همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 56
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-11-08 10:37:442024-06-27 06:35:33همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
ردِ پای روزِ سیزدهم…
این فایل منو برد به دوران راهنمایی (سال اول و دوم راهنمایی)
البته من از همون کلاس اول ابتدایی دنبالِ یه حقیقتی میگشتم برای همین دوست داشتم بطن و ریشه ی هرچیزیو بدونم تا به حقیقت این دنیا برسم
بخاطر همین خدا همیشه با نشونه هاش و دستانش منو راهنمایی و هدایت میکرد
اون دوران دوتا همکلاسی داشتم که شده بودن نشونه ی راه و هدایت من
الان که توی این مسیرم متوجه میشم که چقدرررر خدا باهام حرف میزده
اون دوتا همکلاسیام یه روز اومدن بهم گفتن آیدا وقتی توی چشمات نگاه میکنیم یه موفقیتی هست که باید براش تلاش کنی…
آیدا تو حتما موفق میشی ولی احتیاج به تغییر هست به تلاش بیشتر و عشق عمیق تر
و کلللی باهام صحبت کردن با هزار تا دلیل و منطق و احساسات که آره آیدا شروع کن حتما موفق میشی
عجیب ترین روز زندگیم بود وقتی اون حرفارو شنیدم جنسش فرق داشت سالها فکرمو مشغول کرده بود و میگفتم چه دلیلی داره که همچین حرفاییو از دوتا همکلاسی بشنوم (اونم اینکه ازت بخوان که باهات صحبت کنن توی خلوت)
هنوزم به اون روزه قشنگ فکر میکنم
و الان میفهمم که خدا داشته باهام حرف میزده
خدای من بوده که میگفته تغییر کن
البته این اتفاقا یکی دوبار توی زندگیم نیفتاده چندین و چند بار توسط ادمای مختلف بوده!
و هنوزم فکر کردن به اون روزا منو به جلو میبره و یه حسی بهم میگه ادامه بده ادامه بده….
خلاصه… اینکه حرف کسی، تلاش کسی یا حتی عشق کسی باعث تغییر ما نمیشه
من اون موقع ها دوست داشتم تغییر کنم ولی با تموم وجودم نه!
دنبال حقیقت بودم اما نه یه دنباله روی واقعی
یه جورایی میگفتم بلد نیستم از کجا شروع کنم به هرحال همه این تغییرات الانم ازونجا شروع شد و به اینجا رسید
و ساعت ها و روزها و ماه ها به اون اتفاقایی که خیلییی جنس خاصی داشتن فکر میکردم تا الان که این فایل به شدت منو یاد اون روزا انداخت
به نظر من نقطه ی عطف یه آدم برای تغییر زمانیه که فکر کنه دیگران ناخواسته میخوان تغییرش بدن
یعنی چی؟ یعنی اگر خوده روزگار با عقب کشیدنش از راهای متفاوت (چه آدما و شرایط) اینکارو کنه بهتر شاید حس کنن که یه چیزی کمه این وسط!
باید یکاری کنم و اینجاست که هدایت میشه و اگر چشم بصیرت داشته باشه متوجه میشه
البته استثنا هم وجود داره
نشونه های خدا از سالهای پیش توی زندگیه من بود و من هرگز حتی اندازه یه سره سوزن فکر نمیکردم که نشونس!
ولی همیشه میدونستم جنسشون فرق داره و یه حرف و ارزشی داخلشه تاااا الان که اینجام
و در نهایت خداروشکر میکنم توی این مورد عااالیم ینی اصلا کاری به کسی ندارم شاید بگم چقدر خوب میشد فلانی تغییر میکرد(اونم بخاطر اینکه پر از استعداد و علاقه ست و کلللی دستاورد داشته) اما تلاشی نمیکنم که تغییر بدم کسیو چون جهان جهانِ فرکانس هاست
چقدر این نگرش بهم کمک کرده که:
هرکس واسه دنیای خودش فرکانس میفرسته و خالقِ زندگیه خوده خودشه!
همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیکیم چون خداوند یه انرژیه عظیمه در کل کیهان که همون جنس توی وجود منم هست
هرکس همونجا که هست جای درستش همونجاست حتی خوده من
و این آیه ی دوست داشتنی:کلا نُمِد هولا هولا ما به همه کمک میکنیم
و چه کسی وفادار تر است از خداوند به وعده ی خویش
قرار نیست همه تغییر کنن چون توی جهان همجور آدمی لازمه
این باورا و این دیدگاه ها بمن کمک کرد تا نخوام کسیو تغییر بدم و تمرکزمو روی خودم بذارم انقدر رشد کنم انقدر تغییر کنم که حتی خودم خوده قبلیمو نشناسم البته که تغییر کردم و اصلا آیدای پنج ماه پیش نیستم امااااا تا آخر عمر باید ادامه بدم باید بتونم باید جرقه ای رو که از بچگی تو ذهنم بوده روشنش کنم و مهم تر اینکه روشن نگهش دارم
خوشبختی حق منه و من دست خالی ازین دنیا نمیرم^.^
با سلام به همه همسفران
خانم شایسته مهربان و استاد عزیز
روز سیزدهم سفر به این حجم از آگاهی و زیبایی
خداره بی نهایت سپاسگذارم
در جریان صحبت ها استاد به یک مورد اشاره کرد که گفتن من خودم تجربه بارها ضربه خوردن از این باور را داشتم موقع که نزدیکانم را از دهات به نزدیک شان می آوردند به امید اینکه تغییر کنند
خوب این تجربه را من هم به دفعات مختلف داشتم که همیشه عین نتیجه را داشتند.
ما چون خیلی وقت پیش نسبت به بقیه اقوام از دهات کوچ میکنیم به یکی از شهر های بزرگ افغانستان که نسبت به دهات در کل امکانات و زندگی مردم بهترست
بردار بزرگم هم هربار که به دهات به دیدن اقوام و نزدیکان میرفت بعد وقت برگشت حتما یکی از فامیل ها را با خود می آورد
حالا به هر شکل که راضی میکرد…
خوب این فامیل ها یکی پس از دیگری می آمدند اینجا هم ما تمام امکانات را که خودمان در دسترس داشتیم در اختیارشان میگذاشتیم اما به چند ماه نمیرسد که رابطه اش با فامیل ما مخصوصا برادر بزرگم به شکلی خیلی خیلی بد تمام میشد با کلی نارحتی.
و من یادم هست همیشه برادر بزرگم از این شاکی بود که چرا این اینطوری رفتار کرد چرا با اینکه من برایش کلی کار خوب کردم و کلی میخاستم پیشرفت کند و زندگی اش بهتر شود این طوری با من برخورد کرد و همیشه درگیر این مسائل بود.
و من از آن همه فامیل که به درخواست بردارم آمدند یکی را سراغ ندارم که بعد از یک مدت باهم دیگر دعوا شان نشده باشد.
ما واقعا هیچ تسلط بر تغییر زندگی دیگران نداریم در هیچ جنبه ای در هیچ مشخصه ای الا اینکه خود شخص بخواهد.
خیلی وقت ها این تفکر و این تمرکز بروی تغییر دیگران خودمان را از مسیر دور میسازد و بعضی وقت ها میتواند تا نا امیدی از قانون هم برسد بخاطر اینکه هرچی ما زور میزنیم میبنیم طرف اصلا اینگار نه اینگار با خود میگویم قانون کار نمیکند در حالیکه اصلا قانون را خوب درک نکردیم.
فقط زمانی میتوانیم برای دیگران تاثیر بگذاریم که خودمان به یک جای رسیده باشیم و دیگران نتیجه پیشرفت های ما را در جنبه های مختلف لمس بتوانند بعد میتوانیم الگو خوبی برای دیگران باشیم.
من تمرکزم را از روی دیگران این دیگران میتواند خواهر ام یا عزیز ترین کسی زندگی ام باشد برمیدارم و روی خودم میگذارم چون من توان تغییر دیگران را ندارم و به اندازه خیلی پرقدرت توانای تغییر خودم را در جنبه های مختلف ام دارم
خدایا شکرت بابت عدالت به این زیبایی
برای همه شما خوبان تعهد و ایمان بیشتر میخواهم در پناه رب بمانید🤩
سلام .تا قبل از اشنایی با قانون نمیدانستم که کسی نمیتواند تا خودش شخص نخواهد کمکی به او بکند .همیشه شنیده بودیم کمک به دیگران بالاترین ثوابها را دارد تا اینکه خودم با گنج قانون برخورد کردم و طبق روال همه که اول که با قانون برخورد میکنیم دوست داریم ان را به دوستان و عزیزان معرفی کنیم .به همه میگفتم چه گنجی یافتم اما همانطور که همه میدانیم نه تنها کمکی به کسی نشد بلکه مورد تمسخر قرار گرفتم و سر خورده برمیگشتم .وبه تازگی که فهمیدم اینها همه نشتی انرژی دارد ومرا در مسیرم کند میکند تصمیم گرفتم به خاطر خودم و عزیزانم هم شده روی مسیرم تمرکز کنم تا نتایجم گویا ی صحت کارم باشد تا بازهم اگر کسی بخواهد بتواند با توجه به نتایج من استوارتر به پیش برود .هر وقت هم که دوباره فراموش میکنم و توضیح هر چند کوچکی میدهم باز سیلی محکمی میخورم تا بفهمم نباید از قوانین تخطی کنم
سلاااااااااااااااااااااااام به دوستان عزیزم …
من پر انرژی هستم و شروع به کامنت نوشتن کردم …
استاد تشکر میکنم بابت فایل هایی که قرار میدید روی سایت …
بابت آگاهی های نابی که بهمون میدید …
آگاهی هایی که زندگی افراد رو اگر تو مدار صحبت های شما باشن تغییر میده …
دوستان نمیدونم به این موضوع توجه کردید یا نه …
برای من توی سفر نامه اتفاق افتاده …
این 13 روزی که من با سفر نامه همراه هستم موضوع سفر نامه دقیقا اون چیزی میشه که من تو اون روز برام اتفاق افتاده و دقیقا وقتی که با خودم صحبت میکنم و از خودم سوال میپرسم تو صحبت های استاد یدفعه گوشم تیز میشه و اون تیکه از کلام استاد برام واضح میشه و جواب سوال خودم رو میگیرم …
بیشتر پاشنه آشیل هام تو این 13 روز سفر نامه پیدا شده که نیاز داره به تغیییییییییر دادن اساسی ..
که همش منتظر بودم که یا یکی باید منو تغییر بده یا اون فرد باید طبق خواسته های من تغییر کنه …
سر موضوع اینکه باید فرد طبق خواسته های من تغییر کنه و شرایطشو اونجور که من میگم اونطور که من میخوام با شرایط من وفق بده منو فردی خودخواه و از خود راضی کرده بود …
فردی زور گو شده بودم ولی حرف زور رو قبول نمیکردم و با اون فردی که بهم زور میگفت مقاومت میکردم و گاهی هم درگیری لفظی پیش میومد …
خیلی اخلاق گندی بود …
باید موزیانه رفتار میکردم ک فرد رو پیش خودم نگه دارم …
خب بزور میخواستم یچیزی رو که دوست دارم برای خودم باشه رو برای خودم نگه دارم و رفتار های خودم رو به اون فرد بقبولونم …
من کاری میکردم که فرد بهم وابسته بشه و بعد همه چی اون چیزی بشه که من میخوام همه چیز اون چیزی بشه که من میگم …
خب به قول معروف نمیشه با یه دست دوتا هندونه برداشت …
سخت بود تغییر دادن این رفتار بدم ولی امکان پذیر بود …
ازوقتی که خودم رفتارم رو تغییر دادم …
از وقتی که باور کردم با یه دست نمیشه دو تا هندونه رو برداشت …
از وقتی که شکست روحی خوردم …
همه چی به ضرر من تموم شد ….
من به خودم ظلم کردم با این رفتار هام …
خیلی جاها که میتونستم برم رو نرفتم …
خیلی از روزها که میتونستم شاد باشم رو شادی رو از خودم گرفتم …
خیلی از کارهارو انجام ندادم …
خیلی از افراد موفق رو از خودم دور کرد م …
و و و و و و و
استاد حرف قشنگی زد :باید بپذیریم که ما نمیتونیم سرنوشت کسی رو به سمت خوبی هدایت کنیم و نه میتوانیم سرنوشت کسی رو به سمت شکست هدایت کنیم ؛ ما فقط میتونیم برای زندگی خودمون کاری انجام بدیم …
تضاد های ما تو زندیگیمون اگه از دید دیگه ای نگاه کنیم برای اینه که ما خواسته هامون رو واضح تر کنیم برای اینه که ما خواسته هامون رو راحت تر کنیم …
دیدمون رو به هرچیزی تغییر بدیم …
من با تغییر دادن دیدم به هرچیزی باعث شده که تو صحبت های دیگران که که درمورد اتفاقات بدی که براشون رخ داده یا کارهاشون جور نشده یا درمورد دیگران صحبت میکنن و شکایت میکنن و از اینجور مسائل آگاهانه دنبال نکته مثبت از اون موضوع دربیارم و ازش استفاده کنم …
نزارم ذهنم روم اثر بزاره …
درسته که موندن درجمعی که همش گلایه و شکایت میکنن درست نیست و باید اونجارو ترک کرد ولی وقتی که هنوز ذهنت مقاومت میکنه برای ترک نکردن اون محیط یا هنوز اولشی که یکم سختته ک یا برات مهمه که دیگران چی میگن پست سرت و …. بیا آگاهانه تمرکز کن که نکات مثبت از اون موضوع دربیاری….
سکوت کن و دنبال سخنانشون رو نگیر و فقط شنونده باش و توی هی فکر کن و تو ذهنت از خودت سوال کن که چیکار کنی چه دیدی به اون موضوع داشته باشی که مثبت باشه …
این ما هستیم که وقتی تغییر میکنیم تصمیم میگیریم که چطور زندگی کنیم …
ما هستیم که وقتی تغییر میکینم به صورت طبیعی این افراد از اطراف ما دور میشن …
خدا ساخت زندگی خودمون رو به دست ما سپرده …
ساخت فردای زندگیمون دست خودمونه …
تغیییییییییییییر سخت هست ولی هرچی سخت بگیری بیشتر سخت میشه برات …
از تغییر کردن نباید ترسید …
وارد ترس هات شو ….
از تغییر کردن نترس …
لذت ببر از تغییری که میکنی چرا که هرچی لذت ببری راحت تر تغییر میکنی طوری که متوجه تغییرت نمیشی …
وقتی تغییر کنی زندگیت تغییر میکنه ، اطرافیانت ، شرایط زندگیت ، محیط زندگیت و و و و و
اون وقته که بیشتر دوست داری شاد باشی … بیشتر دوست داری لذت ببری …
.
.
.
.
.
دوستتون دارم … موفق باشید …
به نام خدای مهربان
رد پای روز سیزدهم
من دیگه این واقعیت که نمیتونم کسی و تغییر بدم کاملا درک میکنم، و تمام سعیمو میکنم که با کسی بحث نکنم، حتی بعضی وقتا این وسوسه به سراغم میاد که چنتا از صمیمیترین دوستام رو با این مسایل و سایت آشنا کنم، اما هر بار به خودم میگم این اشتباهه، تو فعلا تمرکزت روی خودت باشه، تو اول خودتو تغییر بده، باورهاتو زندگیتو تغییر بده، هر موقع اونقد عوض شدی ک بقیه هم فهمیدن دیگه اون ادم قبل نیستی ، اونموقع دیگه میتونی بهشون بگی که چجوری اینهمه تغییر کردی و اونام اگه خودشون بخان میان تو این مسیر.
استاد عزیز و مریم جان سپاسگزارم❤️
خدایا سپاسگزارم❤️
🦋به نام خداوند بخشنده و مهربان🦋
روز سیزدهم سفرنامه
تسلیم دربرابر تغییر دیگران
اینکه ما توانایی این رو نداریم که کسی رو به مسیر خوشبختی بیاریم و یا اینکه بدبختش کنیم.
خداوند مهربان به یک اندازه به تمام بندگان نزدیکه و همه ما هر لحظه و هر ثانیه که بخواییم میتونیم وصل باشیم به منبع، و هر کسی طبق باورهاش هرجایی هست جای درستش هست و تا خودش نخواد هیچ چیز تغییر نمیکنه
قانون اینه که ما از تغییر دیگران عاجز هستیم و هرکسی طبق باورهاش در مدار درست یا غلط قرار میگیره و به همون اندازه ای که داریم روی بقیه انرژی میدازیم برای تغییرشون به همون اندازه از مسیر درست و هدایت دور میشیم چون این وظیفه ما نیست ما هیچ کاره ایم تو زندگی بقیه هرکسی خدای خودش رو داره و به هر سمتی که طبق باورهاش بخواد بره به همون سمت هدایت میشه…
وای استاد چقدر چند جمله اخر این فایل حس فوق العاده به من داد
” ما بینهایت متصل هستیم به نعمت های خداوند اگر ایمان داشته باشیم اروم باشیم توکل کنیم خیلی راحت بهموم داده میشه اینقدر راحت که اصلا فک نمیکنیم که معجزه بود”
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
استاد جان همیشه وقتی میگین از درون بهم گفته میشه چیزایی که باید بگم و حتی اینکه کی باید بگم با همه وجودم ازون ته قلبم از خدای مهربانم میخوام که منم یه روزی برسه که اینقدر صدای ندای درونم بلند باشه که به راحتی بتونم بشنومش و درکش کنم
خدایا شکرت
سپاسگزارم
سلام
سیزدهمین روز سفرنامه
واقعا که این سفرنامه اندازه یه سفر هممون رو رشد داده
خود من با این که قبلا هم این فایل رو دیده بودم و قبول کرده بودم که هر کسی فقط خودش میتونه زندگی خودش رو تغییر بده الان که دوباره این فایل رو دیدم یه لحظه به خودم گفتم درسته که این فایلو دیدم ولی هنوز به طور کامل بهش عمل نمی کنم چون بعضی وقتا ناخودآگاه میرم سراغ بحث کردن با اطرافیان درباره قوانین که این کار کلا اشتباهه البته زمانی اشتباهه که با کسی که از قوانین چیزی نمیدونه در مورد قوانین صحبت کنی چون اینجوری نه تنها باعث درست شدن مخاطب نمیشیم بلکه با سرعت داریم خودمون رو از مسیر دور میکنیم
و چقد مثال قشنگی استاد میگفتن که ما نه با کمک کردن مالی و … نه با دعا کردن نمیتونیم تاثیری در زندگی کسی که خودش نمیخواد بزاریم
که اگر میشد دگ هیچ آدمی دچار اعتیاد نبود
چون مگه نمیگن که دعای مادرا همیشه میگیره
خود من چقدر ادم معتاد دیدم که مادرش هر روز داره دعا میکنه تا پسرش به راه راست هدایت بشه ولی هیچ کدومشون تا خودشون نخواستن هدایت نشدن و زندگیشون تغییری نکرده
خدایا ممنون که مارو خالق زندگیمون آفریدی
🙏🙏
سلام خدمت همه عزیزان
فایل بسیار بسیار جالبی بود که واقعیت هایی رو بیان میکرد که خودم به شخصه تجربه کردم و فکر میکردم میتونم به انسانی که در مدار موفقیت نیست کمک کنم اما هیچ وقت به نتیجه نرسیدم و کلی هم ضربه خوردم الهی شکر که خدا منو به این مسیر هدایت کرد که با قوانین آشنا بشم و چقدر لذت میبرم که هر روز به اطلاعاتم افزوده میشه و بیشتر میتونم این قوانین رو در زندگیم اجرا کنم
به امید موفقیت های روز افزون برای همه عزیزانم در این گروه ❤️❤️
سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربان و دوستان هم فرکانسی
سفرنامه روز سیزدهم
چیز جالبی که تو این فایل به ذهنم رسید این بود که من همیشه همینطور بودم که تا زمانی که خودم به چیزی نرسیدم نتونستم دیگران رو به اون سمتی که میخوام هدایت کنم و همیشه هم تا زمانیکه کسی ازم کمکی به ویژه فکری نخواسته سعی نکردم کمکی کنم. چون معتقدم انسان ها تا زمانی که خودشون نخواند نمیشه براشون کاری کرد.
آدم های زیادی این مدت میبینم که از وضعیت خودشون می نالند، با وجود خیلی از نعمت های زندگیشون ناراضی اند و واقعا دلم میخواد درمورد قوانین براشون بگم.
اما به دو دلیل اینکار رو نکردم. یک اینکه خودم هنوز اول راهم و هنوز دستاوردام طوری نیس که بقیه رو بخوام متقاعد کنم. دو اینکه آدم ها خودشون باید به این مسیر هدایت بشند تا بشه براشون از قوانین گفت.
اینکه استاد گفتند این سفره به یک اندازه برای همه پهنه واقعا حس خوبی به آدم میده و مثالی که زدند واقعا عالی بود.
امیدوارم هر چی زودتر بتونم هر غذایی رو کع دلم میخواد از این سفره بردارم و اونوقت به همه بگم دیدید تونستم، پس شما هم میتونید.
خدایا بی نهایت سپاسگزارم
دوستتون دارم
❤️به نام خدای عادل ❤️
روز سیزدهم سفر✈️
سلام به استاد فهیم و مریم جان قوی🤗
خوشحالم و سپاسگزار خداوندم که بمن امروز ودر این تایم فرصت داده شد تا بتونم احساسم و حرفهام رو از طریق کامنت با شما به اشتراک بگذارم و بعدها ببینم چه رد پایی به جای گذاشتم
چققدر این قسمت شروع فایل با من همزمانی داشت که استاد جان گفتین که اگر خواسته ای شکل بگیره یجورایی شمام تمایل بیشتری پیدا میکنید که با بچه ها از طرق فایلی صحبت کنین،و کاملا هدایتی پیش میرین،من کلا با این بحث هدایتی خیلی خیلی حال میکنم و لذت میبرم و ازتون سپاسگزارم
و درمورد موضوعی که در این فایل صحبت کردید همانطو شما بسیار با اینچنین افراد مواجه شدید که داستانی رو از زندگیشون تعریف کردن و به دنبال تغییر افرادی چه در خانواده ،خواهر ،برادر،دوست و یا همسر و فرزند بودن و همه هم هیچ نتیجه و پیشرفتی که نگرفتن حتی مانع پیشرفت خودشونم شدن چرا که انرژیه زیادی رو برای تغییر اون آدمها صرف کرده و دیگه خودشم از مسیر دور شده به این دلیل که انرژی ای برای تمرکز خودش برای رسیدن به اهدافش رو هدر داده
و چون این افراد در مدار رسیدن به موفقیت نیستن اصلا نمیتونن حرفهایی رو از جنس باورهای قدرتمند کننده بشنوند
و اگر تمام جهان هم بخوان اون رو به مسیر درست هدایتش کنن امکانپذیر نخواهد بود
و من هم این اشتباه رو تکرار کردم به قول استاد باید سرمون به سنگ بخوره تا متوجه اشتباهمون بشیم و تا ضربه فنی نشیم درس نمیگیریم آدم نمیشیم🥸
و واقعا در فرهنگ ما رواج زیادی داره،من واقعا بعضی اوقات برای موضوعی که برای خواهر یا برادرم پیش اومده مادرم ناراحته حالا بگم مادرجان خودشون میدونن من باهاش صحبت کردن فایده نداره باید خودشون شرایطشونو مدیریت کنن ومن یکی هم نمی تونم کاری بکننم و دیگه کاری ندارم انگار که فحش پدر و مادری دادم و مادرم کلی شاکی که باید هوای هم داشته باشین شما خواهر برادر هم هستین و…..
انگار من مسؤول تغییر خواهر یا برادرم هستم یا من فرشته ی نجات اونام، واین باور غلط رو چنان در وجود ما نهادینه کردن ما باید به دیگران کمک کنیم تا شرایط اونها تغییر کنه که اگرنخواهیم و یا نتونیم احساس گناه به ما داده میشه، واین باور اشتباه رو به خورد ما دادن
و الان من با تجربه ای که از صحبت با خواهرم دارم کاملا این عجز و ناتواناییه خودمو درک میکنم و کاملا تسلیمم
هزاران ساعت اگه وقت بگذارم اون چون در مدار دریافت نعمت و رحمت نیست نه گوشاش میشنوه و چشمهاش میبینه و آخرش حرف اول خودشو میزنه
و ما نمیتونیم زندگیه کسی که خودش نمیخواد رو عوض کنیم
و اگرم یکی بخواد،ما چه بخواهیم چه نخواهیم اون از طرق دیگه تغییر خواهد کرد
🍂باید بپذیریم که هر فردی تنها خودش توانایی تغییر خودش را دارد و تا زمانی که آماده پذیرش این تغییر نشود، هر اقدامی نه تنها بیهوده است، نه تنها ما را ناامید و از مسیر اهداف مان دور می کند، بلکه آن فرد را نیز از موفقیت مدِ نظرِ ما، دورتر می سازد🍂
🍃طبیعیترین و خداگونهترین شیوه زندگی، شیوهای است که فرد به جای تمرکز بر تغییر دیگران، تلاش میکند تا با تمرکز بر آنچه که او را مدت زمان بیشتری در احساس بهتر نگاه میدارد، نسخه بهتری از خود بسازد. تنها افرادی توانایی زیستن به این شیوه را دارند که، این عدل خداوند را باور کردهاند که به همه ما توانایی خلق زندگیمان به وسیله باورهایمان را بخشیده است🍃
و واقعا من با موفقیت و الگوسازی از خودم ایمان فرد رو به ❤️خداوند ❤️بیشتر و قوی تر میکنم چون نتایجی که من گرفتم نشانی از مسیر درست هدایت من است
چرا که اگه نتیجه حاصل نشه و دیگران نبینن نمیتونم باور فراوانی و ثروت رو بکسی نشون بدم
ازاینکه میدونم من توانایی تغییر زندگی کسی رو ندارم به من آرامش میده و آگاهانه تلاش میکنم که روی باورهای خودم کار کنم و تمرکز داشته باشم بروی زیبایی ها و نکات مثبت تا بتونم هدایت بشم به بهترین مکان و زمان.
و همه ی اینها با درک بهتر از قوانین جهان هستی و باورها اتفاق خواهد افتاد.
از خدا آرزوی بهترینها رو دارم هر روزتون بهتر از دیروز💧💦💧