نقش «باور و انگیزه» در بروز توانمندی ها - صفحه 28

451 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2155 روز

    به نام خدا

    خدایا شکرت

    الهی به امید تو

    .

    وقتی دارم باور سازی می کنم باید بدونم که ساختن

    انگیزه هم در خودم باید بسازم

    افراد موفق را که دنبال می کنم مثل حامد آهنگی . مثل مهران مدیری می بینم چقدر انگیزه در درون این افراد فوران می کنه و این خودش درسه برام .

    خود من تا وقتی انگیزه درست را در خودم می بینم

    حرکت های انتحاری زیادی می زنم مثل پیدا کردن الماس ها که استاد در فایل گفتند .

    ورزشکاران مثال های خوبی برای ساخت انگیزه ی

    درست برای من هستند

    سن بالا حتی وقتی در اوج هستی انگیزه های خودت را نباید کم کنی چون نتیجه سقوط است.

    من فکر می کنم وقتی موفقیت ها زیاد شد یه غرور

    در افراد بوجود میاد که این خودش سم است .

    من بلدم ها . من می دونم ها . تکرار این جملات

    باعث از بین رفتن انگیزه ها در ما میشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    یاسر آزادی خواه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2788 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه سلام به هم فرکانسی های بی نظیرم

    از ته وجودم مینویسم از عمق احساس از عمق خوشبختی

    امروز مانند یک ستاره کوچک در بین این همه سیاره میدرخشم و امیدرا اینگونه حس میکنم

    نفس هایم هرکدام عطره خداست لحظاتم از نگاه پر مهره همسرم پر شده است

    بدنم جوره دیگری میخواهد که باشد سالم تر از قبل رها و بدون محدودیت

    چشمانم منشا دیدنه زیباییها شده چیزهایی که قبلا نمیدیدم

    الان مینویسد اما من نه،خدایم مینویسد،انگشتانم حرکت میکند اما گاهی نمیدانم کدام حروف را میخواهد لمس کند انگار نیرویی آن را احاطه کرده که دیگر سمت نا خوبی ها نمیرود

    چشمانم به محض مواجه با نا زیبایی ها بر میگردد

    آری انتخاب با ماست درست مانند اتوبوسی خالی که از جاده ای میرود که سمت راستش کوه تا جلوی پنجره امده و سمت چپش دشت سرسبزو رنگین کمان و آسمانی پر از ابر،میتوانم سمت راست بنشینم و میتوانم سمت چپ انتخاب با من است

    کدام را میخواهم ببینم ؟

    انتهای اتوبوس پر شده از خاطرات نا زیبا گذشته تجربیات نا میزان و جلوی اتوبوس پر شده از امید ایمان آینده ای روشن ثروت و روابطو سلامتی ،کجا بنشینم؟دقیقا کجا

    ایا در اتوبوس خالی کسی مجبورم میکند کجا بنشینم؟

    این من هستم که میخواهم اینگونه باشم آری میخواهم جلو و سمت چپ بنشینم جایی با اینده روشن و چشم اندازی بی نظیر

    راننده ی من خداست اوست که میراند و به من گفته است هرجایی که دلت خواست باش او فقط میراند اما برایش تفاوتی ندارد من صخره و کوه به شیشه چسبیده را بخواهم و ببینم یا چشم اندازه بهشتی را

    این قانون ابدیت است قانونه جهان قانون خلقت

    میخواهم وقتی سفر تمام شد و ازاتوبوسه زیبای زندگی پیاده شدم حسرته دیدنه سمت چپ و نشستن در جلوی اتوبوس را نخورم

    اگر راننده بهم گفت باید برویم بگویم برویم.

    من میایم به جایی که به ان تعلق دارم چرا؟

    چون از اینجا کمال استفاده و لذت را برده ام

    اتوبوسی پر از لذت و شادی را برای شما ارزومندم اتوبوسی پر از سلامتی ثروت ،امید روابط عالی ….

    از دل آمد او گفت و من نوشتم

    تقدیم نگاه پر مهرتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    پونه گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    با شنیدن این فایل یاد یکی از صحبتهای استاد افتادم که جریان گیر افتادن اون گربه رو در زیر زمین تعریف کردند :

    شخصی تعریف میکرده که‌گربه ای جوجه هاشونو گویا خورده بوده و تصمیم به تنبیه گربه گرفتند و وقتی تو زیر زمین گیرش انداخته بودند ، با اینکه دو نفر بودند، گربه اول هی اینور و اونور پریده که راهی برای فرار پیدا کنه و وقتی راهی پیدا نکرده با قدرت هر چه تمام به صورتهای اون دو نفر حسابی چنگ انداخته و اونها متعجب از کار این گربه شده بودند که چطور از پس دو نفر براومده و نهایتاً هم درو باز کردن که فرارکنه تا از شرّش خلاص بشن.

    یعنی اون لحظات حکم مرگ و زندگی رو برای گربه داشته و وقتی دیده راهی نداره از تمام مهارتش استفاده کرده برای حل مشکلش.

    از اون‌موقع که این مثال رو از زبان استاد شنیدم ، هر وقت مسئله ای پیش میاد ، کار گربه یادم میاد و میگم مگه من از اون گربه کمترم ، حتما حتما یه راه حلی هست و من باید با استفاده از تمام آگاهیهام و مهارتهام بتونم اون رو حل کنم.

    البته میدونم به خاطر باورهای نامناسب که از قبل در ذهنم هست ، حل بعضی مسائل زمانبره و تا من باورهای ذهنی نامناسبم رو نسبت به اون مسئله تغییر ندم نمیتونم به نتیجه دلخواهم برسم .

    نا امید نمیشم ، انگیزمو حفظ میکنم و به خدا توکل میکنم تا از خزانه بینهایتش بهم ببخشه و من رو هدایت کنه به بهترین و ساده ترین راه حلها.

    خدایا مارو به راه کسانی هدایت کن که به آنها نعمت داده ای.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      کبری مشتاقی گفته:
      مدت عضویت: 904 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام به دوست عزیزم

      ممنونم از کامنت زیبات ممنونم از مثال قشنگت که به من هم درس داد که باید از مهارتهات استفاده کنی برای حل یه مشکل تا راه حلشو پیدا کنی تو دل ترسها بریم اینم از ساختن باورهای درست میاد

      ساختن باورها هم از گوش دادن این فایلها و دست به تغییر زدن میاد وقتی به خداوند ایمان داری انگیزه و شور و شوق هم میادبرای رسیدن به هدفت

      خدایا ممنونم برای این دوستان توحیدی و خوبم شکرت سپاسگزارتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 492 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم خدای بخشنده ام

    سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    نقش «باور و انگیزه» در بروز توانمندی ها

    سوره اعراف

    الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ ﴿51﴾

    همانان که دین خود را سرگرمى و بازى پنداشتند و زندگى دنیا مغرورشان کرد پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار میکردند ما [هم] امروز آنان را از یاد مى ‏بریم (51)

    وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿52﴾

    و در حقیقت ما براى آنان کتابى آوردیم که آن را از روى دانش روشن و شیوایش ساخته‏ ایم و براى گروهى که ایمان مى ‏آورند هدایت و رحمتى است (52)

    خدا یا شکرررررررررت برای نشانه امروزم و عمل به تعهدم

    چون ذهنم بار اول گفت تو که چیزی ازش نفهمیدی پس نمیخواد بنویسی

    از اون طرف هم میخواستم برم سراغ قدم دهم جلسه اول را نت برداری کنم

    ولی گفتم اگه اینجا ننویسم تو اون جلسه هم ذهنم همش اینجاست که تو عمل نکردی یه تعهدت

    پس با لطف خداوند بر ذهنم قدرت گرفتم و بدون کمالگرایی شروع کردم و با ذکر آیات قرآن کریم که بر قلبم مینشیند آغاز کردم و خداوند ادامه راه مرا هدایت میکند

    خدا یا شکرررررررررت

    باور و انگیزه در بروز توانمندی ها

    استاد وقتی از سادگی گفتین این سادگی همیشه با من بوده و هست

    من اوایل فک میکردم چون اطرافیانم را می‌دیدم که خیلی با هم متفاوت بودیم

    دیگه به خودم همیشه سر این ساده بودنم به جورایی سخت می‌گرفتم

    و شده بود نقطه ضعف من هم

    حالا نگو که نقطه قوتم هست و خداوند اینجوری منو هدایت کرد

    اگه بخوام در مورد مقایسه بگم

    وقتی دختر های هم سن و سال خودمو می‌دیدم و اونا کاملا متفاوت با من بودند

    من خودمو همیشه پایینتر میاوردم

    چون فکر میکردم ارزشمندی من با لباسهای اون مدلیه

    و اتفاقا کسی چیزی نمی‌گفت من خودم از درون خودمو تخریب میکردم

    و یه چیزهایی من داشتم و اونا نداشتن

    مثلاً وقتی دور همی خانوادگی داشتیم دوست‌های همسرم همیشه از خوب بودن و مهربون بودن و نکات مثبت من تعریف می‌کردند و به خانم هاشون میگفتند یاد بگیرین از الهام خانم

    و من مثله یکی از دوستان که تو دوره احساس لیاقت

    فک کنم قدم هشتم بود که می‌گفت من میگم ای بابا بنده خدا تو هنوز منو نشناختی که داری ازم اینجوری تعریف می‌کنی

    ولی الان خیلی بهتر شدم با خودم در صلح هستم و همه را لطف خداوند و آموزشهای وحی منزل گونه شما استاد عزیزم می‌دونم

    امروز که تو کلاس قلم زنی دوستان از زیبایی پوستم بهم گفتند با تمام وجودم ازشون تشکر کردم و بخودم افتخار کردم که دانشجوی این سایت و دوره قانون سلامتی هستم

    خدایا شکرت

    استاد وقتی از مسافرت رفتن گفتین که اولش با حال خراب آغاز بشه پایان ناخوشایندی داره

    یه خاطره از خودمون یادم اومد چنان خندیدم

    ما چند سال پیش با خانواده همسرم قرار بود صبح زود راه بیفتیم بریم یکی از زیباترین مکانها و جاده های شهرمون که طبیعت عالی داره یه طبیعت یک روزه بریم

    همه چی هم آماده کرده بودیم

    و صبح بلند شدیم

    از اونجایی که پدر همسرم خیلی به طبیعت رفتن و نشستن علاقه ای ندارن

    به اجبار همسرم راضی شد بیاد

    آقا از وقتی ما از خواب بیدار شدیم پدر همسرم.

    شروع کرد به غر زدن و نگرانی دادن

    و گیر دادن به همه چیز

    یعنی الان افتاده یادم پوکیدم از خنده

    گیر میداد در حد بوندسلیگا

    به مادر شوهرم می‌گفت در راه پله بالا رو مطمئن هستم که قفل نزدی

    خونه رو خالی گذاشتیم

    این چه تفریحیه و ……

    رسیدیم و بساط پهن کردیم

    و شروع کردیم منو همسرم به گوشت ریختن و کباب درست کردن

    پسرم کوچیک بود

    پدر جان همچنان ناراضی و در حال غر

    آقا سر ظهر وسط تابستون یک بارون و تگرگی گرفت که تا اون موقع تاریخ ثبت نشده بود خخخخخخخ

    وسط یه دره زیبا و جاده ای پر پیچ و خم و بکر

    ما انرژی هر چه تمام‌تر بساط رو جمع کردیم و با گل و خاک و آب گذاشتیم داخل ماشین و همسرم گاز ماشین و گرفت و برگشتیم و

    تازه پدر جان می‌گفت بفرما اینم تفریحتون

    من که گفتم نریم

    خخخخخخ اشک چشمام از خنده در اومده

    ولی اون موقع کسی جرات خندیدن هم نداشت

    آقا رسیدیم وسط راه چنان خورشید گرمی تابید که پسرم هم وسط حالش بهم خورد و ما تا خونه خندیدیم و پدر همچنان ادامه میداد

    دیگه از اون موقع به بعد ما یا تنهایی می‌رفتیم یا پدر جان نمی اومد و میمونه خونه بقیه میرن

    خدایا شکرت

    استاد با حرف شما یه دفعه یاد این اتفاق افتادم و کلام شما کاملا صدق میکند در همه چیز

    ما الان الآنم میگیم اون خاطره رو وکلی می‌خندیم ولی واقعا درسشو گرفت که یه موقع خودمون دچار همچین شرایطی نکنیم و من همیشه این عبارت تاکیدی ورد زبونم شده خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم.

    خدایا شکرت استاد امروز که بعد از مدت نزدیک دوماه رفتم کارگاه قلم زنی و یه سینی دارم که کار کنم

    یه مقدار ازش تو خونه کار کردم ولی چون تازه کار هستم یه جاهایی ایراد داشتم و امروز هدایت شدم که برم کارگاه پیش مربی کار کنم که هر جا ایرادی هست برطرف بشه

    بلطف خداوند که وقتی باور درست داشته باشی و انگیزه هم باشه بخدا همه چی عالی میشه

    من اولش کمی عجله میکردم برا زدن مربی اومد پیشم و ایراد کار رو گفت مدل قلم رو در دست گرفتن رو توضیح داد

    و وقتی شروع کردم به عمل کردن به توضیحات مربی دیدم خیلی بهتر شد کارم

    یادم افتاد به روزی که شما رفته بودین آموزش پینگ پنگ

    چند وقت پیش ها

    که گفتی ما سالهاست که داریم به شیوه خودمون راکت میگیریم تو دست و الان که اصولی تر بهمون گفته شده بازم زمان لازمه با توربن و تکرار که روش قدیمی رو کنار بزاریم و روش جدید رو یاد بگیریم و مهارتها مون بیشتر بشه

    استاد همین یادآوری نعمتی بود رزق بی‌حساب خداوند بود برام

    چون وقتی داشتم به روشی که مربی بهم گفت کار میکردم کار بهتر پیش می‌رفت

    دوباره که یادم می‌رفت و نحوه قلم گرفتنم به شیوه قبلی خودم می‌رفت متوجه میشدم که دارم اشتباه میزنم میموندم نگاه دستم ونحوه قلم گرفتن رو درست میکردم و ادامه میدادم به کار و روانتر و آسانتر کار پیش می‌رفت

    نیم ساعت اول برام سخت بود ولی تو این دو ساعتی که کلاس بودم دیدم داره بهتر میشه و انگیزه بیشتری گرفتم به ادامه مسیر و با عشق برم و کار زیبایی را با دستان قدرتمندم ارائه بدم و به زیباترشدن جهان کمک کنم و لذت ببرم از مسیر

    باور کردم که مربی خودش با همین شیوه کارهای زیبایی آماده می‌کنه

    دوستان عزیز هم که کارهای زیبایی آماده میکنند

    پس منم میتونم و با دیدن الگوها و باور پذیری برای ذهنم و بالا بردن مهارتهایم کلی انگیزه گرفتم

    تازه اون کار قلم زنی به تنهایی بهتر نشد چندتا دیگه کار برام باور پذیر شد که میتونم براحتی با همین روش اونا رو هم رشد بدم مثلا رانندگی کردن

    همون لحظه که ذهن داشت برای روش جدید دست گرفتن قلم مقاومت میکرد

    من به خودم گفتم وقتی اینو یاد بگیر مهارتهات تو زمینه های دیگه ای هم بهتر میشن

    روشی جدیدی که مربی بهم گفت خیلی با رانندگی کردنم میخورد

    چون تمرکزی که باید در این کار حفظ میکردم برای رانندگی هم دقیقا تو ذهنم همین بود و چنان آرام بودم که امروز یه پله بهتر رشد کردم و انگیزه‌های بیشتری داشتم برای حرکت کردن و ادامه دادن و با باور های قدرتمند ساختن و ایمان داشتن به توانایی های منحصر به فرد م که خداوند در من هدیه گذاشته

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم

    تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا شکرت که من وقتی برای سلامتی انگیزه قوی گرفتم که به یه سری تضاد ها بر خوردم

    و الان به هیچ وجه حاضر نیستم که به روش قبلی ام برگردم و با عشق در قانون سلامتی قدم گذاشته ام و دوسال بیشتر هست که این روش را دارم و خیلی عالیه

    من بدن سالم و پر انرژی و شادی دارم

    من به همه میگم سن تندرستی من 13سالم هست

    33سال شناسنامه ای دارم ولی سن سن تندرستی من 13سالم هست

    خدا یا شکرررررررررت هر آنچه دارم از آن توست مالک اصلی تویی عاشقتم جان جانانم سپاسگزارم

    من بدون تو هیچی نیستم

    کریدیت و اعتبار همه چی ام را بتو داده ام

    در مسیر آرام باشم و لذت ببرم در لحظه

    خدایا شکرت برای تمام نعمتها و داشته ها و نداشته هایم بینهایت سپاسگزارم

    خدا یا شکرررررررررت برای سلامتی خودم و عزیزانم

    خدایا شکرت برای وجود تمام زیبایی‌ها و نعمتها و همسایه های نازنینم و کوچه و شهر و استان و کشور و جهان زیبایی کت بهم داده ای

    خدایا شکرت که حتی نشستن کنار دوستان در کلاس هم اتفاقی نیست و من فقط تورا میبینم و تا جایی که بتونم سپاسگزارم از لطف و مهربانی و نعمت‌های الهی در زندگی ام

    خدایا شکرت که عضو سایت هستم و دوستان و استادی عزیز دارم که هر روز چیزهای عالی ازشون یاد میگیرم آنچه که برای رشد و پیشرفت من قرار داده شده

    خدایا شکرت که میخواهم خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشد

    خدایا شکرت که خوب زندگی کردن من سلامتی من شادی من روابط زیبای من ارتباطم با خدا

    ثروت من سعادت و خوشبختی من هر چقدر که بیشتر و بهتر شود جهان هم زیباتر میشود

    خدایا شکرت که جهان جهان فراوانی هاست

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 773 روز

    89مین گام روزشمارزندگی. به نام خدا سلام به خدا.

    سلام به استادومریم جون.

    سلام به همه ی ساکنین خانه ی استادعباسمنشی.

    من راستش نتونستم باوروانگیزه روبه ذهن نازنینم چیزفهم کنم ولش کردم گفتم: بهترزندگی روزانه ی خودموانجام بدم چون داشت حالموبدمیکرد!

    دیشب بچه‌ها باپسرخالشون قرارکوهنوردی زُشک روگذاشتن.ساعت6صبح راه افتادن.منم روزه گرفته بودم وساعت9/30بیدارشدم. سریع حاضرشدم خدایاکجابرم پیاده روی حال دلم سمت کوه پلکانی کرده ولی نه که برم بالای کوه!ازپایین کوه جاده ی آسفالت وآسان رو،دورست کردن به چه زیبایی!؟ ازهمون بالابازهم یک عالمه ازشهررومیبنی!ولی اگربالای کوه پلکانی بتونی بری از4طرف شهرزیرپاتِ .ازخانه راه افتادم به بعضی رهگذرهاباانرژی الهی سلام وصبح بخیرمیگفتم.به ایستگاه خط واحدرسیدم یک خانم مسن وعصابدست وارداستگاه شدسلام وصبح بخیر گفتم: گفت :ببخشیدمن چشام نمیبینه فلان خط اومدبگوسوارشم منم پرسیدم باکدام خط برم نزدیکترین ایستگاه کوه باشه راهنمایی کردوخط رسید.کمک حاج خانم کردم سوارشدودویدم درب جلوازآقای راننده پرسیدم وکارت زدم نشستم آخرین ایستگاهی که به کوه پلکانی بودمن پیاده شدم وبه مسیرم ادامه دادم ازهمین جاده پایین راه افتادم به سمت پارک خورشیدکلی کوهنوردهای توی مسیر‌،روسلام وروزبخیرمیگفتم وازاین عملم لذت میبردم! تابه کوه خورشیدرسیدم دوست داشتم ازمسیربالاتربرگردم به کوه پلکانی ولی گفتم ریسک نمیکنم!الانشم تشنه شدم رفتم ایستگاه خط سوارشدم تاایستگاه مترووداخل مترو2پیام بازرگانی انجام دادم وبه خانه برگشت وتومسیرهم احساس خوبم رابادیگران به اشتراک میگذاشتم ورسیدم خانه ناهارروآماده کردم بچه‌ها ازکوه برگشتن دورهم غذاخوردن ومنم لذتشوبردم والان پسرم برام افطارآماده کرده ودارم استراحت میکنم تاافطار. و ذهنم گفت توکه مفهوم درس امروزروخوب متوجه نشدی چی داری بنویسی؟!گفتم توانممندی خودمومینویسم عاشقتونم که هرروزبرام تمرین گذاشتین وگرنه من خیلی استراحت طلبم دوست دارم همیشه توکارهام اول باشم مثلابهارچندمدل سبزیجات کوهی وکَنگرجمع میکنیم برای توغذاهامون سعی میکنم قبل از فامیل وهمشهریهاماکارمونو انجام داده باشیم واگرکسی گفت بیاین بریم گوه چیزی جمع کنیم .یاباعزیزدلم براتفریح بریم وکمی هم سبزی جمع کنیم وگرنه پسرام جلوتررفتن همه چی آوردن تکمیلیم اینم ازاول بودنمون حالانمیدونم ربطی به این فایل داره یانداره!؟ولی بایدردپامیذاشتم بگم که ماهم کوه ودشت وصحرامیریم به خصوص فصل بهارجمع آوری سبزی کوهی داریم وهرغذایی که درست میکنیم ازاین سبزیجات استفاده میکنیم کل ساختمون ازعطروبوی خوشش پُرمیشه. عاشتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    محمدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1441 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام ،

    روز 89 سفر

    خداروشکر میکنم برای این فایل خوبی که الان گوش دادم ،

    من باز هم یک جواب دیگه گرفتم از اینکه چیکار کنم تا بهتر عمل کنم ،

    من باز هم هدایت شدم .

    استاد عزیزم واقعا ازت برای این سایت و این فایل سپاسگزارم هر روز خدا با این فایلها داره با من حرف میزنه قشنگ .

    من سوالاتی رو دارم که این فایلها جواب ها رو داخلش داره .

    اگر انگیزه باشه ولی باور ها درست نباشه توقف صورت میگیره .

    این نکته ی کلیدی است که باید با دقت بررسی اش کنم و حلش کنم .

    در فایل روز قبل هم جوابی این مدلی دریافت کردم که خوب رو باورهام کار نکردم که با یک اتفاق ساده باز همه علفهای هرز رشد میکنه و زود همه چیز بر میگرده چون که باور های مخرب خیلی خوب و با پایه تو ذهن ما ساخته شده است .

    استاد ازت ممنونم .

    الان کل هدف روز من شده ک بشینم رو خودم عمیق کار کنم ،

    و هر روز هم کمی بهتر باشم .

    همین هر روز کمی بهتر بودن داره کلی منو پیش میبره ‌.

    خداروشکر میکنم که همیشه کنارم هست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    به نام خداوند زیبایی‌ها

    سلام به همه دوستان

    مرور چند نکته:

    من بارها افرادی را دیدم که بعد از اینکه بازنشست می‌شود خیلی انگیزه‌های خود را از دست می‌دهند و با آنکه هنوز سن بالایی ندارند اما خیلی پیر میشوند ‌

    اما افرادی هم هستند که با آنکه سن بالایی دارند خود را مشغول کاری ی‌کنند و بسیار با انگیزه و شور و شوق هستند و اینها خوب فهمیدن که باید خود را اکتیو نگه دارن.

    نمونه‌های دیگه مادربزرگ بنده است که پس از اینکه انگیزه خود برای زندگی را از دست داد مرگ خود را قبول کرد و به دیار باقی شتافت

    خود استاد هم بارها تاکید کردند که انگیزه با باورهای درست جواب می‌دهد و اگر باورها درست نباشند انگیزه زیاد باشد نتیجه کاملاً معکوس و شکست می‌دهد

    انگیزه از تضاده به وجود می‌آید پس بنابراین تضادها هدیه‌های زندگی به ما هستند و باعث پیشرفت ما می‌شوند .

    ▪️◾◼️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    فایل امروز برای من روزشمار تحول زندگی من بود

    واقعا برای من باز یک انگیزه و یک حال خوب بود

    باز برای من یک اتفاق عالی و فوق العاده بود

    باز برای من یک حال خوبی دیگر بود

    همه چیز و همه اتفاقات خوب از زمانی برای من رخ داد که من به این باور رسیدم که می توانم

    موفق خواهم شد

    من می توانم

    من از پس انجام آن برمی آیم

    همین دید و همین نگاه برای من واقعا عالی و خوب بود

    واقعا برای من فوق العاده بود چرا که توانستم به خود باوری برسم

    همین خود باوری برای من خیلی عالی بود و در نتیجه توانستم به جلو حرکت کنم

    توانستم به خواسته های خودم دست پیدا کنم

    توانستم به کسب و کار شخصی خودم برسم

    همین باورها در کنار باور به خدای مهربان که او در کنار من

    او مراقب من است

    او از کمک کردن به من خوشحال و خوشنود می شود

    این سبب می شد که همیشه موفق باشم

    همیشه حال خوب داشته باشم

    همیشه آرامش داشته باشم

    چقدر این آرامش خوب و عالی است و همین آرامش سبب می شود که من بهتر و راحت تر بتوانم به جلو حرکت کنم و مزه موفقیت را بچشم

    این آرامش به من انگیزه می داد و سبب می شود که با انرژی بهتر و بیشتری بتوانم حرکت کنم

    چقدر این نکات برای من سودمند بوده است و چقدر از آن بهره برده ام

    چقدر برای من مفید بوده است

    همین این دستاورد ها از زمانی برای من به وجود آمد که باور کردم که می توانم در نهایت ان انگیزه برای من به وجود آمد چون می توانم پس موفق خواهم بود

    همه چیز از آن من خواهد بود چرا که من می توانم

    این صحبت های استاد خود یک دانشگاه حرف و درس دارد

    من این راه را رفتم و موفق شدم

    هنوز هم باید و باید بیشتر تلاش کنم تا به موفقیت برسم و بدون هیچ تردیدی موفقیت برای من خواهد بود

    چون باور دارم که می توانم

    انگیزه موفق شدن هم برای من فوق العاده عمل می کند

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1329 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام

    وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (13) لقمان

    و (یاد کن) زمانى که لقمان به پسرش در حال موعظه ى او گفت: فرزندم! چیزى را همتاى خدا قرار نده، زیرا که شرک (به خدا)، قطعاً ستمى بزرگ است.

    موضوع فایل ؛

    رابطه باور و انگیزه در کیفیت عملکرد انسان

    نکته مهم اینکه، چیزی که باعث حرکت و فعالیت انسان میشه داشتن انگیزه هست ، پیدایش انگیزه می تونه برخورد به یک تضاد سخت ، شکست مالی ، اخراج از محل کار و چیزی های دیگر که باعث میشه آن انرژی لازم برای حرکت ما تامین بشه و با قدرت تمام و خستگی ناپذیر کار کنیم ، ولی نکته اینجاست که در راستای فعالیت ما باید باورهای متناسب‌ با آن کار را داشته باشیم یعنی رابطه انگیزه و باور مستقیم هست و به هم تأثیر می گذارند

    مثال:

    یک نفر دوست داره و علاقه شدید داره در رشته مهندسی در دانشگاه ادامه تحصیل بده و آن انرژی لازم برای درس خواندن و رفتن به دانشگاه را شدیدا داره اما چند نفر از اطرافیان بهش بگویند که این رشته درآمد مالی نداره ، استخدامی نداره ، و اتفاقا چند نفر بیکار در این رشته را هم نشان بده ، آنوقت باورهای این شخص خراب میشه ، یعنی انگیزه فراوان داره ولی چون باور نامناسب در ذهن او ایجاد شده مانع حرکت میشه

    و پس از مدتی دچار افسردگی و اضطراب و نگرانی میشه .

    پس لازم هست بعداز انگیزه دنبال ساختن‌ باور مناسب با آن انگیزه را باشیم .

    خدایا شکرت.

    علیرضا یکتای مقدم مشهد مقدس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    امیر رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 964 روز

    به نام خالق زیبایی وفراوانی وثروت

    سلامی صمیمانه به استادعزیزم وخانم شایسته خوش قلبمون

    سلام به خانواده بزرگ عباسمنشی عزیز

    خدایاشکرت،،خدایتشکرت،،

    که درتمامی مراحل زندگی ام فقط توبودی که هدایتم کردی وهرچه دارم ازآن توست

    ودرهرلحظه سپاسگذارتم

    چقدر جوابتون عالی بود والبته که منم خوشحالم که تونستم جواب درستی به سوالتون بدم استادجان

    میدونید،چونکه من خودم بسیار آدمی هستم که همیشه درزندگیم درهرکاری انگیزه بالایی داشتم وتا به نتیجه خودمو نمیرسوندم رها نمیکردم

    والبته که هرزگاهی هم دربرخی ازموارد ناامیدمیشدم و وسط کارم ولش میکردم وبا افکار منیی که ازطریق اطرافیان بهم تزریق میشد ناامید میشدم والبته که اونهم دران زمانی بود که کلا اءاه به قوانین نبودم وحتی توی این مسیر زیبای الهی هم هدایت نشده بودم ونمیتونستم با تضادهام کنار بیام

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    انگیزه داشتن در انسان یک نیروی فوق العاده ای است که باعث میشه انسان روبه سمت جلو وپیشرفت حرکت بده

    من خودم الان بعنوان مثال حدود2ساله که دارم ورزش میکنم وباشگاه بدنسازی میرم‌وسنمم43سالمه واین فایلو که گوش میدادم به خودم فکر کردم که اگر همین انگیزه درمن نبود من همون چندجلسه اول ولش میکردم ورزش را ونمیرفتم باشگاه چونکه بالاخره سختی های خاص خودشو داره دیگه همینکه همیشه درد بدن داری ویا اینکه باید رژیم بگیری و یکسری چیزهایی که دوست داری رونمیتونی بخوری ویا باید از وقتت بگزاری برای رفتن به باشگاه

    حالا بعضا ازاستراحتت ویا مهمونی رفتنها ویا تفریحاتت باید بگزری وبری باشگاه وروزی حداقل 2یا3ساعت درگیر باشی

    واین برمیگرده به همون انگیزه درونی که آدم بتونه ادامه بده ومنفی هارو ازخودش دورکنه وبه نیمه پرلیوان نگاه بکنه ولذت ببره از ورزش واینکه هرروز داره بدن سلامتتر میشه واینکه ادم مریض نمیشه ودیگه دکتر وقرص ودارو را نمیبینه توی زندگیش

    وخداوند راسپاسگذارم که من رالیاقت داده که اینچنین انسانی باانگیزه بالایی هستمخدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    بعنوان مثالی دیگر میتونم همین مهاجرتم رو به ترکیه برای خودم یادآوربشم‌که انگیزه باعث شد که من مهاجرت کنم وهمراه پسرم الان حدود6ماهه که درترکیه زندگی میکنم وباتمام شرایط سختی که متحمل شدم واکنون هم درحال گذراندن تضادهامم اما همین داشتن انگیزه ست که منو به عقب نشینی وادارم نمیکنه

    واینم بگم‌که گاهی ذهن چموشم بانجواهایی که داره هرلحظه بهم میگه که ولش کن برگرد همون کشور خودت واونجا برای خودت راحت بودی وزندگیت درآرامش بود والان اینجا ببین چقدر داری سختی میکشی

    ازطرفی گرفتن اقامتتون ومدرسه پسرت وهزینه خونه وفلان وفلان…..

    وهمین داشتن انگیزه درونم باعث میشه که نجواهاروخاموش کنم وکنترل ذهن داشته باشم وبه راهم ادامه بدم وباایمان به پروردگارم پیش برم وناامید نشوم

    وخداوند روسپاسگذارم بابت این نعمت بزرگی که بمن هدیه داده

    واستادعزیزم رو درمسیر رسیدنوبه اهدافم قرارداده وباآموزشهای ایشان است که تاالان من تونستم به آنچه که میخوام درزندگیم به آسانی برسم وهمچنان هم با تکاملم دارم ادامه میدهم تا برسم به رویاها وآرزوهای بزرگ زندگیم

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    شادباشید وارزوی داشتن انگیزه ای قدرتمند درراه رسیدن به اهدافتون را براتون دارم وازخداوندم خواستارم

    استادعزیزم ومریم بانوی زیبا عااشقتونم وبه امیددیدنتون درپرادایس بهشت

    سپاسگذارتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: