ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5 - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

520 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان عزیزم در این مسیر الهی

    آیا با تمرین و توانایی در مواردی که به نظر استعداد و مهارت نداری پیشرفت میکنی یا هوش و استعداد مهم است؟

    من چند سال پیش وقتی یه تابلو فرش میدیدم کلی تحسین می کردم که چطوری این قدر زیبا بافته شده من فقط بافت فرش را با چاقو بلدم و هیچ گونه آگاهی با قلاب باقی و کد بافی نداشتم

    ولی با تمرین و یادگیری توانستم سه تا تابلو فرش زیبا ببافم و یا در مورد آشپزی همیشه فکر میکردم که چرا بعضی از مردم این قدر خوب آشپزی می‌کنند ولی من بلد نیستم با تمرین در این کار هم خیلی موفق شدم و کلی تعریف وتمجید از اطرافیان شنیدم مخصوصا از ته دیگ هایی که درست می کردم و یا حتی در مجالس بزرگ ویا برای نذری ها هم از این مهارت آشپزی استفاده می کردم

    استاد عزیزم من قبلا هیچی از این گوشی ها بلد نبودم ولی خدا را شکر از وقتی که عضو سایت شدم کلی بلد شدم کامنت بگذارم و امتیاز بدم ویا حتی محصول بخرم ویا حتی عکس پروفایلم را بگذارم و خیلی موارد دیگه همه‌ی این‌ها را با تمرین و تکرار بلد شدم

    در مورد بافندگی هم هیچ مهارتی نداشتم فقط در حد یه لیف بافتن بود ولی با تمرین و تکرار کلی ژاکت بافتم هم برای خودم و هم برای دخترانم

    در مورد خیاطی هم خیلی کار کردم ولی چون علاقه نداشتم ادامه ندادم

    من همیشه یه ادم خجالتی بودم و به خاطر همین هم زیاد تو جمع صحبت نمی کردم ولی به لطف خدا و آموزش های شما خیلی پیشرفت کردم

    استاد عزیزم منتظر فایل های توحیدی شما هستم اون فایل ها خیلی حسشون عالیه

    ممنون از آگاهی های ناب شما

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 835 روز

    به نام انرژی معجزه‌گر و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک تر است و به خوشبختی، سعادتمندی، آرامش، سلامتی، ثروتمندی و داشتن زندگی سرشار از عشق و وفاداری و تجربه لذت های ناب و وصف نشدنی و زندگی در آسایش و رفاه برای من، بیشتر از خودم مشتاق و مصر است

    به نام خدای مهربان و بخشنده ای که جهانی سرشار از نعمت و فرصت و ثروت و فراوانی آدم های خوب و هر چیز خوبی را به بی نهایت مقدار خلق کرده

    و من را خالق زندگی خودم آفریده تا بتوانم از راه های ساده و لذت بخش به خواسته ها، آرزوهای کوچک و بزرگ و زندگی دلخواهم برسم

    به نام خدایی که مرا بسیار دوست دارد و من را موجودی بالیاقت، ارزشمند، عزتمند، شایسته و لایق نعمت هایش خلق کرده و هر روز بر عزت نفس و میزان لیاقتم برای دریافت نعمت هایش می افزاید.

    *

    سلام.

    سلام به هر ذره و جریانی از خوبی که در جهان زیبا و غنی ما در جریان هست

    سلام به تمام آدم های خوب و باوجدان در همه جهان از گذشته های دور تا همین حال حاضر و آینده

    سلام به تمام عوامل و راه‌های هموار و لذت بخشی که به فرمان خداوند برای رسیدن من به خواسته ها و آرزوها و شرایط دلخواه و رویایی ام برایم مهیا می شوند

    سلام به:

    خوشبختی و آرامش

    موفقیت و ثروتمندی

    سلامتی و زیبایی

    امنیت و ایمنی

    عزتمندی و آبرومندی

    لیاقت و شایستگی

    آسایش و رفاه

    مهربانی و محبت

    عاشقی و وفاداری

    فراوانی و ثروت

    نعمت و فرصت

    راهنمایی و هدایت خداوند

    احساس ارزشمندی و اعتماد‌به‌نفس

    زندگی سرشار از عشق و محبت و وفاداری

    زندگی مملو از تجربه‌های ناب و لذت‌های وصف‌نشدنی

    سعادتمندی و عاقبت به خیری

    *

    نکات و باورهای این جلسه:

    – اگر در هر زمینه یا موضوعی تلاش کنی، اگر بهبود بدی و اگر مسیر درست برای پیشرفت رو پیدا کنی و خودت رو بشناسی که چه مسیری برای یادگیری تو بهتره تا توی اون‌ موضوع پیشرفت کنی، مطمئن باش می تونی توش عالی بشی و واقعا پیشرفت کنی. حتی اگر تا حالا انجام نداده باشی اون کارو.

    – با یک هفته تمرین کردن روی یک موضوع نباید فکر کنی استعدادشو نداری! اینجا استعداد در کار نیست، حرکت کردن و پیشرفت کردن مهم است. اگر حرکت کنی حتما در آن موضوع مهارت کسب کرده و پیشرفت می‌کنی.

    – مهم است که فرزندان خودمون رو نه به خاطر استعداد ذاتی در زمینه ای، بلکه به دلیل همت و تلاششون و اینکه اساسا در حال حرکت کردن هستن تشویق کنیم. ( حس می‌کنم با نکات دوره عشق و مودت در روابط و این نکات واقعا همسر و مادر خیلی خوبی میشم. خدایا شکرت )

    – پس فارغ از اینکه نتیجه چه چیزی باشد، فرزند خودم رو به خاطر تلاش و حرکتش تحسین خواهم کرد و نه استعداد و صرفا نتیجه‌ای که می‌گیرد.

    – من با تلاش کردن در هر زمینه‌ای می‌توانم توی اون زمینه عالی باشم.

    – ما باید بخاطر اینکه حرکت می کنیم مورد تشویق و تمجید قرار بگیریم نه چیزی که خدا داده از ابتدا.

    – اگر خدای استعداد هم باشی ولی تلاش نکنی، دنبال بهبود یافتن نباشی، پیشرفت کردن فقط تا یک نقطه رخ می دهد.

    – اگر استعدادی داری، بدان که استعداد به تلاش کردن نیاز دارد. اگر هم فک می کنی فلان استعداد را نداری، بدان که با حرکت کردن می‌تونی عالی بشی و پیشرفت کنی.

    – عاملی که باعث پیشرفت و موفقیت می شود این است که ما ی مسیر را انتخاب می کنیم و تمام توانمان را می‌گذاریم.

    – ذهن محدودکننده میگه که تو فلان استعداد رو نداری.

    – توی هر زمینه‌ای اگر بخوای می تونی پیشرفت کنی، استعداد مهم نیست. ایمان مهمه، حرکت مهمه، باور به خداوند مهمه، توجه به الهامات مهمه، بهبود همیشگی مهمه.

    – آدم حتی در زمینه ای که توش استعداد نداره، اگر فقط ادامه بده می‌تونه به همه چی برسه و به بزرگ‌ترین موفقیت‌ها دست پیدا کنه. چون تلاش کردن و بهبود همیشگی مهمه.

    – ادامه دادن و تلاش کردن و حرکت کردن و بهبود دادن همیشگی مهمه و نتایج عالی را بوجود می‌آورند.

    – پس این باوری که من با انجام ی کاری با خودم بگم یا استعداد دارم یا ندارم و اگر ندارم نمی تونم توش پیشرفت کنم رو بندازید دور.

    – این استعداد نیست که داره کارها رو انجام می‌ده. باور و ایمان و حرکت کردن و بهبود دادن همیشگیه. این هزار بار :)

    – آگاهانه به ذهنت ثابت کن که تمرین و تکرار به اندازه کافی، قطعاً نتیجه می دهد و مهارت را ایجاد می کند.

    – بنابراین، استعداد اصلا مهم نیست بلکه مهم حرکت کردن، قدم برداشتن و مداومت در مسیر است.

    *

    سوال:

    آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    یا اینکه معتقدی اگر در زمینه ای استعداد نداشته باشی، تلاش و تمرین نمی تواند باعث پیشرفت و مهارت در آن موضوع شود؟

    پاسخ:

    می‌تونم همین الان توی دو تا جمله جواب این سوال رو از دیدگاه خودم بدم، ولی حس می‌کنم گیرایی خاصی نداشته باشه. مثل این می مونه که مادرم از من بپرسه «مریم فردا جایی میری؟» و هدفش این باشه که بدونه کجا می‌رم و من فقط بگم اره. برای همین حس می کنم ی سری توضیحات بنویسم بهتره. راستش چون قراره به اتفافات خوب و خوش و نقاط مثبت خودم بپردازم، بیشتر مصر هستم که اونها رو برای خودم باز هم یادآوری کنم.

    بنابراین از اینکه پیامم طولانی میشه عذرخواهی می‌کنم.

    خوشبختانه ذهنیت من در این مورد کاملا مثبته. نمی‌دونم از کجا و یا چرا، ولی کلا همیشه حس می کنم توی همه چیز استعداد دارم. یعنی چه از گذشته‌های دور و یا همین الان، احساس می‌کنم برای همه چیز استعداد دارم و می‌تونم با منظم تلاش کردن، به جاهای خوبی توی اون مورد برسم.

    توی ورزش کارم خوب بود که البته بنظر خودم خیلی خیلی خوب بودم، یعنی چند رشته ورزشی رو امتحان کردم و چون وقتی می‌رم توی کاری، بای‌دیفالت برای بهتر بودن تلاش می‌کنم، نتایج هم خوب بوده.

    اما مثلا یادمه چون فوبیای آب دارم، از شنا کردن خیلی می‌ترسیدم و هنوزم راستش از آب‌های عمیق می‌ترسم. ولی ی روز که توی استخر بودم، نمی‌دونم چی شد که به خودم اومدم دیدم دارم ی حرکتی می‌زنم که روی آب که می‌مونم هیچ، دارم با سرعت هم اینور اونور می‌رم. بعد از اون هم رفتم چند نوع شنا یاد گرفتم.

    اما هیچ چیز مثل ورزش پینگ‌پونگ من رو متعجب نمی‌کنه. این قضیه مال دوران خوابگاه دانشجویی هست. سرپرست خوابگاهمون پینگ‌پونگ باز بود و مثل اینکه به دوستم گفته بود بعد از شام و کارهاتون، بریم بازی کنیم. دوست خوب من هم برای اینکه می‌خواست کس دیگه‌ای هم باشه به من گفت بیا با هم بریم سالن. گفت بلدی مریم و من راستش رو گفتم که نه. رفتیم سالن، بعد از نیم ساعت بازی کردن، خسته شد و من جای دوستم رو گرفتم و می‌دونستم بلد نیستمو الان خانوم فلانی حوصله‌اش سر می‌ره. اعتراف می‌کنم که نمی‌دونم چطور اونطور ضربه می‌زدم، خیلی خوب بودن، خودم متعجب بودم، اونا هم متعجب بودن، دوستم که اصلا فکر کرده بود من الکی بهش گفتم بلد نیستم و باور نکرد. اصلا ی وضعی :)

    البته فقط رشته‌های ورزشی نیست، توی هنر هم کارم عالی بود، محشر نقاشی می‌کشیدم از بچگی. یادمه ابتدایی بودم، این قضیه مال تقریبا 25 سال پیش یا بیشتر میشه که اون زمان‌ها تمام همکلاسی‌هام بدون استثنا موقع نقاشی کردن، ابرها رو آبی رنگ می‌زدن و من می‌گفتم ابرها که سفیدن! بعدش می‌رفتم برای اینکه بتونم ابرها رو سفید بکشم، کل دفتر نقاشیمو به ی اثر فوق‌العا‌ده قشنگ تبدیل می‌کردم که بتونم ابرها رو سفید دربیارم، و آخرش معلمم عزیز و مهربونم (که امیدوارم هر جا هست حالش خوب باشه الان) می‌گفت این رو باید بزاری توی موزه همه ببینن و تشویقم می‌کرد و برای اینکه نقاشیم خراب نشه، توی صفحه بعد نمره رو می‌زاشت.

    توی خطاطی و موسیقی و داستان نویسی و خیاطی و برنامه‌نویسی و طراحی و ادیت و… هم خوب بودم.

    توی آواز خوندن هم خوبم. البته فکر می‌کردم صدای خاصی ندارم ولی وقتی یک از دوستانم ازم تعریف کرد، توی اوقات فراغتم تمرکز بیشتری گذاشتم روی خوندن و نتیجه خیلی خوب شد، دیگه میکروفون می‌گیرم دستم و برای خونواده آواز سنتی می‌خونم.

    توی کارهای فنی هم عالیم واقعا. ی روز ابزار کار برادرم رو برداشتم و فقط با نگاه کردن به ی عکس، ی میز چوبی ساختم که حقیقتش خودمم به خودم افتخار کردم. یعنی حتی توی کارهای فنی‌ای که مردونه هستن و به فکر و انرژی نیاز دارند هم خوب هستم.

    توی آشپزی هم فوق‌العاده بااستعدادم. یعنی غذاهای خوشمزه ایرانی که واقعا بهترین هستن، غذاهای ایتالیایی، اصلا شیرینی و دسر، همه رو عالی درست می‌کنم.

    تا سال‌ها پیش فکر می‌کردم ریاضیم تعریفی نداره ولی متوجه بودم که تلاشی هم برای عالی بودن توی این زمینه‌ نکرده بودم. برای یکی از کنکورهام یادمه داشتم با ی آدم خیلی باهوش تو محاسبات، ریاضی و آمار حل می‌کردم و متوجه شدم که جواب ی سوال که تقریبا راه حل طولانی هم داشت رو من درست آوردم و اون ی نکته رو فراموش کرده بود. توی دانشگاه دیفرانسیل رو مشکل داشتم و فکر می کردم بی استعدادم توی ریاضی ولی بعد از ی مدت چنبره زدن روی اون مبحث، شدم استاد دیفرانسیل برای خودم.

    الان که دارم فک می کنم می‌بینم استعداد ریاضی هم شاید داشتم، چونکه پنجم ابتدایی بودم و معلمم ی تمرین ریاضی مهم داده بود حل کنیم آخر هفته و من برای اولین بار در زندگیم تمرینی رو فراموش کرده بودم. دوست‌های من که همه شاگرد زرنگ بودن مثل خودم، نتونسته بودن جواب سوال رو دربیارن. ولی یادمه خوشحال بودن حداقل ی چیزی نوشتن تا به معلم نشون بدن ولی من که هیچ. اون زمان‌ها، دوران ابتدایی و معلم‌های ریاضی اصلا شبیه حالا نبود. ترس تمام وجودم رو فراگرفته بود و اصلا یخ کرده بودم و دقیقا معلم من رو صدا کرد پای تابلو. بخدا خاطره‌اش مثل روز برام روشن و زنده است، دوست‌هام منو نگاه می‌کردن و من بهت زده بودم، اصلا من که همیشه 20 می‌گرفتم آبروم داشت میرفت :)

    تا معلم گفت چرا حل نمی‌کنی، خدا شاهده ی فشاری به ذهنم وارد شد که مخم به طرز عالی کار افتاد و راه‌حل رو کامل نوشتم، حالا معلم که فکر می‌کرد طبیعیه و من شاگرد خوبشم باید جواب می‌دادم، از اون طرف خودم بهت زده بود که کی بود چی بود چی شد :) دوست‌هام هم بعدش به من گفتن مریم تو که گفتی ننوشتی، می‌خواستی جواب رو به ما ندی :)))) حالا نمی‌دونستن من خودم نمی‌دونم چطوری موفق شدم.

    می‌دونین هدفم از نوشتن این چیزها این نبوده که بگم من فلانم یا بهمانم، شاید اصلا همه آدم‌ها اینطوری باشن فقط حواسشون نیست یا فراموش کردن. اما اینو می‌دونم که توی ذهن من در 90 درصد مواقع این فکر هست که من استعدادشو دارم تواناییشو دارم باهوشم و می‌تونم از عهده‌ هر کاری بر‌بیام.

    در ادامه باید بگم که چه استعداد ذاتی توی زمینه‌ای داشته باشم یا نداشته باشم، بازم ایمان دارم که با منظم تمرین کردن، با برنامه پیش رفتن و نترسیدن و ممارست کردن، می‌تونم توی هر کاری موفق بشم.

    واقعا توی بیشتر زمینه‌ها استعداد دارم و نمی تونم حتی ی مورد نام ببرم که بگم اصلا استعداد ندارم توش، چه برسه بخوام حالا نظر بدم در موردش.

    می‌خوام اینو بگم که همونطور که دنبال خیلی از استعدادهام نرفتم، در نتیجه اتفاق و موفقیت چشمگیری هم بدست نیاوردم و فقط توی ی حد باقی موندن. از طرفی، دنبال یکسری چیزها که استعداد داشتم و یکسری دیگه که شاید فکر می کردم استعداد کمتری دارم رفتم و قسمت مهمش اینه که با مدام تمرین کردن و ایمان داشتن به خودم که اره من می‌تونم، تونستم توشون ماهر بشم و به جاهای خیلی خوبی برسم.

    بله، من مطمئن هستم و ایمان کامل دارم که حتی اگر توی زمینه‌ای که اگر استعداد ندارم وارد بشم، می‌تونم با تمرین و نظم و بهبود دائمی و باور به خدا و تلاش کردن، عالی پیش برم و حتی به اوج موفقیت برسم.

    بعد از این همه داستان سرایی :) فقط می تونم بگم خدایا شکرت که این همه استعداد خوب در وجود من‌ قرار دادی و خدایا هزاران بار شکرت که کمکم کردی تلاش کنم و به نتیجه‌های خوب برسم.

    *

    تمرین:

    مهارتی که فکر می کنی در آن استعدادی نداری یا متقاعد شده ای که به درد انجام آن کار نمیخوری را انتخاب کن.

    ترجیحاً موضوعی را انتخاب کن که کسب مهارت در آن، به شما کمک می کند. سپس یک هدف قابل دستیابی و معقول برای بهبود در آن مهارت را در نظر بگیر؛ در طی برداشتن هر قدم در راستای این هدف، بهبودهایی که در این روند ایجاد می کنی را ببین و در یک دفترچه یادداشت کن.

    پاسخ:

    چیزی که مربوط باشه به تحصیلاتم و یا به کسب و کار و شغلم ارتباط داشته باشه که دوستش نداشته نباشم و فک کنم توش بی استعدادم واقعا برام‌ وجود نداره. هر چی فک می کنم اون چیزهایی که به کسب و کارم مربوط هست رو همه رو هم استعداد دارم یا دست کم فک می کنم استعدادشو دارم :) و اصلا اونقدر دوستشون دارم که شب و روز می‌تونم بشینم پای اون کار و رضایت خودم و مشتری‌ها رو بدست بیارم.

    شاید کمترین چیزی که دوست داشته باشم توی حیطه کاریم مبحث SEO باشه که والا الان که فکر می کنم حتی اینم دوست دارم و اخه اصلا استعداد داشتن توش برام اهمیت نداره، ی مدت رفتم در موردش خوندم، اتفاقا اولا ازش چیز زیادی هم دست گیرم نشد ولی بیشتر دنبالش رفتم و خوندم تا اینکه در نهایت توش پیشرفت کردم و چیزهای عالی یاد گرفتم.

    اصلا انگار وقتی می‌پرسید تو زمینه‌ای که استعداد نداری فلان فلان فلان…. این سوال برای من هیچ مفهومی نداره :)))

    حس می‌کنم از این دو حالت خارج نیستم:

    یا توی همه چی استعداد دارم و اگه بخوام می‌تونم با تمرین و تلاش و نظم به پیشرفت برسم و یا اینکه من بدون دونستن اینکه اصلا استعدادی دارم یا نه، فقط و فقط با تلاش کردن و برنامه داشتن می‌تونم عالی بشم و به موفقیت برسم.

    من واقعا اینطوری می‌بینم خودمو، نمی‌دونم شاید باید با یکسری از سوالات دقیق‌تر روبرو بشم که با پاسخ دادن به اونها از صافی های مختلف رد بشم و معلوم بشه کجا بی استعدادم :)

    *

    من باور دارم که در جهانی غنی و سخاوتمند زندگی می‌کنم که

    در آن بی‌شمار نعمت و فرصت و ثروت و آدم‌های خوب وجود دارد و

    من قرار است سفری بسیار لذت بخش در این جهان داشته باشم ‌و

    در کمال خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.

    بنابراین:

    خدای بزرگ برای اینکه امروز هم من را به سمت زندگی بهتر و شرایط ایده‌آل و رویایی‌ام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.

    خدای مهربان، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهی ها و هر خیری رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت ممنونم.

    خدای بخشنده من، به خاطر همه شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به خوشبختی و داشتن زندگی ایده ال و رویاییم ترتیب میدی، هزاران بار ممنونم.

    خدای قدرتمند من، بخاطر تمام نعمت های کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.

    خدایا

    بخاطر سلامتی و امنیتی که برایم مهیا می کنی،

    بخاطر آدم‌های خوبی که وارد زندگیم می کنی،

    بخاطر همسر فوق العاده ای که نصیبم می کنی،

    بخاطر موفقیت های آینده ام،

    بخاطر فرصت های خوبی که جلوی پاهام می گذاری،

    به خاطر ثروت عظیمی که نصیبم می کنی،

    به خاطر عزت و ارزش و احترام و آبرویی که بهم می بخشی،

    بخاطر تجربه های ناب و لذت های وصف نشدنی که به من عطا می کنی،

    به خاطر رفاه و آسایشی که به من می بخشی،

    بخاطر برکتی که به زندگیم دادی و میدی،

    بخاطر احساس آرامش و خوشبختی که برام فراهم می کنی،

    بخاطر داشتن زندگی دلخواه و ایده آلم،

    برای رسیدن به خواسته ها و رویاهای کوچک و بزرگم،

    پیوسته و پیشاپیش، میلیون ها بار سپاسگزار و ممنون تو هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    جواد صنمی گفته:
    مدت عضویت: 1964 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به همه دوستان عزیزم و استادان گرامی

    در مرحله اول از خدای بزرگ و مهربان بسیار شاکر و سپاسگزارم که من رو در این سایت الهی و در بین این دوستان عزیز قرار داده تا هر روز رشد و پیشرفت کنم و بهتر بشم و همه این ها از لطف خدای قدرتمند هست

    سوال

    آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    اگر قبل از آشنایی با استاد و این سایت الهی بود صد در صد میگفتم استعداد خیلی مهمه و هر چقدر هم تمرین کنم نمیتونم به مهارت مورد نظرم برسم اما از وقتی که آشنا شدم با استاد این فکر خیلی ضعیفتر شده و الان با خودم میگم که هر چیزی رو که نیاز باشه و بدردم بخوره توی مسیر زندگیم من میتونم بهتر بشم و یادش بگیرم

    مثل آشپزی رنگکاری نجاری رانندگی با موتور و ماشین و خیلی موارد دیگه و اصلا استعداد مورد اصلی نیست بلکه تداوم و تمرین مهم هست

    مرحله اول تمرین

    مهارتی که فکر می کنی در آن استعدادی نداری یا متقاعد شده ای که  به درد انجام آن کار نمیخوری را انتخاب کن.

    حالا مورد جدیدی که درش قرار گرفتم تولید محتوا هست با اینکه هیچی یاد ندارم و بلدش نیستم اما حرکت کردم و به خودم زمان دادم و هر روز سعی میکنم بهتر بشم و بیشتر یاد بگیرم و مطالعه بیشتری بکنم در این مهارت

    هدفم هم این هست که بیشتر آموزش بدم و تولید محتوای خوبی رو داشته باشم که هم به خودم و هم به بقیه کمک بکنه

    مرحله دوم تمرین

    در طی برداشتن هر قدم در راستای این هدف، بهبودهایی که در این روند ایجاد می کنی را ببین و در یک دفترچه یاد داشت کن. خیلی سخاوتمندانه این کار را انجام بده و حتی کوچکترین بهبودها را ببین و یادداشت کن. حتی بهبودهایی که ذهن شما می خواهد آنها را بی ارزش جلوه دهد را نیز جدی بگیر.

    مثلا کار با نرم افزار های مرتبط با کارم رو آموزش دیدم بهتر شدم

    تونستم پست و استوری های خوبی رو بذارم

    تونستم واکنش بگیرم از مخاطبام

    تونستم پست و استوری های مربوط به کارم رو بذارم

    تونستم برم جلوی دوربین و صحبت کنم

    تونستم با ترس هام مقابله کنم

    تونستم تا حدودی حرف و نظر مردم برام مهم نباشه

    و همه این ها بهبود هایی بوده که در من ایجاد شده و من هم بهتر شدم درش و می‌دونم که میتونم باز هم بهتر بشم و فقط باید ادامه بدم و کم نیارم و نا امید نشم

    به امید موفقیت های چشمگیر و بزرگ برای همه بچه های این سایت الهی و اونقدر این نتایج بزرگ باشه که استاد یک صفحه فقط برای موفقیت همه بچه های سایت بذاره

    البته که تا الان خیلی بوده از این موفقیت ها از دوستانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مریم رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1376 روز

    سلام درود خدمت استاد و مریم جان عزیزم

    خداروشکر خانوادم در کودکی بهم یک باور خوبی دادن که من هرکاری بخوامو میتونم یاد بگیرم و توش عالی بشم وهمین که فکر میکردم تو همه کار خیلی زود عالی میشم زیاد برای یه کار وهدف مشخص وقت نزاشتم و همه کارهارو تا یه حدی یاد میگرفتم و زود خسته میشدم مثلا نقاشی رو شروع کردم زود پیشرفت کردم و در مرحله متوسط رهاش کردم میتونم بگم خیلی از کارهامو در مرحله متوسط رهاکردم ویه سری از کارهارو مثل رانندگی حرفه ای تمام کردم

    کاری که الان با دیدن این فایل میخوام شروع کنم کامل یادش بگیرم و به دردم هم میخوره و تو کارم میتونه خیلی بهبود حاصل کنه

    تایپ 10انگشتی هست و از همین امروز شروع کردم

    وعالی پیش رفتم و همینطور میخوام تمرین کنم و ادامه بدم تا به مرحله حرفه ای برسم

    سپاسگزارم استاد جان که سایتی دارین که توش بودن بهم حس پویایی و رشد وپیشرفت میده

    خدا حفظتون کنه

    سپاسگزارممممممممممممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سعید حاج هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 974 روز

    بنام خدا یکتا

    سلام میکنم به استاد عزیزم و همسر گرامیش مریم بانوی عزیز و همه دوستانی که در این مسیر الهی هم قدمیم

    من هر چی فکر میکنم و تووی ذهنم دارم با خودم کلنجار میرم میبینم شاید قبلاً فکرم و باورم این بوده که بله باید هر کسی تووی هر حرفه و کاری استعداد خاص و منحصر بفردی داشته باشه ولی الان که استاد سوال کردن که به این سوال جواب بدین ناخودآگاه ذهنم رفت که بره به سمت اینکه بله باید استعداد داشت

    ولی انگار یه چیزی تووی وجودم بازم ناخودآگاه میگه نه و این حقیقت نداره و با استدلال و منطق ، ذهنم متوجه شد که من درست میگم .

    می‌خوام از خودم یه مثال بگم

    من اصلا توو حوضه پخت نون خانگی هیچگونه تخصص و استعداد خاصی نداشتم و همین چند ماه پیش تصمیم گرفت که این کار رو انجام بدم و تجربه ش کنم

    البته ناگفته نمونه که پختن نون رو تووی خونه دوست دارم خلاصه شروع کردم و قدم اول رو با کمک مادر خانمم برداشتم و حرکت کردم

    شاید بار اول اونجوری که باید از آب در نیومد و هی با تکرار و تمرین و رفع اشکال به جرات میتونم بگم الان نه با یه سابقه ی چند ساله که با یه سابقه و تجربه ی چند ماهه یه نون خونگی تووی خونه میپزم که هر کسی خورده لذت برده و تعریف کرده

    در ضمن یه چند باری هم خانواده و افراد متفرقه ازم خریدن و پول بابتش پرداخت کردند .

    و این از لطف خداااا و همت و پشتکاره و همه میتونن.

    خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که تونستم با این کار به خودم و ذهن چموشم ثابت کنم که اگه بخوای میشه اگه احساسی برخورد نکنی اگه روی یه کار قشنگ تمرکز کنی و فرکانس های منفی و ناجالب ذهن رو نادیده بگیری و به خودت بگی بابا این ذهن میخواد من همش یه جا بیفتم و استراحت کنم و یه چیزی بخورم این ذهن کارشه که بگه من که نمیتونم و از زیر کار در بره و اینجوری بار اومده ، تو نباید اجازه بدی و اینکار فقط و فقط باتوکل، تعهد وتمرکز ممکنه و موفقیت صددر صدهستش.

    به الله یکتا و مهربان میسپارمتون

    و با خوندن کامنت های زیبای شما دوستان عزیزم کلی تجربه ی بیشتر کسب میکنم

    و لازم میدونم که از استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز برای اینهمه زحمتی که برای سر پا نگه داشتن و زنده نگه داشتن این سایت الهی میکشن صمیمانه تشکر و و قدر دانی کنم الهی که عاقبت بخیر بشن

    در پناه الله یکتا سالم و سعادتمندو ثروتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    زهرا چگینی گفته:
    مدت عضویت: 901 روز

    به نام خدایی که هرچه دارم از آن اوست

    درود بر استاتید عزیز و همه دوستان گرامی

    آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    با تلاش و پشتکار می توانیم به هر جایی که بخواهیم و باور داشته باشیم که میشود، دست یافت. البته من اعتقاد دارم بعضی استعدادها ذاتی است مثل صدای خوب، قدرت تجزیه و تحلیل، هنر و … اما این برای شروع کار خوب است و تا مراحلی هم ما را به جلو می‌برد اما اگر استمرار و پشتکار چاشنی کار نباشد صددرصد همین استعداد ذاتی هم دردی را از ما درمان نخواهد کرد.

    بنظرم اعتماد بنفس و خودباوری که باعث ساختن شخصیت قوی میشود، اگر نباشد هر استعدادی هم داشته باشیم هیچ وقت بالفعل نخواهد شد.

    به قول استاد عباس منش عزیز “همه ما انسانها یک سیستم عصبی داریم پس اگر یک نفر توانسته کاری انجام دهد همه افراد می‌توانند به شرط اینکه مانند او باور و عمل کنن.”

    برای خود من بارها این قضیه ثابت شده که در یک مرحله از زندگی نتوانسته ام کاری را انجام دهم چون فکر می‌کردم من توانایی آن کار را ندارم اما وقتی فشار روم بوده و به خودم تعهد دادم که انجام دهم توانستم و نتایج خوبی گرفتم. پس برای من صددرصد تلاش و پشتکار و استمرار از استعداد مهمتر است.

    مهارتی که فکر می کنی در آن استعدادی نداری یا متقاعد شده ای که  به درد انجام آن کار نمیخوری را انتخاب کن…

    من همیشه فکر میکنم به درد کار فروش نمیخورم چون اصلا بلد نیستم در قبال ارزشی که می‌سازم پول درآورم. هنوز قضاوت دیگران برایم مهم است. هنوز به جای آنها فکر میکنم و نتایجی میگیرم که مانع میشود بتوانم برای کاری که زحمت میکشم دستمزدی بگیرم . در اکثر مواقع حاضرم ضرر کنم اما سنگینی این فکر که دیگران در ذهن خودشان چه می‌گویند روم نباشه. به عنوان مثال بعد از بچه دار شدن که به اجبار خانه دار هم شدم تصمیم گرفتم از نظر مالی تاحدی مستقل شوم . چون به کار شیرینی و کیک هم علاقه مند بودم از اطرافیان و دوستان گه گاه سفارش میگیرم اما در 90 درصد مواقع حتی هزینه مواد اولیه هم نگرفتم و هر زمان صحبت شده خودم گفتم چیز زیادی نشده و مهم نیست و متاسفانه کم کم هم انگیزه برای کار را از دست دادم چون شده کاری پرزحمت بدون درآمد و همین عامل باعث شده که من باز به برگشت به کار کارمندی و برای دیگران کار کردن فکر کنم. هر چند میدانم با این شرایط اصلا به نفع من نیست که با دوتا بچه کوچک باز بخواهم تمام وقت بیرون از خانه باشم و حتما کار بایستی پاره وقت و بدون اجبار به رفت و امد باشد و بهتر است من در منزل کار کنم. اما روی این باورهای مخرب و عدم خودباوری و مهم بودن قضاوت دیگران هم بایستی کار کنم.

    حتما از امروز سعی خواهم کرد به حرف استاد عمل کنم و پیشرفت هایی که در مورد این قضیه داشتم یادداشت کنم تا بتوانم بر یکی دیگر از باورهای مخرب خود غلبه کنم.

    سپاسگزار خداوند مهربان ، استاد عزیز و همه دوستان گرامی که تجربیات خود را به اشتراک می‌گذارند هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1833 روز

    سلام بر همه عزیزان

    خب چون قبلا جواب سوالات این بخش و داده بودم و قول دادم که بیام از نتایج کاری که نوشتم میخوام انجام بدم بگم

    در رابطه با شنا کردن بود

    بطور معجزه اسایی اتفاق افتاد یعنی من و خواهرم خونه دوستمون بودیم بعد قرار بود با دوستامون شب تعطیلات نیمه شعبان و بریم دور هم جمع بشیم و این دوستمونم قبلش زنگ زده بود به لابی که استخر و رزرو کنه دخترونه 3تایی بریم اما گفت اگه میخواین بریم کنسلش کنم من ذهنم دو جور نجوا داشت یکی همون صدای خوب که میگفت بهترین فرصته بری یکم تو دل تمرینت که شنا کردن بود خدا هم موقعیتشو داده بهت اون یکی صدا میگفت حالا تو که شناگر نیستی نهایت میخوای تمرین کنی یذره بهتر بشی نمیتونی که امشب مثل قورباغه شنا کنی برو با دوستات بعدا بیا برو درست حسابی کلاس شنا اونجا بیشتر خوش میگذره (چون این دوستامونو خیلی وقت بود ندیده بودم میدونستم حواشی اونور زیاده برای همین نجوای شیطان هم طرف اونور و میگرفت ) البته تو اون موقعیت تمرکز نکردم ببینم تشخیص کدوم درست بود چون بظاهر اونم داشت در جهت خوشحالی من حرف میزد

    اما سپردم به خدا و برای ساعتی رهاش کردم به دوستم گفتم حالا اینور بقیه دوستام خبر ندادن نهایتش اکی هم شد استخر و میریم بعدش میرم پیش اونا

    که اصلا یه اتفاقاتی افتاد که اونور کنسل شد کنسلیش هنوز اعلام نشده بود و من گفتم فعلا نقد و بچسبم از لحظم لذت ببرم

    رفتیم استخر و من با اینکه خیلی از اب و عمق زیاد وحشت دارم در حد جلیقه و تیوپم کارمو راه نمیندازه ها در این حد

    اما چون بخودم قول داده بودم گفتم شده یه قدم خیلی کوچیک بردار و نتیجه ش و ببین خلاصه اینبار بر خلاف سایر مواقع دیگه تصمیم گرفتم یکم وارد عمق بیشتر بشم با جلیقه شنا و از گوشه میله ها بعد کم کم که دیدم پاهام نمیرسه (الانم که میگم استرس گرفتم) یکم با ذهنم صحبت کردم ارومش کردم اروم همون صدایی که همیشه باهام حرف میزنه گفت دستت و از میله ول کن دستمو ول کردم سعی کردم جسته گریخته پاهام به حالت دوچرخه بزنم چون حالت قورباغه و جمع کردن و باز کردن پا رو صدبار امتحان کردم نتونستم با این روش یکم بهتر پیش رفتم بعدش ترسم کمتر شد اما خب خیلی تو اون موقعیت نموندم رفتم عمق کمتر و اونجا بیشتر تمرین کردم دلم میخواست داد بزنم بگم ترسم خیلی کمتر شد چون معمولا جاهای دیگه دوستام اذیت میکردن نمیزاشتن با اب کنار بیام و دوس شم هی میومدن سمتم کرم میریختن باعث میشد همیشه یا گوشه کنار استخرا باشم یا از بیرون پاهامو فقط تو اب کنم یا با هزارتا تهدید یکم با استرس تو اب بمونم و تو عمق کم الکی دست و پا بزنم چون قدمم بلنده معمولا خیلی جاها پاهام به کف استخر میرسه در 70درصد بازم از همین عمق میترسم

    خلاصه شاید برای خیلی ها حوصله سر بر باشه شایدم اصلا نخونن کامنتمو و ازش بگذرن اما بعدها که تو این موضوع حرفه ای شدم و بیام بخونم خودم هم کلی ذوق میکنم هم انگیزه میگیرم برای کارهای بعدی

    همه اینها بهبودهای هرچند کوچیک و مدیون شما هستم استاد نازنینم ممنونم ازتون دوستتون دارم همچنین شما مریم جانم که در سریال زندگی در بهشت که دنبال میکردم متوجه شدم شما هم این ترس و داشتین و چقدر هم اون موقع هم الان کلی تحسینتون کردم ترس من تو محیط بسته استخر محدود میشه ولی شما با وجود اون دریاچه و ماهی ها با این ترس مقابله کردین و این برای من الگوی بزرگیه خیلی بهتون افتخار میکنم بوس از راه دور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 927 روز

    به نام خدای زیباییها خدای فراوانیها

    به نام خدایی که هر چه دارم همه رو او به من داده خدایا شکرت سپاسگزارتم

    سلام به استاد عزیزم

    استاد من منتظر سورپرایز شما هستم

    دوستان وقتی میبینین استاد یه مدتی فایل نمیذاره و هیچ خبری نیست اینو بدونین مثل همیشه میخواد با یه فایل خفن و عالی همه ما رو که نزدیک به سال نو هست سورپرایز حسابی کنه من عاشق این فایلهای خفنش هستم

    چون میدونم واقعا همیشه دوست دارین بعد یه مدتی یه فایلی که ما همه لازمش داریم بذاریم روی سایت و بعد همه مات و مبهوت میشیم که وای منم همین مسله رو دارم استاد از کجا میدونه چون استاد با خدا اول صحبت میکنه و خداوند هم هدایتش میکنه و استاد عزیزمون هم هدایت رو قبول میکنه بدون چون و چرا

    من تحسینتون میکنم شما هر کاری انجام میدین برای رضای خداست برای رشد و پیشرفته جهان ست این کار شما ستودنی ست

    من شما دو عزیز رو به خداوند بی همتا می‌سپارم خدا یارو نگهدارتون

    راستی مریم جون من چند روزی میشه تو سایت روی نشانه امروزم کلیک میکنم صفحه سفیده و بالای صفحه مینویسه درخواست مهلت زمانی و نمیتونم وارد بشم میشه لطف کنین بگین از چیه اینطوری میشه ممنون میشم درستش کنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        صدف صادقی گفته:
        مدت عضویت: 648 روز

        بنام خدای فراوانی ها

        سلام وقت بخیر

        من به یه مشکلی برخوردم نمی دونم جای درستی دارم عنوان میکنم یا نه

        اکانت قبلیم رو ندارم همینطور پسووردش رو و ایمیلش رو دارم ولی پسوورد ایمیل رو ندارم

        اومدم اکانت جدید باز کردم ولی با اون قبلی چند تا محصول خریداری کرده بودم .

        چطور می تونم مسئلمو حل کنم ؟

        ممنون میشم راهنماییم کنین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فریبا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2437 روز

    به نام خدای زیبایی، که بنده ای زیبا به نام مستانه رو آفرید

    مستانه محمدی

    سلام به استاد بی نظیرم

    دلم برای کامنت گذاشتن خیلی تنگ شده بود، تو ذهنم هزارتا کامنت نوشتم برای هر فایلی که گوش میدم و تجربه ای که داشتم، ولی باورهای  محدودکننده‌م که بزرگترین‌ش اینه که الان درباره م چی فکر می‌کنن(با اینکه خیلی دارم کار میکنم که اهمیت ندم ولی باز می بینم تو بعضی موارد، نمیزاره قدم بردارم) مانع از کامنت گذاشتن شده، با این حال سعی می‌‌کنم بیشتر کامنت بزارم چون به نفع خودمه، و خیلی کمکم میکنه تا به ذهن نجواگرم نشون بدم چقدر پیشرفت کردم، و اونطوری که میگفتی نشد

    امروز دقیقا روزی که من باید به این فایل هدایت بشم با اینکه مدتی میشه که دانلودش کردم تا وقتی که زمان درستش هست گوش بدم

    چون دنبال این سوال بودم که کاری که من ازش لذت می برم چیه؟

    صبح یه مصاحبه از پروفسور سمیعی رو دیدم که اون هم در مورد همین موضوع بود و این یعنی خدا سریع‌ پاسخ میده به درخواست‌هام، و از ظهر هم به این فایل بی نظیر هدایت شدم، تمام جملات تون اینقد مهم بود مجبورم شدم همه‌ش رو توی دفترم بنویسم، درباره تک‌تک جملات‌تون فک کردم و یاد خودم می افتادم.

    می خوام منم تایید کنم استعداد مهم نیست، باور مهم ایمان مهم، من خودم و تعدادی از نزدیکانم نمونه آدم هایی هستیم که اگه از هوش  وIQ مون تست گرفته بشه می بینی که خیلییی بالا‌تر از بقیه است دایی من سالها پیش به خاطر حل کردن مسئله حل نشدنی کلی جایزه برد ولی چون خودش رو باور نکرد و ادامه نداد استعداد و هوشش زیر فرسنگ ها خاک دفن شد.

    و اما من، من کسی ام  که کل اعتماد به نفسم روی هوشم بنا شد، چون از کودکی با یه ذره درس خوندن نمره هام همیشه عالی بود، به قول خودم رو هوا درس رو یاد می گیرم، برای همین همیشه بهم میگفتن خانم دکتر، اصلا خودم رو با کسی مقایسه نمی‌کردم سر جلسه امتحان به همه تقلب می رسوندم ولی خودم تقلب نمی کردم چون می دونستم من یه نابغه‌م ، یه باور قوی به هوشم و شک نداشتن به خودم،( همین الان که دارم درباره‌ش می نویسم، وجودم پر شوق و ذوق شده و عاشق اون اعتماد به نفسی هستم که داشتم و دوست دارم دوباره زنده بشه اما این بار جای درستش) وقتی به دانشگاه فکر میکردم میگفتم من پزشک دانشگاه هارواردم، و قراره از پروفسور سمیعی هم بهتر بشم، من اولین کنکورم رو خراب کردم، و اونجا بود که دیدم کل وجود این آدم ذره ذره آب شد، انگار مثل یه چیز بی ارزش یه گوشه پرت شدم،اونایی هم که یه روز تشویقم می کردن اثری ازشون نبود، می دونین من به همین هوش هم شک کردم ذهنم بهم می‌گفت تو دروغگو هستی هیچوقت سرکلاس اینقد زرنگ نبودی هوش چی کشک چی؟

    اون زمان به خودم لقب شکسته خورده دادم، و اینکه تو هیچ زمینه ای استعداد ندارم، اما همونجا هم خدا بود یه جمله یادمه که تو دفترم نوشته بودم، که مفهومش این بود، به جای اینکه از یه ساختمون هزار طبقه بیفتی بهتره از یه دو متری بیفتی تا به خودت بیایی و بفهمی مسیرت اشتباه…. و من هی با خودم تکرار می کردم پس خیره

    اگه خیلی استعداد داشته باشی خیلی خطرناک هم هست چون اگه ببینی یکی بهتر از تو هست  به کل استعدادت شک میکنی، شروع می کنی به مقایسه خودت با دیگران و سرزنش کردن خودت،  از خودت بدت بیاد و ..‌‌.(برای من یکی اینطور بود حتی نقش یه قربانی رو داشتم که تو بعضی کامنت های قبلم مشهوده)وقتی نگاه میکنم می بینم این یه زنجیره بهم پیوسته است که به هم ربط داره یکی از منشأ هاش بنا کردن اعتماد به نفس در جای اشتباه بود، ولی حالا من چقدر تغییر کردم، الان واقعا تمام تلاشم اینه روی خدا حساب باز کنم به هدایت هاش گوش کنم و از تمام ویژگیهای خوب خدا سو استفاده کنم، خودم رو بیشتر بشناسم، خودمو سرزنش نکنم، اعتماد به نفسم رو به وجود خدایی که همیشه هست گره بزنم.

    استاد شما همون دست خدایی هستید که اومد تا بتونم ذره ذره وجودم رو التیام بدم، دیگه روی کسی حساب نکنم چون وقتی خوردم زمین کسی نبود دستم رو بگیره فقط خدا بود فقط خدا بود(الان می فهمم نقش حرف مردم تو ذهنم پررنگ چون یه زمان جلو دید همه بودم و همیشه مورد تشویق شون بودم و الان سعی میکنم سعی می کنم که حرفشون در موردم چه خوب چه بد مهم نباشه)، الان من مثل  بچه خودم هستم می خوام خودم رو به خاطر تلاش و استمرارم تشویق کنم نه هوش و استعدادم

    (هوش من در فایل توحید عملی 9 که بشدت بی نظیره و هر بار که گوشش میدم بیشتر عاشقش میشم، یادمه تا قبل اون هم میگفتم هوش من هوش من، اما اونجا که توی شعر گفتین- هوش را گفتم هوشیاریش ده_من شُک شدم که واییییییی خدای من، حتی این هوش هم تو به من دادی، که من هی من من کردم)

    در مورد سوال اول فایل هم می تونم بگم، من باور دارم تو هر زمینه ای که باشه با تمرین ادامه دادن می تونم بهترین باشم،چون مثلا آشپزی کردن رو با تمرین  و گوش دادن به هدایت های خدا عالی یاد گرفتم، فروشندگی  کردن، ادیت کردن، درست کردن پست و فیلم عالی برای محصولاتم و خیلی کارهای دیگه ولی تنها مشکلم کنکور هست جایی که شکست خوردم قبلا وقتی بهش فکر می کردم به خودم میگفتم تو این زمینه استعداد ندارم، الان با تکرار موفقیت گذشته‌م توی درس هام شدنش رو بدیهی کردم و واقعا دارم برای گرفتن نتیجه عالی تلاش می‌کنم و مسیر رو رها نکردم.الان تلاش می‌کنم نقش یه خالق رو تو زندگیم داشته باشم نه یه قربانی

    توی یکی از جلسه های قدم 12 از دوره 12 قدم  گفتین توانایی هامون رو بنویسیم ،من نوشتم و هربار که میخونم من به وضوح می بینم ، هر جا توانایی و استعدادی دارم یا یا کار رو عالی انجام دادم روی هدایت هام و کمک خدا حساب کردم و هرجا روی هوش خودم استفاده کردم با کله خوردم زمین، یعنی حتی همین هوش هم که هدیه خدا به منه زمانی کمک کرده که با ایمان و گوش به فرمان بودن به هدایت خدا همراه بوده.

    کامنت هم خیلی طولانی شد

    استاد عاشقتم خیلیییی

    و عاشق همه دوستایی که اینجا هستن. اینجا جایی هست که بدون فیلم بازی کردن میتونم خودم واقعیم باشم.

    عاشق‌تونم بوس بهتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 927 روز

    به نام خدای مهربانم خدایی که همه کارهای منو انجام میده به راحتی و آسونی خدایا برام آسان کن آسانی ها رو

    سلام به استاد عباس منش عزیزم استاد فرهیخته و دانا و توحیدی سلام به مریم‌جانم و دوستان عزیزم که امروز کامنته منو میخونن متشکرم

    دیروز من اشتباهی کردم که با قوانین هماهنگ نبود و خودم باعث مشکل شدم

    دیروز من صبح که بیدار شدم دیدم سهام عدالت ریختن و اونم مبلغش کم بود تا دیدم یکم ناراحت شدم و باور کمبود اومد تو وجود من و یکم غر و ناله کردم و این احساسه بد رو تا بعداظهر با خودم کشوندم و یه گاری زهوار در رفته روبه خودم وصل کردم وبا همون احساسه بد رفتم مغازه مو باز کردم( مغازه پوشاک دارم) و هر چی جملات تاکیدی گفتم نشد ذهن چموش نذاشت و منجر به این اشتباه شد

    من یه پولی باید به همسرم میدادم 1میلیون 500 به همسرم رنگ زدم گفتم سریع شماره حسابتو بفرست هر چی اون بنده خدا گفت حالا ولش کن باشه بعدا من گفتم نه چون یکم باهم بحث کرده بودیم خیلی کوچولو گفتم الان باید بریزم

    خلاصه اون شماره کارت فرستاد

    از اونجایی که طبق قانون و استاد عزیزم گفته بود تو فایلهاش هر موقع عصبانی هستین کاری انجام ندین اما من هیچی انگار گوش نداده بودم و اومدم سریع بریزم براش شماره رو زدم از گوشیم و اینقدر که عصبانی بودم اشتباه برای کسی دیگه واریز شد من موندم اشتباه و حال بد ( حالا من برای کسی واریز کرده بودم که اون بنده خدا فوت کرده بود)

    از دیشب خیلی اذیت شدم و بعداز یکی دوساعتی فقط اومدم نوشتم که خدایا من اشتباه کردم خودم مقصرم تو تنها میتونی مشکلمو حل کنی تو قدرت داری تو توانایی

    با تو غیر ممکن ها ممکن می‌شودو از دیشب تا امروز صبح از بانک گرفته تا پلیس فتا و دادگاه و … همش جملات تاکیدی میگفتم و همه رو به او سپردم و با ایمان زیادتر از قبل قدم برداشتم و گفتم حل تمام مسائل زندگیم به تو می‌سپارم

    و بعد درآخر نیم ساعت پیش پول به حسابم برگشت

    میخواستم بیام امروز اشتباهمو بگم و از این کارم درس بگیرم که کنترل ذهن در زمان ناراحتی خیلی خیلی مهمه نباید کاری انجام بدیم من فهمیدم که هنوز خیلی جا داره باید روی خودم و کنترل ذهنم زیاد کار کنم من امروز ایمانمو به خدا نشون دادم و خدا هم مثل همیشه قدرت و بزرگیش به من نشون داد که فقط قدرته مطلق اوست برای تمام مشکلات فقط باید به قدرت او ایمان داشته باشیم

    خدایا من همه کارهامو به تو می‌سپارم

    خدایا من هر چه که دارم همه از آن توست تو به من دادی من قدرت و توانایی ندارم خدایا شکرت سپاسگزارتم

    خدابا ممنونتم شکرت که امروز همه جا بامن بودی دستمو گرفتی شکرت شکرت شکرت

    من از قبل ایمانم به خدا بیشتر شده

    استاد عزیزم و دوستان خوبم ممنونتون هستم که وقت گذاشتین و کامنته منو خوندین

    خداوند یارو نگهدارتون باشه بهتربنها نصیبتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: