد آن مجموعه می شود تنها چیزی که متوجه نمی شود تصفیه خانه است و ذوق و سلیقه ایشان همه رو به تحسین وادار می کند و در کنار این مجموعه باغات انگور دارد که فضای دلنشین و زیبایی رو خلق کرده است. که خداوند رو سپاسگزارم که من رو در مدار آشنائی با ایشون قرار داد و یک الگوی مناسب و نزدیک در دسترس من قرار داده و حتمآ در فرصت مناسبی دوست دارم بصورت خصوصی بتوانم با ایشان گفتگوی بیشتری داشته باشم تا به باورهای خوبی که دارند پی ببرم و از شخصیت عالی شون الگو بگیرم.
استاد شما گفتید که یکی از باورهایی که توش مشکل دارید و فکر می کنید باید دائمآ روش کار کنید باور فراوانی است. و این پاشنه آشیل همه ماست. این باور چنان ریشه های گسترده و وسیعی داره که تمام زندگی ما رو در همه جنبه ها پوشش میدهد. و جای آنرا باور کمبود در ذهنمان گرفته است.
– اگه ما از موفقیت دیگران ناراحت می شویم دلیلش اینست که درصد رسیدن ما به موفقیت کاهش یافته است! یعنی باور کمبود فرصت موفقیت داریم.
– اگه ما از افزایش درآمد دیگران ناراحت می شویم دلیلش اینست که احتمال افزایش درآمد ما کاهش یافته است!یعنی باور کمبود درآمد داریم.
– اگه ما از افزایش ثروت دیگران ناراحت می شویم دلیلش اینست که احتمال افزایش ثروت ما کاهش یافته است!یعنی باور کمبود منابع و ثروت داریم.
اگه ما عجله و شتاب می کنیم دلیلش اینست که احتمال افزایش درآمد ما کاهش یافته است!یعنی باور کمبود فرصت داریم.
اگه ما میخواهیم فقط به ما محبت بشه یعنی باور کمبود محبت داریم…
این حرف بچه های مردم که ورد زبان مادرم بوده از قدیم و هنوزم گاهی اوقات این جمله رو از مادرم میشنوم ولی مرحوم پدرم هرگز ما رو با کسی مقایسه نمی کرد. یکی از عوامل اصلی بیزار بودن و گریزان بودن ما از موفقیت دیگران همین تحقیر و سرکوفت زدن های دیگران به ما بوده است که سبب شده این ویژگی بد برامون درونی بشه و پس از مدتی دیگه خودمونم مثل دیگران دائمآ بخودمان سرکوفت بزنیم و خودمون رو از درون تحقیر کنیم!
……………………………………………………………………………………….
راجع به این تمرین خیلی فکر کردم که موفقیت های اطرافیانم رو بیاد بیاورم و این کار راحتی نبود! شاید از دلایلش اینست که من هیچوقت نخواستم راجع به زندگی دیگران بدونم و بپرسم . و دلیل دیگه اش اینست که اکثرآ دوست دارند از بدبختی ها و مشکلاتشون حرف بزنند تا از موفقیت هاشون بدلیل آشنا نبودن با قانون و باور اینکه چشم نخورند! ولی برای انجام این تمرین مواردی که میتونم پیدا کنم و مینویسم.
تمرین:
موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
1- مستوره معاون بیمه شده است.⏪ خوشحال شدم براش و تو دلم گفتم لیاقت این پست رو داشت.⏪ تسلط و اطلاعات خوبی در زمینه کاریش داشت و اولویت رو به خودش می داد و خودش در اولویت کارهایش بود.
2- مستوره ماشین 207 خریده است.⏪ احساس خاص درونی نداشتم ولی زبانآ گفتم مبارک باشد.⏪ توانایی پس انداز کردن خوبی دارد و همواره سبک و سنگین میکنه تصمیماتش رو و سریع تصمیم نمی گیرد.
2- علی ماشین تارا خریده است.⏪ برایشان خوشحال شدم بخصوص وقتی فهمیدم بچه هاش چقدر ذوق کردن.⏪ میشه با برنامه ریزی و حرکت رشد کرد و وضعیت خود را بهتر و بهتر کرد.
3- پروین تهران خونه خریده. ⏪ با اینکه بعد از چندین ماه این خبرو به ما گفتن ولی خوشحال شدم که تونسته تو تهرانم خونه بخره و تمکن مالیش ارتقا پیدا کرده است.⏪ حسابگری و آینده نگری و قدرت پس انداز و سرمایه گذاری اش رو تحسین میکنم چون همسرش کنترلی بر دخل و خرج درآمدهایشان ندارد.
3- مهتاب کارشناسی ارشدش رو گرفته.⏪ براش خوشحال شدم که حقوق و مزایاش با گرفتن این مدرک بیشتر میشه.⏪ تمرکزش روی خودش و زندگیش است و حاشیه های کمی دارد و ناخواسته های زندگیش را جایی نمی گوید.
4- سیما مدرک آرایشگری گرفته در کنار شغل معلمی.⏪ در دلم و زبانآ تحسینش کردم که با اینکه شغل معلمی داره و دو سه ساله استخدام شده ولی به حقوق خودش و شوهرش قانع نشده و در حالی که بقیه خانم های شاغل همواره می نالند، ایشون داره مقدمات شغل دومش رو فراهم میکنه و این برای خودمم الگو و تحسین برانگیز است. و یک خصوصیت مثبتی که دارد اینست که فرد بسیار مثبتی است و روحیه شادابی دارد با اینکه فکر کنم از قانون اطلاع ندارد.
5- همکار خانمم یه خونه خریده است. ⏪ اینو الان که از خانمم سوال کردم بهم گفت که خدا به مال و ثروتش برکت بده و خبر خوبی بود برام.⏪ شوهر ایشان آدم بازاری هستند ولی مدیریت دخل و خرج رو خانمش بهتر انجام می دهد و خرید این خانه نتیجه مدیریت درآمدها و دخل و خرج توسط خانمش است و این توانائی صرفآ متعلق به جنسیت خاصی نیست و همه میتونند یاد بگیرند و بهتر مدیریت کنند سرمایه هایشان را.
با سپاس فراوان از این فایل ارزشمند استاد، اگه امکان دارد فاصله زمانی سه روزه بین فایلها بگذارید تا کامنت های بچه ها که کمک زیادی به خودشناسی ما میکنه بیشتر رو سایت بیاد و بیشتر بهره بگیریم ازین آموزش ها. بریم برف بازی و ادامه یروز عالی دیگه جای همه دوستان و عزیزان سبز. یا حق
سلام و درود خداوند بر مریم عزیزم
ممنونم از لطف و حسن توجه شما دوست عزیز. امروزم رو با نقطه آبی کنار اسمم آغاز کردم که مدتی بود بخاطر کامنت نگذاشتن دلتنگ دیدنش بودم و من اسمش رو گذاشتم چشمان خدا زیرا همواره برای من پیام آور سخنی از خداوند توسط بندگانش است، به همین دلیل هم همان اول صبح حال منو خیلی خوب کرد و خداوند رو ازین بابت شکرگزارم.
مریم جان اعداد برای من نشانه های خداوند هستند! و این اعداد برای من معنا و احساس متفاوتی دارند و یکی از موارد عشق بازی من با خداوند در طول شبانه روز دیدن اعداد مختلف است و واقعآ خداوند را کنارم در آن لحظات حس میکنم. دیروز که داشتم کامنت بچه ها رو میخوندم و لایک می کردم متوجه شدم چهار عدد یک جلوی اسمم شدم و برای خودمم خیلی جالب بود! اتفاقآ همون لحظه دخترم شینا کنارم بود و اینو بهش گفتم آخه اون هم مثل خودم همیشه با این اعداد رابطه برقرار میکنه و وقتی عدد خاصی می بینه به من میگه.
ممنونم بابت جملات زیبایی که از کتاب معجزه شکر گزاری راندا برن برایم نوشتی. مگر در زمان مناسب و در مکان مناسب بودن چیزی غیر از اینه که روزت رو با خواندن این جملات شکر گزاری آغاز کنی؟
با خواندن کامنتت تمام این کتاب ارزشمند رو که خلاصه نویسی هم کرده بودم و تمریناتش رو انجام داده بودم از جلو چشمم رد میشد و آگاهی های ناب آن در ذهنم مرور شد. به جرات میتوانم بگویم من با این کتاب عمق شکرگزاری رو درک کردم و کامنتت سبب شد دلم برای آن خلاصه ای که تهیه کردم تنگ بشه و مرور دوباره آن کتاب را در برنامم قرار دهم.
الان که دارم این کامنت رو مینویسم و روزم رو مرور میکنم میبینم چقدر من امروز با خداوند حالم خوب بود! چقدر در زمان مناسب و مکان مناسب بودم! چقدر آسان شدم برای آسانی ها و کار انجام دادم! و همه اینها با شروع کردن یک روز خوب با احساس خوب بدست می آید و عنایت خداوند که دستی از دستانش را برایت می فرستد تا بیشتر باورش کنی و عشق و سپاسگزاریت را روانه درگاهش کنی.
امیدوارم این احساس خوب و انرژی مثبتی که منتقل کردید 1000 برابرش به خودتون برگردده و 1000 برابر بیشتر این احساس مرا تجربه کنید.یا حق
سلام و درود خداوند بر آقا کوروش گل
تمام جملاتی رو که در کامنتتون نوشتید من با پوست و استخوان درک و تجربه کردم.تحسین کردن موفقیت های دیگران همانند شکرگزاری دو مرحله داره. یه مرحله که مرحله اول است بصورت زبانی است و مرحله دوم که با استمرار مرحله اول بدست میاد بصورت درونی است.
فایل ارزشمند « ترمزی مخفی بنام انکار دستاوردهای دیگران» به من خیلی کمک کرد که آگاهانه شروع کنم به تحسین موفقیت های دیگران زیرا بخودم میگفتم اگه من این موفقیتو نبینم و تحسین نکنم موفقیت را از خودم دور کرده ام و من بخاطر خودم باید تحسین کنم موفقیت دیگران را و این باعث شد که تمرکز بیشتری روی نکات مثبت دیگران داشته باشم و از آنجا که عوامل موفقیت مثل زنجیر بهم متصل و مرتبطند اینکار سبب بهتر شدن روابط من با دیگران هم شد و وارد فاز دوم تحسین و شکرگزاری که حالت درونی است شدم بگونه ای که در خواب هم گاهی مشغول شکرگزاری و تحسینم و این خودش سبب حال بهتر و خوب من در زندگیم شده است و حال خوب هم طبق قانون = اتفاقات خوب و این مومنتوم دائمآ در حال تکرار است.
کورش جان ممنونم از کامنتی که برام نوشتید و خوشحالم از اینکه کامنتم براتون مفید بوده است. براتون در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیزم. یا حق