ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 108 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آسی گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز و دوستان همراه .

    استاد عزیز. اگه بخوام جواب سوال رو بدم حقیقتا دو دیدگاه متفاوت و دو پاسخ متفاوت دارم.

    دیدگاه قبل از اشنایی با آموزشهای شما و دیدگاه بعد از آشنایی با آموزش های شما!

    قبل از آشنایی با اموزش های شما :

    هر وقت موفقیتی میدیدم اگه افراد نزدیک به خودم بود خوشحال میشدم ولی در دلم شاید مقایسه و حسرت هم بود. اگه فرد غریبه ای موفق میشد که نگم براتون صدتا انگ میزدم . دزدی کرده حتما، پارتی داشته، شانسش خوب بوده و……

    ولی….

    دیدگاه بعد از آشنایی با شما:

    اگه فرد نزدیک به خودم باشه اگه نگم بیشتر ولی قطعا اندازه خود اون فرد از موفقیتش خوشحال میشم و ذوق می کنم. افراد غریبه هم واقعا همین هست کلی لذت میبرم از موفقیت افراد.

    حتی اگه یه ماشین زیبا و یا یه رابطه عاشقانه ببینم کلی ذوق می کنم و لذت میبرم و هیچ وقت دنبال این نیستم که ببینم این ماشین زیبا به چه طریقی بدست اومده ویا این رابطه چطور شکل گرفته.

    خدا رو شکر بعد از آموزشهای شما من 180 درجه ازنظر شخصیتی تغییر کردم.وهر روز شاهد موفقیت خودم چه در کسب و‌کار چه روابط و …. هستم .

    بمونید برامون استاد بی نظیر

    الهی شکرت برای،همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    رضا رضائی گفته:
    مدت عضویت: 936 روز

    درود

    خدا رو سپاسگزارم که من رو در مسیر آموزش های این فایل ارزشمند قرار داد . من با بررسی نمونه موفقیت در اطرافیانم و احساساتی که تجربه کردم به ترمزهای زیادی برخوردم که باعث محدودیت من شده بودن . من فهمیدم که موفقیت نزدیکانم چقدر می تونه برای من الهام بخش باشه و چه درس های ارزشمندی برای من داره. من تا الان 11 مورد الهام و خودباوری و 13 مورد درس رو توی دفترم نوشتم .

    استاد عزیزم از شما سپاسگزارم که این فایل های ارزشمند رو رایگان در اختیار ما گذاشتید . انصافا حس کردم یه دوره با قیمت بالا رو تهیه کردم و دارم تمریناتشو انجام میدم . این فایل چیزی بود که بسیار بهش احتیاج داشتم چون این روزها با تعهد بیشتر دارم روی خودم کار می کنم تا به خواسته ای که رسیدن بهش مدت زیادی به تاخیر افتاده برسم . دنبال ترمزهای روابطم بودم و این که چطور حذفشون کنم . از خدا هدایت خواسته بودم و احساس می کنم خداوند تعهد من رو دید و پاسخ داد . خدایا شکرت … احساساتی شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فائزه م گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    سلام ب خانواده ی عزیزم

    خب قسمت اول و سوال اول

    اگر یکی از نزدیکان ما به موفقیت بزرگی برسه چه احساسی داریم ؟؟؟

    اگر یکی از افراد خانواده ب موفقیت بزرگی برسه

    قلبا خوشحال میشم و تحسینش میکنم

    اما ازینکه الان من ب این سن رسیدم و موفقیت بزرگی نداشتم

    ازینکه خانواده شاید ب چشم ی ناتوان و ضعیف بهم نگاه کنه

    ازینکه درآمد خوبی ندارم

    ازین بابت احساس نا امیدی میکنم

    ن اینکه ب اون فرد حسادت کنم ،اصلا

    فقط ازینکه خودم هنوز ب جایگاه بالایی نرسیدم

    احساس نا امیدی میکنم

    در کل ادم‌حسودی نیستم

    چون میدونم هر کسی همون جاییه که لایقشه

    پس اگر از اطرافیانم کسی پیشرفتی میکنه و ب موفقیت بزرگی میرسه بخاطر پشتکار و تلاش خودش بوده ک ب اون جایگاه رسیده

