ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 38

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین گفته:
    مدت عضویت: 593 روز

    استاد عزیزم ،

    هر روز تغییرات خودم میشم ،

    و سپاسگذار تر از خدا وند ،

    شاید باورش سخت باشه اما وقتی خودم رو با یک هفته قبلم هم مقایسه می کنم تغییرات ارزشمند و فوق العاده ای دارم،

    امسال بهترین سال زندگیم بود ، و عید من پایان سال 1402 رو جشن میگیرم، نه شروع سال 1403 ، رو

    سال 1403 را باید بسازم.

    سپاس گذار خداوندم به خاطر قانون مندی جهان،

    سپاسگذار خداوندم ، به خاطر آرامش فوق العاده ام

    و حال خوبم،

    یکی از آرزو هام خلق ارزش هست. و شما استاد عزیزم بهترین الگو برای من در زمینه هستین.

    خدا رو سپاس گزارم برای وجود شما در مسیر زندگیم‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  2. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1755 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عزیزم

    دلم تنگ شده بود برای کامنت نوشتن و دیدن فایلهای شما و صدای الهام گونه تون

    همان طور که دستو دادید و جزء سوال هست من سوال اول که مطرح شد فایل را متوقف کردم تا پاسخ بدم و بعد برم سر بقیه فایل

    پاسخ من به سوال اول

    من اگر یکی از نزدیکانم مثلا خانواده ام خواهر هایم یا برادرهایم یا همسرم به موفقیت برسند خوشحال میشم همانطور که تا کنون هم همینطور بوده همیشه از موفقیتها یشان خوشحال شدم اما در مورد دیگران اینطور نیستم مثلا دوستانم یا اقوام و فامیل اگر به موفقیتی برسند یا به خصوص موفقیتی که خودم دوست داشتم داشته باشم و ندارم اگر آنها به اون موفقیت یا ثروت برسند حسودیم میشه شاید در ظاهر بگم خدارو شکر یا بگم من خوشحالم از این موفقیتشون ولی اون ته دلم داره حسودیم هم میشه که چرا من ندارم و کلا احساس ناتوانی میکنم و فکر می‌کنم که من نمی‌توانم

    مرحله اول

    موفقیت مالی همسرم

    موفقیت مالی برادرم

    مهاجرت فرزندان دوستم

    دوستم که سیتی زن آمریکا هست

    مهاجرت نوه عمه شوهرم

    موفقیت پسرٍ دختر دایی ام

    مرحله دوم

    موفقیت همسرم خوشحالم و حس بدی ندارم

    موفقیت برادرم خوشحالم

    مهاجرت فرزندانِ دوستم احساس غم احساس ناامیدی حس حسادت چون من خودم خیلی دوست داشتم فرزندانم مهاجرت کنند که هنوز نشده

    دوستم که سی تی زن آمریکاست حس حسادت دارم وقتی می‌شنوم احساس غم میکنم احساس اینکه من هیچ کار مثبتی در زندگی ام نکردم چون من خیلی دوست دارم به آمریکا مهاجرت کنم و به این موفقیت دوستم حس حسادت دارم

    مهاجرت نوه عمه همسرم در این مورد هم احساس غم دارم و حس حسادت دارم چون من هم دوست دارم فرزدانم مهاجرت کنند

    موفقیت پسرِدختر دایی ام حس حسادت دارم احساس میکنم من فرزندانم را درست تربیت نکردم و اون توانایی لازم برای تربیت فرزندانم را نداشتم

    مرحله سوم

    در مورد همسرم من جسارت ایشان را تحسین میکنم انسانی هست که اهل عمل کردن و ریسک هست اگر موفق شده در بیزینس و کسب و کار جسارت داشت و همیشه زیاد میخواست و به کم راضی نبود همیشه هر چصگقدر درآمد داشت مقداری از سود را همیشه میبخشید و انفاق می‌کرد

    در مورد برادرم ایشون هم خلاقیت به خرج داد هر تکنیکی که برای بهتر شدن کسب و کارش بود را رفت و مهارت لازم را دید به کسی متکی نبود فقط به خدا و بعد توانایی خودش متکی بود من 3برادر دارم ولی این برادرم با ایتکه از اون های دیگه کوچکتر بود بسیار موفقتر هست جون صفر تا صد بیزینس را رفت مهارت کسب کرد و خودش انجام داد و عملگرا بود

    وقتی به مهاجرت فرزندان دوستم دقت کردم متوجه شدم که این دوستم از کودکی فرزندانش با اینکه وضع مالی خیلی خوب داشتند فرزندانش را طوری برخورد کرده که باید خودتون استقلال مالی شوید و آنها را ساپورت مالی نکردند و کم کم سعی کرده فرزندانش به قول معروف روی پای خود بایستند و تلاش کنند و از همان دوران نوجوانی آنها مهاجرت کردند و این مهاجرت هم به نفع خودشان شد هم والدینشان نکته مهم اینکه فرزندان دوستم واقعا تکاملشون را طی کردند و آنها یک هدف بزرگی داشتند و چون هدف داشتند برنامه ریزی کردند و در نهایت به اون رسیدند

    مهاجرت دوستم هم همینطور او چندین سال بود که دوست داشت مهاجرت کند اول به آمریکا مهاجرت کرد بعد اونجا کلاس زبان رفت و با اینکه حدود 68 سالش بود مایوس نشد هیچ وقت نگفت من بااین سنم یاد نمیگیرم و امتحان داد و قبول شد و سی تیزن آمریکا گرفت

    او در راستای هدفش اقدام کرد و هیچ وقت ناامید نشد

    مهاجرت نوه عمه همسرم این دختر بعد از لیسانس با وجود اینکه هزینه مهاجرت نداشت خودش کار کرد مبلغی که لازم داشت و حتی بیشتر به دست آورد و بعد به ایتالیا مهاجرت کرد و فوق لیسانس هم در ایتالیا گرفت این دختر رویاش مهاجرت بود سرش فقط به کار خودش بود در حاشیه نبود یادمه وقتی دانشجو بود در تهران برای هدفش گلهای مصنوعی درست می‌کرد و میزاشت برای فروش و خودش کم کم کسب درآمد کرد در کنار درس و دانشگاهش و در نهایت به آرزوش رسید و الان هم خیلی درکشور ایتالیا موفق هست

    موفقیت‌های تحصیلی پسرِ دختر دایی ام این پسر خودش مقید بود و ادامه تحصیل داد و به هر آنچه میخواست رسید خودش دنبال هدفش بود بدون اینکه ذره ای والدینش به او کمک کنند یا نصیحت کنند خودش عشقش تحصیل و ادامه تحصیل بود و دنبال هاشیه و رفیق و اینکه وقتش را بیهوده با دوستانش هدر کند نبود خودش را باور دارد و دنبال مسائل هاشیه که اکثر افراد جامعه دارند نیست

    _

    من درسهای زیاری از موفقیت افرادی که نام بردم گرفتم یکی اینکه امکان ندارد که هدفی داشته باشی و قذم بر داری و نتیجه نگیری واقعا جهان پاسخ می‌دهد به افرادی که خودشون را باور دارند و حرکت می‌کنند من درس گرفتم که باید نترسی و به دل ترسهای بری حتما موفقیت‌های چشم گیر خواهد بود

    دیگه اینکه تمام این افراد به خودشون و موفقیتها شون ایمان داشتند خودشون را باور داشتند و این ایمان و باورشون بوده که نتیجه های عالی گرفتند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 95 رای:
  3. -
    حسین گفته:
    مدت عضویت: 593 روز

    استاد عزیزم ،،

    هر روز تغییرات خودم میشم ،

    و سپاسگذار تر از خدا وند ،

    شاید باورش سخت باشه اما وقتی خودم رو با یک هفته قبلم هم مقایسه می کنم تغییرات ارزشمند و فوق العاده ای دارم،

    امسال بهترین سال زندگیم بود ، و عید من پایان سال 1402 رو جشن میگیرم، نه شروع سال 1403 ، رو

    سال 1403 را باید بسازم.

    سپاس گذار خداوندم به خاطر قانون مندی جهان،

    سپاسگذار خداوندم ، به خاطر آرامش فوق العاده ام

    و حال خوبم،

    یکی از آرزو هام خلق ارزش هست. و شما استاد عزیزم بهترین الگو برای من در زمینه هستین.

    خدا رو سپاس گزارم برای وجود شما در مسیر زندگیم‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    حجت محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3191 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    کسی که واقعا الهام بخش تمام مسیر زندگی ماست ، بی اندازه سپاسگزارم

    سوال قسمت اول:

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری ؟

    من واقعا به پاس آموزش های شما استاد گرامی توی این چند سالی که عضو خانواده صمیمی عباس منش شدم ، واقعا وقتی موفقیت آشنایان خودم رو میبینم از صمیم قلب خوشحال میشم و به خودم نهیب میزنم که ببین اینم یه روز مثل خودم بود و تحسینش میکنم و به خودم میگم دمش گرم ثابت کرد وقتی عشق و علاقه توی کار باشه و فرد براش زمان گذاشته و باور داره به خودش ، همه چی ممکن میشه .

    و به خودم میگم ببین توی همین دوره ای که همه میگن نمیشه و می نالن که بازار نیست و کساده و …… چقدر خوب خود شو بالا کشیده ، پس میشه

    یکی از فاکتورهای که من خوب و واضع میبینم تو اطرافیانم خصوصا توی مسائل مالی و شغلی ، تمرکز بی حد و مرز و پایبند بودن به اصول خودشون که من خیلی وقت ها نداشتم و تمرکز ذهنم چندجا بود به خودم میگم که منم باید تمرکز مو یکجا بزارم و توش متخصص بشم و کی متخصص میشه توی حرفه اش ، کسی که کارشو با عشق انجام میده و خسته نمیشه چون براش تفریح و مدام از وقت های پرتش میزنه و خودشو هر روز اپدیت می‌کنه توی حرفه اش .

    مدام سوال های خوب از خودشون میپرسن که امروز چه طور میتونم بهتر باشم و چقدر قشنگ میشه رد پای قانون رو توی مسیرشون پیدا کرد .

    .................................................

    حسین پاکدل :

    رشد مالی خیلی خوب توی شغلش ، مهاجرت به سوئیس ، داشتن اعتماد به نفس خیلی خوب نسبت به خودش ، داشتن انگیزه زیاد و رسیدن از کارگری به جایی که لیاقت شو داشت ، داشتن احساس لیاقت خیلی بالا نسبت به خودش .

    ⬅️در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری ؟

    واقعا خوشحالم که تونستی به جایگاهی که لیاقت شو داری برسی ، همیشه برام الگو بودی و هستی و ثابت کردی وقتی بخوای با تمام محدودیت های ذهنی که خیلی موقع ها ما برای خودمون درست میکنیم میشه به خواسته هامون رسید .

    حسین عبدی :

    پیشرفت توی شغلی که بهش علاقه داشتی و حاضر شدی براش به استرالیا مهاجرت کنی .

    ⬇️⬇️⬇️

    وقتی شنیدم که به استرالیا مهاجرت کردی از صمیم قلب خوشحال شدم حتی با خانومم کلی بهت تبریک گفتم ، الگوی استقامت و تلاش هستش برام کسی که از مشهد مهاجرت کرد رفت تهران و بعد هم به استرالیا تکامل تو خوب طی کردی ، همیشه عملگرا بودنت برام ستودنی بود .

    از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود

    به خودباوری برسم ، الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم ؟

    ⬇️⬇️⬇️⬇️

    راست شو بگم من از اول به کم قانع نبودم و دوست داشتم به جایی که لیاقت شو دارم برسم ، برای همین دست به کارهای مختلفی زدم و نخواستم دنباله روی اکثریت جامعه باشم زندگی کارمندی رو اصلا دوست نداشتم رشته من مهندسی برق ، توی کارخانه کار میکردم و همیشه دوست داشتم بیزینس خودم و راه بندازم ، آخرین تلاش من برای شغل جدید ام که انجام دادم و چون به آموزه های شما استاد گرامی که فقط گوش کرده بودم اما عمل نکردم ، باعث شد خونه ای که خریده بودم و برای استارت بیزینس ام بفروشم و وارد شراکت با شخصی شدم که بنظر من آدم موفقی بود و در نهایت وارد حرفه ای شدم که هیچ تخصصی نداشتم و همه می‌دونیم تهش چی میشه ، از دادن همه داراییم توی 8 ماه .

    وقتی به موفقیت اطرافیانم نگاه میکنم اونا قوانینی رو اجرا کردن ، خواسته یا ناخواسته ، که من هیچ کدوم شون رو رعایت نکردم .

    وقتی کنکاش کردم برای من مثل روز روشن شد که همشون روی یه حرفه که بهش علاقه داشتن مثل ذره بین فکوس کردن و متخصص شدن توی اون .

    اونا خیلی خوب ، خدا رو عامل همه چی میدونستن در حالی که من خدا رو گم کرده بودم .

    قانون دومی که من توی اکثرشون پیدا کردم همون قانون تکامل بود ، که چقدر خوب با صبر طی کردن و پله پله رشد کردن ، که من توش ضعف داشتم و میخواستم راه صد ساله رو یه شبه برم و الان با آموزه های شما استاد گرامی دارم یاد میگیرم قوانین حاکم بر هستی رو ، بخصوص قانون تکامل رو .

    چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است ؟

    ⬇️⬇️⬇️⬇️

    1️⃣ اونها خوب محدودیت های ذهنی شون رو شناسایی کردن و به قول استاد پاشنه های آشیل شون خوب شناسایی کرده بودن و قانون تکامل رو خوب طی کرده بودن .

    2️⃣ به خوبی به توانایی هاشون ایمان داشتن و خدا رو رب واقعی میدونستن .

    3️⃣ ذهن خودشون رو بخوبی کنترل کردن و تمرکز خیلی بالایی توی همون تخصصی که عاشقش بودن داشتن .

    4️⃣ شرک نداشتن ، به راستی که شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریکی شب روی سنگ سیاه

    ⭕ من توی بیزینس خودم طمع کردم و عدم لیاقتی که به خودم داشتم ، باعث شد نتونم به تنهایی بیزینس خودمو راه اندازی کنم و از همه مهم تر به تخصص خودم ایمان نداشتم .

    من روی تخصص 15 ساله شریک ام حساب باز کرده بودم نه روی خدای خودم ، شرک پنهان داشتم به قول استاد .

    تازه فهمیدم که باید فقط روی رب حساب کنیم نه هیچ کس و عامل دیگه ای

    وقتی خوب به رفتار های خودم ریز شدم دیدم همون هایی که من کاملا نقض کردم که همشون اتفاقاً قانون هم هستم فهمیدم پیشرفت شون کاملا به جا بوده

    ⭕ بعضی از خطاها و باورهای مخربی که من انجام داده بودم ⭕

    ⬅️ عدم تکامل

    ⬅️ طمع و راه نادرست

    ⬅️ حساب کردن روی غیر خدا شرک پنهان داشتم و روی تجربه 15 ساله شریکم حساب کردم نه خدای خودم .

    ⬅️ عدم تمرکز ذره بین وار

    ⬅️وارد شدن به حرفه ای که هیچ تخصصی نداشتم و وارد کردن تمام سرمایه زندگیم در ابتدای کار

    ⬅️عدم اعتماد به نفس که خودم به تنهایی نمیتونم

    وقتی موفقیت های اطرافیانم رو میبینم ، کامل و شفاف متوجه میشم اون قوانینی که من همه رو نقض کردم اونا بخوبی همه شو مو به مو اجرا کردن .

    خدا رو شاکرم که الان دارم عمل میکنم به آموزه های استاد عباس منش عزیز

    به خودم قول دادم که فقط گوش کننده نباشم و عملگرا باشم به هر آنچه که در این سایت در اختیار ما قرار داده شده .

    سپاسگزارم از شما استاد گرامی به خاطر همچین فایل های گران بهایی که مسیر زندگی من و خیلی ها رو تغییر داد .

    و در آخر مطمئن هستم روزی به تمام خواسته هام میرسم و میام همین جا می‌نویسم .

    استاد عزیزم شما باعث شدین من خدای خودم رو پیدا کردم و تونستم خود مو پیدا کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مهدی خالدیان گفته:
    مدت عضویت: 931 روز

    به نام الله یکتا. تنها تو را میپرستم و تنها،تنها،تنها از تو یاری می‌جویم. سلام به استاد عباسمنش و دوستان گلم 1-اگر یکی از افراد نزدیک به شما به موفقیت بزرگی برسد من چه احساسی دارم؟ من وقتی یکی از نزدیکان و دوستانم به یک موفقیت می رسند اغلب احساس خوبی دارم چون الهام بخش من خواهد بود و میگویم اگر او توانسته من هم می توانم به یک موفقیت دست پیدا کنم،ولی ته ذهنم یک احساس نگرانی و عقب ماندگی شروع به نجوا می کند و طولی نمی‌کشد که احساسم خوب می شود.آنها را الگوی خود قرار می دهم،چون من در زندگیم شکست های پی در پی را تجربه کرده‌ام و آن هم به علت طی نکردن تکامل و ترس از نرسیدن به خواسته هایم بود،چون وقتی نزدیکانم را می‌دیدم که دارند پیشرفت می‌کنند من بیشتر از نرسیدن به خواسته‌هایم می ترسیدم و میخواستم شکست های قبلیم را جبران کنم ولی دوباره تبدیل به یک شکست جدید می شد و زندگیم به صفر رسید واز لحاظ مالی تهی شدم وبدهکار.ولی تسلیم نشدم و دوباره با درس گرفتن از اشتباهات گذشته ام و به لطف الله یکتا،شوق وذوقی که به شغلم داشتم و فایلهای پر از گنجینه‌ی استاد عباس منش شروع کردم و الان در مسیر قرار گرفته ام و در آمدم در ماه به مقدار خیلی قابل توجه ای افزایش یافته است……این متن قسمت خیلی کوچکی از زندگیم بود والان زندگیم از هر جهت نورانی و راحت تر شده است.به قول استاد شروع کردن خیلی راحته ولی ماندن در مسیر اراده و تعهد میخواهد. با آرزوی خوشبختی وکامیابی برای همه‌ی دوستان. خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  6. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2769 روز

    به نام خدا. سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و اعضای خانواده صمیمی عباسمنش.

    استاد از شما سپاسگزارم بابت تهیه این فایل ارزشمند و مطمئنا منی که در قسمت کامنت این فایل فعال هستم با تمام وجودم و تک تک سلولهای بدنم میخوام که تغییر کنم.

    سوال1. اگر یکی از نزدیکان شما به یک موفقیت بزرگ برسه چه احساسی میکنی؟ احساس خوب یا احساس بد؟

    اگر نزدیکان من اطرافیانم فک و فامیل یا دوستانم به یک موفقیتی برسن من راستش احساسات متفاوتی رو تجربه میکنم یعنی هم خوشحال میشم هم ذهن نجواگرم منو غمگین و نگران میکنه و شروع میکنه به مقایسه کردن یا حسرت خوردن یا سرزنش کردن من.

    دلیل این احساسات منفیم هم دقیقا باورهای محدودکننده ام هستن. باور کمبود یعنی باور به اینکه اگه اون موفق شده داره شانس موفقیت منو میگیره یا مثلا تو حوزه کاری من اون داره مشتری های منو جذب میکنه. اونی که موفقه باعث میشه من در مقایسه با اون ضعیف به نظر برسم. اون تونسته ولی من که نمیتونم. اون شرایطش رو داشته. استعداد و توانمندی داشته من ندارم. اون اعتماد به نفس داره من ندارم.

    ولی خداروشکر من در این چند سال اخیر که دارم رو خودم کار میکنم نسبت به قبل خیلی در این زمینه بهتر شدم که اگر این جور مواقع نجواهای شیطانی اومد، میتونم در این جور مواقع احساسات منفیم رو بهتر کنترل کنم و با یادآوری و تکرار باورهای قدرتمندکننده احساسم رو بهتر کنم.

    باور یه اینکه اگر اون تونسته منم میتونم. چون من با اون هیچ تفاوتی ندارم. من اونو تحسین میکنم و ازش سپاسگزارم چون اون با موفقیتش داره به من امید میده و الهام بخش منه و من میتونم ازش الگوبرداری کنم و منم موفق بشم.

    سوال 2: موفقیت نزدیکان خودتون رو بنویسید؟

    من چه احساسی دارم نسبت به موفقیت این فرد؟

    چه ایده های الهام بخشی میتونم بگیرم از موفقیت این فرد؟ چه درس هایی میتونم از مسیر موفقیت این افراد بگیرم؟

    1. دوستم خانم A یک ازدواج موفق داشته از شهر خودش مهاجرت کرده، خونواده تشکیل داده و الان خونه و زندگی خیلی خوبی داره.

    من در کل خیلی خوشحالم و افتخار میکنم که همچین دوست پرانرژی و موفق و خوشبخت و پویایی دارم گرچه واقعیت اینه که بعضی وقتا نجوای شیطان میاد و به من احساس حسرت میده ولی در کل کنترلش میکنم.

    دوست من خیلی احساس لیاقت یک زندگی خوب رو داشت و داره. و اینکه ایشون خیلی ارتباطات عالی برقرار میکنه. مهارت‌های ارتباطی قوی و دوستان خوب بسیار زیادی داره.

    2. دوستم خانم E ازدواج کرده و یک شغل نسبتا مناسب داره و ازدواج کرده و خونواده تشکیل داده و زندگی خوبی داره.

    دوستم خیلی دختر ریلکس و بی خیال و آرومیه. اعتماد به نفس خوبی داره. ارتباطات عالی و دوستان زیادی داره.

    3. دوستم E اندام بسیار زیبایی برای خودش ساخته و تو شغل مربیگری خودش خیلی موفقه و شرایط مالی خوبی داره و اعتبار و محبوبیت داره. ازدواج خوبی کرده و زندگی خوبی داره و رو به پیشرفته.

    ایشون روی کارش چند سال تمرکز و تمرین مداوم کرده که تونسته چنین اندامی رو برای خودش بسازه و تو شغل خودش حرفه ای بشه. اعتماد به نفس خوبی پیدا کرده و برای کار خودش ارزش قائله.

    4. یکی از دخترای فامیل خانم M مهاجرت کرده به نروژ یکی از بهترین کشورهای دنیا، ازدواج کرده و زندگی مستقلی رو تشکیل داده.

    ایشون دختر قوی هست احساساتی نیست به خونواده اش وابستگی نداره. برای سبک زندگی خودش و تصمیماتش و انتخابش ارزش قائله.

    5. یکی از هم رشته ای هام بیزنس شخصی آنلاین خودش رو زده و در عرض 3 سالی که من میشناسمش کلی پیشرفت کرده تو کسب و کارش و شرایط مالیش خیلی خوب شده.

    ایشون تمرکز و استمرار و تکرار بسیار بسیار زیادی روی کارش داره و بدنبال استقلال مالی و سبک زندگی شخصی خودش هست. اعتماد به نفس خوبی داره.

    استاد جان واقعیتش من در نزدیکان خیلی نزدیک خودم کسی رو نمیشناسم که به موفقیت خیلی بزرگی رسیده باشه و من حسرت بخورم که جای اون باشم. برعکس اطرافیان من در حدی هستن که من خیلی خوشحالم که مثل اونها نیستم. حداقل خوشحالم که آگاهی های نابی دارم و در مدار تغییر هستم.

    ولی در دوستان و آشنایان و در فضای مجازی و حتی در همین سایت عباس منش دات کام هست که افراد بسیار زیادی رو میشناسم که به موفقیت های بسیار بزرگی رسیدن و بیشتر در مورد این افراد هست که ممکنه احساس حسادت یا حسرت بکنم ولی خب این حسم رو کنترل میکنم. واقعیت اینه که هر دوی این احساسات مثبت و منفی رو ممکنه داشته باشم. هر چند نسبت به گذشته احساسات مثبتم خیلی بیشتر شده ولی نمیتونم بگم از موفقیت دیگران اصلا احساس منفی ندارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای:
  7. -
    حسين زرين پور گفته:
    مدت عضویت: 2490 روز

    سلام استاد

    من از پیشرفت دیگران خوشحال میشم

    ولی

    اونایی که میان با داشته هاشون

    به رخ مادرم و خواهرم میکشن نمیتونم ببخشم

    وقتی طرف انقدر از خرید و ملک زمین خودش

    میگه طلاهاشو ماشینش رو به رخ میکشه و

    خلاصه استاد این ها رو میبینم

    مادرم و خواهرم نمیان بگن من ناراحت میشم

    میگن واسم فرق نداره

    ولی خداییش به دلم بد میاد

    واقعا فخر فروشی ازارم میده

    یادم شما دوران دانشگاه تون از فردی میگفتید که می‌گفت

    ببین این کتم جورج آلمانیه میگفتید میرفت دبی خرید می‌کرد که خودش رو نشون بده

    من با اون فامیل ها ارتباط دیگه ندارم

    سالهاست

    قضاوت شما شاید این باشه که حسودی کردم

    من شما رو استاد خودم میدونم

    من مجردم

    ارتباطم با فامیل کمه کلا

    29 سالمه و

    آموزش های شما بهم به صورت کلی ، کمک کرده ولی

    خانوادمون پدرم مادرم قبولتون ندارن

    ما مستاجریم

    ولی اموزشهاتون کمکم کرده

    ولی باهاش نشده خونه یا ماشین بخریم

    استاد من و پدرم موتور داریم

    من دوستتون دارم

    در کل بهم کمک کردید

    امید دارم روزی بتونم بتونم

    اونقدر داشته باشم

    که اونهایی که انقدر رفتن رو مخم دهنشون بسته بشه فقط

    البته سعی زیادی کردم بهشون فکر نکنم

    شما گفتید همکاری کنید

    این قضیه رو گفتم

    خودمم از این که دیگه چیزی بخرم نشون بدم بدم میاد

    بارها چیزی خریدم ولی فامیل نفهمید و نمیخوامم بفهمه

    چیز های خورده ریز

    در ضمن بسیار فضول هستند …

    دوست دارتان حسین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      دکترای احساس حمید مهدیزاده گفته:
      مدت عضویت: 2356 روز

      سلام حسین جان

      جهان ازین طریق الگوهای درونتون رو نشان میدهد

      الگویی هست که ترس دارید مثلا در مورد داشته صحبت کنید همچین چیزی میتونه باشه ریشه رو پیدا کنید ببینید از کجا سرچشمه گرفته و خشم شما را برانگیخته می کند باید بیشتر درونت رو بشناسی و ریشه هارو پیدا کنید و برای ذهن تون منطقی کنید کم کم از بیرون این اتفاقات کمتر میشه

      یا به شکلی میشه که باعث خوشحالی شما میشه

      جهان عدالت دارد تمام اتفاقات در جهت کمک ب ما هست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سانا گفته:
    مدت عضویت: 1422 روز

    سلام به استاد عزیزم

    من زمان هایی بوده که یکی از اطرافیانم یا اشنا و نزدیکم یه مرحله رشد کرده و حسی که من داشتم این بود که چرا من عقب موندم . تو ذهنم مدام خودمو باهاش مقایسه میکنم و درحال جنگم یا اینکه فکر میکنم بقیه اگه ما دوتا رو مقایسه کنن صددرصد میگن اون ادم بهتریه .یا اینکه اگ دفعه بعد باهاش روبرو شدم چجوری رفتار کنم که سطح بالاتر از اون به نظر برسم و بقیه و خود اون ادم فکر نکنه ازش کمترم و مدام در حال مقایسه و مقایسه و مقایس….

    ———————————————————————————————–

    مرحله اول:

    ملیکا : حس ضعف دارم و دوس ندارم زیاد باهاش روبرو بشم

    فائزه: حس میکنم نباید ازش عقب بمونم و هرکاری کرد منم بکنم

    ملیکا:حس میکنم نمیتونم مهارتی که اون داره رو مثل اون بفهمم و یاد بگیرم

    ———————————————————————————————

    مرحله دوم: برای ملیکا میتونم از این زاویه نگاه کنم با اینکه شرایط مالی خوبی داره بازم خودش داره کار میکنه تا خودش درامد داشته باشه و یه دختر مستقل باشه و تکیه و وابستگی به خانوادش نداشته باشه

    برای فائزه میتونم بگم که وقتی هم درس میخونه و هم یه مهارت یادگرفته یعنی اینکه یه برنامه ریزی خیلی خوبیتو زندگیش داره که میتونه چیزهایی که دوس داره رو انجام بده و موفق بشه و هم اینکه یه دختر مستقل باشه و بدون اینکه برای مستقل شدن و کسب درامد هزینه ای داده باشه صرفا یک مهارت رو یادگرفته و داره پول در میاره

    و مجدد برای ملیکا اینکه اینقدر راحت میتونه زبان رو بفهمه و یادبگیره در صورتی که ما در شرایط یکسانی هستیم و در یک کشوریم پس منم میتونم یاد بگیرم و خودمو بکشم بالا

    ————————————————————————————-

    درسی که میتونم بگیرم اینکه

    اول سعی کنم با هر شرایطی که دارم تلاش کنم مستقل باشم و متکی به خودم و زنجیر وابستگی رو قطع کنم

    دوم اینکه اگه دوس دارم چندتا کار رو همزمان انجام بدم باید براش برنامه ریزی کنم تا هم لذت ببرم و هم درست انجام بدم اون هارو

    و سوم اینکه برای کسب یه مهارت باید تکاملشو طی کنم و نخام از صفر بپرم روی 100 ، باید بدونم همه از یه نوع توانایی برخوردارند و میتونن کاری که بقیه انجام دادن انجام بدم فقط باید علاقه داشته باشم و تلاش کنم براش

    ————————————————————-

    حقیقتا استاد الان برای هر سه نفری که نوشتم حس خیلی بهتری بهشون دارم و حس میکنم اونا مثل من انسان معمولی هستن و تازه اتفاقا حس میکنم به عنوان یه دختر افتخار می کنم .الان که بهشون فکر میکنم میبینم ذهنم واکنش بدی بهشون نشون نمیده و نمیخاد بجنگه و مدام مقایسه کنه و درکل الان که دارم اینارو مینویسم حس خیلی خوبی دارم هم به خودم و هم به اون ادما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    سید علی رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم و دوستان و هم سفران من

    سوال اول

    قبلا که با استاد اشنا نشده بودم به شانس و شرایط خیلی اعتقاد داشتم ولی بعد از اشنایی با استاد ذهنیت ایشون رو در این زمینه بدون مقاومت پذیرفتم نمیگم بی عیب و کامل اینکار رو میکنم ولی سعی میکنم اگاهانه بگم اگه اون رسید منم میرسم ی ذهنیتی هم دارم که شاید از کمالگرایی منه میگم گه اگه اون رسیده من به بهتر از اون میرسم نمیدونم درسته یا نه

    در اکثر اوقات ذهنیت من اینه که اول خداروشکر که همچین موقعیت هایی هست

    دوما اگه اون تونسته برسه منم میتونم حتی به بهتر ازون برسم.

    سوما سعی میکنم اون افراد رو الگو. قرار بدم ولی در این زمینه یکم ظعف دارم چون نمیتونم باور های مثبت و سازنده اون فرد رو شناسایی کنم اگه کسی میتونه. راهنماییم کنه در این زمینه ممنون میشم

    قسمت دوم

    کسایی از نزدیکانم که به موفقیت. رسیدن

    ی نکته ای بگم‌ من به تازگی وارد نتورک شدم و واقعا اونو ی نعمت میدونم چون قوانینی که استاد تدریس میکنن تو نتورکی که من کار میکنم اصول هستن یکیش هم همین الگو قرار دادن و ذهنیت درست گرفتنه

    خدا جونم شکرت🫶

    خارج از نتورک میگم چون اونجا همه ذهنیت ها مثبته به نظرم و من چیزی خلاف اموخته هام از استاد اونجا ندیدم

    شوهر عمم عیسی تازگیا ی تیگو5 گرفته نزدیک ی میلیارد منکه شنیدم واقعا خوشحال شدم گفتم. مبارکش باشه یکم فکر کردم به بی ام و که خودم دوسدارم بگیرمش

    هم خوابگاهیم که زن گرفته هم سن منه ولی الان زن داره اولش که شنیدم گفتم مبارکه ولی ته دلم یکم حسودی بود که چرا من نه (باباش پول همه چی رو داده تقریبا) ولی هی با خودم تکرار کردم که اون لیاقت این اتفاق رو داشته اون تو مدارش بوده

    منم زه موقش این اتفاق به زیبایی و در اسان ترین حالت ممکن برام اتفاق میوفته

    (ولی لامصب اون شیطون درونم ساکت نمیشه)

    معلومه که تو باورام ظعف دارم باید تقویت کنم این باور رو که زندگی ما رو فرکانس خودمون میسازه

    موفقیت بعدی داییم رضا خدمتش تموم کرد داره استخدام میشه تو ایران خودرو واقعا از ته دلم براش خوشحالم و میخوام به بهترین ها برسه هرچند یکم گشاده ولی خب مثل داداشه برام دوسال اختلاف سنی داریم میخوام بهترین ها رو داشته باشه خوشحالم براش هر پیشنهاد خوبی هم به ذهنم برسه که به نفعش باشه هم میگم. بهش

    موفقیت دیگه ای به. ذهنم نمیرسه

    ولی در کل فکر میکنم تو این زمینه از استاد باور قرض کردم و باور هایی که میدونم‌ درستن رو دارم

    ولی نیاز به تقویت دارن

    ی مسأله ای هم که برام پیش اومده اینه که من ی سری چیز هارو میدونم‌ درسته ولی. باور نشدن برام

    به نظر خودم باید الگو ببینم بهترینش استاد و عمل کنم به دونسته هام تا باور بشن

    به قول لیدرمون دونستن و تونستن مهم نیست مهم اینه که کی عمل میکنه

    شما هم اگه ایده ای دارین برا این مسئله خوشحال میشم کمکم کنین

    نمیدونم تمرین رو تونستم درست انجام بدم یانه ولی برای خودم واضح تر شد مسیر

    ممنون که وقت گذاشتین و نظر منو خوندین

    براتون بهترین هارو آرزو میکنم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  10. -
    متعهد گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    الهی به امید تو

    مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.

    سمیه کار در دانشگاه علوم پزشکی

    شیما کار معلمی

    معصوم بدن سالم و بچه سالم

    شوهرم به خودش کارش می‌رسه

    دوستم رفتن به دانشگاه

    مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    سمیه احساس حسادت پارتی بازی کردن شانس داشتن

    شیما دختر مشهدی هست زبون دارن اعتماد بالا دارن پارتی دارن

    معصوم حسادت مقایسه کردن حالت پشیمانی طلافی کردن ناامیدی

    شوهرم خشم کینه از گذشته حسادت که اون داره به خودش میرسه ورزش تغذیه از لحاظ فکری باز میاد منو یاد میده عصبانی میشم، حس بی لیاقتی بهم دست میده حس بد بهم دست میده میگم تلافی کنم ازش جلو بزنم دهنش در بیاد باز یادم میره

    دوستم حسادت مقایسه کردن حس بد تا میخوام نشونش بدم جلو بزنم یادم میره

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    سمیه واقعا دختر مهربان خوبی هست واقعا خدا کمکش کرده تا به این جاها رسیده الان که یاد گرفتم تحسین میکنم

    شیما دختری هست که برای هرکسی کاری از دستش بر بیاد برای دیگران انجام میده راجب چند موضوع منو انرژی میداد به سمت اون هدف واقعا رسیدم تحسین میکنم خدا کمکش کرده به این جاها رسیده

    معصوم هم به خواسته هاش رسیده فقط فقط ایمان قوی و امید داشته در هر هدفی تا وقتی بهش نمی‌رسید رها نمی‌کرد ادامه می‌داد با امید اخلاق خوبی داره

    شوهرم هم اخلاق خوب و مهربون هست برای پیشرفت هر کاری از دستش بر بیاد برام انجام میده حمایت میکنه منو به جایی هدفی برسم خوشحال میشه تشویق میکنه منو

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است

    خوب اونها تونستن به جایی برسن منم میتونم. همون خدایی که کمکشون کرده به منم کمک میکنه. تو با ایمان امید باور افکار خوب پیش برو همه چی جور میشه واست

    در پناه الله یکتا شاد پیروز سربلند و سعادتمند در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: