ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 118
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام آقای عباسمنش امیدوار هر جا که هستید سالم و سرزنده باشید
اولین باری که توی سایت عباسمنش نظر میدم و بابت این موضوع واقعا خوشحالم
من 3 ماه که با فایل های آقای عباسمنش آشنا شدم و دیدگاه هم نسبت به جهان و دنیای پیرامونم در این مدت کوتاه تغییر کرده
من از یک کانال که فایل های شما رو میگذاشتن به سایت تون رجوع کردم و از این بابت خیلی خوشحالم
من 16 سالمه و تصمیم بزرگی نسبت به سنم گرفتم من حدود 3 ماه پیش در نتورک ثبت نام کردم و از وقتی کار رو آغاز کردم با آقای عباسمنش آشنا شدم و خیلی برام جذاب بود که ایشون به ما نگرش و خود بینی فوق العاده میدن
در رابطه با تمرین :
موفقیت علی رضا: ایشون پرستار هستن و توی زمینه مالی هم موفق خونه ، ویلا ، ماشین دارن وقتی اینو شنیدم با خودم گفتم آفرین بهشون که انقدر آدم موفقی هستن ولی از چیزی که ناراحت شدم این بود که آدما موفقیت شون رو خیلی دیر میگن مثلا وقتی 6 ماه گذشته بود ما تازه متوجه این موضوع شده بودیم و من از اینکه آدما موفقیتشون رو نمیگن و بروز نمیدن ناراحت میشم
ایده ی الهام بخشم این بود که اگر علی رضا پسر عمه ام تونسته بعد از 8 سال کار کردن به این درجه برسه چرا من نتونم ؟ منم هم میتونم شاید اون از مسیر پرستاری موفق شده ولی من از راه های دیگه و از مسیر سریعی تری به موفقیت میرسم
درسی که ازش یاد گرفتم این بود که ایشون از خدمت کردن به مردم حقوق میگیره و این واقعا ارزشمنده اینکه انسان ها به هم دیگ کمک کنن و بابت این کار بهشون حقوقی داده بشه .
حسین (دایی) ایشون حسابدار هستن و همسرشون هم کار میکنن ایشون منزل دوبلکسی دارن وقتی این خبر رو شنیدم مشتاق بودم تا برم خونشون و خونه شون رو ببینم
از اینکه دیگران چیز های جدیدی میخرن لذت میبرم
ایده الهام بخش اینکه که انسان ها با سخت کوشی و ارتقای شغلی میتونن به چیز هایی که میخوان برسن ولی نه به قیمت اینکه 5 ، 6 سال وام بدم و استرس این رو داشته باشن
سختی وام گرفتن رو من تونستم ببینم که چه استرسی داره
درسی که میتونم بگیرم اینکه مشتاقانه به چیز هایی که میخوایم برسیم
امید وارم دیدگاه من براتون مفید بوده باشه متشکرم
سلام.ارادت.در مورد موفقیت برادر و خواهر هام حس خوبی دارم و یک جوری برام الهام بخشه شاید به این دلیله که همه از من بزرگترن نمیدونم شاید.ولی افراد نزدیکی که هم سن من هستند و یک جوری ذهن من شرایط من رو با اونا مقایسه میکنه حس بدی دارم یک جور حسادت یا ترس از عقب افتادن در زندگی و این که اطرافیان من من رو با اون اشخاص مقایسه میکنن.البته به خودم نهیب میزنم و ذهنم رو کنترل میکنم ولی اغلب این افکار به سراغ من میام.اگر برای این افکار بخوام دلیل بتراشم و خودم رو قانع کنم خیلی دلیل پیدا میکنم ولی در کل به نظرم این به خاطر حس خودکم بینی منه و باید روی اون کار کنم.ولی افرادی که نمیشناسم یا اطرافیان من نمیشناسن یا من انها را دنبال میکنم یا خیلی از من بزرگتر هستند یا افراد برتر دنیا هستند یک جور حس شور و انگیزه پیدا میکنم و برای من الهام بخش هست.اگر دوستان به دیدگاه من پاسخ بدن و کمکم کنند خوشحال میشوم.با تشکر از دوستان و استاد عزیزمون.
خدایا به امید تو
سلام.
قبل از هر چیز باید خدمت دوستان عرض کنم که این اولین کامنت بنده تو تمام عمرم هست و از این بابت خدا رو خیلی شکر میکنم.
در جواب سوال استاد باید بگم که تا قبل از اینکه با سایت آشنا بشم، پیشرفت و موفقیت افراد رو به شانس ، پشتوانه، سهمیه و این جور مسائل ربط میدادم واین نوع نگرش احساس حسادت و خود کم بینی رو در من ایجاد میکرد.
پس تمرین این جلسه رو با احساسی که الان به لطف خدا و راهی که برام باز کرده انجام میدم.
1. موفقیت سجاد در زمینه تحصیلی ، کسب و کار و در نهایت خرید نصف آزمایشگاه پاتولوژی در بهترین نقطه شهر و راه اندازی شعبه دوم و کلی امکانات و تجهیزات که تا چند وقت پیش شهرمون نداشته والان در خدمت همشهریان گذاشته.
احساس من در مورد این دوستم ـ بسیار بهم انرژی و انگیزه میده و از این بابت خیلی خوشحالم.
موفقیت ایشان رو از این زاویه میبینم که خیلی نترس هستند (توکل به خدا ).وتقریبا اما ،اگر و شاید تو کارش نیست.)حذف ترمزها)
درسی که از این دوستم میتونم بگیرم .در احساس خود باوری ، احساس لیاقت ،خود ارزشمندی و خواستن بدون چون و چرا هست.ومن هم لیاقت دریافت هر نعمتی رو برای خودم قائل باشم.
2.موفقیت دوستم روح الله.شاید خیلی ها ایشون رو آدم موفقی نمیدونن و من ایشون رو از این جهت موفق میدونم که به همه چیز خوش بینه و این باعث شده که از جنس همون افکار و ورودی ها وارد زندگیش بشه. که من قبلاً اونو یه آدم خوش شانس میدونستم و بارها به ایشون میگفتم که خدا فقط داره به تو خدمت میکنه.
احساس من در مورد این دوستم خیلی عوض شده و از این بابت بسیار بسیار خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که موفقیت ایشون رو به افکارش ربط میدم و نه به مسائل دیگه.وحقیقتا 99 درصد خوشحالیم و حس خوبم به خاطر درک این مسئله و به خاطر خودم هست.
موفقیت ایشون رو از این زاویه میبینم که رو نکات مثبت خیلی پافشاری میکنه تقریبا مطمئنه که براش اتفاق می افته. منظورم از پافشاری سعی و تلاش زیاد نیست اتفاقا برعکس خیلی کم تلاشه. منظورم حس عمیقیه که بهش یه اطمینانی رو میده که براش اتفاق م افته.
درس من از ایشون درس نیمه پر لیوان رو دیدن و مثبت نگاه کردن به مسائل هست که اگر برای دیگری هست پس برای من هم هست.
3.موفقیت دوستم احسان ، در کنترل افکار و ورودی های ذهن در مورد توحید،خدا شناسی و خودشناسی و در نتیجه برکتی که از لحاظ مالی در زندگیش هست با این که ایشون شغلش کارمندیه و از لحاظ درآمد حقوق ثابتی داره.
خوشحالم که اینو فهمیدم که تنها مالک و یاری دهنده خداست.و اینکه از نگاه توحیدی یه نفر خوشحال میشم.خیلی بهم حس خوبی میده.
موفقیت ایشون رو از زاویه نگاه توحیدی و اینکه هر موفقیتی رو به خدا ربط میده میبینم.
درس من از ایشون اینه که در برابر خدا هر چه تسلیم تر بهتر.وبه قول استاد عباس منش هر چی در برابر خدا بیشتر سرتو خم کنی در برابر خلق خدا سرت بالاتره.
استاد عزیز اگه کامنتمو خوندی بدون که صدات بهم آرامش میده وازتون ممنونم
خدایا شکرت که بهم قدرت دادی کامنت بزارم.
خدایا شکرت که تو مسیرم
خدایا شکرت که دارم معنی ایاک نعبد وایاک نستعین رو هر روز بیشتر وبیشر درک میکنم.
سلام و عرض ادب به خداوند یکتا و نور مهربانی اش
و سلام خدمت استاد قدرتمند عباسمنش عزیز و دوستان قدرتمندی که در مسیر بیداری قدم برداشتند .
در جواب سوال استاد من تا 5 سال پیش که اصلا در مسیر آگاهی نبودم و به قولی گفتنی تو باغ این چیزا نبودم اگر کسی به موفقیتی می رسید حالا از نزدیکانم خونه یا ماشین می خرید یا هر موفقیتی داشت من به شدت حسادت میکردم و چون از قانون الهی چیزی نمیدونستم میگفتم خدایا چرا به اون دادی به من ندادی مگه من چه فرقی با اون دارم تازه من که بیشتر از اون تو رو صدا میکنم نماز هم میخونم روزه ام میگیرم اون که اصلا یاد تو نیست ولی تو بهش داری همه جوره حال میدی اینم شد عدالت …
حتی سعی میکردم رابطه ام رو باهاش کم رنگ تر کنم
و به قول استاد میگفتم الان پیش خودش چی فکر میکنه فکر کرده کیه ؟
تغییر دیدگاه من بعد از آشنایی با قوانین الهی زندگی
1. اگر اون به موفقیتی رسیده دلیل نمیشه که خدا پارتی بازی با اون داشته به هر حال اون دانسته یا نادانسته قوانین رو به درستی اجرا کرده و میسر تکامل رو طی کرده پس منم اگر مسیری که رفته رو جای پای اون بزارم بهمون چیزی میرسم که اون رسیده
اما الان دارن حرکت میکنم اما صبوریم زیاد نیست و دوست دارم که زودتر به نتیجه دلخواهم برسم
نکته تغییر نگرش :همه اهداف انسانها و شرایط زندگی انسانها یه جور نیست من باید از نردبان موفقیت خودم بالا برم تا به مقصد خودم برسم درسته که قوانین جهان هستی برای همه یکسان هست اما نحوه رسیدن ها متفاوته با توجه به شرایط و موقعیت زندگی هر فرد پس من باید آگاهانه رو باورهایی که پاشنه اشیل من هستند کار کنم و نگران نتیجه نباشم ،نتیجه خودش در زمان درست و مکان درست از راه میرسه. یا حق
با سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته قشنگم راستش در مورد این سوال که اگه اطرافیانم به موفقیت برسند من چه حالی دارم باید راستگو باشم وبگم قبل از اینکه با استاد اشنا بشم بااینکه اصلن ادم حسودی نبودم ولی ستایش کردن راهم بلد نبودم خوشحال میشدم ولی بی تفاوت بودم احساس لیاقت نداشتم و دیگران رو مقصر میدونستم واینکه میشود برای من هم اتفاق بیفته را باشما اموزش دیدم با اینکه اکثر ادمهای دورم همه دارند واز نظر مالی در رفاهند اول یاد گرفتم بگم ماشالا افرین چقدر قشنگ چقدر زیبا از اون حس خنثی بودن در اومدم بعد یاد گرفتم هیچ کس رو مقصر ندونم با اینکه زندگی زنا شویی پنجاه پنجاه پیش میره به خداون توکل کردم یاد گرفتم روی خودم وتوانایی هام تکیه کنم هر روز یاد میگیرم من عاشق فایل گوش دادن های شما شدم چون من اصلن حوصله اینکه کسی برام حرف بزنه رو نداشتم ولی صدای شما مطالب شما بهم اگاهی میده ومن احساس میکنم چقدر از نظر اطلاعات اگاهتر شدم خودم درون خودم اطرافیانمو بیشتر درک میکنم وچقدر نسبت به مثبت بودن ودیدن چیزهای خوب زندگی وفکر مثبت داشتن توجهم بیشتر شده کلا نگاهم به اطرافیانم با دقت بیشتری شده یعنی اگه کسی بدست اورده منم میتونم وباید حس خواستن را در خودم بیدار کنم از شما استاد عزیز خیلی سپاسگزارم از وقت وانرژی که میزارید واز خداوند ممنونم که مرا دراین مسیر پر نور قرار داد در راهم اهسته اهسته جلو میام به خداوندو ایمانم امیدوارم و میدونم میرسم
سلام ودرود خدا برتمام دوستان واستاد عزیزم ومریم جان مدیرم
دقیقا استاد امروز داشتم در مورد یکی از دوستان به دخترم نکتهای رو میگفتم وهدایت شدم به این فایل وتصمیم گرفتم مثل وحی منزل نکته به نکته رو رعایت کنم.
چند وقته استاد با وجود اینکه قانون رو میدونم حسم گاهی اوقات مثل امواج دریا جابه جا میشه من دائما در تلاطمم تا اینکه امروز با دخترم راجب یک نفر از آشنایان داشتم صحبت میکردم که دخترم گفت مامان این طوری که شما فکر میکنید نیست وچون از دورن ناراحت بودم وارد سایت شدم وهدایت شدم به این فایل،
چقدر دقیق درست یاد اون آیه از قران میفتم که شما میگفتین شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه ودقیقا به همین ظرافت من متوجه این ایراد خودم نشدم .
والان باشنیدن حرفهای شما دیدم چقدر باور فراوانیم مشکل داره وممنونم استاد به خاطر درسهایی که امروز ازتون گرفتم .
به نام خدای نور
سلام به استاد عزیزو خانم شایسته دوسداشتنی و دوستان عباس منشی.
برای جواب به سوالی که استاد پرسیدن من وقتی توی حیطه کاری خودم دختران موفقی میبینم که هم سن و یا حالا کوچیکتر خودم یاتفاوت سنی زیادی باهم نداریم رو میبینم حس بدی میگیرتم پس من چرا نتونستم مثل اونا موفق بشم؟پس چرا من لاک پشتی دارم پیش میرم؟پس من کی اون چیزی که میخوام برام اتفاق میوفته اولش این حس و دارم معمولا و بعدش با یاداوری قانون که من خالق شرایط و زندگی خودمم و باورهای منه و تکاملم دست خودمه اگر از نظر من لاک پشتی پس بیشتر روی خودم و حِرفم کار کنم اونطور منم خییلی بهتر نتیجه میگیرم و کم کم احساسمو خوب میکنم و تحسین میکنم اگر این شخص تونسته پس منم میتونم.
باورمخربی که الان پیدا کردم اینه که من موفقیت رو مربوط به سن و سال میدونم یعنی من وقتی یکیرو میبینم که سال ها ازمن بزرگتره و توی حیطه کاریم موفقه حس بدی بش ندارم و میگم که نسبت به سنش معقوله ولی وقتی کسایی رو میبینم که زیاد تفاوت سنی نداریم باهم و انقدر موفقن و چیزی که من میخوام رو دارن حسادت میکنم و حس بدی میگیرتم.
ربط دادن موفقیت به سن و سال:من برای ساختن باور مناسب برای این ترمز باید مثال بزنم برای خودم از ادمایی که میشناسم که خیلی جوونن و موفقن و اشخاصی که سن بالایی دارن اما موفق نیستن پس سن هیییچ تاثیری توی موفقیت نداره و باورهای مناسب اون ادم هاس که باعث موفقیتشون شده پس منم باساختن باورهای مناسب میتونم به موفقیت مالی برسم فقط باید زمان بذارم و به الهاماتم عمل کنم.
وقتی که دختر عمم اومد گفت که هدبار کافشون یه دختر18 سالس اولش ری اکشنم این بود که چقدرر خوب و وقتی موند ازش تعریف میکنه که توی کارش خیلی خوبه و چندین مسابقه رفته شرکت کرده و مقام اورده و چند سالم سابقه کاری داره اینجا شد که حس بدی گرفتم و گفتم عاطی این دختر همسن تو و انقدر موفقه پس چرا تو نتونستی هنوز؟پس چرا تو توی حیطه کاریت هنوز لاک پشتی داری حرکت میکنی؟
از چه زاویه مثبتی میتونم به موفقیت این شخص نگاه کنم:این دختر همسن منه وبازم اینجا نشون میده که سن و سال تاثیری توی موفقیت نداره،چندسال سابقه کاری داره یعنی خیلی زودتر کارشو شروع کرده با اینکه اون موقع سن زیادی نداشته ولی با شجاعت شروع کرده و با اعتماد بنفس بالا توی چند تا مسابقه شرکت کرده و مقام اورده یعنی تو دله ترساش رفته و واقعا خیلی تحسینش میکنم.
چه درس هایی میتونم از موفقیتش بگیرم:رفتن تو دل ترس ها و عمل به الهامات و اینکه هیچ وقت برای شروع کار مورد علاقم دیر و یا زود نیست من هروقت بخوام میتونم شروع کنم و موفق بشم و هیچ وقت نباید خودمو با یکی دیگه مقایسه کنم چون اون شخص باورهای متفاوتی نسبت به من داره و توی دوتا خانواده متفاوت بزرگ شدیم من نمیدونم که باورهای اون شخص چیه و یا چی توی مغذش میگزره پس دیگه جای مقایسه کردن باقی نمیمونه و مقایسه کردن بدترین کاریه که میتونم بکنم و نشونه احساس عدم لیاقت و کمبود عزت نفس هست پس هروقت خواستم کسی رو با خودم مقایسه کنم یادم بیاد ما دونفریم با دوتا باورهای مختلف و نتایجمونم مختلف خواهد بود.
وقتی با علیرضا و هیوا اشنا شدم و دیدم هم ثروتمندن و هم ازادی مالی،زمانی و مکانی دارن و هم رابطه احساسی خوبی باهم دارن با تمام وجودم تحسینشون کردم و وقتی دیدم که علیرضا با اینکه شرایط مالی خوبی داره ولی بازم تمام فکر و ذکرش اینه که وضع مالی و شرایط بهتری داشته باشه و یا وقتی دیدم هیوا چند تا شغل عوض کرده و توی رشته ای که تحصیل کرده درسته چندین سال زمان گذاشته اما وقتی دیده داره این شغل بش آسیب میزنه رفته دنبال یه شغل دیگه که راحت ترم هست با خودم گفتم چقدر خوب که نیومد بگه که نبابا من سال ها توی این رشته تحصیل کردم و زمان گذاشتم پس تا اخر همینو میرم نباید عوض کنم گفتم چقدر خوبه که این دیدگاه رو نداره ولی ازجهتی اومدم گفتم اینا خانوادشون ثروتمند بوده واسه همینه اینا راحت ثروتمند شدن یعنی ربط دادن ثروتمند بودن خانواده به موفقیت شخص ولی همه ی ما به یه منبع ثروت و خلق شرایط دلخواهمون وصلیم منم مثل همونا این توانایی رو دارم و میتونم این شرایط خوب و ثروت رو خلق کنم و دارم همینکارو هم میکنم و بازم نباید یادم بره من نمیدونم اوناچه باورهایی داشتن ولی میدونم خدای ما یکی و به یه منبع وصلیم و منم میتونم مثل اونا ثروتمند بشم و ازادی مالی،زمانی و مکانی رو داشته باشم و دارم روی باورهام کار میکنم و نتایج کوچیک کوچیکم که کم کم دارن پیدا میشن و تکاملم نباید یادم بره درسته تکاملم دست خودمه و تکامل معنیش تجربه بیشتره و نه گذشت زمان ولی با همین موفقیت های کوچیکی که کسب کردم نسبت به یک سال پیشم میتونم حس بهتری داشته باشم و بازم مطمئن بشم که میشود.
از چه زاویه مثبتی میتونم به موفقیت این اشخاص نگاه کنم:من دیدم که آزادی زمانی،مکانی و مالی وجود داره من همیشه فقط استاد و میدیدم که همه اینارو باهم داره ولی الان از نزدیک دیدم که میشود امکان پذیر هست که ازادی مالی،زمانی و مکانی داشته باشی و همش درحال خوش گذرونی باشی و حالت خوب باشه دیدم که میشود و منم میخوام که ازادی مالی،زمانی و مکانی داشته باشم.
چه درس هایی میتونم از موفقیتشون بگیرم:با دیدن علیرضا با اینکه شرایط خوبی داره و ثروتمنده ولی بازم به دنبال شرایط بهتر و ثروت بیشتره فهمیدم که ثروت و شرایط خوب انتها نداره هرشرایطی هم که داری بهترش هست وخیلی تحسینش میکنم که انقدر به دنبال پیشرفته با دیدن هیوا و اینکه شغلی که دیگه نمیخواست و یه چیز راحترمیخواست شغل قبلیشو رها کرده با اینکه چندسال براش زمان گذاشته فهمیدم که اگر چیزی رو نمیخوام حتما باید رهاش کنم حتی اگر زمان و انرژی براش گذاشته باشم باید به خواستم توجه کنم.
با نیما وقتی اشنا شدم و وقتی فهمیدم انقدر ثروتمنده کلیی تحسینش کردم که انقدر ثروتمنده و انقدر راحت بهای خواسته هاشو میده و خلاصه با دیدن موفقیتش حس بدی نداشتم و حسم خوب بود.
از چه زاویه مثبتی میتونم به موفقیت این شخص نگاه کنم:نیما ازیه شهر دیگه اومده بود برای اپدیت شدن با اینکه کارش خوب بود و کافه خودشو داشت ولی باز اومده بود خودشو اپدیت کنه توی حیطه کاریش. و نگفته اوکی من که دیگه کافمو دارم ثروتمندم هستم مشتریامم هستن دیگه پس دیگه تمومه. نه اومده اپدیت کنه خودشو که توی حیطه کاریش بهترین باشه.
چه درس هایی میتونم از موفقیتش بگیر:همیشه به دنبال اپدیت شدن و بهتر شدن و حرفه ای شدن توی حیطه کاریم باشم و به کم راضی نباشم هرچقدر که یه چیز خوبه میتونه بهترم بشه و راحت بتونم بهای خواسته هامو بدم بدون نگرانی و باید روی باور کمبود و فراوانی و احساس لیاقت کار کنم که پاشنه اشیلمم هستن و دارم همینکارو میکنم و زمان میذارم روی بهبود این ترمزهای مخربی که دارم.
نور من سپاسگذارم که هدایتم کردی به این فایل و این همه نوشتن و شناخت خودم.
شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.
یا رب
سلام خدمت استاد عباس منش و بانو شایسته عزیز
قسمت اول ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده
اکثر مواقع و شاید همیشه شکر خدا در برابر موفقیت های دیگران خوشحال میشم و واکنش مثبت دارم
معمولا حسادت خاصی نمی کنم
تنها موقعی که چند وقت ذهنم درگیر شد تا تونستم با اعتماد به نفس و برخورد درست با فرد مورد نظر قضیه رو حل کنم موقعی بود که یکی از افراد نزدیک در فامیل همسرم ، ارثی که از پدر و مادر بهش رسید به خونه بزرگ بود که نزدیکان و فامیل های اطراف هیچ کس نداره و من خیلی از نظر ذهنی و روحی بهم ریختم .
به مرور که فکر کردم متوجه شدم من در مقابل این فرد از موفقیت هام زیاد تعریف میکنم و اون هم برای این که کم نیاره از موفقیت هایش زیاد میگه و به مرور متوجه شدم با برخوردی که من می کنم باعث شده یه رقابت مخفی بینمون ایجاد بشه که در مواقعی این رقابت منفی هست و باعث آسیب میشه ،
یواش یواش با این ذهنیت که پول اون به من ربطی نداره و اینکه من دوست دارم در مسیر زندگی خداوند بهم نعمت های زیادی عطا کنه و این احساس رو داشته باشم که با تلاش و پشتکار خودم به ثروت ، سلامتی ، اخلاق خوب رسیدم نه اینکه از طریق یک فرد به پول برسم و با اعتماد به نفس بیشتری در مقابل این شخص ظاهر شدمرو به مرور از فعالیت هام کمتر توضیح جزئی دادم تا اون هم نخواد با حس حسادت خاصی از پولی که از خانواده اش گرفته جلوی من حرف بزنه . هم این که در این مسیر متوجه شدم وقتی احساس کمبودی در درون باشه دوست دارم در جمع جلب توجه کنم و دیگران جذب بشن ولی وقتی روی ارتباط با خدا خیلی توکل کنم و احساس لیاقت رو در درونم تقویت کنم این جلب توجه کم و کمتر و حذف میشه ، انشاالله
و باورهای خودم رو دارم با توکل به خدا قوی می کنم که با تلاش به موفقیت های عالی برسم و منتظر نباشم از آسمون یا از کسی بهم ثروت برسه .
چون با گوش کردن فایل های روزشمار تحول زندگی من و فایل های زیادی که در سایت هست دارم به این احساس میرسم که داشتن آرامش ، احساس لذت از زندگی ، سلامتی ، روابط خوب با اطرافیان ، دوست داشتن خودم به عنوان بنده الله ، احساس لیاقت داشتن برای رسیدن به آرزوهام و خیلی خیلی حس های قلبی عالی که همه با اعتماد به الله داره با گذراندن روند تکاملی رخ می دهد ، الهی شکر
در حال حاضر مشتاقم که خدا جونم بهم راه ایجاد کسب و کاری که با روحیاتم و دیدگاه هام هماهنگ باشه را بررسی راهم قرار دهد. انشاالله
آمین یا رب العالمین
این فایل بی نظیره خیلی ممنون
الحمدالله رب العالمین
اللهم عجل الولیک الفرج
به نام خداوند مهربان
تمرین 1 )
. موفقیت افراد نزدیک بنویس
. جلو هرکدوم بنویس من چه احساسی دارم خیلی واضح
برای هرکدوم جداگانه بنویس چه ایده های الهام بخشی میتونه در من ایجاد کنه : چه زاویه مثبتی میتونم نگاه کنم ؟ چه درس هایی میتونم ازشون بگیرم از مسیر موفقیتشون ؟
کیوان : از شغل اول که طلاسازی بود به موفقیت قشنگی رسیده و حالا کارگاه جعبه سازی زیورالاتش راه انداخته من وقتی رفتم کارگاهش هم خیلی احساس خوبی داشتم که خالم و شوهر خالم وضعش خیلی بهتر میشه و هم حسادت کردم به اینکه چرا خانواده من هیچ پیشرفتی ندارن و وضع زندگیمون اگه بدتر نشه بهتر هم نمیشه اصلا از این دید میتونم نگاه کنم که لازم نیست من خانواده موفقی داشته باشم تا موفق بشم ، من خودم به تنهایی میتونم باورهای ثروت ساز بسازم و منبع درامد بالا داشته باشم ، اینکه پیشرفت هیچ ربطی به جنسیت نداره من خیلی موفقیت هارو صرفا چون مرد نیستم از خودم دور میبینم ، زاویه مثبت دیگه اینه که هنوز هم میشه تو این شرایط و وضعیت حساس کنونی هم کسب کار جدید راه انداختن ، ارتفا داد و پیشرفت کرد _ درس از مسیر موفقیت اینه که مستمر ادامه میدن ، فارغ از اوضاع احوال جامعه و حتی روحی خودشون پا تعهد کاری خودشون هستن حتی روزی 3 ساعت وقت میذارن
خمسه : مشاوری دانشگاهم که الان تو بالاشهر تهران کار میکنه و بسیار موفق شده احساس از دست دادن داشتم ، انگاری که دسترسی راحتتری بهش نخوام داشت ، چون خوب دانشگاه مشاوره رایگان بود و حالا برای ملاقات باهاش باید بها بدی اونم زیاد ، احساس کردم من لایق دریافت خدمات از بالاشهر و با این مبلغ و کیفیت ندارم ! ، احساس کردم که چقدر زود پیشرفت کرد و درامدش چندین برابر کرد ولی من بعد چندسال هم هیچ پیشرفتی نداشتم و چقدر بی عرضه ام و اون چقدر توانا و قدرتمنده زاویه مثبتی که میتونم نگاه کنم اینه که میشه خیلی سریع از نظر شغلی و مالی پیشرفت کرد و نیازی نیست سال ها زجربکشی و شبانه روزی کار کنی _ ایده الهام بخش از مسیرش اینه که مدام روی کیفیت کارش کار میکرد ، تمرکزش روی خودش بود و خیلی دوره میدید و وقت میذاشت برای حال خوبش و شکرگذاری و تمرکز روی نکات مثبت و فکرمیکنم این برای ادامه دادن مسیر خیلی بهش کمک کرد
زهرا : آبجی قشنگم حقوقش 15 تومنه البته کار تمام وقت داره و باورهای اشتباه مثل وام و قسط و … ولی خوب همون موقع که حقوقش زیاد کردن احساس خوشحالی زیاد و حسادت داشتم که میگفتم من این همه وقت میذارم دوره میبینم ، کارای سخت تر میکنم ، مدرک بهتری دارم و … ولی حقوق من 7 تومنه و نهایتا با پاداش بشه 10 تومن ، دیگه احساس نگرانی زیاد کردم که بلد نیست از پولش درست استفاده کنه و همه رو خرج میکنه و خودش درگیر قسط و وام میکنه و … زاویه مثبتی که میتونم نگاه کنم اینه که موفقیت مالی شاید هیچ ربطی به مدرک و سختی کشیدن نداره ، اینکه من نمیتونم به ابجیم بگم که با پولاش چیکار کنه همون طوری که اون نمیتونه به من بگه و ما همه مسیول زندگی خودمونیم ، هرکسی جا درست خودش ایستاده و من بیشتر باید رو باور هام و خواسته هام کار کنم چون من خودم نخواستم بخاطر احساس عدم لیاقت حقوق بالاتر از وزارت کار بخوام !! _ الهام از مسیرش اینه که زیاد میخواد ، بهاش هم به اندازه باور ها و احساس لیاقتش میپردازه و حداقل خواسته های مالیش داره تیک میزنه
فاطمه : من این ماه بخاطر فشار کاری و حقوق کم استعفا دادم ، و بهم گفتن که همه پروژه هامو به فاطمه همکارم تحویل بدم ، نمیدونم چرا احساس بدی داشتم ، هنوز هم نمیدونم چیه این حس با اینکه خودم خواستم که برم و خسته شده بودم واقعا ولی احساس میکردم شاید همه زحمت هام برای یه شخص دیگه تموم بشه ، به اسم اون و زحمت ها و تلاش های من دیگه هیچ وقت دیده نشه ، من بی عرضه دیده بشم که فاطمه تونست زینب نه ، اره همین حس بود که بی عرضه دیده بشم ، شکست خورده زاویه مثبت اینه که من واسه پروژه ربات استوری صد که نه هزااارمو گذاشتم و در حد خودم براشون فروختم دوتا صد میلیون فروختم براشون و اگه بیشتر نشده چون شاید اندازه باورهام نبوده نمیدونم ، زاویه مثبت دیگه اینکه شاید این استعفا همون فضای ازادی برام فراهم کنه که بشه نقطه عطفم اگررر بشینم و روی باورهام کارکنم و تمرینام درست انجام بدم این فضا بشه سکو پرتاب من ، نگاه مثبت دیگه اینه که خیلی ها پروژه ربات استوری قبول نکردن و همین نشون میده که چقدر کار من سخته و حتی فاطمه تو مصاحبه اش گفته نمیدونم زینب چه جوری به تنهایی همه کارای ربات انجام میداده :)) ، نگاه مثبت دیگه اینکه هرچی تونستن یادگرفتم ، واقعاااا حرفه ای تر شدم و قبل و بعدم توی مهارت هزار لول فرق داره و بهتر شده ، منی که نمیتونستم چیزی بفروشم دوتا صد تومن زدمااا نگاه الهام بخش از موفقیت فاطمه شاید اینه که ادم صبور تره و میتونه انتقاد هاشو محترمانه مطرح کنه ، مثلا من بعد اینکه درصدی از فروش بهم ندادن خواستم بیام بیرون انگار که در مقابل مشکلاتم فرار میکنم ولی فاطمه درخواست جلسه میکنه و میگه طبق این قول و فلان انقدر باید بدین و وقتی قبول نکردن هم همه کارای ربات برعهده نگرفت مثل من !! به اندازه ای که بها دریافت میکرد انجام وظیفه میکنه نه بیشتر
فرناز : کسی که مهاجرت کرد و اولین نفری که از نزدیکانمون رفت امریکا و من خیلی خیلی احساس کردم که میشه ، خوشحال بودم براش ولی همش نگران بودم ، الان بچه کوچیکش چی میشه ، چه جوری درامد دارن ؟ چه جوری زبان یادمیگیرن و … چون عمه ام زبانش خوب بود ولی شوهرخارم و بچه چندسالش نه و خیلی نگران بودم و هی داشتم مشکلات احتمالیشونو پیش بینی میکردم نگاه مثبت اینه که عمم که متاسفانه خیلی کم باهاش رفت و امد داشتیم خیلی باورهای قوی داره ، خیلی توکل میکنه و خیلی با دل و جریت و اهل حل مسیله اس کلا ، همیشه زن قوی و بالایی بوده ، همیشه هدفمند ، همیشههه در حال یادگیری و تلاش ، مستقل ، درس خونده ، کار کرده ، ازدواج نسبتا خوبی داشته و مهاجرت هم کرده ، حدااااقل طبق برنامه ریزی خودش و خواسته های خودش درست پیش رفته میدونی هدف گذاشته و تیک زده از مسیر موفقیتش فقط میتونم بگم ایمان و عمل واقعا مرد عمل چهره عمه منه :))
بریم برای جلسه خفن دوم 🫀
سلام عزیزان سپاسگزارلطف پروردگار م هستم بخاطر احساس بسیار خوبی که دارم در مورد موفقیت و پیشرفت دیگران ،از وقتی که با افکار و اندیشه و ذهنیت استاد آشناشدم،آن هنگام که تولد دوباره یافتم،تنهابایافتن این گوهر گرانبها ،پیشرفت هر انسانی را موفقیت خودم میدانم احساس شادمانی میکنم ،لذت میبرم و شکرمیکنم خداوند را ب خاطرش وکنجکاو که حتما افکار خوبی داشته ایده وطرح جالبی ارائه داده که باعث این فثح عظیم شده واین درحالی است که قبلاً کاملا واضح و آشکار فشارم بالا میرفت وحسادتم معلوم میشد ،هرانسانیکه در اخلاقش ودراعمالش ودرکارش موفق شود،،نشان دهنده این است که راه رشدوپیشرفت فراوان است،به تعداد تمام آدمها ی روی زمین وبیشتر ،سپاسگزارم شادباشید