    بخاطر ذهنیت درستی ک داشته ب اون جایگاه رسیده پس حلالش و دمش گرم

    و وقتی میبینم ی نفر ب موفقیت بزرگی میرسه

    ب خودم میگم پس شدنیه

    اگه این رسیده منم میرسم ،،

    (تمرین)

    1_موفیقت افراد نزدیک ب خودمون

    خواهرم ز :نایب رییس فدراسیون همگانی

    _واقعا قلبا واسش خوشحالم و تحسینش میکنم

    _زاویه مثبت: با وجود اینکه متاهله و دوتا بچه کوچیک داشت بازم تلاش کرد تا مستقل و موفق بشه و همینطورم شد

    تکاملش رو طی کرد ،اول ماهی 50_100 تومن حقوق داشت و رسمی هم نبود

    اما با پشتکار و تلاشی ک داشت کم کم موقعیتش خوب شد ک الان همه بهش افتخار میکنن چه شوهر و بچه هاش و چه خانواده

    نمونه ی کاملی از صبر و پشتکار و تلاش

    خواهرم ف: ماشین و خونه داره

    برای ف هم خوشحالم ک ب تنهایی تونست خونه و ماشین بخره

    ف هم تلاش کرد و با اینکه کسی حمایتش نکرد ب تنهایی تونست ب درآمد تقریبا خوبی برسه و خونه و ماشین بخره

    تکاملش رو طی کرد و کم کم ب درآمدش اضافه شد و کم کم سمت گرف

    ک الان خونواده قبولش دارن و بهش افتخار میکنن و روش حساب میکنن

    ش ش: ب مدارک بین المللی مربیگری ب قهرمانی های زیادی در رشته ورزشیش ی مربی خوب و موفق و سرشناس _داشتن باشگاه ورزشی

    خیلی خوشحالم از موفقیتش و تحسینش میکنم و ی الگوعه برام چون مثل خودم ورزشیه و بهم نشون داد ک ب هرچی ک بخوام میرسم و یه درآمد عالی میتونم داشته باشم از ورزش و مربیگری

    اینم پشتکار و تلاش داشته و تکاملش رو طی کرده

    و از درآمد کم از باشگاه کوچیک. کم کم داره ب موفقیت های بزرگی میرسه

    بدون حمایت خانواده ب تنهایی ب این موفقیت ها رسیده

    درس‌هایی ک از مسیر اینا میگیرم:

    تلاش و پشتکار

    طی کردن تکامل

    اینکه بدون سرمایه و بدون حمایت کسی آدم ب تنهایی ام میتونه زندگیشو بسازه و ب اهدافش برسه

    اینکه با وجود زندگی مشترک و دوتا بچه هم میشه ب اهدافمون برسیم

    اینک تو هر شغلی پول هست و همه چی بستگی ب خودمون داره

    اینک آدم باید بره پی علاقش‌

    صبر داشته باشه تو مسیر و لذت ببره از مسیرش

    توکل داشته باشه ب خدا

    و فقط از خدا کمک بخواد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فرزاد خیری گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    به نام خالق هستی

    من با توصیه آخر فایل تصمیم گرفتم بنویسم

    وقتی به این فکر می کنم که از نزدیکانم چه افرادی موفقیتهای بزرگ و خوبی کسب کردن به چند نمونه ذهنم سوق پیدا می کند

    اولی مربوط به آقا رسول که یک مغازه خوب خداروشکر خرید و از شنیدنش خیلی خوشحال شدم انگار که خودم خریده بودم و حسابی تحسینش کردم و بهشم گفتم اگر کمک مالی خواستی میتونی روی ماشین من هم حساب کنی و ویژگی یا نکته ای که دوست دارم منم داشته باشم دست و دلبازی و صمیمیت و پشتکار و برنامه داشتن برای اکثر جنبه های زندگی است که رسول همیشه داشته و همیشه سعی کردم الگو بگیرم ازش

    دومی آقا بهنام که وکالت قبول شدن و من از شنیدنش بینهایت خوشحال شدم و احساس غرور کردم و هدف گذاری و تلاش برای رسیدن به اون برام انگیزه میده

    البته موارد زیاد هست و این دو چون آخیرا اتفاق افتاده بیشتر روی ذهنیتم تاثیر داشته و شاید همه ی مواردی که موفقیت دوست و آشنایی را دیدم واقعا ذوق کردم و احساس خوبی داشتم و تحسین کردم و سعی کردم ویژگی اون شخص که باعث موفقیتش شده را پیدا کنم و الان احساس می کنم شاید همین که ویژگی فردی را به اون شخص نسبت میدم نقطه ضعف من باشه یعنی اینکه چون اون ویژگی رو میچسبونم به شخصیتش یعنی ناخواسته در ناخودآگاهم میگویم چون این ویژگی را داشته موفق شده و من این ویژگی را ندارم. جالبه که این همین الان به ذهنم رسید و تایپش کردم. شایدم نه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رامین شهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 1848 روز

    سلام به دوستان عزیز و استاد خوش قلبم

    دوست عزیزم مهرداد تونست چند سال پیش خونه بخره اون خیلی ساده یا 30 تومن تونست خونه بخره البته با کمک خواهر و برادراش پول دادن و تونست اون خونه رو بخره و الان اون خونه نزدیک به 2.500 میلیارد قیمتشه

    اون خیلی راحت تونست صاحبخونه بشه اون واقعان نترس بود و با آرامش تونست صاحبخونه بشه و یه سرمایه براش باشه

    و اون تونسته که با مسیری که بره و با ساده گرفتن بتونه خونه خودشو داشته باشه و به موفقیت برسه

    از موفقیتش واقعان لذت بردم چون مثل برادر دوسش دارم و تحسین کردم که تونسته یه درآمد غیر فعال داشته باشه

    تمرین شماره 1

    مهرداد خرید خونه

    عباس خرید ملک تو کمتر از 2 سال یه خونه 90 متری خرید و خیلی راحت تونست پولشو پرداخت کنه

    یاسین برادرم تونست لبتاب مک بوک بگیره 2018 چقدرم این لب تاب با کیفیته

    پسر عموم تونست یه 207 سفید زنگ بسیار زیبا بخره

    چقدرم سواری با کلاسی داره

    مهرداد = اون واقعان دوست خوبمه ومن خوشحال شدم اما بعدان بهش حسادت کردم که چرا من نتونستم بخرم یه دونه از اون خونه هارو

    عباس =وقتی خونه خرید من واقعان خوشحال شدم براش ولی ته دل یه چیز دیگه میگفت و به خودم میگفتم چرا من نه ولی عباس همیشه حالش خوبه همیشه لبخند میزنه من واقعان این موردشو تحسین میکنم

    یاسین=ا ون برادر نامبر وانه منه واقعان وقتی به چیزی میرسه یا می‌خره لذت میبرم و فکر کنم برای همه

    پسر عموم =اولش ماشین خرید احساسی اومد به من که ماشین من قیمتش از این پایین تره واقعان این یکی از پاشنه های آشیل ماست و خیلی باید روش کار کنم

    از چه زاویه به این افراد نگاه کنم که ذهن ایده های الهام بخش و تغیراتی به من بده

    مهرداد= اون تونست تو سن پایین صاحب یه خونه بشه پس سن سال ربطی به ثروت نداره می‌شود سنت پایین باشه وصاحب خونه باشی

    عباس=اون فردی که من میشناسم خیلی خونسرده تویه 33 سالگی 2 تا خونه و یه ماشین خوب داره و بهترین کسب کارم داره به جرات میتونم بگم از احساس خوبشه از بس حالش خوبه لبخند میزنه و هیچوقتم بیکار نیست و به کارشم علاقه داره

    نتیجه : احساست خوب =اتفاقات خوب حالت عالی باشه هر مسئله ای ساده بگیری و با ذهنیت + باهاش روبرو بشی خداوند رزق روزی می‌دهد که نمیتونی بشماری

    یاسین =اون یه فرد بسیار پخته نسبت به سنش خیلی جالبه یه چیزیو درخواست که میکنه خیلی سریع بهش میرسه اون خیلی آروم با هر مسئله ای برخورد میکنه

    نتیجه= خواسته ها از اون چیزی که فکر میکنی خیلی به ما نزدیکترن ما فقط باید با ور های هم جهت با خواسته هامونو پیدا و بسازیم

    ایده های الهامی

    1 من باید به خودم یادآور بشم که خودمو با کسی مقایسه نکنم و همیشه رو خودم کار کنم که عالی باشم

    2 باید همیشه حالمو احساسمو خوب نگه دارم حتی با کوچکترین چیزایی که در طول روز برام اتفاق میافته +نکاه کنم بهش و باعث بشه حالم عالی باشه

    رو احساس خوب باید کار کنم

    3 زمان قدیم میشد خونه خرید الان نه یه باوری بود که من کشف کردم و باید به خودم بگم هر روز نعمت ثروت داره بیشتر و بیشتر میشه هر روز کسانی که خونه دار میشن داره بیشتر و بیشتر میشه

    4 تکامل =باید قانون تکامل خیلی خوب درک کنم که هر چقدر رو خودم کار کنم آرام آرام بصورت طبیعی اتفاقات بدام رخ میده لازم نیست سخت کار کنم فقط رو ذهنم کار کنم و خداوند خیلی راحت نعمت میده

    5= رو باور فروانی خیلی باید کار کنم جوری که به ذهنم بقبولونم هر چی که میخواهیی در دسترس توعه و خیلی راحت بهش میرسی

    6 به خودم بگم که هر کسی از مسیری که رفتی به یه موفقیتی رسیده من نمیدونم اون چه کارهایی کرده چه بهایی داده پس به موفقیت اون حسادت نکنم رو خودم کار کنم من فقط

    چه درسی میتونم بگیرم = خیلی راحت میشه به خواسته هامون رسید اگه فقط رو خودم کار کنم خودمو با هیچ بشری مقایسه نکنم تکیه گاهم فقط خدا باشه

    از اون بخوام که به من هر چی که می‌خواهم بده

    خیلی راحت میشه به ملک یا آرزوها رسید فقط تکامل طی کنم تو مسیر حال دلمو احساسمو خوب نگه دارم

    همه چیو از زاویه +نگاه کنم و آروم باشم

    در پناه خداوند بزرگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    بیتا غفوری گفته:
    مدت عضویت: 1114 روز

    سلام استاد. امیدوارم هرجا هستید سالم و سلامت باشید.

    من دوماهه به ایتالیا مهاجرت کردم و خب تازه حساب میشه و خیلی کارهارو تند تند مجبور شدم یاد بگیرم… وقتی به خودم اومدم دیدم من بعضی روز ها خوشحالم و همه چیز خوبه اما بیشتر روز ها توی درون خودم جنگ به پا میشه جوری که من نمیتونم از پسش بر بیام. تجربیات خاصی که توی مهاجرت کسب کردم به عنوان دختری که 20 سال پیش خانواده ش بوده و تنها دقدقه فکریش این بوده چجوری مسیر تهران کرج یا مسیر های دیگرو یاد بگیره، مهاجرت براش یک غول بود و انتخابی بود که خودم کردم و اولش هیجانشو داشتم و ازینکه اونقدر قدرت داشتم از خودم و خدای خودم که مسیر رو برام طراحی کرد ممنون بودم. اما این تنهایی و ذهنیت محدود کننده من نمیذاره نشونه های مثبت رو ببینم . اینکه همه این ها طبیعیه و من قرار نیست مسیر آسونی داشته باشم و هرچقدرم سخت باشه بعدا به شکوفایی میرسه و خودم قراره برای خودم آسون ترش کنم…

    این فکر هارو میکنم اما ذهنیت محدود کننده من زودتر جلو میاد و نمیذاره به باور های مثبت پرو بال بدم .

    پدر من از طریق دوستشون مدت زیادی هست که با شما آشنا شده و توصیه های که تو دوره های قبلی و دوره های هدیه تون کردید رو انجام میده. یه مدتی هم قانون سلامت رو خانوادگی اجرا کردیم

    پدر بهم پیام دادن که دوره “ذهنیت قدرتمند در برابر محدود کننده” رو از سایتتون ببینم و تمریناتشو انجام بدم.

    دیشب نشستم و کامل قسمت اول رو‌ گوش دادم و تمرینات رو‌ نوشتم و فهمیدم چقدر باور من باعث شده ذهنیت من پر از فکر های سمی و تخریبگر باشه که نه تنها باعث پیشرفتم نمیشه، بلکه حتی نمیذاره ایده جدیدی بسازم و خودم رو پرورش بدم.

    وقتی شروع کردم نوشتن احساساتم نسبت به موفقیت افراد، من کلا برای دیگران خیلی خوشحال میشم و ذوق میکنم و واقعا حس خوبی میگیرم که یک فرد هدفش رو پیدا کرده و پیشرفت کرده حتی شده سوالم ازشون میپرسم که ازش یاد بگیرم…

    اما این ذهنیت محدود کننده بعد ازینکه شخص تو ذهنم برام بزرگ میشه، باعث میشه حس ضعف و ناتوانی کنم، حس کنم اعتماد به نفس ندارم، حس کنم مایه افتخار نخواهم شد، سخت کوش به اندازه اون شخص نیستم، اگر من یک پارتنر خوب و سخت کوش نباشم چی؟ اگر باعث افتخار نباشم چی؟ ، اگر دوباره تسلیم بشم چی؟، استرس شدید هم میگرفتم چون واقعا حس میکردم من لایق این مسیری که انتخاب کردم نیستم

    و میدونم اگر کنار بکشم پس بدرد چیز دیگه ای نمیخورم چون کار های دیگه هم در گذشته بوده که جزو اهدافم بودن و بخاطر این ذهنیت، به پایان نرسیدن.

    شروع کردم رو به روش نوشتن اینکه چه ایده هایی میتونم بگیرم…

    حس خوبی واقعا گرفتم اما هنوز کار داره…

    یعنی این حس خوب باید ادامه داشته باشه و من همه تلاشمو میکنم که این دوره رو بخاطر خوب شدن حال خودم ادامه بدم و یک موضوع جدید رو یاد بگیرم از این صفحه ی زندگیم .

    واقعا ممنونم که این دوره رو گذاشتید و واقعا به موقع بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    نازنین طاهری گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    سلام به استاد قشنگم

    یه چند تا از موفقیت های اطرافیانم رو مثال میزنم

    اولیشو بگم موفقیت سعیده جانم خاله ی قشنگم توی مهاجرتش=این خاله ی قشنگم تونست به بهترین نحو مهاجرت کنه و من حسم به این موفقیت بزرگش بینظیر بود و واقعا از صمیم قلبم احساس خوشحالی کردم یعنی وقتی دیدم خالم تونست احساس فوق العاده ای داشتم به اینکه امکان پذیره این امر و شدنیه.درسهایی که از شخصیتش نسبت به این موفقیت گرفتم(به شدت توی کارش استمرار داشت و ثباتش عالی بوداصلا به حرفای دیگران توجهی نداشت حتی مادرش و تمرکزش روی هدفش بود و من به شدت این ویژگیشو تحسین میکنمبه خوبی صبر داشت و تکاملشو عالی سیر کرد)

    موفقیت دوستم فرشته که بهترین مدل گوشی رو‌گرفت و چون هم سن و سالیم خیلی برام حس خوبی داشت و جالبه که انقدر توجه خوبی داشتم دو ماه بعد خودم همون گوشی رو‌خریدم و درسی که از این موفقیت دوستم میگیرم(باوری داره که همیشه به راحترین شکل ممکن به خواسته های مالیش میرسه و هر چی دوست داره رو به خوبی میخره)

    در مورد موفقیت تینا توی درس خوندن و تراز اوردنش توی ازمون ها=حسم در کل متوسطه نه خیلی خوب و نه خیلی بد حتی بعضی اوقات با اینکه حس خوبی میگیرم از تلاشش و نتایجش ولی در این عرصه خودم رو کمی ناتوان و بی هدف میبینم.درس هایی که من از تینا میتونم بگیرم(تمرکز روی هدفش عالیهاستمرار داره تو کارش و به شدت با انگیزسو ی چیز مهم که خودم بعضی اوقات چالش دارم در موردش اینه که تینا ی هدف مشخص داره و‌در راستای همون دقیق کار میکنه و این مشخص بودن هدف عالیه)

    در مورد موفقیت همکلاسیم زینب=زینب تدریس رو شروع کرده و توی اموزشگاه مشغول کار شده و من نسبت به شاغل شدنش واقعا حس‌خوبی پیدا کردم که حس میکنم موفقیت خوبیه برای سن ما و به شدت تحسینش میکنم و ی درس عالی که من از زینب گرفتم(به حرف هیچکس اهمیت نمیده و واقعا کاری و انجام میده که در راستای علایق شخصی خودشه و چیزی رو که از نظر خودش درسته رو انجام میده)

    یه چیز جالب که نمیتونم بگم در مورد شخص خاصیه ولی در مورد اعتماد بنفس که تو برخی افراد میبینم از اعتماد بنفس بعضی ادما خوشم میاد و بالعکس از اعتمادبنفس بعضیا حس خوبی نمیگیرم که این باعث شد متوجه بشم در مورد اعتماد بنفس باور های محدود کننده دارم که البته دوره عزت نفس رو دارم کار میکنم تا خودم رو تو این زمینه بهبود بدم.

    و دوباره چیزی کت در مورد اشخاص خاص نیست ولی به صورت کلی دیدم اینکه وقتی موفقیت ی سری ادما توی روابطشون رو میبینم،روابطشون با پارتنرشون ی کم حس بد میگیرم که نشون دهنده باور های محدود من تو این زمینس.

    این فایل به شدت مفید بود و واقعا دغدغه ی این روز های من که خداروشکر این فایل راهنمایی بزرگی برای چالش های منه و با هدایت های الله یکتام این فایل ها رو گوش میدم و با انجام تمرینات خودم رو با چالش هام بهبود میبخشم و باعث شد ی سری از پاشنه اشیل هام خیلی خوب متوجه بشم و سپاسگزارم از استاد بینظیرم به خاطر این اگاهی های زیبا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    وحیده گفته:
    مدت عضویت: 2534 روز

    سلام یکی از همکاران سابق من تو اداره الان توی آمریکا در یک موسسه عالی پستی عالی داره. در حالی که ده سال قبل هم ا، نظر علمی و هم مدرک تحصیلی و هم زبان خیلی پایین‌تر بود. ولی ماشالله الان خیلی موفقه. احساسی که دارم حسرته. اینکه منکه اونهمه هدف داشتم چرا درجا زدم ولی ایشون به اون درجه رسیدند.?

    ایده الهام بخش من می تونه این باشه که وقتی اون تونست منم می تونم.

    چه مسیری رو ایشون رفتند و دلیل موفقیت ایشون چی بود؟

    1-ایشون خیلی شاد و بیخیال بودند و کلا هیچی رو جدی نمی گرفتند برعکس من.

    2- با لینکه از نظر پست و مرتبه تحصیلی پایین‌تر از من بودند خیلی واسه خودشون ارزش قائل بودند. و کمالطلبی منو نداشتند که هیچ وقت راضی نمیشم از کارم تحصیلم و غیره.

    3-زندگی رو سخت نگرفتند و دائم در ایران هم در حال گشت و سفر بودند حتی با اینکه از نظر مالی پایین‌تر بودند. و تو لحظه زندگی می کردند.

    4-ارتباطات خوبی داشتند و همه ایشون رو دوست داشتند یک جوری دوست داشتنی و راحت بودند. آدم کنارش حس خوبی داشت.

    5-نگاهش به زندگی مثبت بود و وقتی من ناراحت می شدم که تو زندگی هیچ چیز قابل اطمینان نیست ایشون می،گفت زندگی هیجان انگیزه چون هیچ چیز از آینده معلوم نیست و سورپریز می کنه.

    6- نترس بودند و راحت این شغل دولتی رو اونم بالای 40 سال ول کردند و دنبال مسیر دیگه لی رفتند که معلوم نبود به کجا می رسه.در حالی که ما می گفتیم پشیمون میشه.

    7-از اونجایی که اهل طبیعت گردی و اینا بود زندگی رو آسون گرفته بود و جدی نگرفته بود بر عکس من که واسه همه جیز باید برنامه داشته باشم و هیچ وقت هم راضی نیستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    بانوی آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام به استاد عزیز ومریم بانو واعضای سایت

    استاد من توی شرایط متفاوت ذهنیتم متفاوت بوده

    مثلا یه موقع یه نفر یه موقعیت خوب به دست میاره یه پیشرفت خوب میکنه خیلی خوشحال میشم وتوی ذهنم تحسینش میکنم ولی یه موقع هم هست که حس حسادت بهم دست میده توی دلم میگم خوش بحالش چه پیشرفتی کرده ولی با وجود حس حسادت پیگیر میشم ببینم چطوری موفق شده میگم شاید منم بتونم قبل ترها که هنوز با شما آشنا نشده بودم حس حسادتم خیلی خیلی بیشتر بود ولی الان از شما یاد گرفتم و وقتی موفقیت کسی رو میبینم تحسینش میکنم وسعی میکنم اگه تونستم بهش تبریک هم بگم وچیزی که توی خودم ودیگران تجربه کردم اینکه وقتی داریم پشت سر یه نفر حرف میزنیم وغیبت میکنیم مطمعنا از ناراحتی وحسادتی هست که از موفیقت اون فرد بهمون دست داده وسعی میکنیم کار اون شخص رو کم اهمیت جلوه بدیم

    استاد همون جور که گفتین یکسری از مثالهام خوصوصی هست ولی در کل مثلا یکی از اقوام مهاجرت کرد به کشور دیگه من بهش دسترسی نداشتم ولی وقتی دقت کردم دیدم کلا زندگی رو آسون میگرفتن وشاد بودن یا مثلا از اطرافیانم میبینم که به آزادی عمل رسیده برای خودش میبینم که چون خودشو لایق میدونه ومیگه من خودم برای خودم تصمیم میگیرم یا خیلی از موفقیتهای اطرافیانم رو درست زندگی کردنشون میبینم اینکه با همه مخصوصا اعضای درجه یک صادق هستن صمیمی هستن روابط عالی دارن

    میخوام بگم که وقتی دقت میکنم میبینم تمام کسایی که موفق شدن یا دارن میشن

    آدمهای شادهستن توکل به خدا دارن وحالشون همیشه خوبه خوبه یا حداقل سعی میکنن خوب نگه دارن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    عطر خدا🌧 گفته:
    مدت عضویت: 316 روز

    شکر خدای مهربان که ذاتش بخشندگی و فراوانی و رشد هست و جهانش را هم طبق ذات خودش خلق کرده با همه ی نعمتهایش بنده در پاسخ تمرینات این فایل در ابتدا در مقابل پیشرفت و موفقیت خواهرها و برادرهایم و دوستانم حس حسادت،خودکم بینی،ناتوانی،بی ارزشی داشتم و غمگین ناراحت بودم که چرا برا اونا اینقدر راحت میشه و برا منکه مدام روی خودم کار میکنم نمیشه با انجام این تمرین الهی و طلایی متوجه شدم من باور به کمبود و نبود داشتم که با تغییر زاویه ی دیدم به حس فراوانی رسیدم که بله جهان داره به همه میبخشه منتها افرادی که عزت نفس ،خود ارزشمندی ،حس لیاقت ،خواستن واقعی ،ایمان به شدن ،دارند و مسیر تکاملی خود را طی میکنند این نعمتها را راحت دریافت میکنند و الان موفقیت آنها را تحسین میکنم که بمن میگوید برای تو هم‌میشود جهان بخیل نیست و هیچ چیزی کم نیست تو باورش کن که میشود و با باورت دریافتش کن و حس آزادی و حال خوب دارم الهی شکر که خداوند از زبان استاد هر لحظه در حال هدایت ما هستند خدا قوت به استاد عزیز و خانم شایسته گل و مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: