ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 125
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام دوستان
من به این سوال خیلی فکر کردم…
اول از همه بگم که با ( نشانه امروز من به فایل بعدی یعنی شماره 2 ) هدایت شدم و چون میخواستم کامل درک کنم از اولی شروع به گوش دادن کردم… و بعد دومی رو که گوش دادم دیدم چقدر شرح حال من بود…
در مورد این فایل:
موفقیت افراد برای خودشون و توانایی شون در من احساس خوشحالی و شعف ایجاد میکنه و تحسینشون میکنم ، در مورد خودم غمگین میشم نه به خاطر اینکه به جایی که اونا هستن نرسیدم، چون دنبالش نبودم حقیقتا، بلکه به خاطر اینکه خودم، در جایگاهی که برا خودم می خواستم نیستم
مثلا
دختر خالم الان یک مدیر موفق در سازمانی بالاست که حقوق خیلی بالایی داره و دفتر جداگانه و … از طرفی هم مادر دو فرزنده و زندگی زناشویی عالی داره و همیشه خونه ش مرتبه و مادرشم خیلی ازش راضی هست و همیشه به مامانم میگه فلانی میاد خونه مون دائم در وار و جنب و جوشه…
به نظرم موفق شدنش به خاطر پشتکار. اراده، شفافیت خواسته هاش، برنامه ریزی، سلامت جسم، فرکانس خوب و در نتیجه بودن افراد خوب و دستان خدا دور و برشه…
احساسم براش،تحسین هست… همیشه هم به مامانم که ازش میگه میگم اون یه ادم قوی و سوپر ومن هست که میتونه اینطوری باشه
در مورد خودم
من هیچ وقت دلم نخواسته کارمند باشم، با اینکه مادرم شاغل بود و دقیقا مثل دخترخالم زن موفقی بود، ولی من دوست دارم خونه باشم و از بزرگ شدن بچه هام و کارهای روتینم لذت ببرم
در عین حال درامد داشته باشم و در اجتماع باشم با کانال مجازیم
چرا غمگین میشم؟
چون میگم چرا تو اراده ت اونقدر نیست؟ برنامهریزی قوی نداری، انرژیت کمتره و نمیتونی
و درعین حال
چرا همین که هستی رو دوست نداری،و نپذیرفتی
سلام به استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی
پاسخ به این سوال که من به چه کسی حسادت میکنم خیلی ذهنم مشغول کرد چون همیشه فکر میکردم آدم حسودی نیستم اما وقتی عمیق تر فکر کردم چند مورد پیدا کردم اول اینکه من به شدت به سن افرادی که از خودم جوانتر هستن حسادت میکنم و میشه گفت یه جور حس حسرت دارم چون فکر میکنم توی زندگیم فرصت های پیشرفت و موفقیت های زیادی از دست دادم و جوانی نکردم ، همیشه این آرزوی محال دارم که کاش مثلا به 10 سال پیش برمیگشتم و راه متفاوتی میرفتم و البته ناخودآگاه برای جبران این حس سعی میکنم به افراد جوانتر از خودم مشاوره بدم و بهشون بگم که اشتباهات منو نکنن و دومین مورد که خیلی احساسات زیادی در من بیدار میکنه وقتی پدر و مادر هایی میبینم که به بچه هاشون مخصوصا دختر هاشون بال پرواز میدن و میذارن که اون دختر آزاد باشه و خودش انتخاب کنه چون خودم توی خانواده به شدت سنتی و مذهبی بزرگ شدم و هیچ وقت نتونستم رابطه صمیمی با والدینم داشته باشم ، با اینکه خیلی دوستشون دارم و قدردانشون هستم اما این تفاوت دیدگاه های مذهبی همیشه مثل یک دره بین ما فاصله انداخته وقتی پدر و مادر هایی میبینم که فرزندانشون فارق از اینکه چقدر باهاشون متفاوت هستن پذیرفتن عمیقا احساس درد میکنم .
و نکته جالب اینکه این دوتا موردی که من به شدت به افراد حسادت میکنم هیچ وقت نمیتونم درمورد خودم تغییر بدم یعنی نه میتونم سنم کمتر کنم و نه میتونم خانوادم عوض کنم . از وقتی که با آموزه های استاد آشنا شدم فهمیدم که باید مسئولیت کل زندگیم خودم بپذیرم و ایمان داشته باشم که واکنش اطرافیان میتونه با فرکانس من تغییر کنه و این موضوع به شدت منو آرام کرد اینکه خالق شرایط و اتفاقات هستم به من نیرویی داد تا از افسردگی و سکون و احساس قربانی بودن خارج بشم اما این دو موضوع مثل پاشنه آشیل برای من میمونه و در بعضی مواقع کاملا حس میکنم که بالا میاد و نیازه که همیشه روش کار بشه .
سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته ی مهربون و دوستان خوبم …
خدایا شکرت که منو در مسیر هدایت قرار دادی
راستش استاد من چون میخوام با خودم روراست باشم و عین واقعیت رو بگم توی جواب این سوالتون که وقتی یکی از افراد نزدیکتون یا دوستتون و… توی یه کاری موفق میشه یا یه چیز باارزش مثل ماشین و خونه و … میخرن چه حسی دارید..؟ میخوام بگم من متاسفانه اون ته تهای دلم نه برای موفقیت اون فرد بلکه برای خودم ناراحت میشم یهو میرم تو هم ولی بگم خیلی طول نمیکشه این ناراحتی و بلافاصله فراموش میکنم و به روال عادی برمیگردم اما خب اگه این حس ناراحتی یا حسادت که همون باورهای محدود کننده ی قوی هستش که من دارم رو بتونم کنترل کنم همه چی حله…. اما این حسادت رو متاسفانه من فکمیکنم خییییلیها دارن و کنترل کردنش سخته …خیلی تمرین میخواد تا آدم بتونه با خودش کنار بیاد و از جنبه ای که شما فرمودید آدم نگاه کنه و بگه خب حالا اون تونسته منم میتونم بدست میارم اون چیزی رو که اون خریده منم قطعا میتونم بخرمش و این یه نشونه است از سمت جهان هستی…..من خییلی دارم روی خودم کار میکنم… در کل خیییلی آدم حسودی نیستم اما خب اگه بگم کلا نیستم دروغ گفتم …. اما انقد تمرین میکنم با فایلهای دانلودی شما با دوره ی دوازده قدم که تهیه کردم و تهیه دوره ی روانشناسی ثروت 1 و بقیه دوره ها به مرور زمان این حس بد حسادت رو که کمی دارم سرکوب میکنم و مطمئنم موفق خواهم شد ….. من قطعا ذهنمو تغییر میدم باورهامو تغییر میدم که خداروشکر تا الان هفتاد درصد راهو اومدم و موفق شدم ذهنمو کنترل کنم و ادامه میدم تا توی این مسیر هدایتی که خدا منو به سمت هدایت کرده کامل هدایت بشم …… ذهنمو تبدیل به ذهن قدرتمندکننده میکنم و باورهای قوی در خودم ایجاد میکنم و هر کسی جایگاه خودشو در جهان هستی داره و هیچکس جای کسی رو در این جهان نمیتونه بگیره و این فقط باورهای محدود کننده ی خود منه که چنین افکار منفی دارم و نسبت به موفقیت نزدیکان خودم حس حسادت میکنم ولی من تمرین میکنم تا بتونم از موفقیتهای اطرافیانم درس بگیرم و از موفقیتشون خوشحال بشم و خداروشکر کنم …… مررسی استاد عزیزم که باعث میشید که این حسهای بد رو از خودمون دور کنیم ……من آهسته آهسته قدم بر میدارم در این مسیر هدایت…. و تمام افکار منفی حسهای بد رو سرکوب کنم … برای تک تکتون آرزوی سلامتی و آرامش ثروت و فراوانی میکنم در پناه خداوند یکتا باشید …
به نام خدای رزاق و وهاب
درود استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
از همین اول بگم که من جز کسانی بودم که این فایل رو دو بار دیدم و تمرینات رو جدی نگرفتم و الان که تمرینات رو انجام دادم فهمیدم چقدر تاثیر دارن و میتونن سازنده باشن پس پیشنهاد میدم پشت گوش نندازید
من تمرین رو داخل دفتر نوشتم اما خلاصه ای از درس ها رو اینجا مینویسم:
اینکه میشود با تمرکز و تعهد داشتن به یک مسیری قدم به قدم پیشرفت کرد و هر روز موفق تر شد و زود تر از چیزی که انتظارش رو داری به خواسته ات برسی
اینکه غلبه به ترس ها نه تنها کشنده نیست بلکه باعث بیشتر شدن ایمان و اعتمادبنفس میشود
اینکه با تمرین و تکرار میشود در هر موضوعی(فرقی نمیکند چه باشد)میشود پیشرفت کرد
اینکه در دل کار آدم هدایت میشود و کار را یاد میگیرد و حرفه ای تر میشود
اینکه خداوند میتواند شرایط،موقعیت ها،افراد و ایده هایی را وارد زندگی ات کند تا تو را به خواسته ات برساند
اینها خلاصه ای بودن از درس هایی که از موفقیت نزدیکانم گرفتم
دمت گرم استاد چون انتظار نداشتم انقدر انجام تمرینات احساس خوبی بهم بده و رابطم با خودک رو بهتر کنه،بریم که فایل بعدی رو گوش بدیم
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و همراهان سایت ناب عباسمنشی
استاد قبل از دوره احساس لیاقت من خیلی درگیر این باورهای محدود کننده بودم
باورهای محدود کننده ای مثل وابستگی به یک دوست اما زمانی که وارد این دوره ناب شدم تونستم به خیلی از این باورهای محدود کننده غلبه کنم به این نتیجه رسیدم همه چیز حاصل احساس من هست حاصل ظرفیت من از جهان اطراف و من به اندازه ظرفیتم از این جهان دریافت میکنم
به این باور قدرتمند کننده درونم پر و بال دادم که در هر شرایطی رزق و روزی از جانب خداست و بنده خدا هیچ دخل و تصرفی در زندگی من و کسب و کار من نداره
این باور قدرتمنده کننده که در هر شرایط اجتماعی یا در هر شرایط زیستی باشیم میتونم با بالا آوردن آگاهی های خودم بهترین ها رو جذب کنم من جایگاه خودم رو در جهان هستی دارم و به اندازه ظرفم از این دنیا بهره مند میشم استاد تو دوره احساس لیاقت یاد گرفتم که شانس وجود خارجی نداره و آنچه برای فردی اتفاق میفته حاصل افکار و اندیشه ها و ذهنیت اون شخص هست در واقع بجای شانس باید بگیم حال خوب و احساس خوب جذب اتفاقات عالی و حال بد و احساس بد جذب اتفاقات رو رقم میزنه
هر انسانی با توجه به توانایی هایی که داره میتونه شرایط رو برای خودش به بهترین شکل ممکن خلق کنه و من به این باور رسیدم که موفقیت دیگران هیچ تاثیری منفی در زندگی من نداره استاد و تنها تاثیر اون زمانی هست که یا خودم دچار مقایسه بشم یا اینکه در مقام تحسین و الگو پذیری و ایده گرفتن از اون موفقیت باشم که اگر درگیر مقایسه بشم انرژی منفی رو خودم با مقایسه به وجودم و زندگیم میارم و اگر تحسین کنم و الگو بگیرم انرژی اون رو در زندگیم به صورت مثبت خواهم دید
در واقع همه چیز در زندگی من بستگی به نگاه من به جهان اطرافم داره
خدایا شکرت بابت آگاهی های این فایل
در ضمن استاد من توی دفتر اون خصوصی ترین احساسات رو در مواجه با موفقیت های اطرافیانم خیلی ریز و نکته به نکته نوشتم ممنونم بابت این دوره هدیه ناب و بی نظیر و این تمرین عالی
خدایا شکرت
به نام خدا
سلام استاد عزیز من اتفاقی امشب توی سایت بودم که نشونه امروزم رو باز کردم شد فایل 57 گفتگو با دوستان و جدایی از اینکه چه نکته های نابی اونجا فرمودید یه نشونه خیلی قوی تو اون فایل این بود که شما از فایل درامدت رو سه برابر کن گفتی اومدم این فایل رو سرچ زدم توی سایت که رسیدم به این فایلها و چقدر حس عالی بهم داد عبارت روی فایلها ذهنیت مثبت و باورهای قدرتمنده
الان من باید بتونم کامل باورهای خودم رو زیر و رو کنم و باورهای جدید بسازم
من اول باید این رو کاملا در وجودم بپذیرم که قرار نیس که من ثابت باشم و باورهام ثابت باشن بلکه من میتونم هر لحظه تغییرات مثبت درون خودم و به طبع تغییرات مثبت درون زندگیم داشته باشم
من قدرت تغییر زندگیم رو دارم
جهان با تغییر من تغیرات بهتری رو به زندگی من ارائه میده
مهم نیس من تو چه شرایطی بودم.. تو چه شرایطی زندگی کردم مهم نیست من چقدر سواد دارم و زن هستم یا مرد
من در هر شرایطی لایق رسیدن هستم به هر آنچه خواهان آن هستم
خدایا شکرت
به نام خداوندی که هر لحظه خواستار بهتر شدن وضعیت زندگی ما است.
سلام بر استاد عزیز و مریم جانم
واقعا نمیدونم چه جوری این احساس خوبم رو با دوستای خوبم به اشتراک بزارم. خدایا شکرت که انقدر ساده هدایتم میکنی به حال عالی و زندگی عالی تر
امروز قرار بود نتایج یکی از دوستانم در مسابقهای که شرکت کرده بود مشخص بشه و قبول شدنش موفقیت خیلی بزرگی محسوب میشد چون امتیازات خیلی خوبی براش داشت.
حقیقتش من توی دلم، نمیتونستم براش آرزو موفقیت کنم و راستشو بخوام بگم شاید توی دلم یه جورایی دوست نداشتم برنده شده باشه و این احساس حسادت درونم وجود داشت، نتیجه یکی از دوستاش که منم اون رو از دور میشناختم مشخص شده بود که قبول شده و من برای اون تقریبا خوشحال بودم اما نمیتونستم برای دوست خودم این موفقیت رو بخوام.
اما اینو میدونستم که نباید این احساس رو داشته باشم و احساس حسادت فرکانس خوبی در این جهان نداره چون به خودم احساس خوبی نمیده.
خلاصه نتیجه مشخص شد و اون رتبه ای که میخواست نیاورده بود و دوباره شاید من نه تنها ناراحت نشدم که شاید خوشحال هم شدم.
تو فیلم جنگجوی درون میگفت:
مردم آنطوری که فکر میکنند، نیستند. فکر میکنند، هستند و این باعث همهجور ناراحتیشان میشود.
منم دوست نداشتم آدم حسودی باشم و اینکه داشتم حسادت میکردم ناراحتم کرده بود.
بعد از اون که اومدم خونه دنبال هدایت بودم که خدایا چیکار کنم، چه جوری عوض بشم.
اومدم تو سایت و یه کلمه سرچ کردم و دومین ویدیویی که اومد برام این بود. بازش کردم و شروع کردم به دیدن و گفتم بله، این افکار ناشی از باور های محدود کننده منه و این احساساتی که دارم.
شروع کردم به نوشتن دیدم نسبت به موفقیت بعضی افراد خوشحال شدم اما نسبت به بعضی هم نه خیلی. بعضی موفقیت ها که مربوط به چند ماه اخیر بود که خودم نتونسته بودم برسم بهش با اینکه به نظرم اونقدری که من دوست داشتم به اون هدف برسم واسهی اون دوتایی که رسیدن خیلی مهم نبوده.
و معجزه از دو سوال آخر
از چه نگاه الهام بخشی به موفقیتشون نگاه کردم؟ وقتی برای ساختن و خلق چیزی زمان بزاری قطعا به نتیجه میرسی.
خداوند میتونه ما رو به مسیری ببره که ما براش برنامه ریزی نداشتیم اگر ما رها باشیم به مسیری پر از لذت هدایت میشیم اونم به سادگی هرچه تمام.
خیلی وقت ها ذهن ما میگه دیگه تمومه، نمیرسی ولی اون چیزی که خداوند برای ما در نظر گرفته و میخواد بهش برسیم خلاف حرف های ذهنمونه. فقط کافیه حرف های ذهنمون رو باور نکنیم و به مسیری که خداوند چیده برامون اعتماد داشته باشیم و فقط و فقط مسیر خودمون رو درست پیش بریم.
زمان گذاشتن برای آن چیزی که میخواهیم قطعا نتیجه بخش هست.
اگر ما مسیر خودمون رو درست بریم و به خودمون باور داشته باشیم ایده ها در زمان مناسب به ما الهام میشوند.
حتی اگر تا الان در مسیر دیگری بودیم، از لحظهای که مسیرمون رو عوض میکنیم میتونیم بهترین اون مسیر جدید باشیم و هیچ محدودیتی وجود نداره.
اگر عاشقانه دنبال علاقت باشی و براش زمان بزاری و تا آخرین لحظه بهترین تلاشت رو براش بکنی، قطعا چیزی که نصیبت میشود، بهترین است.
هر انسانی به تنهایی پتانسیل خیلی بالایی برای یادگیری و انجام کار جدید دارد.
همهی این ها الهامت موفقیت افراد اطرافم بود و من خدا را شاکرم که این همه فرد موفق در کنارم قرار داده تا من از آنها یاد بگیرم و باور بهتری بسازم.
و درس هایی که گرفتم:
عشق به هدف باید قوی تر از لذت خواب و تفریح باشه
صرف زمانی که داریم برای کار های مفید
کارها رو کامل و دقیق انجام دادن
حال عالی داشتن و غر نزدن
رها بودن و نداشتن نگرانی
اولویت بندی درست
تمرکز و توجه بر کار خود
قطع ارتباطات نامناسب
استفاده درست از زمان های پرت
درست استفاده کردن از زمانی که داریم
خدایا شکرت که متوجه شدم:
ما بی نهایت موقعیت برای موفقیت داریم.
زندگی مسابقه و مقایسه خودمون با بقیه نیست.
ما به اندازه ای که روی خودمون کار میکنیم و برای هدفمون ارزش قائلیم قطعا داریم به خلق اون نزدیک تر میشیم.
من خوشحالم که افراد اطرافم موفق هستند و این باعث میشود منم بخوام موفق تر بشم.
همهی افراد در موقعیت درست خود قرار دارند و لایق رسیدن به اون بودند.
همین که من به دنبال بهبود خودم بودم و نمیخواستم در حال بد بمانم و خداوند من را هدایت کرد نشانه از پیشرفت من دارد.
خدای عزیزم مچکرم
شکر خدای مهربان که ذاتش بخشندگی و فراوانی و رشد هست و جهانش را هم طبق ذات خودش خلق کرده با همه ی نعمتهایش بنده در پاسخ تمرینات این فایل در ابتدا در مقابل پیشرفت و موفقیت خواهرها و برادرهایم و دوستانم حس حسادت،خودکم بینی،ناتوانی،بی ارزشی داشتم و غمگین ناراحت بودم که چرا برا اونا اینقدر راحت میشه و برا منکه مدام روی خودم کار میکنم نمیشه با انجام این تمرین الهی و طلایی متوجه شدم من باور به کمبود و نبود داشتم که با تغییر زاویه ی دیدم به حس فراوانی رسیدم که بله جهان داره به همه میبخشه منتها افرادی که عزت نفس ،خود ارزشمندی ،حس لیاقت ،خواستن واقعی ،ایمان به شدن ،دارند و مسیر تکاملی خود را طی میکنند این نعمتها را راحت دریافت میکنند و الان موفقیت آنها را تحسین میکنم که بمن میگوید برای تو هممیشود جهان بخیل نیست و هیچ چیزی کم نیست تو باورش کن که میشود و با باورت دریافتش کن و حس آزادی و حال خوب دارم الهی شکر که خداوند از زبان استاد هر لحظه در حال هدایت ما هستند خدا قوت به استاد عزیز و خانم شایسته گل و مهربان
بنام خداوند هستی بخش هدایتگر
سلام و عرض عشق به استاد عزیزم، مریم بانوی بینظیر و دوستان گل
ازونجایی که تصمیم گرفتم باورهای مخربم رو بشناسم و از همه مهمتر باورهای قدرتمند کننده رو درون خودم تقویت کنم که بتونم به خواسته هام نزدیک و نزدیکتر بشم ،
هدایت شدم به این فایل .
اگر خداوند کمکم کنه و هادی من باشه توی این مسیر میخوام تمرینش و استارت بزنم و متعهدتر باشم.
1) چندسال پیش وقتی کنکور دادم دوست صمیمیم فاطمه که چندوقتی بود ازش بی اطلاع بودم هم همزمان با من کنکور داد ،
و با رتبه خیلی عالی دانشگاه قم ، اون هم همرشته من که مهندسی برق بود قبول شد ، درصورتیکه من همون رشته رو داشتم منتها یه دانشگاه خیلی پایینتر.
قطعا بهش حسادت کردم که نگاه کن درسته جفتتون یه رشته دارید ولی دانشگاه تو کجا و اون کجا
اصلاح باور : فاطمه از حواشی خودشو دور نگه داشته بود ، اون ورودیهای خوبی به ذهنش میداد و تلاش خوبی داشت و ازونجا که تمرکزش روی درسش بود نتیجه خوبی هم گرفته بود ،
اون خودش را لایق دانشگاه خوب و رتبه خوب میدونست و بهش رسید .
چیزی که من نداشتم ، یعنی نه ورودیهام و کنترل میکردم ، نه تمرکز گذاشته بودم و نه خودم رو لایق میدونستم.
باور قدرتمند کننده: من باید مدام مراقب ورودی ذهنم باشم ، مراقب باشم چه غذایی به خوردش میدم، مراقب آدمهای دورم باشم .
باید تمرکز کنم بر روی خواسته ام و خودم رو لایق بهترین ها بدونم .
2) وقتی همکلاسیم که خیلی هم باهام در رقابت بود دانشگاه قزوین اونم تو رشته مامااااایی قبول شد، من گفتم واو نگاه کن اون به کجا رسید نگاه کن عجب رشته ای قبول شد اونوقت تو دلت خوشه مهندسی میخونی که تهش هم معلوم نیست . الان چقدر داره پزشو میده دیگه میشه خانم دکتر .
الآنم بعد از سالها دوری از خونواده و کار کردن به عنوان ماما توی بیمارستانهای تهران ، مطب خصوصی خودش رو زده .
اصلاح باور: یادت نمیاد وقتی هزینه دانشگاه و اون رشته بالا بود ، طوری که اصلا قابل مقایسه با شهریه تو نبود و مادرش بخاطر پرداخت هزینه النگوش و میفروخت ،
اون و خونوادش بهای زیادی دادند و اون خودش رو توانا و لایق میدونست که قبول کرد این بها رو بده چون خودش رو باور داشت که میتونه جبران کنه ،
و چقدر عالی چندبرابرش رو جبران کرد، برای پدرش ماشین خرید.
زهرا اون خودش رو باااااور داشت و تلاش کرد .
تو توی سختیهای اون نبودی تو نمیدونی اون چطور به تنهایی اونجا دووم آورد و خودش و بالا کشید ،
اون به خودش ایمان داشت پس نوش جونش
باور قدرتمند کننده: احساس خودباوری و احساس لیاقت در مورد خودت باعث میشه همه چیز به تسخیرت دربیاد و جهان از هر جهت کمکت میکنه که نشون بده لایقی .
هرچیزی بهایی داره تو اگه موفقیت زیادی میخوای حاضری چه بهایی پرداخت کنی؟
به اندازه ای که ایمان داری به خودت حرکت میکنی و بها میدی.
3) وقتی دخترعمم با کسیکه اول خواستگار من بود ازدواج کرد ، و بعد شوهرش یه ماشین تمیز خرید و بعد هم خونه خرید ،
اولش حسادت کردم که نگاه تو میتونستی جای اون باشی و میتونستی حتی جایگاه بهتری داشته باشی.
باور صحیح: اون ازدواج رو دوست داشت ولی تو صرف ازدواج برات اهمیت نداشت ،
شوهرش قبلش هم وضعیت مالی خوبی داشت و همسرش باورهای درستی در مورد ثروت داشت و خودش را لایق میدونست و انگیزه و امید داشت ،
پس بهش رسید.
باور قدرتمند کننده: خودت رو با زندگی بقیه مقایسه نکن چون نه تو اون آدمی نه افکارت مثل اون آدمه ، نه توقعت از دنیا در حد اون آدمه و نه ترمزهاتون.
تو لیاقت خیلی خیلی بیشتر رو داری ،
زهرا تو چون زندگی عاشقانه برات اهمیت بیشتری داشت و داره تن به هر ازدواجی ندادی.
تو داشتن این امکانات رو بدیهی میدونی و اگر کسی به چیزی یا جایی میرسه باید تشویقش کنی باید ببینی اونا چه باور قدرتمند کننده ای داشتن و تو هم الگو بگیری.
4) وقتی یکی از آشناها که همسن منه و شرایط خانوادگی معمولی و چهره بسیار معمولی داره یه ازدواج موفق و عاشقانه داشت، با مردی که چهره بسیار زیبایی داره و نزاکت و شخصیت ازش میباره ازدواج کرد ،
واقعیتش این بار وااااقعا حسادت کردم و دست به کارهایی زدم که بچگانه بود و تبعات جالبی نداشت، هرچند ناخواسته بود ولی مشخص بود که از روی حسادت انجامش داده بودم
اینو اون موقع نمیدونستم .
اصلاح باور: اون خودش رو لایق دریافت عشق میدونست، خودش را لایق بهترین میدونست ، و خداوند چقدر زیبا بهش عطا کرد.
باور قدرتمند کننده: زهرا دیدی رابطه عاشقانه و زیبا هم وجود داره ؟
دیدی میشه به پای عشقت بمونی و باهاش ازدواج کنی؟ دیدی چقدر زیبا به هم رسیدن؟
پس باور کن که هست باور کن که برای تو هم خیلی زیباتر حتی میتونه اتفاق بیفته ،
خودت رو لایق بدون زهرا ، جهان پر از آدمهای خوبه، پر از آدمهای شایسته و با شخصیت و تو با افکار درست و ارتقا دادن خودت و فرکانست میتونی جذبشون کنی.
نتیجه :
من درکل برای کسی غبطه نمیخورم و اگر هم حسرت میخورم و حسادت میکنم آنیه و خیلی سریع فراموش میکنم ،
بخاطر همین خیلی بخودم فشار آوردم تا موفقیت بقیه رو یادم بیاد و بتونم ازشون باور درست بسازم.
هرچند نمیدونم دلیل نرسیدن هام آیا همین احساس عدم لیاقته یا احساس کمبود و یا دقیقا چه باور اشتباهی دارم که با اینکه به موفقیتهای زیادی رسیدم ،
منو راضی نمیکنه ( باید بگم که از نظر 90 درصد اطرافیانم من دختری هنرمند، باهوش، خلاق و موفقم)
ولی من خودم خیلی بیشتر از اینها میخوام و دقیقا نمیدونم روی کدوم باور باید کار کنم که و تکرارش کنم تا به خواسته هام نزدیک و نزدیکتر بشم .
از خداوند میخوام که هدایتم کنه و نشونم بده که زهرا حواستو جمع کن این باور و درست کن
مسیر درست اینطرفه .
از ته قلبم میخوام هدایتگرم باشه
عاشقتونم مرسی که تا اینجا باهام اومدید .
بنام خداوند هستی بخش
بنام خالق من و هرآنچه بیرون من است
بنام قدرتمند قدرتبخش
سلام و عرض عشق به استاد عزیزم ، مریم بانو و بقیه دوستان
این سوال ازون دست سوالهایی هست که میتونه به خوبی مارو با وجودمون صادقانه رودررو کنه
اینکه من چه واکنشی دربرابر موفقیت نزدیکانم یا دوستانم دارم ، بستگی داره به نسبت اون آدم و میزان نزدیکیش چه سن چه از لحاظ ارتباطات .
مثلاً اگر اون عزیز موفق از خونوادم باشه من اولش شاید یه مقدار متعجب بشم و بعد با کمی تفکر خداروشاکر باشم بابت این موفقیت
و اینکه چقدر میتونه از بینهایت طریق مارو به خواسته هامون برسونه و بینهایت خوشحال و سپاسگزارم حتی اگر به زبون نیارم یا ابرازش نکنم( یه مقدار که چه عرض کنم در واقع در بیان احساساتم اون هم به خونواده ضعف دارم که باید تقویت بشه)
ولی اگر یکی از دوستان نزدیکم به موفقیتی برسه
باز هم متعجب میشم و غبطه میخورم ولی خیلی سریع به این نتیجه میرسم که اون دقیقا توی جایگاه درستی هست و حتما بهتر از من قوانین رو شناخته و به کار گرفته تا تونسته موفقیت رو نتیجه بده.
همین باعث میشه آرام شوم و بسیار خوشحال بشم براش و بهش زنگ بزنم و تبریک بگم و براش آرزوی خوشبختی و سعادت بیشتر کنم،
چون به این درک رسیدم که اگر اون رو تحسین و تشویق کنم چندبرابر به زندگی خودم برمیگرده .
درنهایت اینکه سعی میکنم بیشتر روی رفتار و افکارش فوکوس کنم تا بتونم ازش یاد بگیرم و بتونم اون رو یه الگوی قوی ببینم که پس حتما برای من هم میشود.
و امید و انگیزه ام بیشتر میشه و بیشتر تلاش میکنم برای خودسازی.
درکل من خیلی حسادت طولانی مدت به کسی ندارم و خیلی زود احساساتم تغییر میکنه و میتونم هدایتش کنم به سمت حس خوب .
عاشقتونم