ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 62
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام رب العرش العظیم
سلام بر استاد عزیزوموحد ومریم جان موحدوشایسته
درمورد سوال اول وتهیه لیست اطرافیانی که موفقیت کسب کردند باید خدمتتون عرض کنم که
در نهایت صداقت موفقیت اعضای خانواده ام باعث خوشحالی ،غرور از نوع مثبت وافتخار من میشه ،واما موفقیت سایر افراد خارج از این دایره
اگر فریبای دوسال قبل بودم موفقیت سایرین بخصوص دوستان وهمکارانم ابتدا به ساکن باعث
حسادتم میشد فورا مقایسه ای بین خودم ونفر مقابل در ذهنم انجام میشد ولی انصافا بعدش خوشحال میشدم وتحسین شون میکردم ،اما به لطف هدایت رب مهربانم وآشنایی با سایت این
حسادت بسیار بسیار کمرنگ شده وآنقدز براشون خوشحال میشم که انگار خودم به این موقعیت رسیدم ودرواقع امیدوارتر به خودم ورسبدن به خواسته هام میشم
دوماه پیش خبر ازدواج بکی از دوستاانم که با معیارهای عرف جامعه درسن بالایی ازدواج کرده بود وخربد ملک در کشور همسایه وگرفتن اقامت کشور اروپایی بواسطه ازدواجش آنقدر منو دوق زده
کرده بود که دوستم از این حجم از خوشحالی من متعجب از من پرسید :؛واقعا خوشحال کننده است
گفتم بله که خوشحال کننده است وقتی به خواستهای که سالها در آرزوی رسیدنش رو داشتی
ومورد دوم دیروز با دوستم بوده وایشون برای مهاجرت اقدام کرده بودند ومنتظر نتیجه هستن ودر همان حین شرایط کاری بسیار خوبی هم در کشور دیگری براشون مهیا شد وایشون مصاحبه کاری رو انجام دادند واین بنده خدا بشدت آدم
محتاطی در تمام جنبه های زندگیش هست وقتی
ابن خبر رو بمن داد اولش تعجب کردم چون اصلا
آدم اهل.ریسکی نیست اما بسیار خوشحال شدم وچقدر تحسین کردم وتشویق به ادامه مسیر ی که در پیش گرفته همونجا به خودم تلنگر زدم وگفتم
ببین فریبا جون خواسته هایی که داشتی در ابن دو
سه ماه دوستانت بهش رسیدن واینها نشونه است برای اینکه تو هم میتونی ودر راه رسیدن به خواسته هات هستی پس بلند شو اقدام عملی انجام بده
چون تو در بعضی موارد بسیار شرایط بهتر وعالی تری داری واین سبب سهولت در انجام کارهات میشه و با حس وحال خوب وباور قوی تصمیم به اقدام عملی گرفتم وخدا بهم گفت اینها رو نشونت دادم که ایمانت محکمتر بشه وقتی اقدام عملی انجام بدی من راههای بسیاری رو برات باز میکنم
امیدوارم به لطف پروردگار عزیزم بزودی بیام واز
دستاورد هام براتون بنویسم
درپناه حدای عزیزم سلامت وسعادتمند باشید .
به نام خدای مهربان
راستش من قبل ازاینکه با سایت آشنا بشم همیشه نسبت به کسانی موفق میشدن حسادت میکردم ویا اینکه خودمو تحقیر میکردم و کلی نجواهای ذهنی که درنهایت به گریه ختم میشد وقتی فایل های دانلودی گوش میدادم تو یکی از اون فایل ها گفتید مثلا یه ماشین مدل بالا میبینید تحسینش کنید وحس فراوانی درخودمون ایجاد کنیم این تونسته ومنم میتونم من خیلی این تمرین انجام میدم خونه یا ماشین لوکس میبینم توی ذهنم تحسین میکنم البته که شده نسبت به همکارم حسادت کنم و خیلی حالم خراب شده وناامیدشدم چندروز تو خودم بودم واین اتفاق بارها بارها ازبچگی واسم اتفاق افتاده
درسی که ازاین فایل بینظیر گرفتم اینکه بجای باور محدود کننده که دارم و شناسایی کردم الان دیدم عوض کنم ازموفقیت اطرافیانم خوشحال بشم درس بگیرم از مسیر که رفتن به نتیجه رسیدن وایده های الهام بخش بگیرم تا بتونم منم موفق بشم
سپاسگزارم از سایت وشما استاد عزیز
خدایا هزاران بار شکرت ..
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
نه من اصلا خوشحال نمیشم انگیزه نمیگیرم ناراحت میشم احساس میکنم از اون فرد عقب افتادم مخصوصا اگر از من دیرتر شروع کرده باشه خودم رو سرزنش میکنم که چه قر
در بی عرضه هستم که من نتونستم هنوز و اون تونسته
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
دقیقا به من احساس ناتوانی میده بارها و بارها شده گفتم آره اون فرد موفقه ولی فلان مشکلم داره
به شدت افسرده میشم از اینکه چرا اون فرد اینقدر راحت براش شده و برای من هنوز تشده و حس میکنم خدا رهام کرده چسبیده به اون
و اگر اون فرد موفق باشه دیگه کسی مسیر من رو تایید نمیکنه
دیگه نفر اول نیستم دیگه بهم توجه نمیشه
بعد یه موصوع دیگم هست میگم خب اون فرد از همون اول تصمیم گرفته تو فلان خانواده باشه ووراحتتر باورهای بهتر داره من که ندارم من باید کلی سختی بکشم تا این باورای مخرب رو اکی کنم تازه تا اخر عمر باید روشون کار کنم ولی اون نه
فقط برای موفقیت یک نفره که خوشحال میشم و خودمم انگیزه میگیرم و ازش الگو میگیرم اونم عزیزدلمه چون مراحلش رو میدونم
چون در واقع با سختی رسیده!!!!!!
فک کنم کلن هر کسی راحت به یه موفقیتی رسیده رو من تا الان انکار کردم!!!
چه جالب
یا مثلن دوستای دبیرستان من تقریبا 4 نفرشون که از دبیرستان میشناختم مهاجرت کردن به ابتالیا و کانادا مهاجرت تحصیلی
من مدام غصه میخورم و دارم خودمو مقایسه میکنم میگم ببین اونا تو این سن دارن دنیا رو میگردن مخصوصا خارج از ایران رو دارن زندگی مستقل رو تجربه میکنن ولی من نه ، و همش میگم اگر من درس خوندن رو دوست داشتم الان میتونستم جای اونا باشم و منم دنیا رو تجربه کنم و سفر به کشورهای مختلف و ازادی بیشتر رو
ولی نمیتونم
چرا فکر میکنم نمیتونم!خیلی عجیبه!
شقایق سارا عسل و فرینام تونستن مهاجرت کنن خارج از ایران
نجوا:من خیلی بهشون حسادت میکنم و ناراحتم از اینکه از اونها انگار عقب افتادم و نمیتونم مثل اونها تو سن جوانی دنیا رو ببینم
باور برعکسش:پس منم میتونم تو سن جوانی دنیا رو ببینم و تجربه کنم و راحت زندگیم برام جور بشه
اقدام عملی: نگران هزینه ها نباشم و در نهایت برام جور میشه همه چیز ، فقط کافیه اون قدم هایی که میدونم رو به عالیترین شکل ممکنی که میتونم بردارم و روزانه روشون تمرکز بزارم
مثلن من یادمه دوستام خیلی تمرکز گزاشته بودن روی بهتر کردن زبانشون و همشون میگفتن به راحتی نمره های خوبی برای مدرک های زبانشون گرفته بودن
و تازه نگران این موضوع هم نبودن که آیا دانشگاهی قبولشون میکنه یا نه بالاخره قبولشون میکرد
یادمه میگفتن میترسن مدارک اشتباهی رو فرستاده باشن ولی قدم برمیداشتن
کاری که من باید بکنم
باید توی اون چیزی که دوست دارم و علاقه دارم بهش هر روز وقت بزارم و بهتر بشم تفریحمم کنار کارم داشته باشم
برای یه سری از فرصت هایی که به سمتم هدایت میشه تنبلی نکنم قدممو بردارم
تونستن زندگی مستقل رو تجربه کنن
نجوا: تو این موردم خیلی احساس قربانی بودن میکنم که من آقا بالاسر دارم هر چی قدر که دارم میگم توحیدی هستم
باور برعکس:پس این امکان برام فراهم میشه به راحتی و زندگی مستقل رو تجربه کنم و خودم تصمیم گیرنده باشم بدون اینکه نگران باشم ممکنه شخصی از تصمیم من ناراحت بشه
اقدام من: همه ی اینن افراد دیگه اون کشورها دارن زندگی میکنن نگران تنها موندن خانواده هاشون نشدن ، نگران حال بد خانواده هاشون نشدن
قدم برداشتن
تونستن به راحتی با عزیزدلشون زندگی کنن
نجوا:واقعا احساس ناراحتی و خشم میکنم که چرا این اتفاق نمیتونه هنین الان برای من بیافتهدمگه نه اینکه قدرت خلق زندگیم اینه چرا نمیشه راحتتر خواسته هام بیان تو زندگیم و همین الان خلقش کنم
باور برعکسش:پس این امکان هست که زندگی زیبا تری داشته باشی و خلقش کنی به اون شیوه ای که میخوای
اگر فرهنگ جایی که تو زندگی میکنی فرق داره جهان
میفرستت یه جای دیگه به راحتی
تونستن کشورهای مختلف رو ببینن
بازم احساس عقب موندگی دارم
باور برعکسش:به راحتی موقعیتش پیش میاد و من
هم میتونم کل دنیا رو ببینم به دل صبر
اقدام من: باید از لحاط مالی خودم رو قوی تر کنم
تونستن آزادی بیشتری رو تجربه کنن مخصوصا به لحاظ پوشش و ازادی عمل تو هر تصمیمشون
باور برعکسش:میشه و جهان هدایتم میکنه به جایی که ازادی بیشتری دارم
محمد تونسته کارشو از صفر برسونه به حداقل چند ملیارد در ماه
از این مورد خیلی انگیزه میگیرم و خوشحالم بابتش و الگوی منه ایشون
تونسته کارش رو گسترش بده
بارها ازش پرسیدم و اون راهنماییم کرده راجع به باورهاش
و من همیشه انرژی گرفتم و ادامه دادم برای بحث پول سازی
هویا تونسته چندتا از کارهاش رو بفروشه حتی کارهای هنرجوهاش هم خریداری شدن
نجوا:اینکه واقعا چرا کارای یه شخصی هنوز به خوبی من نیست و چند ده برابر کارای من داره فروش میره و واقعا حس کردم اون افراد جای منو تنگ کردن
و اینکه چرا من باید اینقدر روی باور راحتی سخت پیش بره همه چیز برام
چرا من باید کار کنم رو باورها
چرا نباید مثل بقیه راحت برام اتفاق بیافته
باور برعکسش:اگر همچین کارهایی به فروش میرن پس افراد دیگه کارای منو حلوا حلوا میکنن میزارن رو سرشون و قطعا کارای منهم مشتری های خاص خودشو داره و به فروش میره تو یک روز
اقدام من: اون کاری که خودم دوست دارم رو تولید کنم فقط یکدونه مشتری هست اونم خداست و برای همه ی محصولات من مثل ملیاردها محصول دنیا خواهان هست
مهدیه تونسته استاد دانشگاه بشه و پول بیشتری بسازه
نجوا:حس حسادت چون خیلی داره پول میسازه هر ماه و من میگم اینکه اینهمه شرک داره تو فلان موصوع چرا او میتونه و من نمیتونم
باور برعکسش: خدا دوست داره روزی بیشتری به من بده و من رو همینطوری که هستم دوست داره و قصاوتم نمیکنه و همینطوری که هستم بهم رزق بیشتری میتونه بده اگر من بخوام و عمل کنم به ایده هاش
سبا تونست یه کاری انجام بده که خانوادم ازش راصین و خوشحالن براش
نجوا:وقتی میگه از اون کار میخواد بیاد بیرون من شاید باورتون نشه خوشحال میشم
میگم بیا اینم اصافه شد به جمع کسایی که خانوادم نهیشون میکنن و من تنها نیستم تو این مورد
بالاخره درک میشم
باور برعکسش:اینو نمیدونم
اقدام من: روی باورهای احساس گناه در مورد خانوادم بازم کار کنم
به نام خدا
سلام خدمت دوستان عزیزم و همچنین استاد عزیزم.خوب یکی از موفقیت های نزدیکانم
نوه خاله ام و رفتن به باشگاه و بدست آوردن تناسب اندامش است .احساس خوشحالی و قوی بودنش را دریافت کردم که میتونه و ورزش میکنه .یکمی احساس ضعیفی و پیری پیدا کردم و اینکه من شرایطشو ندارم که باشگاه برم ولی میتونم این دیدگاه رو داشته باشم که درسته که الان باشگاه نمیرم ولی میتونم توی خونه از ورزشهای سبک شروع کنم .متوجه شدم که خواستن توانستن است .متوجه شدم که باورهای نامناسبی در جهت سلامتی و سن و سال دارم .حتی در زمینه مالی مچ خودم را گرفتم .
ازتون سپاسگزارم
سلام بر استاد عباسمنش عزیز و دوستداشتنی که در مسیر اگاهی به ما کمک میکنن
راستش این فایل برای من بسیار ارزشمند هست و تا الان دو بار گوش دادم و بعد ها قراره بار ها بهش گوش بدم چون نیازمند شنیدن این حرف ها بودم
من تو این مدت اخیر به کمک فایل های هدیه به خودشناسی زیادی رسیدم و متوجه خیلی از باور های محدود کنندم شدم که مهم ترینش همین موضوع بود حسادت و حس بد نسبت به موفقیت دیگران و ناتوانی خودم.
من از زمانی که یادمه خیلی تلاش میکردم در زمینه درس و خیلی موضوعات دیگه ولی بخاطر مدار پایین و باور های محدود کننده ای که در اون زمان ها داشتم به موفقیت چشمگیری نمیرسیدم ولی دوستام و اطرافیانم چرا؛ بر خلاف من به دستاورد های بزرگی که همیشه ارزوش رو داشتم میرسیدن اون اولایل براشون خیلی خوشحال میشدم جوری که انگار خودم به موفقیت رسیدم و واقعا لذت میبردم ازش ولی وقتی شکست هام تو زمینه های مختلف بیشتر شد روز به روز تو ذهن خودم به صورت ناخوداگاه مقایسه میکردم و حس نا توانی میکردم جوری که با خودم میگم تو باهوش نیستی استعداد نداری مثل اونا اراده نداری و….. همش خودم رو سرزنش میکنم و این خیلی وقتا باعث خستگی ذهنی من میشه و حرکت نمیکنم و احساس لیاقتم به حداقل رسیده و گوشه گیر شدم و ارتباطم با ادم های اطرافم خیلی کمتر شده
و این مسائل در رابطه با دوستامه و همچنین خانواده
یکی از همکلاسی هام در کنکور رتبه بسیار خوبی اورده و وقتی اون لحظه که خبرش رسید تو ذهن خودم گفتم خوشبحالش لیاقت این رتبه رو داره ولی نسبت به خودم؟ حس خوشایندی نداشتم میگفتم اون باهوشه اون خیلی تلاشگر تر از منه و اراده خیلی قوی داره و…
ولی الان که با خودم فکر میکنم میبینم اون تمرکز صددرصدی خودش رو میزاشت و از تمامی حواشی دور بود و به درسش تمرکز میکرد و منم باید اینجوری باشم تا نتیجه بگیرم
یا یکی از دوستان نزدیکم بسیار برونگراس و روابط اجتماعی قوی داره ولی من بسیار درونگرام و ارتباط جالبی نمیتونم برقرار کنم
ولی از این میتونم به این نتیجه برسم که اون دوستم تا حدودی بی پرواس و ازادانه در باره هر مسائلی بجا و قشنگ صحبت میکنه و با خودش زیاد فکر نمیکنه که باید چطور رفتار کنم چی بگم چی نگم و استرسی در این باره نداره پس منم باید سعی کنم مثل اون زیاد فکر نکنم بابت هر رفتارم و فقط انجامش بدم بدون ترس از قضاوت دیگران.
و میتونم خیلی مثال دیگه بزنم ولی تمامش رو تو دفترم نوشتم و اینجا تیکه ای از اون رو نوشتم
و دراخر به این نتایج رسیدم باید خیلی روی طرز دیدگاهم دقت کنم و کار کنم تا بهتر بشم تو تحسین کردن و باور های قدرتمند کننده از موفقیت دیگران در خودم ایجاد کنم. و ممنون از خداوند که منو به این فایل هدایت کرد و باعث شد به اگاهی های زیادی برسم
درود و سپاس از بودن نابتان
شکر ایزد را که دیدم روی تو …
در قبال پیشرفت اطرافیانم بسیار خرسند و ذوق زده میشوم حتی اگر کسی را نشناسم هر پیشرفت سازنده ای مرا به شعف می آورد و شکرگذارمیشوم از اطرافیانم میتوانم به خواهر زادهایم الهام ،سحر ،فرزانه اشاره کنم و تحسینشان میکنم برای مستقل شدن و استمراری که در کارهایشان داشتن تلاش و پشت کاری که حتی به وضوح میدیم سختی راهشان را و همینطور بهاره برادر زاده ام که او هم با اینکه سن کمی دارد دختری توانا و مستقلی شده و همینطور دوستانی که به تازگی بعد از مهاجرتم با ایشان آشنا شدم دخترانی موفق و قابل تحسین که یکی از اینها نیز از شاگردان شما میباشد اسناد عزیزم و الهامی که از این همه میتوانم بگیرم استقلال اعتماد به نفستان و همینطور مداومت در کارشان میتواند به من بیاموزد که ضعف من در خود باوری در مداومت نداشتن و نبود و کمبود اعتماد به نفس بوده که تا به حال نتوانستم به موفقیتی که میخواستم برسم کامل گرایی من نیز دخیل است ولی به تازگی و به جدیت تصمیم به استمرار گرفتم و امید دارم که میشود آنچه میخواهم خداهدایتگر من است و من نیز به او ایمان دارم حس حسادت ندارم و وقتی پیشرفت بقیه را میبینم در جستجوی معایب خودم هستم و واقعا از صمیم قلب تحسینش میکنم و زیباست که آدمهای موفق اطراف من روز به روز بیشتر و بیشتر میشود و این فراوانی را دوست دارم از آدمهای موفق که مطمعنم من هم به موفقیتهای دلخواهم خواهم رسید به یاری حق سپاس از بودنتان استاد عزیز
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سلام به استادهای عزیزم ، قلبتون سرشار از عشق و آرامش الهی
سلام به همه دوستای توحیدی ام الهی که لحظه هاتون پر از شادی و حس خوب سپاسگزاری
استاد عزیزم من یه مدتی فقط دارم کامنت می خونم و فایلها رو گوش میکنم
اولین باری که فایل گوش کردم همونجا تمرینش در دفترم نوشتم ولی شما گفتید که نظراتتون بنویسید انگار که تمرین انجام ندادم و یه حس مسئولیت بهم میگفت باید در قالب کامنت تمرینت انجام بدی چون استادت گفته اینطوری باشه.
از همین تمرین شروع میکنم که گوش به فرمان همه آگاهی هاتون باشم.
الهی به امید تو که تنها پناهم و یاورم و هم صحبتم هستی
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
رسمی شدن همکارانم
تشکیل زندگی آرام و خیلی خوب معصومه سادات
موفقیت های تحصیلی فهیمه
موفقیت کاری هم شهری هایم با وجود اینکه از من سنشون کمتره
قبلا که در فضای مجاز بودم حتی دیدن کسانی که در فضای مجازی موفق شدن و شناخته شده هستند هم حس بدی میگرفتم
موفقیت کاری یکی از همکارانم و درآمدهای خوبی که دارد
ازدواج زهرا
.
.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
وقتی به همه این افراد و کسانی که ننوشتم فکر میکنم سریع به خودم میگم چقد داری کند پیش میری چرا تو جای اونا نیستی. چرا اونا با اینکه قوانین نمی دونند ناخودآگاه به این مرحله رسیدن ولی تو هنوز درجا میزنی مثلا روی باورهاتم کار میکنی
مثلا داری خودشناسی انجام میدی
مثلا قوانین درک کردی
بعدش احساس ترس سراغم میاد که از قافله عقب موندم یا دیگه دیر شده
توانایی هام کم رنگ میشه برام و هی میخام توجیه کنم که اگه اون فرد به این موفقیت رسیده به این خاطر بوده که …
خانواده خوبی داشته ، تحصیلات عالی داشته، هزینه کرده،سنش مناسب بوده، پشتوانه مالی داشته، اون برون گرا هست و ترس هاش کمتره، اون امکاناتش داشته، …
بعدش شروع میکنم به اینکه ، چرا من اینو ندارم اونو ندارم ، تا کی میخام اینجوری زندگی کنم تا جاییکه با استرس دارم فایل گوش میدم که از بقیه عقب نمونم
و حس حسادت هم در من شکل میگیره ولی نسبت به احساسهای قبل قابل کنترل و واقعیتش بعد ازمدتی کلنجار رفتن ، ودر آخرین مرحله توجیهات ذهنی ام ،شروع میکنم به اینکه اون حقش بوده و سپاسگزاری میکنم که اون به موفقیت رسیده
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
به نظرم وقتی به این باور برسی که هر کسی هر موقعیتی که دارد نتیجه دیدگاه و توجهات و افکار و باورهای او هست میشه در این شرایط با افتخار بگی نوش جونش، اون داره نتیجه باورهای می بینه خب تو هم میخوای شروع کن به تغییر
و اگر اون به این موقعیت رسیده تو هم بهش میرسی ، الگو باشه برام که آره هر چیزی در این جهان امکان پذیر هست.
اگر من شرایط و موقعیت اونو ندارم خیلی از آدم ها هستند که در وضعیت من هستند ولی تونستن بهترین زندگی برای خودشون رقم بزنند ،
و این دیدگاه داشته باشم که تو از موفقیت دیگران خوشحال باشی و شکرگزار باشی یعنی داری برای خودت رقم میزی
پس حال و احساست پاکیزه کن و راحت باش با خودت … برای اون امروز شده برای تو هم در زمان و مکان خودش اتفاق می افته
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
درسهایی که می تونم بگیرم اینکه مریم زندگی میدون جنگ و مسابقه نیست که همش در تلاطم باشی و مضطرب که آخه چرا برای اونا شده برای من نشده
از خودم بپرسم آیا مسیری که اونا رفتن تو هم رفتی آیا باورهایی که اونا دارند تو داری
همت و اراده ای که اونا دارن تو داری
منم باید در خودم باورهای جدیدی بسازم و با تکامل مسیر طی کنم ، چرا که با آرامش و تمرکز و سپاسگزاری می تونم روی توانایی ها و علاقه مندی های خودم کار کنم و منم به موفقیت برسم، و اینو بدونم که موفقیت از دیدگاه هر شخصی بسته به اهدافش متفاوته و در زمان و مکان مناسب منم به اون موفقیت مد نظرم میرسم
فقط باید توکل کنم بر خداوند یکتا، گوش بدم به هدایت ها، و متمرکز باشم بر نکات مثبت افراد موفق ، و با شجاعت برم سراغ ترسهام…
خدایا شکرت تونستم این تمرین انجام بدم
استاد عزیز و ارجمندم از شما و خانم شایسته زیبایم بی نهایت سپاسگزارم که عاشقانه و استادانه به ما راه رسم زندگی درست را می آموزید.
خداروشکر
سلام استاد
چند روزی بود حالم گرفته بود . از اینکه دوره های مختلفی شرکت کردم و اونی ک خاستم نگرفتم نام امید بودم کلافه بودم
امروز فایل گوش کردم .
حسادتم ؟؟؟؟؟
قبل از دوره ارزشمندی اره خیلی مقایسه میکردم . از پیشرفت رفقا حسودی میکردم .حسادت هنوز هست تحسین میکردم حسادت بدتر شد
طبق فرمایش شما از روزی ک چشمم رو بستم راحت ترم
من از کودکی مقایسه ک شدم هیچ خودم خیلی خودمو مقایسه کردم
ب خودم دری وری گفتم . خودمو تحقیر کردم .ولی باز فایده نداشت موفق نشدم
تحسین حیادتمو بیشتر کرد
الن تصمیم گرفتم ریز نشم تو موفقیت بقیه
من ترمز دارم هر شب توی تمرین فانوس دریایی و طبق تمرینهایی ک خانوم شایسته در حل مسأله
بعد کشف قوانین ی سری تمرین داریم
اونا رو هر شب انجام میدم .. زندگیم ب نسبت قبل خب بهتر
در احساس لیاقت من ک هیچ وقت کادو روز زن نمیگرفتم . امسال در تمرین احساس لیاقت انگشتر طلا. گل . کادو گرفتم ک واقعن فهمیدم داره تمرینات ج میده
در کار حسادت قلبمو درد میاره .دیگ نام امید شدم و بیخیال شدم . ولی ی نفر توی کارش مقاومت میکنه موفق ب ظاهر اون شده آلگوی من . از کاراش . مقاومتها ش لذت میبرم
من هنوز ی 2 قدم میرم جلو .ی قدم میام عقب . بخاطر . نا امید شدنم . بخاطر مقایسه . و فک میکنم من هنوز نیاز دارم تکاملمو طی کنم
آخه من از نظر رفتاری خیلی عوض شدم . در یک کلام من خیلی وحشی بودم
الن ساکتترم . دور دعوا کلن خط قرمز . بحث دوس ندارم . دایره ارتباطات خیلی تنگ شد و من آلن خودمم و اطرافم آدمای خیلی موفق میبینم ک میبینم یکی از علتهای موفقیت اونا رعایت قوانین بصورت خود بخودی بوده . تو ذاتشون رعایت میکردن
شوهرم تو اتفاقات بد شوخی میکرد و صبور بود . چشم پوشی میکرد . همیشه میگف گوش ب حرف اطراف نده .یعنی اعراض . از موفقیت بقیه خوشحال میشد ولی خیلی میپرسید تا بفهمه رمز فکرش و عامل موفقیتش چیه .. یعنی چ باوری داره
دخترم 18 سالشه .. یادم داد هرمی نظرش واسه خودش من کاری ک درسته میکنم . ناراحتی دیگران ب خودشون مربوط من مسول نیستم
دختر خواهر شوهرم یادم داد . هرکسی توهین میکنه من توجهی ندارم بهش حتی فکرم نمیکنم . سریع فراموش میکنم . اونی ک توهین کنه روش بر میگردونه حتی از لیست مخاطب تلفنش حذف هر کسی میخاد باش .
هیچ وقت ج بی احترامی طرف مقابل رو نمیدم فقط منطقه رو ترک میکنم
مامان یادم داد با دعوا کاری پیش نمیره از چشم میگفتی زیپ دهن بسته
خواهرم یادم داد .. بخند . هرچیزی رو میگف مهم نباشه . مهم نباشه
افراد موفق اطراف .. دیدم متمرکز بودن فقط رو هدف رو چیزی ک میخان از این شاخه ب اون شاخه نرفتن . اینقد ادامه دادن تا موفق شدن
الن دیگ ب داشته ها فک نمیکنم
میخام خیلی میخام . مهاجرت .خونه بزرگتر ماشین بهتر
حساب خوب ..
ولی میبینم هرکس ب چیزی رسیده ی قانون طبیعی جهان رعایت کرده . من رعایت نمیکنم
استاد میگ بیرون اینه درون من اینو بهش با پوست و استخون رسیدم
من باید تغییر کنم پول میاد
من قدمهام تکاملی داره برداشته میشه . این عجله کارمو خراب میکنه
من باید ظرفیت خیلی موارد پیدا کنم .من دارم خودمو از سر تربیت میکنم
مقایسه ممنوع
کمک بیش از توان ممنوع
دلسوزی ممنوع
هرچی داره هر کسی داره جایگاه صحیحش
من جای درست خودمم . ولی میخام برم بالا این ترم حسادت . نا امیدی .
قبلاً فک میکردم زیاد خواهی الن میبینم من همه رو میخام ولی گاماس گاماس
الن با ندیدن اطراف و متمرکز شدن رو خودم حالم بهتر
نمیخام بدونم .نمیخام تحقیق کنم چی داره کی داره
فهمیدم تو وقتش بخام بهم داده میش
الن با این روش راحتر شدم
ولی هنوز حسودم .هنوز موفقیت مالی پایدار ندارم
ممنونم استاد
بوس ب صورت ماهتون . قطعا روزی ک ببینمتون من ب هدفم رسیدم و با ذوق میگم استاد منم تونستم . استاد این همون ک میخواستم .. من اینو مدام میگم دیدی رسیدم ب آرزوی دلم .دیدی شد ..
استاد من هم تونستم
با سلام اول از همه خدارو شاکرم که استاد چنین دورهای رو شروع کردن واین فرصت به همه اعضایی سایت دادن که در یک دوره کامل عالی شرکت کنند و از تجربیات و دانش استاد استفاده کنند با سپاس فراوان از استاد عزیز. بریم سراغ سوال اول من اگه موفقیت کسی ببینم خوشحال میشوم وباور میکنم که اگه او شخصت تونست من هم میتونم من فقط باید ضعفهای خودم پیدا کنم و اون تقویت کنم و باورهای خودم هرروز قویتر کنم و اینکه اگه اون تونست دلیل بر ضعیف بودن من نیست بلکه دلیلش استفاده نکردن درست از توانایی های خودم و رشد باورهام می باشد البته باید بگویم که قبلاً اینطور نبود شاید اول که کسی میدیم موفق شد ذهنم کمی شیطنت میکرد بهانه میآورد میگفت پارتی داشت پول داشت یا پشته بانه داشته یا خیلی باهوش و….که مطمئنم اکثر ما برای اینکه خودمون بی گناه نشون بدیم و تبرئه کنیم دلایل واهی میآوردیم ولی از وقتی با قانون آشنا شدم این تصور با تمام وجود همیشه سعی میکنم سر کوب کنم و به خودم یا آور میشم همه چیز خود مایم سازنده همه این زندگی خود منم از پس با دیدن افراد موفق خوشحال میشم از اون فقط درس اون بر میدارم برای خودم دیگران آرزوی موفقیت میکنم به خودم یاد آور میشم من چیزی کم ندارم و توانایی های زیادی دارم که میتونم در مسیر موفقیت به کار بگیرم و اگه برای دیگران شد پس حتما برای منم میشه. مرحله دوم. اسدالله.. فردی پر تلاش که درس ول کرد رفت شاگردی و حالا یک فروشگاه بزرگ موفق دار بدون هیچ تحصیلات فقط در حد سیکل فردی پر تلاش با اراده با روابط عمومی بالا با شخصیت محترم از کسی یا چیزی حراس نداره و فقط توکلش به خداست در کارش همیشه منافع مشتری ارجعیت داره به منافع کسب کارش پیگیر مشکلات بعد فروش که گاهی برای مشتری پیش میاد هست تا رفع کامل انصاف در کسب کار رعایت میکند. آبراهیم .شخصی که از ویزیتوری یک شرکت شروع کرد حالا شرکت پخش برای خودش داره فردی با روابط عمومی بالا شوخ طبع محترم با اخلاق فردی حوصله زیادی تو کارش داره با کمال خونسردی مشتری راهنمایی میکنه مثبت اندیش همیشه شکرگزار همیشه با دید مثبت به بازار مشتری نگاه میکنه اینها رو همه در کنار هم قرار بدهیم به این نتیجه میرسیم که اگه من هم توکل کنم به خدا خالصانه و در کارم تلاش کنم که بهترین باشم و تمام زوایایی کارم برسی کنم دقت کنم آموزش ببینم تمرکز کنم و روی باورهای خودم کار کنم که در این دنیا همه چیز برای همه مساوی هست و فراوانی برای همه هست موفقیت برای همه هست میتونم بهترین خودم باشم. به امید موفقیت همه جانبه برای همه
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام و عرض ادب به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم
استاد عزیز به رسماحترام از شما استادان سپاسگذاری میکنم ب خاطر پخش کردن این آگاهی های ارزشمند و کارا
خوب اگه بخام راجب موفقیتهای دیگران وطرزنگاه خودم بگم میشود این
جاری بنده وکیل شده ایشون از سن 13 سالگی ازدواج کرده و همسری ناصالح دارن ولی ایشون برای خودشون در درس خواندن ارزش قائل شدن وتکیه کردن به کلاس و درس و دانشگاه و بعد از چندین سال تونستن وکیل بشن
به نظر من بسیار با ارزش هست و من هم پوزش رومیدم
و همیشه هم بهش میگمخانم وکیل
استمرار-خواستن توانستن است-تمرکز هر ثانیه ای-
همسره بنده خرید ماشینهای زیاد و خانه های عالی
و موفقیت در کسب وکار خودش
ایشون فقط تمرکز دارن روی کار-
استمرار دارن
توجه میکنن بهنقاط قوت
نظر دیگران براشون اصلا مهم نیست
و برای خودشون ومهارتشون بسیار ارزش قائل هستند
دخترانی که زیبایی و تن صدا یا مثلا ی چیزیشون چشمه من و بگیره
خیلی عالی بهشون میگم وتحسین میکنم
و این و همیشه به خودم میگمکه پریسا این تو هستی که سر هستی
تو هستی که عالی هستی
دوستان عزیزمکه در زمینه آرایشگاه عالی هستن
دوست داشتم تو مسیرم بود میرفتم پیششون و باهاشون رفت و آمد داشتم و روزی خداوند رو پخش میکردیم
احساس خوبی دارم راجب موفقیتهای نزدیکان
راجب غریبه ها هم زیاد احساسی ندارم چون نمیشناسم
هر چی که هست بهتر هست ،در حال رشد هست نوش جانشون باشه و خدای ما یکی هست ،خداوند دوست صمیمی من هست ومن حمایت میلیارد الله رو دارم
در کل تمامی این افکار برای همین 2 سال اخیر هست که روز ب روز سعی میکنم بهتر بشه
وتمامی این احساسات خوب از انتشار آگاهی های استاد عزیزم و خداوند بخشنده است
پریسا شعبانی از شهر زیبای آمل