نقش «باور و انگیزه» در بروز توانمندی ها - صفحه 1

451 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناشناس» در این صفحه: 16
  1. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    سلام مهربانان

    سلام استاد عزیزم

    چقدر خوب و عاشقانه به الهاماتی به شما میشود عمل میکنید این درخشش نور الهی در چشمان شما میشود خواند

    مگر غیر این است که عباسمنش از جام عشق نا الهی منوشد و سر مست و سر گشته مسخ الهامات الهی میشو د و ا«چه را میگوید که حسش میکن و به آ«چه عمل میکند که به آن ایمان دارد ، ایمان دارد به آنچه که میبیند و تجسم میکند

    باز همه به تمام عزیزان که در مسابقه شرکت کردند وکسانی که مطالب را خواندند تبریک میگم

    ?برای بارها ما برنده شدیم ?

    دوست دارم تموم عباس منشی ها این متن رو بخونن چون مثل یک معجزه این هفته طلایی برای من رخ داده

    .

    چند روز پیش ،آخرای ماه بهمن تولدم بود ، کلی پیام تبریک رو که جواب دادم اومدم بخوابم طبق عادت هر شبم شروع کردم به جملات تاکیدی و دعا و سپاس گزاری

    تا اومدم بگم من فوق العاده ام

    حسی درونم جان گرفت ،

    تو بی نظیری ،تو فوق العاده ای ،

    تو مخلوق منی ،

    تو هنر منی ،

    تو افتخار من روی زمینی

    چقدر زیباست تبریک تولد را از زبان خدا بشنوی وقتی به تو لبخند میزند

    سرم رو شونه خدا گذاشتم جدایی هیچ بود

    به خدا گفتم دلم دلخوش های کوچیک میخواد ….

    گفت به یادم باش

    الا به ذکر الله تطمین القلوب

    زرنگی کردم پاشدم دفترو آوردم یه صلیب کشیدم و در دو طرفش نوشتم

    خواسته و هدیه هایی که امیر از خدا دریافت میکند و در طرف دیگه اش نوشتم

    کارایی که باید انجام بدم که در راستای دریافتشون قرار بگیرم

    یه پنج صفحه ای نوشتم در مورد هدیه هایی که به صورت غافلگیرانه باید خدا به من بده وظایف خودم فقط یک جمله نوشتم

    .

    “اجازه سیلان انرژی و عدم مقاومت با حس خوبم”

    .

    تو همون حالت با قلم رو دفتر خط خطی شده خدا به قلبم الهام کرد که منو ببین ، سرمو بالا گرفتم لبخند میزد ، یک جمله گفت که تمام وجودم در خواب از اشتیاقش در اوج بود

    .

    ?گفت : خواسته تو چه هستند در برابر قدرت بی انتهای من ؟؟؟

    بزرگ بخواه ، بی انتها بخواه ، همیشگی بخواه ?

    .

    خوابم برده بود (مث بیهوشی ، تمام خوابم رو پر قو خوابیده بودم و در بهترین منظره ها قدم میزدم و میخندیدم ، صبح پاشدم دلم درد خفیفی میکرد بس که خندیده بودم ) بهترین خواب دنیا بود تا الان

    خدا دوست داره از چیزایی به ما ببخشه که این جمله همیشه توش صدق میکنه “آخه کی باورش رو میکرد ؟؟؟ ”

    خدا عاشق اتفاقاتی هست که ما اجازه رخ دادنشون رو بدیم و به واسطه اون بگیم “وااااو خدایا عاشقتم ”

    .

    براتون از فردا و روزای بعدش نگم که دیگه دارم بال در میارم !!!!!!!!!!!!!!!!

    >

    1?: صبح گوشیم زنگ خورد ، 22 روز لنگ یک امضا مونده بودم ، گفتن آقا نامه فارغ التحصیلیت آماده اس بیا ببر مگه میشه ؟ اولین خواسته با این سرعت ؟

    2?: ایمیل رو چک کردم ، قرار ملاقات با کسی که میخواست در کارم به من مشاوه بده مقرر شده بود (4 ماه منتظر بودم قرار رو تمدید کنه اما دایم میگفت وقت ندارم) تو این قرار مشاوره هایی رو گرفتم که اگر میخواستم خودم تجربه کنم دست کم 5 سال زمان میخواست اما یه میانبر بزرگ در کارم زده شد این هوا !!!

    3?: پیام دوم ایمیل من 10 کاربر جدید خارج از کشور بودن که در سایتم ثبت نام کرده بودن ( از اول هم دیدم جهانی بود ) تا امروز سابقه نداشت

    4?: پیام سوم ایمیل یک ناتیفیکیشن از از سمت یک شرکت غریبه بود که یک ایده میلیون دلاری جدید رو در ذهنم انداخت وقتی برای مشاور کالیفرنیا گفتم از خوشحالی گفت واااو عالیه پسر پلنش رو واست تنظیم میکنم در کارت حتما واسش زمان بذار ، یه علامت تعجب رو سرم درآوردم، این هوا !!!!!!!!!!!!

    5? : روز برگشتن از قرار کاریم از مسیر تازه ای اومدم یعنی واقعا این ماشین ها و خونه ها قبلا اینجابودن ؟؟ چطور من نمیدیدم ؟ یه تریکو خیلی شیک داشت چشمک میزد حسم گفت داخل برو ، وقتی داخل رفتم

    ?? /…. جی جی جی جیننننگ …./ ??

    آره داره عمل میکنه ، همون کت و شلوار و همون پیراهن که تجسم کرده بود با همون تم و زمینه و طرح تن یه مانکن بود ،

    من صد ها مغازه برای پیدا کردنشون گشته بودم اما واقعا نبود ، وقتی تنم گرفتم تو آینه یه لبخند زدم باز خدا گفت فوق العاده ای پسر….

    بدون اینکه درخواست تخفیف کنم فروشنده گفت آقا ذوست دارم مشتری ما باشید رو قیمت خریدتون 15 % تخفیف زدم …

    6? : خیلی اتفاقی جهت پیگیری پروژه سایتم با بچه های فنی به یک پیچ کاری خورده بود م و توافق ها دائم به تعویق می افتاد ، تماس گرفتم و گفتم دوست دارم ببینمتون در کمال تعجب وقتشون آزاد بود و یک ساعت بعد سر قرار حرف هایی رو زد که داشتم بال درمیاوردم … هر چی که مد نظرم بود رو بدون یک کلمه صحبت من بازگو کرد و گفت حس میکنم عاشق این قسمت کار شدم و میخوام جدی ادامه بدم و به صورت تیمی و بوت استرپ (هزینه های جانبی رو دلیت کنیم و در جهت رشد کار تزریق کنیم ) ادامه بدیم … از کجا میدونست من به همین خاطر اونا رو دعوت به ملاقات کردم ؟ _ قرداد رو امضا کردیم با چه هزینه ای ؟ هیچ هزینه ای … عوض کارش ارتقا سمت میخواست و منم گفتم با کمال میل .

    7?: تلگرام رو که چک میکردم ، مشاورم فایل هایی رو برام فرستاد که مطالعه کنم که تماما برای دریافتشون باید کلی هزینه میکردم و حتما باید مطالعه میکردم یه پیشنهاد به من داد گفت که این رزومه رو بخونم ، واااو خدا باور کردنی نیست … دقیقا این نیرو رو توی کار کم داشتم همه قابلیت ها رو همزمان داشت ، چقدر فوق العاده اس وقتی خلق میکنی آنچه را که دوست داری ، آدرس رو دنبال کردم و 1 ساعت بعد عضو جدید در تیم ما حاضر به همکاری شد و یک نیروی جدید دیگر هم به من معرفی کرد . میگفت من مجنون کارهایی هستم که میخوان دنیا رو تکون بدن ،با تمام وجود حاضرم .

    8?: یه اتفاق جالب اینکه مادرم در کمال تعجب هر وقت با من تماس میگرفت از خبر مرگ و میر گرفته تا نگرانی های خودش و دعوا و … برام میگفت چند وقتی بودم برای حضورش دایم سپاس گزاری میکردم

    عصر اون روز زنگ زد صداش یه تم خاص از انرژی رو داشت : گفت زودتر برم شهرستان که واسم جشن تدارک دیدن ، از کجا فهمیده بود نامه فارغ التحصیلی رو امروز گرفتم ؟؟؟؟ نمیدونم واقعا

    9? : بماند که بازم در مسیر با کلی وسیله کلی کمکم کردن و در بهترین مکان با بهترین آدما و شوخ ترین آدما همسفر شدم کل مسیر فایلای استاد بود و نم بارون روی شیشه و لپ تاپی که باتریش در کمال تعجب تموم نمیشد تا خود مقصد .

    10?: بعد کلی جشن ، ساک وسیله هام رو نگاه کردم گفتم خدایا یه اصلاحیه روی درخواستام دارم ، کل کمد ها پر وسیله هستن میخوام خونه تکونی کنم خودت اتاقو پر کن دیگه …(تموم وسایل قدیمی رو دادم مامانم گفتم خودت یه کاریش کن من لزم ندارم میخوام همشو جدید بخرم _ قانون خلا: جا خالی کردم تا کاینات پر کنه واسم)

    فردا صبح با پیشنهاد خانواده و به صورت کاملا یهویی رفتیم برای خرید وسایل خونه و تغییر دکوراسیون خونه … کدوم اتاق ؟ معلومه دیگه اتاق من? .

    وارد اولین مغازه شدیم اولین پیشنهادش کمدی بود که آف 60 % خورده بود و چون کسی اون رو نخریده بود فروشنده میخواست مغازه رو خلوت کنه ، وقتی دیدمش خشکم زد …. خود خود اون ست کمد و تخت خواب و وسایل ریزی بود که من در اتاق چند سال آینده تجسم کرده بود

    11? : برای زیبا کردن اتاقم ایده بود که بمباران میشد الان دارم با صدای بلند موزیک شاد روی تختم خیره به بهترین هایی که میخواستم و دارمشون ، تایپ میکنم …

    کل اتاق با رنگ ها سفید و سیاه و قهوه ایی به صورت فوقالعاده شیک تزیین شده

    با کل اتاق هایی که تا حالا دیدم فرق داره خیلی خوب و آروم و عالی شده ، من کار خاصی نکردم فقط به ایده هام عمل کردم

    نمیدونی چه حالیه وقتی خلق میکنی…. دور تا دورم را تمام عکس های سیاه و سفید کار آفرینان برجسته و وسایل موسیقی و عکس های ورزشی از سراسر جهان گرفته اند و هر کدام لبخندی بر لب دارند و ایستاده مرا تشویق میکنند ….

    جالب اینجاس وقتی مهمونا اتاق منو دیدن همشون عکس و فیلم گرفتن و کلی ذوق زده شدن…

    12?: فردای اون روز خواهرم با ذوق وارد اتاقم شد از فروش بالای وسایلی میگفت که با نظر من خریده بود ، به من میگه جدا چطور میدونی میشه ؟ چطور اینقدر سریع میگی اتفاق می افته ؟

    اون شب براش خیلی حرف زدم و گفتم قانون خیلی زود جواب میده داخل اتاقش رفت 10 ثایه بعد برگشت مات و خشک واستاد نگام کرد ، پیامی بلند بالا رو گوشیش بود و اولین پیام صفحه تلگرامش از طرف دوست قدیمیش که نوشته بود : تو خالق شرایط خودت هستی ، این آخرین جمله من توی صحبت ها م بود

    به مامانم مگفت از امیر میترسم این داره کلک میزنه این نیروی غیبی داره انگار.

    13? : دیشب به وضح فراوانی رو میدیدم یه مهمونی بزرگ در خونه ما برگزار میشد که سالها بود سابقه نداشت ، ولی مجلس واس خانوما بود و من هم دوست نداشتم تنها اونجا بمونم درخواست کردم و رهاش کردم دقیقا چند ساعت بعد گوشیم زنگ خورد ، دوست قدیمی دعوتم کرد باشگاه ، گفت اولین نفری که زنگ زدم تویی نباشی خوش نمیگذره ، گفتم چه زمانی ؟؟؟ در کمال ناباوری همون زمان مهمونی….. دیگه داشتم بال بال میزدم از شور و شوق ، اینقدر خوش گذشت که وقتی برگشتم پاهام رو زمین کشیده میشد و تمام انرژیم تخلیه شده بود

    14? : امروز داشتم برآورد میکردم درآمدم چند برابر شده ؟ نسبت به هفته گذشته با در نظر گرفتن هزینه های پنهان که باید برای کارم خرج میشد حداقل 10 برابر شده .

    15?: راستی امروز فهمیدم چن روز قبل کلی اختلاف بین اقوام پیش اومده اما من درست زمانی رسیدم که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده و اتفاقا در مهمونی باز آشتی کردن قبلا قربانی این دعوا ها بودم و همیشه اعصابم به شدت خرد میشد…

    16? : از همه جالب تر امروز 20 تومان شارژ رایگان واسم فرستاده شد ، نمیدونم کجا و چطور اما به محض اینکه گوشیم رو چک کردم پیامشو دیدم ، اعتبار رو امروز میخواستم افزایش بدم و تو برنامه نوشته بودم که فراموش نکنم ….

    _

    خیلی از اتفاقات رو نگفتم چون واقعا متن طولانی میشه

    خلاصه بگم : اون زندگی که همه فکر میکردن محاله رو من دارم زندگی میکنم .

    به ایمانی رسیدم که میگه : جهان مسخر اراده توست اگر با خدا ببندی و از غیر خدا دل ببری.

    ممنون از همراهیتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 154 رای:
  2. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    مرضیه پری پور خوش نام و خوش قلب

    درود بر مهر افروزی شما

    جا کلام شما انرژی بخش و الهام بخش است

    بی شک در سایه سار لطف الهی محافظت شده و پایدارید

    در خدا آرام بمانید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    مریم موحدی مقدس و مهربان

    سپاس گزار آن لطفتی از خدا هستم که آن را پایانی نیست

    چقدر جمله شما برایم آشناست

    چقدر حس ارزشمند خور را زیبا انتقال میدهید

    در عشق الهی سرمست و پیروز بمانید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    صفورا ساعدی مهرورز و خوش نام

    درودی بر آیین مهر ورزی شما و سپاسی از جنس محبت بر جام تمام نمای وجود ارزشمند شما

    متشکرم از آرزوی زیبایتان

    شما هنرمند بینظیری در انتقال حس خوب و خالص خود هستید

    در خدا عاشق بمانید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    دریا خانوم ارجمند مهربان و مقدس

    امروز که متن رو برای چندمین بار خوندم احساسی در من شکل گرفت با توصیف : شوق بی وصف

    فقط بگویم که بی مکان ، بی زمان و بی انتها زیبا بود

    از این حس ها برای شما آرزو مندم

    این جمله شما “نتایجی دنیا رو تکون بده” الگویی برای ساخت باور هایم در چندین سال پیاپی است و در تیتر دفتر هایم با خط زیبای نستعلیق شکسته نقش بسته است

    ممنون از هم باوری شما

    عشق ناب الهی مهمان قلب مهربان شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    رویای آرام مهربان و مهرورز و مهر دوست

    درود و سپاس از از تعاریف زیبای شما

    آثار عشق الهی در نوشته زیبای شما موج میزند و این خود تجلی عشق ناب الهی بر فراز کوه ایمان شماست ، سپاس که همراز شدید و متن را مطالعه کردید

    .

    یعنی عاشق این سوالم که از پیشرفت هایم سوال بشود و این سوال مورد علاقه من است

    به شما تبریک میگم بابت به وجود آوردن این حس ذوق زیبا

    .

    زمینه کاری که اتفاقات و ایده های رگباری تو اون برای من پدیدار میشه ، راه اندازی یک استارتاپ (نوعی کارآفرینی مدرن) در حوزه فرهنگ جدیدی در خرید و فروش و عرضه کالاست ، تمرکز اولیه ما روی پوشاک (فشن مد ، کلاسیک ، سنتی) با سبک ایرانی و تلفیقی و بعد در سکشن های بعدی روی پارت کالاهای فراگیر هستش ( هر چیز هرجا با سرعت بالا و هزینه مناسب ) تهیه میشه

    به زودی برندی زیبا برای شما آشنا میشود و همگان آن را با افتخار یاد میکنند ،

    ایران ما را فرا میخواند ….

    “ایمان دارم به چیزی که میبینم ”

    در خدا شاد بمانید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    سیده غزل بهره دار عزیز و ارجمند

    سلام و سپاس از حس بی نظیر شما

    واقعا این تایید کلام شما در همرازی نوشتار موج میزند

    ” از همگان ببرید و از خدا بخواهید ، وقتی از خدا میخواهید چه کس میتواند جلوی روحی را که اراده کرده است بگیرد و زمین بزند ؟ ”

    متشکرم از نکته سنجی زیبای شما در تایید باور ها

    در خدا عاشق بمانید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    نازنین فرح بخش مهربان و مهرورز

    ظرافت کلام شما الهام و امیدواری را جان میبخشد و نفس مسیحایی تازه به وجود انسانهای خدا دوست میدمد

    سپاس گزاری نزدیک ترین فرکانس به خداست و اینچنین رستگاری نشانش آرامش وجودی است

    متشکرم از یادآوری نکات زیبا در این نوشتار

    پاکی قب شما باعث بروز احساسات شور انگیز خدایی میشود

    در خدا عاشق بمانید دوست خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    بردار بزرگوارم رحیم خوش قلب و ارجمند

    درودی بر جام جان ارزشمند وجودت

    درودی دیگر بر تارک قله های رفیع موفقیت هایت

    و درودی دیگر بر تلالو نور عشق و امید در چشمان خدا بینت

    .

    سخن از دل گفتی و لاجرم بر دل می نشانی

    به تک تک اشک های ارزشمندت قسم گه جز راستی و درستی در جهان نمیبینم و تا

    جان در بدن ،

    نفس در سینه ،

    روح در کالبد ،

    عشق در وجود

    دارم دوستدار راه یکتا پرستی خواهم ماند

    اشک شوقت مرا به شوق شور انگیز بی بدیل شادمانی وادار میکند

    چه حس خوبیست وقتی خدا میگوید نزدیکم و ما بی مهابا اختیار از کف میدهیم و سرمست بوی خوش امید خدا را به آغوش میکشیم

    اشک شوقت مرا به شور آورد چون ایمان دارم به چیز که میبینم و برایم نویدی الهام بخش است که ” میشه خدا رو حس کرد تو لحظه های ساده ”

    برایت آرزو هایی از جنس خودت دارم

    پاک ، مهربان ، قدرتمند و با اراده

    در خدا عاشق بمانی رحیم عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: