ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 115 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز

    اگر بخوام موفقیت افراد و احساسم نسبت به این موفقیت ها بگم دیدگاه من قبل از آشنایی با قانون و الان که قانون رو می‌دونم کاملا متفاوت هست

    البته همیشه نظرم این بوده که تلاش نتیجه میده و چون از بچگی کار میکردم همیشه گوشه ذهنم این بوده که موفق میشم بالاخره …اما ما انسانیم و چه بخواهیم نخواهیم نجواهای شیطانی و باورهای محدود کننده داریم و کار ما قدرت دادن به باورهای مثبت در مقابل باورهای منفی و محدود کننده هست من هر موقع خبر موفقیت کسی رو می‌شنیدم برای اون آدم خوشحال میشدم ولی خودم احساس درجا زدن و نرسیدن بهم دست میداد یه جاهای اصلا ناامید میشدم اصلا خیلی برای خودم ناراحت میشدم که چرا اصلا درس خوندیم کاش فلان کار رو انجام میدادم کلی پول داشتم باور محدود کننده من این بود که با رشته خودم نمیشه پول در بیارم یا درس منو از زندگی عقب انداخت چرا من موقعیت های خوبمو بخاطر اینکه درگیر درس و کار کردن بودم از دست دادم و چندین مورد دیگه… من در ادامه چندتا از آشنایان رو مثال میزنم که قبلا چه باوری داشتم و بعد از آشنایی با قانون چه باورها و دیدگاهی نسبت بهشون دارم و چه ایده های گرفتم

    دوستان من که با هم خواهر بودن چندان زندگی موفق و پدر مادر موفقی نداشتن اما همیشه خوش پوش و خوش برخورد بودن و خونه شون همیشه تمیز و مرتب و هر چند وقت یکبار وسایلشونو کلا عوض میکردن تا اینکه کاری رو که با هم استارت زدن موفق شدن و سفرهای خارجی قبل از آشنایی من با این سایت وقتی که خبر موفقیتشونو شنیدم فکرای بدی به سرم میزد که مثلا اینها زبون باز بودن یا اینکه اصلا با پول همسرشون رسیدن به اینجا یا با ارث پدری بوده …ولی الان دیدگاه من اینه که در مسیر علایق و استعدادشون قرار گرفتن ادامه دادن 6سال با هم بودن به هم کمک کردن کم نیاوردن و رسیدن از طرفی همین که به روز بودن خوش پوش بودن و همیشه تو هر خونه ای ک بودن پایین شهر تا جای خوب همیشه تمیز و مرتب بودن با کمترین داشته ها خوشحال بودن و من وقتی خونشون میرفتم به طرز عجیبی انرژی خوبی می‌گرفتم ایده های زیادی میشه گرفت عملگرا بودن استقامت در مسیر از کمترین امکانات بهترین استفاده ها رو کردن مرتب بودن در همه موارد(کار،منزل،لباس،بچه داری و…)انرژی داشتن؛

    دومین مورد هم یکی از اشناهای من که هم خودش به شغل مورد نظرش با امتحان در آزمون رسید و هم همسرش ک تقریبا ورشکسته بود موفق شد و زندگی بهتری ساختن اگر قبل از آشنایی با قانون بود میگفتم خب از خوش شانسی این افراد هست یا استرس می‌گرفتم که من چرا کارهام درست پیش نمیره و هنوز بعد از چند سال به آنچه میخاستم نرسیدم و شرایط خودم حالمو بد میکرد اما با شناختی که ازشون داشتم و مصاحبت باهاشون میدونستم که همسر این دوستمون اینقدر خوش اخلاقه با خانواده و اطرافیان و رابطه خوبی داره با فرزندشون شکر گذار بودن بابت هرچی ک داشتن و خوش باور یادمه از پنجره خونشون نگاه میکردیم به ساختمانی که در حال ساخت بود و واحد های بزرگی داشت و نمای زیبا می‌گفتیم کاش بخریم یکی از این واحد ها رو و ایشون میگفتن کاری نداره شدنیه و الان ساکن هستن تو یکی از واحد‌های همون ساختمان گرچه مستأجر هستن ولی از گفته تا ساکن شد زیاد طول نکشید و الان میگن باید بخریم باور های قوی داشتن کلا آدمهای که دورو برم میبینم هرچقدر خونسرد و با ایمان بودن موفق هم شدن و هرچقدر عصبانی و هیجانی کاملا ناموفقن تو همه امور

    مورد بعدی دختر عموم که ازدواج خیلی خوبی داشتن یعنی عشق بچگیش بود و همسری فوق العاده خوب از همه لحاظ دیدگاه من قبلا اینجوری بود که خب شانس آورده دیگه از خوش شانسیش بوده ولی الان که فکر میکنم این دختر اینقدر درس خوند که رتبه 1شد تو رشته خودش چون تحصیلات برای خانواده همسرش مهم بود و کلا رفتار و اخلاق رو مطابق با خانواده خودش و همسرش رعایت میکرد (فامیل بودن با هم) درست انتخاب کرد و پای انتخابش ایستاد و تلاش دو طرفه برای رابطه که الان با دوتا بچه و گذشت ده سال همچنان خوشبختن و چون از خانواده های تقریبا مذهبی هستن هر دو نمازشون هیچوقت ترک نمی‌شده هر کس به نوعی ایمان و بندگی خودش رو به خدا ثابت می‌کنه.و در مسیر درست قرار میگیره

    نتیجه کلی که از تمام موفقیت های دور و برم گرفتم اینه که تلاش کنم برای خواسته هام(چه مادی ؛معنوی ،سلامتی و مالی…) ایمان داشته باشم و باور های درست.

    سپاسگزارم از خداوند سپاسگزارم از استاد عباس منش که چقدر مفاهیم رو برای ما قابل درک و خوب توضیح میدین ..سپاسگزارم از خانوم شایسته عزیز

    به امید روزهای خیلی خیلی بهتر و قشنگ تر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    پریسا سادات گفته:
    مدت عضویت: 629 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز این اولین دوره ای هست که من تصمیم گرفتم به صورت جدی آن را شروع کنم .

    این متنو‌با کلی اضطراب نوشتم و کلا نویسنده خوبی نیستم اما تصمیم گرفتم تا از یک جایی شروع کنم و‌کجا بهتر از اینجا در حضور استاد و همسر عزیزشون

    در جواب تمرینی که دادید میتونم به این صورت بگم که:

    موفقیت تمام افراد نزدیک به من باعث خوشحالی من میشد تا زمانی که خودم سر کار میرفتم و در آمد خوبی داشتم اما دقیقا دوماه است که بی کار شدم و‌فقط ابعاد منفی یک‌موضوع را میبینم .شخصی که از لحاظ عاطفی و مالی حامی من بوده و الان بنا به دلایلی نیست از اون زمان موفقیت افردا نزدیک به من باعث حس اضطراب در من میشود احساس بی عرضه بودن و بی خواسیت بودن و کم بودن برای جامعه و خودم را دارم‌.

    از اون‌جایی که حامیم را از دست داده ام احساس میکنم که مانند دیگران نمیتوانم پیشرفت کنم ایده هایی که به ذهنم میرسد هم‌میترسم انجام دهم و رد میشوم و‌هم میترسم اشتباه باشد چون من نصبت به کسایی که پیشرفت کردن نه تحصیلات زیادی دارم نه سابقه ی کاری مناسبی مانند انها و نه روابط اجتماعی یا دوستان زیادی ندارم .

    اما در مورد درس هایی که میتوانم بگیرم این است که صبور باشم ،زود عصبی و خشم گین نشوم و با فکر عمل کنم چون این موارد باعث‌شد من هم زندگی عاطفیم را تا حد‌زیادی از دست بدهم و‌هم زندگی مالیم را و نسبت به دیگران افسوس بخورم و حسادت کنم‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    سلام‌ استاد

    پاسخ سوالات:

    چه احساسی دارم وقتی یکی از نزدیکانم موفقیت بزرگی کسب کرده؟

    واقعیتش بستگی داره، اگر تو موقعیتی باشم که خودم اون موفقیت با جون و دل میخواستم ولی نرسم احتمالا یا احساس بی عرضگی، حسادت و یا حقارت میکنم.ممکنا گاهیم خشم باشه.

    اگر چیزی باشه که خودم توش موفق بودن یا بی تفاوت بودم تو اون خواسته طرف رو خیلی تبریک و تشویق از صمیم قلب و راحت تر میدم.

    افرادی که میشناسم‌ موفقیتی کسب کرده:

    1-بابام توانست گواهینامه آمریکاشو بگیره و به راحتی در امتحان آیین نامه قبول بشه و باز در شرایط راحتی امتحان عملی رو بده.

    حسم موقع شنیدن خبر موفقیت: خیلی حسادت کردم چون که همون روز خودم رد شدم تو امتحان

    -چه نگاهی میتونه الهام بخش باشه و ددیگاه بهتری باشه؟

    پاسخ: میتونم نگاه کنم که اگر اون تونسته منم که میتونم، منم چیز یکم ندارم، بلکه مهارت های خاص خودم رو دارم. میتونم هم درس بگریم که پشتکار و استمرار نتیجه دهی میکنه حتی اگر تو ذهنم انکارکنم باز قانون همینه.

    2- آراد که دوست خوبمه: تونست دانشگاه تو انگلیس بره و در شهری که میخواد، حتی با اینکه خیلی دیرتر از من شروع کرد ولی زودتر به خواستش رسید.

    خیلی عصبانی شدم از خودم، چون احساس بی عرضگی کردم از اینکه تو اون زمان انقدر طولش دادم.

    – اینکه امید و کنارگذاشتن کمالگرایی خیلی کمک کنندست رو میتونمیادگبریم ،و متوجه میشم که باید حرکت کرد و اگر مدت طولانی حرکت نکرد خواهم‌پوسید و دچار تضادهای خیلی ناجوری میشم.

    3-صیف ،تونست شغل بگیره توی دانشگاه با اینکه من خیلی بیشتر تلاش کردم ولی این دوستم خیلی راحتتر ، با تلاش کمتر رسید به این خواسته.

    -احساس بی تفاوتی کردم و کمی تعجب که آخه چطور منی که این همه تقلا و تلاش کردم کار ندارم.

    – نگاهی که میتونه سودآور باشه اینه که باید امید داشت، اقدام کرد و این شخص اگرتونسته، یعنی من هم میتونم چون اتفاقا یکسری شرایط و ویژگی هایی دارم که کارفرماهای مختلف دنبالشن اما من اقدام نکردم چون فکرمیکردم هنوز کافی نیستم و یک امتیاز اضافه تری باید داشته باشم.

    میتونم یادبگیرم که کاملگرایی رو کنارگذاشت و با بهبود گرایی پیش رفت.

    4- دانیال تونست شرایط کاری رو فراهم کنه هم درآمدشو داسته باشه، و هم سفرکنه به دور مکان های مختلفی که دوستداره‌

    افسوس و حسرت خوردم چون منم دوستداشتم تو سفر باشم.

    – نگاه بهتر و الهام بخش به این مسئله اینه که این شخص به عنوان کسی که شاید زبانش خیلی قویم نباشه به اندازه ای که مک زبان عمومی رو تسلط دارم ،ولی تونسته بره بگرده، و با اینکه درآمده زیادی نداره بودجه بندی رو ممکن کرده تا سفرکنه.

    همچنین میتونم بودجه بندیرو ازش یادبگیرم و اینکه میشه چقدر هزینه های غیرضروری رو کاهش داد و بجاش برای خواسته های مختلف مثل سفرکردن با دوستات بودجه اضافی داشته باشم. و البته جیتونمم الگو بگیرم و مدیریت کنم شرایطو به شکلی که افراد مناسب ربای همسفر پیداکنم کا بازهم بودجه سفر راحتتر قابل استفاده خواهد بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    نسرین امیری گفته:
    مدت عضویت: 1432 روز

    سلام به همه ی دوستان

    این مجموعه رو خیلی وقت پیش میخواستم گوش بدم اما تازه وارد دوره احساس لیاقت شده بودم و بیشتر تمرکزم روی اون دوره بود و کلا این مجموعه رو فراموش کردم.

    پارسال این موقعا بود که نشانه های افسردگی رو در خودم دیدم . افسرده از اینکه داشتم وارد 35 میشدم و هنوز ازدواج نکرده بودم. مشکل شدت گرفت وقتی خواهر کوچکم تصمیم به بچه دار شدن گرفت.

    احساس خیلی خیلی خیلی غیر قابل وصف بدی داشتم.

    که چرا زندگی من جلو نمیره.

    افسردگی شدت گرفت و پاییز بود که به تراپیست مراجعه کردم چند جلسه ای رفتم و خیلی به خودم کمک کردم تا برگردم به زندگی.

    قدم های کوچیک برداشتم و تا بهار خیلی حالم بهتر شده بود.

    دوره لیاقت رو از قبل خریده بودم اما کار نکرده بودم. شروعش کردم.

    از فکر ازدواج اومده بودم بیرون و حس ارامش و سبکی داشتم و تمرکزم روی کارم بود.

    اتفاقای خیلی خوبی افتاد توی کارم.

    دنبال یه انگیزه قوی بودم برای حرکت کردن و ساختن زندگیم.

    تصمیم گرفتم تنهایی سفر کنم.

    همه ی اینا اتفاقای خوبی بودن.

    اما من از درون ناراضی بودم و هستم.

    اون خوشحالی عمیق و شکرگزاری عمیق رو همیشه از خدا میخوام . خیلی سعی میکنم تمرکزم روی داشته هام باشه.

    اما انگار این وسط یه چیزی می لنگید .

    وقتی دوستم ازدواج کرد و من عمیقا ناراحت شدم.

    بله مسئله ازدواج حل نشده بود .

    فقط کنارگذاشته شده بود.

    امشب هم ناراحت بودم از این حس و از خدا کمک خواستم .هدایت شدم به این جا.

    احساس ناتوانی ریشه ی این حس منه.

    اینکه من نتونستم رابطه ی دلخواهم رو داشته باشم و نا امید شدم از داشتنش و سعی کردم فراموشش کنم.

    وحتی عدم احساس لیاقت.

    و حالا از خدا عمیقا میخوام کمکم کنه این احساس رو با تغییر باورهام نسبت به خودم ،با احساس لیاقت بیشتر تغییرش بدم و پله ای بشه برای بالا رفتن .

    خدایا ازت ممنونم که هستی کنارم و بهم اگاهی میدی

    تا رشد کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      محمد دهقان گفته:
      مدت عضویت: 405 روز

      سلام عزیزم

      امیدوارم هرکجا ک هستی حال دلت خوب و شاد باشه.

      داستان شما برمیگرده ب خود شناسی چون شما خودت رو لایق یک زندگی شاد یا ازدواج میبنی ک داری بهش فکر میکنی پس بحس شما احساس لیاقت نیست.

      من ب شما پیشنهاد میکنم ک خودت رو بشناس و کمتر تو جمع های دوستانه شرکت کن و شما نیاز ب تنهایی داری ک تا بتونی خودت رو قوی و بشناسی و یاد بگیری ک با تنهایی خودت حال کنی تا نیازهای درونیت رو در دیگران نبینی.

      اصلا بابت این موضوع ناراحت نباش شک نکن درحال ابدیت درونی هستی و در آینده شاهد تعغیرات زیادی در زندکی هستی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        نسرین امیری گفته:
        مدت عضویت: 1432 روز

        سلام محمد عزیز

        ازت ممنونم برای پاسخت

        خیلی ایتما فکر میکنم موثر باشن

        خودشناسی و احساس لیاقت مهمتریناشونن

        خیلی وقته تقریبا سیر تنهایی رو شروع کردم و بیشترین تمرکزم رو روی خودم گذاشتم

        اما عمیق تر باید بشه

        همه ی خواسته هامون وسیله ای هستن که خودمونو بیشتر بشناسیم

        برات بهترینا رو ارزو دارم دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1951 روز

    تمامی اتفاقات زندگی ما به خاطر باورها و ذهنیت و نگرش ما اتفاق میوفته

    باشد شروع کنیم به تغییر نگرش و تغییر باورهامون

    من توانایی نگرشمو دارم

    به اندازه ای که من نگرشمو تغییر بدم

    باورهامو تغییر بدم

    اتفاقات زندگی من تغییر میکنه

    جهان چیزی نیست به جز بازتاب افکار و باورهای من

    ایمان دارم و باور دارم که با تغییر باورها میشه شرایط رو تغییر داد

    مهم نیست الان در چه شرایطی هستی

    به محضی که بخوای به اندازه ای که باورهاتو تغییر میدی شرایط واقعی زندگی تغییر میکنه

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    روابط مادر پدر همسرم با اوالهام بخشه برام میگم چقدر همسرم توانایی تمرمز برنکات مثبت داره چقدر مهربونه

    بعضی وقتا البته حسادت میکنم میگم تو زیادی بهشون محبت میکنی اینطوری وقت و پول برای خودمون نمیمونه

    روابط خواهر برادر همسرم با او

    الهام بخشه برام خوشحال میشم که همسرم میتونه اینقدر توانایی تمرکز برنکات مثبت داشته باشه اینقدر مهربونه

    ولی بعضی وقتا میگم دیگ زیادی داری انرژی میزاری البته کمتره چون محبتش به اونا متعادل تره و آسیب زننده نیست

    روابط دوستان پسر او با او

    هیچوقت تا حالا حسادت نکردم

    خوشحال میشم دوستان زیادی داره

    روابط دوستان دختر او با او خوشحال میشم که میتونه با همه اینقدر عالی ارتباط برقرار کنه و همه دوستش دارن

    اما بعضی وقتا خودمو مقایسه میکنم با اون

    میگم ببین من کنار اون بی عرضه دیده میشم

    چون من به اندازه اون نخواستم و شاید خواستم و نتونستم نمیدونم

    نخواستم که با دوستان باشم فعلا شرایطم جوریه که بیشتر مطالعه میکنم و وقتشمو برای خانواده و فامیل میزارم و به شدت عالیه رابطم باهاشون

    بعضی وقتام تلاش مردم با بعضیا رابطه داشته باشم دیدم نمیشه یا من تلاش مردم اون نخواسته یا اون خواسته من نتونستم که با آدمی مثل فلانی رابطه داشته باشم و دیدم کلا خواسته هامون به هم نمیخوره

    درمورد دوست صمیمیم خیلی حساس تر هستم

    اگر ببینم همسرم بیشتر از من میتونه به اون نزدیک بشه و اگر ببینم که دوست من با اون بیشتر از با من خوشحاله

    اکر ببینم که اخلاقشون به همدیگه میخوره و باهم خوشحالن بیشتر از من

    انقدر ناراحت میشم که نگو

    به شدت حالم بد میشه

    میگم ببین من اینهمه تلاش کردم با دوستم رابطه خوبی داشته باشیم اینقدر براش وقت گزاشتم اینقدر دوستش داشتم انرژی گزاشتم براش اما اون با یه نفر دیگه بیشتر از من خوشحاله

    یادمه وقتی این احساسات سراغم میاد احساس عجز و ناتوانی میکنم احساس میکنم من آدم جذابی نیستم احساس میکنم من دوس داشتنی نیستم احساس میکنم هرچقدر هرچقدر تلاش کنم نمیتونم احساس افسردگی به سراغم میاد

    یاد ناتوانی هام و ترد شدگی هام میوفتم عصبی میشم و اون اتفاقات برام تکرار میشه ینی ترد میشم

    و پیش خودم میگم

    چرا باید این اتفاق بیوفته

    مگه من چی کم دارم

    نمیدونم شاید هم احساس میکنم که با اون بیشتر از من خوشحاله شاید من حساس شدم اما هر دفه که این موضوع رو میبینم حالم خیلی بد میشه برای خودمم عجیبه و باعث میشه ناخود آگاه از دوستم از همسرم بدم بیاد و اصلا نخوام که باهاشون خوب باشم و این موضوع باعث شده رابطمون رشد نکنه…..

    درهرصورت یادمه دوستم وقتی بهم میگه

    با فلان همکارام

    با فلان دوستام رفتم بیرون

    حالم یجوری میشه

    توی دلم میگم اره با اونا رفتی بیرون ولی برای من وقت نزاشتی

    با اونا شادی کردی ولی با من نکردی

    خودت میری بیرون دور میزنی لذت میبری اما با من نمیری

    احساس میکنم دختر بدی هستم که اون بر

    به جای اینکه برای من وقت بزاره برای کسه دیگه ای گزاشته

    حتما با اون بیشتر از با من خوش کذشته بهش

    با اینکه هزاران بار شده اومده خونه ما با من شبو مونده باهم رفتیم بیرون

    باهم رفتیم گردش سفر ولی من برای همه اونا دلیل دارم که دوستم به خاطر فلان چیز با ما مسافرت اومد خونه ما اومد به خاطر من نبود به خاطر فلان چیز بود

    نمیپذیرم که منو دوس داشت توی دلم میگم اگرم دوس داشته باشه کم دوس داره

    دلم میخواد منو بیشتر از همه آدمهای دنیا دوس داشته باشه من مرکز توجه باشم

    برای اون

    اگر دوستم با افراد دیگه ای بره بیرون خوشحال باشه

    شاد باشه

    اونوقت دیگه وقتی و انرژی برای من نمیمونه

    اونوقت دیگه من جذاب نیستم براش

    اگر کسایی که دوستشون دارم

    دوستان زیادی داشته باشن

    اونوقت جذابیت های من به چشمشون نمیاد اونوقت به راحتی منو فراموش میکنن

    من تنها میشم

    اگر عزیزان من دوستان زیادی داشته باشن

    تفریحات زیادی داشته باشن

    سلامتی و پول زیادی داشته باشن

    اونوقت شانس من برای جلب توجه خیلی خیلی کم میشه

    یه محدودیتی هست برای موفق شدن

    برای بودن با عزیزانم

    برای جلب توجه

    اگر عزیزانم دوستداران زیادی داشته باشن

    اونوقت من تنها میشم وقت نمیکنن انرژی نمیزارن و نمیمونه برای اینکه با من باشن

    موفقیت اونها باعث میشه که من ضعیف دیده بشم بد دیده بشم

    اگر ببینم عزیزانم باهمدیگه خوشن اونوقت این احساس سراغم میاد که با من کمتر خوشحالن حتما من بد هستم ضعیف هستم

    اگر ببینم که عزیزانم با کسانی بهتر از من رابطه خوبی دارن این احساس به سراغم میاد که من قابلیت و استعدادشو ندارم

    مثل اون خوشگل نیستم

    مثل اون زیبا نیستم

    مثل اون خانواده صدرصد عالی ندارم

    مثل اون خوش تیپ نیستم

    مثل اون سنم زیاد نیست و سنم کمه

    و این باور رو دارم که این افرادی که باهم رابطه خوب دارن شانسی اینطوری هستن

    اصلا دلیلی وجود نداره که ثابت کنه اینا به این دلیل باهم خوبن

    پس چرا منکه اون ویژگی هایی که اون افراد دارن رو دارم و حتی خیلی بهتر رابطه ام زیاد خوب نیست

    استاد میگن که وقتی که ما این باورهارو داریم این باورهای منفی رو داریم

    عملا داریم خودمو از موفقیت دور میکنیم

    عملا داریم جلوی خودمون یک دیوار و یک سد میکشیم

    این باورم دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    بهروز فرح گفته:
    مدت عضویت: 468 روز

    سلام وقت همگی بخیر

    امروز حدود 2ماه از عضویتم در سایت میگذره ، ولی تا به الان هیچ کامنتی نذاشتم و این اولین بارمه

    فکر کردم که برای اولین دیدگاه خودم بهتره سه تا مطلب رو بگم و کافی باشه

    اول انرژی مثبت بفرستم برای شخصی که باعث شد من با دنیای موفقیت و خواستن توانستن است و از صفر به صد رسیدن رو بشناسم..

    دوم شخصی که باعث شد من به اعتماد مجدد برای شروعی دوباره در این فضا ، قدم بردارم

    سوم هم که استاد عباسمنش و تمامی افراد در دنیا که در این فرکانس هستند و باعث میشن که از همدیگه یاد بگیریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    امیرمهدی گراوند گفته:
    مدت عضویت: 925 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی و همه اعضای سایت

    مهم ترین احساسی که با دیدن دستاوردهای افراد نزدیک زندگیم بهم دست میده حسادت هست

    متاسفانه یا خوشبختانه در قوم و خویش ما هر کی هر دستاورد مالی داشته (خونه یا ماشین خریده و …) از طریق فروش زمین های وراثتی بوده و من الگویی در اطرافیانمون ندارم که دستاوردهای کاری و بیزینسی موفق داشته باشن

    الان که فکر میکنم میبینم من به اینکه خانواده ما مثل ده ها خانواده فامیل هیچ ارثیه ای نداره حسادت میکنم

    حسادت میکنم که مثلا چرا من باید با کلی کار کردن روی خودم و بیزینسم به خواسته هام برسم (مثلا ازدواج کنم ، اثاث بخرم ، خرج خونرو بدم و ماشین بخرم و …) ولی نود و نه درصد اعضای فامیل با فروختن زمین و به سادگی به این دستاورد ها رسیدن

    البته نوش جونشون من از فرکانسی که دارن اطلاعی ندارم … فقط نمی‌دونم چطور باید این حسادت رو از بین ببرم ممنون میشم راهنماییم کنید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    شادی گفته:
    مدت عضویت: 525 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار من چند دقیقه قبل یک کامنت گذاشتم مربوط به همین فایل ذهنیت قدرتمند کننده قسمت 1 که خودم به فکر فرو رفتم تم هدایت شدم قرآن رو باز کردم به آیه 38سوره کهف رسیدم که انگار پاسخ سوال من بود

    ما هر چقدر هم قانونمندی خداوند سیستمی بودن خداوند را درک می‌کنیم اما انگار در برخی مسائل فراموش میکنیم و همه چیز را از یاد می‌بریم ‌

    این آیه به یاد من آورد و به من اینچنین پاسخ داد

    که چرا وقتی فردی موفق تر را میبینی نمیگویی او بسبب فرکانسهایی که فرستاده و کنترل ذهن و ورودی و ایمانش و تلاش های ذهنی اش آن دستاورد را بدست آورده

    و تو هم از جایی که بودی به میزان تلاش های ذهنی و ارسال فرکانس هایت این نتایج را داری .

    چرا میگویی غون انسان خوبی است و تو انسان بدی لابد وقتی به دستاورد های بیشتر برسی میخواهی بگویی تو خوبی و آنها که دستاورد کمتری دارند بد هستند نزد پروردگار .

    و من باز هم در همین لحظه با دیدن فایل استاد پاسخ صادقانه به سوال استاد .

    خداوند به من پاسخ داد از طریق آیه 38سوره کهف مثال همان دو مرد که دو باغ داشتند و…

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان

    باسلام وادب فراوان خدمت عزیزدل وعشق من استادعزیزم وتمام عزیزان دل

    بی نهایت سپاسگزارم استادبابت تمام تلاشی که برای ما”ازجان دل انجام میدهید.

    بنده بی نهایت ازتون سپاسگزارم چون فایلهای رایگانتون زندگی بنده رو درتمام مراحل تغییرداده است

    البته این نکته کلیدی که میخوام بگم مربوط به صحبتهای اخرهمین فایلتون بود

    نکته این هست:استادقبلا توفایل دیگری عرض کردم خدمت تمام دوستان هرکسی که ایمان “البته ایمان باعمل به شماوگروهتون داشته باشدوالله”والله”والله نتایج بی نظیردرتمام مراحل زندگیش خواهدگرفت

    اینومن حرفی نمیگم شما اگربزنیدتوعضویت بنده توگروه میبینیدبنده بدون هیچ فایل پولی بخداقصم درتمام مراحل زندگیم به ثروت رسیدم ازسال98تابه الان بقول خودتون اگرتمام دنیاهم بیان من نتایجم رومیزنم توصورتشون ومیگم من بخداازفایلهای رایگان استاداین نتایج روگرفتم…ودرآخربگم دوستای گلم اگرواقعا متعهدانه به فایلهای رایگان استادگوش بدیدبخدا منه عباس نوربخش قول میدم نتایج متفاوتی درتمام مراحل زندگیتون خواهیدگرفت

    استادعزیزم ببخشیدجسارت بنده رو اما اگرهزاران باربمیرم وزنده شوم بازهم همین حرفهاروخواهم زد…

    بی نهایت ازتون سپاسگزارم ودرخواست میکنم فایلهای رایگان بی نظیرتون روادامه بدیدتابنده به زودی زود بیام خدمتتون وحضورا روح ماهتون روببوسم…

    شمابی نظیریداستادعزیزم

    دوستتون دارم یاحق///

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    علی بهمنی گفته:
    مدت عضویت: 840 روز

    سلام

    حسود هرگز نیاسود

    دقیقا حق با استاد هستش من زمانی که احساس حسادت داشتم نسبت به اطرافیان اصلا نتایج مناسبی نمیگرفتم و خیلی به سختی به خواسته هام میرسیدم

    ولی بعد از اینکه سعی کردم حسادت رو در خودم تقلیل بدم و بیشتر تحسین کنم موفقیت هر کسی از اطرافیانم رو از اونروز نتایج ام در مورد هر کدوم از خواسته هام خیلی تغییر کرد و علاوه بر اون ؛ اون زوری که قبلا میزدم برای رسیدن به خواسته م خیلی راحت تر شد

    به قول استاد انگار اون گاری زنگ زده روغن کاری شد

    چون خیلی هنوز بایس روی خودم کارکنم تا به روان کاری گاری و موتور دار شدن گاریم برسم و مسیرم سراشیبیه لذت بخش با منظره ها ی قشنگ بشه که لازمه ش توجه به زیبایی هاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: