ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4

کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.

سوال این قسمت:

وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟! 


تمرین این قسمت:

نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش بده، نکته برداری کن و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:

مرحله اول:

چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

بنابراین در مرحله اول تمرین، بر یادداشت کردن تغییراتی تمرکز کن که در گذشته در زندگی شما رخ داده و در نهایت نتایج مثبتی برای شما به ارمغان آورده است.

مرحه دوم:

برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.

در فایل این جلسه، مثالهای متعددی درباره نحوه انجام این تمرین توضیح داده شده که به شما کمک می کند موضوع را کامل درک کنید.

مرحله سوم:

یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

مرحه چهارم:

به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟


منابع کامل درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش | بخش اول

آموزه های این بخش از دوره قانون آفرینش، منطق هایی قوی در ذهن ما می سازد که مبنای استقبال از تغییر است. یعنی این آگاهی ها، آیتم های رنج و لذت را در اهرم ذهن ما به گونه ای اصلاح می کند که فرد به صورت خودجوش، جهادی اکبر برای ایجاد تغییرات بنیادین در باورهای محدودکننده به راه می اندازد.


سایر قسمت های این مجموعه

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «جواد یوسفی» در این صفحه: 1
  1. -
    جواد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2744 روز

    به نام خدا

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و همه دوستان عزیز که دارند چشمان زیباشون رو به خوندن کامنت من مشغول میکنند(عجب جمله سنگینی ، چشماتون مشغوله؟خخخخ)

    اما بعد

    تغییر به نظرم سختترین کار دنیاست مثل پوست انداختن ماره مثل دگردیسی پروانه

    من سالها پیش تصمیم گرفتم انعطاف پذیر تر باشم

    از روزی که فهمیدم همه چیز در حال تغییره هیچ چیز ثابت نیست و من هم یک روز مثل حرفی که استاد میگن یک کتاب خوندم بنام چه کسی پنیر مرا جابجا کرد و تصمیم گرفتم به مرحله ای برسم که آمادگی هر گونه تغییر رو داشته باشم البته من منظورم تغییرات جبریه مثلا از دست دادن کسی ، موقعیتی، و این مدلها و تقریبا باهاش کنار اومدم و اذیت نمیشم

    تغییر شغل هم همینطور من باهاش اذیت نمیشم

    تغییر منزل هم داشتم اونم باهاش کنار اومدم شاید یکی از دلایلش هم سفر کردن باشه چون در سفر شما دائم دارین تغییر رو میبینین مثلا عید ما بوشهر بودیم در دریا آبتنی میکردیم بعد اومدیم یاسوج برف میومد بعد اومدیم اصفهان آفتابی بود بعد رفتیم شمال بارونی بود و…

    بقیش باشه بعد گوش کردن فایل

    چقدر جالب که استاد هم همون کتاب رو تو این فایل معرفی کردند

    اما

    من نمیدونم از کی ولی کلا انگار میدونستم که معمولا هیچ چیزی ثابت نیست و همه چیز در حال تغییر هست اولین تغییر که یادم میاد چون انتخابی بود انتخاب رشته و تغییر شهر محل تحصیلم و سبک زندگی در خوابگاه بود که خب تو اون سن و سال 15 16 سالگی اتفاق افتاد و چالش‌های خودش رو داشته و هنوزم پشیمان نیستم.

    بعد در موضوع شغلی من یک مدت در شرکت مخابرات پیمانکار بودم و شاید 8 9 سال بماند که بخاطر همون روحیه تغییر پذیری نصب دستگاه های جدید مثل تجهیزات فیبر نوری و رادیو که اون زمان تازه راه اندازی شده بود رو یاد گرفتم و رفتم تو کارش طوری که درامدم از نصب دستگاه ها بیشتر از درامدم در قرارداد ماهانه میشد.

    حتی یادم میاد یه دستگاه نو آورده بودند بنام oltمربوط به فیبر نوری ک من دفترچه راهنمای انگلیسی اون رو با کتاب دیکشنری ترجمه کردم و رفتم نصب کردم.

    بعد یه مدت سهام شرکت به بخش خصوصی واگذار شد و کارهای پیمانکاری کم شدمن سریع اومدم بیرون واسه خودم و سیم کشی ساختمان انجام میدادم .سال 86 یه یخبندان طولانی تو کشور داشتیم که لوله‌های آب همه یخ زده و ترکید و من از خونه خودمون شروع کردم لوله کشی و بعد در کنار سیم کشی لوله کشی ساختمان هم میکردم.گذشت و لوله های 5 لایه اومد من اونا رو هم شروع گردم کار کردن یادمه خیلی همکاران مقاومت داشتند می‌گفتند اینا لوله های بدرد نخور هستند (جای استیکر خالی که عمق قضیه رو نشون بدم)

    گذشت و شوفاژ کشی خونه ها مد شد من سریع رفتم شاگردی و اومدم اونم یاد گرفتم و انجام دادم

    کم کم کار سیم کشی که برام کوچیک شده بود میدادم به نیروهام

    گذشت و دولت یه طرحی داشت برای صرف جویی در مصرف آب کشاورزی با اجرای آبیاری قطره ای و رفتم اونم یاد گرفتم و انجام دادم .

    خلاصه بعد یه مدتی با اینکه درامدم بد نبود احساس کردم کار سنگینی دارم که داره کمرم رو عیب میندازه و انداخته بود

    در یه عملیات انتحاری رفتم وارد کار بازاریابی مواد غذایی (اینجا هم استیکر میخاد)اما بیشتر برا اینکه اموراتم بگذره و دیدم نه اون چیزی که میخام نیست در پی یک هدایت اومدم تو رسته گردشگری که علاقه ام بود و اقامتگاه بومگردی زدم اونم اولین رو در منطقه

    خداییش خوبم پیشرفت کرد تا جایی که پندمیک شد و کارها خوابید بد جورم خوابید.رفتم به معدن و بعنوان نیروی کارشناسی hse ایمنی و بهداشت مشغول شدم بعد یه مدت بقول خانم رزا دیدم برام کوچیکه و همزمان بود با شروع قدم اول 12 قدم .چند تا پیشنهاد عمرانی دادم و مدیرمون من رو گذاشت مسئول عمران مجتمع معدنی یه مدت گذشت و بعد چند ماه شدم مسئول واحد امور عمومی که این جایگاه شغلی رو هم خودم ایجاد کردم و پیشنهاد دادم و قبول کردند .اما از اونجایی که ته دلم بکار اقامتگاه بومگردی بود و اینکار معدن تمام وقتم حتی تعطیلات من رو گرفته بود با وجود جایگاه عالی و حقوق مناسب و مخالف مدیر با انصراف من از شرکت اومدم بیرون و رفتم دوباره بومگردی و چون پندمیک هنوز ادامه داشت موندم چون نه میشد برگردم معدن نه مهمون میامد اقامتگاه و داشت داستان میشد

    بعد یکماهش یه ایده ای از دوستی بهم الهام شد برای کار فروش اینترنتی و رفتم با توجه به بانک اطلاعاتی که از مهمانان اقامتگاه داشتم پیام دادم بهشون برای فروش محصولات محلی و شروع شد در حدی که میرفتم پست همه کارمندان میومدند کمک من از بس زیاد بود اما چون سایتی که پلتفرم فروشگاه رو بمن داده بود یه دفعه کارمزدا رو برد بالا دیدم برام نمیصرفه و اومدم خودم کارمیکردم تلفنی و بعدم در وبسایتم قسمت فروشگاه رو فعال کردم خلاصه من سالی که معدن بودم بدلیلی خونه ام رو فروخته بودم و زمین خریده بودم که بسازم اما از تورم عقب بودم و نشده بود و من بعد 11 سال دوباره مستاجر شده بودم .

    یه دفعه تصمیم گرفتم برم خونه بسازم برا خودم در حالی که پول نداشتم اما…

    بقیه اش رو در کامنت بعدی انشالله

    والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: