نقش «باور و انگیزه» در بروز توانمندی ها - صفحه 19
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-45.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-22 16:38:142024-06-27 06:14:38نقش «باور و انگیزه» در بروز توانمندی هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد وای استاد خیلی خیلی ممنون شما هستم یه مدت برای کارم به یه مشکلی خورده بودم مشکل بود ها همه چی بهم ریخته بود بخدا یه وقتا میگفتم بزارمش کنار یه صدا ضعیف میگفت ادامه بده فقط امروز تونستم اون مشکل رو حل کنم بالاخره حل شد تو کار ما یه موضوع هست که تو ایران شاید دونفر این سبک رو بلدن شایدم بیشتر ولی حد اقل من تو این چند سال دونفر رو دیدم امروز منم اوکی شد و حل شد الهی شکر چی بگم هیچی نمیتونم شکر شکر شکر ممنونم استادو مرسی از همه دوستان عزیز دلم ک با خوندن کامنت هاتون یه دنیا انرژی میگیرم
به نام الله مهربان 🌸🌸🌸🌸
واقعا انگیزه نداشتن در زندگی برابر مرگ ،و انسان احساس تهی بودن و پوچی داره
باور و انگیزه همراه همدیگه ،میتونه زندگی انسان رو کاملا متحول میکنه ،👌😊
من باید خوب زندگی کنم در این دنیا و کمک کنم دنیا جای بهتری برای دیگران باشه
به لطف خداوند مهربان 💞💞💞💞💞💞
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایستهی عزیز
من از بچگی به طور پیوسته کلاس زبان میرفتم و تا وقتی ۱۳ ۱۴ سالم شدهبود، به سطح advance رسیدهبودم. ولی هیچوقت زیاد خودم رو باور نداشتم، اینکه منم زبانم خیلی خوبه، راحت میتونم یاد بگیرم، برعکس به نظرم اتفاقا خیلی هم سخت بود، حس خاصی هم بهش نداشتم، میتونم بگم ، اره، دوسش نداشتم ،فقط چون از بچگی میرفتم کلاس، عادت کردهبودم به یادگیریش.
تا اینکه رفتم کلاس هفتم، تازه درس زبان انگلیسی به برنامهمون اضافه شدهبود.
اون موقع فهمیدم که از همه بچههای کلاسمون و حتی اونایی که از من بزرگتر بودن تومدرسه، بیتشتر بلدم و سطحم بالاتره.
بقیه براشون خیلی جالب بود و منو خیلی تحسین میکردن. اونا و معلما جوری رفتار میکردن که حس میکردم واقعا یه نابغهم تو این زمینه و همینطور اینکه فکر میکردن من عاشق زبان انگلیسیم.
درحالی که تا اون موقع اصلا اینجوری نبود. شاید حتی برعکس.
ولی دقیقا همون سال، جوری پیشرفت کردم که حتی فکرشو نمیتونید بکنید.
منی که همیشه نمرههای پایانترمم تقریبا لب مرز بود و تقریبا جزو نمرههای پایین کلاس بودم، حالا شدهبودم تاپ کلاس.
من هیچ تلاش اضافهای نکردهبودم. کار خاص و جدیدی هم انجام ندادهبودم.
ولی رفتار بقیه و اون اتفاقا باعث شدهبود که باور کنم من تو این زمینه واقعا یه نابغهم. بعد از اون خیلی برام راحتتر شدهبود درسا. مثل آب خوردن بود اصلا.
رفتار اونا باعث شدهبود انگیزه بالایی هم داشتهباشم برای یادگیری، همش سعی میکردم چیزای جدید یاد بگیرم. رفتم سراغ کار کردن روی لهجهم چیزی که اصلا هیچوقت بهش فکر هم نمیکردن. و خیلی راحت و سریع جوری پیشرفت کردم که همه حتی استادام بهم میگفتن که جوری عالی حرف میزنم انگار که خود آمریکا به دنیا اومدم.
ولقعا باور خیلی تاثیر داره رو انگیزه داشتن. من قبلا اصلا علاقهای ب زبان نداشتم. چون ب نظرم افتضاح بودم توش. ولی وقتی به وسیلهی دیگران به این باور رسیدم که اتفاقا خیلی هم توش عالیم و بااستعداد و خیلی هم عاشق زبانم ، برام جزو لذتبخشترین کارهای دنیاس یادگیری زبان، میتونم از صبح تا شب رو صرف اینکار کنم و هیچوقت هم خسته نشم.
یعنی جوری تغییر کردم که باور اینکه من بودم که اصلا زبانو دوست نداشتم و ازش فراری بودم، توش افتضاح بودم و درس خیلی سختی بود از نظرم، خیلی سخته. ولی این تغییرات همش واقعیت محضه. و این مورد قدرت باورها، و تغییرات باورنکردنی که میتونن تو زندگیمون به وجود بیارن اگه تغییرشون بدیم، رو برام ثابت میکنه.
تصور اینکه در بقیه جنبههای زندگیم میتونه چه معجزاتی رو ب وجود بیاره هیجان زدهم میکنه.
ب خاطر این فایل بینظیر سپاسگزارم و براتون بهترینها رو آرزومندم.💗
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
روز 89ام از روزشمار زیبای تحولم
وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم که اون زمانیکه درست و حسابی انگلیسی تمرین نمیکردم باور نداشتم که با تمرین بیشتر میتونم مسلط بشم و همش یه کمبودی در خودم میدیدم. دو روز پیش به یک مصاحبه ی کاری رفتم. شرکتی بسیار شیک ثروتمند. انسانهایی بسیار محترم و متواضع از نگهبان تا مدیر که واقعا کِیف کردم از دیدنشون. یک مرتبه مصاحبه کننده شروع کرد به انگلیسی سوال پرسیدن و من هم با اینکه کمی اولش هول کرده بودم از پسش بر اومدم و به خوبی به انگلیسی جوابشو دادم. خودم هم فکر نمیکردم بتونم. جالب اینجاست که از تقریبا دو ماه پیش تو ذهنم صحنه ای میومد که دارم به انگلیسی رزومه م رو میگم و این تجربه واقعا فوق العاده بود و بسیار اعتماد به نفسم رو بالا برد. مطمئنم هر چی پیش بیاد به نفع منه. از اون واقعا انگیزه م در یادگیری انگلیسی بسیار بالاتر رفته و جالب اینجاست که لذت میبرم از خوندن انگلیسی. این لذت بردن برام تازگی داره. و الان مطمئنم که روزبروز عالیتر میشم و میتونم مسلط بشم و این باور فوق العاده ست. خدای بزرگ ممنونم بخاطر این تجربه های عالی. بخاطر اینکه به جاهایی هدایت میشم که کلی انگیزه و حس خوب بهم میدم. استاد بزرگوارم واقعا ازتون ممنونم همه ی اینها از اثرات فایلهای شماست و من هر روز دارم با روزشمارتون قدمی به جلو بر میدارم و نشونه ها پدیدار شدن. مریم عزیزم ممنونم بخاطر این دوره ی فوق العاده ای که ترتیب دادی. همیشه سربلند باشید🍀🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷
به نام رب جهانیان
سلام به دوستان عزیز
ردپای ۸۹
خدایا شکرت
انگیزه وباور معجونی برای تحقق خواسته ها
وقتی که من با تضادی روبرو میشوم و این تضاد خواسته را در من شکل میدهد و انگیزه زمانی که من باور رسیدن به خواسته رو دارم در بیشتر وبیشتر میشود.
خدایا بابت رسیدن به تمام خواسته هایم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
سلام
فایل ۸۹
نقش باور و انکیزه ..
این دو تا مکمل هم هستن اگر باور درستی داشته باشی در واقع اگر ذهنیت مناسب و قویی داشته باشی برای هدفت انکیزه هم داری ..
من وقتی از یک کوه میرم بالا که باورم این باشه که میتونم بهش برسم..
اون افرادی که درسن بالا کارای عحیب و غریب میکنن به خاطر تضاد هاس که بهشون انکیزه حرکت میده مثل وحید شمسایی.. مثل ننه مکرمه.. مثل انا مرز.. مثل سزهنگ ساندرس..
در واقع توانایی فیزیکی نیست که در سن بالا محدود میشه بلکه انکیزه مناسبی نیست ..
حالا یا طرف از بس به خواسته هاش رسیده که بی انگیزه شده یا از بس زور زده نشده کلا گفته گور بابای موفقیت .. بعد رفته به بقیه گفته چون سنم بالا رفته بدنم پاسخ گو نیست و بقیه هم که همیشه دنبال بهانه هستن این حرف رو باور کردن و این دهن به دهن چرخیده !!!
در واقع سن بالا عامل نیست.. ما قهرمان های ورزشی مثل وحید شمسایی داریم که در سن بالا با ورشکستگی مالی با کلی اضافه وزن میره تیم ملی و شرکت پوما اسپانسرش میشه..
ما افرادی رو داریم که در سن بالا قهرمان جهان شدن..
خب اینا چرا نگفتن بدنمون نمیکشه ؟؟؟ اینا یک فاکتور دگ داشتن به نام باور که باور درست خودش انگیزه میاره و یا انگیزه ی ایجاد شده از تضاد !!!
بریم توی حوزه نقاشی..
ننه مکرمه در سن ۶۷ سالگی به اون حد از موفقیت رسیذ.. چرا ؟؟ خب همه فاکتور های بیرونی میگن که این یه پیر زن اوسکوله !!! ولی اون تونست !!!
ننه مکرمه گاوش مرد.. از اون تضاد انرژی گرفت و شد زن سال سوئد و اثار نقاشیش اگر اشتباه نکنم به موزه های کالیفرنیا میره !!!
حالا ذهنت بهونه میاره که این خب نقاشیه !! نقاشی مثل ورزش نیست که بدنت جواب نده که !!!
خب اولا مطمئنا خیلی ها هستن در سن بالا سراغ نقاشی نمیرن چون بهونشون اینه دستشون دگ لرزش داره یا چشماشون کار نمیکنه !!
دوما ما قهرمان های ورزشیی داریم که در سن بالا قهرمان جهان شدن..
توی همین کامنت ها یکی از دوستان گفت خانمش در سن ۳۰ سالگی شروع کزده به ورزش کردن و حتی قبلش اصلا ورزش نکرده و توی یکسال تونسته نائب قهرمان جهان مسابقات توکیمو ژاپن بشه ..
حالا خیلی ها هستن وقتی ۳۰ سالشون میشه دگ صفحات اینستاکرامشون پر میشه از داستان سرایی دز مورد سی سالگی و چرت و پرت و ووو !!!
پس سن بهانس..
دلیل اصلی اینکه اون فردی که در سن بالا انرژی جوانی رو نداره سن بالاش نیست .. بی انگیزگیشه.. اشتیاقی برای موفقیت نداره.. در واقع پر شده از مدال و مقام و ثروت و ازین حرفا
یعنی اولش اینقدر اشتیاق داشته برای پول چون فقیر بوده و بدبخت بوده شور و شوق فراوانی برای پول داشته بهشون رسیده دگ الان که سنش بالا رفته نیازی به پول نداره پس اون شور و شوق جوانی رو نداره…ولی ازونجایی که ناظر بیزونی دوست دازه همیشه یه توجیحی بیاره و دلیل شکست هاش رو عدم موفقیتش زو توجیح کنه میاد میگه در سن بالا بدن دگ توانایی کافی نداره و بقیه هم چون دنبال خفه کزدن استعدادهاشون هستن میگن بله بله راست میگه و میگیرن باژم میخوابن و بع مملکت فحش میدن …
مورد بعدی..
بحث مزگه ..
من متوجه نشدم شما گفتی مگر اون تصمیم به مزدن بگیره اون وقت از دنیا میزه..
پس اینی که میگه زمان مزگ فرا برسع و دست ما نیست این چیه ؟؟؟ و اون چیه ؟؟
یعنی اگر یک فرذی همیشه انکیزه داشته باشه برای زنده موندن زنده میمونه !!!
پس زمان مزگ چیه ؟؟
نمیدونم ..قاطی کزدم کاش توضیح بدید..
به نام خدا
خداروشکربرای روز۸۹ ازسفرنامه
هرچی که آسون باشه لذت بخش وراحت باشع اون مسیردرسته
انگیزه باعث ایجادباورمیشه
باورباعث ایجادانگیزه میشه
ازخداهمش میخواستم انرژی وانگیزم زیادبشه والان این آگاهی دریافت کردم که باورباعث انگیزه میشه تضادها(کمبودها،تحقیرها،توهینا،تمسخر،قضاوت ها..)یکی دیگه ازعوامل ایجادانگیزس
جالبه که به این تضادهابرخوردم والان متوجه شدم که اینااومده تاانرژی وانگیزتوببره بالاهمون درخواستی که ازخداداشتی
اکثرانگیزه ها روباورهای درست ایجادمیکنه
قبل ازاین که به خواستم برسم بایدهدف بعدیموانتخاب کنم تابی انگیزه نشم ودرگیرمسایل پوچ وبیهوده نشم تاشوروشوق رسیدن به هدف منوزنده نگه داره چون دراین صورت که ضررنکردم وزندگی رو زندگی کردم
وقتی باور+انگیزه ترکیب میشن هیچ محدودیتی برای هیچ خواسته ای وجودنداره
بنام الله یکتا
استاد عزیزم و مریم جانم سلام
من این فایل ارزشمند رو چندماه پیش شنیده بودم
اینکه میفرمایید که باور و انگیزه نقش داره تو رسیدن به خواسته ها یا داشتن بدن جوان و قوی بسیار صحیح و قابل تامله
هرکسی که بفهمه که فقط با این فرمول میتونه تا هر زمانی که اراده کنه جوان و قوی و شاداب باشه میگه واقعا؟؟پس از فردا من باورم و عوض میکنم تا ببینم درسته یا نه؟غافل از اینکه عوض کردن اون باورهای غلط سیمانی اینقدر سخته که فقط پنج درصد از مردم جهان می تونن به این آگاهی ناب برسن
کاش منو دوستان هم فرکانسیم جزء اون پنج درصد باشیم
درپناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید
به نام مهربان پروروگارباسخاوتم
ردپای۸۹
داشتن انگیزه که از باورمیاد،باور همه چیزِ بیس وپایه ی زندگی باورِ ومن باید رو باورهای ثروت سازم کارکنم
باید توحیدی ترباشم وهرروز روی تقویت مهمترین رابطم ،که رابطم با مهربان پروردگارم هست کارکنم
انگیزمم رسیدن به رویاهامه،انگیزم زندگی در رفاه مالی و رفتن به سفرهای متعددِ،انگیزم مستقل شدن و قوی ترشدن ،انگیزم زندگی بدون وابستگی عاطفی یِ،
امسال،سال استقلال مالی وتوحیدی تر شدنم هست.
بنام خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام 🌹
روز ۸۹ سفرنامه ام
چه همزمانی ….امروز داشتم به این فکر می کردم چطور بود که من وقتی زمان کنکورم رسید انقد انگیزه انرژی و عشق داشتم که مدرسه پیش دانشگاهیمو تعطیل کردم گفتم میشینم تو خونه خودم می خونم
نه کلاسی
نه آزمونی
تازه هدفم ۲ رقمی بود
دانش اموز زرنگی هم نبودم !
ولی ایمان و باور داشتم نمی دونم چطوری ولی داشتم و همینطور انگیزه
چرا انگیزه داشتم ، چون دوست داشتم از فضای خونمون رها شم ، دوست داشتم مستقل شم …. عشق به آزادی و استقلال و دور بودن از خانواده انقد تو من قوی بود که تونستم تنهایی ۱ سال تمام بدون کمک و مشاوری و چیزی درس بخونم روزی ۱۶ – ۱۸ ساعت …..
ولی الان تا ۲-۳ روز نشونه از خواسته هام نمی بینم انگیزمو از دست میدم
انگار یه چیزی کم دارم
باور و انگیزه با هم
وقتی سنم پایین تر بود تمرکزم بیشتر روی لذت و حس رسیدن به خواسته هام بود
ولی با گذشت زمان بعد چند بار شکست تمرکزم از قسمت زیبای هر اتفاقی شیفت کرده سمت ترس …. یا سمت بی تفاوت بودن نسبت به اون خواسته و کلا هر خواسته ای
ولی همزمان فشار خدا و کائنات رو میبینم که داره از تو تضادها من رو یاد رویاهام یاد انگیزه هام یاد خواسته هام میاره ….تا دوباره من رو رو به جلو به طور مستمر حرکت بده
وقتی بچه ها رو می بینم معنی شور و شوق و باور رو متوجه میشم
از نظرشون همه چیز امکان پذیره ، و اعتماد به نفس زیبایی هم دارن و همیشه تو رویاهاشون دارن عشق می کنن ….
خدایا قدرت ، انرژی ، عشق و انگیزه گذشتمو می خوام حتی بیشتر …. تو بر هر چیزی قادری ، هر چیزی از تو بخوایم بهمون میدی ❤️
این باور زیبایی هست که با خدا همه چیز امکان پذیره و میشه
خدا با منه پس هر کاری میشه چون اون قدرت مطلقه ، بی احترامی به قدرت خداست که بگم یه خواسته ای نمیشه
وقتی به کهکشان ها
ستاره ها و سیاره ها نگاه کنیم متوجه میشیم که هر چیزی میشه و برای خدا نشد نداره
بازم بر میکردیم به توحید
در واقع ته و اصل همه چیز بر میگرده به توحید
ته باور داشتن به اینکه میشود
ته انگیزه هم خود خداست
چه انگیزه ای محرک تر از انگیزه های معنوی
اینکه من تو این دنیا یه اثری بزارم تا خدا واسم دست بزنه و بهم افتخار کنه ….
وقتی به کامنت بچه ها نگاه میکنم تو همین سفرنامه یا تو هر دوره ای میبینم که هر چه به انتها میرسیم تعداد افراد یا انگیزه کمتر میشه
خودم هم همین مشکل رو داشتم که همیشه اول پر شور و انگیزه بودم و هر چقد به انتها می رسیدم انگیزم کمتر میشد و یادم می رفت
که یک روز تصمیم گرفتم تو هر کاری انگیزم رو محکم و روزافزون نگه دارم
خدایا شکرت واسه حس الانم واسه ذهن خالیم که از خودت خواسته بودم این کار رو واسم کنی
خدایا شکرت واسه اینکه همیشه بهترین ها رو سمت من می فرستی
مثل استاد عباسمنش بهترین استاد برای من ❤️