ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-15 20:29:492024-02-15 20:34:32ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
مرحله اول:
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
تغییر در محل کارم اول گفتن تو خونه اجازه کار نداری خونه ازت میگیریم مجبور شدم به تغییر رفتم مغازه زدم شراکتی بعد با شریکام به مشکل خوردم مجبور شدم به تغییر مغازه جدا گرفتم و هربار باعث بزرگتر شدن من و درآمد من شد
از لحاظ مالی و روحی به صفر رسیدم مجبور شدم بیام سراغ سایت موفقیت و تغییراتی در خودم و شخصیت و شیوه فکر کردن و زندگی که اصلا عوض شدم کلی پیشرفت کردم
مرحه دوم:
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
با نیت رسیدن به سبک زندگی مج و داشتن درآمد 30 میلیون مسیر رفتن به مغازه تغییر میدم چیدمان خونه و مغازه تغییر میدم
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود
تغییرات همیشه کمک میکنه که من پیشرفت کنم
در دل تغییر فرصت های هست برای پیشرفت و یادگیری
جهان همواره در حال تغییر و من با هماهنگ کردن خودن با تغییرات جهان میتونم موفقیت بیشتری کسب کنم
من هر وقت چیزی در زندگیم تغییر دادم به خواسته های زیادی رسیدم
مرحه چهارم:
به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
سبک زندگی شخصی
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
کار کردن رو خودم و باور هام
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
تغییر چیدمان در محل کارم و مسیر رفتن به سالنم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
استاد عزیز در مورد تعقیر محل زندگی هیچ مقاومتی ندارم در این چند سال زندگی دو سه بار محل زندگیمون عوض شده و همیشه جای جدید بهتر از قبلی بوده خدا را شکر در مورد مسافرت رفتن خدا را شکر خیلی جاهای ایران را مسافرت رفتم و خیلی جاهای نا شناخته را دیدم و سعی کردم این مسافرت ها را با ماشین شخصی و یا با تور ویا قطار و هواپیما تجربه کنم و سعی کردم با انسان های مختلف ارتباط برقرار کنم حتی در سفر قشم تمام جاهای دیدنی در این جزیره را باز دید کردم واز غذا های محلی اون مناطق استفاده کردم
خدا را شکر در سفر به ترکیه کلی تجربه های جدید یاد گرفتم و با فرهنگ آنها آشنا شدم
از وقتی که با این سایت الهی آشنا شدم کلی شرک هایی که در وجودم بود تقریبا رو به نابودی است
کلی ترس ها لز وجودم کنده شده ترس از مرگ ترس از تاریکی ترس از تنهایی ترس از بی پولی
همهی این به لطف خدای مهربانم به این سایت الهی بوده و کلی آموزش های شما استاد عزیزم ویه تعقیر اساسی که من بوجود آمده تعقیر سبک زندگی خودم سبک تعذیه و شخصیت وجودی خودم که از این به بعد برای دل خودم زندگی کنم نه با سلیقه و نظر مردم برای خودم بیشتر از دیگران ارزش قائل باشم برای سلامتی روح و روان خودم ارزش قائل باشم ی ساعتی را برای پیاده رویی خودم تعیین کنم و یه وقتایی با خودم خلوت کنم و با خدای خودم صحبت کنم برای پیشرفت دائمی خودم وقت بگذارم این ها تعقیراتی بود که در این دوسال کار کردن روی خودم بدست آوردم
کلا در این دو سال من هیچ ربطی به چند سال پیش خودم ندارم منی که هیچ وقت جایی تنهایی نمی رفتم الان با خیال راحت وبا فراغ بال به هر کجای این دنیا پر میکشم بدون وابستگی به مال دنیا ویه نکته جالبی که در سایت الهی آموختم این است که فقط برای امروزم زندگی کنم و کارهام را با خدا تقسیم کردم صبح که از خواب بیدار میشم بعد از انجام ستاره قطبی به خدا میگم که امروز من فقط میخوام لذت ببرم و شادی کنم تو باید بقیهی کارها را انجام بدهی عجیب اون روز بهترین روزه روز من میشه
با کار کردن روی احساس لیاقت احساس گناهی که همیشه در وجودم بود خیلی کمتر شده و همیشه برای خودم ارزش قائل هستم وبا خودم مهربان رفتار میکنم و خودم را به بهترین رستوران دعوت می کنم برای خواب خودم ارزش قائل هستم
هر وقت خسته میشم یه تایمی برای استراحت خودم میگذارم
خیلی عالی از قضاوت کردن دیگران دست کشیدم خیلی عالی از غیبت کردن دور شدم خیلی عالی کمتر حرف میزنم و سعی می کنم با نتیجه صحبت کنم خیلی عالی با خدا خودم دوست شدم ویه خدای جدیدی برای خودم ساختم خدایی مهربان خدایی که با من دوسته منو دوست داره عاشق منه من هدایت و حمایت میکند خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتره خدایی که وهابه خدایی که فتاحه خدایی بخشنده خدایی که ثروت مطلق خدایی که خیر مطلقه و من تنها او را می پرستم وتنها از او کمک می خواهم
من همیشه دوست داشتم در جامعه باشم و باید همیشه رفت و آمد میکردم تا بهم خوش بگذره ولی الان فقط دوست دارم که تنها باشم و از این تنهایی هم کلی لذت میبرم وبا خدای خودم خلوت می کنم
عبارتهای تاکیدی که استفاده می کنم این است که خداوند همراه منه منو دوست داره منو هدایت میکنه منو حفاظت میکنه عاشق منه ما با هم رفیقیم خداوند از من بیشتر میخواد که ثروتمند بشم خدای من خدای ثروته خدای فراوانی خدای عشقه خدای رحمان و رحیمه خدای توابه
تعقیرات در زندگیم باعث پیشرفت جهان اطراف من میشه باعث گسترش جهان هستی میشه هر چقدر من ثروتمند شوم به خداوند نزدیکتر میشم معنوی ترین کار جهان ثروتمند شدن من با خودم مهربان رفتار میکنم عاشق خودم هستم خودم دوست دارم برای خودم ارزش قائل هستم
این تعقیراتی است که در مدت دو سالی که با شما وسایت الهی آشنا شدم بدست آوردم
به امید استمرار و پیشرفت هر روزه خودم
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
﷽
.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربان
و سلام به تمام دوستان نازنینم
.
.
.
چقد این فایل عالی بود استاد و هر روز که جلو تر میرم
میبینم که چقد تشنه این آگاهی ها بیشتر هستم و باز هم امروز خداوند در مورد تغییر از زبان شما صحبت کرد و نکته های بسیار ارزشمندی رو گفتید که به من در اینجای مسیر خیلی کمک میکنه.
این جملتون بسیار ذهن منو درگیر کرد که گفتید:
یک چیزی که در زندگی و ذهن ما هیچ وقت تغییر نمیکنه اینه که یکسری چیزا تغییر میکنه، یعنی تغییر تنها چیزیه که نمیشود جلویش را گرفت، چون جهان در تمام ابعاد در حال تغییر هستش
.
واقعا ذهن ما خیلی وقتا فکر میکنه که خیلی چیزا تغییر نمیکنه و ثابت میمونه ولی اگر به جهان اطراف و خودمون نگاه کنیم میبینیم که ما در هر لحظه در حال تغییر و تحولات اساسی هستیم
حتی در جنبه منفی هم میشه گفت در حال تغییر هستیم که خیلی ها در حال تغییر به سمت منفی هستن که سخته به سمت مثبت برگردن و سیمان های ذهنشون بیشتر چسبنده تر میشن…
.
بریم سراغ پاسخ به سؤالات:
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …
آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!
آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!
.
.
.
پاسخ من:
من قبل ازینکه ادامه فایل رو ببینم همون موقع stop کردم فایل رو و نوشتم…..
خب اگر قبلاً این سؤال رو از من میپرسیدید، خیلی مقاومت در ذهنم بود چون همیشه از تغییر کردنِ جزئی هم میترسیدم و دوست نداشتم حتی تکان بخورم و همش غُر میزدم و این گفتگو های منفی ذهن شروع میشد که اَه چه وضعشه آخه مسخرشو در آوردی نمیخواد تغییر کنی همینی که هست خوبه،
ولی الان هر چقد که میگذره و ظرفم بزرگتر میشه نسبت به خودم آگاه تر میشوم و خیلی راحت تغییرات رو میپذیرم و میگویم که حتماً یه درسی برای من داره و من باید آن را یاد بگیرم و بزرگتر بشم.
البته این سؤال استاد، 2 جنبه دارد؛
1) اینکه جهان یک تغییری در زندگیت ایجاد میکنه که مقاومت نشان میدهی یا استقبال میکنی؟؟
2) اینکه خودت آگاهانه دوست داری در زندگیت تغییر ایجاد کنی و مقاومت ها رو کنار میگذاری؟؟
که البته جواب هر دو سؤال را اینگونه میشود پاسخ داد که تا وقتی ما آماده تغییر نباشیم در برابر تغییرات چه در بیرون که از طرف جهان باشد و چه از درون که از طریق خودمان باشد مقاومت میکنیم…
ولی وقتی که ما کلاً در این مسیر خودشناسی می اُفتیم چه با یک استاد، چه با یک کتاب، چه با تفکرات خودمون که از خدا سؤال میپرسیم و خدایی که به ما نزدیکه و جواب ما رو میده در هر لحظه،
ما رو به سمت تغییرات سوق میدهد که در آن موقع جهان یک تغییری در زندگی ما و یا محیط بیرونی ما ایجاد میکنه و میخواهد نگاه ما رو ببینه که واقعاً در حال تغییر هستیم و آیا مهم تر از همه ظرفیت تغییر کردن را داریم؟؟ یا نه،
چون تغییر کردن انسان به ظرفیت او بستگی داره و بگذارید از خودم مثال بزنم که قضیه بهتر درک بشه…
من به لطف خدا و کار کردن روی خودم و بالا رفتن مدارم و افزایش درامدم، الان اکثر محصولات استاد عباس منش رو دارم چه محصولاتی که الان روی سایت موجود هستش و چه محصولاتی که از روی سایت به دلیل نظر شخصی استاد برداشته شده ولی داشتن آن محصولات منوط به این نیست که من صرفاً الان در همه چیز تغییر کرده ام
نه، بلکه من الان خیلی بهتر درک میکنم که مقوله تغییر خیلی به آمادگی ما و ظرف ما بستگی داره، من حتی در کامنت های قبلی هم گفتم من دیگه بدون هیچ قضاوت شدنی حرفام رو میزنم بدون هیچ ماسکی، چون میخوام با خود واقعیم رو به رو بشوم و رشد کنم و اصلاً نظر و حرف دیگران برام مهم نیست، و برای حرف بقیه به هیچ عنوان زندگی نمیکنم، چرا؟؟؟؟
چون،
الان آماده ی این نوع رفتار شدم که حرف بقیه اصلاً برام مهم نباشه و ماسکی نداشته باشم و به همین دلیل میگم که صِرف داشتن محصولات اصلاً برگ برنده نیست، بلکه آماده بودن و ظرف تغییر ما خیلی مهمه که آیا ما آماده هستیم؟؟
همه ما وقتی وارد سایت استاد میشیم وقتی محصولات استاد رو میبینم میگیم وای چقد قیمتش بالاست من کجا و اون محصولات کجا…
ولی آرام آرام وقتی شروع به کار کردن میکنیم و رو به جلو حرکت میکنیم و یواش یواش به خرید محصولات میرسیم ولی
اگر بحث مدار ها رو خوب درک کنیم و به درک مفهوم ثبات فرکانسی برسیم میفهمیم که باید ظرفمان آماده تغییر باشد
و به قول استاد یه حرف خیلی خوبی توی یکی از فایل ها زد که میگفت: اون بالاها زیاد خبری نیست بلکه لذت بردن از مسیر و بزرگ تر شدن ظرفتون مهمه که آرام آرام بزرگ میشن
ولی ما میخواییم زود به خیلی چیزا برسیم و فکر میکنیم که داشتن آن چیز یعنی تغییر ولی اصلاً اینگونه نیست
شما حساب کنید دوره روانشناسی ثروت 1 ( آپدیت جدید) در اردیبهشت ماه سال 1399 از نوع ضبط شد، ولی چند نفر از بچه ها آن را تا آخر ادامه دادن؟؟؟؟
آیا به این فکر کردید؟؟
من خودم از همان آدم هایی بودم که تا آخر نتوانستم ادامه بدم، چرا؟؟؟
چون وقتی ظرفت آماده تغییر نباشه، نمیتونی ادامه بدی اینو من الان درک کردم که پذیرش آگاهی های و نعمت ها به ظرفیت ما خیلی بستگی داره
و همین هفته پیش بود که قشنگ از خدا این الهام رو دریافت کردم که الان وقتشه روی روانشناسی ثروت یک کار کنی ، از هر طریقی نشانه اش میومد، توی نشانه من، توی کامنت بچها، توی صحبت های استاد،
چون به مدار دریافت اون آگاهی ها و تغییرات ثروت رسیدم و ظرفم آماده ی پذیرای دوره ثروت هستش
و من هدایت شدم به آزمون ثروت که حتی اونجا هم کامنت گذاشتم میتونید برید بخونید.
abasmanesh.com
و در اون کامنت هم بدون هیچ ماسکی با خودم رو به رو شدم و شروع کردم به جواب دادن سؤالات.
بچه ها، با اینکه من در این 3 سال بار ها اومدم روی روانشناسی ثروت یک کار کنم و حتی کامنت هم گذاشتم ولی تا جلسه 4 یا 5 نتونستم ادامه بدم چرا؟؟
چون ظرفِ تغییرم آماده نبود
یا
اگر بخوام باز مثال بزنم،
بحث کتاب قرآن هستش، دیگه الان در تمام خانه های ما یک عدد کتاب قرآن است ( البته که بیشتر پیدا میشه و کمتر نیست) با اینکه چندین سال توی قفسه کتاب خانه و بالای کمد و روی میز بود و چندین بار هم به ما چشمک زد ولی ما هرگز سراغش نرفتیم و بازش نکردیم که مفهوم آن را درک کنیم و ببینیم که خدا به ما چی گفته
و چندین سال زمان برد تا به سمت شنیدن آگاهی های قرآن برویم و ظرفمان برای شنیدن آگاهی های خدا بیشتر بشه و پذیرای آن باشیم،
پس به این نتیجه میرسیم که تغییرات ما چه از درون و چه از بیرون فقط به دلیل آماده بودن ظرف ماست و اگر ظرف ما آماده نباشه مقاومت هامون بیشتره و راهکار اینه که بیاییم با خودمون مهربان باشیم و جنگ نکنیم با خودمون در این مواقع که چرا من تغییر نمیکنم و توی سرخودمون نزنیم و سعی کنیم که به سمت درک آن تغییر برویم
یا باز اگه بخوام مثال بزنم بحث تغییرات بیرونی جهان رو، همین بحث فیلتر شدن شبکه های اجتماعی در ایران، این تغییر از بیرون رخ داد و برای همه این تغییر یکسان بود و اندک کمی از افراد با این تغییر بیرونی آن را نپذیرفتن و به سمت محیط دیگری فکر کردن و رفتن
ولی خیلی ها جنگیدن و غُر زدن و مقاومت کردن و بعد خیلی راحت تن به استفاده از فیلتر شکن دادن و من هم مستثنی نبودم
ولی اتفاقاً هفته پیش بود که توی سرکار به همکارم گفتم دیگه از فیلتر شکن خسته شدم یعنی چی باید به یک چیزی وصل بشی تا وارد یک چیز دیگری بشوی به سرم زده کلاً از فیلتر شکن استفاده نکنم و خدا منو ببره به جایی که راحت وصل بشم به هر آنچه که میخوام این جملات بدون اینکه فکر کنم به زبان اومد،
و بارها شاید این جملات را از استاد و خانم شایسته شنیدیم که استاد وقتی توی تهران_ ایران بود هرگز از فیلتر شکن استفاده نمیکرد و میگفت من محدودیت رو قبول نمیکنم و به جایی میروم که همه چیز در اختیار من باشه، ولی ما خیلی راحت از این حرفا شاید عبور میکردیم،
این اصلاً افسوس نداره بچه ها که الان بیاییم خودمون رو سرزنش کنیم و توی سرخودمون بزنیم که چرا من شنیدم و عمل نکردم و تغییر نکردم دیگه فایده نداره نه نه نه، بلکه ما نیاز به خودشناسی بیشتری نیاز داریم و هر چقد خودمون رو بهتر بشناسیم باگ هامون رفع میشه
و تا زمانی که آماده نباشی و ظرفت آماده تغییر نباشه تو نمیتونی حتی نشانه های جهان رو درک کنی پس با خودمون نرم و مهربان باشیم و سعی کنیم ظرفمان رو آرام آرام بزرگ کنیم تا مفهوم تغییرات رو بفهمیم
استاد این پاسخ من بود به سؤال اول فایل
بریم سراغ ادامه فایل…
.
.
.
وقتی در مورد کتاب چه کسی پنیر من را جابجا کرد صحبت کردید
رفتم یبار دیگه گوشش دادم و یه زنگ هایی توی ذهنم خورد در مورد کسب و کارم و آگاهی هایی از خدا دریافت کردم که تغییرات اساسی در کارم در حال رخ دادن که باید به استقبالش برم
و آنقدر این کتاب فوق العاده هستش که نکات مهمش رو دوست دارم اینجا بیارم…
꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂
1) گاهی اوقات اوضاع تغییر می کند، روزگار همیشه بر یک روال نخواهد بود، الان یکی از همان مواقع است، این قانون زندگی است! یعنی دائم تغییر می کند و بنابراین ما هم باید تغییر کنیم.
2)اگر تغییر نکنی، نابود می شوی.
3)هر چند وقت یک بار پنیرت را بو کن تا اگر کهنه شد متوجه شوی.
4) حرکت در مسیر جدید، به تو کمک می کند تا بتوانی پنیر جدید پیدا کنی.
5) وقتی ترس را پشت سر میگذاری احساس آزادی میکنی.
6) هر چه سریعتر پنیر کهنه را رها کنی, زودتر به پنیر تازه میرسی.
7) قبل از پیدا کردن پنیر تازه، خود را در حال لذت بردن از آن تجسم کن، این عمل تو را به طرف پنیر تازه راهنمایی میکند.
8) وقتی که ببینی میتوانی پنیر جدید پیدا کنی و از آن لذت ببری، مسیر خود را تغییر میدهی.
9) جستجو در هزارتوی پیچ در پیچ، از ماندن در یک وضعیت بدون پنیر ایمن تر است.
10) توجه زود هنگام به تغییرات کوچک به تو کمک می کند تا خود را با تغییرات بزرگتری که در راه هستند تطبیق دهی.
11) افکار و عقاید کهنه، تو را به طرف پنیر جدید راهنمایی نمیکند.
12) زنده باد تغییر!
13) با پنیر حرکت کن و از آن لذت ببر!
14) تغییرات اتفاق می افتند و آنها پنیر را جابجا میکنند.
15 در تغییر و تحول شرکت جویید، برای جابجا شدن پنیر آمادگی داشته باشید.
16) تغییرات را زیر نظر بگیرید، دائم پنیر را بو کنید تا متوجه شوید چه موقع کهنه میشود.
17) سریعاً خود را با تغییرات تطبیق دهید، هر چه سریعتر پنیر کهنه را رها کنید، زودتر میتوانید از پنیر تازه لذت ببرید.
18) تغییر کنید، با پنیر حرکت کنید.
19) از تغییر لذت ببرید، ماجراجویی کنید و به سفر بروید.
20) از طعم پنیر تازه لذت ببرید.
21) برای تغییر سریع آماده باشید و دوباره از آن لذت ببرید، آنها به برداشتن پنیر ادامه می دهند
꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂
در بین این موارد
شماره 11 خیلی بهم چشمک زد
افکار و عقاید کهنه، تو را به طرف پنیر جدید راهنمایی نمیکند.
و شالوده تمام حرفای استاد عباسمنش هم همینه که اگر با عقاید و افکار کهنه داری یه کاری رو انجام میدی مطمئناً نتیجه نمیگیری و آب در هاونگ کوبیدن است.
.
.
.
خب بریم سراغ سؤالات…
مرحله اول:
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
پاسخ من:
تغییر درس و دانشگاه و ادامه ندادن دانشگاه، الان که فکر میکنم جهان چندین بار بهم نشانه تغییر داد که به سمت دانشگاه نرو و ادامه نده ولی من حرف گوش ندادم
(چون فکر میکردم تنها راه رسیدن به موفقیت درسه، باور سمی)
حساب کنید،
من سال 1392 اولین کنکور رو دادم و دانشگاه علوم پزشکی ایران توی رشته اطلاع رسانی پزشکی قبول شدم دو ترم رفتم ادامه ندادم
بعد نشستم خوندم دوباره سال بعدش کنکور قبول نشدم و دوباره یکسال بعدش نشستم خوندم دانشگاه تهران رشته ژنتیک پزشکی قبول شدم تا ترم 6 بعدش دیگه اینجا قشنگ جهان گفت باید تغییر کنی و من با ترس گوش دادم و از دانشگاه انصراف دادم با اینکه حرف خانواده و اطرافیان بود ولی مسیر رو تغییر دادم و رفتم تمرکزی توی کارم املاک و اولش فکر میکردم اشتباه کردم و سرزنش میکردم خودمو ولی خدا همیشه میگفت نگران نباش درست میشه و بعدِ اون تصمیم من در همون دوره پندمیک رشد من آغاز شد و آشنایی من با استاد و جدی کار کردن روی مباحث استاد…
.
.
.
مرحه دوم:
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی
پاسخ من:
برنامه های من برای استقبال از تغییر
-تغییر مسیر در رفتن به محل کارم
-یاد گرفتن مهارت جدید توی کارم
-ایده جدید به کار بردن در کسب و کارم
-امتحان راه و روش های جدید در کارم
-با توجه به اون آگاهی که خدا در مورد کارم بهم گفت بیشتر استقبال میکنم و مطالعه میکنم از رفرنس خارجی
-کار کردن روی روانشاسی ثروت یک
-استقبال از کتاب هایی که در مورد کارم، خداوند در مسیر زندگیم میذاره که بخونمش
.
.
.
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود
پاسخ من:
منِ میلاد، هر چقد تغییر کنم خداوند بیشتر خوشحال میشود
منِ میلاد، هر چقد پذیرایی تغییرات باشم مورد حمایت و هدایت خداوندم
منِ میلاد، لیاقت تغییرات در تمام جنبه های زندگیم رو دارم
منِ میلاد، میتونم هر تغییری در زندگی ایجاد کنم و این قدرت به من داده شده است
منِ میلاد، از تغییرات با تمام وجودم استقبال میکنم
ظرف وجودی من هر روز برای تغییرات بزرگ تر میشود
.
.
.
مرحه چهارم:
به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
پاسخ من:
تغییرات مالی و بحث کار کردن روی روانشناسی ثروت
.
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
پاسخ من:
با خودم عهد بستم که با تمام وجودم روی روانشناسی ثروت کار کنم و هر روزم رو بالاترین اولویت رو برای باور های ثروت بگذارم چون خلاء ثروت و استقلال مالی رو حسابی حس میکنم، شاید تا الان پشت گوش می انداختم ولی الان دیگه این بابا، اون بابا نیست.
.
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
.
پاسخ من:
روی بزرگ تر شدن ظرفم کار کنم و هفته ای یبکار کتاب چه کسی پنیر من را جابجا کرد رو بخونم و از خودم این سؤال رو بپرسم که در کدوم قسمت باید تغییر کنم؟؟
و آگاهانه به سمت تغییرات برم و قدم های آهسته رو بردارم و قدم به قدم جلو برم و
با اهرم رنج و لذت
عاقبت تغییر نکردن رو رنج آور
و
عاقبت تغییر کردن رو لذت بخش کنم
تا همیشه به سمت تغییر پیش برم و بزرگ و بزرگ تر بشم….
.
.
.
عاشقتونم رفقا…
ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم!
سلام به استاد زیبایی ها و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان عزیز در این دوره بی نظی و عالی
پاسخ به سوالات این جلسه:
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …
آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!
آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!
در جواب این سوالات خودشناسی اگر بخوام جواب بدم قبل آشنایی با استاد زیبایی ها خیلی بهزور تغییرات رو قبول میکردم ولی در طول این 7 سال آموزش مستمر دیدن از استاد خیلی از تغییرات برای من دلچسب و عالی بودن و بعد منطقی شدن اینکه جهان رو به پیشرفت است و من باید در هر لحظه بدنبال بهتر شدن باشم بیشتر بدنبال استقبال از تغییرات هستم.
اگر بخوام از تغییراتی که در زندگی من اتفاق افتاد و سرنوشتم رو بهتر و بهتر ساخت بگم باید بگم که:
– در مقوله ازدواج:
چسبیده بودم به یه نفر خاص و با تمامی امید و ایمان میگفتم ایشون برای من ساخته شدن و بعد چندین سال پیگیری متمادی ایشون با یه نفر دیگه ازدواج کردن و من بیخیال شدم و با یه نفر دیگه که کاملا الهامی و شهودی بوجود اومدن ازدواج کردم و الان که نتیجه ازدواجمون رو کمی مقایسه میکنم میبینم که چقدر خدای کریم و رحیم هوای بندشو داشت که در بهترین زمان و مکان مرا هدایت کرد یه شخصی که بیشترین همخوانی رو با من داشت و چقدر الان خوشبختیم.
– در مقوله کار:
از زمانیکه با واژه توحید و شرک از استاد زیبایی ها آشنا شدم از شراکت چندین ساله معدنداری اومدم بیرون و پروسه بیرون اومدنم چند سال طول کشید و حسابی چک و لگد های جهان رو خوردم ولی از زمانی که برا خودم کار کردم و موحدانه تک و تنها کار کردم خداوند بهم معدن داد و پیشرفتم داد و اوضام روز به روز بهتر و بهتر شد.
– در مقوله تغییر محل زندگی:
سالها بود که احساس میکردم کم کم باید محل زندگیمو تغییر بدم و یرم جایی که تنها باشم واز تنهاییم لذت ببرم و با خدای خودم عشق بازی کنم و سرم تو کار خودم باشه ولی بعلت یکسری ترس ها و البته وابستگی های عاطفی نمیرفتم از شهرم بیرون تا زمانیکه تضادها بیشتر و بیشتر شد و با کنترل ذهن تونستم اون مقطع رو طی کنم و بسلامتی به مرکز استانم مهاجرت کردم و الان در شهر زیبای بیرجند در کنار همسر مهربانم بدور از هیاهوی اجتماع در حال زندگی هستم و لذت میبرم از خلوت خودمون.
– در مقوله توحید و فقط روی خدا حساب باز کردن:
این مورد بعنوان مهمترین مورد زندگی همه مون هست بنظرم و هر لحظه باید حواسمون بهش باشه و متواضع تر باشیم پیش ربمون و هر لحظه از اون بدونیم قدرت و جاه و جلال رو و مبادا که به وعده و وعید کسی یا نیرویی غیر از او دلخوش کنیم که بدجور به زمین میخورم.
از زمانیکه بیشتر روی ندای قلبم متمرکز هستم و کمتر بدنبال کس خاصی برای انجام امورم هستم و یا روی فرد خاصی حساب باز میکنم خداوند شاهده خودش همه کس رو میاره و شرایط و مکان و زمان رو جوری برام ست میکنه که بهتر از اون چیزی میشه که خودم برنامه ریزی میکردم.
قبلا اینطوری نبود و من با هر وعده افراد کلی دلخوش میکردم و امیدم به اون فرد بود و به بدترین شکل چک و لگد دنیا رو میخوردم تا اینکه تغییر از اونجایی شروع شد که با فایل های توحید عملی استاد اشنا شدمو معجزات زندگی من شروع شد و باران وار بر زندگی من باریدن گرفت.
معادن عالی،همسر عالی،اندام عالی،سلامتی عالی،محل زندگی عالی،خلوت عالی و احساس غالبا عالی و هزاران مورد که تا دو روز میتونم ازشون بنویسم فقط نتیجه توحید در عمل و تواضع در برابر ربم به میزانی که تونستم بهش عمل کنم هست و ناخوادآگاه ذکر لبم به محض بیدار شدن سر صبح الحمدالله گفتن و حمد و ثنای رب العالمین هست و این تغییر بزرگ ترین و بهترین و نتیجه بخش ترین تغییر زندگی من بود که با سرعت نور منو از جماعت شهرم فاصله داد اونم شهری دورافتاده در خراسان جنوبی که تمامی مردم یا یهتره بگم 99 درصد مردمش دنبال پارتی و رابطه هستن که یه جایی دست بند شن و از گشنگی نمیرن و بتونن زندگی شونو هر جوری شده بگذرونن…
خیلی خیلی بدنبال تغییرات هستم…عاشق تغییر کردن هستم از کچل کردن سر گرفته تا تغییر محل زندگی و …
یعنی اومدم یه سری خواسته برا خودم تعیین کردم و هر اتفاقی که بیفته و بهم گفته شه باید تغییر کنم ربطش میدم به اینکه حتما این تغییر اومده که منو برسونه به اون خواستم.
خواسته هایی چون:
– آرامش و امنیت پایدار مالی
– آزادی مالی
– آزادی مکانی
– آزادی زمانی و ….
و هر روز و ساعت این خواسته ها تو ذهنم میچرخه و با کوجک ترین تغییرات هم مواجه بشم انجامش میدم و بمیزانی که ببینم منو به سمت خواستم میبره ادامش میدم.
منطقم برای تغییر هم اینه که تو ذهنم تغییر رو مساوی با حرکت میدونم و اگه حرکتی نباشه در این جهانی که همه چیزش در حال حرکت هست از سلول ها و اتم ها گرفته تا کهکشان ها پس منم در حال بهبودم و هر روز میبایست بهتر و بهتر شد و همسو شد با پیشرفت جهات هستی.
سپاس رب باری تعالی وسپاس از استاد زیبایی ها و مطالب باارزششون
من قطعا باید از سرکارم بیام بیرون و دنبال یادگیری برم و کسب و کار خودمو ایجاد کنم به جای اینک به کارمندی عادت کنن، من قطعا باید شخصیت خودمو تغییر بدم و عادت های قبلیمو تغییر بدم ، و استارتشو میزنم ،
استاد نازنینم خیلی ازت ممنونم ️
سلام استاد جان جانانم
سلام مریم بانو
وای استاد وقتی دارم این سلسله فایل های جدید را گوش میدم بیشتر متوجه تغییر و رشد خودم میشم.
آگاهی های شما نه فقط تو جنبه مالی زندگی آدم را تغییر میده بلکه از جزئی ترین مسائل هم باعث رشد و آگاهی ما میشین.
خدا را شکر من تا قبل از این هم عاشق تغییر بودم البته بیشتر تو بحث کار. از هیچ تغییر جدیدی واهمه نداشتم. به دل ناشناخته ها میزدم برای کسب تجربه های جدیدتر.
اما از نظر عاطفی….. نه. من بخاطر محیطی که توش بزرگ شده بودم آدم به شدت عاطفی بودم.
دیدگاهم توی روابط این بود که فقط همین شخص بخصوص باید توی زندگیم باشه، در صورتی که اگه اون آدم هنوز توی زندگیم بود نمیتونستم تا این حد با آموزش های شما پیش بیام. واقعا دنیا کمک کرد که کم کم ما از هم فاصله بگیریم و اون آدم به راحتی از زندگی من بره بیرون. در صورتی که در گذشته حاضر نبودم این اتفاق بیفته و همه تلاشم را برای حفظ اون رابطه اشتباه میکردم…
دیدگاه دوم و اشتباهی که در مورد رابطه عاطفی داشتم وابستگی ام به خانوادم بود. از پارسال که تصمیم به تغییر مکان گرفتم اما یک مانع ذهنی بزرگ داشتم. ترس از جدایی از پدر مادرم… وابستگی هر دو طرف هم پدر مادرم ب من و هم من به اونها… وابستگی ام ب بچه های برادرم…. فکر اینکه اگه من برم پس تکلیف اونها چی میشه….
اما با آموزش های توحیدی شما تمام تلاشم را کردم و دارم میکنم و فقط و فقط توی تمام لحظاتی که نجوای منفی میاد میگم خدا هست. خدا برای پدر و مادرم کافیه. خدا برای پدر و مادرم همه کس و همه چیز میشه.
استاد اگه من به مسیر آگاهی های شما هدایت نشده بودم مسلما هنوز توی باتلاق اشتباهاتم دست و پا میزدم….
خدا را شاکرم که در مدار هدایتش قرار گرفتم.
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
سوال: در برابر تغییرات چی واکنش نشان میدهید ؟
استاد از زمانی که من از فایل های شما استفاده کردم این روند تغییر خییلی خییلی بهبود یافته و در بسیار مسایل خیییلی بهتر شدم اما بعضی جاها خییلی مقاومت دارم مثلاً درآمد مالی خییلی باور های نادرست دارم و وختی درآمد کم و یا زیاد می شود و با بعضی وخت بیکار می شوم خییلی نجوا های ذهنی می آید
ولی بعضی جا ها از تغییرات استقبال میکنم بخاطری اینه که من لذت آن تغییر را چشیدم و دیدم چقدر نعمت و برکت وارد زندگی من شده
و بیشترین تغییرات را با آغوش باز پذیرفته ام و اولین بار که من جمله تغییر را دیدم و خییلی روی من تاثیر گذاشت همین یک جمله بود استاد تغییر باش نه قربانی تقدیر
و این جمله را هر جا می نوشتم و با خودم تکرار می کردم و از همان زمان به بعد کم کم با ا عتماد به نفس و عزت نفس آشنا شدم
و بعد که با شما آشنا شدم همه چیز خییلی بهتر و بهتر شد
و در برابر این که اساتید مدرسه ما تغییر کند مقاومت نداشتم چون مدرسه ما طوری بود هفته یا ماه یکبار استاد تغییر می کرد و اصلا مقاومت نداشتم و بیشتر زمان هم که ناراحت می شدم بخاطری این نبود که خواسته من باشه چون بقیه ناراحت می شدن من هم فکر می کردم باید مثل اونا رفتار کنم چون پدرم همیشه به من می گفت که همرنگ جماعت باش و این جمله را چقدر شنیدم و این که میگفتن مردم چی میگن فلانی چه بگه و خییلی تغییرات را که نکردم بخاطری همین حرف مردم بوده و یکی از پاشنه های آشیل من است باوجود که کار کردم اما باز هم بعضی وخت در گفتگو های ذهنی ام قشنگ میبینم که این صدا ها میپیچه و خییلی خوشحالم که با نوشتن فهمیدم این باور های مخرب در وجود من است و از این به بعد تمرینات را می خواهم انجام بدم که دیگر حرف مردم به من مهم نباشه و
و کاری که خییلی به من کمک کرده که راحت تغییرات را بپذیرم و همیشه از همان منطق استفاده میکنم تکرار و یاد آوردن جا های است که تغییر کردم و دیدم خداوند چقدر به من کمک کرده و دیدم چقدر تغییر کردن لذت بخش است و همین باعث میشه که برم به همان سمت و تغییرات را بپذیرم
خدایا شکرت
عاشق همه تان هستم در پناه خدا شاد سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته ی زیبا و دوستان خوبم چه فایل زیبایی من و برد به چند سال پیش و تصمیماتی که گرفتم و ترس از تغییرات و ترس وبازهم ترس 5سال نزاشت که از خونه ای که از همه چیزش ناراضی بودم وهمه چی دست بدست هم داده بود که ما از اون خونه بریم و این ذهن نمیزاشت شاید باورتون نشه ولی شبانه روز ذهنم درگیرش بود اون موقع هیچ شناختی از قانون نداشتم البته از ترسهامم مشخص بوده چهار سال که گذشت توی سال پنجم من با قانون شکر گزاری آشنا شدم و کتاب چهار اثر ،و من از قانون باورها هیچ اطلاعی نداشتم کم کم شروع کردم به کتاب خوندن شکر گزاری واین شروع تغییر احساس من بود من حالم بهتر شده بود و ترسام کمتر و شرایتی که داشتم داشت بهتر میشد موقع جابجایی خونه شد و با توکل به خداوند انگار که معجزه شد پول جور شد همون خونه با همون شرایتی که میخاستم که از شکر گزاری کردن یاد گرفته بودم در بهترین حالت اوکی شد و ترس من از این بود که همه میگفتن این خونه درسته مشکل داره ولی اجارش هیچی نیس صاحبخونه پول خیلی کمی ازتون میگیره بری جای دیگه باید پول زیادی بدی بری جای دیگه صاحبخونه هر سال جابجاتون میکنه با هر شرایتی داره بسازین ولی من خونه ی جدید میخاستم با امکانات عالی مستقل تر حتی تو دفترم نوشته بودم که میخام دو تا کولر داشته باشه چون تو خونه قبلیمون کولرش خراب بود و خنک نمیکرد خونه ی جدید من هم کولر آبی داره هم گازی و ما چهار ساله اینجاییم و روز به روز از لحاظ مالی پیشرفت کردیم صاحبخونمون یه فرشتس و ما تو این چهار سال از خونمون لذت بردیم و الانم داریم خونه میخریم و همچنین در مورد تغییر شغل همسرم که ام دی اف کار بود درآمدشم بد نبود ولی چند سال توش بود یه روزایی خوب بود و یه روزایی بد در کل زندگی جالبی نداشتیم چون درآمد ما کم بود به این دلیل که همسرم از شغلش بدش میومد و خوب طبیعتا در اون شغل به جایی هم نمیرسید (البته بعد از آشنایی با قانون متوجه این موضوع شدم) خب همینجوری ما هر روز به تضادهای مالی بدی میخوردیم و روابطمونم دچار مشکل شده بود و این تغییرم بازم بخاطر ترس و حرف دیگران که حالا بابا باز خوبه یه حرفه ای داری بازار همه خرابه الان وقت تغییر شغل نیست ولی من خیلی باهاش صحبت کردم واونم راضی شد که تغییر بده شغلش (خداوند اینکارو کرد)و واقعا چیزی برای از دست دادن نداشتیم از نظر مالی شروع کرد به دونه دونه دشک فروختن حتی پول گرفتن مغازه ام نداشتیم از توی خونه شروع به کار کرد و تنها خدمات ما این بود که تحویل ما رایگان بود یعنی روی باربند ماشین خودش دشکارو میبرد و همین موضوع باعث شد که مشتریای زیادی از ما خرید کنن و همسرم در کمتر از سه سال پنج تا فروشگاه عالی کالای خواب در شهری که درش زندگی میکنیم بزنه و روز به روز شرایت ما عالی تر شد(نکته ی مهمی و اصلی که میخام بگم اینه که ما 17ساله که ازدواج کردیم و ما بازم قبلش جاجبجایی خونه رو داشتیم بخاطر اینکه از اون خونه راضی نبودیم ولی وقتی رفتیم شرایت خیلی بدتر شد و همچنین تغییر شغل که اونم شرایت و بدتر کرد من خیلی بهش فکر کردم و بعدا متوجه شدم(وقتی خداوند منو اورد به سایت شما) که تغییرات موفقیت آمیزمون فقط فقط بخاطر توکلمون به خداوند وکم شدن ترسامون بود و تغییر در باورهامون چون من میخاستم که بهتر زندگی کنم و خداوند راه بهم نشون داد والان بعد فایلهای بی نظیر شما در توحید عملی و دورها ی که تهیه کردم که عاشقشونم متوجه شدم همه ی اون ایده ها ،آدمها ،اتفاقات ،همش خداوند بوده و خودش همه کارهارو برام کرده ،،،،استاد عزیزم این فایل امروزتونم هدایتی بود از طرف خداوند باز هم برای تغییر من تغییر در روابطم که تمام نشانه ها ،نشان از تغییر میدن و من باز شرایت خوبم و بهانه کردم و مقاومت دارم ازتون بی نهایت سپاسگزارم که من و به گذشته و تصمیماتم بردین و قلبم آرام شد و ذهن منطقیم صداش و خیلی کم کرده و در آخر خدارو شکر میکنم که در این سایت هستم و هر روز به قوانین خداوند آگاه تر میشم وازش میخام که من و ثابت قدم نگه داره
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته
انقدر با این فضا من انگیزه برای تغییر گرفتم که خدا میدونه .. آدم گاهی یادش میره مسیرش چی بوده و الان کجاس ، اما خوبی این اکاهی ها اینه که ما مدام چکاپ فرکانسی انجام میدیم که نگاهی به مبدا و سپس مسیری که طی کردیم داشته باشیم
مثلا برای کارم … من چسبیده بودم به شرایط نامناسب ولی وقتی خواستم «تغییر» کنم جرئت پیدا کردم و از درون «قوی» شدم و اتفاقا چقدرررر برام بهتر شد از همه نظر
یا مثلا برای سلامتی … میخواستم شرایط بهتری داشته باشم تا اینقدر دکتر نرم مدام چون خسته کننده شده بود اینقدر که توی مدار بیماری بودم .. و تقاضای «تغییر» باعث شد روی باورهای سلامتی کار کنم که یه مدت فایل های «ارامش در پرتو اگاهی» بهم کمک میکرد و همچنین باور « من لایق سلامتی هستم» تا بالاخره دوره قانون سلامتی آماده شد
و یه عالمه مثال از این «تغییرات» هست در حوزه های عزت نفس و روابط ، کار و ….. که با استفاده از این اگاهی ها «اگاهانه و خود آگاه» به سمت تغییر میرم .. البته این تغییرات ادامه داره تا وقتی زندگی کنم
در پناه الله یکتا
بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست
سلام استاد عزیزم با تشکر فراوان برای تهیه این سری فایلها و آموزشهای آگاهی بخش
سوال اول
اگر تغییری در روند عادی زندگی من پیش بیاد عکی العمل من چطور خواهد بود ؟
و جواب من قطعا اینکه به چشم یک چالش پیش رو بهش نگاه میکنم و همیشه سعی کردم خیلی زود موهبتشو درک کنم و تمرکز خودمو بزارم روی حل کردنش به نحوی که پیشرفت کنم
البته که نگاه من قبلا اینطور نبود و با دنبال کردن آموزشهای استاد میشه گفت توی این زمینه انصافا بهتر شدم .اگر بخوام مثلا بزنم تغییر جهتهای کاری منه که بارها توی کسب کارم تغییراتی پیش اومد که باعث مسیرهای که زحمات زیادی براش کشیدم رو عوض کنم .یه مثال سادشم مربوط میشه به رفتن شاگرد من که خودم آموزشش دادم و خیلی زود هم تونستم یه نفر بهتر جایگزینش شد
یا یه مثال دیگه مربوط به بیزینس قبلی منه که توی یه مدت زمان بسیار کوتاه شریک من جوری رفتار کرد که من مجبور به تسلیم شدن بشم ولی خیلی راحت اون مسیر قطع کردم و وارو مسیر شغلی دیگه شدم . در کل مقاومت خاصی نسبت به تغییر ندارم
من فایلهای رایگان استاد خیلی زیاد گوش دادم و وقتی این فایل رو پلی کردم بی اختیار صدای استاد در گوش من میپیچید که میگفت اگر وارد مسیرهای جدید نشی نمیتونی از فرصتها و مزایای که توی اون موقعیتهای جدید هست بهره ببری
اون فایل رایگان من زمانی گوش میدادم که تا خرخره زیر قرض بودم و تمام تلاش من این بود که بتونم فرصتهای جدید ازش استفاده کنم و همین اتفاقم افتاد .تمام لذت زندگی من از اون روزها شروع شد که بشدت شجاعتر و بی باکتر شده بودم و هر روز من پر از چالش بود
آدمهای جدید و با کیفیت و موقعیتهای کاری جدید رو شروع کردم و همین الانم بهش فکر میکنم ذهنم پر میکشه برای اون روزها .اعتراف میکنم یکم فاصله گرفتم از اون شرایط ولی مطمئنم این فایل و کامنتهای که اومد روش میتونه سوخت من برای کارهای جدیدم باشه
من اشق تغیرم چون حس زنده بودن بهم میده
من مثل آسمانی که یه لحظه هم تکرارری نمیشه و همیشه در حال تغییر هستم چون اساس جهان بر پایه تغییر
تمام پیشرفتهای من از همین تغییرات شروع شده و خداوند عاشق آدمهای مثل منه که عاشق تغییر هستن و هماهنگ با قوانین خداوند یعنی در حرکت بودن
لذت زندگی در حرکت کردن و تجربه هر لحظه زندگی
من کودک درونم تازه شده 8 سالش و مثل بچها عاشق تجربه کردنم
خدای من همیشه حمایت کننده منه در پی این تغییرات
استاد عزیزم برنامهامو میچینم برای تغییرات جدید توی زندگیم و همین انرژی مدیون آگاهی های شما هستم
سپاسگزارم از شما و تمام دوستانی که مارکت میکنن در این خود آگاهی