ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 77
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستان
من احساس میکنم توی این زمینه خیلی فرکانسم ضعیفه. البته جدیدا سعی میکنم همیشه به موفقیت افراد جوری نگاه کنم تا بهم حس خوبی بده. ولی از وقتی یادم میاد هروقت میشنیدم کسی. نتیجه خوبی توی زمینهای گرفته خیلی حسادت میکردم و خودمو مقایسه میکردم و نتیجش این بود که احساسم منفی میشد.
امروزم اومدم تمرینو انجام دادم و سعی کردم جدا از تغییر زاویه دید، ببینم که توی ضمیرناخودآگاهم چه احساسی دارم نسبت به موفقیت دیگران.
البته یه نکته ای هست که باید متذکر بشم. اینکه خیلی وقتا اون دستآوردی از دیگران که ما بابتش احساسمون بد میشه لزوما یک دستاورد مثبت و موفقی نیست ولی از اونجایی که توی یه سری موضوعات ضعیف هستیم ، وقتی میبینیم فردی اون موضوعات براش راحته و چیزایی که ما میخواهیم رو داره(که البته نه به روش درست) بابتش حسادت میکنیم.
خب بریم سراغ تمرین.
اگه بخوام خلاصه بگم احساسی که از موفقیت دیگران دارم :
_احساس حسادت
_مقایسه کردن اون فرد با خودم و احساس بد نسبت به عملکرد خودم داشتن.
_ ربط دادن موضوعات به عوامل خارجی و شانس
_اینکه چرا من نمیتونم؟ چرا بعضیا راحت میتونن و من نه.
درس هایی که میتونم بگیرم با تغییر زاویه دیدم:
_من هم اگر روی کاری متمرکز بشم و استمرار داشته باشم به نتیجه میرسم.
_من هم میتونم به راحت ترین شکل نتیجه بگیرم و امکان پذیره که اتفاقات خوب برای من هم رخ بدهند.
_(من توی حوزه روابط، مخصوصا با جنس مخالف خیلی فرکانسم ضعیفه) ادمهای مناسب زیادی توی دنیا هستند. و من هم میتونم دوستای خوب زیادی داشته باشم.
_وقتی افرادی با شرایط حتی بدتر از من تونستن نتیجه بگیرن پس من هم میتونم
_موفقیت ربطی ب سن نداره . و در هر سنی اگر روی خودم کار کنمو فرکانسم خوب بشه اتفاقات خوب برام میوفتن.
_اگه فرکانسمو بالا نگه دارم، جدا از اینکه کجا هستم و با کیا اطرافم هستند و چه گذشته ای دارم، حتما موفق میشم.
خیلی فایل زیبایی بود استاد
واقعا بهش نیاز دارم.
لطفا این فایل ها رو ادامه بدید من خیییلی توش ضعف دارم.
شاد و ثروتمند باشید
درودبرشمااستادگرامی ونازنین
ممنون ازاینکه این سایت وروزبه روزپربارتروارزشمندترمیکنید
سپاسگزارم ازاینکه آگاهی بخشی میکنیدوهمه اعضاخانواده بزرگ عباسمنش وازنوروعشق وانرژی وآگاهی لبریزوسرشار
سپاسگزارم ازفرمانروای جهان هستی که من روبه شماواین خانواده بزرگ هدایت کرد
ازروزی که به سمت شماهدایت شدم تابه همین لحظه کمتری روزی بوده که واردسایت نشده باشم
توخوشحالی ناراحتی عصبانیت وخشم حس نفرت وعشق وشادی وشکرگزاری همه وهمه پاتوق من گوشه ای ازسایت عباسمنش بوده وهست وخواهدبود
خیلی ازشماممنونم
من باعباسمنش رشدکردم
درحال تکامل هستم
روندتکامل خودم روکاملااحساس میکنم وهمواره سپاسگزارخداوندوشمااستادعزیزم هستم
امروزسرظهرواردسایت شدم ومثل همیشه جدیدترین فایل شماروانتخاب کردم انگارکه واردیه اقیانوس شده بودم هم ازخوشحالی این فایل وهم ازآگاهی هایی که داشتم باخوندن مطلب ودیدن فایل دریافت میکردم
چقدراین فایل عالی وبینظیرطراحی شده
یه سوال که تامغزوجودم نفوذکرد
مونده بودم بین عقل وقلبم که واقعامن چه احساسی پیدامیکنم فایل واستوپ کردم فکرکردم چه غوغایی تووجودم برپاشد
ازچندسال پیش تاهمین امروزومرورکردم وبه واکنش های خودم فکرکردم
خیلی دوستتون دارم واقعاازشماسپاسگزارم
وبعدنوشته های فایل تمرین فایل باورهای محدودعنوان شده نمیدونم واقعاچطورتشکرکنم
اماباتمام وجودم ازشماسپاسگزارم وتشکرمیکنم
به خودم قول دادم بهترین بهترین بهترین بهره روازاین فایل هاببرم
آگاهی به باورهای محدودبرای من یه جورهایی سخت بوداماهمین فایل اول چندتاآگاهی بزرگ بهم داد
هرچقدرسپاسگزارشماباشم احساس میکنم بازهم بایدشکرگزارخداوندولطف واین مهربانی شماباشم
با سلام ووقت به خیر خدمت استاد گرامی ،خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان خوبم:
ممنونم از استاد که این فایلها رو رایگان میزارید،درصورتیکه میتونید اینها رو دوره قرار بدین ،پس باید قدر این فایلها رو بدونیم .
کلا من توی زمینه هایی به دیگران ،حسادت داشتم و دارم که اون تو زمینه ها تلاش کردم و به نتیجه خاصی نرسیدم و یا حتی جرات وارد شدن بهشون رو نداشتم ،اما به شدت مورد علاقه ام بودند.
مثلا تنهایی رانندگی کردن ،تسلط به زبان انگلیسی و اموزش به کودکان ، مهاجرت به کشور دیگه ،پول ساختن و بیزینس خودم رو داشتن و… .
در کل تو زمینه هایی که خودم دوست داشتم به جایی برسم و نرسیدم ،وقتی کسی مخصوصا از نزدیکانم ،اون موفقیت رو به دست میاره، به شدت ذهن من ،سعی میکنه یه چیزی از توش دربیاره .
مثلا برای رانندگی ،میگه اره فلانی پشتیبانی خانوادش رو داشته حالا به این شکل که لااقل مسخره اش نمیکردن و تفاوت جنسیتی قائل نمیشدند.یا اینکه اگه فلانی داره درس زبان تو آموزشگاه میده که اصلا نمیتونه یه دو تاجمله رو بدون کتاب انگلیسی بگه و از این جور حرفا.
که واقعا کمکی به خودم برای رسیدن به زمینه مورد علاقه ام نمیکنه.
و اینکه من معمولا وقتی خبر موفقیت دیگران رو میشنوم زبانا بهش تبریک میگم و تحسینش میکنم ولی اگه زمینه های موردعلاقه م باشند ،تو دلم حسادت میکنم به شدت ،ولی اگه چیزهای مورد علاقه ام نباشند واقعا خوشحال میشم و اصلا حسادت ندارم.
و توی کامنت بچه ها فهمیدم که من درسته که اغلب موارد تحسین میکنم موفقیت طرف رو،اما به شدت از اونها بت میسازم ،انگار که اونها یه جورایی خاص هستند که تونستند موفق بشوند و من نه.
و راهکارم برای حل این باورهای منفی این هست که بگم اگر طرف تونسته با شرایط شبیه به من ،یا حتی پایین تر از من ،به اون موفقیت برسه ،پس من هم میتونم و اونها از من بالاتر نیستن.
و اینکه به دلیل عجول بودنم ،مخصوصا در زمینه یادگیری زبان ،باعث میشه یه راهی رو ده بار بروم و بگردم،در صورتیکه طرف با صبر و حوصله با راحتی و ارامش قشنگ اون یه بار میره و به مقصد میرسه و منم باید جلوی عجول بودنم رو بگیرم و به خودم باداوری کنم که صدبار عجله کردم و نتیجه ندیدم ،پس با ارامش بروم.
و اینکه اعتقاد به زجرکشیدن و سختی کشیدن رو کناربزارم .
اینکه فلان همشاگردیم با اینکه اصلا درسش خوب نبود اما بالاخره به عنوان یه تایپیست وارد فلان سازمان شد و حقوق و بیمه و مزایا داره،اون وقت منی که اکثر نمره هام بیست بود ،هزارتومن هم نساختم.منطقی کنم که منم میتونم از همین علاقه ام کسب و کار خودم رو بسازم .
پس اگر دخترخاله تونسته رانندگی کنه ،منم میتونم ،فقط باید وارد ترسم بشم ،نه اینکه هی بهانه بیارم.
و اگر فلانی تدریس میکنه ،به جای مسخره کردنش،منم تواناییهامو ببرم بالا ،تا بتونم شاگرد بگیرم.
خدایا شکرت که اینا رو پیدا کردم.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی.
دوستان و همراهان سایت عباس منش سلام و خدا قوت در این روزهای سرد برفی .
من قبلا اگر موفقیت دوستان خودمو میدیدم احساس حسادت میکردم و کار اونو سبک میشمردم. خیلی مواقع از اینکه اون یک فرد عادی است و نتیجه گرفته اما من نتیجه نگرفتم از خودم عصبی میشدم . خیلی مواقع خودم رو ضعیف در اراده میدیدم. نمیدونم فرار از اون محیط رو به حل مسئله ترجیح میدادم. نمیتونستم به اون شخص تبریک بگم و این حس همیشه منو اذیت میکرد.
اما الان کمی بهترم نه البته باید بگم خیلی بهترم دیگه حسادت وجود نداره و میگم اگر برای اون شده پس برای منم میشه. الان دنبال ریشه حل مسئله خودم میگردم. اما ترس حتما همراهم هست و دارم روی خودم این مسئله مهم رو حل میکنم . هنوز خیلی راه دارم برای کار کردن.
با تشکر فراوان
سلام وعرض،ادب..خدمت استاد عزیز..
من چله بزرگ بینی و خوشحال شدن از موفقیت اطرافیانم برداشتم..روز چهارم چله که دیروز بود به طور کاملا اتفاقی پست شما رو دیدم که داشتین در موردبرد تیم ملی صحبت میکردین واخرپست گفتین قسمت اول ذهن قدرتمندو در سایت عباس منش گذاشتین امروز فایلو دیدم تمام حرفهایی که زدین دونه به دونش واسه من بود..گفتم خدا دمت گرم که اینقدر حواست بهم هست هنوز من تازه چله برداشتمو تو راهو نشونم دادی..استاد خداشمارو برای من رسوند ازتون میخوام کمک راهم باشین تا بتونم این حسادت رو از خودم بیرون کنم وبه جاش،بزرگ بینی شرح صدر جایگزینش،کنم..کمکم میکنین..؟..
به نام خدا
سپاسگزارم استاد عزیزم
سپاسگزارم دوستان همراهان سایت عباسمنش
من درمورد حسم نسبت به موفقیت افراد متفاوت هست بستگی داره که چه کسی باشه
اگر خانواده ونزدیکان خودم باشند خیلی خوشحال میشم وسعی میکنم به عنوان الگو از اونها استفاده کنم
مثلا دختر عمه من تو سن پنجاه سالگی وارد دانشگاه شد وتا مقطع کارشناسی درس خوند و الگوی من شد تا من هم این کار رو انجام بدم
دیگر نزدیکانم که موفقیت تحصلیلی کسب میکردند من خیلی خوشحال میشدم
در مورد مهاجرت اگه به شهرهای بزرگتریا خارج از کشور رفتند باعث تشویق من شدند که منم نگاهی داشته باشم برای مهاجرت منم از عملکرد اونها خوشحال میشدم
در مورد ثروت یه باوری که داشتم کم بود ثروت بود وهر کس ثروتی بدست می اورد نه خوشحال نه ناراحت میشدم بلکه ترس وجودم رو میگرفت که عقب افتادی و تموم شد اما از موقعی که قانون فراوانی رو فهمیدم واینکه جهان رو به گسترش خوشحال میشم که افراد درامد بیشتری بدست میارند ثروت بیشتری کسب میکنند خدارو شاکر وسپاسگزارم
افرادی که خیلی راغب به موفقیت اونها نیستم
بستگان همسرم هستند چرا که ایشون مرتب تو احساس تفاوت میره ومدام از گذشته افراد میگه واحساس بی لیاقتی خودش رو ابراز میکنه و رابطه بین من و خودش رو خدشه دار میکنه منم نتوانسته ام تاثیری بر رفتار ایشون بگذارم اینو دارم میبینم دارم رشد میکنم و حسم میگه باهاش دارم فاصله میگیرم به همین دلیل اصلا موفقیت اونها برام مهم نیست
گذشته اینجور بودم که سریع هر انسانی رو که موفق میشد با خودم مقایسه میکردم ودر اکثر مواقع خودم رو بالاتر میدیدم واون شخص بی ارزش وبه عدل جهان و خداوند شک میکردم امروز قانون تکامل بهم میگه رشد انسانها وموقیتشون یکدفعه نیست اونها در مسیر درستی حرکت کردند به همین خاطر موفق شدند شاکر خدا هستم
نگاه به طبیعت که میکنم میبینم رشد درختان باعث به وجود امدن میوه برگ و شاخه وسایه میشه محدوده خودش رو زیبا میکنه اگه رشد نداشتن چی؟؟
یه دونه گندم با رشدی که میکنه چند برابر میشه..
نگاهم نسبت به اونا چطوره؟؟؟
من چطور میتوان همون نگاه نسبت به انسانها داشته باشم؟؟
ازشون لذت میبرم، استفاده میکنم، قضاوتشون نمیکنم، طبیعیه برام
چه زیبا میشه اگه در مورد انسانها همین دیدگاه داشته باشم
حس وحال خودمو در مورد سوال استاد گفتم
تشکر میکنم که مطالعه کردید
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیزم و همه دوستانم در این جمع صمیمی
اول از هرچیزی میخواستم تشکر کنم بابت این فایل فوق العاده که خودش حکم یه دوره رو داره و چکیده جلسات پنجم تا نهم روانشناسی ثروت 1 هست.
اینار من یمقدار متفاوت تر از بقیه فایلها این فایل رو گوش کردم و تمرین انجام دادم و یه ترمز هایی پیدا کردم توی خودم که الان بعد از تقریبا 3 سالی که روانشناسی ثروت رو تهیه کردم به این ترمز ها رسیدم.اول اینکه نشستم همونطور که استاد پیشنهاد میدن که فایلها رو هرجا یه ایده اومد استاپ کنید و بنویسید.اینسری علاوه بر این نشستم جمله به جمله استاد رو و همینطور ایده ها رو نوشتم.و دیدم کلا انگار تمرکز خیلی بیشتر میشه و درکمون میره بالاتر.این رو وقتی متوجه شدم که بعد از این نت برداری ها خواستم برم بیرون و به کارهام برسم گفتم چندبار دیگه هم بیام این فایل رو گوش بدم.دیدم چقدر ذهن داره اینور و اونور میره و موضوع از دست آدم در میره.من اینکار رو توی زبان خوندن هم انجام میدم.یعنی با نوشتن بیشتر یاد میگیرم.
بعد نشستم با تمرکز تمرین ها رو انجام دادم.یه منبع هم داشتم از تمرینهایی که توی ثروت 1 انجام داده بودم و کارم سریعتر و راحتر پیش رفت چون دیگه نمیخواستم از اول به این افراد فکر کنم تا یادم بیاد و احیانا هم چندتایی شون رو از قلم مینداختم.
بعد از انجام تمرین به یه نتیجه کلی رسیدم که برای خودم خیلی جالب بود.وقتی احساساتم رو نوشتم در مورد تک تک افراد دوباره اومدم نوشته هام رو خوندم و متوجه شدم که من نسبت به یکسری افراد که سنشون از من بیشتره احساس خوب دارم و تحسین میکنم ناخودآگاه و نسبت به افرادی که توی یک رده سنی هستیم احساس حسادت و حسرت دارم.احساس حسادت رو قبلا بهش رسیده بودم و توی عقل کل سرچ کردم و تونستم خیلی بهتر بشم با انجام تمریناتی که خانم شایسته عزیز داده بودن.اما حسرت رو انگار تازه بود برام ولی قوی.بعد از نوشتن این کامنت حتما میرم سرچ میکنم توی عقل کل ببینم این از چی نشات میگیره و شروع میکنم به رفعش.
ممنونم ازت استاد که با سرنخ هایی به بهمون میدی مثل حل تست کنکوره.عاششقتونم
پاینده باشید
به نام خدای مهربان
درود و سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته مهربان و همه دوستان
استاد یه دنیا ممنونم به خاطر تک تک فایلهایی که روی سایت میذارین
در مورد سوال اول که وقتی موفقیت بقیه رو میبینید چه احساسی دارین ؟
اگه فرد موفق غریبه باشه من تشویقش میکنم و به خودم میگم ببین این تونسته پس منم میتونم میرم سرچ میکنم بیشتر در مورد اون شخص بدونم که چه باورها و افکاری داشته و چطور به موفقیت رسیده که ازش الگو برداری کنم و انگیزه میگیرم که منم تلاش بیشتری داشته باشم
ولی اگه فرد موفق از فامیل و دوستان باشه ظاهراً تشویق میکنم و لی خیلی اوقات توی دلم نا امید و غمگین میشم میگم ببین اینم کسب و کارش رو رانداخت درآمد داره موفق شده تو هنوز هیچ کاری نکردی و احساس ناتوانی و بی عرضگی میکنم و احساس عجله دارم که دیر شد همه مسیر خودشونو پیدا کردن تو چی و برای اینکه خودمو آروم کنم میگم ببین اون همسرش پایه س و کلی حمایتش کرده من چی کسی رو ندارم کمکم کنه و یا اون همسرش اجازه داده بره بیرون کار کنه من که اجازه ندارم سریع میرم تو فاز قربانی شدن کمی آروم بشم ولی حقیقتا میدونم که اگه اون موفق شده چون خودش و تواناییهاشو قبول داره منم اگه در یه زمینه تخصص داشتم هیچکس جلودار من نبوده کار نکنم پس ایراد از منه که اعتماد بنفس پایینی دارم و به شدت کمال گرا هستم منتظرم حتما باید در مورد کار مورد علاقه فوق تخصص داشته باشم بعد شروع کنم و اینکه حرف مردم پاشنه آشیلم هستش میترسم کاری رو شروع کنم موفق نباشم و خانواده وفامیل از من انتقاد کنند و تایید نشم دوست دارم اگه کاری رو شروع میکنم با قدرت باشه و یه درآمد خوب داشته باشه وکلی از باورهای مخرب و محدود کننده رو توی دوره لیاقت پیدا کردم کمی بهتر شدم ولی یه شب این باورهاعوض نمیشه و خیلی باید کار کنم
سوال دوم لیستی از افراد موفق را بنویسید
فرد اول،
با یک ماه آموزش در زمینه پوست الان بیزنس خودش رو داره و بسیار موفق است احساس بهش حسادت دارم چون فقط با یک ماه آموزش استارت کارش رو زده ولی من دو ساله دارم کلاس میرم ولی هیچ کاری رو شروع نکردم
فرد دوم،
باهم آموزش رو شروع کردیم من در زمینه خطاطی و او در زمینه زبان انگلیسی و اون الان داره تدریس میکنه ولی براش خیلی خوشحالم چون اعضای خانواده است و تنها فرق ما دوتا این بود که اون هر روز داشت در مورد خواسته ش حرف میزد که معلم میشه و حتی تعداد کلاسها و اینکه کجا تدریس کنه رو مشخص میکرد و موفق شد
از چه زاویه ای مثبتی به موفقیت افراد نگاه کنم که به خود باوری برسم
از این زاویه که اونها هم مثل من انسان هستن و فقط اونا واقعا خواستن که موفق بشن و قدم برداشتن حرکت کردن و ناامید نشدن و مهمتر ین موضوع در مورد این دو نفر این است که اصلا حرف مردم برای آنها مهم نیست و کاری رو انجام دادن که بسیار علاقه داشتن و تکامل رو طی کردن
درس که میگیریم اینه که باید در زمینه مورد علاقه م تلاش کنم و باور داشته باشم که کارم ارزش داره و تکامل رو طی کنم و خودم رو فقط با گذشته خودم مقایسه کنم و ناامید نشم ادامه بدم و از فاز قربانی بیام بیرون
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته، گلم.
استاد در اول میخوام اینو بگم این جلسه که انشالله ادامه دار باشه،یک دوره بی نهایت ارزشمنده ،با توجه با آگاهی هایی که من از محصولات شما دارم و مطمعنا دوستان دیگه هم تایید میکنند، که شده یک هدیه بزرگ برای تمام اعضای سایت. باید قدرشو بدونیم،و نهایت استفاده رو ببریم.
1. اگر یکی از دوستان یا نزدیکان به موفقیت قابل توجهی برسد شما چه احساسی درباره موفقیت اون فرد داری؟
من در مورد افراد مختلف باز خوردهای متفاوتی دارم. بیشتر با خودم درگیر میشم با شیطان درون که چرا اون تونست تو نتونستی چرا اون میره جلو تو وایستادی. احساس های مختلفی به سراغم میاد از قبیل عقب ماندگی بیشتر اقتصادی از دیگران. نگرانی از باز خورد دیگران با دیدن موفقیت های اون شخص و بعدش دیدگاهشون نسبت به من.
احساس حسادت . احساس کمبود. احساس سختی مسیر پیشرفت. احساس به اینکه کمک های اطرافیان به شخص باعث موفقیتش شده، من ندارم پس نمیشه یا سخته. احساس از دست رفتن شرایط خوبه پیشرفت. احساس کمبود زمان برای پیشرفت.
اما بعداز گفتن حس اولیه و غالبم . این رو بگم که واقعا خوشحال میشم برای رسیدن به خواسته هاشون برای موفقیتشون. همون جاست که میگم ایول دمت گرم که رسیدی باعث افتخار شدی. و در اعماق وجودم این حس رو دارم که پس اگه اون تونسته حتما منم میتونم. انگار انگیزه میشه برام.
حسم یجوریه که اگه بخوام بهتر توضیحش بدم. این مثال مفهوم احساسمو به شما گویا تر میرسونه. من بادیدن موفقیت افراد نزدیکم این احساس ناخود آگاه در من شکل میگیره که انگار تو یه مسیر برفی هستم و یک ماشین جلوتر از من مسیر رو داره میره. و من راحت تر مسیر رو پیدا میکنم و از رد چرخ های اون میرم و بهم فشار نمیاد برای راه باز کردن تو برف. پس انگیزه میگیرم برای حرکت در مسیر خواسته هام و به خودم میگم اون رفتش اینها جلوی منه داره میره ماشینمون عین همه مسیرمون یکی ،پس چرا من نتونم، منم میتونم و میرم تو کارش.
برادرم.
در لحظه شنیدن خبر موفقیتش از خرید ماشین خوب .یا پیشرفت کاری، بسیار خوشحال شدم ولی بلافاصله حسم بد شد.
چرا بد شد، برای اینکه حسم میگفت هادی جواد داره حرکت میکنه پیشرفت میکنه ولی تو آخر همه ای.
همه به خودشون درباره من چی فکر میکنند که آره هادی رفته تهران ولی داره درجا میزنه .جواد تو شهرستان چقدر زرنگه ولی هادی فلان و فلان و فلان…
من باید اینو بدونم که جواد چقدر تویه حرکت در مسیر خواسته هایش محکم می ایسته . چقدر کارش رو بدون کردن تویه بوق و کرنا برای بلوف یا کلاس همه تمرکزش رو میزاره تویه کارش و رسیدنه به خواسته هاش. چقدر باور های خوب داره که ایده های خوب هم به سمتش هدایت میشه ناخود اگاه.
من باید اینو به خودم خاطر نشنون کنم جواد چقدر خوب ایمان داره .بدون هیچ ترسی میره تو دل نا شناخته ها و از قضا با هر کسی که توی اون مسیر جدید برخورد میکنه همه انسان های خوب بدون اذیت و اتفاقات خوب که نتیجه نهایی این حرکت رفتن به دل ناشناخته هاش همیشه مثبت که چه عرض کنم عالی بوده یعنی ماشینی که میخره بدون مشکل پر از برکت یا ((دستگاه هایی که تویه حرکت دیگش از یه بنده خدایی خرید مقداری پول داد البقیشو طرف گفت از همین جنس هایی که تولید میکنی با این دستگاه هایی که بهت دادم ، بهم بده تا تسویه شه حسابت.))و خیلی چیز های دیگه خیلی خوب عمل میکنه. اما من نه خیلی ترس دارم از رفتن به شرایط نو، موقعیت های خاص، افراد جدید . اما اون نه.
پسر عموم.
شغل خوب خرید سواری عالی .
حسم نسبت به این شخص وقتی از خرید ماشینش خبر دار شدم گفتم اون حتما زمینی که داشت رو فروخته یا اینکه بهش کمک کرده پدرش یا اینکه خیلی تایید بیشتری میکرد درباره خرید ماشینش این بود که این آقا حتما خیلی وام گرفته باید تا سالهای سال قسطشو بده من اگه ندارم چون وام نگرفتم .
هادی اینو باید بدونی که هیچ چیز الکی یا یه شبه به کسی داده نمیشه و باید بهای اون خواسته را داده باشی با سیر تکامل . با استمرار در مسیر خواسته هات با مقایسه نکردن خودت با دیگران . اگه حمید به دست آورد های خوبی رسیده از همین مسیر رفته، تمرکزشو تماما گذاشته روی کارش .خسته نشده و…
احسان .
خرید باغ تو روستاشون ساخت ملک .
قویترین حسی که نسبت به موفقیتش داشتم این بود که آره اون پدر خانمش خیلی ثروتمنده تک دختره، خانمش خیلی حامیشه از خودش هیچ حرکتی نکرده فقط کمک پدر خانمشه به هرجا رسیده من کسی پشتم نیست مثل اون من خودمم و خودم.
در واقع رسیدن به این موفقیت ها با تلاش بوده با زحمت هایی که تویه کشاورزی کرده به پشتکاری که داره سیر تکاملی که طی کرده اول با اجاره زمین های مردم و کشاورزی اجاره باغ میوه و پذیرفتن ریسک بالایه این کار، و کم کم خرید زمین و باغ برای خودش پس یه شبه و فقط کمک پدر خانمش نبوده.
محمد.
درامد خوبش. مشتریهای زیادش . ساخت خونش.
اون خیلی تو کارش سختی کشیده خیلی اذیت شده حتما. اون پدرش ثروتمنده کمک شده بهش برای ساخت خونش.
محمد بسیار محکم پای کارش و علاقش ایستاد تویه کاری که خیلی ها برشکست شدن کنار گذاشتن و باور های خوبش کمکش کرد ایمان داشتن به خدا موند پای کار و الان این شد که به مشتری های خوب و با کیفیت رسیده و تونسته خونه خودش رو بسازه.
خیلی ممنون استاد،که چه باور هایی از نهانم بیرون کشیده شد با پاسخ به این تمرین ها که خودم فکر نمیکردم چنین باور های داشته باشم. مرسی برای آگاهی های خوب این جلسه .
باسلام خدمت استاد دوستان
در موردسؤال اول باید بگم درموردافرادمختلف من هم حسم تغییرمیکنه،درموردبعضی بعدازدیدن موفقیتهاشون حس حسادت داشتم ودرموردبعضی هم خوشحال میشدم وخداروشکرمیکردم.
وقتی که حسادت میکردم اونهاروافرادی میدیدم که لیاقت داشتن این موفقیت رونداشتندوبرای خودم دلایل مختلفی هم ردیف میکردم.
به عنوان مثال شکل ظاهری شخص روقضاوت میکردم ویانحوه حرف زدنش روویالباس پوشیدنش رووخانواده ویامحل زندگیش رو.
تاحالاهم هروقت ازخودم پرسیدم که چرا فلانی موفق شده ومن نشدم دلایل خوبی به ذهنم نیومده وشایدهم نخواستم دراین موردعمیق نگاه کنم متاسفانه،